ماهان شبکه ایرانیان

روایت شیدایی شهید حمید سیاهکالی؛

عاشقانه‌ای آرام از یک مدافع حرم

یک تشکر ویژه هم از رهبر معظم انقلاب دارم که کتاب را خواندند و حتی در جلسه دیدار با خبرگان امسال به این کتاب اشاره‌ای کردند و این برای من شیرین‌ترین خبر بود. خستگی دو ساله از تن‌مان بیرون رفت...

به گزارش مشرق، کافی است یک جست‌وجوی ساده در اینترنت داشته باشید و فقط همین چند کلمه را تایپ کنید، «عاشقانه+ کتاب+ مدافعان حرم»، همین کافی است تا چندین صفحه برایتان باز شود از کتابی که حالا بسیار معروف شده است، کتاب «یادت باشد.» این کتاب روایت زندگی شهیدحمید سیاهکالی‌مرادی، دومین شهید مدافع حرم استان قزوین است که در کمتر از 10 روز به چاپ هجدهم رسید. «یادت باشد» عاشقانه‌ترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم اهل بیت(ع) است. شهید سیاهکالی‌مرادی، در پاییز سال 89 به کربلا رفت، در پاییز سال 91 عقد کرد، در پاییز سال 92 ازدواج کرد و نهایتا در پاییز سال 94 به شهادت رسید! «یک عاشقانه آرام در دل هیاهوهای زندگی که با زبانی ساده و شیرین به‌قلم «رسول ملاحسنی» روایت شده و انتشارات شهید کاظمی در اسفند سال گذشته آن را روانه بازار کتاب کرده است. به بهانه این کتاب به سراغ ملاحسنی نویسنده این کتاب رفتیم تا برایمان از روایت این کتاب و بازخوردهایش بگوید که در ادامه می خوانید.

این شهید چه ویژگی‌ای ‌داشت که تصمیم گرفتید داستان زندگی‌اش را بنویسید؟

شهید سیاهکالی‌مرادی، شخصیت چندوجهی داشت که اگر به 20سال‌واندی زندگی او نگاه کنیم، تقریبا 10، 12 سال مربی ورزش بود و افراد زیادی زیردست ایشان تربیت شدند. این شهید عزیز اهل ورزش و باشگاه بود. یک وجه از زندگی‌اش هیات و فعالیت‌های فرهنگی در سطح شهر و بسیج بود و یکی از بنیانگذاران هیات خیمه‌العباس در شمال شهر قزوین بود. در آن منطقه از قزوین تعداد هیات‌ها کم بود و با پیگیری این شهید، این هیات به‌راه افتاد. همچنین مسجد پونک در قزوین به اسم حضرت امیر(ع) توسط این شهید به راه افتاد. وجه دیگر شخصیت شهید سیاهکالی، مربوط به دوره رزمی و ماموریت‌های نظامی او بود و شیوه رفتار و منش او در مواجهه با همکاران و سربازانش بود. شهید سیاهکالی ماموریت‌های زیادی به سوریه داشت، مثل ماموریت‌های پژاک که دوره‌های مختلفی می‌رفت. اما وجهی که برای من خیلی ملموس بود و جای تحقیق و تفحص و بازنگری داشت، وجه شخصیتی ایشان در حوزه خانواده و ارتباطش با همسر، پدر و مادرش بود.

همه اینها نشان می‌داد که او اهل مراقبه و رعایت بود و به نوعی سبک زندگی منحصر به خودش را پیاده و پیگیری می‌کرد و خیلی هم در رفتارهایش اصرار داشت که دوستانش هم مثل او حواسش‌شان به این گونه موارد باشد. به‌طور مثال در بخشی از متن کتاب همسرش می‌گفت که شهید سیاهکالی وقتی از هیات می‌آمدند، هر چیزی در هیات به ایشان می‌دادند، نمی‌خورد، با خود به منزل می‌آورد تا با هم بخوریم. حتی وسط هیات با صدای بلند می‌گفت که می‌خواهم این غذا را برای همسرم ببرم و اصرار داشت دوستان نزدیکش ببینند و یاد بگیرند و در زندگی و در خانواده خودشان اجرا کنند. حتی برای این کارش نقش تربیتی قائل بوده و حواسش بابت صرف غذای تبرکی به اهل منزل بود. یا مثلا همسرش می‌گوید وقتی با دوستانش بیرون می‌رفت و آبمیوه‌ای می‌خوردند حتما برای اهل خانه هم می‌خرید و می‌آورد. این رفتارهای به ظاهر کوچک یک نوع سبک زندگی را جلوی شما ما ترسیم می‌کند و یک نگاه متعالی در حوزه مسائل خانواده در این شکل رفتار دیده می‌شود. از کنار هم قرار دادن همین نکات جالبی که از زندگی این شهید دیده و شنیده بودم، باعث شد که با زاویه جدیدی به زندگی یک شهید مدافع حرم نگاه کنم. پیشنهاد کتاب «یادت باشد» را قبل از مراسم چهلم شهید مطرح کردیم و چند ماه اول طبیعتا خانواده و همسر شهید، به دلایل شرایط روحی نامناسب برای مصاحبه مقاومت می‌کردند ولی الحمدلله بعد از وقفه‌ای که افتاد، کار شروع شد و به آن نتیجه‌ای که می‌خواستیم در حوزه بیان یک روایت ممتاز از سبک زندگی رسیدیم.

نمونه این شکل روایت‌ها از زندگی شهیدان و ارتباط‌شان با خانواده و همسرشان را در سال‌های گذشته هم داشته‌ایم. کدام قسمت‌های خاطرات کتاب «یادت باشد» بازخوردهای بیشتری بین مخاطبان داشته است؟

این که کتاب با استقبال مواجه شد در وهله اول عنایت خود شهید بود، واقعا در مراحل مختلف ازجمله تولید، نشر و ... واقعا عنایت‌های این شهید را روزبه‌روز در مخاطبان می‌بینیم و می‌شنوم. احساس می‌کنم رزق این شهید بوده که دیده می‌شود. انگار بعضی از شهدا این سرنوشت برایشان رقم خورده که دیده شوند. ولی اگر بخواهم در بحث کتاب ریزتر وارد شوم چند نکته از زبان‌ مخاطبان می‌گویم که خیلی هم پرتکرار به ما گزارش شده است. یکی تم عاشقانه این کتاب بود که مورد توجه قرار گرفت و دیگری این جمله معروف زندگی شهید که به همسرش می‌گفت: «دلم را لرزاندی ولی نمی‌توانی ایمانم را بلرزانی»؛ که البته مقام معظم رهبری هم در یکی از این جلسات به این جمله شهید اشاره کرده بودند. ما سعی کردیم دلدادگی، عشق و علاقه ایشان را نشان دهیم و با زندگی ایشان همراه شویم و مخاطب نیز کاملا این فضای عاشقانه را حس کند که این شهدا واقعا اهل محبت، اهل مهربانی و اهل دل دادن بودند و این‌طور نبوده که از دنیا و زندگی دل بریده باشند و رفتن خیلی برایشان راحت باشد.

ولی در کنار این کفه ترازو سعی کردیم بحث ایمان و هدف متعالی را هم بگذاریم و درواقع مخاطب، حتی با این زن و شوهر همراه می‌شود و تصمیم می‌گیرد که از کنار این عشق بگذرد، برای اینکه به هدف متعالی برسد. فکر می‌کنم این تم عاشقانه، یک وجه کتاب بود که خیلی دیده شد و بحث‌های فنی مثل طرح جلد که خیلی‌ها می‌گفتند به نوعی متفاوت و جذاب بود برای مخاطبی که علی‌الظاهر به کتاب‌های حوزه دفاع مقدس علاقه ندارد، این جلد و نوع نگاه خیلی موثر بود. یک نکته دیگر هم که خیلی اصرار داشتیم در دل کتاب گنجانده شود این بود که نکات رفتاری شهید، نه به شکل کلیشه‌ و شعاری، بلکه در دل یک داستان باشد. وقتی شما یک کتاب را بخوانید مطمئنا انتهای کتاب به چند مورد درس اخلاقی می‌رسید. حالا هر کس بنا به فراخور حال خودش از این کتاب برداشتی دارد و آن رزق معنوی‌اش را می‌گیرد. صرفا هم یک داستان نیست که خواننده این کتاب را بخواند و بگوید داستان تمام شد و سراغ داستان بعدی برود. از مخاطبان که سوال می‌کنم، می‌گویند برای اینکه اصلا بفهمیم چه شد که شهید به اینجا رسید چندبار نشستیم و کتاب را خواندیم و رفتارهایش را خلاصه‌نویسی کردیم.

این وجه کتاب هم خیلی اثرگذار بود و این‌گونه نبود که بخواهیم صرفا یک داستانی را از یک زندگی عاشقانه روایت کنیم. به نوعی خیلی از چیزهایی که در زندگی‌ها، در روابط اجتماعی و روابط با همسایه، روابط با پدر و مادر و روابط با همسر، روابط با زن و شوهر فراموش شده، سعی کردیم در قالب داستان بیان شود. اینها را هم خیلی شفاف، قالبی، دستوری، واضح و عمدی طرح نکردیم و ناخودآگاه مخاطب با آن درگیر می‌شود و همین باعث شد که مخاطب خودش از دل داستان به این نکات برسد.


مدت زمان زیادی از چاپ کتاب نگذشته و «یادت باشد» به یکی از کتاب‌های پرفروش خاطرات شهدای مدافع حرم تبدیل شده است. این اتفاق چگونه برای این کتاب رقم خورد و شیوه‌های معرفی و تبلیغ این محصول فرهنگی چگونه بود؟

یکی از نقاط قوت کتاب «یادت باشد» این بود که مخاطب علاوه‌بر اینکه خودش کتاب را خوانده و تحت تاثیر قرار گرفته و لذت برده از این حسی که ازجمله «حس یک شروع دوباره» و «حس معنوی»، گرفته را با دوستانش به اشتراک بگذارد. فکر می‌کنم یکی از دلایل موفقیت این کتاب همین مخاطبانی بودند که با حس کتاب ارتباط برقرار کردند و خودشان معرف کتاب شدند. ما در تبلیغ حوزه رسانه‌ای کتاب خیلی قوی نبودیم، یعنی کتاب‌های زیادی بودند که تیزرهای آنچنانی و تبلیغات تلویزیونی و رسانه‌ای داشتند، ولی به موفقیتی که «یادت باشد» در جذب مخاطب دست یافت نرسیده‌اند. درواقع تبلیغات چهره به چهره برای این کتاب اتفاق افتاد و توانست کتابی پرفروش باشد. اگر شما به صفحه اینستاگرام یا کانال‌های شبکه‌های اجتماعی‌مان نگاه کنید، فکر می‌کنم تنها کتابی است که حداقل در چند سال اخیر 500 عکس یادگاری از 500 آدم متفاوت داشته باشد. مخاطبان طیف‌های مختلفی با این کتاب عکس یادگاری انداختند که حتی در کتاب‌های معروف و پرتیراژ چنین چیزی را نمی‌توان دید. یا مثلا بیشتر از 600 ، 700 نظر و دلنوشته از مخاطبان به دست ما رسیده است که همه آنها تاکید داشتند که توانستند با این کتاب ارتباط برقرار کنند و کتاب توانسته اثرش را بگذارد. مثلا خانمی از شهرهای جنوبی استان فارس بود که می‌گفت وقتی کتاب را خوانده، خیلی روی او اثر گذاشته است و به شوهرش گفته اگر من را سر مزار شهید سیاهکالی ببری، مهریه‌ام را به تو می‌بخشم. ساعت 9 شب به من پیام داد که الان سر مزار شهید هستم و به عهدی که بسته بودم وفا کردم.

یک بنده‌خدایی از بوشهر با من تماس گرفت و گفت حمید آقا برای رسیدن به سوریه، حلب و شهادت چنین پایان قشنگی برای زندگی‌اش، حدود 1500 کیلومتر از وطن خودش دور شده است، من هم نیت کردم و سه روز در راه بودم و این 1500 کیلومتر را از بوشهر تا قزوین آمدم فقط به خاطر اینکه بگویم این شهید توانسته زندگی من را تغییر دهد، دقیقا همان 1500 کیلومتری که حمید آقا رفته بود. از این گونه اتفاقات خیلی زیاد است، هم در زندگی شخصی خودم و هم در زندگی مخاطبان. خیلی از مخاطبان تماس گرفتند که در زندگی‌ شخصی‌ خودشان به مشکل خورده بودند، خانم و آقا ناسازگاری داشتند و به واسطه خواندن این کتاب و منشی که این شهید و همسر شهید داشتند، دوباره شروع به زندگی کردند و در حال حاضر زندگی خیلی خوبی دارند. این شهید هم از زبان همسر شهید و هم من که نویسنده کتاب هستم و هم مخاطبان کرامات بسیار زیادی دیدند. در سفرهای استانی جهت جشن امضا که دوستان لطف می‌کنند و من را دعوت می‌کنند، همیشه می‌گویم شاید یک روز به این برسیم که این عنایت‌ها را ثبت و ضبط کنیم و خودش کتاب مفصلی شود.

بعد از نوشتن کتاب در مورد ساختن فیلم سینمایی از زندگی این شهید با شما تماسی نگرفتند یا اینکه با همسر شهید صحبت کنند که بخواهند زندگی ایشان را به صورت فیلم در بیاورند.

این موارد خیلی زیاد بوده است. ازجمله اساتیدی هم که مستندسازی می‌کنند. من احساس می‌کنم کتاب در فرهنگ ما یک مرجع و یک مادر است و ارزش خیلی بالایی دارد از این جهت که می‌تواند قابل استناد برای تولید آثار هنری دیگر باشد. شما فیلم و مستند را اشاره کردید، من می‌گویم همه هنرها، حتی کسانی که خوشنویسی می‌کنند یا شاعرند و آدم‌هایی که حتی موسیقی می‌سازند و ترانه می‌گویند. خیلی‌ها هستند که خودشان شروع کرده و آثاری را تولید کردند و خیلی‌ها هم تماس گرفتند و مشتاق بودند و نسبت به این کتاب و این زندگی احساس دین می‌کردند، یک‌سری‌ها شروع کردند و یک‌سری‌ها هم طبیعتا طول می‌کشد تا به آن هدف غایی برسند. ولی احساس می‌کنم امروز واقعا شهدای مدافع حرم می‌توانند یک روح تازه را به جامعه فرهنگی ما و نوع نگاه‌مان به زندگی تزریق کنند. حالا هرکس براساس هنری که دارد؛ به‌عنوان مثال من نویسنده‌ به وسیله نوشتن کتاب و افراد دیگر نیز براساس هر هنری که دارند یکی فیلم می‌سازد یکی مستند می‌سازد، یکی شعر می‌گوید، یکی مجسمه می‌سازد و یکی کار هنری دیگری می‌کند، هر کس به هر شکلی که می‌تواند به این فرهنگ کمک کند تا ان‌شاءالله زودتر در دل جامعه ما بیاید چون به این نوع نگاه نیاز داریم.

فکر نمی‌کنید که نوع نگارشی که در این کتاب داشتید روی کتاب‌های بعدی‌تان تاثیرگذار باشد از این منظر که وقتی آدم داستان یک زندگی را روایت می‌کند آنقدر موفق می‌شود و کتاب خیلی خوبی می‌شود و همه می‌خوانند و کتاب را معرفی می‌کنند، احساس می‌کند کتاب بعدی هم باید در همین وادی باشد و در کل بر کتاب‌های بعدی‌تان تاثیر می‌گذارد.

طبیعتا کار خیلی سخت می‌شود و باید با حساسیت زیاد هم در انتخاب سوژه و هم در روایت و هم در روند کار پیش رفت. همین الان خیلی سوژه‌ها هست که باید به سراغ‌شان برویم و طبیعتا انتظار مخاطب هم این است که بتوانیم در حد کتاب «یادت باشد» آنها را روایت کنیم. ولی این یک سوی قصه است اما طرف دیگر این است که ما خودمان را به صاحبان اصلی این فرهنگ که خود شهدا هستند و زنده‌اند و نفس می‌کشند، بسپاریم. من همیشه گفتم خود کتاب «یادت باشد» از اول تا آخرش عنایت شهید بوده و ما در این بین فقط خادم و خدمتگزار این فرهنگ بودیم. امیدوارم که خودشان عنایت کنند، ما هم همتش را داشته باشیم تا بتوانیم کتاب‌های بعدی را با همین دقت و موفقیت بنویسیم. کار خیلی سخت است ولی طبیعتا خیلی از مخاطبان تماس می‌گیرند و پیگیرند و دنبال این هستند که ببینند روی چه سوژه‌ای کار می‌کنیم و امیدوارم که خودشان عنایت کنند که کار بعدی هم آماده شود.

کتاب بعدی‌تان را شروع کردید؟

بله. در حال حاضر کارهای مقدماتی یکی دو پروژه را شروع کرده‌ایم تا ان‌شاءالله به نتیجه‌های اولی برسیم و بعد اعلام می‌کنیم کتاب در مورد کدام شهید مدافع حرم است.

حرف ناگفته‌ای دارید؟

لازم است هم تشکری داشته باشم از همه مخاطبان کتاب «یادت باشد» و هم از حسن اعتماد، همراهی، دقت‌نظر و پیگیری همسر بزرگوار شهید که اعتماد کرد و با توجه به اینکه این جنس روایت، خیلی سخت بود، پابه‌پای ما آمدند. یک تشکر ویژه هم از رهبر معظم انقلاب دارم که کتاب را خواندند و حتی در جلسه دیدار با خبرگان امسال به این کتاب اشاره‌ای کردند و این برای من شیرین‌ترین خبر بود. هم خستگی دو ساله از تن‌مان بیرون رفت و هم چراغ راهی شد برای ادامه راه‌مان، به‌ویژه از ایشان به خاطر دقت‌نظری که به این کتاب داشتند تشکر می‌کنم و ان‌شاءالله به برکت دعای ایشان و همچنین به برکت دعای مخاطبان بتوانیم باز هم از شهدا بگوییم و در این راه قلم و قدم بزنیم.

*فرهیختگان

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان