ماهان شبکه ایرانیان

علی اصغر علیه السلام سرباز کوچک و فدایی امام حسین علیه السلام

با نگاهی به شخصیت و نام و نشان شهدای کربلا در منابع مختلف، اعم از منابع تاریخی، مقاتل و کتاب های انساب و رجال، درمی یابیم کـه ثـبت نـام و نشانِ افراد از نظم و قاعده ای ثـابت و مـشخص پیـروی نکرده است؛ به این معنا که گاه افراد با نام پدر، گاه با نام مادر و گاه تنها با مشخصات تیره و تبار مـعرفی شـده اند؛ چـه بسا بتوان گفت که نام یک شهید در یـک اثـر ت ...

علی اصغر علیه السلام سرباز کوچک و فدایی امام حسین علیه السلام

مقدمه

با نگاهی به شخصیت و نام و نشان شهدای کربلا در منابع مختلف، اعم از منابع تاریخی، مقاتل و کتاب های انساب و رجال، درمی یابیم کـه ثـبت نـام و نشانِ افراد از نظم و قاعده ای ثـابت و مـشخص پیـروی نکرده است؛ به این معنا که گاه افراد با نام پدر، گاه با نام مادر و گاه تنها با مشخصات تیره و تبار مـعرفی شـده اند؛ چـه بسا بتوان گفت که نام یک شهید در یـک اثـر تاریخی و روایی یا رجالی، به چند شکل ثبت شده و همین امر موجب تکرار نام و نشان یک نفر گردیده اسـت.

نـکته بـا اهمیت دیگر، اختلاف گزارش هایی است که درباره تعداد و مشخصات شـهدای بنی هاشم، به ویژه آن تعداد از فرزندان امیرالمؤمنین علی(ع)، امام مجتبی(ع) و سیدالشهداء(ع) و حتی جعفر و مسلم بن عقیل که گفته شده اسـت در کـربلا بـه شهادت رسیده اند، وجود دارد. اگرچه در منابع اصلی در این باب، اختلاف گزارش های انـدکی وجـود دارد، اما این اختلاف در آثار روایی، رجالی و مقاتل بعدی افزایش پیدا کرده و نام و نشان برخی از بنی هاشم در شـمار شـهدای کـربلا آمده است که نه تنها در کربلا حضور نداشته اند، بلکه در اصلِ وجود آنان نـیز تـردید، جـدّی است؛ برای مثال، از ابراهیم بن حسین در منابع متأخر به عنوان پسر امام حسین(ع) و شـهید کـربلا یـاد شده است؛ اما این نام نه در شمار شهدای کربلا در مقتل ابی مخنف و منابع تـاریخی مـتقدّم دیده می شود و نه در کتاب های انساب، نام و نشان چنین پسری برای امام حسین(ع) ثـبت شـده اسـت. همچنین در زیارت نامه های شهدای کربلا، از جمله در زیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه نیز اتفاق نظری دربـارۀ تـعداد و نام و نشان شهدای کربلا دیده نمی شود. در زیارت رجبیه با اسامی خاص و در زیارت نـاحیه نـیز بـا اسامی و نام و نشان متفاوتی روبه رو هستیم.

در این نوشتار کوشش شده است با استفاده از گزارش های مـوجود در مـنابع اصلی، دست اول و قابل اعتماد، تصویری روشن از زندگانی کودک خردسال امام حسین(ع) هـمچون نـام، تـولد، نحوه شهادت، قاتل و مدفن او ضبط و ارائه شود؛ از این رو پس از کوششی فراوان در میان منابع 23 گانۀ شیعه و اهل تـسنن در هـشت سـدۀ نخست اسلام، با استخراج گزارش ها از لابه لای تاریخ، آنها با روشی علمی تـطبیق داده شـده و در معرض نگاه خوانندگان قرار گرفته است.

تحقیق و پژوهش دربارۀ زندگانی کودک خردسال امام(ع)، با این کـیفیت و بـا استفاده از منابع معتبر فریقین در هشت سدّه نخست اسلام به صورت روشمند تـا کـنون سابقه نداشته است؛ اگرچه به صورت پراکـنده و غـیرعلمی و بـا تکیه بر منابع مختلط از متقدّمان و متأخّران و غـیرمعتبر، در ایـن باره مقالات و کتاب هایی نگاشته شده است. این پژوهش برآن است که تنها از منابع قـابل اسـتناد، دربارۀ این موضوع کاوش نـموده و از مـنابعی که قـابلیت ارجـاع و اسـتناد ندارند، به شدت پرهیز شود.

مـنابع پژوهـش

درباره واقعه کربلا، اخبار فراوانی در دسترس است و می توان از آنها بهره برد. از سـوی دیـگر، آمیخته شدن اخبار سره و ناسره و بـه عبارتی قابل استناد و غـیر قـابل استناد، در روایت تاریخی کربلا، در طـول تـاریخ و درگذر زمان چندان بالا گرفته که نوشتن و سخن گفتن را سخت دشوار می کند. بـه هـمین سبب از میان کتب تاریخی، روایـی، رجـالی، انـساب و مقاتل موجود - کـه مـی توان با اعتماد کلی بـه آنـها به بررسی رویدادکربلاپرداخت - 23 مورد از منابع فریقین وجود دارد که قابل توجه است؛ هشت مورد از آنـها مـربوط به قرن سوم و چهارم است کـه آثـار نگاشته شـده در قـرون بـعد، برگرفته از این مآخذند. آنـها عبارت اند از:

الف) آثار مورّخان اهل سنّت

1. محمد بن سعد بن منیع زُهری (م 230 ق)، کتاب الطبقات الکبری.

2. احـمد بـن یحیی جابر بلاذُری (م 279ق)، کتاب انساب الاشـراف.

3. ابـوحنیفه احـمد بـن داوود دیـنوری (م 282 یا 290 ق)، کتاب الاخـبار الطـوال.

4. ابوجعفر محمد بن جریر طبری (م 310 ق)، کتاب تاریخ الرسل والامم و الملوک.

5. ابومحمد احمد بن اعثم کوفی (م 314 ق)، کـتاب الفـتوح.

6. ابـوالفرج علی بن حسین اُمَوی اصفهانی (م 356 ق)، کتاب مـقاتل الطـالبیین.

7. ابـن فـُندق بـیهقی (م 565 ق)، کـتاب لب الانساب.

8. ابوالمؤید موفق بن احمد بن ابی سعید خوارزمی مکی (م 568 ق)، کتاب مقتل الحسین.

9. عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرام معروف به ابن اثیر (م 630 ق)، کتاب الکامل فی التـاریخ.

10. یوسف بن قِزُ غلی بن عبدالله بغدادی معروف به سبط ابن جوزی (م 654 ق)، کتاب تذکرة الخواص.

11. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م 748 ق)، کتاب سیرُ اعلام النبلاء.

12. ابوالفداء اسماعیل بـن کـثیر دمشقی (م 774 ق)، کتاب البدایة والنهایة.

ب) آثار مورخان شیعی مذهب

1. ابن واضح احمد بن ابی یعقوب بن جعفر معروف به یعقوبی (م 292 ق)، کتاب تاریخ یعقوبی.

2. ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی (م 364 ق)، کـتاب مـروج الذهب و معادن الجواهر.

3. محمدبن محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید (م 413 ق)، کتاب الارشادفی معرفة حجج الله علی العباد.

4. ابوالحسین یحیی بن حسین بن اسماعیل شـجری (412-479 یـا 499 ق)، کتاب الامالی الخمیسیه.

5. ابومنصور احـمد بـن علی بن ابی طالب طبرسی (م 461 ق)، کتاب الاحتجاج.

6. امین الاسلام فضل بن حسن طَبرِسی (م 548 ق)، کتاب اِعلام الوری بِأَعلام الهُدی.

7. ابوعبدالله محمد بن علی بن شهرآشوب (م 588 ق)، کـتاب مـناقب آل ابی طالب.

8. جعفر بـن مـحمد بن جعفربن ابی البقاء هبة الله بن نما مشهور به ابن نما حلّی (م645 ق)، مثیر الاحزان.

9. حمید بن احمد بن محمد محلّی (م652ق)، کتاب الحدائق الوردیة فی مناقب الائمة الزیدیة.

10. علی بن مـوسی بـن جعفربن طاووس معروف به سیّد بن طاووس (م664ق)، الملهوف علی قتلی الطفوف.

11. علی بن عسیی اِربِلی (م 692 ق)، کتاب کشف الغمة فی معرفة الائمه.

همسران و فرزندان امام حسین(ع)

ضروری است پیش از بررسی و تـبیین زوایـای مختلف زنـدگانی کودک خردسال امام حسین(ع) به همسران و فرزندان آن حضرت اشاره ای اجمالی داشته باشیم.

در منابع کهن و معتبر، همسران امـام حسین(ع) پنج نفرند و اولاد آن حضرت را به اختلاف نقل کرده اند:

1. شهربانو دخـتر یـزگرد سـوم، آخرین پادشاه ساسانی (مفید، 1414: 2/135) و امام سجاد(ع) فرزند اوست.

2. لیلی دختر ابومُرّة بن عروه، نوه مسعود ثقفی صـحابی رسول خدا(ص) و مادرش میمونه دختر ابوسفیان بود (یعقوبی، 1379: 2/246؛ طبری، 1382: 5/446؛ ابن سعد، 1405: 6/392). از تاریخ ازدواج امام حسین(ع) بـا او اطـلاعی در دست نیست و علی اکبر فرزند اوست.

3. اُمِّ اسحاق دختر طلحه، پدرش طلحه بن عبیدالله از اصحاب مـشهور پیامبر اکرم(ص) و مادرش جریاء، دختر قسامه بن حنظله بود (ابن سعد، 1405: 3/214؛ زبیری، 1953: 282). اُمـِّ اسحاق نخست با امـام حسن(ع) ازدواج کرد (همو:6/ 392؛ همو: 57 ). امام حسن(ع) پیش از شهادت، به برادرش سفارش کرده بود که با این بانو ازدواج کند. حاصل این ازدواج، دختری به نام فاطمه بود (همو؛ ابن حبیب، 1361: 66؛ ابن قتیبه، 1960: 213؛ اصفهانی، بی تا: 51).

4. رباب دخـتر امرؤالقیس نصرانی بود که در زمان خلافت عمر اسلام آورد و حضرت علی(ع) از دختر او برای پسرش امام حسین(ع) خواستگاری کرد (همو: 8/475؛ اصفهانی، بی تا: 59؛ بلاذری، 1996: 2/139؛ ابن حزم اندلسی، 1382: 257). حاصل این ازدواج، پسری به نام عبدالله (عـلی اصـغر) و دختری به نام سکینه بود (همو: 6/392؛ همو؛ مفید، 1414: 2/135؛ زبیری، 1953: 59).

5. برخی منابع، زنی از قبیله قُضاعه را نیز در شمار همسران امام نام برده اند که برای وی پسری به نام جعفر به دنیا آورد. جـعفر در خـردسالی از دنیا رفت (زبیری، 1953: 59؛ مفید، 1414: 2/135؛ ابن فندق، 1410: 1/349؛ سبط بن جوزی، بی تا: 249).

فرزندان آن حضرت

1. شیخ مفید تعداد اولاد آن حضرت را شش نفر، چهار پسر و دو دختر دانسته است؛ علی بن الحسین الاکبر، علی بـن الحـسین الاصغر، جعفر، عبدالله، سکینه و فاطمه (مفید، 1414: 2/135).

2. ابن شهر آشوب مازندرانی (م588ق) و کمال الدین محمد بن طلحه شافعی (م652 ق) فرزندان آن حضرت را نُه نفر نام برده اند؛ علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر، محمد، عـبدالله، جـعفر، زیـنب، سکینه و فاطمه (مازندرانی، بی تا: 4/77؛ ابـن طلحه شـافعی، بـی تا: 73؛ سبط بن جوزی، بی تا: 277).

3. علامه نسّابه ابوالحسن علی بن زید بیهقی معروف به ابن فندق (م565 ق) تعداد فرزندان را ده نفر می نویسد؛ علی اکبر، عـلی اصـغر، عـبدالله، جعفر، ابراهیم، محمد، فاطمه، سکینه، زینب و ام کـلثوم. وی در ادامـه می افزاید: «از فرزندانش، جز زین العابدین، فاطمه، سکینه و رقیه باقی نماندند» (ابن فندق، 1410: 1/349 و 355 ).

چنان که ملاحظه شد، درباره تعداد فرزندان امام(ع) نـیز در مـنابع، اختلاف نظر وجود دارد و مورّخان افزون بر اختلاف در تعداد، اسامی را نـیز متفاوت ذکر کرده اند.

نام کودک خردسال

منابع تاریخی، نام این کودک خردسال را متفاوت نقل نموده اند؛ در برخی از آنها (بـدون ذکـر نـام) از عناوینی همچون «صبی، صغیر، طفل، رضیع، غلام، ابن و ولدی الرضیع» استفاده شـده اسـت؛ در برخی منابع «عبدالله » ذکر کرده اند و برخی دیگر «علی اصغر» نام برده شده است. برخی دیگر از مـورخان، عـلاوه بـر علی اکبر(، برای حضرت دو فرزند به نام های عبدالله و علی اصغر ذکر نـموده اند کـه در عـاشورا شهید شدند؛ یعنی اینها را دو فرزند جداگانه دانسته اند.

خلاصه این که در این زمینه، مورخان چهارگروه شـده اند:

1. عـده ای بـدون ذکر نام، از این فرزند یادکرده اند.

2. گروهی او را عبدالله گفته اند.

3. گروهی او را علی یا علی اصغر نـامیده اند.

4. عـده ای نیز قائل اند که این دو، دو فرزند جدا از هم، به نام های عبدالله و علی اصغر هستند.

گـروه اول

مـورخان و مـقتل نویسان شیعه و سنی که از این فرزند، تصریح به نام خاصی نکرده اند، بلکه با تعابیری هـمچون صـبی، صغیر، طفل، رضیع، ابن و غلام از او یاد کرده اند، عبارت اند از:

الف) مورخان اهل سنّت

1. محمد بـن سـعد بـن منیع زُهری (م230ق) در کتاب طبقات می گوید:

صَبِیٌّ مِن صِبیانِ الحسین(ع)؛ (ابن سعد، 1405: 1/470)

کودکی از فرزندان حسین(ع).

2. ابـوحنیفه احـمد بن داوود دینوری (م282/ 290ق) در کتاب اخبار الطوال می گوید:

فَدَعا بِصَبِیٍّ لَهُ صَغیرٍ؛ (دینوری، بـی تا: 258)

کـودک خـردسالش را طلبید.

3. ابو جعفر محمد بن جریر طبری (م310ق) در کتاب تاریخ الامم و الملوک که اکثر روایات مـقتل ابـی مخنف را هـمراه با ذکر دقیق اسناد آن نقل نموده است:

الف) آن جا که از زبان عمّار دُهـنی نـقل نموده می گوید: «ابناً لَهُ؛ پسر حسین(ع)».

ب) در جایی که از زبان ابی مخنف نقل می کند می گوید: «صَبّیٍّ؛ کـودک ».

و در ادامـه می افزاید: «این کودک را عبدالله بن حسین پنداشته اند».

ج) زمانی که از زبان هشام بـن مـحمد کلبی نقل روایت می کند، عبارت «عبدالله بـن حـسین بـن علی» را آورده است.

در واقع طبری در دو نقل از ابی مخنف و عـمار دُهـنی تصریح به نامی خاص نمی کند، ولی در نقل هشام بن محمد کلبی از این فرزند بـه نـام «عبدالله بن حسین» یاد شـده اسـت (طبری، 1409: 4/ 342و 3/332 ).

گـفتنی اسـت طـبری گزارش های واقعه عاشورا را از زبان هشام بـن مـحمد بن سائب کلبی که شاگرد ابی مخنف بوده است، با تعابیری همانند «قـال هـشام بن محمد عن ابی مخنف» یا «قـال هشام قال ابی مخنف » و یـا «حـدثتُ عن هشام عن ابی مخنف» نـقل مـی کند. افزون بر این، طبری از خودِ مقتل هشام نیز بسیار بهره برده و برخی گـزارش ها را کـه هشام از غیر ابی مخنف نقل کـرده، آورده اسـت. در حـقیقت، هشام همه کـتاب یـا بیشتر روایات ابی مـخنف را بـا اضافاتی که از طرق دیگر داشته، به صورت کتابی تدوین و تنظیم کرده، آن گاه یک قـرن بـعد، طبری از آن بهرۀ کامل برده اسـت.

هـمچنین طبری نـقل های مـهمی از امـام باقر(ع) به روایت عـمّار دُهنی دارد که وی گاه خبری را از این طریق نقل کرده و سپس به گفتۀ خود، مفصل تر از آن را از طـریق ابـی مخنف نقل می کند.

1. ابوالفرج علی بن حـسین اُمـَوی اصـفهانی (284 - 356 ق) در کـتاب مـقاتل الطالبیین زمانی کـه از مـحمد بن حسین اَشنانی از عباد بن یعقوب از مُورَّع بن سویید بن قیس نقل می کند، می گوید: «اِبنُهُ الصـَّغیرُ؛ پسـر خـردسالش». اما وقتی از احمد بن شُبیب از احمد بـن حـَرث از مـدائنی از ابـی مـخنف از سـلیمان بن ابی راشد از حمید بن مسلم نقل می کند، می گوید: «دَعَا الحُسَینُ بِغُلامٍ؛ حسین کودکی از پسرانش را خواست...» (اصفهانی، بی تا: 90).

2. ابوالمظفر یوسف بن قِزُغلی بن عبدالله مشهور به سـبط بن جوزی (581 -654 ق) در کتاب تذکرة الخواص می گوید: «طفل؛ کودک» (ابن جوزی، بی تا: 263).

3. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م748ق) در کتاب سِیَرُ اعلام النبلاء می گوید: «ابنًا لَهُ اَی لِلامامِ الحسین(ع)؛ پسر حسین(ع)» (ذهـبی، 1401: 3/ 302 و 309).

ب) مـورخان شیعی

1. ابن واضح احمد بن ابی یعقوب بن جعفر (م292ق) در کتاب تاریخ یعقوبی می گوید:

مولود قد وُلِدَلَهُ فی تِلکِ الساعَة... اذ اَتاهُ سَهمٌ فَوَقَعَ فِی حَلقِ الصَّبِیِّ...؛ (یعقوبی، 1379: 2/ 245)

کودکی که در هـمان سـاعت متولد شده بود... تیری آمد و در گلوی کودک نشست....

2. ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی (م346ق) در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر» می گوید: «اِبنَاً لَهُ؛ پسـر حسین(ع)» (مسعودی، 1861: 3/ 70).

3. سیّدرضی الدین عـلی بـن موسی بن جعفرحلّی معروف به سیّدبن طاووس (م664ق) در کتاب لهوف می گوید: «وَلَدِیَ الصَّغِیرَ؛ کودک خردسالم» (ابن طاووس، 1382: 157).

گفتنی است سیّد بن طاووس در کتاب الاقبال الاعـمال در اعـمال روز عاشورا، زیارت نامه ای را برای سـیدالشهدا (ع) نـقل می کند. در آن زیارت نامه، در دو مورد نام دو تن از شهدای کربلا ذکر شده که یکی از آنها حضرت علی اصغر(ع) است. در فرازی از این زیارت نامه آمده است:

صَلّی الله عَلَیکَ وَعَلَیهِم وَعَلی وَلَدِکَ عَلیٍّ الاَصغَرِ الّذِی فُجِعَت بـِهِ؛ (ابـن طاووس، بی تا: 275)

درود خدا بر شما و بر آنها و بر علی اصغر(ع)؛ همان کسی که دل ها [در سوگ او] به درد آمد.

همچنین سیّد در زیارت ناحیه مقدسه ای که نام بیش از هشتاد و دو نفر از شهدای کربلا در آن ذکـر شـده و آن را در کتاب اقـبال خویش آورده می گوید:

السلام عَلی عَبدِاللهِ بنِ الحُسَینِ، الطِّفل الرَّضِیع، المَرمِیِّ الصَّریع المُتَشَحِّطِ دَمَاً، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السـَّماءِ؛ اَلمَذبُوحِ بِالسَّهمِ فِی حِجرِ اَبِیهِ لَعَنَ اللهُ رامِیهِ حَرمَلَةَ بنَ کـاهِلِ الاَسـَدِیّ وَ ذَویـهِ؛ (ابن طاوس، بی تا: 577)

سلام بر عبدالله پسر حسین(ع)، کودک شیرخوار، تیرخورده، به زمین افتاده، به خون غـلطیده کـه خونش به سوی آسمان بالا رفت و در آغوش پدرش به وسیله تیر ذبح شـد. تـیرانداز بـه او و پژمرده کننده اش حرملة بن کاهل اسدی از رحمت الهی دور باد!

همان گونه که ملاحظه شد در زیارت عـاشورا از این فرزند، با نام «علی اصغر(ع)» و در زیارت ناحیه مقدسه، با نام «عبدالله رضـیع» یاد شده است. بـا تـوجه به آن که هر دو زیارت در الاقبال الاعمال موجود است، احتمال دارد این دو نفر، دو فرزند جداگانه باشند و علی اصغر غیر از عبدالله رضیع باشد.

4. ابوریحان بیرونی (متولد 362ق) در کتاب آثار الباقیه می گوید:

در روز عاشورا خداوند متعال به امـام حسین(ع) نوزاد پسری عطا فرمود. (بیرونی، بی تا: 218/2)

گروه دوم

مورخان و مقتل نویسان شیعه و سنی که نام این فرزند را «عبدالله» گفته اند عبارت اند از:

الف) مورخان اهل سنّت

1. احمد بن یحیی بَلاذُری (م279 ق) در کتاب انساب الاشـراف مـی گوید: «عبدالله بن حسین(ع)» (بلاذری، 1405: 3/ 407).

2. حمید بن احمد بن محمد محلّی (م652ق) در کتاب الحدائق الوردیة فی مناقب الائمة الزیدیة می گوید:

کودکی که به هنگام ظهر روز دهم محرم به دنیا آمد... و او را عبدالله نـام نـهاد. (محلّی، بی تا: 103)

3. ابوالحسن عزّالدین علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر (م630ق) در کتاب الکامل فی التاریخ، عبارتش مانند محمد بن جریر طبری از هشام بن محمد کلبی است که از ایـن فـرزند با نام «عبدالله بن حسین » یاد کرده است (ابن اثیر، 1408: 2/570 و 581 ).

4. ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (710-774ق) در کتاب البدایة والنهایة می گوید:

صَبِیٍّ صَغِیرٍ مِن اَولادِهِ اِسمُهُ عَبدُالله؛ (ابن کثیر، 1408: 8/186 )

کـودک خـرسالی از فـرزندانش به نام عبدالله.

ب) مورخان شـیعی

1. ابـوعبدالله مـحمد بن محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید (336-413 ق) در کتاب ارشاد می گوید:

فَاُتِیَ بِابنه عبدالله بن الحسین وَ هُوَ طِفلٌ؛ (مفید، 1414: 2/108)

فرزندش عبدالله بـن الحسین(ع) را کـه خردسال بود، برایش آوردند.

2. فضیل بن زبیر اسـدی رسـّان کوفی - از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) - در کتاب تسمیة من قتل مع الحسین من ولده واخوته و اهل بیته و شیعته می گوید:

بـرای حـسین در هـنگام جنگ، آن فرزند به دنیا آمد... و او را عبدالله نامید. (ابن زبیر، 1406: 150)

3. ابوالحسین یـحیی بن حسین بن اسماعیل شجری (412-479 / 499 ق) در کتاب امالی الخمیسیه می گوید: «عبدالله بن حسین(ع)» (الامالی للشجری: 1/171).

4. نجم الدین جعفر بـن مـحمد حـلّی معروف به ابن نُما حلّی (م 645ق) در کتاب مثیر الاحزان می نویسد:

دَعا بـِابنهِ عـَبدِاللهِ وَ هُوَ طِفلٌ؛ (ابن نما، 1369: 70)

فرزندش عبدالله را که خردسال بود خواست.

5. ابومنصور احمد بن علی بن ابـی طالب طـَبرسی (م461ق) در کـتاب احتجاج آورده است:

وابن آخَرُ فِی الرِضاع اِسمُهُ عَبدُاللهِ... ناوِلونی ذلک الطِّفل؛ (طـبرسی، 1380: 2/101)

و پسـر دیـگری به نام عبدالله که شیرخوار بود... آن کودک را به من بدهید، تا با او خداحافظی کـنم.

6. تـعبیر امـین الاسلام فضل بن حسن طَبرسی (م548ق) در کتاب اعلام الوری باعَلام الهدی، همچون ارشاد شیخ مفید اسـت (طـبرسی، بی تا: 1/ 466 و 478).

گروه سوم

مورخان و مقتل نویسان شیعه و سنّی که نام این فرزند را «عـلی» یـا «عـلی اصغر» گزارش کرده اند، عبارت اند از:

1. ابومحمد احمد بن اعثم کوفی (م حدود 314 ق) در کتاب الفتوح» می نویسد:

وله ابـن آخر یقال له علیّ فی الرضاع؛ (ابن اعثم کوفی، بی تا: 5/ 131)

و برای او فرزندی دیگر بـود کـه بـه او علیّ می گفتند و شیرخوار بود.

2. ابوالمؤیّد موفق بن احمد بن ابی سعید خوارزمی مکی مشهور بـه اَخـطَب خوارزم (م568ق) در کتاب مقتل الحسین نوشته است:

ناوِلُونی عَلِیَّاً الطِّفلَ حتّی اَوُ دِّعَهُ؛ (خـوارزمی، بـی تا: 2/ 37)

عـلی کودک خردسال را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم.

3. صفی الدین محمد بن تاج الدیـن در الاصـیلی فـی انساب الطالبین (ابن طقطقی حسنی، 1418ق: 143)، علامه اربلی (م692ق) در کشف الغمة فی معرفة الائمـه (اربـلی، بی تا: 2/ 250) و ابن شهرآشوب (م588ق) در مناقب آل ابی طالب (مازندرانی، بی تا: 4/ 109) در فهرست شهدای کربلا این گونه گزارش کرده اند:

وعلیُّ الاَصغَرِ اَصـابَةُ سـَهمُ بِکَربلاء فمات.

واین صراحت در نام علی اصغر(ع) دارد.

گروه چهارم

برخی مورخان مـعتقدند در کـربلا و در روز عاشورا علاوه بر علی اکبر(، دو طفل دیگر از فـرزندان امـام حسین(ع) به نام های علی اصغر و عبدالله نیز به شـهادت رسـیده اند. البته برخی همچون ابن زبیر، یعقوبی و ابوریحان بیرونی باور دارند که یکی از ایـن دو طـفل در همان روز عاشورا به دنیا آمـد و در هـمان روز نیز بـه شـهادت رسـید (یعقوبی، 1379: 2/ 245؛ محلّی، بی تا: 103؛ ابن زبیر، 1406: 150؛ بـیرونی، بـی تا: 2/218).

محمد بن طلحه شافعی دمشقی (م654ق) در کتاب مطالب السّؤول فی مناقب آل الرسول، عـلی اصـغر و عبدالله را دو فرزند جداگانه می داند که هـر دو در روز عاشورا و در کربلا به شـهادت رسـیده اند. وی می گوید:

اَمّا علیُّ الاَصغَرِ جـاءَهُ سـَهمٌ وَ هُوَ طِفلٌ؛ (ابن طلحه شافعی، بی تا: 73)

به علی اصغر که خردسال بود، تـیری رسـید.

سپس می افزاید:

وَقِیلَ اِنَّ عـَبدَاللهِ - اَیـضاً - قـُتِلَ مَعَ اَبِیهِ شـَهِیداً؛ (هـمو)

همچنین گفته شده کـه عـبدالله نیز با پدرش به شهادت رسید.

همچنین پیش تر اشاره شد که سیّد ابن طاووس در کـتاب الاقـبال الاعمال، در زیارت نامه روز عاشورا برای امام حسین(ع) از ایـن فرزند بـه «عـلی اصـغر» تعبیر نموده است و هـمو در همان کتاب در زیارت ناحیه مقدسه، او را «عبدالله رضیع» می نامد (ابن طاووس، بی تا: 577، 275 ). از این رو استنباط می شود کـه ایـن دو طفل، دو نفر جداگانه اند و علی اصغر، غـیر از عـبدالله رضـیع اسـت.

نـسب کودک

پدر بزرگوار ایـشان حـضرت سیّدالشهدا اباعبدالله الحسین(ع) و مادرش رُباب، دختر اِمرءُ القَیسِ بنِ عُدی بن اَوسِ بنِ جابِر بنِ کـَعبِ بـنِ عـلی ام بنِ جِنابِ بنِ کَلب بود. اِمرءُ القـیس در زمـان خـلیفه دوم بـه مـدینه آمـد و مسلمان شد. وی از همان ابتدا امیر مسلمانان قبیله قضاعه شد و پس از مسلمانی، سه دختر خود را به امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) تزویج کرد (بلاذری، 1996م: 2/ 415؛ اصفهانی، بی تا: 89؛ ابن کثیر، 1408: 8/ 229).

ربـاب که به همسری امام حسین(ع) درآمد، نزد آن حضرت منزلتی عظیم یافت و مورد علاقه شدید ایشان واقع شد. این دو بیت از امام حسین(ع) در بارۀ او نقل شده است:

لَعَمرُکَ اِنَّنِی لَاُحِبُّ داراً تـَکُون بـِهَا سَکِینَةُ وَالرُّبابُ

اُحِبُّهُما وَ ابذُلُ جُلَّ مالی وَلَیسَ لِعاتِبٍ عِندی عِتابٌ[1]

رباب همراه با زینب کبری(ع) و سایر بانوان اهل بیت (ع) به اسارت بـرده شـد و در مجلس ابن زیاد، سر مـطهر امـام حسین(ع) را از میان طشت برداشت و بغل نمود و بوسید و آهی کشید؛ آن گاه این شعر را خواند:

واحُسَینا وَلَستُ اَنسی حُسَینا اَقَصَدَتهُ اَسِنَّةُ الاَعداءِ

غادَروهُ بِکَربَلاءِ صَرِیعاً لاسـَقَی الغـیث بعده کربلاء[2]

او با سـرودن هـمین دو بیت، راه بسیاری از تحریف ها را بست و گفت که امام(ع) در راه خدا به شهادت رسید و با شمشیر، او را پاره پاره کردند. نه بدنش را به خاک سپردند، نه بر او نماز خواندند و نه احترام کردند.

هنگامی که اسـرا بـه مدینه بـازگشتند، عده ای از اشراف قریش و حتی یزید از وی خواستگاری کردند، ولی نپذیرفت و گفت:

لا اتخذ حمواً بعد رسول الله (ص)؛ (ابن جوزی، بـی تا: 265؛ ابن اثیر، 1408: 2/579)

پس از رسول خدا(ص) خویشاوندی قبول نمی کنم.

وی یک سال در کمال سختی و نـاراحتی زنـدگی کـرد و سرانجام از شدت حزن و اندوه درگذشت (ابن اثیر، همان: 11/ 209).

سن کودک

هیچ یک از منابع کهن و قابل استناد همچون تاریخ طـبری، اخـبار الطوال دینوری، مقاتل الطالبیین اصفهانی، ارشاد شیخ مفید، تذکرة الخواص ابن جوزی و... دربـاره سـن ایـن کودک خردسال، اظهار نظری نکرده اند و تنها به عناوینی همانند «صبی»، «صغیر»، «طفل» و «رضیع» اکتفا نـموده اند؛ امابرخی مورخان بیاناتی دارند که ذکر آنها خالی از فایده نیست:

1. فضیل بن زبـیر اسدی رسّان کوفی (زنـده تـا عصر امام صادق(ع))، ابن واضح یعقوبی - مورّخ و جغرافی دان شهیر شیعی (م 292 ق) - و ابوریحان بیرونی - صاحب آثار الباقیه (متولد 362 ق) - بر این باورند که این طفل در روز عاشورا به دنیا آمده است (کوفی اسدی، 1406ق: 150؛ یعقوبی، بـی تا: 2/ 245؛ بیرونی، بی تا: 2/ 218).

2. محمد بن سعد (م230ق) از پسری سه ساله برای امام حسین(ع) سخن به میان آورده که عُقبة بن بشر اسدی او را با تیری شهید کرد (ابن سعد، 1408ق: 182).

3. خواجه نصیر الدین طوسی (598 - 672ق) در کتاب نقد المـحصل مـی نویسد:

فرزند دیگر امام حسین(ع) که هفت سال داشت و نام او علی بود در روز عاشورا شهید شد. (طوسی، بی تا: 179)

4. ابوعلی بلعمی - از مورّخان قرن چهارم - در ذیل گزارش چگونگی شهادت طفل شیرخوار، او را یک ساله دانسته اسـت (بـلعمی، 1377: 4/ 710).

5. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م 748 ق) - از عالمان بسیار مشهور و پرکار اهل سنّت در قرن هشتم - نیز از شهادت طفلی سه ساله یاد کرده است (ذهبی، 1413: 3/ 302).

6. کسائی مروزی - از شعرای عـهد سـامانی و غزنوی و نخستین شاعر پارسی گوی اشعار مذهبی (م394ق) - در بیتی، از طفلی پنج ماهه یاد کرده است:

آن پنج ماهه کودک، باری چه کرد و یحک کز پای تا به تارک، مجروح شد مفاجاه. (صاحبکاری، 1379: 169)

چنان که مـلاحظه شـد، در مـنابع کهن درباره سن این طـفل گـزارشی ارائهـ نشده است و آن چه امروزه در منابر و محافل روضه خوانی شهرت پیدا کرده که وی در شب دهم رجب سال شصت هجری قمری در مدینه منوره، 18 روز پیـش از حـرکت کـاروان امام حسین(ع) به سوی مکه و سپس به کـربلا، دیـده به جهان گشود و او را شش ماهه می دانند، هیچ مدرک معتبری ندارد. البته این نکته نیز قابل تأمل است که در بـرخی از مـنابع، هـمچون الفتوح ابن اعثم و مطالب السؤول ابن طلحه شافعی ذکر شـده است که امام حسین(ع) بر پیکر طفل خود نماز خواند (ابن اعثم، بی تا: 5/ 131؛ ابن طلحه، بی تا: 73). قاعدتاً بـر طـفلی کـه سن او واجد شرایط خواندن نماز میت است، نماز خوانده می شود. پس سـن طـفلی که امام(ع) بر پیکر او نماز خوانده است، باید کمتر از شش سال نباشد.

همان گونه که صاحب کـتاب ارزشـمند تـحقیقی درباره اولین اربعین حضرت سیدالشّهدا - از علمای معاصر - در این باره می گوید:

از نماز خواندن امام(ع) بـر آن طـفلی که تیر خورده، ظاهر می شود که علی اصغر(ع) چنان که گفته شد، شش سال داشـته و ظـاهر نـماز خواندن امام(ع) در وجوب است و به کمتر از طفل شش ساله نماز واجب نیست و استحباب نـماز بـر طفلی که شش سال نداشته باشد هم معلوم نیست. اگرچه بعضی ها فتوا بـه اسـتحباب دادهـ اند، ولی تحقیق علمی آن است که مورد اشکال بوده، مگر به رجاء و مطلوبیّت خوانده شود. (قـاضی طـباطبایی، 1383: 368)

چگونگی شهادت کودک

نحوه شهادت این کودک، در منابع کهن به دو صورت نقل شـده اسـت:

1. شـهادت در کنار خیمه ها، به هنگام وداع؛

2. شهادت در مقابل لشکر دشمن، پس از طلب آب برای وی.

الف ) منابع اهل تسنن

1. مـحمد بـن سعد بن منیع زُهری (م230ق) می گوید:

حسین نشسته بود و بالاپوش خَزِ تیره رنـگی بـر تـن داشت و از چپ و راستش، تیر می بارید. پسری سه ساله، پیش رویش بود که عُقَبة بن بـِشر اسـدی، تـیری به سویش انداخت و او را کشت.

همچنین کودکی از فرزندان حسین(ع) دوید تا بیاید و در دامـان او بـنشیند. مردی تیری به سوی او انداخت که به گودی گلویش رسید و او را کشت. (ابن سعد، 1405: 1/ 470)

2. احمد بن یـحیی جـابر بلاذُری (م230ق)، شبیه عبارات شیخ مفیدرا نقل می کند (بلاذری، 1405: 3/ 407).

3. ابوجعفر محمد بن جـریر طـبری (م310ق) به نقل از ابومخنف می گوید:

سلیمان بن ابـی راشـد، از حـمید بن مسلم برایم نقل کرد که وقـتی حسین(ع) نشست، یکی از کودکانش را برایش آوردند. حسین(ع) او را در دامنش نشاند. این کودک را عبدالله بن حـسین پنـداشته اند. عُقبة بن بشیر اسدی گـفته اسـت: امام باقر(ع) بـه مـن فرمود: «ما از شما بنی اسد، خـونی طـلب داریم ». گفتم: «خدایت رحمت کند، ای ابوجعفر! گناه من در این میان چیست؟ ماجرا چیست؟» فـرمود: «یـکی از کودکان حسین(ع) را برایش آوردند؛ در دامنش نـشسته بود که یکی از شـما - ایـ بنی اسد - تیری به سویش انـداخت و او را ذبـح کرد. حسین(ع) خونش را گرفت و هنگامی که کفِ دو دستش از آن خون پُر شد، آن را بر زمین ریـخت و سـپس گفت: «ای خدا! اگر یاری آسـمانی ات را از مـا دریـغ کردی، آن را برای جـای بـهتری قرار ده و انتقام ما را از ایـن سـتم پیشگان بگیر». (طبری، 1409ق: 4/ 342 و 3/ 332 )

همچنین طبری به نقل از عمّار دُهنی از امام باقر(ع) نقل می کند:

تیری آمـد و بـه پسر حسین(ع) - که در دامنش بود - اصـابت کـرد. حسین(ع) خـون را از [چـهرۀ] او پاکـ می کرد و می گفت: «خدایا! مـیان ما و مردمی که دعوتمان کردند تا یاری مان دهند، اما ما را کشتند حکم فرما». (همو: 4/ 293 )

4. ابـوحنیفه احـمد بن داوود دینوری (م282 / 290ق) می گوید:

حسین(ع) تنها مـاند. مـالک بـن بـِشر کـِندی به او حمله بـُرد و بـا شمشیر، بر سرش زد که کلاهِ لباس خَز او را پاره کرد و شمشیر به سرش رسید و آن را زخمی کرد. حسین(ع) آن لبـاس را انـداخت و کلاهی خواست. آن را به سر نهاد و عمامه ای بـست و نـشست. سـپس کـودک خـردسالش را طـلبید و در دامانش نشاند که مردی از بنی اسد، آن کودک را در همان جایی که بود با تیری بلند زد و کُشت. (دینوری، 1960: 258)

5. ابومحمد احمد بن اعثم کوفی (م حدود 314ق) می گوید:

و برای او فرزندی دیگر بود کـه به او علی می گفتند و شیرخوار بود. پس حسین(ع) جلوی باب خیمه آمد و گفت: «آن طفل را بدهید تا با او وداع کنم ». پس آن کودک را به دست او دادند. خواست تا او را ببوسد، در حالی که می گفت: «ای فرزندم! وای بر ایـن گـروه، در آن وقتی که جدّم محمد(ص) دشمن آنها باشد!» ناگاه تیری آمد و در گلوی آن طفل خورد و او را کشت. سپس حسین(ع) از اسب خود پایین آمد و با غلاف شمشیر خود برای او قبری حفر کرد و آن طـفل را بـه خونش آغشته نمود و بر او نماز خواند، آن گاه دفنش نمود. (ابن اعثم کوفی، بی تا: 5/ 131)

6. ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوّب شامی طَبَرانی (260-360ق)، شبیه عـبارات شـیخ مفید را نقل می کند (طبرانی، بـی تا: 3/ 103).

7. ابـوالفرج علی بن حسین اُمَوی اصفهانی (284 - 356ق) به نقل از مُوَرّع بن سویید بن قیس می گوید:

یکی از حاضران در کنار حسین(ع) برایمان گفت: همراه حسین(ع) پسر خردسالش هـم بـود که تیری آمد و در گـلویش نـشست. حسین(ع) خون را از گلوی او و گودی زیر گلویش می گرفت و به سوی آسمان می پاشید و از آن چیزی [به زمین] بازنمی گشت. حسین(ع) می گفت: «خدایا! نزد تو، از بچه شتر [صالح(ع)] کمتر نباشد». (اصفهانی، بی تا: 90)

همچنین وی می گوید:

عـبدالله بـن حسین(ع) در روزی که کشته شد، خردسال بود. تیری آمد و او را در همان دامان پدرش ذبح کرد. احمد بن شُبَیب از احمد بن حَرث از مدائنی از ابومخنف از سلیمان بن ابی راشد از حُمید بن مسلم برایم نـقل کـرد که گـفت: حسین(ع) کودکی [از پسرانش] را خواست. او را در دامانش نشاند که عُقبة بن بِشر تیری به سوی او انداخت و او را ذبح کرد. (هـمو: 90)

8. ابوالمؤیّد موفق بن احمد بن ابی سعید خوارزمی مکی (م 568 ق) می گوید:

حسین(ع) هـنگامی کـه با فاجعه [از دست دادن] خاندان و فرزندانش روبه رو شد و جز او و زنان و کودکان و فرزند بیمارش کسی نماند، ندا داد: «آیـا مـدافعی هست که از حرم پیامبر(ص) خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که در حق ما، از خـدا بهراسد؟ آیـا فـریادرسی هست که به امید خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاوری هست که به خاطر پاداش خدا بـه ما کمک کند؟» صدای زنان به گریه و ناله بلند شد. حسین(ع) به جلوی درِ خـیمه آمد و گفت: «علی، کـودک خـردسال را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم». کودک را به او دادند. امام(ع) او را می بوسید و می گفت: «وای بر این مردم که طرفِ دعوایشان، جدّ توست!» همان هنگام که کودک در دامان حسین(ع) بود، حرملة بن کـاهِل اسدی، تیری به سوی او پرتاب کرد و او را در دامان ایشان ذبح نمود. حسین(ع) خون او را گرفت تا آن که کفِ دستش پر شد. سپس آن را به سوی آسمان پاشید و گفت: «خدایا! اگر یاری ات را از ما دریغ گردانی، آن را در جـای بـهتر برای ما قرار بده». سپس حسین(ع) از اسبش فرود آمد و با دسته شمشیرش، چاله ای برای او کَند و او را به خون آمیخته کرد [و به خاک سپرد] و بر او درود فرستاد. (خوارزمی، بی تا: 2/ 37)

9. ابوالمظفر یوسف بن قـِزُغلی بـن عبدالله مشهور به سبط بن جوزی (581-654ق) به نقل از هشام بن محمد کلبی (شاگرد ابی مخنف و راوی مقتل وی) می گوید:

وقتی حسین(ع) دید آنها بر کشتن او پافشاری می کنند، قرآنی را گرفت و آن را باز کرد و بـر سـرش نهاد و ندا داد: «کتاب خدا و نیز جدّم محمد (ص) فرستادۀ خدا، میان من و شما [داوری کند]، ای مردم! برای چه خونم را حلال می شمرید؟».. . همچنین حسین(ع) به سوی یکی از کودکانش که از تشنگی می گریست، رفـت. او را بـر سـر دست گرفت و گفت: «ای قوم! اگـر بـر مـن رحم نمی کنید، بر این کودک رحم کنید». در این حال، مردی از آنان، تیری به سوی او انداخت و ذبحش کرد. حسین(ع) می گریست و می گفت: «خـدایا! مـیان مـا و گروهی که ما را دعوت کردند تا ما را یـاری دهـند، اما ما را کشتند داوری کن». در این هنگام از آسمان ندا می رسید: «او را واگذار ای حسین! که او را در بهشت شیر می دهند». (ابن جوزی، بی تا: 263 و 227 )

10. محمد بـن طـلحه شـافعی دمشقی (م654ق) می گوید:

حسین(ع) فرزندی خردسال داشت که از سوی دشمنان تـیری آمد و او را کشت. حسین(ع) خون کودک را به بدن او مالید و با شمشیر خود، گودالی برایش کَند و بر او نماز خواند و او را بـه خـاک سـپرد و این شعر را خواند: «این قوم، خیانت کردند و پیش تر نیز از پاداش خداوند - کـه پروردگـار اِنس و جنّ است - روی گرداندند»... . و به علی اصغر نیز - که خردسال بود - تیری رسید و او را کُشت که بـه هـنگام نـقل اشعار [حسین(ع)] پس از کشته شدنش ذکرش گذشت. همچنین گفته شد که عبدالله نـیز بـا پدرش کـشته شد و به شهادت رسید. (ابن طلحه شافعی، بی تا: 73 )

11. ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (710-774ق) بـه نـقل از ابـی مخنف می گوید:

حسین(ع) درماند و بر درِ خیمه اش نشست، کودک خردسالی از فرزندانش به نام عبدالله را برایش آوردنـد. او را در دامـانش نشاند و به بوسیدن و بوییدن او و خداحافظی با او مشغول بود و به خانواده اش وصیّت می کرد؛ کـه در ایـن حـال، مردی از بنی اسد به نام پسر آتش افروز، تیری به سوی او انداخت و آن پسر را ذبح کرد. حسین(ع) خـون را در دستش گرفت به سوی آسمان پاشید و گفت: «پروردگارا! اگر یاریِ آسمانی ات را از ما دریـغ داشـتی، آن را بـرای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر». (ابن کثیر، 1408: 8/186)

ب) منابع شیعی

1. ابن واضح احـمد بـن ابی یعقوب بن جعفر معروف به یعقوبی (م292ق) می گوید:

یاران حسین(ع) یک به یـک، گـام پیـش نهادند - و شهید شدند - تا این که حسین(ع) تنها ماندو هیچ یک از - مردان - خانواده و فرزندان و نزدیکانش بـا او نـماند. او بـر بالای اسبش بود. کودکی را که همان ساعت متولد شده بود، برایش آوردنـد. حـسین در گوشش اذان گفت و کام او را برمی داشت که تیری آمد و در گلوی کودک نشست و ذبحش کرد. حسین(ع) تیر را از گلوی او بـیرون کـشید و خونش را به بدن او مالید و گفت: «به خدا سوگند! تو نزد خدا، از شـتر صـالح، گرامی تر و محمد(ص) نیز نزد خدا از صالح گـرامی تر اسـت». سـپس آمد و او را کنار فرزندان و برادرزادگانش نهاد. (یعقوبی، 1379: 2/245 )

2. ابـوریحان بـیرونی می گوید:

در روز عاشورا خداوند متعال نوزاد پسری به امام حسین(ع) عطا فرمود. امام سـوار بـر اسب بود که آن مولود را آوردنـد تـا حضرت در گـوش او اذان و اقـامه بـگوید. امام(ع) در گوش او اذان و اقامه گفت و کام او بـا آب دهـان مبارک خود برداشت و خم شد که او را ببوسد. ناگاه تیری آمد او را ذبح نـمود. امـام فرمود: «تو از ناقه صالح اکرم هـستی و محمد(ص) از صالح گرامی تر اسـت». (بـیرونی: 2/218)

3. ابوعبدالله محمد بن محمد بـن نـعمان بغدادی معروف به شیخ مفید (336 -413ق) می گوید:

حسین(ع) جلوی خیمه نشست، فرزندش عبدالله بـن حـسین را - که خردسال بود - برایش آوردنـد؛ امام(ع) او را در دامـانش نشاند، مردی از بـنی اسـد، او را با تیری زد و ذبحش کـرد، حسین(ع) خون او را گرفت و هنگامی که کفِ دستش پر شد، آن را بر زمین ریخت، سپس گفت: پروردگارا! اگـر یـاریِ آسمانی ات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جـای بـهتری قرار بـده و انـتقام مـا را از این مردم ستمکار بـگیر. سپس آن کودک را آورد و کنار تشنگان خداندان قرار داد. (مفید، 1413: 2/108)

4. ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی (461ق) مـی گوید:

هـنگامی که یاران و نزدیکان حسین(ع) کشته شـدند او یـکّه و تـنها مـاند و کـسی جز پسرش عـلی زیـن العابدین و پسری دیگر به نام عبدالله - که شیرخوار بود - با او نبود. حسین به جلوی درِ خیمه آمـد و گـفت: «آن کـودک را به من بدهید تا با او خداحافظی کـنم». آن کـودک را بـه او دادنـد. کـودک را مـی بوسید و می گفت: «پسرکم! وای بر این مردم که طرف دعوایشان محمد(ص) است». گفته شده در همین حال، تیری آمد و بر گودی گلوی کودک نشست و او را کشت. حسین(ع) از اسبش فرود آمد و بـا قبضۀ شمشیرش، گودالی کَند و کودک را با خون آغشته اش در آن دفن کرد. (طبرسی، 1380: 2/101)

5. ابوالحسین یحیی بن حسین بن اسماعیل شجری (412 - 479 / 499ق) به نقل از زید بن علی بن الحسین(ع) و یحیی بن امّ طویل و عبدالله بـن شـریک عامری و غیر ایشان در یادکرد نام های کشته شدگان کربلا می گوید:

عبدالله بن حسین که مادرش رباب، دختر امرؤالقیس بن عَدی بن اوس بن جابر بن کعب بن حکیم کَلبی بود را حـرملة بـن کاهل اسدی و البی کشت. او در هنگام نبرد - در روز عاشورا - به دنیا آمد. وی را نزد امام حسین(ع) - که نشسته بود - آوردند. امام(ع) او را گرفت و در دامانش نشاند و کامش را بـا آب دهـان خود برگرفت و او را «عبدالله» نامید کـه در ایـن میان، حرملة بن کاهل او را با تیری زد و گلویش را شکافت. حسین(ع) خونش را گرفت و آن را جمع کرد و به آسمان پاشید که قطره ای از آن خون، به زمین باز نگشت.

فـُضیل مـی گوید: ابووَرد برایم گفت کـه شـنیده است امام باقر(ع) می فرمود: «اگر قطره ای از آن خون به زمین می افتاد، عذاب نازل می شد». این همانی است که شاعر، درباره اش گفته است: «... و خونی دیگر - عبدالله شیرخوار - نزد قبیله بنی اسد، به شـمار و یـاد است » (شجری، بی تا: 171)

6. امین الاسلام فضل بن حسن طَبرِسی (م548ق) می گوید:

... حسین(ع) روبه روی خیمه نشست. پسرش عبدالله بن حسین را از چادر آوردند که کودک بود. حسین(ع) او را بر دامان نهاد؛ مردی از خاندان اسـد تـیری به سـوی او رها کرد و گلویش را درید و او را کشت. حسین کف دستش را از خون کودک پر کرد و به زمین ریخت و گفت: «پروردگارا! اگـر یاری دادن به ما را از آسمان بازداشتی، کاری کن که فرجام نیکی پیـش آیـد و انـتقام ما را از این ستمکاران بگیر». سپس او را بر دو در کنار کشتگان خاندانش نهاد. (طبرسی، بی تا: 1/466)

7. ابوجعفر رشیدالدین محمد بن عـلی بـن شهر آشوب مازندرانی (م588ق)، همانند عبارت ابوالفرج اصفهانی را نقل می کند (مازندرانی، بی تا: 4/ 109).

8. نجم الدین جـعفر بـن مـحمد حلّی (م645ق) مشهور به ابن نُما حلّی به نقل از حمید بن مسلم می گوید:

وقتی حسین(ع) دید کـه از خاندان و یارانش، جز اندکی باقی نمانده است، برخاست و ندا داد: «آیا کسی هست کـه از حرم پیامبر(ص) خدا دفـاع کند؟ آیـا یکتاپرستی هست؟ آیا فریادرسی هست؟ آیا یاوری هست؟» صدای مردم به گریه بلند شد. سپس به جلوی درِ خیمه آمد و فرزندش عبدالله را - که خردسال بود - خواست. او را آوردند تا با او خداحافظی کند که مردی از بنی اسد، تـیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. حسین(ع) خون او را با کف دو دستش گرفت و آن را به سوی آسمان پاشید و آن گاه گفت: «پروردگارا! اگر یاری آسمانی است را از ما دریغ داشتی، آن را برای جـای بـهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر». امام باقر(ع) - درباره آن خون - فرمود: «از آن خون، یک قطره هم به زمین باز نگشت». سپس حسین(ع) او را برد و کنار کشتگان خاندانش قرار داد. (ابن نُما حلی، 1369: 70)

9. سیّدرضی الدیـن عـلی بن موسی بن جعفر حلّی مشهور به سیّد بن طاووس (م664ق) می گوید:

هنگامی که امام حسین(ع) شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هـست کـه از حرم پیامبر خدا(ص) دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاری دهنده ای هست که به خاطر خدا، ما را یـاری دهد؟» پس صـدای زنـان به ناله برخاست. امام بـه جـلوی درِ خـیمه آمد و به زینب(ع) فرمود: «کودک خردسالم را به من بده تا با او خداحافظی کنم». او را گرفت و می خواست ببوسد که حرملة بن کاهل، تـیری بـه سـوی او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. امام(ع) بـه زیـنب(ع) فرمود: «او را بگیر». سپس کف دستانش را زیر خون [گلوی او] گرفت تا پُر شدند. خون را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «آن چه بـر مـن وارد مـی شود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دیـد اوست». امام باقر(ع) [درباره آن خون] فرموده است: «از آن خون، یک قطره هم به زمین بازنگشت». (ابن طاووس، 1385: 168 )

10. حمید بـن احـمد بـن محمد محلّی (م 652 ق) شبیه عبارات شیخ مفید را نقل کرده است (محلّی، بـی تا: 103).

وقـایع پس از شهادت کودک

الف ) امام حسین(ع) پس از شهادت کودک خود، جملاتی به زبان آورد؛ از جمله:

1. خدایا! کـودک مـن از بـچه ناقه صالح، نزد تو کمتر نیست. (اصفهانی، بی تا: 90؛ یعقوبی، 1379: 2/ 245)

2. خدایا! اگر یـاری آسـمانی ات را از مـابازداشته ای، آن را برای بهتر از دنیا قرارده و انتقام مارا از این ظالمان بگیر. (طبری، 1409: 4/ 342 و 3/ 332؛ خوارزمی، بی تا: 2/37؛ طبرسی، بـی تا: 1/ 466؛ ابـن نما حـلّی، 1369: 70 )

3. خدایا! بین ما و بین قومی که دعوتمان کردند تا یاری مان کنند، ولی ما را کشتند، حـکم کـن (طبری: همان؛ ابن جوزی، بی تا: 263 و 227)

ب) امام حسین(ع) پس از شهادت طفل، دست مبارک خویش را زیر گـلوی وی گـرفت و هـنگامی که پر شد، خون ها را روی زمین ریخت (طبری: همان؛ مفید، 1413: 2/ 108؛ طبرسی: همان).

ج) امام حسین(ع) پس از شهادت طـفل، دسـت مبارک خویش را زیر گلوی وی گرفت و هنگامی که پر شد، خون ها را به آسمان پاشید. (اصـفهانی: هـمان؛ خـوارزمی: همان؛ ابن نما حلی: همان؛ ابن کثیر، 1408: 8/ 186؛ ابن طاووس، 1385: 168)

د) امام حسین(ع) پس از شهادت طفل، بدن او را باخون گلویش رنگین کـرد و بـه همان صورت او را دفن نمود. (خوارزمی: همان؛ ابن اعثم کوفی: 5/ 131؛ یعقوبی 1379: 2/ 245؛ طبرسی، 1380: 2/101 )

ه ) امـام حسین(ع) پس از شـهادت طفل، صدایی از آسمان شنید که می گفت: «ای حسین! فرزند خود را واگذار که برای او دایه ای در بهشت اسـت». (ابـن جوزی: هـمان)

قاتل کودک

در این که نام قاتل کودک امام حسین(ع) چه کسی بوده، بـین مـورخان اختلاف نظر وجود دارد:

1. برخی همچون خوارزمی، شجری و سیّد بن طاووس، قاتل او را حرملة بن کاهل اسدی مـی دانند.

2. بـرخی دیگر از مورخان همچون ابوالفرج اصفهانی (در نقلی)، او را عقبة بن بشر معرفی کرده اند.

3. عـده ای دیـگر همچون شیخ مفید، بلاذری، طبرانی، طبری، ابـوحنیفه دیـنوری، سـبط بن جوزی، ابن کثیر، امین الاسلام طـبرسی، ابـن نما حلّی و محلّی، می گویند: «مردی از بنی اسد».

4. گروهی نیز همانند ابن سعد، ابن اعثم، ابـوالفرج اصـفهانی، ابن طلحه شافعی، ابن واضع یـعقوبی، ابـوریحان بیرونی، ابـومنصور طـبرسی و ابـن شهر آشوب، سکوت کرده اند و اشاره بـه نـام خاصی ننموده اند.[3]

مدفن کودک

در منابع کهن و مـعتبری که کیفیت و چگونگی شـهادت ایـن کودک را در روز عاشورا بیان کرده اند، سـخنی از چـگونگی و محل دقیق دفن به میان نیامده است. برخی مورخان می گویند:

پس از شهادت، امام حسین(ع) آن کـودک را آورد و کنار کشتگان خاندانش نهاد. (مـفید، 1413: 2/108؛ ابـن نـما حلّی، 1369: 70؛ یعقوبی، 1379: 2/245؛ طـبرسی، بـی تا: 1/ 466؛ بلاذری، 1405: 3/407؛ طبرانی، بی تا: 3/103؛ مـحلّی، بـی تا: 103؛ زبیری، 1406: 59)

گروهی دیگر تصریح می کنند:

پس از شهادت طفل، امام حسین(ع) از اسبش فرود آمد و با قـبضۀ شـمشیرش، گودالی کَند و کودک را با خونش آغـشته نـمود و بر او نـماز خـواند و دفـنش کرد. (ابن اعثم، بی تا: 5/ 131؛ ابـن طلحه، بی تا: 73؛ طبرسی، 1380: 2/ 101؛ خوارزمی، بی تا، 2/32) با این تفاوت که صاحب احتجاج و خوارزمی، به خواندن نـماز بـر طفل اشاره ای ننموده اند.

بنابر این بـسیاری از مـواردی کـه امـروزه مـشهور است و در منابر بـه آنـها پرداخته می شود، صحت ندارند و هیچ یک از علمای انساب و مورّخان سده های نخست اسلام به چنین نکاتی اشـاره نـکرده اند؛ مـوارد از این قبیل:

1. امام حسین(ع) پس از شهادت این طـفل، او را بـه پشـت خـیمه ها بـرد و دفـن کرد.

2. این که برخی از مورخان متأخّر قائل اند وی روی سینه امام حسین(ع) دفن شده است.

3. این که می گویند: صدای رباب به گوشش رسید که قدری صبر کن تا با فرزندم خـداحافظی کنم.

4. یا این که امام پس از شهادت طفل، چندبار تا درِ خیمه آمد و سپس برگشت؛ چون رباب درِ خیمه منتظر بود، ولی امام خجالت می کشید وارد خیمه شود.

شاید چیزی که امروز در زبان مردم مـشهور اسـت که «وی بر روی سینۀ پدر دفن شده»، ریشه اش در قصّه ای باشد که صاحب کتاب منتهی الآمال نقل کرده که جمعی از زوّار در کربلا از عالم بزرگوار مرحوم سیّد مرتضی کشمیری از قبر شاهزاده علی اصغر پرسیدند. ایـشان پس از گـریه پاسخ داد: نمی دانم، صبح بیایید تا پاسخ قانع کننده ای پیدا کنم. شب در خواب، حضرت سیّدالشهدا(ع) را دیدم؛ فرمود: «آقای کشمیری! چرا جواب زائران مرا ندادی؟» عرض کـردم: یـا اباعبدالله! من چه بگویم؟ قبر آنـ عـزیز را نمی دانستم. فرمود: «بدان و به آنها بگو: قبر عزیزم روی سینۀ من است ». گرچه خود شیخ عباس قمی(ره) در ادامۀ این قصّه می فرماید: قبلاً بیان کردیم کـه آن حـضرت بدن کودک خود را پشـت خـیمه ها دفن نمود و از خبر ابوخلیق استفاده شد که بدن مطهر شاهزاده را از خاک بیرون آوردند، ظاهراً امام سجاد(ع) بدن شریف آن کودک را دفن نموده باشد (قمی: 1/ 406).

پس از ذکر مطالب یادشده می توان نتیجه گرفت کـه مـدفن کودک امام(ع) یا در همان جایی است که آن حضرت پس از شهادت طفل، او را دفن کرده و امروزه بر کسی آشکار نیست؛ یا بنابر نقل کسانی که گفته اند: امام او را در کنار سایر کشتگان از خاندانش نهاد، بـعداً تـوسط امام سجاد(ع) در کنار سایر شهیدان، درقسمت پایین پا دفن شده است.

همان گونه که شیخ مفید (336-413ق) در این باره می گوید، تعداد کسانی کـه از خاندان امام حسین(ع) در کربلا به شهادت رسیدند، با احتساب خود امام(ع)، هـجده نـفر بودند که عبارت اند از:

1. عباس، 2. عبدالله، 3. جعفر، 4. عثمان (فرزندان حضرت علی از همسرش ام البنین). 5. عبدالله، 6. ابوبکر (پسران حضرت علی(ع) از مـادری به نام لیلی دختر مسعود ثقفی). 7. علی اکبر، 8. عبدالله (پسران امام حسین(ع)). 9. قـاسم، 10. ابـوبکر، 11. عـبدالله (فرزندان امام حسن(ع)). 12. محمد، 13. عون (فرزندان عبدالله بن جعفر بن ابی طالب). 14. عبدالله، 15. جعفر، 16. عبدالرحمن (پسـران عقیل بن ابی طالب). 17. محمد بن ابی سعید بن عقیل بن ابی طالب.

شـیخ مفید در ادامه می گوید:

تـمام ایـن افراد در زیر پای قبر امام(ع) دفن شدند، جز عباس بن علی(ع) که در غاضریه، یعنی همان جایی که کشته شده بود، دفن شد.

وی افزوده است:

اما اصحاب امام حسین - رحمه الله عـلیهم - که همراه آن حضرت کشته شدند، در نزدیکی امام(ع) دفن گشتند. ما به طور دقیق و تفصیل محل دفن هر کدام از آنان را نمی دانیم، اما شکی نداریم که آنان در همان کربلا و در گرد مرقد امام(ع) دفـن شده اند.

از کلمات بزرگان و روایات، آن چه محتمل بسیار قوی است، این است که امام زین العابدین(ع) طفل شیرخوار را در روز دفن اجساد در پایین پای امام حسین(ع) هنگام دفن پدر بزرگوار خود، دفن کرد.

نتیجه گیری

در مـنابع اولیـۀ معتبر و قابل استنادی که نهضت عاشورا را گزارش کرده اند، گفته شده است که در آخرین ساعات نبرد روز عاشورا، طفلی از امام حسین(ع) که در آغوش وی بود، هدف تیر دشمن قرار گرفته و به شـهادت رسـید؛ اما دربارۀ این که نام این طفل چه بوده، در بین مورّخان و مقتل نویسان اختلاف است. برخی او را «عبدالله» نامیده اند و عده ای دیگر به نامی خاص تصریح نکرده اند. گروهی نیز او را «علی» یا «علی اصغر» گـفته اند. البـته گـفتنی است برخی مورّخان این دو نـفر را دو فـرزند جـداگانه به نام های عبدالله و علی اصغر گزارش کرده اند. افزون بر اختلاف در نام این فرزند خردسال، در این باره که سن و سال وی چقدر بوده و مکان دقـیق دفـن او کـجاست، منابع اولیه گزارشی ارائه نکرده اند. همچنین در این باره که در بـرخی مـقاتل آمده یا بعضی از وعاظ و روضه خوانان می گویند «طفل شش ماهه» یا این که پس از شهادت او «امام حسین(ع) وی را به پشت خیمه ها بـرد و دفـن کـرد» و یا این که معروف است «این طفل روی سینۀ امام حسین(ع) قـرار دارد»، در منابع هشت قرن نخستِ اسلام سخنی به میان نیامده است.

منابع

- ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن کرم شـیبانی (1408ق/ 1989م)، الکـامل فـی التاریخ، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

- ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد (بی تا)، الفـتوح، بـیروت، دارالندوة الجدیده.

- ابن جوزی، شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن قز غلی بن عبدالله بغدادی (بی تا)، تذکرة الخـواص، تـهران، نـشر مکتب نینوی الحدیثه.

- ابن حبیب، محمد (1361ق/ 1942م)، المعبّر، به کوشش: ایلزه لیشتن اشنتر، حـیدرآباد کـن، بـی نا.

- ابن حزم اندلسی، علی بن احمد (1382 ق)، جمهرة انساب العرب، قاهره، دارالمعارف.

- ابن سعد (کاتب واقدی)، مـحمد (1405ق)، الطـبقات الکـبری، بیروت، دارصادر.

- ابن شهر آشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمد بن علی (بی تا)، مناقب آل ابی طالب، قـم، نـشر علامه.

- ابن طاووس، رضی الدین سیّدعلی (1382ش)، لهوف، قم، نشر بلوغ.

- ----------------------------------- (بی تا)، الاقبال الاعمال الحسنه، قـم، نـشر مـکتب اعلام اسلامی.

- ابن طقطقی حسنی، صفی الدین محمد بن تاج الدین (1418ق)، الاصیلی فی انساب الطـالبین، قـم، نشر کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی.

- ابن طلحه شافعی، کمال الدین محمد (بی تا)، مـطالب السـؤول فـی مناقب آل الرسول، نجف، نشر دارالکتب التجاریه.

- ابن فندق، ابوالحسن علی بن زید (1410ق)، لباب الانساب و الالقاب و الاعـقاب، قـم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

- ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم (1960م)، المعارف، به کوشش: ثـروت عـکاشه، قـاهره، بی نا.

- ابن کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل بن عمر (1408ق)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالکتب العلمیه و دارالفکر الاسـلامی.

- ابـن نُما حـلّی، نجم الدین محمد بن جعفر (1369ق/ 1950م)، مثیرالاحزان، نجف اشرف، منشورات المطبعة الحیدریه.

- ابـوالفرج اصـفهانی، علی بن حسین بن محمد (بی تا )، مقاتل الطالبیین، بغداد، نشر دارالعربیه.

- اربلی، علی بن عـیسی (بـی تا)، کشف الغمة فی معرفة الائمه، بیروت، دارلکتب الاسلامی، بی تا.

- اسدی کـوفی، فـضیل بن زبیر (1406ق)، «تسمیة من قتل مع الحـسین»، تـحقیق: سـیدمحمدرضا حسینی جلالی، مجله تراثنا، س1، ش2.

- بلاذری، احمد بـن یـحیی بن جابر (1405ق)، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر.

- بلعمی، ابوعلی محمد بن محمد (1377ش)، تاریخ نامه طـبری، تـهران، انتشارات سروش.

- بیرونی، ابوریحان (بـی تا)، الآثـار الباقیه، چـاپ اروپا.

- خـوارزمی، حـسین (بی تا)، مقتل الحسین، قم، دارا نوار الهـدی.

- دیـنوری، ابوحنیفه احمد بن داوود (بی تا )، الاخبار الطوال، قم، نشر شریف مرتضی.

- ذهبی، مـحمد بـن احمد (1401 - 1409ق)، سیر اعلام النبلاء، بیروت، چـاپ شعیب ارنؤوط و دیگران.

- زبـیری، مـصعب بن عبدالله (1953م)، نسب قریش، قـاهره، چـاپ لوی پروونسال.

- طبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب (بی تا)، معجم الکبیر، بغداد، نـشر دارالعـربیه.

- طبرسی، ابوعلی فضل بن حـسن (بـی تا)، اعـلام الوری بأعلام الهدی، نـشر مـؤسسه آل البیت لِاحیاء التراث.

- طـبرسی، ابـی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (1380ش)، الاحتجاج، نشر اسوه.

- طبری، محمد بن جریر (1409ق)، تاریخ الامـم و المـلوک، بیروت، نشر مؤسسة الاعلمی.

- طوسی، خـواجه نـصیرالدین (بی تا)، نـقد المـحصل، نـشر مصر.

- قاضی طباطبایی، سـیّدمحمدعلی (1383ش)، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء(ع)، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

- محلّی، حمید بن احمد بـن مـحمد (بی تا)، الحدائق الوردیة فی مناقب الائمـة الزیـدیة، صـنعاء، نـشر جـامع النهرین.

- مسعودی، عـلی بـن الحسین (1861-1877م)، مروج الذهب و معادن الجوهر، پاریس، چاپ باربیه دومنارو پاوه دو کورتی.

- مفید، محمد بن محمد بن نـعمان (1414ق)، الارشـاد فـی معرفة حجج الله علی العباد، بیروت، بـی تـا.

- یـعقوبی، احـمد بـن اسـحاق (1379ق/ 1960م)، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر.

پی نوشت ها

 

[1] به جانت قسم‌! من‌ خانه‌ای‌ را دوست دارم که سیکنه و رباب در آن باشند. آن دو را‌ دوست‌ دارم و تمام مالم را برای آنها خرج می‌کنم و هیچ سـرزنش کـننده‌ای حق سرزنش و درشتی ندارد (اصفهانی‌، بی‌تا‌: 89؛ ابن‌جوزی، بی‌تا: 265؛ ابن‌قتیبه، 1373: 214؛ ابن‌اثیر: 11/ 209؛ طبری: 5/ 468‌).

[2] وای حسین! مـن حـسین را‌ هرگز‌ فراموش نخواهم کرد. آیا نیزه‌های دشمن‌ او را نشانه رفت؟ دشمنان‌ با‌ او نیرنگ کردند و او را‌ در‌ حالی که روی زمین افتاده بود رها کردند، بعد از او باران، زمین‌ کربلا‌ را سیراب نکند (ابن‌جوزی، بی‌ تا‌: 233‌).

[3] برای آگاهی دقیق از منابع نقل های مذکور، بحث «چگونگی شهادت طـفل» را مـلاحظه فرمایید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان