روز بخشیدن فدک به حضرت زهرا(س) به امر خدا

کسى به مدینه آمد، به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: من باغى به نام «فدک» دارم، مى خواهم آن را به شما هبه کنم.

روز بخشیدن فدک به حضرت زهرا(س) به امر خدا

 

کسى به مدینه آمد، به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد: من باغى به نام «فدک» دارم، مى خواهم آن را به شما هبه کنم.

پیغمبر این باغ را براى خود نمى خواست. اگر قبول کرد؛ چون براى خودش برنداشت. به تمام فقراى مدینه اعلام کرد: من نان بخور و نمیرى دارم، این باغ در زندگى من اضافه است. این باغ را بفروشید و خرج خود را اداره کنید.

مرد سند باغ فدک را به نام پیامبر صلى الله علیه و آله نوشت، امضا کرد و به ایشان داد. جبرئیل نازل شد، عرض کرد: خدا مى فرماید: این باغ نه ارث است، نه غنیمت جنگى، نه خمس، نه سهم امام و نه زکات. کسى دوست داشته، این باغ را به تو بخشیده، من از تو مى خواهم این فدک را به حضرت زهرا علیها السلام ببخشى.

پیغمبر صلى الله علیه و آله به اهل خانه فرمود: کسى از شما برود و فاطمه را صدا کند. حضرت زهرا علیها السلام را صدا کردند، آمد و رو به روى پدر نشست. فرمود: فاطمه جان! داستان این است و خدا گفته است که این باغ را به تو بدهم.

عرض کرد: این باغ نزد شما بماند. ما نان جویى تهیه مى کنیم و بخوریم. این باغ از طرف من دست شما باشد، به هر محتاجى که مراجعه کرد، از محصول این باغ بدهید، من نمى خواهم. «1»

پیغمبر صلى الله علیه و آله از دنیا رفتند، روز اول بود که پیغمبر صلى الله علیه و آله را دفن کرده بودند.

حکومت، مأمورینش را به آن باغ فرستاد، کارگرها را بیرون کردند و گفتند: این باغ جزء اموال دولتى است.

خیلى درد و کج فهمى است اگر ما بگوییم: فریاد حضرت فاطمه علیها السلام براى باغ بود، نه، فریاد ایشان براى دین بود که دید دین غارت شده است. زمین و باغ که چیزى نیست. به مسجد آمد و ثابت کرد که این باغ اگر ارث هم باشد، خدا در قرآن مى فرماید: من فرزند پیغمبرم و از پیغمبر ارث مى برم. اگر ارث باشد، در حالى که پیغمبر صلى الله علیه و آله در زمان حیات خود باغ را به دستور خدا به ایشان بخشیده بود.

مُلک تو مرز ملکوت خداست

 

کى به هواى فدک خیبر است

     

اگر به هیچ چیز حکومت بعد از پیغمبر صلى الله علیه و آله کار نداشته باشیم، همین که مالى را که به حرام بردند، در قیامت چه جوابى مى خواهند بدهند؟ بردند و خوردند و تا کنون نیز دارند مى برند و مى خورند.

نه تنها این باغ را با آن سخنرانى برنگرداندند، بلکه توهین نیز کردند. کار دختر پیغمبر علیهما السلام به جایى رسید که تنها چیزى که براى او مانده بود، گریه کردن بود. به قدرى گریه کرد تا از دنیا رفت.

 

پی نوشت :

 

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 48/ 156، باب 6، حدیث 29؛ «عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ لَمَّا وَرَدَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام عَلَى الْمَهْدِیِّ رَآهُ یَرُدُّ الْمَظَالِمَ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا بَالُ مَظْلِمَتِنَا لَاتُرَدُّ فَقَالَ لَهُ وَ مَا ذَاکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا فَتَحَ عَلَى نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله فَدَکَ وَ مَا وَالَاهَا لَمْ یُوجَفْ عَلَیْهِ بِخَیْلٍ وَ لَارِکَابٍ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ فَلَمْ یَدْرِ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله مَنْ هُمْ فَرَاجَعَ فِی ذَلِکَ جَبْرَئِیلَ وَ رَاجَعَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام رَبَّهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنِ ادْفَعْ فَدَکَ إِلَى فَاطِمَةَفَدَعَاهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَقَالَ لَهَا یَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أَدْفَعَ إِلَیْکِ فَدَکَ فَقَالَتْ قَدْ قَبِلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْکَ فَلَمْ یَزَلْ وُکَلَاؤُهَا فِیهَا حَیَاةَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَلَمَّا وُلِّیَ أَبُو بَکْرٍ أَخْرَجَ عَنْهَا وُکَلَاءَهَا فَأَتَتْهُ فَسَأَلَتْهُ أَنْ یَرُدَّهَا عَلَیْهَا فَقَالَ لَهَا ایتِینِی بِأَسْوَدَ أَوْ أَحْمَرَ یَشْهَدُ لَکِ بِذَلِکِ فَجَاءَتْ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ أُمِّ أَیْمَنَ فَشَهِدَا لَهَا فَکَتَبَ لَهَا بِتَرْکِ التَّعَرُّضِ فَخَرَجَتْ وَ الْکِتَابُ مَعَهَا فَلَقِیَهَا عُمَرُ فَقَالَ مَا هَذَا مَعَکِ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَتْ کِتَابٌ کَتَبَ لِی ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ قَالَ أَرِینِیهِ فَأَبَتْ فَانْتَزَعَهُ مِنْ یَدِهَا وَ نَظَرَ فِیهِ ثُمَّ تَفَلَ فِیهِ وَ مَحَاهُ وَ خَرَقَهُ فَقَالَ لَهَا هَذَا لَمْ یُوجِفْ عَلَیْهِ أَبُوکِ بِخَیْلٍ وَ لَارِکَابٍ فَضَعِی الْجِبَالَ [الْحِبَالَ ] فِی رِقَابِنَا فَقَالَ لَهُ الْمَهْدِیُّ یَا أَبَا الْحَسَنِ حُدَّهَا إِلَیَّ فَقَالَ حَدٌّ مِنْهَا جَبَلُ أُحُدٍ وَ حَدٌّ مِنْهَا عَرِیشُ مِصْرَ وَ حَدٌّ مِنْهَا سِیفُ الْبَحْرِ وَ حَدٌّ مِنْهَا دُومَةُ الْجَنْدَلِ فَقَالَ لَهُ کُلُّ هَذَا قَالَ نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَذَا کُلُّهُ إِنَّ هَذَا مِمَّا لَمْ یُوجِفْ أَهْلُهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ بِخَیْلٍ وَ لَارِکَابٍ فَقَالَ کَثِیرٌ وَ أَنْظُرُ فِیهِ.»

 

 

مطالب فوق برگرفته شده از:

کتاب: حلال و حرام مالى    

نوشته: استاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان