ماهان شبکه ایرانیان

نقد فیلم «خفه‌‌گی»: جنونی بیرنگ در غیاب خلاقیت

فیلم‌های کارگردانان مطرح یکی پس از دیگری اکران می‌شوند و متأسفانه، یکی بیش از دیگری ناامیدمان می‌کنند


فیلم‌های کارگردانان مطرح یکی پس از دیگری اکران می‌شوند و متأسفانه، یکی بیش از دیگری ناامیدمان می‌کنند. فریدون جیرانی که دو اثر اخیرش، «قصه پریا» و «خواب‌زده‌ها»، فیلم‌هایی بودند اجتماعی که از فضای فیلم‌سازی که از جیرانی می‌شناسیم بسیار دور بودند، اکنون با «خفه‌ گی» در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر حضور دارد. در کاخ مردمی جشنواره سی و پنجم جیرانی در مراسم فرش قرمز فیلمش عنوان کرد که «خفه‌ گی» فیلمی خاص است، خاص ساخته‌شده، خاص فیلم‌برداری شده و فقط افراد خاص فیلم را درک می‌کنند. بعد از تماشای «خفه‌ گی» حق را کاملاً به استاد می‌دهیم.

«خفه‌ گی» از هر لحاظی یک فیلم خاص است. اما خاص صرفاً به معنای خوب نیست و این در مورد «خفه‌ گی» هم صدق می‌کند. اولین پلان فیلم کافی است تا بفهمید با فیلمی خاص سروکار دارید و دقیقاً همین پلان کافی است تا بدانید این فیلم بیش از آنکه خلاقانه و دراماتیک باشد، تقلیدی است جز به‌جز از سینمای کارگردانان بزرگ سینما. اساساً پلان‌های ابتدایی فیلم چنان شباهتی باکارهای برگمان، به‌ویژه «پرسونا» دارد که با شنیدن نام ایرانی برای کاراکترها شوکه می‌شوید. مخصوصاً که محل کار شخصیت اصلی فیلم، صحرا مشرقی (الناز شاکردوست) هم یک بیمارستان روانی است و بیماری به اسم نسیم (پردیس احمدیه) دارد که شوهرش مسعود (نوید محمدزاده) وی را به آنجا آورده و خیلی زود بین صحرا و نسیم دوستی شکل می‌گیرد. این قرابت‌های داستانی با «پرسونا» ی برگمان در طراحی لباس بیشترین نمود را داشته است. از طرف دیگر، کلوزآپ‌هایی که از صورت بی‌روح و سخت و سرد شاکردوست می‌بینیم یادآور شاهکار درایر، «مصائب ژاندارک» است که با آن کلوزآپ‌های جسورانه‌اش از صورت خسته و دردکشیده ژاندارک شناخته می‌شود.
فیلم‌نامه جیرانی اما به‌شدت سعی در پرورش تعلیقی داشته است که هیچکاک استاد بی‌چون‌وچرایش بوده است. این تعلیق در کنار مضمون داستانی جیرانی هم ناخودآگاه یادآور «ربه‌کا» شاهکار هیچکاک است و در قسمت‌هایی هم ازلحاظ داستانی به «روانی» هیچکاک شبیه است. مسلماً تصاویر سیاه‌وسفید هم کمک به سزایی در این تلقی کرده‌اند. اما همه این‌ها، این ادای دین‌ها به فیلم‌سازان بزرگ، عاریه‌هایی هستند که به تن یک فیلم ضعیف و سطح پایین زار می‌زنند. جیرانی به‌جز وام گرفتن از سینمای فیلم‌سازان بزرگ در بقیه ابعاد کاملاً شکست‌خورده است. فیلم‌نامه کار، بسیار ضعیف است و هیچ اوج و فرودی نمی‌آفریند. تعلیق مثلاً هیچکاکی؛ هیچ دلهره و ترسی در دل بیننده ایجاد نمی‌کند. «خفه‌ گی» آن‌قدر در فیلم‌نامه‌اش رو بازی می‌کند که هیچ‌کدام از نقطه‌های اوج داستان خاصیت شگفتی‌آفرینی و غافلگیری ندارند. شخصیت‌ها ساده و بی‌روح هستند و هیچ کنجکاوی در بیننده برنمی‌انگیزند. فضایی که جیرانی ساخته است از دلهرگی و زمستانی تمام‌نشدنی به‌جز افسرده کردن مخاطبش، آن‌هم در یک‌شب برفی هیچ خاصیت دیگری ندارد. لوکیشن بیمارستان و خانه صحرا را هم که اضافه کنید، فهرست موارد افسرده کننده فیلم تکمیل می‌شود. بازیگران برای تطبیق با محیط سرد و بی‌روح فیلم و فضای داستان بازی‌های خطی و خشکی را ارائه می‌دهند که می‌تواند به پوشاندن ایرادات کارشان هم کمک کند. جیرانی که بعد از هدیه تهرانی و صورت سخت و سردش بازیگری دلخواه پیدا نکرده سعی کرده است با گریم و بازی گرفتنش شاکردوست را به آن کاراکتر نزدیک کند. اما شکست شخصیت مشرقی معروف جیرانی بیش از آنکه گردن بازیگری متوسط شاکردوست باشند پای فیلم‌نامه و شخصیت‌پردازی ضعیف جیرانی است.

در نیمه اول فیلم زنی را می‌بینیم که خشک و جدی است و سایه‌ای از بدبینی را یدک می‌کشد، همه عناصر پیرامون صحرا مشرقی هشدار می‌دهد این زن را باید جدی گرفت و چیزی در مورد او هست که نمی‌دانیم. اما در نیمه دوم فیلم همین کاراکتر تبدیل به یک تیپ از دختران وابسته و احساساتی می‌شود و همه جذابیتش را از دست می‌دهد. به همین دلیل در سکانسی که قرار است یکی از نقطه اوج‌های داستان باشد، دوگانگی شخصیتش او را غیرقابل‌باور می‌سازد. بازیگر نقش اول مرد هم نوید محمدزاده است که به نظر می‌رسد بعد از فروتن، انتخاب خوبی برای نمایش جنون ذهنی و نامحسوس یک کاراکتر باشد. مشکل آن است که محمدزاده در این نقش، نقش مردان عصبی و تا حدی مجنون، کم‌کم دارد به یک کلیشه تبدیل می‌شود و انگار نمی‌تواند پوسته تعریف‌شده‌اش را بشکند، به همین دلیل است که محمدزاده به‌عنوان یکی از بازیگران بسیار بااستعداد ایران در دهه اخیر، هیچ‌چیزی که تاکنون از وی ندیده باشیم به نقش اضافه نمی‌کند. همین نکته ضعف شخصیت‌پردازی در محتوا و پیام فیلم هم به یک خلأ تبدیل می‌شود.
به‌راستی جیرانی با این فیلم چه می‌خواهد بگوید؟ می‌خواهد دختران را به ازدواج به‌موقع تشویق کند؟ اگر از من بپرسید، جیرانی مطلقاً چیزی برای گفتن ندارد و این موضوع را با دکوپاژهای تقلیدی و میزانسن‌های پرزرق‌وبرقش پنهان کرده است. این سطحی بودن کاراکترها، به‌علاوه بازی سرد و بی‌روحشان، تجربه تماشای «خفه‌ گی» را مثل خواندن یک رمان می‌کند و این عین خیانت به ذات سینماست. شخصیت‌های جیرانی بر جنونی استوار هستند که نمود بیرونی ندارد و در لحظه حساس بعد دیگر شخصیت خود را نشان می‌دهند. البته این چیزی است که قرار بوده در فیلم رخ دهد. درنهایت چیزی که به پرده می‌رسد دو شخصیتی هستند که در همان اولین پلان جنون خود را رو می‌کنند و مابقی کار، بیننده به‌جای تعقیب کردن روایت و غرق شدن در تعلیق، صرفاً در انتظار این می‌گذرد که چه زمانی جنون این دو عینیت پیدا خواهد کرد و وقتی‌که لحظه‌اش فرامی‌رسد بیننده حس این را دارد که دست کارگردان را خوانده است و حتی او را جاگذاشته است. باری، «خفه‌ گی» که بیش از کارهای اخیر جیرانی شبیه رویکردی است که از او می‌شناسیم، هیچ نکته قابل‌تأملی ندارد، نه فیلم‌نامه پرکششی، نه بازی‌های جذاب و نه نوآوری و خلاقیت. همه هنر جیرانی صرف صحنه‌پردازی و دکوپاژ و میزانسن غربی‌اش شده است و بقیه ابعاد فیلم بی‌کیفیت و ناامیدکننده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان