پرویز شهبازی بعد از یک تجربه ناموفق با «مالاریا» دوباره به سمت سینمای داستانگو بازگشته است. امسال شهبازی بعد از مدتی کمکاری با یک فیلم که خودش ساخته و یک فیلمنامه که برای رسول صدرعاملی نوشته به جشنواره آمده و حضور پررنگی دارد.
پرویز شهبازی با «مسافر جنوب» اولین بار در سینمای ایران شناخته شد. فیلمی که دنبالهرو سینمای کیارستمی محسوب میشد و آن سالها سینمای کند و متکی به نابازیگر که در روستاها فیلمبرداری میشد هواخواهان زیادی داشت. شهبازی اما در اولین سال دهه هشتاد با «نفس عمیق» به موفقیت بزرگی رسید که هنوز که هنوز است روی کارنامه کاری او سایه انداخته است. به حدی که هر فیلم جدیدی از او با عنوان فیلم جدیدی از سازنده «نفس عمیق» شناخته و تبلیغ میشود. دردسر بزرگی است. به خصوص که از میان سه فیلمی که بعد از آن ساخت، «عیار چهارده» و «دربند» و «مالاریا» تنها دربند توانست موفقیتی هرچند نسبی به دست آورد. «طلا» در میان کارهای شهبازی مسلما جایی بالاتر از مالاریا میایستد و احتمالا از دربند هم بالاتر.
«طلا» در تهران امروز و در میان نگرانی از وضع بد مالی این ماههای اخیر میگذرد. منصور (با بازی هومن سیدی) هفت هشت ماه است که حقوقی نگرفته و کارفرمایش خیلی راحت میگوید که باید منتظر هفت هشت ماه حقوق نگرفتن دیگر هم باشد. ناچار است با ماشین کار کند و تازه در ادامه فیلم است که عمق مشکلات وخیم مالی او را درمییابیم. برادرش از زنش جدا شده و از ترس مهریه پنهان است و اجاره خانهشان را منصور میدهد. دختر این برادر (که فیلم نامش را از نام او گرفته: طلا) به بیماری لاعلاج و پرهزینهای مبتلاست که کسی جز منصور را ندارد و خرج زندگی خودش و مادربزرگش هم هست. در این میان در جمع دوستانهی دوستدخترش دریا صحبت از این میشود که باید بیزنس خودشان را راه بیاندازند و شریک شوند. دریا (که نگار جواهریان با همان آرامش بیتغییر چندسال اخیرش نقشش را بازی میکند) همان اول اعلام میکند پدرش به او اجازه نمیدهد اما منصور و رضا (با بازی مهرداد صدیقیان) و لیلا (با بازی طناز طباطبایی) را تشویق میکند طرح مغازه سوپ خوری را جدی دنبال کنند و به منصور اطمینان میدهد هم به او کمک مالی میکند و هم وام میگیرد. منصور ناخواسته در این طرح پرهزینه مشارکت میکند اما مشخص است که از عهده پولش برنمیآید و گرفتاریها تازه از این جا شروع میشود که یکی دوتا هم نیست و تا حد جنایت هم پیش خواهد رفت.درامی که پرویز شهبازی پایهگذاری کرده ذره به ذره پیش میرود و عمیق و چالشبرانگیزتر میشود. منصور گام به گام مشکلاتش بیشتر میشوند و حل آنها سختتر. اما مشکل درام شهبازی در درجه اول این است که آدمهای فیلمش دست به کارهای غیرمنطقی میزنند و از حوزه باورپذیری گاهی خارج میشوند. دلیل اعتماد کامل و صد در صدی دریا به منصور مشخص نمیشود (البته میفهمیم که ناشی از یک حس عمیق دوست داشتن است) و بی احتیاطیهای پشت سر هم منصور در مورد دلارها از منطق به دور است. همچنین نمیفهمیم پلیس چطور به این سرعت بعد از یک شکایت به دوستهای متوفی شک کرد و دنبالشان آمد و از اول میدانست مظنون اصلی چه کسی است. حجم مشکلات آوارشده بر سر شخصیتها هم خیلی زیاد است و بعضی از آنها مثل سقط جنین اصلا رها میشوند.
با این وجود همین که فیلمی داستانش را نسبتا خوب و تقریبا سالم روایت میکند و نقشها درست تقسیم شدهاند و آدمها همدلی برانگیز هستند در سینمای امروز ما خودش دستاورد کمی نیست و از این نظر شهبازی اگر هم گامی به جلو نگذاشته اما در عوض گام به عقب هم برنداشته است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
53