ماهان شبکه ایرانیان

عوامل قیام امام حسین (ع) در زیارت ناحیه مقدسه

با مطالعۀ تاریخ و نقل سینه به سینۀ آن باید وقایع حتمی و عبرت آموز گذشته را زنده نگه داریم؛ چون این تاریخ است که به ما سند و اعتبار می بخشد؛ اما بااین حال، همیشه نمی توان به کتب تاریخی در دسترس تکیه کرد؛ زیرا در بین کتب تاریخ، مطالبی وجود دارد که گاهی از طرف نویسنده در آن دخل و تصرفاتی صورت گرفته است، پس اگر بخواهیم اصل واقعه را بفهمیم، باید به افر ...

با مطالعۀ تاریخ و نقل سینه به سینۀ آن باید وقایع حتمی و عبرت آموز گذشته را زنده نگه داریم؛ چون این تاریخ است که به ما سند و اعتبار می بخشد؛ اما بااین حال، همیشه نمی توان به کتب تاریخی در دسترس تکیه کرد؛ زیرا در بین کتب تاریخ، مطالبی وجود دارد که گاهی از طرف نویسنده در آن دخل و تصرفاتی صورت گرفته است، پس اگر بخواهیم اصل واقعه را بفهمیم، باید به افرادی مراجعه کنیم که در صداقت و امانت داریشان شکی نداشته باشیم و ایشان کسانی نیستند؛ جز حضرات معصومین (علیهم السّلام). بنابراین، جهت کشف اصل هرواقعۀ تاریخی باید به منابع حدیثی مراجعه کنیم.

«زیارت ناحیه مقدسه»نیز یکی از زیاراتی است که می تواند به عنوان بهترین منبع در جهت شناخت وقایع عاشورا و کم و کیف آن محسوب شود؛ زیرا حضرت حجت بن الحسن (ع) در این زیارتنامه به کیفیت جنگ و شهادت جد بزرگوارش، امام حسین (ع) و حتی چگونگی خبردار شدن زنان و فرزندان از شهادت امام و عکس العمل ایشان اشاراتی دارند.

علاوه بر این، حضرت به ادله و علل قیام سید الشهدا (ع) و خروج ایشان علیه حاکم وقت نیز اشاراتی دارند که لازم است انسان به این ادلۀ ترسیم شده از ناحیۀ امام عصر (ع) آشنا شود تا هم ارزش و اهمیت این زیارتنامه و مضامین عالی آن را بشناسد و هم با توجه به آن، دلایلی محکم و یقینی بر قیام امام حسین (ع) اقامه کند.

آشنایی اجمالی با زیارت ناحیه مقدسه

زیارت ناحیۀ مقدسه، یکی از زیارات مشهور امام حسین (ع) است که در روز عاشورا و غیر آن خوانده می شود و از زیارات مطلقه است. این زیارت، آموزه هایی از عشق، معرفت، سوز، حماسه و توسل زائر به شمار می رود که در عین مرثیه بودنش، مسئولیت آفرین و حرکت ساز است. این زیارت از ناحیۀ امام زمان (عج) صادر شده است و صحنۀ کربلا و حادثه بزرگ عاشورا را به زیباترین وجه در مقابل چشمان اشکبار و قلب دغدار زائر مجسم می نماید و او را در متن واقعۀ عاشورا قرار می دهد.

نگاهی اجمالی به عوامل قیام امام حسین (ع) از دریچۀ زیارت ناحیه

امام زمان (عج) در بخشی از این زیارت به بررسی علل و عوامل قیام حضرت ابا عبد اللّه (ع) اشاره دارد که موضوع مورد بحث این مقاله است. حضرت در این بخش می فرمایند:

«حتّی إذا الجور مدّ باعه و أسفر الظّلم قناعه و دعا الغیّ أتباعه و أنت فی حرم جدّک قاطن و للظّالمین مباین جلیس البیت و المحراب معتزل عن اللّذّات و الشّهوات تنکر المنکر بقلبک و لسانک علی حسب طاقتک و إمانک ثمّ اقتضاک العلم للإنکار و لزمک أن تجاهد الفجّار فسرت فی أولادک و أهالیک و شیعتک و موالیک و صدعت بالحقّ و البینة و دعوت إلی اللّه بالحکمة و الموعظة الحسنة و أمرت بإقامة الحدود و الطاعة للمعبود و نهیت عن الخبائث و الطّغیان و واجهوک بالظّلم و العدوان فجاهدتهم بعد الإیعاز لهم و تأکید الحجّة علیهم... ؛ 1تا آن زمان که ستم دست تعدی دراز کرد و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فراخواند، در حالی که تو در حرم جدت سکنا گزیده بودی و از ستم پیشگان دوری فرموده، همدم محراب و خانه گشته و از لذّتها و شهوتها بریده بودی و به مقدار توانایی و امکانات خویش با قلب و زبان به انکار منکرات و رد ناپسندها پرداخته بودی، پس در آن زمان بود که آگاهیت به شرایط موجود و تکالیف الهی موجب انکار عمل گردید و بر تو لازم شد که با فاجران و بدکاران به جهاد برخیزی پس همراه با فرزندان و خویشان و پیروان دوستدارانت حرکت کردی و از حقیقت و برهانهای الهی آشکار سخن گفتی و با حکمت و اندرز نیکو مردم را به سوی خدا دعوت کردی و به برپایی حدود الهی و فرمانبری از پروردگار فرمان دادی و از پلیدی ها و سرکشی بازداشتی؛ اما آنان با ستم و تجاوز و دشمنی به مقابله با تو پرداختند پس تو نیز به دنبال ترساندن آنان از عذاب های الهی و تاکید بر حجت خداوندی با ایشان به مبارزه پرداختی...»

از عبارات و فقرات نورانی آن چنین برمی آید که مهم ترین دلیل قیام سید الشهدا (ع) ظلم و فسادی بود که بعد از رحلت رسول خدا (ص) خود را برملا کرد. به این معنا که در زمان پیامبر (ص) ظلم و فساد به صورت علنی[1]نبود؛ ولی در زمان اهل بیت (علیهم السّلام) خصوصا از همان اوایل خلافت خلفای سه گانه پرده از چهرۀ خود برداشت و علنی شد و در زمان امام حسین (ع) کاملا در مقابل حضرت جبهه گیری کرد و افرادی که در نهان و مخفیانه با امام مخالف بودند، پرده از نفاق خود برداشته و آشکارا به مخالفت پرداختند. به همین دلیل امام زمان (عج) می فرماید: «و أَسفر الظلم قناعه و دعا الغیّ أتباعه؛ و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فراخواند.»

بنابراین، باید مهم ترین عامل را ظلم دانسته و آن را کالبدشکافی کنیم که در ادامۀ این مقاله به این مهم خواهیم پرداخت. البته قدر متیقن این است که چنین کالبدشکافی مهمی باید از زمان رحلت رسول خدا (ص) صورت بگیرد؛ چراکه علل مخالفت با امام حسین (ع) ریشه در جریان بعد از رحلت پیامبر (ص) دارد.

در این قسمت از مقاله به کلمات نورانی امام زمان (عج) در زیارت ناحیۀ مقدسه در مورد عوامل قیام حضرت سید الشهدا (ع) می پردازیم که در حقیقت موضوع اصلی این مقاله است.

ترسیم طرح کلی بیانات امام زمان (عج) در این زیارت

امام زمان (عج) در زیارت ناحیه می فرماید: «حتّی إذا الجور مدّ باعه و أسفر الظّلم قناعه و دعا الغیّ أتباعه و أنت فی حرم جدّک قاطن و للظّالمین مباین جلیس البیت و المحراب معتزل عن اللّذّات و الشّهوات تُنکر المنکرَ بقلبک و لسانک علی حسب طاقتک و إمانک» امام زمان (عج) مراحل قیام امام حسین (ع) را در این قسمت از زیارت به سه مرحلۀ مهم تقسیم کرده اند که هرکدام از این سه مرحله توضیحاتی را می طلبد. آن سه مرحله به این شرح است:

مرحلۀ اول: مرحلۀ تعدی و گسترش ظلم است که امام زمان (عج) آن را در دو جملۀ متفاوت بیان فرمودند:

1- ظلم و ستم، دست تعدی را دراز کرد و از چهرۀ خود پرده برداشت و علنی شد.

2- گمراهی، طرفداران خود را فرا خواند.

مرحلۀ دوم: عکس العمل امام حسین (ع) در مقابل یزید.

مرحلۀ سوم: خروج امام حسین (ع) از مدینه همراه با خانواده.

مرحلۀ اول: ویژگیهای حاکم، رعیت و جامعه در زمان یزید

با توجه به اینکه حضرت سید الشهدا (ع) چند سالی را در زمان حکومت معاویه گذراندند، سؤالی که مطرح می شود این است که چرا امام حسین (ع) در زمان معاویه حرکتی از خود نشان ندادند؛ ولی در زمان یزید دست به قیام زدند؟

همان گونه که امام زمان (عج) در زیارت ناحیۀ مقدسه می فرمایند: «حتّی إذا الجور مدّ باعه و أسفر الظّلم قناعَه و دعا الغیّ أتباعه؛ تا آن زمان که ستم، دست تعدی دراز کرد و ظلم و بیداد نقاب از چهره برافکند و ضلالت و گمراهی پیروان خویش را فرا خواند.»؛ یعنی ظلم و ستم از حالت نفاق و پشت پرده بیرون آمد و خود را علنی کرد و به طور صریح و آشکار در برابر حق جبهه گیری نمود و در حد توان خود حق را کمرنگ و یا آن را نادیده گرفت.

البته به یقین در زمان معاویه جو حاکم بر جامعه مانند زمان حکومت یزید نبود؛ زیرا هرچند معاویه با اسلام و اهل بیت (علیهم السّلام) مخالف بود؛ ولی در ظاهر مسائل شرعی را مراعات می کرد و در برخوردها و اعمال خود ظاهرا با اسلام موافق بود، هرچند می دانیم که در پشت پرده چه جنایت ها و ظلمهایی علیه دین انجام داد؛ اما مسئلۀ ظلم و تعدی در جامعه به صورت علنی از زمان یزید بن معاویه مطرح شد و جوّ حاکم بر جامعه و مردم و ویژگی های شخصیتی زید به گونه ای بود که ناگزیر به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1- ویژگیهای شخصیتی یزید

زمانی که یزید بن معاویه بن خلافت رسید، حضرت سید الشهدا (ع) جملۀ معروف استرجاع را بر زبان جاری ساخت و این گونه فرمود: «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون و علی الإسلام السّلام إذ قد بلیت الأمّة براع مثل یزید؛ ما همگی از خدایی و به سوی خدا برمی گردیم، (با آمدن یزید)با اسلام باید خداحافظی کرد؛ چون بکه اسلام به مصیبتی همچون خلافت یزید مبتلا گشته است.»که نشان دهندۀ این است که اگر یزید خلیفه شود، دیگر اسلام باقی نمی ماند.  البته این تفکر فقط تفکر و عقیدۀ حضرت سید الشهدا (ع) نبود؛ یعنی این گونه نبوده و نیست که فقط اهل بیت (علیهم السّلام) و شیعیان آنان به بی کفایتی و پلیدی یزید بن معاویه پرداخته باشند؛ بلکه مورخین اهل سنت نیز به این مسئله اذعان و اعتراف دارند.

از جمله «مسعودی» تاریخ نگار معروف اهل سنت، می نویسد: «و سیرته سیرةُ فرعونَ بل کان فرعون أعدلَ منه فی رعیّتهِ؛[2] سیرۀ یزید همان رَوش فرعون بود؛ بلکه باید گفت: فرعون در میان مردم بیش از یزید به عدالت رفتار می کرد.» در تأیید کلام مسعودی به این قضیه نیز اشاره می شود که وقتی گروهی از مردم مدینه به سرپرستی «عبد اللّه بن حنظلة غسیل الملائکة» برای آگاهی از افکار، عقاید و اعمال یزید به شام سفر کرده و برگشتند، عباراتی را در معرفی یزید گفته اند که از عمق فاجعه ای که مسلمین گرفتار آن شده بودند، حکایت می کند و آن عبارات در بسیاری از کتب تاریخی شیعه و سنی وارد شده و تمام آنها این مطالب را تأیید کرده اند.

«ابن اثیر» در کتاب تاریخ خود نقل می کند که: همراهیان عبد اللّه بن حنظله بعد از بازگشت از سفر شام و ملاقات با یزید در توصیف وضعیت او چنین گفته اند: «قدمنا من عند رجلٍ لیس له دینٌ یشربُ الخمرَ و یضرِبُ بالطَّنابیرِ و یعزف عنده القیان و یلعب بالکلاب و یسمر عنده الحراب و هم اللصوص؛[3] ما از نزد مردی آمدیم که دین ندارد، شراب می نوشد، طنبور می نوازد، نوازندگان نزد وی به لهو و لعب مشغولند، با سگ ها بازی می کند و با جمعی از دزدان شب نشینی دارد.»

دیگری گفت: به خدا سوگند! وی شراب می نوشد و به گونه ای مست می شود که نماز را نیز ترک می کند.

«ابن جوزی» دانشمند معروف اهل سنت، از قول عبد اللّه بن حنظله نقل می کند که گفت: «و اللّه ما خرجنا علی یزید حتی خفنا ان نرمی بالحجارة من السماء انه رجل ینکح الأمّهات و البنات و الأخوات و یشرب الخمرَ و یدع الصلوةَ؛[4] به خدا سوگند! ما در حالی از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن داشتیم تا بر اثر گناهان فراوان وی از آسمان سنگ بر سر ما ببارد، او مردی است که با مادران و دختران و خواهران خود نیز زنا می کند، شراب می نوشد و نماز نمی خواند.» میگساری علنی، سرودن اعشار در حال مستی و دهن کجی به ارزشها و اعتقادات مسلمانان در آن حالت از صفحات تاریک زندگی یزید است.

2- تحریف دین و مکتب

تحریف یک مکتب بدترین خطر برای آن مکتب است و بدترین نوع تحریف این است که افرادی که خود را رهبران و سیاستمداران آن مکتب می دانند، خود بر خلاف احکام و دستورات آن عمل کنند و در عین حال، اعمال و رفتار خود را مطابق با تعالیم و قوانین آن مکتب بدانند.

این خطر بزرگ در زمان امام حسین (ع) توسط دستگاه اموی به بدترین وجه اسلام را تهدید می کرد. اگر امام (ع) قیام نمی کرد و به افشاگری دست نمی زد، دیری نمی پایید که از اسلام چیزی جز نام آن باقی نمی ماند. اینجاست که حضرت آیۀ استرجاع را بر زبان جاری نمود.

بر هر صورت، تحریف اسلام ناب محمدی (ص)، وارونه ساختن دین و ساختن پوسته ای از دین که محتوای حقیقی نداشته باشد، از برنامه هایی بود که در عصر امام حسین (ع) به اوج خود رسید. مردم کم کم دین حقیقی را از دست داده و با ایده و اعتقادات جدیدی که ساختۀ یزید و یزیدیان بود، زندگی می کردند و آن باورهایی را که از کلام اهل بیت (علیهم السّلام) نسبت به اعمال عبادی خود آموخته بودند، از دست دادند و به طور کلی ارزشها به ضد ارزش و ضد ارزشها به ارزشها تبدل شد، تا حدی که در شهر مدینه و کنار تربت پاک و قبر نورانی رسول خدا (ص) ارزش، عظمت و احترام زنان آوازه خوان و رقاصه به نهایت از مؤمنین و متقین بیشتر شده بود. شراب خوری دوباره علنی شد و چون یزید که حاکم وقت بود، خود مردی عیاش و خوش گذران بود، به مردم زمان خود برای عیاشی آزادی بیشتری داده بود، به حدی که عمال او در کنار تربت پاک رسول خدا (ص) مجالس و محافل عیش و نوش با حضور زنان و دختران آوازه خوان برگزار می کردند.[5]

اگر در زمان معاویه نماز جمعه را در چهارشنبه خواندند، حداقل پایبند به نماز جماعت و جمعه بودند و می خواندند؛ اما در زمان یزید که دیگر کسی حرفی از نماز به میان نمی آورد و مؤمنان و دینداران نمی توانستند دین و دیانت خود را اظهار کنند؛ چراکه مورد تمسخر اطرافیان حکومت واقع می شدند.

3- دگرگونی ارزشهای مکتبی

در اینجا به فلسفۀ فرمایش امام زمان (عج) در زیارت ناحیه مقدسه پی می بریم که فرمود: «وَ أَسفَرَ الظُّلمُ قِنَاعَهُ؛ ظلم و ستم پرده از چهرۀ خود برداشت.» مفهوم کلام این است که هرکس مخالف اسلام، قوانین و معتقدات مسلمانان بود و نمی توانست آن را اظهار کند و یا مخالف اهل بیت (علیهم السّلام) بود و می ترسید که آن مخالفت را علنی کند، با رفتار و اعمال یزید تمام این افراد جسور شده، به راحتی در برابر امام حسین (ع) ، اسلام، مکتب و قرآن قد علم کرده و به مخالفت پرداختند و تمام کینه هایی را که نسبت به اسلام و اهل بیت (علیهم السّلام) در دل داشتند، نمایان کردند.

در هرصورت مکتب اسلام و ارزشهای مکتبی در زمان خلافت یزید بسیار کمرنگ شد و تا سرحد فراموشی پیش رفت. تا قبل از زمان یزید مردم برای حل مشکل روحی، معنوی و یا مشکلات مادی خود به مسجد یا خانۀ امام (ع) می آمدند و حتی برای رفع خستگی خود و کسب نشاط و شادمانی به طرف مسجد می رفتند و با خواندن نماز مسائل خود را حل و فصل می کردند؛ اما در زمان یزید مردم مسجد را کنار زده و به مجالس و محافل رقاصی و عیاشی می رفتند تا روحیه بگیرند.

تا قبل از یزید، گناه، معصیت، شراب خوری و اعمال منافی با عفت مخفیانه صورت می گرفت و افراد اعمال خلاف شرع خود را از دیگران مخفی می کردند؛ اما در زمان خلافت یزید تمام اعمال قبیح علنی شد و دوباره مانند دورۀ جاهلیت، نمود پیدا کرد که امام حسین (ع) در مسیر خود از مدینه تا کربلا بارها به این نکته اشاره فرمودند.

از جمله در مسیر کربلا با «فرزدق» روبرو شدند و بعد از مدتی گفتگو که بین ایشان رد و بدل شد، امام (ع) به او فرمود: «یا فرزدق! إنّ هؤلاءِ القومَ قد لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّیطانِ وَ تَرَکُوا طَاعَةَ الرَّحمَنِ وَ أَظهَرُوا الفَسادَ فِی الأَرضِ وَ أَبطَلُوا الحُدُودَ وَ شَرِبُوا الخُمُورَ وَ استَأثَرُوا فِی أموالِ الفُقَراءَ وَ المَسَاکین وَ أَنَا أَولَی مِنمَن قَامَ بِنُصرَةِ دِینِ اللّهِ وَ إِعزَازِ شَرعِهِ وَ الجِهَادِ فی سَبِیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ العُلیَا؛[6] ای فرزدق! این گروه، مطیع شیطان شده و اطاعت خدا را رها کردند؛ در زمین فساد ایجاد کرده و احکام الهی را باطل دانسته و مشروب می نوشند و در بیت المال مسلمین و اموال فقرا و مساکین دستبرد زده اند. بر من است که به یاری دین خدا شتافته و آن را عزیز گردانم و در راه او جهاد کنم تا تنها کلمۀ اللّه کلمۀ برتر باشد.»

و در جای دیگر می فرماید: «أیّها النّاس! أنّ رسول اللّه (ص) قد قال فی حیاته: من رأی سلطانا جائرا مستحِلّاً لحرم اللّه ناکثا لعهد اللّه مخالفا لسنّة رسول اللّه یعمل فی عباد اللّه بالإثم و العدوان ثمّ لم یغیّر بقول و لا فعل کان حقیقا علی اللّه أن یدخله مدخله؛ [7]ای مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هرکس حاکم ظالمی را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان خدا را می شکند و مخالف سنتهای الهی در بین بندگان خدا حکم می کند؛ ولی با قول یا فعل خود او را از این کار باز ندارد، بر خداوند است که او را وارد جهنم کند.»

همچنین در نامه ای که به برادرشان محمد حنفیه نگاشته اند، چنین فرمودند: «أنّی لم أخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمّة جدّی؛ أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدّی و أبی علیّ بن أبی طالب (علیهم السّلام)... ؛[8] من برای خوشگذرانی، تفریح و یا ظلم و فساد خروج نکردم؛ بلکه هدفم این بود که امت جدم را اصلاح نموده، امر به معروف و نهی از منکر کنم و همانند جدم رسول خدا (ص) و پدرم امیر المؤمنین (ع) عمل نمایم.» امام (ع) آنقدر دغدغۀ دین پیامبر (ص) را دارد که تنها دلیل خروج خود علیه یزید را اصلاح امت پیامبر و احیای سنتهای فراموش شده ای مانند امر به معروف و نهی از منکر برشمرده و احیای دین اصلی و حقیقی به جای دین تحریف شدۀ بنی امیه ای را وظیفۀ خود می داند.

4- تصمیم به قتل امام حسین علیه السّلام

در زمان خلافت یزید، مردم سفارشات پیامبر (ص) در مورد اهل بیت (علیهم السّلام) را فراموش کرده و توصیه های رسول خدا را از یاد بردند و در کنار تربت پاک پیامبر (ص) به فرزندش نیز رحم نکردند و او را از دشمنان خود و کسانی که سلب آسایش می کنند قلمداد کرده و به قتل او اقدام کردند.

لذا امام حسین (ع) در آن شبی که از مدینه بیرون آمدند، کنار قبر پیامبر (ص) رفته، چنین عرض کردند: «فاشهد علیهم یا نبیّ اللّه أنّهم قد خذلونی و ضیّعونی و لم یحفظونی و هذه شکوای إلیک حتّی ألقاک؛[9] ای نبی خدا! شاهد باش که این مردم مرا خوار کرده و حق مرا ضایع کردند و احترام مرا حفظ نکردند. ای رسول خدا! این شکایت من به تو از این مردم است تا روزی که تو را ملاقات کنم.»

همچنین زمانی که امام (ع) در مکه بودند، «عبد اللّه بن عباس» نزد ایشان آمد و مطالبی را از روی خیرخواهی به امام عرض کرد؛ اما امام (ع) به او فرمود: «هیهات هیهات یا ابن عبّاس! انّ القوم لن یترکونی و انّهم یطلبوننی أین کنتُ حتّی أبایعَهم کرها و یقتلونی و اللّه انّهم لیعتدّون علیّ کما اعتدّت الیهودُ فی یوم السبت؛[10]هیهات هیهات! ای ابن عباس! این مردم مرا رها نمی کنند و هر جا بروم به دنبال من خواهند آمد تا با اکراه و اجبار از من بیعت بگیرند و من را بکشند. به خدا قسم! اینان به حقِ من تجاوز می کنند، مانند یهودیانی که در روز شنبه به حدود الهی تجاوز کردند (و حرف خدا را زمین گذاشتند).»

و باز زمانی که خبر حرکت امام (ع) از مدینه به طرف عراق در شهر پخش شد و مردم این مسئله را برای یکدیگر بازگو می کردند، «عبد اللّه بن جعفر» پسرعموی امام و شوهر حضرت زینب (س) به حضرت نامه نوشت و از وی خواست تا در مدینه بماند و خودش را به چنگال مرگ نیندازد و در مقابل، او از یزید برای امام (ع) امان نامه بگیرد.

امام (ع) در جواب او نوشتند: «و اللّه یابن عمّی! لو کنتُ فی جُحر هامّة من هوامّ الأرض لاستخرجونی منه و یقتلونّی و و اللّه یابن عمّی لیعتدنّ علیّ کما اعتدت الیهود فی یوم السّبت، و السّلام؛[11]ای پسر عمو! به خدا قسم اگر در لانۀ حشره ای از حشرات زمین مخفی شوم، مرا بیرون آورده و می کشند. ای پسر عمو! به خدا قسم اینان به حق من تجاوز می کنند، مانند یهودیانی که در روز شنبه به حدود الهی تجاوز کردند و حرف او را زمین گذاشتند. و السلام.»

با توجه به کلمات نورانی امام حسین (ع) به شرایط سخت و طاقت فرسای زمان ایشان پی خواهیم برد و به آن حضرت حق می دهیم که مدینه را رها کرده و به طرف مکه و سپس به عراق برود؛ البته باید به این مطلب نیز اشاره کنیم که امام (ع) با اراده و خواست خود از مدینه بیرون نرفت؛ بلکه خود حضرت در گفتگویی که بین ایشان و ابن عباس در مکه رخ داد، چنین می فرماید: «یابن عباس» فما تقول فی قومٍ أخرجوا ابنَ بنت رسول اللّه من داره و قراره و مولده و حرم رسوله و مجاورة قبره و مولده و مسجده و موضع مهاجره فترکوه خائفا مرعوبا لا یستقرّ فی قرار و لا یأوی فی وطن یریدون فی ذلک قتله و سفک دمه و هو لم یشرک باللّه شیئا و لا اتخذ من دونه ولیّا و لم یتغیّر عمّا کان علیه رسول اللّه؛[12]ای ابن عباس!چه می گویی در مورد گروهی که فرزند دختر پیامبر خود را از خانه و جایگاه و محل ولادت خود و از حرم رسول خدا (ص) بیرون رانده و همسایگی قبر پیامبر، محل ولادت، مسجد و محل هجرت او را از او گرفتند و چنان رعب و ترس در دل او جای دادند که در هیچ مکانی استقرار نمی یابد و به هیچ مکانی نمی تواند پناه ببرد. ارادۀ کشتن و ریختن خون او را کرده اند؛ در حالی که هرگز به خدا شرک نورزیده و جز او هیچ کس را پشتیبان خود ندانسته و از آرمانهای رسول خدا (ص) ذره ای روی نگردانده است؟»

بنابراین، متوجه می شویم که امام (ع) در مدینه بر جان و مال و حتی اهل بیت (علیهم السّلام) خود بیمناک بود و ناچار به ترک مدینه به همراه خانوادۀ خود شد تا هم جان خود و خانوادۀ خود را نجات دهد و هم دین اسلام و شریعت جدش رسول خدا (ص) را احیا و اصلاح کند.

امام حسین (ع) در مسیر خود به طرف کربلا به شخصی به نام «ابا هرّه ازدی کوفی» برخورد کرد. وی نزد امام (ع) آمد و به ایشان عرض کرد: «یا بن بنت رسول اللّه! ما الّذی أخرجک عن حرم اللّه و حرم جدّک محمّدٍ؟؛ ای پسر دختر پیامبر! چه چیزی تو را از حرم خداوند و حرم جدت محمد بن عبد اللّه (ص) بیرون کرده است؟» «فقال الحسین علیه السّلام: یا ابا هرّة! انّ بنی أمیّة أخذوا مالی فصبرت و شتموا عرضی فصبرت و طلبوا دمی فهربت... ؛[13]امام فرمود: ای ابا هره! بنی امیه مالم را گرفتند، صبر کردم. آبرویم را بردند، باز صبر کردم، تا اینکه قصد کشتن مرا کردند، گریختم تا جانم را از دست آنان نجات دهم.»

آنقدر عرصه را بر امام (ع) تنگ کردند که ناچار به ترک مدینه شد؛ البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که امویان با کنار زدن بنی هاشم از خلافت حقۀ خود، خودشان را خلیفۀ واقعی رسول خدا (ص) و وارث او معرفی کرده بودند، و عامۀ مردم از ساده لوحی به تمامی دستورات آنها گوش فرامی دادند و طبق خواستۀ آنها عمل می کردند.

مرحلۀ دوم: عکس العمل امام حسین (ع) در مقابل خلافت یزید

با توجه به مطالب گذشته، اعمال و رفتار یزید و والیان او با مردم زمان وی و تقابل عمل آنان با دین خدا و ارزشهای اسلامی، این سؤال مطرح می شود که آیا امام حسین (ع) به یکباره اقدام به قیام کرد و در مدینه هیچ گونه عکس العملی از خود نشان نداد؟

با توجه به فرمودۀ امام زمان (عج) در زیارت ناحیۀ مقدسه، حضرت رد ادامۀ بیان عوامل قیام سید الشهداء (ع) می فرمایند: «و أنت فی حرم جدّک قاطن و للظالمین مباین جلیس البیت و المحراب معتزل عن اللّذّات و الأحباب تنکر المنکر بقلبک و لسانک علی حسب طاقتک و إمکانک؛ در حالی که تو در حرم جدّت سکنا گزیده بودی و از ستم پیشگان دوری گزیده، همدم محراب و خانه گشته و از لذتها و شهوتها بریده بودی و به مقدار توانایی و امکانات خویش با قلب و زبان به انکار منکرات و رد ناپسندها پرداخته بودی.»

یعنی امام حسین (ع) خلافت یزید را نه تنها در قلب خود قبول نداشت؛ بلکه حتی با صراحت به مسئلۀ خلافت ناحق یزید اشاره فرموده و حکومت او را از منکرات می شمرد و در هرفرصت مناسبی کارهای او و عمالش را باطل شمرده و در واقع به مسئلۀ امر به معروف و نهی از منکر می پرداخت و تا حد توان و امکان به این مسئله ادامه می داد و حتی جلوی گماشتگان یزید و والیان او نیز یزید را رسوا می کرد و فاسق و شرابخوار بودن یزید و اینکه شایستگی خلافت ندارد را فریاد می زد.

از جمله، زمانی که حضرت را جهت گرفتن بیعت برای یزید نزد ولید حاضر کردند، امام (ع) به او فرمود: «ای امیر! ما خاندان پیامبر و معدن رسالت و محل آمدوشد ملائکه و جایگاه رحمت هستیم و خداوند به خاطر ماست که درهای رحمت را به روی مردم باز یا بسته می کند؛ در حالی که یزید مردی فاسق، شرابخوار و قاتل افراد پاک است و شرابخواری را علنی انجام می دهد؛ لذا شخصی مانند من با کسی مثل او بیعت نمی کند.»[14]

همچنین زمانی که «مروان» لعنة اللّه امام حسین (ع) را در کوچه دید و به تعبیر خود حضرت را نصیحت و ارشاد کرد، پیشنهاد بیعت با یزید را به ایشان داد. امام (ع) در جواب او فرمود: « إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون و علی الإسلام السّلام إذ قد بلیت الأمّة براع مثل یزید. ثمّ قال: ویحک! أ تأمرنی ببیعة یزید و هو رجل فاسق لقد قلت شططا من القول یا عظیم الزّلل لا ألومک علی قولک لأنّک اللّعین الّذی لعنک رسول اللّه (ص) و أنت فی صُلب أبیک الحَکَم بن ابی العاص فانّ من لعنه رسول اللّه (ص) لا یمکن له و لا منه الاّ ان یدعوَ الی بیعة یزید؛[15]ما همه از خداییم و به سوی او برمی گردیم؛ اما با اسلام باید خداحافظی کرد؛ چراکه مردم دچار حاکمی مثل یزید شده اند. سپس اضافه کرد: وای بر تو! آیا مرابه بیعت با یزید امر می کنی، درحالی که مردی فاسق است؟ ای کسی که لغزشهای بزرگی داری! مطمئن باش حرف پوچ و بی معنایی زدی و من تو را بخاطر این حرفت سرزنش نمی کنم؛ چراکه هنوز به دنیا نیامده بودی که مورد لعنت رسول خدا (ص) قرار گرفتی و کسی که پیامبر او را لعنت کند، جز دعوت به بیعت با یزید راه دیگری ندارد.»

لذا با توجه به فرمایش امام زمان (عج) که فرمود: «تنکر المنکر بقلبک و لسانک علی حسب طاقتک و إمکانک» حضرت سید الشهدا (ع) تا حدی که برایش ممکن بود، به مخالفت با یزید و کارهای او پرداخت و از خلافت و اعمال یزید به عنوان یک منکر شرعی و اجتماعی یاد کرد؛ ولی متأسفانه دستگاه حاکم بر جامعه از سخنان نورانی حضرت هیچ گونه تأثیری نگرفت و بلکه در مقابل او جبهه گیری نیز کرد؛ لذا امام (ع) دیگر امر به معروف و نهی از منکر را بی فایده دانست؛ چراکه مردم در آن زمان به گونه ای شده بودند که هرگز امر به معروف و نهی از منکر را قبول نداشتند.

حضرت امام خمینی رحمه اللّه در مورد حکومت یزید و ویژگی های زمان او می فرمود: «حکومت جابرانۀ یزیدیان می رفت تا قلم سرخ بر چهرۀ نورانی اسلام کشند و زحمات طاقت فرسای پیامبر بزرگ اسلام (ص) و مسلمانان صدر اسلام و خون شهدای فداکار را به طاق نسیان سپارد و هدر دهد.»

و در جای دیگر نیز فرمود: «در زمان معاویه و پسر ناخلف او مسئله این طور بود که اینها داشتند چهرۀ اسلام را قبیح می کردند، به عنوان خلیفۀ مسلمین، به عنوان خلیفۀ رسول اللّه (ص) آن جنایات را می کردند. اینجا بود که تکلیف اقتضا می کرد برای بزرگان اسلام که مبارزه کنند و این چهرۀ قبیحی که اینها دارند، از اسلام نشان دهند و اشخاص غافل را ممکن است خیال کنند که اسلام خلافتش همین است که معاویه و یزید دارند، افشا و برملا سازند.»[16]

مرحلۀ سوم: قیام و جهاد علیه حکومت

امام زمان (عج) در ادامۀ بیانات خود می فرمایند: «ثمّ اقتضاک العلمُ للإنکار و ألزمک أن تجاهدَ الکفّارَ... ؛ پس در آن زمان بود که آگاهیت به شرایط موجود و تکالیف الهی موجب انکار عمل گردید و بر تو لازم شد که با فاجران و بدکاران به جهاد برخیزی...»

با توجه به این جملات از زیارت ناحیۀ مقدسه درمی یابیم که امام حسین (ع) چاره ای جز قیام نداشت و یقین پیدا کرد که راهی جز قیام و جهاد در راه خدا و مبارزه با اهل ظلم ندارد تا بدین وسیله دین خدا و زحمات رسول خدا (ص) را زنده کند و درخت در حال خشکیدن اسلام را آبیاری نماید؛ لذا به همراه خانوادۀ خود و گروهی از شیعیان و دوستداران به طرف مکه حرکت کردند.

بنابراین، همان گونه که امام زمان (عج) در این زیارت می فرمایند، حضرت سید الشهدا (ع) با توجه به علم و آگاهی خدادادی در آن زمان شرایط حاکم بر جامعه را سنجید، و ریشۀ درخت اسلام را به طور یقین در حال خشکیدن دید؛ لذا جنگ و جهاد را بر صلح و سازش ترجیح داد و به همراه خانوادۀ خود به قیام علیه یزید و حکومت او بپا خاست.

نتیجه گیری

با توجه به آنچه گفته شد، در می یابیم که آنچه امام زمان (عج) در زیارت ناحیۀ مقدسه به عنوان عامل زمینه ساز قیام عاشورا مطرح می کنند، از عوامل اصلی و اساسی بوده که تمامی عوامل دیگر به آنها وابسته است و این عامل چیزی جز ظلم و جنایت نیست و همان گونه که رسول خدا (ص) می فرمایند: «إیّاکم و الظّلم فإنّه یخرّب قلوبکم؛ [17]از ظلم و ستم بپرهیزید که دلهای شما را ویران می کند.»

زمانی که دلها ویران شود، هرکس و هرچیز می تواند بر آن دلها مسلط گردد، همان گونه که گمراهان و گمراه کنندگان آن زمان بر دلهای مردم مسلط شده، راه آنان را بر انجام اقسام گناهان هموار کردند تا اینکه مرتکب بزرگ ترین جنایت تاریخ شدند و در عاشورای سال 16 ق خنجر را بر حنجر پارۀ تن رسول خدا (ص) گذاشتند و ایشان را به شهادت رساندند.

تمام اینها از آثار ظلم و گمراهی است که دین انسان را سست کرده، و او را به روی آوردن به خبائث و پلیدیها دعوت می کند. پس به طور کلی عواملی که امام زمان (عج) در این زیارت می شمرند عبارتند از:

1- گسترش ظلم و ستم؛

2- گمراه شدن مردم؛

3- کمرنگ شدن و تحریف دین و شریعت پیامبر اسلام (ص)؛

4- رو آوردن مردم و سران حاکم بر جامعه به خبائث و پلیدیها و طغیان و سرکشی.

البته همیشه ظلم و ستم پایدار نخواهد بود و خداوند عالم وعده داده است که عقوبت ظلم را در همین دنیا دامن گیر ظالمین کند که خوشبختانه بعد از گذشت مدت کوتاهی، ظالمین به سید الشهدا (ع) و اهل بیت گرامیش با قیام«مختار ثقفی»و قیامهای دیگر به جزای خود رسیدند که بحث و بررسی این موضوع مجال دیگری را می طلبد.

پی نوشت

[1] بحار الانوار، علامه مجلسی، المکتبة الاسلامیه، تهران، چاپ سوم، 4731 ش، ح 101، ص 123-

[2] مروج الذهب، مسعودی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ج 3، ص 86-

[3] الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار الصادر، بیروت، چ اول، 5831، ج 4، ص 301-

[4] المنتظم، ابن جوزی، دار الفکر، بیروت، چاپ دوم، سال 4241 ه، ج 4، ص 971-

[5] مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 76-

[6] موسوعه کلمات الامام الحسین، گروهی از نویسندگان، دار المعروف، قم، چ سوم، 4731، ص 633-

[7] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 44، ص 283-

[8] موسوعة کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان، ص 192

[9] همان، ص 682-

[10] همان، ص 123-

[11] همان، ص 133-

[12] همان، ص 603-

[13] همان، ص 543-

[14] اللهوف فی قتلی الطفوف، سید بن طاووس رحمه اللّه، مترجم عقیقی بخشایشی، دفتر نشر نوید اسلام، قم، سال 8731، چ چهارم، ص 32-

[15] موسوعة کلمات الامام الحسین، جمعی از نویسندگان، ص 482-

[16] جلوه هیا سبز و سرخ عاشورا، محمد مهدی باباپور گل افشانی، آل صمد، قم، چ اول، 1831، ص 502-

[17] منتخب میزان الحکمة، محمد مهدی ری شهری، ترجمه حمید رضا شیخی، دار الحدیث، سوم، قم، 4831، ص 843-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان