قرآن کریم اجر رسالت را مودت اهل بیت قرار داد (یک) و این را هم از برجسته ترین مصادیق حسنه نامید (دو). اما مطلب اول را فرمود به مردم ابلاغ بکن که من چیزی از شما طلب نمی کنم به عنوان اجر رسالت مگر علاقه به اهل بیت ﴿قُلْ لاَ أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾[1] هر جا سخن از قرآن است اهل بیت در کنار آنها هستند هر جا اهل بیت مطرح اند قرآن در کنار آنها هست چون اینها «لن یفترقا»[2] هرگز از هم جدا نیستند اینکه در سوره شوری ذات اقدس الهی به رسولش فرمود به مردم بگو اجر رسالت من، مودّت قربا یعنی مودّت قرآن و عترت است، این چنین نیست که کسی بخواهد مودّت عترت را از مودّت قرآن جدا کند چه اینکه در هر مطلبی سخن از عظمت قرآن به میان بیاید عترت (علیهم السلام) حضور دارند پس مطلب اول این است که مزد رسالت وجود مبارک پیامبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) مودّت قرآن و عترت است نه تلاوت قرآن. انسان باید قرآن دوست باشد اگر کسی اهل فهم قرآن نبود قرآن دوست نیست اهل عمل به قرآن نبود قرآن دوست نیست باید قرآن، دوست صمیمی ما باشد چه اینکه عترت(علیهم السلام) باید دوست صمیمی ما باشند; این اجر رسالت است و همین اجر به خود ما برمی گردد. در بخش های دیگر قرآن فرمود: ﴿قُلْ مَا سَأَلْتُکم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکمْ﴾[3] ما این عنوان «اجر» را برای تشویق شما ذکر کردیم شما برای خودتان کار می کنید از ما مزد می گیرید تعبیر بیع این است تعبیر اجرت این است در قرآن کریم درباره شهدا و امثال شهدا فرمود خدای سبحان با شما معامله می کند شما بفروشید خدا می خرد ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم﴾ بعد فرمود: ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکمُ الَّذِی بَایعْتُم بِهِ﴾[4] بیعت را که بیعت می گویند برای اینکه انسان با آن بیع می کند اگر جانش را مالش را عِرضش را به او نفروشد که بیعت نکرده است بیعت یک تاء اضافه دارد چیزی جدای از حقیقت بیع نیست اگر کسی چیزی را به خدا نفروشد بیعت نکرده وقتی فروخت دیگر مالک نیست هر تصرّفی که انسان در جانش در مالش در وقتش بکند که رضای خدا در آن نباشد این تصرّف غاصبانه است اگر بیعت نکرد که خب رهاست اگر بیعت کرد واقعاً فروخت وقتی فروخت، هر تصرّفی بخواهد در جانش، وقتش، مالش، عمرش بکند باید به اذن خدا باشد آن گاه می تواند بگوید: ﴿إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکی وَمَحْیای وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[5] بنابراین اجر رسالت، دوستی قرآن و عترت است و در بخش های دیگر هم فرمود: ﴿قُلْ مَا سَأَلْتُکم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکمْ﴾ این تعبیر، تعبیر تشویقی است انسان برای خودش کار می کند از خدا مزد می گیرد در جریان بیع هم همین طور است تعبیر، تعبیر تشویقی است اگر ما جانمان و مانند آن را به خدا فروختیم این طور نیست که خدا ـ معاذ الله ـ نیازمند به جان ما، وقت ما، مال ما و مانند اینها باشد اینکه در سورهٴ توبه فرمود: ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکمُ الَّذِی بَایعْتُم بِهِ﴾ من به شما تبریک می گویم که با خدا معامله کردید برای اینکه خدا عوض و معوّض هر دو را به شما برمی گرداند اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ با شیطان معامله بکند عوض و معوّض هر دو را او می برد اگر کسی با شیطان معامله کرد جانش را به او داد پاداش جان را هم او می گیرد چون انسان را برده خود قرار داده اگر کسی با ذات اقدس الهی تجارت کرد بیعت کرد عوض و معوّض هر دو را خدا به انسان برمی گرداند یعنی جانمان را کامل شده به ما می دهد این طور نیست که جان ما را برای خودش بخواهد. پس تعبیر بیع، تعبیر تشویقی است تعبیر اجر مثل ﴿فَیوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ﴾[6] و مانند آن که در قرآن فراوان است (این تعبیر اجر هم) تعبیر تشویقی است ما که اجیر نیستیم برای او کار بکنیم ما برای خودمان کار می کنیم از او مزد می گیریم پس تعبیر بیع تشویقی است تعبیر اجرت تشویقی است لذا خدای سبحان به ذات مقدس رسول خدا (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود: ﴿قُل مَا سَأَلْتُکم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکمْ﴾ شما برای خودتان کار می کنید از ما مزد می گیرید جانتان عطیه الهی است این فیض هم عطیه الهی است که عطیه ای روی عطیه است منتها ما برای تشویق تعبیر به اجر کردیم وگرنه شما برای خودتان کار می کنید از ما مزد می گیرید عوض و معوّض هر دو برای شماست بنابراین مهم ترین اجری که قرآن کریم برای رسالت آن حضرت ذکر می کند مودّت قرباست مودّت قربا هم زمینه مطلب دوم را فراهم می کند و آن این است که بهترین حسنه در دنیا همین مودّت قرباست چون در سوره شوری بعد از این جمله که فرمود: ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ بلافاصله فرمود: ﴿وَمَن یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً﴾[7] این قدر متیقّن در مقام تخاطب همین است این عهد بودن همین است یعنی بهترین حسنه، مودّت قرباست ما که می گوییم ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً﴾[8]بهترین حسنه همین است ﴿وَمَن یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً﴾ شما اگر این مودّت را داشتید ما افزون می کنیم پاداشتان را دو برابر می کنیم نه فقط پاداشتان را حفظ می کنیم، بنابراین وظیفه ما نسبت به این خاندان، مودّت است اگر مودّت باشد هم علاقه مندیم اینها را بشناسیم هم علاقه مندیم بیانات اینها را بفهمیم و باور کنیم و عمل کنیم و منتشر کنیم.
مطلب بعدی آن است که وجود مبارک صدیقه کبرا (سلام الله علیها) یک سلسله مقاماتی دارد که واقعاً مقدور ما نیست که بفهمیم. مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) در همان جلد اول کافی نقل می کند که بعد از رحلت وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در این مدت جبرئیل می آمد آن معارف الهی را بیان می کرد حوادث آینده را تشریح می کرد و بازگو می کرد و صدیقه کبرا (سلام الله علیها) اینها را می شنید بعد به حضرت امیر (سلام الله علیه) املا می کرد و علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) آنها را یادداشت می کرد شد مصحف فاطمه.[9] اگر خدا به حضرت ابراهیم یا برخی انبیای دیگر صحف داد به وجود مبارک صدیقه کبرا هم صحیفه عطا کرده است منتها شریعت نیست اخبار غیبی هست علوم و معارف الهی هست و مانند آن، آنها واقع مقدور ما نیست که جبرئیل می آید یعنی چه، چگونه تنزّل می کند این چه وحی ای است که بر غیر نبی می آید چه وحی ای است که بر غیر امام می آید این چه وحی ای است که بر حجّت خدا بر معصومه کبرا می آید! وجود مبارک حضرت فاطمه (سلام الله علیها) حجّةالله است برای اینکه اگر پیغمبر حجت است نه برای اینکه پیغمبر است برای این است که معصوم است و اگر امام، حجت است نه برای اینکه امام است برای این است که معصوم است اگر کسی معصوم بود قول و فعل و تقریر او می شود حجت. حالا امامت یک مقام برتر است نبوّت یک مقام برتر است ولی حجیت قول، دائر مدار عصمت است یعنی این انسان کامل معصوم است هیچ چیزی نمی گوید مگر به دستور خدا خب چنین کسی فعل او و قول او و تقریر او می شود حجت. اگر ما روایتی را از صدیقه کبرا (سلام الله علیها) داشته باشیم بدون تردید طبق آن فتوا می دهیم برای اینکه معصوم جز حق نمی گوید قول امام حجت است للعصمة، قول پیامبر حجّت است للعصمة و قول حضرت صدیقه کبرا هم حجت است للعصمة شما می بینید وجود مبارک حضرت امیر به قول حضرت زهرا استدلال می کند می گوید فاطمه این چنین گفته است[10] این را در اصول خوانده اید که قول معصوم بما أنّه معصومٌ حجت است حالا خواه امام باشد خواه پیامبر باشد خواه نه امام نه پیامبر. محور حجیت، عصمت است اگر کسی واقعاً هیچ راهی برای نفوذ وهم و خیال و شیطنت در او نیست هیچ راهی برای سهو و نسیان او نیست و هر چه هست رضای خداست آن وقت می شود معصوم وقتی معصوم شد قولش می شود حجت در بعضی از بیانات نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) آمده است که فاطمه چنین فرموده است گاهی هم ائمه(علیهم السلام) فرمایش آن حضرت را نقل می کردند.[11] پس این می شود بهترین حسنه، پس ﴿لاَ أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ مطلب اول ﴿وَمَن یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً﴾ می شود مطلب دوم ما هم که می گوییم ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً﴾ حسنات فراوانی می خواهیم که برجسته ترین آنها مودّت این ذوات قدسی است; فهمیدن معارف اینها، باور کردن، عمل کردن و منتشر کردن. یکی از بیانات نورانی صدیقه کبرا(سلام الله علیها) این است که فرمود: «مَن أصعد إلی الله خالص عبادته أهبط الله عزّ و جلّ إلیه أفضل مصلحته»[12]ما شنیده ایم که خدا در قرآن کریم فرمود: ﴿إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ﴾[13] کلم طیب هم عقاید طیبه و نیت های پاک است اما به چه وسیله صعود می کند فرشته ها صاعدند آنها که ﴿إِنَّ عَلَیکمْ لَحَافِظِینَ ٭ کرَاماً کاتِبِینَ﴾[14] آنها بالا می برند؟ یا شنیدیم در سوره مبارکه حج فرمود وقتی قربانی کردید گوشت قربانی را به کعبه نیاویزید خون این قربانی را به کعبه نمالید ﴿لَن ینَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلکن ینَالُهُ التَّقْوَی مِنکمْ﴾[15] تقوا نائل می شود که تعبیر نِیل سوره مبارکه حج بالاتر از تعبیر صعود است در آیه ﴿إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ﴾ صعود، بالا رفتن است ولی نِیل، وصول و رسیدن است. کلمه طیب بالا می رود (یک) تقوا نائل می شود (دو) اینها اوصاف انسان اند مگر می شود وصف نائل بشود یا صاعد بشود و موصوف صعود نکند و نائل نشود؟! تقوا که یک وصف جدای از انسان نیست که بالا برود اگر گفتند تقوا بالا می رود یعنی متّقی بالا می رود این بیان نورانی صدیقه کبرا(سلام الله علیها) که فرمود: «مَن أصعد إلی الله خالص عبادته أهبط الله عزّ و جلّ إلیه أفضل مصلحته» یعنی خود انسان است که بالا می برد خب تا خودش بالا نرود که بالا نمی برد اینکه در دین به ما گفتند به وسیله نماز به خدا نزدیک می شوید خدا نه زمانی است نه زمینی این قربش چطوری است می گوییم معنوی است ـ ما باید بدانیم باسواد شدن معصیت کبیره نیست و اینهایی هم دم که دست همه است را نمی گویند سواد ـ ما به خدا نزدیک می شویم یعنی چه کجا هست؟ می گوییم قرب معنوی است، همین کافی است؟ قرب معنوی چیست؟ چه کسی نزدیک می شود؟ آن مسیر چیست؟ تا جان را نشناسیم و سیر جان را نشناسیم معنای قربة الی الله برای ما مشخص نیست باید بدانیم روح ما مجرّد است و این روح، سیری دارد و این سیر بدون حرکت جوهری مقدور نیست این حکمت برای تشریح و تبیین سیر جوهری است که روح بالا می رود وگرنه می گوییم «الصلاة قربان کلّ تقی»[16] مشابه این روایت درباره زکات هم آمده است[17]خب قربان یعنی «ما یتقرّب به العبد الی المولی» به کدام جهت ما نزدیک می شویم یعنی سیر افقی است سیر عمودی است در حالی که نه به طرف آسمان است نه به طرف زمین ﴿هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلهٌ﴾[18]کسی برود به آسمان عبادت بکند باز هم باید قربة الی الله عبادت و زندگی کند تقرّب به طرف ذات اقدس الهی منزّه از زمان و زمین است به داشتن روح مجرّدی است که متکامل است به سمتی که نه زمانی است نه زمینی این یک تبیین علمی می خواهد. به هر تقدیر فرمود شمایید که عمل خالصتان را بالا می برید «مَن أصعد إلی الله خالص عبادته أهبط الله عزّ و جلّ إلیه أفضل مصلحته» یعنی خود روح بالا می رود عمل صالح را تقدیم می کند آن گاه ذات اقدس الهی بهترین مصلحت او را به او عطا می کند به او می دهد و با او هابط می کند الی الارض آن وقت این قوس صعود و نزول را او با لطف الهی طبق رهنمود صدیقه کبرا (سلام الله علیها) دارد طی می کند «أهبط الله عزّ و جلّ إلیه أفضل مصلحته» این نظام ما این جامعه ما چنین چیزی می خواهد تا ظهور صاحب اصلی اش که ـ ان شاءالله ـ وجود مبارک ولی عصر ظهور می کند به او تقدیم بشود. حالا چون ایام مصیبت هم است چند جمله از بیانات نورانی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که در هنگام دفن حضرت زهرا (سلام الله علیها) ایراد فرمودند را هم بخوانیم که عرض ارادتی کرده باشیم هم ثواب را به پیشگاه اهل بیت(علیهم السلام) تقدیم بکنیم هم شهدای این ایام مرحوم شهید صیاد شیرازی، شهید آیت الله سید محمدباقر صدر و خواهر گرامی شان، شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی که همه اینها سالگرد شهادتشان در این ایام است هم فیضی ببرند ذوی الحقوق ما هم فیضی ببرند کلّ شهدای ایران و دفاع مقدس هم از فیض این عرض ارادت به خاندان عصمت و طهارت بهره مند بشوند!
بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) در هنگام دفن پیکر مطهر حضرت زهرا (سلام الله علیها) در نهج البلاغه آمده البته مستحضرید که نهج البلاغه کتاب حدیث نیست یعنی طوری نیست که کلّ حدیث و آنچه باید نقل بشود، نقل بشود بخشی از فرمایشات حضرت امیر به عنوان سخنان نورانی آن حضرت آمده لکن بخش دیگر در نهج البلاغه نیست آن گزیده ها را سید رضی(رضوان الله علیه) نقل کرده بعد از این جمله هایی که سید رضی(رضوان الله علیه) نقل کرده حضرت سخنان دیگری هم دارد که آنها دیگر در نهج البلاغه نیست همه آنها در یک مجموعه است منتها آن بخش های دیگر را سیدرضی (رضوان الله علیه) نقل نکرده آنچه سید (رضوان الله علیه) نقل کرده همین شماره 202 از بیانات نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) است که هنگامی که خواست صدیقه کبرا (سلام الله علیها) را دفن کند ایراد فرمود که متأسفانه هنوز قبرش روشن نیست. وقتی خواست دفن بکند رو کرد به قبر مطهر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سلام عرض کرد این سلام هم از طرف خودش است هم سلام از طرف صدیقه کبرا عرض کرد: «السَّلاَمُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِک النَّازِلَةِ فِی جِوَارِک» عرض کرد یا رسول الله سلام از طرف من و از طرف دختر شما که الآن به جوار شما آمده این را بزرگان گفتند که سلام خود حضرت مثل این است که ما وقتی به مزار معصوم رسیدیم سلام عرض می کنیم اما اینکه گفت از طرف دخترت این به منزله اذن دخول است حالا ما نمی دانیم کجا دفن شده است; ما یک سلام داریم که به ائمه(علیهم السلام) عرض می کنیم، یک سلام هم وقتی می خواهیم وارد حرم بشویم عرض می کنیم آن سلام اذن دخول است سلامی که خود حضرت امیر نسبت به پیامبر(علیهما السلام) کرد عرض ادبی است که در حال عادی و زیارت می کرد اما سلامی که از طرف حضرت صدیقه طاهره به پیغمبر کرد گفتند این سلام اذن دخول است یعنی رسول من! این دخترت الآن می خواهد وارد حرم شما بشود این حرمی که «روضة من ریاض الجنّة» است می خواهد به آنجا بیاید «السَّلاَمُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِک النَّازِلَةِ فِی جِوَارِک» عرض کرد یا رسول الله! دخترت «السریعة اللحاق بک» زود به شما رسید از همه ما زودتر به شما رسید عرض کرد «قَلَّ یا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیتِک صَبْرِی» خب منِ علی را می دانی در جنگ ها آن همه تیغ ها و تیرها را تحمل کردم اما در برابر این مصیبت صبر من کم شده نمی توانم صبر کنم «وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی» من خیلی قدرتمندم اما این مرا به زانو در آورده «إِلاَّ أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِک وَ فَادِحِ مُصِیبَتِک مَوْضِعَ تَعَزٍّ» عرض کرد یا رسول الله! ما مصیبت سنگین تری را تحمل کردیم و آن رحلت شما بود این مصیبت به عظمت آن مصیبت نیست ولی خصیصه ای دارد که آن خصیصه را خود دخترتان به عرضتان می رساند من عرض نمی کنم آن خصیصه آن حادثه تلخ را که دختر شما به من نگفت شاید به شما هم نگوید ولی شما از او بخواهید که بین در و دیوار چه گذشت «فَلَقَدْ وَسَّدْتُک فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِک وَ فَاضَتْ بَینَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُک» یا رسول الله! من مصیبت سنگینی را تحمل کردم سر مطهّر شما روی سینه من بود که قبض روح شدید من اینها را تحمل کردم بالأخره استقامت کردم اما الآن در این مصیبت طاقتم کم شده البته خواست خدا هر چه هست ما صابریم «إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» در قرآن کریم فرمود اگر کسی ﴿وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ٭ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ ٭ أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾[19]این بشارت الهی است ما مأمور به صبریم صبر می کنیم اما این جمله ها را هم عرض می کنم «فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهینَةُ» این امانتی بود که به مرکز اصلی اش برگشت این گِرویی بود که ما به مرکز اصلی اش باید برمی گرداندیم و برگرداندیم. اینکه فرمود رهینه، آیا روح در رَهن بدن است که هنگام مرگ برگردانده می شود یا طبق تعبیری که از وجود مبارک امام سجاد رسیده است ابدان ما «رهائن القبور»[20] هستند مرده ها را می گویند «رهائن القبور» مثل اینکه قبر، طلبکار است و گرو را به عنوان طلبکار می گیرد تا در روز حشر ادا کند از مرده ها تعبیر می کنند به «رهائن القبور» و کسی که می میرد رهینهٴ قبر است که به قبر داده می شود آیا بر اساس آ ن جهت است که «أُخِذَتِ الرَّهینَةُ» گفته شد یا روح در گِرو بدن است از بدن آزاد می شود به هر تقدیر طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) که از اموات به عنوان «رهائن القبور» یاد نمودند این تعبیر انسب است «أُخِذَتِ الرَّهینَةُ» بعد عرض کرد «أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ» من تا زنده ام محزون و غمگین هستم «وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّدٌ» خوابی در شب برای من نمانده است «إلَی أَنْ یخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَک الَّتی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ» مگر اینکه عمرم به سر آید در جوار رحمت شما بیارمم. یا رسول الله! خواسته من این است من محرم ترین افراد نسبت به فاطمه(سلام الله علیها) بودم او به من نگفت به او چه گذشت به شما هم نمی گوید شما بخواهید به طور عادی از او سؤال کنید او نمی گوید او را سؤال پیچ کنید «وَ سَتُنَبِّئُک ابْنَتُک» به شما گزارش می دهد که ظلمی که بر آن حضرت شد ظلم یک نفر و ده نفر نبود همه جمع شدند به فاطمه (سلام الله علیها) ظلم کردند «وَ سَتُنَبِّئُک ابْنَتُک بتَضَافُرِ أُمَّتِک عَلَی هَضْمِهَا» همه تصمیم گرفتند فاطمه را از بین ببرند تنها اصحاب سقیفه نبودند تبلیغات سوء کردند عده ای را شوراندند اجماع درست کردند تضافر درست کردند فرمود همه جمع شدند تا او را از بین ببرند این چه عظمتی بود خب اگر یک بانوی عادی بود که تضافر امّت نمی خواست. شما ببینید جریان فدک در طی تاریخ مراحل فراوانی را گذرانده اوّلی گرفته، دومی رد نکرده، سومی غصب کرده همین فدک را داده بود به مروان که اعدی عدوّ این خاندان بود بعدها عمر بن عبدالعزیز این فدک را استرداد کرد بعد یزیدبن عبدالملک دوباره غصب کرد بعد سفاح عباسی برگرداند بعد هم چند بار ردّ و بدل شد بعد متوکل عباسی غصب کرد که کرد! فدک سرگذشت فراوانی تا چند قرن داشت وقتی هارون از وجود مبارک امام کاظم(سلام الله علیه) سؤال می کند محدوده فدک چقدر است تا به شما برگردانیم فرمود اگر ما محدوده فدک را بگوییم شما به ما برنمی گردانید گفت نه، شما محدوده فدک را بگویید ما برمی گردانیم حضرت محدوده جغرافیایی آن روز جهان اسلام را گفت، گفت از طرف شمال به فلان منطقه از طرف جنوب به فلان منطقه چهار طرف را اشاره فرمود هارون گفت دیگر چیزی برای ما نمی ماند[21] منظور این بزرگواران از فدک، باغ نیست منظور از فدک، امامت است و ولایت، آنها برای اینکه امامت و ولایت را بگیرند فدک را گرفتند که دست اهل بیت خالی بشود اینها که برای باغ این همه تلاش و کوشش نکردند یک بیان نورانی از حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهج البلاغه هست که فرمود فدک در دست ما بود عده ای طمع کردند ما هم سخاوتمندانه صرف نظر کردیم «ما أصنع بفدک و غیر فدک»[22] ما کاری به این باغ نداریم او آمده که دست ما را خالی کند ما را خانه نشین کند اینجا فرمود همه اجماع کردند برای خانه نشین کردن و از بین بردن صدیقه کبرا «وَ سَتُنَبِّئُک ابْنَتُک بتَضَافُرِ أُمَّتِک عَلَی هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ» احفاء یعنی سؤال پیچ کردن فراوان سؤال کردن مکرّر سؤال کردن از همه جوانب سؤال کردن «فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ» تا کلّ جریان را به شما بگوید وقتی گفت، بالأخره انسان سبک تر می شود و شما هم می دانید که امّت چه کار کردند ولی اینکه بازگو کند شفاف تر می شود فرمود: «هذَا وَ لَمْ یطُلِ الْعَهْدُ» خیلی طول نکشید حالا یا 75 روز یا 95 روز «وَ لَمْ یخْلُ مِنْک الذِّکرُ» قرآن گفته ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ﴾ قرآن گفته ﴿لاَ أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ هم قرآن که ذکر الهی است مطرح است هم آنچه شما با سنّت قطعی انجام دادید نزد مردم هست هم آثار عترت هست سنّت قطعی هست هم آثار قرآن هست نه قرآن فراموش شده نه سنّت قطعی شما «وَ لَمْ یطُلِ الْعَهْدُ» از یک سو «وَ لَمْ یخْلُ مِنْک الذِّکرُ» از سوی دیگر. بعد حالا می خواهند بلند شوند خداحافظی می کنند عرض می کند رسول من! من اگر اینجا هستم نه برای آن است که به قضا و قدر الهی ـ معاذ الله ـ خوش بین نیستم دستور خدا، فرمان خدا برای ما حجّت بالغه است اما نشستن کنار قبر حسابی دارد اشک ریختن حسابی دارد من اگر بمانم برای آن نیست که به قضای الهی راضی نیستم عرض کرد «وَالسَّلامُ عَلَیکمَا» آن سلام اول، سلام عرض ادب بود (یک) و سلام اذن دخول بود برای صدیقه کبرا (دو) اما الآن خودش به هر دو دارد سلام می کند سلام خداحافظی «وَالسَّلامُ عَلَیکمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ» نه خسته شدم نه مخالفم ولی نشستن کنار قبر، عرض ارادت به متوفّا حدّی دارد «فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ» اگر من مرخص بشوم برای خستگی نیست من اگر بخواهم اینجا می توانم بمانم «وَ إِنْ أُقِمْ» اگر اقامه کنم بمانم «فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرینَ» این طور نیست که ـ معاذ الله ـ به دستورهای خدا درباره اجر صابران و وظیفه صابران من سوء ظن داشته باشم یا عقیده نداشته باشم لکن صبر هم حسابی دارد کنار قبر نشستن هم حسابی دارد و از طرفی هم مسائل تاریخی هم مطرح است...که این قبر مجهول باشد این قبر معلوم نباشد. من اینجا بنشینم گریه بکنم که معلوم می شود قبر فاطمه کجاست نشستن من و گریه کردن من ممکن است عده ای را آگاه بکند که قبر فاطمه کجاست ائمه بعدی هم با اینکه قدرت داشتند تصریح نکردند که قبر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) کجاست این سند مظلومیت است این سند مظلومیت عترت طاهره است.
پی نوشت ها
[2] الکافی، ج2، ص415; الامالی (شیخ صدوق)، ص415.
[5] سورهٴ انعام، آیهٴ 162.
[6] سورهٴ آل عمران، آیهٴ 57.
[8] سورهٴ بقره، آیهٴ 201.
[10] کشف الغمّة، ج1، ص466.
[11] الکافی، ج1، ص240 و ج8، ص57.
[13] سورهٴ فاطر، آیهٴ 10.
[14] سورهٴ انفطار، آیات 10 و 11.
[16] الکافی، ج3، ص265; نهج البلاغه، حکمت 136.
[17] الکافی، ج5، ص37; نهج البلاغه، خطبه 199.
[18] سورهٴ زخرف، آیهٴ 84.
[19] سورهٴ بقره، آیات 155 ـ 157.
[20] الصحیفة السجادیة، دعای 3.
[21] بحارالأنوار، ج29، ص200 و 201.
[22] نهج البلاغه، نامه 45