شناسه : ۸۸۲۹۵۰ - چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۰۲
گم شدن بازماندگان از تحصیل در میان آمارها
آمارهای به شدت متناقضی از کودکان بازمانده از تحصیل یا ترک تحصیل کرده ارائه میشود و برنامهریزی برای برونرفت از مشکل این افراد همچنان درجا میزند
آمارهای به شدت متناقضی از کودکان بازمانده از تحصیل یا ترک تحصیل کرده ارائه میشود و برنامهریزی برای برونرفت از مشکل این افراد همچنان درجا میزند...
به گزارش ، روزنامه جوان نوشت: هماکنون درباره آمار تعداد کودکان بازمانده از تحصیل تناقضهای واضحی به چشم میخورد. این تناقضها نه میان آمار ارائه شده از نهادهای مختلف، بلکه حتی در بدنه وزارت آموزشوپرورش هم وجود دارد و هر روز آمار متفاوتی از تعداد کودکان بازمانده از تحصیل ارائه میشود. در آخرین مورد، روز گذشته معاون آموزش ابتدایی آموزشوپرورش ضمن رد آمارهای قبلی از وجود 140 هزار کودک بازمانده از تحصیل خبر داد. با در دست نبودن آمار صحیح از جامعه هدف ترک تحصیل کرده، طبیعتاً برنامهریزی برای این عده هم ناممکن شده است.
رضوان حکیمزاده، معاون آموزش ابتدایی آموزشوپرورش مدعی است که این وزارتخانه از سال 92 منجر به بازگشت و آموزش 143 هزار کودک بازمانده از تحصیل به نظام آموزش رسمی شده است و نرخ ثبتنام در دوره ابتدایی به 98.13 درصد در سال 96 رسیده است.
پیش از این علی زرافشان، معاون آموزش متوسطه آموزشوپرورش با بیان اینکه در جمعیت دانشآموزی بین شش تا 14 سال، 315 هزار دانشآموز به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند، گفته بود: در دوره دوم متوسطه، پوشش گروه سنی 14 تا 17 ساله، 87 درصد است؛ یعنی مجموعاً 13درصد دانشآموزان در متوسطه دوم در مدارس حضور ندارند.
تیرماه سال گذشته هم مدیرکل آموزشوپرورش سیستان و بلوچستان گفت: حدود 120 هزار کودک از 160هزار کودک بازمانده از تحصیل در سه سال گذشته در استان به مدرسه فرستاده شدند.
احمد میدری، معاون رفاه اجتماعی وزارت رفاه هم 31 شهریور96 به خبرگزاری فارس گفت: تاکنون 110 هزار کودک شناسایی شدهاند که از رفتن به مدرسه در سال تحصیلی جدید بازماندهاند!
هزینهای که به مرور نجومی میشود
منظور از کودکان بازمانده از تحصیل گروهی از دانشآموزانی است که در سن مدرسه یعنی شش تا 18 سال بوده، اما در کلاس درس حضور ندارند. این کودکان یا وارد چرخه آموزش نشدهاند یا پس از مدتی چرخه آموزش را ترک کردهاند. متأسفانه همواره درخصوص آمار دقیق از این کودکان تناقضهای آشکاری وجود دارد و تعداد دقیق آنها هنوز هم مشخص نیست.
حتی اگر کمترین آمار بازمانده از تحصیل را بهعنوان واقعیت بپذیریم، این سؤال مطرح است که چه تلاشهای مؤثری از سوی وزارت آموزشوپرورش برای بازگرداندن آنها به مدارس صورت میگیرد؟ اصولاً دلیل تناقضگوییها در اعلام آمار دانشآموزان بازمانده از تحصیل چیست؟
فراموش نکنیم هزینهای که امروز برای ادامه تحصیل کودکان ترک تحصیلکرده پرداخت نمیشود، در آینده چند برابر آن را باید در زندان، کانونهای اصلاح و تربیت، دادگاه و کلانتری خرج کرد.
کودکان بازمانده از تحصیل دو گروه هستند؛ گروهی که در مناطق عشایری و روستاهای دورافتاده و کمجمعیت وارد سیستم آموزشی نمیشوند، گروه دوم کودکانی هستند که وارد مدرسه میشوند و بعد از چند سال تحصیل به دلایل مختلف ترک تحصیل میکنند. این کودکان اغلب در سن کم وارد بازار کار شده و در شرایط نامناسب و ظالمانهای مجبور به کار میشوند. اکثر بازماندگان از تحصیل از گروه اخیر هستند.
فراری دادن دانشآموزان
اما در کنار همه اینها بسیاری از دانشآموزان خانوادههای متوسط و بالای شهری هم به دلیل ناکارآمدی سیستم آموزشی مجبور به ترک تحصیل میشوند.
در کشور ما سیستم آموزشی جذابیتی برای بسیاری از دانشآموزان ندارد. برنامههای آموزشی کشور ما با روحیه کودکان سازگار نیست. محفوظات فراوان، مشق و تمرین و تکرار موضوعاتی که ارتباطی با زندگی و علایق دانشآموزان ندارد، کودکان را از درس و مدرسه بیزار میکند. همین امر منجر به افت تحصیلی و مردودی و سرانجام خروج دانشآموز از چرخه آموزشی میشود.
اوضاع نابسامان اقتصادی و حجم انبوه بیکاران فارغالتحصیل از دانشگاهها هم مزید بر علت شده است. باز اگر دانشآموز ایرانی تلاش دولت و ارائه برنامه واقعی مسئولان اجرایی برای بهبود اوضاع بازار کار فارغالتحصیلان و ارج و قرب نهادن به درس و دانشآموز و دانشجو را میدید، شاید تحصیل را زود رها نمیکرد تا برای گذران زندگی با مدرک سیکل و حتی کمتر وارد بازار کار شود.
تقریباً در تمام مدارس به هنگام خوردن زنگ دانشآموزان مثل رهاشدگان از زندان از مدرسه بیرون میزنند. این تصاویر بیانگر یک واقعیت در نظام آموزشی ایرانی است و آن این است که دانشآموزان مدرسه خود را دوست ندارند. علت آن است که مدرسه برای نیازهای آنان و بر حسب شرایط آنان تنظیم نشده و کودکان و نوجوانان ایام خوبی در آنجا ندارند.
در کارزارهای انتخاباتی سال 92 و 96، در مناظرههای این دو دوره و در کل چهار سال اول دولت روحانی توسعه و بهبود آموزشوپرورش هیچگاه دغدغه اول دولت وی نبوده است.
مطالبات معلمان که بارها از مراجع مختلف مطرح و تایید هم شده است، یکی دیگر از معضلاتی است که به بی انگیزگی دانشآموزان ایرانی دامن زده است. طبیعتا معلمی که به دلیل مشکلات مالی دغدغه معیشت داشته باشد نمی تواند تمام هم و غم خود را معطوف کلاس درس و دانشآموز کند. در نتیجه چنین وضعیتی دانش آموز با بی میلی در کلاس درس حاضر شده و وقتی انگیزه ای از جانب مدرس خود نبیند و احیاناً معلم به دلیل مشکلات مالی با وی تندخویی هم کند، نماندن در محیط درس و مدرسه را به ماندن ترجیح می دهد.استمرار این وضعیت هم معمای است دانش آموزان بازمانده از تحصیل را بغرنج تر کرده است. سند گره خوردن مطالبات مالی معلمان با معضل دانش آموزان بازمانده از تحصیل را هم باید پیش از آن که عملاً لاینحل شود، تدبیری کرد.
در ژاپن ضربالمثلی است که میگوید به ازای هر دانشآموز ترک تحصیل کرده باید یک سلول جدید در زندان ساخت. پس این قضیه بغرنج را پیش از اینکه جامعه را گرفتارتر کند، باید جدی گرفت.