ماهان شبکه ایرانیان

روش شناسی حرکت های سیاسی امامان(علیهم السلام) (۲)

۹) حرکت منسجم و تشکیلاتی   تشکیلات، مجموعه ای همگن و منسجم از افراد است که در یک مجموعه گرد هم آمده و دارای هدفی واحد هستند و در تعقیب مقاصدی بنیادی حرکت می کنند

روش شناسی حرکت های سیاسی امامان(علیهم السلام) (2)

9) حرکت منسجم و تشکیلاتی
 

تشکیلات، مجموعه ای همگن و منسجم از افراد است که در یک مجموعه گرد هم آمده و دارای هدفی واحد هستند و در تعقیب مقاصدی بنیادی حرکت می کنند.
تشکیلات، تجمع عناصری دارای اندیشه و آرمان واحد است.
امامان شیعه(ع) با توجه به فضای حاکم بر دوره ی تاریخی خودشان، برای پیشبرد امور و اهداف سیاسی و الهی باید از کادر سازی تشکیلاتی بهره می جستند. این کادر سازی تشکیلاتی، عملاً پس از حادثه ی عاشورا جهت و نمود تازه ای یافت و بدین سان امام سجاد(ع)، به کادر سازی تشکیلاتی مبادرت ورزیدند.
«امام سجاد(ع) باید تشکیلاتی به وجود می آورد، که آن تشکیلات بتواند محور اصلی حرکت های سیاسی آینده باشد، در جامعه ای که مردم بر اثر اختناق و فقر و فشارهای مالی و معنوی به تنهایی و جدایی و دوری و از هم گسستگی عادت کرده اند، حتی شیعه تحت آن چنان فشار و ارعابی قرار گرفته اند که تشکیلات متلاشی شده است. امام سجاد(ع)، چگونه می توانست دست تنها با یک عده افراد غیر منظم و غیر متشکل کار خود را آغاز کند؟ این استراتژی در همه ی امامان شیعه(ع) تا دوران امام عسگری(ع)، به وضوح مشهود و نمایان است.
امام صادق(ع) تشکیلات مهمی را به وجود آورد، تربیت زبدگان و نخبگان فکری و معنوی و سیاسی، در یک فضای فکری و فرهنگی، که به تربیت کادری آماده منجر گردد، که در تداوم تلاش های خود بتوانند بستری را برای حکومت اسلامی مورد نظر امام صادق(ع) پدید آورند. این مسأله را امام صادق(ع)، یک تکلیف سیاسی می دانستند که همپای دیگر تکالیف باید اجرا می گردید. امام صادق(ع) در این کادر تشکیلاتی بیش از همه ی امور به دفاع از مسأله ی امامت و رسمی کردن آن در میان شیعه اقدام می نماید که در گستره ی تاریخی، نقش عظیمی را از خود بر جای نهاده است. در همین کادر تشکیلاتی است که می فرماید:«ایها الناس ان رسول الله(ص) کان الامام، ثم کان علی بن ابی طالب ثم الحسن، ثم الحسین(ع)، ثم محمد بن علی ثم...» (مجلسی، بی تا، 186/1).
همین روش را در دوران های بعدی تا امام عسگری(ع) مشاهده می کنیم.

10) سوء استفاده نکردن از باورهای ناصواب مردم
 

یکی دیگر از سیاست های امامان(ع)، این بود که از باورهای ناصواب و غلط مردم، هرگز در راه اهداف خودشان استفاده نکردند که مثلاً بگویند: مردم، اعتقادهای غلطی دارند و ما بیاییم از اعتقادها و باورهای ناصواب مردم در راه اهداف خودمان استفاده کنیم. علامه ی شهید مطهری(قدس سره) در این زمینه مثالی می زند.
«مثلاً فلان کس از راه بی بی شهربانو مثلاً یک عقیده و ایمانی پیدا کرده، حالا چکار داریم که او را از خوابش بیدار کنیم، او بالاخره از همین راه اعتقاد پیدا کرده که واقعاً شهربانو مادر امام سجاد(ع) در کربلا بوده است و بعد که امام حسین(ع) شهید شده است، یک مرتبه سوار اسبی شده که در آنجا بسته شده بوده و شلاق زده به این اسب و بعد هم اتباع عمر سعد او را تعقیب کرده اند، او فرار کرده و آنها هم آمده اند. حالا اگر بگوییم اسب بی بی شهربانو نظر کرده بوده ناچار باید بگوییم اسبهای لشکر عمر سعد هم نظر کرده بودند که صدوپنجاه فرسخ یک نفس آمده اند تازه آنها نظر کرده تر بودند چون بی بی شهربانو به آن کوه که رسید، دیگر اسبش از راه ماند، ولی آنها داشتند می رسیدند... برای امام حسین(ع) مسأله این نیست که کشته شود یا کشته نشود، مسأله این است که دین کشته نشود، یک اصل ولو اصل کوچک دین کشته نشود. امام حسین (ع) دارای خلوص نیت است، به هیچ وجه اجازه نمی دهد برای شکست دشمن، از منطق ضعیف استفاده شود» (مطهری، 1368، 164).
هیچ یک از امامان شیعه(ع)، از باورهای ناصواب مردم بهره نبردند و سیاست های خود را آلوده به اغراض و وسایل باطل نکردند، چنان که علی ابن موسی الرضا(ع) در نیشابور، آن گونه عمل نکرد، بلکه به تبیین معارف بلند اسلامی پرداخت و یا این که امامان دیگر شیعه(ع) تا امام عسگری(ع)، از استخدام وسایل انحرافی و غلط در راه سیاست شان خودداری کردند.

11) ایجاد اتصال و همبستگی فکری در پیروان
 

رهبران بیدار مکتب ها، تلاش می ورزند که متناسب با فرهنگ و نوع مکتب و آرمان هایی که دارند، جهت پیشبرد اهداف عالی آن مکتب، بین پیروان خود، انسجام، اتصال و همبستگی فکری و آرمانی ایجاد کنند و آنان را به منزله واحدی قرار دهند که بتوانند در کل حرکت خویش، آرمان ها و اهداف عالیه را پیاده کنند.
در کلمات نورانی علی(ع) از تفرقه پیروان، گله ها و شکایت ها شده و بر آن اصرار اکید ورزیده است؛ آنجا که می فرماید: «یا اشباه الرجال و لا رجال، حلوم الاطفال و عقول ربات الرجال، لوددت انی لم ارکم و لم اعرضکم معرفه... قاتلکم الله لقد ملئتم قیحا و شحنتم صدری غیظاً و جرعتمونی فغب التهمام انفاساً...» (صبحی صالح، 1387هـ، 70)؛ ای مرد نمایان نامرد، همچون کودکان و زنان کم خرد حجله نشین، هر آینه دوست داشتم که شما را نمی دیدم و نمی شناختم، خدا بکشدتان، قلبم را مجروح ساخته و سینه ام را پر از کینه ساختید و جرعه های زهرآگین را جرعه جرعه به کامم ریختید.
و یا این که آن حضرت(ع)، از اتفاق نظر پیروان معاویه و صرف نظر کردن آنها همچون صرف کردن دینار به درهم سخن می گوید.
و یا این که امام حسن مجتبی(ع)، آن همه بر وحدت پیروان تأکید می فرماید و یا این که حسین بن علی(ع) در شب عاشورا یاران خویش را بر وحدت آرمانی شان می ستاید. و یا این که امام سجاد(ع) در ایجاد جبهه ای متحد و تشکیلاتی و به صورت ظریف و پنهانی اقدام می کند. همه و همه گواه بر این است که آنان می خواستند، جبهه ای متحد و منسجم و دارای همبستگی بین پیروان خود ایجاد نمایند.
برای این منظور از پیروان خود کاملاً حمایت می کردند و در رفع مشکلات آنها به صورت جدی، پیشگام و پیشقدم می شدند.
امامان بزرگوار شیعه(علیهم السلام)، در همین راستا به پیروان خود نسبت به آینده هم نوید می دادند. مردی از اهل مدائن، طی نامه ای از امام هادی(ع) راجع به ادامه ی حکومت متوکل پرسید، او که بسیار مضطرب و ناامید شده بود، نامه ای پر از درد نوشت. امام در پاسخ نوشتند:« قال تزرعون سبع سنین داباً فما حصدتم فذروه فی سنبله الا قلیلاً فما تاکلون، ثم یاتی من بعد ذلک سبع شداد یأکلن ما قدمتهم لهن الا قلیلاً فما تحصنون، ثم یاتی من بعد ذلک عام فیه یغاث الناس و فیه یقصدون» (مجلسی، 1987، 186)؛ گفت هفت سال پی در پی زراعت می کنید و آن چه را که درو کرده اید جز کمی که می خورید در خانه نگهدارید، سپس هفت سال سخت می آید که از ذخیره بهره می برید، سپس سالی پر باران می آید که مردم عصاره دانه های روغنی را می گیرند.
منظور حضرت، نابوید متوکل در سال های بعد بود که چنین هم شد.

12) حمایت از حرکت های آگاهی بخش سیاسی، اجتماعی
 

از جمله روش های مبارزه ی سیاسی امامان شیعه(ع) حمایت و پشتیبانی از حرکت های آگاهی بخش سیاسی- اجتماعی است. حرکت هایی که در دوران حیات نورانی امامان(ع) شکل گرفته است. «حمایت ائمه(ع) از حرکات خونین، یکی از بحث های شورانگیز زندگی ائمه(ع) است و حاکی از همین جهت گیری مبارزاتی است. اظهارات امام صادق(ع) درباره ی مصلی بن خنیس، هنگامی که به دست داود بن علی کشته شد، اظهارات درباره ی زید، شهید فخ و دیگران. روایت عجیبی را دیدم در نورالثقلین که نقل می کند از علی ابن عقبه، «عن علی بن عقبه عن ابیه قال دخلت انا و المعلی علی ابی عبدالله(ع) فقال ابشروا انتم علی احدی الحسنین شفی الله صدورکم و اذهب غیظ قلوبکم و انا لکم علی عدوکم و هو قول الله و یشف صدور قوم مؤمنین و ان مضیتم قبل یروا ذلک مضیتم علی دین الله الذی رضیه بنبیه و العلی(ع)» (مقام معظم رهبری، 1389، 29)؛ من و معلی بر ابی عبدالله وارد شدیم، فرمودند: بر شما بشارت باد به یکی از دو خوبی، خدا سینه هایتان را شفا خواهد داد و خشم دلتان را خواهد زدود و من در برابر دشمنان، با شما هستم و این، تفسیر سخن خداست و شفا می دهد سینه ی گروه مؤمنان را و اگر پیش از این از دنیا بروید، بر دین خدا که آن را برای پیامبرش و علی پسندیده است در گذشته اید.
همچنین امام صادق(ع) جمله ای بلند دارد که می فرماید:« لوددت ان الخارجی یخرج من آل محمد(ص) و علی نفقه عیاله» (همان، 27)؛ هر آینه دوست می دارم که خروج کننده ی آل محمد قیام کند و مخارج خانواده اش را بر عهده می گیرم.
همین شیوه را در حیات نورانی امام موسی بن جعفر(ع) و امام رضا(ع) و دیگر امامان(ع) می نگریم؛ چنان که امام رضا(ع) در مدینه، پشتوانه ای معنوی و مالی جریان های سالم سیاسی از آل ابی طالب و علویان بودند و حرکت های سالم سیاسی را حمایت و پشتیبانی می نمودند.

12( بسترسازی قیام و حرکت
 

از دوران امام علی(ع) به بعد، به دلیل شرایط حاکم بر جوامع اسلامی و به دلیل فاصله گرفتن توده های مسلمان از اسلام امامت و تبدیل آن به اسلام خلافت و روی آوردن تاریخ به غصب و جور سیاسی و قرار گرفتن نااهلان بر پست رهبری اجتماعی، امامان شیعه(ع) به بستر سازی و آماده نمودن زمینه برای قیام و حرکت توده های اجتماعی همت گماشتند. دلایل و اقدامات فراوانی این مقوله را در تاریخ اثبات می نماید.
غیر مشروع دانستن خلافت ها و خلفای جور و حمایت های معنوی از نهضت های شیعیان و علویان در گستره ی تاریخ امامت و ترغیب و تشویق به مخالفت با دستگاه خلافت و نیز ارائه ی رهنمودی راه گشا، این مهم را کاملاً اثبات می نماید. در تاریخ، قیام های فراوانی رقم خورده، همچون قیام توابین به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی و مختار بن عبیده ثقفی در سال 63 هـ، قیام های علویان در منطقه ی طبرستان و دیلم در سال های 63 تا 70هـ، قیام محمد بن علی شهید فخ در سال 169هـ، قیام ابراهیم عبدالله در همان سال، قیام حسین بن علی شهید فخ در سال 169هـ، قیام یحیی بن عبدالله در سال 175هـ، و قیام ادریس بن عبدالله در سال 172هـ.
بستر سازی این قیام ها را عمده در نارضایتی امامان شیعه(ع) از حاکمیت ها باید جستجو نمود.
موضع گیری امام موسی بن جعفر(ع) با صفوان جمال، در این که شترهایش را به هارون کرایه داده، گفتارهای راه گشا در خصوص فدک، موضع گیری امام صادق(ع) و امام باقر(ع) با امویان و عباسیان، و بسیاری از حوادث دیگر نمونه های بستر سازی قیام های شیعی هستند.
«محمد بن علی بن عیسی می گوید: در نامه ای به امام هادی از کار کردن برای بنی عباس و اجرت گرفتن از آنان پرسیدم که آیا از نظر شرعی رواست؟ امام(ع) در پاسخ فرمودند: آن مقدار از همکاری که به اجبار زور صورت گرفته خداوند عذر پذیر است ولی به جز آن، ناروا و ناپسند است» (حرعاملی، بی تا، 137/12). همچنین امام هادی(ع) فرمودند:« اگر همکاری به گونه ای باشد که بر آنان ضربه ای وارد کند، نه تنها حرام نیست که پاداش دارد.» (همان، 241). این رویه را همه ی امامان(ع)، سرلوحه ی کار خود قرار دادند که چون بحث را طولانی می کند، از توضیح تفصیلی خودداری می شود.

14) استفاده از ظرفیت های آماده
 

شخصیت هایی در دامان اهل بیت(ع) پرورش یافتند و در واقع از نظر شخصیتی کاملاً فعلیت یافتند. امامان شیعه(ع) از ظرفیت های آماده، به جا و به موقع استفاده می کردند و آنها را در حاشیه نگه می داشتند. این مسأله می توانست در پیشبرد اهداف سیاسی امامان، بسیار کارآمد و اثرگذار باشد.
در سنت علوی بهره وری از این شخصیت ها و ظرفیت های آماده در اوج خودش ملاحظه می شود. چنان که از شخصیت هایی نظیر مالک اشتر نخعی، که ایشان را جهت فرمانروایی مصر گزینش کردند، اویس قرنی که فرماندهی سپاه را در صفین به او دادند، عمار یاسر که او هم فرماندهی سپاهی را در صفین به عهده گرفت، محمد بن ابی بکر، که بعد از شهادت مالک اشتر به فرمانروایی مصر برگزیده شد، میثم تمار، کمیل بن زیاد نخعی، عبدالله بن عباس، قنبر، رشید هجری، عثمان بن حنیف بن صوحان و ده ها فرد دیگر، که از همه ی آنها در پست های کلیدی بهره برده است(صبحی صالح).
امام صادق(ع) از شخصیت های نام آوری همچون زراره، حمران بن اعین، ابان بن تغلب، هشام بن حکم، استفاده فراوان می برد، چه در واگذاری مسئولیت، تدریس و انتقال علوم و معارف به جامعه شیعی و چه استفاده از آنها در راستای مبارزات سیاسی.
امام موسی بن جعفر(ع) علی بن یقطین را به دربار هارون می فرستد. او یکی از نمونه های بارز مردان سخت کوش است که برای رسیدن به اهداف عالیه ی امام موسی بن جعفر(ع) سختی ها و مرارت های فراوان کشید. «عبدالله فرزند یحیی کاملی می گوید: خدمت امام موسی کاظم(ع) بودیم، آن گاه علی بن یقطین از دور نمایان شد، امام(ع) فرمود: هر کس با دیدن مردی از اصحاب رسول خدا خوشحال می شود، به این مرد، علی بن یقطین که دارد می آید، بنگرد یکی از حاضران از امام (ع) پرسید: آیا وی اهل بهشت است؟ امام(ع) فرمود: آری من گواهی می دهم که وی اهل بهشت است» (الشاکری، 1417هـ، 128).
ابن سیره ی اثرگذاری را در زندگی همه ی امامان(ع) می نگریم، که خود بحثی بسیار مفصل را طلب می نماید.

15) ظرفیت بخشی در حوزه ی دشمن شناسی
 

از جمله مباحث مهم در روش مواجهات و اقدامات سیاسی امامان(ع)، اهمیت و لزوم مسأله ی دشمن شناسی بوده است، که از علی(ع) گرفته تا امام عسگری(ع)، به پیروان خود تأکید می ورزیدند که دشمن خود را بشناسند. البته باید بدانیم که مثلاً در دوره ی پیامبر اکرم(ص) شناخت دشمن کاری بس ساده و آسان بود، اما از دوره ی امامت امام علی(ع) مقوله ی دشمن شناسی با پیچیدگی های فراوانی همراه شد. امام علی(ع) با نفاق پنهان مقابل بود، با گروهی از به ظاهر دینداران جاهل که جهل شان بزرگ ترین دشمنی با علی(ع) را سبب گشته بود، چنان که ناکثین و مارقین را مشاهده می کنیم. در نهج البلاغه مولا بخش های گسترده ای راجع به نفاق پنهان و شناخت چهره های فریبنده وجود دارد. حضرت(ع)، در موردی می فرماید:« لا تستصغرن عدواً و ان ضعف» (صبحی صالح، 1387هـ، 326)؛ دشمن را کوچک و حقیر نشمارید، اگرچه ضعیف و ناتوان باشد.
و می فرماید:« ولکن الحذر کل الحذر من عددک بعد صلحه فان العدو ربما قارب لیتغفل فخذ بالحزم و اتهم فی ذلک حسن الظن»(صبحی صالح، 1387هـ، 340)؛ زنهار، زنهار سخت از دشمنت پس از پذیرش صلح، از او بر حذر باش، چرا که دشمن، گاهی نزدیک شده که غافل گیر سازد، پس دور اندیشی را به کارگیر و در این مورد، خویش را متهم ساز.
امام سجاد(ع) در دعای چهل و نهم صحیفه ی سجادیه، که(دعائه فی کید الاعداء) نام دارد، به دشمن شناسی می پردازد. در این دعای گرانسنگ، هوشیاری در برابر دشمن و عدم غفلت از دشمنان را درس می دهد. این سیره و روش، فرهنگ عمومی اهل بیت و امامان شیعه(ع) بوده است.

16) اثبات اهلیت و برتری خود
 

در مسیر مبارزات سیاسی ائمه(ع) یکی از مسایل مهمی که همه ی امامان(ع) روی آن تمرکز و حساسیت داشته اند، اثبات اولویت، اهلیت و برتری و صلاحیت خود است. اهل بیت و امامان شیعه(ع) مقام رهبری اجتماعی را مقام انحصاری خود دانسته و این مقام را جز با رهبری خویش دارای مشروعیت نمی دانستند، زیرا آنان توسط خداوند انتخاب و برگزیده شده بوده اند و به فرموده علی(ع)«فیم الوصیه والوراثه».
وصیت و وراثت مقام، انحصار به آنان دارد، چه این که حکومت، انحصاری خداوند است و آنان، خلفای واقعی خدایند. علی(ع)، پس از ماجرای غصب خلافت، در موارد عدیده ای برای خود اثبات اولویت و اهلیت می نماید، تا روشن کند که حق آنان پایمال گردیده است.
«فوالله مازلت مدفوعاً عن حقی مستاثراً علی منذ قبض الله نبیه(ص) حتی یوم الناس هذا»، به خدا سوگند، از روزی که خدا جان پیامبر خویش را تحویل گرفت، تا امروز همواره حقم سلب شده است.
در کلمات امام مجتبی(ع)احقیت و اولیوت مورد اشاره قرار گرفته است.
در کلمات امام حسین(ع) می خوانیم:« نحن اولی بولایه هذا الامر من هولاء المدعین مالیس لهم السائرین فیکم بالجور و العدوان»؛ ما خاندان به ولایت این امر (حکومت) سزاوارتریم، از این مدعیان دروغینی که در بین شما به ستم و تجاوزگری عمل می نمایند.
همین شیوه را در موضع گیری ها تمام امامان (ع) مشاهده می کنیم.

17) اثبات غاصبانه بودن خلافت
 

امامان شیعه(ع) در هر موقف و موردی به غاصبانه بودن نظام خلافت تصریح کردند و پیروان خود را بر این مسأله واقف نمودند. علی(ع) در خطبه ی شقشقیه، چنین می فرماید:«اما والله لقد تقمصها فلان» (صبحی صالح، 1387هـ، 71)؛ آگاه باشید که فلانی (ابوبکر) پیراهن خلافت را، که از آن من بود، به تن کرد.
و در موردی دیگر می فرماید:« لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری» (صبحی صالح، 1387ه، 102)؛ به درستی می دانید که من سزاوارترین فرد به حکومت از دیگران هستم.
امام حسن مجتبی(ع) که در زمانه ای دشوار خلافت را به عهده گرفت، برای تنویر افکار اجتماعی به اهلیت خود و تمرد معاویه و تعدی و جور وی اشاره می فرماید و او را غاصب خلافت شام، که فقط اختصاص به او دارد می نماید. در ماجرای صلح، امام(ع) سخنرانی نموده،
در بخش مهم از سخنرانی این جملات را ادا می فرماید:«و ان معاویه زعم لکم انی رایته للخلافه اهلاً، و لم ار نفسی لها اهلاً، فکذب معاویه، نحن اولی الناس بالناس» (الشاکری، 1420هـ، 220)؛ همانا معاویه گمان برده که من او را برای خلافت اهل می دانم و خودم را نااهل، دروغ پنداری دارد، ما به مردم از خودشان سزاوارتریم.
امام حسین(ع) یزید را قاتل نفس محترمه و فاسق دانسته و بیعت با او را خداحافظی با اسلام تلقی می فرماید و این، امام سجاد(ع) است که مروانیان را دشمنان درجه ی یک اسلام می داند و این امام باقر و صادق(ع) هستند که آن گونه موضع گیری می نمایند، و موسی بن جعفر(ع) در ماجرای صفوان جمال، تعیین حدود فدک و تقابل با حاکمیت هارون، او را مهاجم علیه دیانت دانسته و اسیر شیطان و نفس تلقی می فرماید و هکذا مابقی امامان(ع)، که غاصبانه بودن خلافت ها را روشن نموده اند.
امام صادق(ع) می فرماید:« لادین لمن دان بولایه امام جائر لیس من الله» (حکیمی، 1362 ،442)؛ دین ندارد کسی که به ولایت امام جائر غیر الهی گردن نهد.

18) حفظ وحدت و انسجام امت
 

سیره ی اهل بیت(ع) از منظر سیاسی وحدت و انسجام است. اسلام، هرگونه مرزبندی فکری، سیاسی و اعتقادی را در درون جامعه ی دینی نفی می نماید. امامان شیعه(ع)، امامت را محور و وحدت وانسجام امت دانسته و بر آن تأکید می ورزند. امام رضا(ع) در این باره می فرماید:
«انا لانجد فرقه من الفرق و مله من الملل بقوا و عاشوا الا بقیم و رئیس لما لابد لهم منه فی امر الدین و الدنیا فلم یجز فی حکمه الحکیم ان یترک الخلق مما یعلم انه لابد لهم منه و لا قوام لهم الا به فیقاتلون به عدهم و لیقسمون به فیئهم و یقیم لهم جمعهم و جماعتهم و منها انه لولم یجعل لهم اماماً قیماً آمناً، حافظاً مستودعاً درست المله و ذهب الدین» (حرانی، 1404هـ، 127)؛ ما فرقه و ملتی را نمی بینیم که باقی مانده و حیاتشان دوام یافته باشد، مگر به حاکم و رئیسی، که برایشان در امر دین و دنیا سزاوارتر است و ضروری، پس در حکمت حکیم الهی جایز نیست که خلق را وانهد و رها کند، در امری که برای آنها لابد است و قوام آنها به اوست، تا با دشمن مقابله شود و غنائم تقسیم گردیده و جمعیت و جماعت وحدت شان حفظ شود و اگر خداوند حاکم و امامی برای آنها مشخص فرمود، که آنها را حفظ کرده و نگه دارد، ملت نابود می شد و دین از بین می رفت.
در سیره ی سیاسی اهل بیت(ع)، گرایش بر محور وحدت و اخوت بین همه ی مسلمانان مشاهده می گردد. اهل بیت (ع) هرگز تقسیم بندی عرب و عجم، موالی و غیر موالی، سابقین و تابعین و امتیازات دیگری که در بین امت اسلامی، بعد پیامبر(ص) پدید آمده را به رسمیت نشناخته، بلکه آن را نفی می کردند و در سیره ی سیاسی خود، با همه ی مسلمانان بر اساس اخوت اسلامی عمل می کردند. حتی بر مسأله ی اختلافات فقهی دامن نمی زدند و می خواستند آن را با هدایت ها و اشارات خود، همسو و هم افق نمایند.

19) نفاق زدایی از چهره ی جامعه ی دینی
 

نفاق سیاسی، مهم ترین آفت در پیکره ی تاریخ اسلامی بوده است و جریانی بوده که بسیاری از اهداف و آرمان های اصولی را به مسلخ برده است. در صدر اسلام، منافقانی همچون عبدالله ابن ابی بن سلول، مزاحمت ها و کارشکنی های فراوانی کردند. این خطر، از خطر مشرکان و کافران افزون تر است. مخصوصاً پس از رحلت رسول اکرم(ص)، منافقان، به صورت ظاهرتر و نمایان تری به تکاپو پرداختند. علی(ع) در جمله ی بلندی، که به شدت خطر منافقان را گوشزد می کند، می فرماید:« اوصیکم عبادالله بتقوی الله و احذرکم اهل النفاق فانهم الضالون المضلون، الزالون المزلون یتلون الواناً و یفتنون افتتاناً او یعمدونکم بکل عماد و یرصدونکم مرصاداً قلوبهم دویة و صفاحهم تقیه» (صبحی صالح، 1387هـ، 256)؛ شما را سفارش می کنم به تقوای الهی و بر حذر می دارم از اهل نفاق، که آنان گمراهند و گمراه گر، اهل لغزشند و اندازنده ی به لغزش، به رنگ های گونه گون در آمده و در فتنه ها فرو رفته اند، به هر امری به شما اعتماد پیدا کرده و در کمینگاه شمایند، قلب های بیماری داشته و در ظاهر خود را نیک می نمایانند. امامان شیعه(ع)، همگی، یاران خود را از تلوّن و رنگ به رنگ شدن و نفاق بر حذر داشته و صراحت لهجه در تقابل با جریان های سیاسی را مطالبه می فرمودند.
امام حسن مجتبی(ع)، بعد از فریب خوردن یارانش در انبار و تخلیه خطابه ای دارد که یاران خود را از نفاق سیاسی بر حذر می دارد.
امام سجاد(ع)، در دعای خویش، نفاق را محکوم نموده و چنین می خواهد «واعصمنا به من هوه الکفر و دواعی النفاق حتی یکون لنا فی القیامه الی رضوانک جنانک قائدا»(ابطحی، 1411هآ، 197)؛ ما را نگه دار از فروافتادن به گرداب کفر و انگیزه های نفاق، تا که در قیامت راهی برای رضوان تو در جنان لقای تو داشته باشیم.
پدیده ی نفاق، در لسان همه ی اهل بیت(ع) مورد مذمت قرار گرفته و خصوصاً نفاق سیاسی که به شدت یاران خود را از آن بر حذر داشته اند.

20) پای بندی به میثاق ها و پیمان ها
 

در امامت شیعی، در مرحله ی نخست، خود امامت را میثاق الهی می دانیم؛ چنان که در قرآن مجید آن را عهد الخی می داند،«لاینال عهدی الظالمین» عهد و میثاق من به ستمگران نمی رسد. در مرحله بعدی، امامان شیعه(ع) به دلیل اهمیتی که میثاق پیمان دارد، خصوصاً میثاق های سیاسی بوده که حضرت تا وقتی که در قید حیات بودند بر این میثاق پای بند بودند. عهدی که بین معاویه و امام حسن(ع) بود، چه بود؟ آن عهد، همان عهد برادر گرامی شان امام حسن(ع) بود که بین آن حضرت و معاویه منعقد شده بود. امام حسین(ع) به عهد و پیمان امام حسن(ع) پای بند بود، برای این که ائمه(ع) همه نور واحد هستند، یعنی امام حسن(ع)، وقتی صلح فرمود، عین این است که امام حسین(ع) صلح کرده اند.
سلیمان بن صرد خزاعی، از امام حسین(ع) خواست که قیام کند، امام(ع) فرمودند:« لیکن کل رجل منکم جلساً من اجلاس بیته مادام معاویه حیاً فانها بیعه کنت والله لها کارهاً فان هلک معاویه نظرنا و نظرتم و رأینا و رأیتم» (الشاکری، 1420هـ، 240)؛ باید هر فردی از شما تا وقتی که معاویه زنده است در خانه بنشیند، زیرا من از آن کراهت دارم. اگر معاویه به هلاکت رسید، نظر می کنیم و نظر می کنید و می بینیم و شما می نگرید که چه می کنم. در هر حال، جمیع مواثیق و پیمان هایی را که امامان(ع) در راستای اصول سیاسی بسته اند، به آن پای بند بوده اند.

21) تربیت نیروی فعال سیاسی و فرستادن به درون دستگاه خلافت
 

از دیگر شیوه های مبارزات سیاسی امامان (علیهم السلام) تربیت نیروهای فعال سیاسی و مکتبی و فرستادن آنها به صورتی ظریف و دقیق، به متن دستگاه طواغیت و حاکمان جور بوده است. آنها به منزله ی عواملی نفوذی در متن دستگاه خلفا عمل می کردند و با هدایت امامان (علیهم السلام) خود را ملزم به اعمال اصول حفاظتی می دانستند و سری عمل می کردند. آنان اخبار دست اول دستگاه را به امامان (علیهم السلام) منتقل می کردند.
یکی از این چهره ها، علی بن یقطین است. وی از اصحاب بزرگوار امام موسی بن جعفر (ع) است که در دستگاه خلافت از چهره های اثرگذار و ذی نفوذ شمرده می شد.
ما مقامی درباره او می گوید: «کان وزیر لهارون و ولیامن اولیاء الله و مدافعا عنه کما قال الامام ابوالحسن فی حقه » (مامقانی، بی تا، 306)؛ او وزیر هارون و از اولیای خدا و از مدافعان حریم اولیای حق بود چنان که امام کاظم (ع) در حقش فرموده است. علی بن یقطین بارها از امام خواستند که دستگاه خلافت را ترک کند، ولی امام (ع) به وی اجازه نداد. چهره ی دیگر، عبدالله بن سنان است که خزانه دار منصور، مهدی و هادی عباسی بوده و از چهره های کاملاً مورد اعتماد امام صادق (ع) است. نجاشی درباره ی او گفته است: «ثقه من اصحابنا جلیل لایطعن علیه فی شیء » (نجاشی، بی تا، 242 )؛ او کاملاً مورد اعتماد است، از شیعیان جلیل القدر است و هیچ اشکالی هم بر او وارد نیست. چهره ی دیگر، محمد بن اسماعیل بن بزیع است، که از بزرگان اصحاب امام صادق (ع) و وزیر منصور عباسی است.
این شیوه، در فرهنگ امامت، بسان یک استراتژی فعال مطرح بوده است. امامان (علیهم السلام) به وسیله ی این شیوه می توانستند اخبار درون دستگاه خلافت را به خوبی دریابند و حوادث آن را رصد کنند و در مواقع مناسب، تصمیمات لازم را اتخاذ نمایند.

22) مبارزه با جمود مذهبی و انتقال بصیرت سیاسی
 

جمود مذهبی، همان تحجر و کوته اندیشی و فقدان درک روشن و یا فقدان کلی درک است. بصیرت، عبارت است از قوه ای در قلب شخص که به نور قدسی منور بوده و شخص، به وسیله ی آن، حقایق اشیاء و امور را درک می کند و بصیرت سیاسی قوه ی تشخیص مسائل پیچیده سیاسی است که شخص، در پرتو این شناخت، فریب نخورده و آلت دست سیاست بازان قرار نگیرد. در نهج البلاغه این جمله، مشهود و نمایان است که مولا علی (ع) فرمود: «ولا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر » (صبحی صالح، 1387 هـ، 248 )؛ این علم را حمل نمی کند و بر نمی دارد، مگر کسی که اهل بصیرت و صبر است.
درجنگ صفین، عده ای از افراد سپاه، از جنگیدن با معاویه که به ظاهر ادعای مسلمانی داشت، خودداری می ورزید، در خطبه ای این جمله را در بین یک خطابه ی غراء و حماسی بیان فرمودند.
اگر کسی به ظاهر ادعای مسلمانی کند، نماز بخواند، قرآن بخواند و... باعث نمی شود که با او نجنگید، بلکه باید دید که آنها را سیاست بازان شیطان صفت، در چه مسیری قرار داده اند.
ائمه(ع) این مسأله را روشن ساختند که بصیرت سیاسی، مولود عقلانیت و تقوای الهی است. حادثه ی عاشورا، مولود بصیرت است، یعنی کسانی که در واقعه ی عاشورا به شهادت رسیدند و مورد ظلم و ستم واقع شدند، در اوج عقلانیت و تقوا قرار داشتند.
امام باقر (ع) در پاسخ نامه ی یکی از یارانشان چنین می نویسند:
«وثبتنا و ایاکم علی حسن البصیره و اسلکنا و ایاکم الطریقه المستقیمه الموصله الی رضوانه» (النعمانی، 1422 هـ، 208)؛ خداوند، ما و شما را بر نیکی بصیرت و روشن اندیشی، ثابت قدم بدارد و در راه مستقیمی که به رضوان الهی منتهی می شود، قرار دهد.
این روش، در زندگی همه ی امامان شیعه (ع) متبلور است که این هم بحثی جداگانه و تفصیلی می طلبد.

23) بیان مشروعیت الهی امامت
 

ائمه ی شیعه (ع)، براساس کتاب و سنت، تنها نظام مشروع را نظام امامت می دانستند و غیر از آن، هر نوع حکومت دیگر را غیر مشروع و غاصب می دانستند. مشروعیت در نظر امامان شیعه (ع) جز از طریق الهی و نصب توسط خداوند متعال (جل و جلاله) و پیامبر هرگز معنای دیگری نداشت، چیزی نبود که به مردم تعلق داشته باشد. این موضع را از ناحیه ی همه ی امامان شیعه (ع) مشاهده می کنیم. از باب نمونه، فقط به یک مورد اشاره می کنیم.
«ابومحمد القاسم بن العلاء ( قدس سره)رفعه عن عبدالعزیز بن مسلم قال: کنا مع الرضا (ع) بمرو فاجتمعنا فی الجامع یوم الجمعه فی بدء مقدمنا فاداروا امر الامامه و ذکر واکثره الاختلاف فیها، فد خلت علی سیدی (ع) فاعلمته خوض الناس فیه فتبسم ثم قال: ان الناس قد جهلوا وخدعوا عن آرائهم، ان الله عز وجل لم یقبض بنیه حتی اکمل له الدین و انزل علیه القرآن فیه تبیان کل شیء و بین فیه الحلال و الحرام و الحدود والاحکام و جمیع ما یحتاج الیه الناس کملأ فقال عز وجل: ما فرطنا فی الکتاب من شیء وانزل فی حجه الوداع و هو آخر عمره (ص) الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا و امرالامامه من تمام الدین، ولم یمض رسول الله (ص) حتی بین لامته معالم دینهم و اوضح لهم سبیلهم و ترکهم علی قصد سبیل الحق و اقام لهم علیا (ع) علما واماماً... ان الامامه اجل قدراً و اعظم شاناً و اعلی مکاناً وامنع جانباً و ابعد غوراً من ان یبلغها الناس بعقولهم او ینالوها بآرائهم او یقیموا اماماً باختیار هم ان الامامه خص الله بها ابراهیم الخلیل بعد الخله والنبوه مرتبه ثالثه و فضیله شرفه بها و اشاد بها ذکره فقال: انی جاعلک للناس اماماً... » (فضل بن شاذان نیشابوری، بی تا، 60 )؛ ابی محمد قاسم بن علاء از عبدالعزیز بن مسلم نقل کرده که ما با حضرت رضا (ع) در مرو بودیم و در مسجد جامع در روز جمعه اجتماع کردیم، مردم در امر امامت سخن می گفتند و اختلاف فراوان در امر امامت را بیان می کردند. من بر آقای خودم علی بن موسی الرضا(ع) وارد شدم و به ایشان فراوانی اختلاف مردم در امر امامت را اعلام کردم، حضرت تبسمی نموده و فرمودند: همانا مردم دچار جهل اند و فریب خورده اند و آرائشان غیر واقعی است. خدای متعال، پیامبرش را از دنیا نبرد مگر این که دین اش را کامل کرد و برایشان قرآن نازل فرمود. قرآنی که در آن امور بیان شده، حرام و حلال و حدود و تمام آنچه را که مردم به آن نیازمند هستند به طور کامل بیان فرموده و فرمود: ما در قرآن هیچ امری را فرو نگذاشتیم. و در آخر عمر شریف پیامبر (ص) در حجه الوداع این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را کامل نموده و نعمتم را بر شما تمام ساختم و دین اسلام را برای شما پسندیدم. امر امامت، تمامت دین است. خدا کار پیامبرش را پایان نبرد تا این که تمام معالم دین را برایشان بیان فرمود و راه را روشن ساخت و در مسیر حق آنها را به راه انداخت و علی را نشانه ی کامل هدایت برایشان مشخص فرمود. امامت مکانتش آن است که شأن ابراهیم خلیل، بعد از مقام خلیل شدن و نبوت است، و بعد از آن منصب بود که در مرحله ی سوم، به او فرمود: من تو را برای مردم امام قرار دادم.
این موضع را همه ی امامان (ع) داشتند و برای همگان از جمله حاکمان هم روشن بود. دلیل بارز این مسأله دو نکته بود که در بیان همه ی امامان شیعه (ع) متبلور بود، اولاً حاکمان و خلفا را غاصب می دانستند و ثانیاً برای خود اثبات افضلیت و اولویت می کردند.

نتیجه گیری
 

امامت، رکن بنیادی فلسفه ی سیاسی اسلام و تشیع است و همه ی اراده ها، عمل ها، اقدام ها، مشروعیت خویش را از آن می گیرند. امامان شیعه (ع) در سنگری الهی و معنوی، قافله ی بشریت را جهت می دهند. امامت، ابعاد گسترده ای دارد که یکی از آنها رهبری سیاسی است. این رهبری سیاسی امری معقول، ضابطه مند و روشمند است و این مسأله، تابعی از هدایت گری امامان شیعه (علیهم السلام) است. سیاست آنان، به معنای تدبیر، هدایت گری انسان ها به سوی خیر و فضیلت و سعادت است. لذا نگاه آنان به سیاست، از دریچه ای الهی و معنوی است که کلیدی مطامع و انگیزه های شخصی به دور افکنده شده و بدین روی سیاست آنان با روش هایی در آمیخته که به آنها توجه گردیده است. عنصر تکلیف گرایی، انعطاف ناپذیری در اجرای عدالت، زنده نگهداشتن نهضت تاریخی و حماسی عاشورا، صراحت و صداقت در سیاست، حفظ امت از خطر تباهی و ضلالت و نابودی، سازش ناپذیری با ظالمان، استتار و تقیه گرایی، فتنه زدایی، حرکت تشکیلاتی، سوء استفاده نکردن از باورهای ناصواب مردم، ایجاد اتصال و همبستگی فکری در پیروان، حمایت از حرکت های آزادیبخش، بستر سازی برای قیام و حرکت، استفاده از ظرفیت های مهیا و ظرفیت بخش در حوزه ی دشمن شناسی، اثبات اهلیت و برتری خود، اثبات غاصبانه بودن دستگاه خلافت، حفظ وحدت امت، نفاق زدایی از چهره ی جامعه ی دینی، پای بندی به پیمان ها، تربیت نیروهای زبده، مبارزه با جمود مذهبی، بیان مشروعیت الهی امامت و حکومت، در درون اقدامات سیاسی جریان امامت، متجلی و نمودار است که باید آنها را سرلوحه و سرمشق جامعه ی خودمان قرار دهیم.
منابع و مآخذ:
1) قرآن کریم.
2) ابن منظور ( 1405 هـ)، لسان العرب، چاپ ادب الحوزه.
3) صبحی صالح ( 1387 هـ )، نهج البلاغه، بیروت.
4) آمدی، عبدالحسین (1364 )، غرر و درر، قم، جامعه مدرسین.
5) القبانچی النجفی، حسن (بی تا)، شرح رساله الحقوق للامام زین العابدین(ع)، بی جا.
6. محدث قمی، شیخ عباس (بی تا)، مفاتیح الجنان، بی جا.
7. دینوری (بی تا)، الامامه و السیاسه، بی جا.
8. الوردانی، صالح ( 1419 هـ )، المناظرات، بیروت، الغدیر.
9. مطهری، مرتضی ( 1369)، سیری در نهج البلاغه، قم، صدرا.
10. بی نا (بی تا)، نور الثقلین، بی جا.
11. کلینی، محمد بن یعقوب ( بی تا)، اصول کافی، بی جا.
12. شیخ صدوق، ابن بابویه قمی ( 1362 )، امالی، قم، جامعه مدرسین.
13. شیخ صدوق، ابو بابویه قمی ( 1370 )، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، جامعه مدرسین.
14. مجلسی، محمد باقر ( 1403 هـ )، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء.
15. عظیمی، عبدالبصیر ( 1377)، در آستانه غیبت، حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه.
16. شیخ طوسی، محمد بن ابراهیم النعمانی ( 1422 هـ )، الغیبه، قم، انوارالمهدی.
17. مزاحم منقری، نصر (1382 هـ )، وقعه صفین، بیروت، مؤسسه العربیه الحدیثه.
18. طباطبایی، سید عبدالعزیز ( 1416 هـ )، ترجمه الامام الحسین من طبقات ابن سعد، قم، مؤسسه آل البیت.
19. امینی، عبدالحسین (1397 هـ )، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی.
20. شیخ مفید، محمد بن نعمان ( 1414 هـ )، اوائل المقالات، قم، دارالمفید.
21. شرف الدین، سید عبدالحسین ( 1421 هـ )، المجالس الفاخره، تحقیق محمود البدری، بی جا.
22. دیدگاه های مقام معظم رهبری ( 1389 )، امامت شناسی ( 4- 3)، تدوین علی اکبر نوایی، مجله اندیشه حوزه، ش 81 و 82.
23. مطهری، مرتضی ( 1368)، سیری در سیره نبوی، قم، صدرا.
24. حر عاملی (بی تا)، وسایل الشیعه، بیروت.
25. الشاکری، حسین ( 1417 هـ )، الامام الکاظم موسی (ع) قم، نشر الهادی.
26. الشاکری، حسین ( 1420 هـ )، الامام الحسن (ع)، قم، مطبعه، ستاره.
27. حکیمی، محمدرضا ( 1362 )، الحیاه، قم، جامعه مدرسین.
28. حرانی، ابن شبعه،( 1404 هـ )، تحف العقول، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، مؤسسه نشر الاسلامی.
29. الابطحی، سید محمد باقر ( 1411 هـ )، الصحیفه السجادیه للامام السجاد، بی جا.
30. مامقامی (بی تا)، رجال، بی جا.
31. نجاشی (بی تا)، رجال کشی، بی جا.
32. فضل بن شاذان نیشابوری ( بی تا)، الایضاح، تحقیق سید جلال حسینی ارموی، بی جا.
منبع: نشریه اندیشه حوزه، شماره 86.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان