ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

ستم

میرزای قمی متولد سال 1150 و متوفای 1232 ق است و در نامه او به شاه که ارشاد نامه خوانده شده آمده که این نامه را در حالی که حدود پنجاه سال از عمر او می گذشته نگاشته است و این سال ها اوایل سلطنت آقا محمد خان قاجار همان شاه خشن و ستمگر است
امام موسی بن جعفر الکاظم (ع) 4 ساله بودند که بساط حکومت جابرانه ی امویان بر چیده شد.
این مقاله تحقیقی کاربردی، به آسیب شناسی کارگزاران و روش های مقابله با آن می پردازد و در این خصوص آسیب هایی از قبیل خیانت، ضعف مدیریت، استبداد، کوتاهی در اجرای وظایف، ستمگری بر مردم، فاصله گرفتن از مردم، اخلاق و روحیات ناپسندِ زمامداران، نظیر قدرت طلبی، دنیازدگی، امتیازخواهی و رشوه پذیری، با نظر به کلام امام علی(ع) و نیز ارائه نمونه های تاریخیِ بر ...
از عدالت تعاریف مختلفی ارائه شده; از آن جمله است: راغب اصفهانی در مفردات می گوید: عدل و عدالت به معنای مساوات است، تقسیم کردن به طور مساوی عدل است و در روایت آمده است: آسمان وزمین بر عدالت بنا شده اند، بدین معنا که اگر یک رکن از چهار رکن جهان بر دیگری زیادتر یا کمتر شود جهان نظم خود را از دست می دهد
از پدری سفر در پیش و چیرگی روزگار هموار کرده بر خویش، که زندگی را سپری کرده است و به گردش دوران تن داده است و نکوهنده ی دنیاست و نشسته در خانه ی مردگان و فردا رونده از آن، به فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نیاید و رونده ی راهی است که به نیستی درآید؛ فرزندی که بیماری ها را نشانه است و در گرو گذشت زمانه؛ تیر مصیبت ها بدو روان است و او بنده ی د ...
از آنجا که جوهره حرکت عاشورا، حرکتی سیاسی بود، نگاه سیاسی، مبارزاتی و اصلاح طلبانه بدان از دیرباز در بین صاحبان اندیشه و قلم رواج داشته است
قبل از اسلام در میان اعراب و سران برخی از قبائل پیمانهائی بسته شده بود که به احلاف مشهور است و هدف ازاین پیمانها عموما جلوگیری از بی نظمی و اغتشاش و مقاومت دربرابر دشمنان قریش و حمایت از خانه کعبه و اهداف دیگری بود،که از جمله آنها است «حلف المطیبین »و«حلف اللعقة »که در سبب نامگذاری آنها نیز به این نامها سخنانی گفته اند. (1)
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست نه بقا کرد ستمگر،نه به جا ماند ستم ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست تو در اول،سر و جان باختی اندر ره عشق تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست
پیشخوان