به گزارش خبرگزاری مهر، نشست دیدا و گفتگوی المیرا گوتیوا فوق دکتری زبانشناسی اوسی و دیانا سوکایوا، فولکورشناس اوستیایی به همراه مریم شفقی، استاد زبان روسی، با علیاصغر محمدخانی معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب، روز دوشنبه 8 مرداد در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در این دیدار میرجلالالدین کزازی، استاد دانشگاه و شاهنامهپژوه و سیدحسین طباطبایی رئیس ادارهی اروپای شرقی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز حضور داشته و به ریشههای زبانی و فرهنگی مشترک و زمینههای همکاریهای فرهنگی ایران و اوستیا پرداختند.
پژوهشگران خارجی این نشست، در ابتدا با بیان اینکه در حال حاضر اوستیاییها خود را «ایرونی» میخوانند، خود را از ریشه ایرانیان شرق معرفی کردند که در عصر باستان و قرون وسطی با عناوین اسکیف، سامارت و آلان/یاسا خوانده میشدند. همچنین به ارتباط میان ساکاها و اوستیاییهای امروزی اشاره کردند.
آنها مشارکت تاریخی این قوم در وقایع و نبردهای تاریخی بزرگ و شکلگیری برخی ملتهای اروپایی را عامل جذابیت این قوم برای دانش جهانی دانستند. همچنین به وجود مؤلفههای ایرانی در زبان و فرهنگ ملتهای اوراسیا اذعان داشتند؛ ضمن اینکه به دورههای مختلف روابط ایرانیان و اوستیاییها از نظر سیاسی و بازرگانی، دشمنان مشترک مثل تیمور لنگ، جنگهایی با هم در دورهی شاه عباس و در نهایت معاشرت دوستانه و شکلگیری «جامعه پارسی» در قفقاز به اختصار اشاره کردند.
در بخش بعدی، کزازی خطاب به این پژوهشگران گفت: من از جانب همهی ایرانیان، شما را ایرانی میدانم. این سخن شگفتآوری نیست. زیرا ایران فرهنگی و ایران تاریخی، بسیار پهناورتر از ایران جغرافیای سیاسی است. ما قفقازیان را ایرانی میدانیم، بهویژه شما که نام گرامی و سپند ایران را هم بر خورد دارید. «ایرونی» شما ریخت گویشی «ایرانی» است که برای نمونه در تهران بهکار برده میشود. هنگامی که به مسکو آمده بودم، درباره پیوندهای فرهنگی و ادبی ایران و مردمان روسیه سخنی میراندم. نمونههایی آوردم. برای نمونه گفتم که پوشکین رزمنامه «روسلان و رودمیلا» را از زبان دایه خود شنیده بود و به زبان روسی سرود.
وی افزود: نام «روسلان» ریخت روسیشده «رستم» است. روسلان لازارویچ؛ یعنی رستم فرزند زال. در پایان این سخنرانی، دوشیزه نغزی از جای برخاست و کمی به خشم به من گفت: «شما از تیرههای گوناگونی که در روسیه میزیاند و از فرهنگ ایرانی بهره دارند سخن گفتید. اما چرا از ما قفقازیان سخن نگفتید. ما از همه ایرانیان ایرانیتریم». این گفته برای من بسیار دلپذیر بود. گفتم دریغا که من آنچنان که باید با فرهنگ و ادب قفقازیان آشنایی ندارم. اگر از پیوندهای ادبی و فرهنگی میان ایران و قفقاز سخنی نگفتم، از این روی بود.
حاضران خارجی در این نشست، در تکمیل سخنان این شاهنامهپژوه افزودند: تیمور لنگ اشغالگر خشنی بود که پس از اشغالگری مغولها ضربه سنگینی به اوستیاییها وارد کرد. اوستیاییها در نهایت در کوهستانها اقامت گزیدند و شمارشان به شدت کاسته شد. اجداد ما چندین قرن با یکدیگر زندگی کرده و یک ملت شدهاند. از آنجایی که نزدیک کوهستان بودند، زبان و شکل باستانی فرهنگشان را حفظ کردند. از دیگر سو، قفقاز از قرن 15 تا 18 برای سیاستمردان ایران جالب بوده است. بنابراین، شاه عباس اول به اوستیای شمالی لشگرکشی کرد. اسامی نواحی و ردپای اقامت او در فولکلور اوستیا تاکنون حفظ شده است.
کزازی نیز به نشانههایی که از ایران کهن در قفقاز و اوستیا باقیمانده و همچنین نسبت به نشانههای فرهنگ سکاییان در اوستیا ابراز علاقهمندی کرد و سخنانش را با اشاره به ریشه سکایی رستم ادامه داد: رستم از سیستان است که تغییر شکل یافته سکستان؛ به معنی سرزمین سکاییان است.
این سخنان پیرامون مسائل زبانی، فولکلور، اسطورهشناسی، ریشههای مشترک واژگان ادامه یافت و در آن به مسائلی چون دگرگونی «س» در واژگان فارسی به «ش» در واژگان سکایی برای نمونه تبدیل «سرخ» فارسی به «شرخ» سکایی؛ تغییرهای جالب درون خود زبان سکایی مثلاً تبدیل «مَرد» به «مُرده»؛ حماسه «نارت» و حماسه «داریزانوف»؛ برشمردن بزرگانی چون کُستا ختاگوروف، شاعر ملی اوستیا؛ موتیفهای شرقی در عاشقانههای اوستیایی اشاره شد. هر چه شاعران یا نویسندگان اوستیایی اصیلتر باشند، عناصر ایرانی بیشتری در کارهایشان به چشم میخورد. از اینرو، حضور عناصر ایرانی در آثار ختاگوروف را به موجب تحصیلات او در سنپترزبورگ و تأثیر گرفتن او از زبان روسی و فلسفه زمان خود کمرنگتر دانستند.
المیرا گوتیوا پژوهشگر انستیتو علوم اجتماعی و علوم انسانی اوستیای شمالی هم در این نشست، درباره دورنمای پروژههای مشترک با ایران ابراز خوشبینی کرد و گفت: به نظر ما، علاقه و منفعتی متقابل در این خصوص برای هر دو طرف وجود دارد. اوستیاییها ملتی ایرانیاند که در فضایی غیرایرانی رشد کردهاند و با دست سرنوشت، بسیاری از ویژگیهای ملتهایی را که با ایشان در ارتباط بودهاند، به خود پذیرفتهاند. از سوی دیگر، ایزوله شدن جغرافیایی در نتیجه حملهی تیمور لنگ به حفظ ویژگیهای کهن مربوط به عصر مشترک ایرانیان در فرهنگ، زبان، قومنگاری، افسانههای ملی ما کمک کرد. میراث ایرانیان مورد توجه و علاقه ما است. دانشمندان ایرانی در این بخش میتوانند به ما یاری ارزشمندی برای برقراری ارتباط و قیاس با آن برسانند. مردم ایران نیز با نگریستن از دریچه فرهنگی و قومی و از طریق مقایسه مطالب اوستیایی میتوانند میراث باستانی خود را به شکل روشنتری دریابند.
این محقق در ادامه با اشاره به اینکه زبان پژوهشهای اوستیایی روسی است، بر ضرورت تربیت دانشمندان دو زبانه بیشتر تأکید کرد. همچنین، بازیابی خویشاوندان خونی، فرهنگی و زبانی را برای تحکیم زبان اوستیایی جنبه مهمی از این همکاری عنوان کرد.
دیانا سوکایوا، پژوهشگر انستیتو علوم اجتماعی و علوم انسانی اوستیای شمالی، دورنمای مقایسه سمبول، نمونه یا پینگارههای ایران و اوستیا را نیکو دانست و گفت: اسطورهشناسی جنبهای بسیار محافظهکارانه در فعالیت روحانی و معنوی انسان است که هزاران سال موجودیت دارد. از همین رو تمامی سمبولها و نمادهای حائز اهمیت (باستانی) فرهنگ سنتی اوستیایی و ایرانی را میتوان مقایسه کرد. غیر از تفاوتهای عمومی، در فولکلور اوستیایی نمونههایی به جا مانده است. برای نمونه داستانی از شاه عباس اول در متن داستانی در باب مهرهای اسرارآمیز مشاهده میشود.
سوکایوا این داستان فولکلور را تعریف و تأکید کرد: موتیف ایرانی در عصر داریزانف نیز وجود دارد. برای نمونه، مقایسه حماسه نارت و شاهنامه را نیز قابل توجه است. در نهایت، پژوهشهای مقایسهای برای دریافتن صورتهای نویی از صورتهای اولیه اندیشه و تفکر اوستیایی امیدبخش هستند.
در پایان این نشست محمدخانی ضمن بیان اینکه از تشکیل پل ادبی میان ایران و روسیه چند سال میگذرد و ارتباطهایی با پژوهشگران منطقه قازان نیز شکل گرفته است؛ درباره اختصاص بخشی از فعالیتهای این پل به مطالعات زبانشناسی اوستیایی، همچنین پژوهشهای تاریخ و اسطورهشناسی اوستیایی-ایرانی، پرداختن به تحولات ادبی امروز منطقه اوستیا، اظهار امیدواری کرد.
طباطبایی نیز درباره همکاری مجله کاروان (روسی) در این حوزه اعلام آمادگی کرد.