ماهان شبکه ایرانیان

اخلاص در عمل

بیان نورانی صدیقه کبرا در آن خطبه «فدکیه» این است که «لا اله الاّ الله» خدای سبحان «وحده لا شریک له» اخلاص، تأویل آن است

بیان نورانی صدیقه کبرا در آن خطبه «فدکیه» این است که «لا اله الاّ الله» خدای سبحان «وحده لا شریک له» اخلاص، تأویل آن است. خدای سبحان تفسیری برای «لا اله الاّ الله» دارد و تأویل؛ تفسیر «لا اله الاّ الله» همان توحید است که همه مستحضرید هر کدام ما به اندازه خود، این معنا را می فهمیم و تأویل از سنخ مفهوم و لفظ نیست، فرمود: اخلاص، تأویل این کلمه است، «و جعل الاخلاص تأویلها» این همان آغاز خطبه نورانی «فدکیه» حضرت است.[1]

اخلاص یک وقت به این معناست که انسان ریا نکند کار را فقط برای رضای خدا انجام بدهد این یک وصف خوبی است، اما اخلاص را وجود مبارک امیرالمؤمنین در همان خطبه «توحیدیه» نهج البلاغه معنا کرده است اخلاص به توحید برمی گردد «وَ کمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْه» صفات را از خدا نفی کنیم؛ منظور این نیست که صفات سلبی را از خدا سلب کنیم روشن است که خدای سبحان نقص ندارد. حضرت در همان خطبه نهج البلاغه به دو برهان می فرماید: اگر کسی خدا را وصف کند مخلِص نیست به دو برهان: «کمالُ الْإِخْلاصِ لَهُ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کلِ صِفَةٍ أَنَّها غَیرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ کلِ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیرُ الصِّفَةِ»[2]هر کدام از اینها یک حدّ وسط برای دلیل است، مستحضرید که تعدّد برهان به تعدّد حدّ وسط است، اگر ما دو حدّ وسط داشتیم دو برهان داریم. حضرت دو حدّ وسط؛ یعنی دو برهان اقامه کرده است که صفات خدا عین ذات اوست، زائد بر ذات نیست، چرا؟ چون اگر صفت، زائد بر موصوف باشد، هم موصوف می گوید من غیر او هستم، هم صفت می گوید من غیر او هستم؛ چون هر زائدی شهادت می دهد که غیر «مزیدعلیه» است، هر «مزیدعلیه» هم شهادت می دهد که غیر زائد است «لِشَهَادَةِ کلِ صِفَةٍ أَنَّها غَیرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ کلِ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیرُ الصِّفَةِ». صفتی که عین ذات است نه صفت، شاهد تعدّد است نه موصوف، صفتی که زائد بر ذات باشد شهادت بر تعدّد می دهد و این تعدّد و کثرت با توحید سازگار نیست. سخنان نورانی صدیقه کبرا در خطبه نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیهما) خوب تبیین شده است.

در بحث های قبل به این نتیجه رسیدیم که ذات اقدس الهی می فرماید هر چه خواستید من به شما دادم. در سوره مبارکه «بقره» می فرماید از من بخواهید به شما عطا کنم ﴿ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکمْ[3] این یک اصل. در بخش های دیگر، طایفه دیگر از آیات فرمود این چنین نیست که من به شما وعده بدهم بگویم هر چه بخواهید من به شما می دهم، من گزارش می دهم نه وعده، خبر است نه انشا، ﴿وَ آتاکمْ مِنْ کلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ[4] هر چه خواستید ما به شما دادیم، هر چه خواستید ما به شما دادیم یعنی چه؟ یعنی شما زبان حال می خواهید، زبان استعداد بخواهید، برابر زبان حال و زبان استعداد، هر چه خواستید ما به شما دادیم زبان مقالتان را باید اصلاح کنید، چیزی بخواهید که با درونتان هماهنگ باشد. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ درصدد آزار کسی است بعد بگوید خدایا «لا تسلّط علینا من لا یرحمنا»![5] این دعا مستجاب نیست، آن دعای زبانِ فعل مستجاب است. اگر کسی دیگری را رنجاند، به دیگری ستم کرد معنای آن این است که خدایا ظالمی را بر ما مسلّط کن که ما را برنجاند! این زبان فعل است، زبان حال و زبان استعداد است. زبانِ قال خیلی معیار نیست درباره زبان حال و فعل و استعداد فرمود: هر چه خواستید ما به شما دادیم ﴿وَ آتاکمْ مِنْ کلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ﴾. بنابراین بیان نورانی صدیقه کبرا (سلام الله علیها) که فرمود: اخلاص، تأویل «لا اله الاّ الله» است، غیر از تفسیر، تفسیر از سنخ مفهوم است، تأویل از سنخ مصداق است کاری به مفهوم ندارد. فرمود شما این «لا اله الاّ الله» را می گویید، «وحده لا شریک له» را می گویید، بگذارید با اخلاص باشد. در حرم امن دلتان چیزی غیر از خدا نباشد آن گاه هر چه بخواهید، خواهید گرفت. ما با استعدادی به پیشگاه پروردگار می رویم هدایایی می بریم در حقیقت هدیه نمی بریم یک ظرف می بریم که خدای سبحان در این ظرف، هدایای خودش را بریزد از ما غیر از ظرف و ظرفیت بردن، چیز دیگری نیست. حرف بعضی از بزرگان این است که آدم وقتی به پیشگاه ذات اقدس الهی می رود با دست خالی که نمی رود نمی تواند برود باید هدیه ببرد، هر هدایایی که ما در ذهن داشته باشیم بخواهیم ببریم منبع آن جاست بگوییم خدایا! ما سالیان متمادی زحمت کشیدیم عالِم شدیم من علم آوردم همه توفیقات علمی که از اوست اوّلاً، علم نامتناهی هم آنجاست ثانیاً، بگوییم خدایا! ما زحمت کشیدیم فلان کارهای خیر را انجام دادیم، پاسخ این است که تمام توفیقات از خداست و منبع همه خیرات هم خداست، به پیشگاه خدا چه هدیه آوردی، ما باید چیزی نزد خدا ببریم که آن جا نباشد، یک و این نبودن هم کمال باشد، دو؛ تنها چیزی که ما باید به پیشگاه خدا ببریم و آن جا نیست و این نبودش کمال است همان عجز و فقر است؛ خدایا! ما فقر آوردیم، عجز آوردیم، «ذلیلک بفنائک»، دعای نورانی امام سجاد همین است «عُبیدک بفنائک» نه عبدک «عبدیک بفنائک، ذلیلک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک، مستجیرک بفنائک»[6]من بندگی آوردم این بندگی آن جا نیست و نبود آن کمال است ما باید آن جا ببریم. اگر این را به پیشگاه ذات اقدس الهی بردیم؛ آن گاه آنچه شایسته ماست به ما عطا می کند، یک؛ بخشی از کمالاتی هم هست که اصلاً به فکر ما نمی آید تا ما از خدا بخواهیم باز هم به ما عطا می کند، دو. در قرآن کریم می فرماید: ﴿فلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ[7] خیلی ها نمی دانند آن جا چه خبر است که از ما بخواهند هر کدام ما آرزو و خواسته هایی داریم این مطلب اول.

آرزوی هر کسی در قلمرو معرفت و ادراک اوست، هر کس هر چیزی را می شناسد در آن حوزه درخواستی دارد وقتی چیزی را نمی شناسد خواسته ای هم ندارد. الآن ممکن است عده ای در تمام مدت عمر که کشاورز یا دامدار هستند اینها هرگز آرزو نداشته باشند که ای کاش من نسخه خطّی تهذیب شیخ طوسی را داشته باشم، او اصلاً شیخ طوسی را نشنید، تهذیب را نشنید، نسخه خطّی نشنید، چنین آرزوی در تمام مدت عمر ندارد، ای کاش نسخه خطی دست نوشته فارابی را من می داشتم، این اصلاً آرزوی چنین چیزی را ندارد، فرمود چیزهایی در بهشت است که شما اصلاً آرزویش را هم نمی کنید چون نمی دانید آن جا چیست تا آرزو کنید: ﴿فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ﴾ در بخش های دیگر فرمود: ﴿لَهُمْ ما یشاؤُنَ فیها﴾ هر چه شما بخواهید آن جا هست بعد فرمود: ﴿وَ لَدَینا مَزیدٌ[8] یک سلسله نعمت هایی است که فوق مشیئت شماست. مشیئت و خواستن آدم برابر معرفت اوست اصلاً نمی داند آن جا چه چیز هست تا از خدا بخواهد فرمود هر چه بخواهید آن جا هست، بالاتر از خواسته های شما هم هست. ما باید ظرفیتی ببریم که این ظرفیت بتواند آن مظروف را جا بدهد، آن جا خیلی چیز هست، این است که آن بیان نورانی کلمات حکیمانه و قصار حضرت در نهج البلاغه هست که دست کمیل را گرفته فرمود: «یا کمَیلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیةٌ فَخَیرُهَا أَوْعَاهَا»[9]این دل ها ظرف است، سعی کنید در این ظرف، غیر از آن مظروف طیب و طاهر چیزی نگذارید مخصوصاً عزیزان ما که در خدمت اهل بیت هستند این گوهر را درست حفظ کنند در حرم دل جز ولای خاندان اهل بیت چیزی را راه ندهند. حرف هایی که از عظمت و جلال و شکوه اینها می کاهد نگویند چون وصیت وجود مبارک سیدالشهداء در ظهر عاشورا به زینب کبرا و سایر بچه ها این بود که ما خاندان کرم هستیم «و لا تقولوا بألسنتکم ما ینقص قدرکم»[10]اسیر می کنند بله؛ ولی چیزی از عزّت و شکوه شما کم نمی شود، مبادا حرفی بزنید که از جلال و شکوه خاندان ما بکاهد این اُسرا گرسنه بودند؛ اما از هیچ کسی نان نخواستند، آب خواستن ننگ نیست؛ ولی نان خواستن از عظمت می کاهد. اینها مدتی غذا هم نخورده بودند. مبادا مداحی (چیزی بگوید) برای اینکه گریه بیاید این گریه، گریه کاذب است اگر ـ خدای ناکرده ـ از عظمت این خاندان بکاهد، چهارتا اشک بریزد این اشک، اشک کاذب است فرمود: مبادا حرفی بزنید که از جلال و شکوه ما بکاهد، این را چه وقتی می گوید؟ آن وقت که «أَقْبَلَتِ السِّهَامُ مِنَ الْقَوْمِ کأَنَّهَا الْقَطْر»[11] خدا عمرسعد را لعنت کند! از صبح دستور داد این تیراندازها در آن فضا از هر طرف تیراندازی می کردند، فشاری هم به این خاندان آوردند طبق دستور ابن زیاد ملعون گفتند «جعجع بالحسین».[12] شما مسافرت کردید همه مسافرها را هم دیدهاید، در اردویی که زن و بچه همراه آدم است این نهر وسیع است آن جا چادر می زند نه در فاصله دور، نگذاشتند حضرت کنار فرات چادر بزند؛ در اردویی که زن و بچه کوچک، بچه شیرخوار، این وقتی می خواهد چادر بزند کجا چادر می زند می رود آن آخرها یا نزدیک نهر چادر می زند. دستور کوفه این بود که «جعجع بالحسین» جایی او را وادار کن چادر بزند که نه کمک طبیعی باشد نه کمک مردمی، فاصله زیاد بود؛ ولی بالأخره هر قافله ای وقتی می خواهد چادر بزند کنار نهر چادر می زند. در این فضا که از هر طرف تیر می آمد وجود مبارک سیدالشهداء فرمود: مبادا حرفی بزنید که از عظمت ما بکاهد «لا تشکوا و لا تقولوا بألسنتکم ما ینقص قدرکم» مبادا حرفی بزنید. افتخار ما این است که روضه این خاندان را روی منبر می خوانیم این عزیزان ما که افتخار آنها این است که روضه خاندان را در مداحی می خوانند، وظیفه همه ما این است که از عظمت، جلال و شکوه اینها چیزی کم نیاوریم. اینها آمدند به ما شرف دادند. بعضی ها می آیند زمین را آباد کنند مسجد و حسینیه می سازند این زمین را آباد کردند، حقّ مسلّمی بر همه ما دارند. یک عده می آیند زمان را آباد می کنند، تاریخ را آباد می کنند اینها خاندان اند این خاندان گذشته از اینکه زمین را آباد کردند به زمان، شرف بخشیدند. اگر ذات اقدس الهی به بعضی از عصرها و زمان ها سوگند یاد می کند ﴿وَ الْعَصْرِ﴾[13] عصر نبوت، عصر رسالت، عصر ولایت و عصر امامت است، یک ولی الله، امام، رسول و پیامبر آن زمان و آن تاریخ را شرف می بخشد، خدا به آن زمان سوگند یاد می کند. ما اگر نتوانیم تاریخی را شرف ببخشیم آن قدر از ما برمی آید که سحرها را آباد کنیم گفتند اگر مقدورتان نیست که تاریخ تان را شرف ببخشید و آباد کنید این سحرها را آباد کنید، با نماز شب، زمان آباد می شود وگرنه ﴿وَ اللَّیلِ إِذا یسْرِ﴾[14] خدای سبحان به سحر در چند بخش قرآن کریم سوگند یاد کرد سحر چه خصیصه ای دارد ﴿إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیلِ هِی أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً[15] شرف آن به همین است آن قول و آن «استغفر الله» و آن «العفو، العفو» این زمان را آباد می کند ما هم موظف هستیم این زمین را آباد کنیم، هم موظف هستیم آن زمان را آباد کنیم. اگر تأویل «لا اله الاّ الله» که اخلاص باشد در جان ما پیدا بشود.

بالأخره باید چیزی به پیشگاه خدا ببریم که هدیه ای باشد، یک؛ و در آن جا نباشد، دو؛ و این نباشد، کمال باشد، سه؛ و در این هدیه ما چیزی خدا بریزد به ما برگرداند، چهار، ما باید کاسه فقر و بندگی ببریم. خدای سبحان در این ظرف، معارفی می ریزد ماها که آن توفیق را نداریم که کار ابراهیمی انجام بدهیم، کار حسینی و زینبی انجام بدهیم. برای توده ما می گویند: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾.[16]کسی که به پیشگاه پروردگار می رود، اگر عبادت و حسناتی داشته باشد خدا حداقل ده برابر به او عطا می کند؛ اما وقتی جریان ابراهیم خلیل مطرح است در دستگاه ما علی بن ابی طالب مطرح است، حسین بن علی مطرح است، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مطرح است سخن از ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ نیست سخن از ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ[17] آن کسی که قلب سلیم می برد کجا آن که عمل صالح می برد کجا آن که حسنه می برد کجا آن کسی که هویت حُسن می برد کجا. صدیقه کبرا از همین قبیل بود، دودمان عصمت و طهارت و حسین بن علی از همین قبیل بودند. ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾ خدا در آن ظرفیت ﴿یا نارُ کونی بَرْداً وَ سَلاماً[18]می ریزد در آن ظرفیت، او را شیخ الأنبیاء می کند انبیای فراوانی از دودمان او برمی خیزد، نه برای اینکه چهارتا کار خوب کرد، برای اینکه همه این خوبی ها را برای او کرد و اخلاص، تأویل «لا اله الاّ الله» شد و در حرم دل او جز توحید چیز دیگر نبود ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾ این قلب سلیم، هزارها برکات دارد به ما هم گفتند چیزهای خوب از خدا بخواهید به شما می دهد مبادا ـ خدای ناکرده ـ دنبال زید و عمرو و القاب و این چیزها باشید اینها اگر فساد نباشد، بالأخره غدّه ای را به همراه دارد به دنبال اینها نباشید، خودتان را هدر ندهید چیزهای خوب از ما بخواهید آن چیزهای خوب چیست؟ عرض کرد خدایا! در قرآن کریم به ما این دستور را دادند، مردان و زنان خوب که در عالم هستند اینها هم پیشوا و مقتدا و الگو می خواهند آن توفیق را به من بده که مردان و زنان خوبِ جامعه به من اقتدا کنند این کم شرفی نیست، کم خواسته ای هم نیست ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً[19] به ما دستور داد که چنین چیزهایی از خدا بخواهیم، اینکه چیز بدی نیست، اینکه مال، جاه و جلال دنیایی نیست. خدایا! آن طهارت روح و قداست را به ما بده که خوبان جامعه به ما اقتدا کنند این کم مقام است؟! ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾ ما امامِ مردم خوب باشیم آدم های بفهم، دانشمندان و عقلای قوم به دنبال ما بیایند نه سفها، فرمود راهش این است. از من بخواهید که من شما را پیشوای عقلا و دانشمندان قرار بدهم این راه باز است، اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ این راهی که خدا به روی ما باز کرد فرمود من به شما می دهم مبادا به این فکر باشید که چهارتا جاهل و عوام به دنبال شما راه بیفتند، از اینها در عالم فراوان هستند، خوبان جامعه، پاکان جامعه، مردان الهی به دنبال شما راه بیفتند ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾ همّت شما این باشد، به چه شرط؟ ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾. اگر کسی ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ﴾ بود ﴿فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ و آیات خیر و برکات خیر هم نصیب او می شود؛ ولی ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾ که شد؛ آن وقت پیشوای مردان و زنان خردورز و پخته و فرهیخته و دانشمند جامعه می شود، فرمود همّت شما بلند باشد. یکی از بیانات این است «ان الله عزّ و جل یحب معالی الامور و یکره سفسافها»[20] اگر طلبه هستید تا نفس می کشید با کتاب باشید مبادا یک وقت بگویید من فارغ التحصیل شدم و اگر دانشجو هستید تا نفس می کشید با کتاب باشید؛ البته انسان بعد از مدتی فارغ التحصیل می شود اما این طور نیست که همان خوانده ها را تکرار کند برای مردم بگوید این از بدترین نقص هاست که کسی بگوید الآن من بیست دور است دارم مکاسب می گویم، اشتباه می کنی؛ همان یک دور گفتی حداکثر دور دوم بس است، چرا بیست سال یکجا ماندی؟! کسی بگوید من الآن ده دوره شرح لمعه می گویم، از بدترین اشتباه شماست چرا ده سال یک جا ماندید؟! فرمود: «ان الله عزّ و جل یحب معالی الامور و یکره سفسافها»آن دانشجو که نمی کوشد استاد دانشگاه بشود این مغبون است، مگر اینکه کمبود فکری داشته باشد، آن طلبه ای که نمی کوشد استاد حوزه بشود این مغبون است مگر اینکه استعداد درخور نداشته باشد. فرمود: «ان الله عزّ و جل یحب معالی الامور و یکره سفسافها» همّت بلند، فکر بلند، ایده و اندیشه بلند را خدا دوست دارد کارهای پَست، همت های پست، فکر پست، خیال باطل اینها نزد خدا مکروه است. اینها در مداحی های و روضه خوانی های ما می آید هم ما که روضه می خوانیم هم این عزیزان که مداح اند با همّت های بلند سخن می گویند، مداحی می کنند و جامعه را به حسینی که عالی است و اهل علوّ است معرفی می کنند، هرگز آن سخنی که از جلال و عظمت اینها می کاهد نمی گویند. همین بچه ها که گرسنه بودند فتوا را به حسب ظاهر از وجود مبارک زینب کبرا می گرفتند و زینب کبرا با بودن امام زمان که فتوا نمی داد خود زینب کبرا فتوا را از وجود مبارک امام زمان خود، امام سجاد می گرفت. در کوفه که مقداری نان و خرما صدقه آوردند این بچه ها به وسیله زینب کبرا(سلام الله علیها) آگاه شدند که جایز نیست؛ اینها که نمی دانستند زینب مرجع فتوا نیست، نمی دانستند که فتوا برای زینب نیست. می گفتند فتوای عمه ما این است که صدقه بر ما حرام است «عمّتی تقول انّ الصدقة علینا حرام»[21] این بچه ها که نمی دانستند این فتوا برای زین العابدین است، این شرف است.

حداقل هفتاد میلیون نفر در جنگ جهانی اول و دوم در همین قرن کمتر از پنجاه سال کشته شدند، بسیاری از مردم نمی دانند چند نفر در جنگ جهانی اول و دوم کشته شدند حداقل هفتاد میلیون کشته شدند، کسی خبری ندارد؛ اما 72 نفر، 1400 سال قبل، کلّ جهان را گرفتند این معجزه نیست؟ در جنگ جهانی اول و دوم که همین ابرقدرت ها که الآن دم از دموکراسی می زنند تقریباً هفتاد، هشتاد میلیون کشته شد، بسیاری از مردم رقم تلفات جنگ جهانی اول و دوم را نمی دانند چه رسد به اینکه اسم آنها را بدانند، اثری از اینها نیست؛ اما 72 نفر در 1400 سال قبل با همه دسیسه ها که خواستند نام، قبر و آثار اینها را محو کنند شربت شهادت نوشیدند و جهان را گرفتند ما با داشتن این همه الگو طرزی باید زندگی کنیم که از آن حداقلّ رشد برخوردار باشیم. دو قدم آن طرف تر شما به هند که می روید با معبودی؛ مثل گاو و موش متأسفانه دارند دین خود را حفظ می کنند ایران که بضعه ای از هند است، آن یک کشور میلیاردی است. با تقدیس حیوانات دارد آسمان را تسخیر می کند، ما با داشتن حسین بن علی و اهل بیت و اینها معلوم می شود خیلی دنبال هستیم. این همه نعمت های عظیم که در دسترس ماست حداکثر بهره را ما می توانیم ببریم آنها مگر چه چیزی دارند؟! سالیان متمادی اینها اتمی شدند، ما اصلاً بنای ما بر این نیست و نباید به این سمت حرکت کنیم؛ ولی انرژی هسته ای و امثال ذلک باید برای صلح آمیز بودن دم دست ما باشد، موش را الآن چه کسی در روی کره زمین می پرستد گاو را چه کسی می پرستد همان ها می پرستند با آن فکر منحط، به آن درجه عالی رسیدند. ما هم باید خودمان را بسازیم هم رهبران الهی را بشناسیم هم اشک را، این اشک خیلی گرانبهاست این را برای جلال و عظمت آنها بریزیم؛ به قول حافظ:

اشک حرم نشین نهان خانه مرا ٭٭٭ زان سوی هفت پرده به بازار می کشی[22]

مگر اشک دم دست است بیاید، یا اشک سازی کار آسانی است این از گرانبهاترین گوهرهاست این را در پای معارف ذات مقدس حسین بن علی باید بریزیم، آن وقت آن اثر دارد. بنابراین از ذات اقدس الهی مسئلت می کنیم بیش از پیش ما را به این خاندان با جلال و شکوه آشنا بفرماید! به ما آن توفیق را بدهد که در درجه اول مصداق ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ بشویم و در درجه ثانیه ـ ان شاءالله ـ مصداق ﴿إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ﴾ باشیم!

پی نوشت ها

[1] کشف الغمة(ترجمه زوارهای)، ج2، ص41.

[2] سوره نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه اول.

[3] غافر، آیه60

[4] سوره ابراهیم، آیه34.

[5] تهذیب الاحکام، ج3، ص92.

[6] الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص143.

[7] سوره سجده، آیه17.

[8] سوره ق، آیه35.

[9] نهج البلاغه (صبحی صالح)، حکمت147.

[10] موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص 592.

[11] اللهوف (ترجمه فهری)، متن، ص 100

[12] مثیرالاحزان، ص48.

[13] سوره عصر، آیه1.

[14] سوره فجر، آیه4.

[15] سوره مزمل، آیه6.

[16] سوره انعام، آیه160.

[17] سوره صافات، آیه84.

[18] سوره انبیاء، آیه69.

[19] سوره فرقان، آیه74.

[20] وسائل‌الشیعه، ج17، ص73.

[21] سفینة البحار، ج5، ص81.

[22] دیوان حافظ، غزل459.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان