ارشاد از ماده ی رشد گرفته شده است که در لغت به معنای هدایت و به حق و درستی رهنمون کردن است[1] و در مقابل آن کلمه ی غیّ قرار دارد که به معنای هدایت به بی راهه می باشد.[2] جاهل نیز از ماده ی جهل به معنای کسی است که خالی از علم است.[3] البته باید دانست که جهل خود بر دو قسم است "جهل بسیط" و "جهل مرکب". جهل بسیط آن است که انسان چیزی را نمی داند ولی خودش هم می داند که نمی داند؛ ولی جهل مرکّب آن است که انسان نمی داند ولی نمی داند که نمی داند و به اصطلاح جهل در جهل است و آگاهی بخشی به چنین افرادی از گروه نخست به مراتب دشوارتر است.[4] در اصطلاح قرآنی و روایی نیز جهل در نقطه مقابل عقل قرار دارد، نه علم. از این رو جاهل به کسی گفته می شود که قدرت فهم مطالب و تجزیه و تحلیل آن را ندارد، اگرچه عالم باشد؛ به این معنا که دایره ی اطلاعاتش گسترده است و ذهنش شبیه انباری از اطلاعات و اصطلاحات است، اما توانایی تجزیه و تحلیل این اطلاعات را در جای مناسب ندارد.[5] بنابراین ارشاد جاهل به معنای راهنمایی شخصی است که راه را از بی راهه بازنمی شناسد.
قرآن و ارشاد جاهل
اهل کتاب بودن و سری در نوشته ها داشتن، هم چنان که مزیّت و ارزش است، محاسبه در پی دارد و از تکلیف بازخواست می شود. دانایان دین و آشنایان به حقایق و عالمان به کتاب، در برابر خالق و خلق، رسالت دارند. این میثاقی است که خداوند در وهله ی نخست از پیامبرش گرفته[6] و در مرحله ی بعد از تمامی عالمان و آگاهان به حقایق امور.[7] البته غالب انسان ها وقتی نام مسئولیّت بر سر کاری می آید از آن فراری می شوند، برای همین خداوند گروهی را از میان خود مردم موظف می داند که سفر کنند به سوی دیگر عالمان و از آنها نادانسته ها را یاد گرفته و به خاندان و اقوام خویش بیاموزند. در قرآن آمده است: «شایسته نیست مؤمنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند. چرا از هر گروهی از آنان، طایفه ای کوچ نمی کند تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند!»[8]
در این آیه نکاتی نهفته که لازم است تأمّل و توجه بیشتری در مورد آنها صورت گیرد:
أ) هجرت برای یادگیری علوم و مسائلی که انسان برای رشد و تعالیش بدان نیازمند است، در ردیف هجرت برای جهاد در راه خدا قرار گرفته است؛ یعنی جهاد با جهل همانند جهاد با دشمن، بر تمامی مسلمانان واجب است.[9]
ب)مقصود از تفقه در دین یادگیری احکام عملی و علم فقه تنها نیست؛ بلکه فقه و فقاهت به معنی فهم است که از روی دقّت و تأمّل صورت بگیرد و چون در رابطه با امور دینی ذکر شود، شامل یادگیری حقایق و معارف دینی از اصول و فروع اسلامی می شود.[10]
ج)کسانی که برای یادگیری علوم دینی گمارده می شوند، از طبقه و نژاد خاصی نیستند؛ بلکه همه از درون جامعه اسلامی برخاسته اند.[11]
د)گروهی که کسب دانش نمودند، در جایی نمی مانند تا مردم نزد آنان آیند؛ بلکه خود به میان مردم می روند و هشدارشان می دهند[12]و این همان وظیفه ی عالمان برای ارشاد جاهلان می باشد.
سیره ی امامان (ع) در ارشاد
در بیشتر کتاب هایی که به جمع آوری احادیثی در رابطه با اخلاق و اعتقادات پرداخته شده، فصلی به فضیلت کسب دانش و جایگاه والای دانشمندان اختصاص یافته است.[13] اما در همان کتاب ها به این نکته نیز اشاره شده است که در صورتی عالمی مورد ستایش واقع می شود که دیگران را از علمش بهره مند سازد.[14] در روایتی حضرت علی (ع) فرمودند: «خداوند از جاهلان برای طلب دانش پیمان نگرفت تا اینکه نخست از دانشمندان جهت بیان دانش برای جاهلان پیمان گرفت؛ چرا که علم پیش از جهل آفریده شده است.»[15] در بسیاری از روایات نیز مشاهده می شود که برای هرچیزی زکاتی در نظر گرفته شده که پرداخت آن واجب است و زکات علم، انتشار دادن آن است[16] و آیا نشر علم، چیزی جز آگاهی بخشی به افراد ناآگاه است؟ و چه زیبا هدیّه ای است ارشاد و هدایت جاهل و آگاه نمودن او که هیچ هدیّه ای به پای آن نرسد.[17] خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود: «چیزهای خوب را یادبگیر و به کسانی هم که نمی دانند یادبده! پس به درستی که من مزار معلّمان و راهنمایان خیر و خوبی و کسانی که آن را فرا می گیرند را، پُر از نور می کنم تا در آنجا از چیزی وحشت و هراس نداشته باشند.»[18]
شیوه های ارشاد
برای آگاهی دادن به مخاطبی که نمی داند در مسیر غلط گام برمی دارد می توان از آیات و روایات و با مراجعه به سخنان بزرگان راه ها و شیوه های مختلفی را ارائه نمود که در ذیل به برخی از این روش ها اشاره می شود:
1) دعوت عملی به نیکی: تاثیر عمیق "دعوت عملی" از اینجا سرچشمه می گیرد که هرگاه شنونده بداند، گوینده از دل سخن می گوید و به گفته ی خویش صددرصد ایمان دارد، گوش جان خود را به روی سخنانش می گشاید و سخن که از دل برخیزد بر دل می نشیند و در جان اثر می گذارد و بهترین نشانه ایمان گوینده به سخنش این است که خود قبل از دیگران عمل کند.[19]
ابن ابی یعفور گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: «مردم را به غیر از زبانتان (با عملتان) دعوت به [راه راست] کنید، تا سعی و کوشش و درستی و خویشتن داری را از شما مشاهده کنند.»[20]
2)بیانی ساده و رسا: ساده ترین روش در ارشاد جاهل، گوشزد کردن آنچه که او نمی داند با بیانی ساده و بی پیرایه است. در ارشاد هدف این است که شخص شنونده متوجه اشتباه و خطای خویش گردد. اگر شخص ارشادکننده طوری صحبت کند که اصلا او متوجه گفته هایش نشود، نتیجه این می شود که این همه تلاش برای ارشاد، تلاش برای هیچ بوده است.[21]
3)آموزش غیر مستقیم: امام حسن و امام حسین (ع) در ایام کودکی بر پیرمردی گذشتند که مشغول وضو گرفتن بود، ولی وضو را درست انجام نمی داد. آن دو بزرگوار (ع) (برای اینکه آن پیرمرد را آگاه نمایند) به آن پیرمرد گفتند: ما دو نفر وضو می گیریم و شما قضاوت کنید که کدام یک از ما بهتر وضو می گیرد. وقتی وضو گرفتند به وی گفتند: وضوی کدام یک از ما نیکوتر بود؟ گفت: شما هر دو خوب وضو گرفتید، ولی این پیرمرد نادان وضویش صحیح نبود. اکنون وضو گرفتن را از شما آموختم. عرب زبان ها ضرب المثلی دارند که می گوید: "به کنایه سخن گفتن رساتر از تصریح است".
4)یادآوری: در برخی موارد، در مسیر اشتباه گام برداشتن نه به خاطر ندانستن است، بلکه بخاطر غفلت و فراموشی است. در چنین مواردی یادآوری آنچه که فراموش شده، بهترین شیوه برای هدایت و ارشاد است.[22] خداوند متعال به رسول اکرم (ص) چنین می فرماید: «و پیوسته تذکر ده، زیرا تذکر مؤمنان را سود می بخشد.»[23]
روش های دیگری نیز می توان به این موارد افزود که با تفاوت شرایط زمان و مکان کاربرد بهتری دارند؛ اما برشمردن همه ی آنها از حوصله ی این مقاله خارج است.
ویژگی های ارشاد کننده
آراستگی به اخلاق انسانی و زدودن خوی های زشت، وظیفه ی همگان است. اما چنان که بیان شد، کسی که دیگران را به نیکی ها، خوش خلقی ها، راستی ها و دوری از کژی ها و ناراستی ها فرامی خواند، بدین سبب که تا خود به این امور باور نداشته باشد توصیه هایش در دیگران چندان اثری نخواهد داشت، باید سرلوحه ی دیگران در این مسیر باشد. از سوی دیگر مهم ترین عامل جذب و تأثیرگذاری اخلاق است. اخلاق نیک آدمی زمینه ی گرایش مردم را فراهم می آورد؛ چنان که اخلاق زشت، موجب نفرت و فرار مردم از او می گردد. پس به عنوان زیربنای شخصیّت ارشادکننده، اخلاق نخستین ضرورت است. از جمله خصوصیّات اخلاقی و دیگر مسائلی که اطلاع از آنها برای شخص راهنما ضروری است می توان به این موارد اشاره داشت:
أ )حس انسان دوستی:
نخستین خصلتی که باید در وجود شخص ارشادکننده نهادینه شود، حس انسان دوستی و شور و سوز اصلاح و هدایت نوع انسان است. وجود این حس در فطرت آدمی است که وقتی می بیند تشنه کامان حقیقت از بی راهه می روند، او را وامی دارد تا به هدایت و ارشاد آنها بپردازد. نمونه ی آشکار این حرکت وجود نازنین پیامبر گرامی اسلام (ص) است. خداوند خطاب به رسول گرامیش می فرماید: «گویی می خواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی بخاطر این که آنها ایمان نمی آورند!»[24] عشق به هدایت انسان ها در وجود نازنین رسول خدا(ص) چنان موج می زد که نمی توانست جهالت و نادانی برخی را ببیند و از کنارشان عبور کند.
ب )شهامت حق گویی:
ترس، زبونی و سستی در اظهار حق، از گناهان بزرگی است که شاید جبران ناپذیر باشد. اگر انسان با آزادگی و شجاعت کامل مراقب خود نباشد، ممکن است حقیقت را فدای مصلحت موهومی کند که در ذهنش رسوخ کرده و یا محیط خاصی را پدید آورده است. اگر چنین فضایی برای ارشادکننده پیش آید، باید با استمداد از نیروی لایزال الهی، بر تخیّلات خویش غلبه نماید و جوّ کاذب را بشکند و به روش پیامبران بنگرد که چگونه اندیشه های نو و صددرصد متضاد با تفکّر محیط را عرضه می کردند و از هیچ چیز نمی هراسیدند.[25][26]
ج) رفق و مدارا با مردم
درجه ی ایمان و باور مردم متفاوت است و بسیاری از مسائل برایشان حل شده نیست؛ بلکه می آیند و سوال می کنند و در هر مسئله ی مسلّمی ممکن است شک کنند و با تردید بپرسند. در این گونه موارد است که شخص عالم و فرهیخته باید با بردباری و مدارا پاسخ گوید و بکوشد که با توضیح و بیانات گوناگون، موضوع را برای مردم روشن کند. از هیچ نوع سوال و مطلبی نرنجد، قیافه درهم نکشد، پرسنده را رد و طرد نکند و از تکفیر و تفسیق بپرهیزد.[27] آیات ابتدای سوره ی عبس یادآور همین نکته می باشد.
د) بذل علم با جان و دل
آن جا که نیاز به بیان است تا جاهلی آگاه شود، تا رهروی در چاه نیفتد، تا مرده دلی به حیات قلبی رسد، تا سرگردانی به چشمه ی یقین دست یابد، در این گونه موارد، دم فرو بستن و کتمان علم و بیان نکردن حق، خیانت است.[28] امام جواد (ع) فرموده است: «اگر عالمان، سرگردانی را ببینند و راهنمایی اش نکنند، یا مرده ای را ببینند و او را زنده نکنند و نصیحت و خیرخواهی را کتمان کنند، اینان خائن اند.»[29]
ه)شناخت مخاطب
کسی که در مسند ارشاد قرار دارد، باید توجه داشته باشد که با چه کسی گفتگو می کند. فهم هر فرد بسته به سنّ، جنسیّت و میزان علم و فهم، متفاوت خواهد بود. روش ارشاد نوجوان و جوان با شیوه ی ارشاد افراد میان سال و کهن سال بسیار متفاوت است. گاهی فردی هنگام آموزش دیگران مطالبی را در حدّ آگاهی خود بیان می کند و از اصطلاحات و عبارات علمی بهره می گیرد، در صورتی که بسیاری از آن اصطلاحات برای اکثر افراد قابل پذیرش و فهم نیست.رسول خدا (ص) این روش را شیوه ی پیامبران در ارشاد دیگران معرّفی می نمایند: «ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم در خور عقلشان سخن بگوئیم»[30]برای دست یابی به نتیجه ی مطلوب، باید مطالب را در حدّ فهم افراد ساده و روشن بیان نمود.
و) توجه به شرایط زمان و مکان
مکان های مذهبی هم چون مساجد و زیارت گاه ها، بهترین و مناسب ترین مکان ها برای آموزش مسائل دینی است؛ البته باید دانست که آموزش این مسائل منحصر به چنین مکان هایی نیست؛ بلکه مراکز آموزشی چون مدارس، دانشگاه ها و. .. نیز زمینه ی مناسبی برای سخن گفتن در این باره را دارند. زمان نیز به مانند مکان دارای اهمیّت بسزایی در پذیرش راهنمایی های دیگران است. پند و اندرز دیگران هنگام گرسنگی، تشنگی، خستگی، بی حوصلگی و هیجان نه تنها مفید نیست، بلکه تأثیرات منفی نیز دربردارد. ایام ماه رمضان، ماه محرّم، مجالس عزا و مراسم شادی و سرور برای اهل بیت(ع) و اوقاتی که مخاطب دوست دارد با کسی درد و دل کند، از بهترین مواقع راهنمایی دیگران است. امام حسین (ع) از ایام حجّ بهترین بهره برداری را برای رساندن پیام انقلاب خود و بیداری مسلمانان از خواب غفلت، نمود.[31]
پی نوشت ها
[1] معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1384ش، چ22، ج1، ص201.
[2] راغب اصفهانی، حسین؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنانداودی، بیروت، انتشارت دارالعلم، 1412، چ اول، ص354 و مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، انتشارت وزارت ارشاد، 1416، چ اول، ج4، ص139.
[3] طریحى، فخرالدین؛ مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، تهران، انتشارات کتابفروشی مرتضوی، 1375ش، چ سوم، ج5، ص345.
[4] ر.ک: مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1389، ج26، ص141.
[9] مکارم شیرازی ، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، چ اول، ج8، ص194.
[10] مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، انتشارات مرکز نشرکتاب، 1380ش، چ اول، ج10، ص304.
[11] مدرّسی، محمدتقی؛ تفسیر هدایت، ترجمه گروهی از مترجمان، مشهد، انتشارات آستان قدس، 1377، چ اول، ج4، ص255.
[13] صفارقمی، محمد؛ بصائرالدرجات، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی، 1404ق، چ دوم، ج اول و کلینی، محمد؛ کافی، تهران، انتشارات اسلامیه، 1362، چ دوم، ج اول، کتاب فضل العلم و مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسة الوفاء، 1404، جلد اول و دوم و. ...
[14] کلینی، همان، ج اول، ص33، ح7-9 و مجلسی، همان، جلد دوم، ص1-26.
[15] مفید، محمد؛ امالی، قم، انتشارات کنگره شیخ مفید، 1413ق، چ اول، ص66.
[16] ابنشعبه حرّانی، حسن؛ تحفالعقول عن آلالرسول(ص)، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1404ق، چ دوم، ص364 و کلینی، همان، ج اول، ص41 و آمدی، عبدالواحد؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1366، چ اول، ص44.
[17] دیلمی، حسن؛ ارشادالقلوب الی الصواب، قم، انتشارات شریفرضی، 1412ق، چ اول، ج1، ص13.
[19] مکارم شیرازی، پیشین، ج1، ص215.
[20] طبرسی، فضلبن حسن؛ مشکاةالانوار فی غررالاخبار، نجف، انتشارات حیدریه، 1385ق، چ دوم، ص46.
[21] ر.ک: مطهری، پیشین، ج16، ص149.
[26] ر.ک: [بینا]؛ روش تبلیغ، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1403ق، صص46-47.
[28] محدّثی، جواد؛ آفات علم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1374، چ اول، ص97.
[29] کلینی، پیشین، ج8، ص54.
[31] ر.ک: قرائتی، محسن؛ قرآن و تبلیغ، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1377ش، چ اول، صص37-47.