The Guilty: تنهایی دیگر آن چیزی نیست که همیشه بوده

در «صدای انسانی» The Human Voice، نمایش یک‌ نفره‌ی ژان ککتو Jean Cocteau که برای اولین بار در سال ۱۹۳۰ در پاریس به روی صحنه رفت، قهرمان داستان با معشوقش تلفنی صحبت می‌کند که ما نه می‌بینیم و نه صدایش می‌شنویم — تکنیکی که باعث می‌شود او هم‌زمان هم بیشتر و هم کمتر تنها به نظر برسد

در «صدای انسانی» The Human Voice، نمایش یک‌ نفره‌ی ژان ککتو Jean Cocteau که برای اولین بار در سال 1930 در پاریس به روی صحنه رفت، قهرمان داستان با معشوقش تلفنی صحبت می‌کند که ما نه می‌بینیم و نه صدایش می‌شنویم — تکنیکی که باعث می‌شود او هم‌زمان هم بیشتر و هم کمتر تنها به نظر برسد. روبرتو روسلینی Roberto Rossellini این نمایش را تبدیل به نیمه‌ی دوم فیلم «عشق» L’Amore در سال 1948 کرد که با بازی اپرایی از آنا مانانی Anna Magnani به تصویر کشیده شد.

همچنین بخوانید:
بررسی فیلم Suspiria: اندوه غیرمنتظره‌ی نهفته در اثر جدید لوکا گوادانینو

(کسانی که در آرزوی یک اپرای واقعی بودند، ده سال بعد با تماشای کاری کوتاه و قوی برای سوپرانو و ارکسترا که در آن فرانسیس پولن Francis Poulenc از درام ککتو Cocteau الگوبرداری کرد، به آرزوی خود رسیدند.) برای ما ایده‌ی داشتن یک مکالمه‌ی طولانی یک‌طرفه توسط یک شخص با یک دستگاه، در بهترین حالت تجدید خاطرات و در بدترین حالت یک شوخی شکنجه آور است. سیم‌کشی زندگی‌های ما بسیار شلوغ‌تر و درهم‌تنیده‌تر است.
اسگر هولم Asger Holm (با بازی جیکوب سدرگن Jakob Cedergren) را در «گناهکار» The Guilty گوستاو مولر Gustav Möller در نظر بگیرید. اسگر Asger یک پلیس است که دوست دارد در خیابان‌های کوپنهاگن باشد اما در داخل اداره گرفتار شده است — کل فیلم هم همین‌طور. هیچ‌وقت از داخل اداره بیرون نمی‌رویم، در حالی که مانند او ما هم رفته‌رفته با فکر کردن به اتفاقاتی که آنجا میفتد، عصبی‌تر می‌شویم. اسگر مسئول تلفن است و تماس‌های تلفنی‌ اضطراری از طرف مردم را دریافت می‌کند و اگر لازم باشد همکاران پلیس خود را به محل موردنظر اعزام می‌کند. او زیر رگبار اطلاعاتی است. صحنه‌ی آغازین فیلم نمایی کلوزآپ از گوش او‌‌ (پرکارترین عضو بدنش) است در حالی که هدست بر روی آن می‌گذارد. او همچنین یک تلفن با دکمه‌های فشاری و یک موبایل برای چت‌های شخصی دارد، علاوه بر آن‌ها یک صفحه‌نمایش کامپیوتر، شماره‌ی تماس‌گیرنده‌ها شماره پلاک‌ها، نقشه‌ها و امثال آن‌ها را برای او نمایش می‌دهد. در جایی از فیلم نقشه مکان یک ساختمان روان‌درمانی در هلسینگور را نشان می‌دهد. اگر در روزگار هملت بودیم باید دنیایی از غم را این‌گونه می‌گستراندیم: “آه ای شاهزاده‌ی دل‌نشین، درباره‌ی مادرت برایم بگو…”
اسگر تماسی از طرف یک زن به نام ایبن Iben (با بازی جسیکا دیناژ Jessica Dinnage) دریافت می‌کند، او می‌گوید که او را برخلاف میلش با یک ون به خارج از شهر می‌برند. چون مردی که راننده‌ی ون است دارد به صحبت‌های او گوش می‌دهد، ایبن وانمود می‌کند در حال صحبت با دخترش است و اسگر را “عزیزم ” خطاب می‌کند و به او می‌گوید که نترسد. در طول فیلم می‌فهمیم که آدم‌ربا شوهرش مایکل Micheal (با بازی یوهان السن Johan Olsen) است و سایر قطعات پازل در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند. روشن است که اتفاقات ناگواری بین این زوج در خانه افتاده است. دخترشان به همراه برادر کوچکش هنوز آنجاست بنابراین اسگر با آن‌ها تماس می‌گیرد و آرامشان می‌کند. او مانند کسی به نظر می‌رسد که در مأموریت است. بقیه‌ی فیلم او را در حالی نشان می‌دهد که پشت میز خود نشسته و بعد از تمام شدن شیفتش هنوز مانده و با دریای مشکلات دست‌وپنجه نرم می‌کند.
«گناهکار» The Guilty ساختاری هوشمندانه دارد و پیچ‌وتاب‌های معمول را دارد، اما اگر تنها هوشمندانه بود آن‌قدری که اعصاب مخاطب را درگیر خود می‌کند، نمی‌کرد. دیدگاه آن به خطای انسانی قابل‌اغماض است و شخصیت‌های بزرگ‌سال آن، چه آن‌هایی که می‌بینیم و چه آن‌هایی که نمی‌بینیم در جهنمی پر از نیت‌های خوب گرفتار شده‌اند. سدرگن Cedergren به خوبی نقش اسگر را بازی می‌کند، ظاهر کشیده و استخوانی او به همراه قطرات عرق که روی لب بالایی‌اش شکل می‌گیرند بازی او را قوی‌تر می‌کند؛ قهرمان ما چندان خوب نیست، چه برسد به این‌که افتخار‌آمیز باشد و تلاش‌های او برای نجات ایبن و بچه‌هایش تنها برای جبران خطاهای خودش است. در طول فیلم «عشق» L’Amore، روسلینی Rossellini برای فیلم‌برداری کامل از مانانی Magnani رنج زیادی کشید چراکه او باید بی‌قرار می‌بود و در آپارتمانش به این ‌طرف و آن‌ طرف می‌رفت، اما مولر Möller ترجیح می‌دهد همه‌چیز را مرتب نگه دارد و نزدیک به پایان فیلم اسگر را می‌بینیم که انگشت‌هایش را به یکدیگر قفل کرده و پیشانی‌اش را بر روی آن‌ها گذاشته است. شاید او در حال عبادت کردن باشد — در تنهایی و جدا از همه، اما با امیدی در دل که صدایش شنیده شود.
این مطلب برگرفته از نوشته‌ی آنتونی لین Anthony Lane در وب‌سایت New Yorker است.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان