چرا خلاقیت مهم است و چه ارزشی در زندگی ما دارد؟ یک دلیلش این است که بیشتر چیزهای جالب، مهم و انسانی، محصول خلاقیت است. خلاقیت یکی از مهمترین ویژگیهایی است که ما را از شامپانزهها متمایز میکند. همانطور که دکتر میهای چیکسنت در کتاب «خلاقیت: روانشناسی کشف و اختراع» نوشته است: «98 درصد ساختار ژنتیکی ما با شامپانزهها یکسان است، منهای خلاقیت. بدون خلاقیت، تشخیص انسان از میمون واقعا دشوار میشد.» از طرف دیگر عمل خلاقانه برای ما سرشار از شور، هیجان و لذت است. خلاقیت یک ویژگی خدایی است که به ما اعطا شده است.
«توانایی خلاق انسانها، تصویر خداست.»
در متون دینی آمده است که «خدا انسان را بهصورت خویش آفرید». خدا خالق است. پس اگر انسان را بهصورت خویش آفریده باشد باید به او این ویژگی خلاقیت را عطا کرده باشد. همین ویژگی خلاقیت بزرگترین قوه و پتانسیلی است که در وجود بشری یافت میشود زیرا این همان بارزترین ویژگی خدایی یعنی خالق بودن است. خلاقیت انسانی بزرگترین امیدی است که برای حل مشکلات دنیای امروز و ساختن جهانی بهتر وجود دارد. در عرصهی زندگی شخصی و کسبوکار نیز، خلاقیت میتواند ما را به موفقیتهای بزرگ و دستاوردهای بیشتری رهنمون شود.
با این حساب چگونه میتوانیم از نیروی آفریننده و ارزشمند خلاقیت در زندگی خود استفاده کنیم؟ در اینجا به 7 اصلی میپردازیم که ما را در این جهت یاری میدهند.
1. خلاقیت ذاتی خود را بپذیرید
با وجود تمام داوریهای منفی که احتمالا در مورد میزان هوش و خلاقیت شما در خانه، مدرسه و محیط انجام شده است، باید بدانید که خلاق هستید. پژوهشهای سنجش تفکر خلاق نشان داد که تقریبا تمام کودکان (98 درصد) سه تا پنج ساله از نظر خلاقیت در سطح نبوغ قرار دارند. اما این آمار در مورد افراد بالای 25 سال به 2 درصد کاهش پیدا کرد. این نشان میدهد که فرایند آموزش و اجتماعی شدن، با برچسب زدن از طریق داوریهایی چون خوب/بد، درست/غلط، مناسب/نامناسب، معقول/نامعقول، منطقی/غیرمنطقی، عاقلانه/احمقانه و زشت/زیبا، در برابر جریان خلاقیت طبیعیِ ما مانع ایجاد کرده و آن را سرکوب میکند. کودکان خردسال، درکی از این ارزشها و برچسبها ندارند و بدون این محدودیتها کنش و واکنش نشان میدهند. بهتدریج که میآموزیم نظرها، ارزیابیها و باورهای دیگران را بپذیریم، توانایی ما در ابراز خلاقیتمان افت میکند.
اما سرکوب خلاقیت به معنای نابودی آن نیست. همهی ما میتوانیم با در پیش گرفتن همان روحیه و منش کودکانه و کنار زدن شرطی شدگیها و باورهای محدودکننده، خلاقیت نبوغآمیز کودکی خود را بازیابیم. احیای روحیهی خودجوش و بازیگرای کودکی باعث جریان مجدد خلاقیت ذاتی ما میشود.
«خلاقیت همان هوش است به همراه بازی و سرگرمی.»
چه اشکالی دارد که دوباره مثل یک کودک شروع کنیم به بازیهای خیالی، نقاشی، قصهگویی، رقص، آواز، ادا درآوردن، با خود حرف زدن، جیغ زدن و شادمانی کردن. بله از دید بزرگترها این رفتارها منطقی نخواهد بود، اما شما دیگر بالغ شدهاید و لازم نیست به قیمت سرکوب خلاقیت خود به میل آنها رفتار کنید. برای بروز خلاقیت ذاتی خویش باید طبیعت کودکانهی خود را احیا کنیم.
2. استعدادهای بالقوهی خود را بشناسید
هر یک از ما دارای ترکیب منحصربهفردی از استعدادها و تواناییهای ذاتی هستیم. خلاقیت ما بیش از هر جایی در زمینهی همین استعدادهای ذاتیمان امکان ظهور و بروز دارد. پس بسیار ضروری است که آنها را کشف و شناسایی کنیم. علاوه بر تستهای استعدادیابی، خودتان نیز با دروننگری و برخی معیارهای کلی میتوانید استعداد و نبوغ ذاتی خود را شناسایی کنید.
«صاحب استعدادی بیهمتا هستید و به شیوهای بیهمتا آن را بیان و عیان میکنید. کاری هست که بهتر از هر کس دیگر در این جهان میتوانید آن را به انجام برسانید.»
در کودکی بیشتر به چه بازیهایی علاقهمند بودید و وقت بیشتری را صرف آن میکردید؟ یادگیری و انجام چه فعالیت یا مهارتهایی برای شما راحت و آسان است؟ چه کار یا فعالیتی را به طور خودجوش و فقط به خاطر لذتش انجام میدهید؟ علایق و تفریحاتتان چه هستند؟ همهی اینها میتواند سرنخی از استعدادهای ذاتی شما به دست بدهد. پس از پیدا کردن استعدادهای شخصی، باید آنها را جهت انجام کار و فعالیتی مشتاقانه، لذتبخش، معنادار و ارزشمند با خلاقیت ذاتی خود ترکیب کنیم.
3. استعدادهایتان را در زمینهای که به آن عشق میورزید به کار بگیرید
افراد خلاق تفاوتهای زیادی با هم دارند، اما در یک چیز مشترکند: همهی آنها کاری را که انجام میدهند دوست دارند. آرزوی رسیدن به شهرت یا پول نیست که به آنها انگیزه میدهد، بلکه از عشق و اشتیاق به کارشان، انگیزه میگیرند. آنها قبل از هر چیز برای لذت بردن کار میکنند. آنها عاشق کارشان هستند.
«باید آنچه را که به آن عشق میورزید بیابید. تنها راه انجام کارهای بزرگ این است که به آن کار عشق بورزید. اگر هنوز آن را نیافتهاید، به جستوجو ادامه دهید. ساکن نمانید. همچون تمامی چیزهایی که به دل مربوط میشوند، وقتی آن را یافتید، خواهید دانست.»
لازمهی ایفای سهم و نقش خلاق، این مطلب اساسی است که بدانید چه جور آدمی هستید، به چه چیزی عشق میورزید، تصور انجام چه کارهایی قلبتان را به تپش وامیدارد. باید بدانید که دوست دارید زندگی خود را وقف چه دستاوردهایی کنید. همهی این شناخت میزان اشتیاق و انگیزهی شما را برای انجام کارهایی که به طرز عمیقی خلاقانه باشند، نشان میدهد. همهی افراد توانایی بروز مهارتها و استعدادهای منحصربهفرد خود را به شیوهی خاص خود دارا هستند. آیا شما مجموعه ویژگیهای خود را برشمرده و مشخص کردهاید؟ آیا میدانید که به چه شیوههایی بیشترین رضایت درونی را در ابراز وجود به دست میآورید؟ اگر این کار را نکردهاید، هماکنون آن را آغاز کنید. وجود خاص و منحصربهفرد خود را پیدا کنید. کسانی که بالاترین لذت و رضایت را تجربه میکنند، آنهایی هستند که وجه تمایز و خاص بودن خود را به جهان ارائه میکنند.
4. شجاعت و شهامتِ خلاقیت را در خود ایجاد کنید
برای خلاق بودن نیاز به جسارت و شهامت دارید. چون خلاق بودن هم به منزلهی قدم گذاشتن در سرزمینهای ناشناخته و تجربههای جدید است و هم اینکه شما با طرح ایدههای جدید از جمع متمایز میشوید و در میان اقلیت قرار میگیرید. ممکن است مورد طرد و تمسخر قرار گیرید. باید بتوانید در این شرایط روی پای خود بایستید و از ایدههای خود دفاع کنید و این نیازمند شجاعت است.
شجاعت برای خلاق بودن آنچنان صفت مهمی است که رولو می، روانشناس انسانگرای آمریکایی، یک کتاب کامل را به آن اختصاص داده است. او در کتابش با عنوان «شجاعت خلاقیت» معتقد است که «شجاعت، فضیلت یا ارزشی در میان سایر ارزشهای شخصی مثل عشق یا وفاداری نیست، بلکه بنیاد و اساسی است که زیربنای همهی فضیلتها و ارزشهای شخصی دیگر است و به آنها واقعیت میبخشد.» لازمهی خلاقیت، خطرپذیری و ریسک است و لازمهی اینها شجاعت است. شجاعت و شهامت به معنای فقدان ترس، یأس و ناامیدی نیست، بلکه توانایی اقدام و حرکت به جلو علیرغم ترس، یأس و ناامیدی است. ما برای خلاق بودن و فراتر رفتن از محدودیت وجود خود و جامعه و پا گذاشتن در سرزمینهای ناشناختهی وجود خویش، به جسارت و شهامت نیاز داریم.
«بهاندازهی کافی شجاع باشید تا بتوانید خلاقانه زندگی کنید. خلاقیت سرزمینی است که کس دیگری قبلا به آنجا راه نیافته است. شما باید خانههای امنتان را ترک کنید و به پهنهی شهود قدم بگذارید. هیچ اتوبوسی به آنجا نمیرود. تنها با کار سخت و خطر کردن میتوان به آن مکان رسید. چیزی که در آن پهنه کشف خواهید کرد، بینظیر است: خویشتن خویش.»
5. با یادگیری خلاقانه از محدودیتهای موجود فراتر بروید
اکنون ما در عصر دسترسی همگانی به اطلاعات و دانش به سر میبریم. در این عصر، به حافظه سپردن اطلاعات دیگر ارزشی ندارد. جهان امروزی دائما به نحوی خلاقانه در حال تغییر است. بهرهمند شدن از این تغییرات نیازمند نوع جدیدی از یادگیری است. شاید آن نوع آموزشی که امروزه نیاز داریم باید مبتنی بر نوعی یادگیریزدایی یا نایادگیری باشد تا بتواند به ما امکان فراتر رفتن از شرطی شدگیهای ناشی از آموختههای پیشین را بدهد. باید بر شیوههای آموزش و یادگیری شهودی، غیرخطی و چندوجهی تمرکز کنیم. تعهد به یادگیری، وجهی حیاتی در به وجود آوردن خلاقیتی است که زندگی امروزی نیازمند آن است. خلاقیت در دنیای امروز نیازمند آن است که با فراتر رفتن از دانستهها، ذهن خود را گسترش داده و آنچه را که غیرممکن است مورد توجه قرار بدهیم تا بتوانیم از مرزها و محدودیتهای موجود فراتر برویم. لازمهی یادگیری خلاقانه آن است که همواره خود را در موضع «جهل آگاهانه» قرار بدهیم و همه چیز را به پرسش بکشیم.
6. همه چیز را به پرسش بکشید
آنچه برای بروز خلاقیت بسیار مهم است، کنجکاوی مداوم است. اینکه دائما سؤال کنید. در یک تحقیق جالب مشخص شده است که کنجکاوی کودکان باعث میشود که روزی حدود 125 سؤال بپرسند، در حالی که یک بزرگسال عاقل و منطقی به طور متوسط فقط 6 سؤال در روز مطرح میکند. برای خلق چیزی جدید ابتدا لازم است آنچه که قدیمی است، مورد پرسش واقع شود. چرا این کار را اینگونه انجام میدهیم؟ آیا این بهترین راه است؟ راههای احتمالی دیگر کدامها هستند؟ چرا این وسیله اینگونه کار میکند؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ فرضهای قدیمی را به چالش بطلبید، وضع موجود را مورد سؤال قرار دهید و دنبال راهحلهای جدید باشید.
«مهم این است که از پرسشگری بازنایستید، برای هر کنجکاوی پاسخی وجود دارد.»
کنجکاوی، شور و شوقی برای یادگیری و آزمون و خطاست. حتی اشتباهات را نیز باید به عنوان فرصتهایی برای طرح سؤالات جدیدتر و یادگیری بیشتر در نظر بگیریم.
«با پرسشها زندگی کن و شاید بدون آنکه بدانی، روزگاری در زندگی به سوی پاسخها رهنمون شوی.»
7. ذهنتان را از هر لحاظ باز نگهدارید
«بیایید به سوی دری که هرگز باز نکردهایم، قدم برداریم.»
انجام یک کار خلاقانه، نیازمند آن است که ذهنمان را به روی هرگونه احتمال و هر گزینهای باز بگذاریم. برای این منظور باید بتوانیم آنچه را از قبل میدانیم از صفحهی ذهنمان پاک کنیم. زیگموند فروید این نوع رها شدن از گذشته را «خودفریبی آگاهانه» مینامید که در آن تظاهر میشود به اینکه چیزی از قبل وجود ندارد و ما همه چیز را از صفر آغاز میکنیم. این فرار وهمآمیز و آگاهانه از الگوها و عادات موجود، رازِ باز کردن ذهن به سوی خلق چیزی کاملا جدید است. لازم است که راهحلهای پذیرفتهشدهی قدیمی و سنتی را رها کنیم و این امکان را بپذیریم که راهحلی جدید، کاملا متفاوت و به طرزی تماشایی موفق ظاهر شود. تنها رؤیاهای بیپروا و بیمانع امکان پشت سر گذاشتن گذشته و خلاقیت اصیل را فراهم میکند.
«به رؤیایی دست خواهی یافت که داشتههای تو را میبیند، نه موانع را. به آرزویی خواهی رسید که یادآوریاش سراپای وجودت را غرق شوق کند، دست تو را بگیرد و بر بلندیهای غرورآفرین بنشاند. تصویر زیبایی از آینده برایت بیافریند و روح و جسمت را سرشار از عشق و امید ناب کند. رؤیاهایت باید بتوانند تو را ربوده و با خود بالا ببرند و هرگز اجازه ندهند که از آن بالا به پایین نگاه کنی.»
تهیه شده برای: chetor.com