به گزارش خبرنگار مهر، رمانی از کارون عمر کاکه سوور نویسنده کرد زبان با عنوان «کلوب کودکان» و با ترجمه خلیلی جلیل زاده از سوی نشر نیماژ روانه بازار کتاب شد.
داستان این رمان حول محور پیرمردی با عنوان «سهاد« میگذرد که پس از سالها به یکی از کلوبهای قدیمی که پاتوق دوران کودکی و نوجوانیش بوده باز میگردد و وقایع تلخ و شیرین زندگیش را مرور میکند. برشهایی از زندگیش که گذار تاریخی از دوران حکومت بعث در عراق است و سرشار است از خیالات ناب و زیبای او در دوران جوانی و نیز ماجرای زندگی او در کودکی که روایتی است از زندگی او به عنوان یک کودک یتیم در کنار پدربزرگش بخش عمده این رمان را شکل میدهد
کاکه سوور دوران تحصیل خود را در اربیل و موصل سپری کرد و در رشته علوم تربیتی فارغ التحصیل شد. وی از اوایل دهه 90 عراق را ترک و مدتی در آلمان زندگی کرد و در حال حاضر نیز ساکن دانمارک است.
او به عنوان یک نویسنده و روزنامهنگار کرد بیشترر عمر خود را خلق آثاری با مضمون اقلیم کردستان عراق کرده است
وی تاکنون هفده اثر داستانی و بیروگرافیک منتشر کرده است و چهار اثر دیگر را نیز در دست انتشار دارد
کاکه سوور نویسندگی را از اوایل دهه نود شروع کرده است و به دلیل علاقهاش به شعر، بیشتر آثار داستانی او نثر وفضایی شاعرانه دارند.
در فصل نخست از این رمان میخوانیم:
همیشه دستهای استخوانی و لرزانش را برای ماشینهایی بلند میکرد که تند و تند از آن خیابان شلوغ و پرازدحام میگذشتند. گاهی هم پیش میآمد که یکی از تاکسیها کمی آنطرفتر توقف کند که اتفاقا او هم دنبال یکی از همان تاکسیها بود ولی چون با چشمهایی که روز به روز کمسوتر میشد نمیتوانست تاکسیهای در حال عبور را از بقیه ماشینها تشخیص دهد، به همین دلیل برای همه ماشینها دستتکان میداد. در طول این مد حدود ده تا دوازده اتومیل جلویش ترمز کردند ولی همین که به سمت اتومبیلها خم میشد و با آن صدای رنجور و گرفتهای که گریههای این چند روزه بیشتر آن را خش داده بود میرسید:
ممکن است من را تا کلوب کودکان برسانید؟
آن وقت راننده هم فکر میمرد او را دست انداخته است. عصبانی میشد و او را جا میگذاشت...یکی دو نفر هم او را به باد فحش و ناسزا گرفتند
پیرمرد خرفت...دیکر بوی الرحمانت میآید. از خودت خجالت نمیکشی به مردم شر میفروشی. یک پایت لب گور است
برو به جهنم....ای عنق منکسره. نکند منظورت از کلوب کودکان همان جایی باشد که بالاخره مثل موش کور پرتت میکنند آن تو
ولی استاد سهاد گوشش بدهکار این حرفها نبود چرا که میدانست این جوانها هیچ چیزی درباره کلوب کودکان نمیدانند و در ضمن رانندهها هم عجله داشتند که مسافرهای دیکر هم از دستشان نپرد. از این رو برایشان غیر منتظره بود وقتی میگفت:
درست وسط شهر واقع شده...حتی مشرف به قلعه قدیمی شهر است.
این رمان در 260 صفحه و با قیمت 28 هزار تومان منتشر شده است.