به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب اخلاق مبارزه شامل خاطرات مرحوم حجت الاسلام سیدمهدی طباطبایی صبح امروز با حضور جمعی از چهره های فرهنگی و کشوری در محل حسینیه جماران برگزار شد.
در ابتدای این مراسم دارستانی معاون پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) در سخنانی با اشاره به این کتاب عنوان کرد: کتاب اخلاق مبارزه حاصل 70 ساعت مصاحبه تصوری با مرحوم طباطبایی است که ساعت ها کار کارشناسی برای تدوین و ویراش آن صورت پذیرفته است. همچنین بیش از یکصد سند که عمده آنها شامل اسناد ساواک می باشد به این کتاب افزوده شده تا مطالب مندرج در آن به همراه سند باشد.
در ادامه مراسم سیدمحمد طباطبایی فرزند مرحوم طباطبایی در سخنانی با خوشامدگویی به حاضران عنوان داشت: پدر من همیشه به من نصیحت می کرد که حسابگر باشم می گفت در دنیا کاری نکن که برای قیامتت دردسرساز باشد. خودش نیز همیشه به این مساله اهتمام داشت و سعی داشت با جامعه صادقانه و آنطور که به آن مردمداری می گویند برخورد کند.
وی افزود: مرحوم پدرم همیشه با شهامت و شجاعت حرف می زد، این صریح بودن و واضح بودن در سخنان چیزی نبود که بخواهد پنهانش کند. در کنار این مساله جامعه را با مردم می شناخت و به مسائل آنها اهمیت می داد.
بخش دیگری از این مراسم به سخنرانی حجت الاسلام سیدمحمود دعایی مدیرمسئول موسسه اطلاعات اختصاص داشت.
دعایی در سخنان خود با اشاره به سابقه آشنایی خود با مرحوم طباطبایی در سال های پیش از انقلاب و در عتبات عنوان کرد: وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد آقای طباطبایی موضوع خدمت به محرومین و مردم را به دریافت هر پست و مقام دیگری مقدم دانست. به همین خاطر جریانی را برای تامین مسکن نیازمندان به وجود آورد که در نهایت منجر به ایجاد بنیاد مسکن انقلاب اسلامی شد اما خود او تمایلی نداشت در این بنیاد مسئولیتی داشته باشد به همین خاطر به عنوان نمایندگی امام در شهرداری تهران بسنده کرد.
دعایی افزود: آقای طباطبایی از قدیم در خیابان غیاثی تهران مسجدی داشتند که آنجا را به عنوان پایگاهی برای خدمت به مردم و رسیدگی به امور آنها قرار داده بود در کنار آن افرادی را که احساس می کردند باید برای مردم سخنرانی داشته به آنجا دعوت می کردند و ضمیمه استفاده عمومی از آنها را فراهم مهیا کردند.
مدیرمسئول موسسه اطلاعات ادامه داد: بعد از رحلت امام احساس شد راه ایشان در حال کمرنگ شدن است آقای طباطبایی دقت بیشتری به این موضوع داشت، اگر احساس می کرد کسی مظلوم واقع شده و حق او زائل می شود تمام قد از او حمایت می کرد. ماجرای حمایت های او از مرحوم آیت الله هاشمی نیز به همین خاطر بود و یا دفاعی که از یادگار امام (ره) در جریان جسارت به ساحت شان در حرم امام شکل گرفت.
دعایی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به بخشی از خاطرات مرحوم طباطبایی در این کتاب که در آن اشاره شده است که وی (دعایی) برای سفارت ایران در عراق در سال های ابتدایی انقلاب اسلامی گزینه مناسبی نبود عنوان کرد: پس از انقلاب اسلامی در نوبتی مرحوم احمدآقای خمینی به من گفتند که امام خواسته اند بنده برای سفارت به عراق بروم به ایشان عرض کردم پیغام بنده را برسانند که آمادگی این کار را ندارم و به امور دیپلماتیک و سیاسی وارد نیستم و ترجیح می دهم طلبه مبارزی باقی بمانم، دوست ندارم اگر خطایی در حوزه سفارت از من سر بزند به حساب روحانیت نوشته شود.
مرحوم احمد آقا پیغام بنده را رساند و جواب آمد که امام مایل هستند شما که نماینده ایشان در دوران تبعید با حکومت عراق بوده اید به عنوان نشانی از حسن نیت ما با حکومیت عراق به عنوان سفیر ما در کشور عراق انتخاب شوید عرض کردم این مساله را به این شرط می پذیرم که بنده کارمند دولت و وزارت امور خارجه نباشم و اموراتم را از طریق شهریه طلبگی که حضرت امام تامین می کنند بگذرانم که مورد موافقت قرار گرفت.
وی ادامه داد: آقای طباطبایی در خاطراتشان این دغدغه را داشتند که اگ یک طلبه عصبانی مثل من سفیر نمی شد، در ابتدای انقلاب می شد با عراقی ها به تفاهمی رسید و جنگ شکل نمی گرفت در واقع نگاه شان این بود که می شد با گزینشی بهتر برای سفارت راه را برای مذاکره باز کرد.
دعایی در ادامه گفت: قرارداد الجزایر مساله ای بود که به صدام حسین تحمیل شد او در آبان ماه سال 57 بود که متوجه شد رژیم ایران در حال از هم پاشیدن است ساواک منحل شده و کشور در آستانه تغییرات بزرگی است در همان زمان مسئولین عراقی به نماینده تام الاختیار ساواک در امور قرارداد الجزایر پیغام می دهند که آماده ایم شما را در عراق به عنوان شهروند افتخاری بپذیریم و اگر این موضوع را قبول نکنید و با ما همکاری نداشته باشید خانواده ات در عراق تحت فشار قرار خواهند گرفت. آن نماینده آن زمان این مساله را به اطلاع مسئولان سفارت ایران می رسانند و عنوان می کند حاضر نیست با عراقی ها همکاری کند. بعد از آن نیز این دست مسائل ادامه داشت. مساله اصلی این است که بدانیم موضوع جنگ چیزی نبود که بعد از انقلاب آغاز شود بلکه از قبل از انقلاب زمینه های آن فراهم شده بود.
دعایی در همین زمینه عنوان کرد: جریانی در کشور اصرار دارد که بگوید یکی از عوامل شروع جنگ انعطاف ناپذیری نهادهای حاکم انقلابی به ویژه مرحوم امام خمینی بوده است، مثلا می گویند من از صدام پیامی برای ایشان آورده ام که بیایید مذاکره کنیم و ایشان هم بلافاصله گفته است که خیر و حتی گفته اند که من با شنیدن پاسخ ایشان گریه کرده ام و گفته ام دیگر به عراق نمی روم و امام گفته اند رفتنت تکلیف است اما واقعیت چیز دیگری است و ماجرا از این قرار است که در زمان ابتدای انقلاب از طرف وزیر امور خارجه عراق به من پیغام دادند که صدام مایل است نماینده تام الاختیاری از سوی ایران به این کشور سفر کند تا در مورد مسائل پیرامون دو کشور مذاکره انجام شود. من هم این پیغام را به حضرت امام رساندم ایشان چند روزی تامل کردند و به من گفتند که در حال حاضر صلاح نیست مذاکره کرد اما اگر به صراحت نپذیریم می گویند که ما حسن نیت داشتیم و ایرانی ها نداشتند. به همین ترتیب خواستند پیغام بدهم که در ایران انتخابات نخست مجلس و ریاست جمهوری به زودی برگزار می شود و ترجیح مان این است که نماینده منتخب مردم در دولت مذاکره کند و از شما می خواهیم تا آن موقع کماکان با حسن نیت با ما برخورد کنید.