ساختهٔ جدید فاتح آکین Fatih Akin به نام «دستکش طلایی»، روایت واقعی از یک قاتل زنجیرهای به نام فریتز هونکا Fritz Honka در دهه 70 میلادی در آلمان است. هیچکس نمیتواند این فیلمساز آلمانی را به جادویی کردن چیزی یا کسی در فیلمی که قاطعانه به کثیفیهای خودش اختصاص دارد، متهم کند. این فیلم طوری ساخته شده که بیننده حتی میتواند بوی گوشت درحال پوسیدن جنازهها را در حین تماشای فیلم حس کند.
همچنین بخوانید:
معرفی فیلم In the Fade ساخته فاتح آکین
یوناس داسلر Jonas Dassler جوان 22 ساله با گریم متفاوتی در نقش اصلی «دستکش طلایی» بازی میکند. آکین سعی کرده وجوه شخصیتی قاتل و قربانیان را به عنوان یک انسان به تصویر بکشد. تماشای این قاتل که قربانیان زن آسیبپذیر را یکی پس از دیگری از پای در میآورد، یک جذبهٔ عجیبوغریب توخالی است و سخت میتوان احساسات درونی آن را باور کرد. «دستکش طلایی» به جای استفاده از تکنیک نمایشهای «Punch-and-Judy» که یکی از شخصیتها همیشه بر دیگری قالب میشود، به طنز بیمارگونهای چنگ میزند.
استفاده از این کار مشکلی ندارد، اما دلیل قانعکنندهای برای فیلمی که تا این حد نفرتانگیز است به حساب نمیآید. هرچند داستان اصلی با اقتباس از رمان پرفروش هاینتس اشترونک Heinz Strunk ساخته شده، اما یک بررسی روانشناسانه هوشیار از زهر خشونتی مردانه یا حتی آگاهیبخشی از یک زندگی درهم و فاسد نیست. در عوض، ساختهٔ آکین به عنوان یک بررسی فتنهانگیز توخالی کار می کند که با صحنههای خشن از زنان بیگناه که یکی پس از دیگری تکهتکه میشوند، تماشاچیانش را اذیت میکند. به نظر نمیرسد که چنین فرمول پیچیدهای ارزشمند باشد. شاید برای پخشکنندهٔ فیلمهای ترسناک نیمهشب این فیلم دارای پتانسیل بالایی باشد، اما کلیت این فیلم همانقدر که مبهم است، خستهکننده نیز هست.
«دستکش طلایی» که در دهه 70 میلادی میگذرد، بلافاصله به معرفی هونکا پس از اولین ارتکاب به قتلش میپردازد که در اتاق زیرشیروانی کهنه و کثیفش در ساختمانی در هامبورگ زندگی میکند. با استفاده از سبک خاطرهانگیز «سال کبیسه» Leap Year اثر مایکل روی Michael Rowe، دوربین بین درب ورودی خانه تا اتاق هونکا به صورت معلق در آمده و او را نشان میدهد که در تلاش است قطعات بدن زنی را که به قتل رسانده در یک کیف قرار دهد.
در طول فیلم، باز هم چنین ترکیبی را مشاهده خواهیم کرد و حرکت شجاعانهتری برای ورود به خلوتگاه جهنمی او رخ نخواهد داد؛ آکین و رینر کلاوسمن Rainer Klausmann فیلمبردار، چندین بار با استفاده از قاببندی خجالتگونه، تماشاچی را از رقتانگیزترین حملههای شخصیت اصلی دور میکنند تا آنها را با چیزهای دیگری اذیت کند. زمانی که قاتل بالاخره با استفاده از یک ارهٔ زنگزده، شروع به قطعه قطعه کردن جنازه میکند، ادیت صدای خرد کردن جسد، کاملا دل و رودهٔ شما را بهم میریزد.
برویم به سال 1974. جدا از پیچیدگیهایی که از سگ پشمالو میبینیم، به جزئیات زندگی پترا Petra (گرتا سوفی اشمیت Greta Sophie Schmidt) در یک بعدازظهر معمولی میرسیم که بیهدف روی پیادهروی جلو خانه نشسته و ناخواسته به اولین هدف هونکا تبدیل میشود. آیا پترا قربانی بعدی است؟ شاید، اما فیلم زیاد به این سوال نمیپردازد و بیننده را بین کنکاش پاسخ این سوال و وجود موردهای شکار موفق میانسال به عنوان طعمهٔ هونکا، رها میکند. هونکا بیشتر وقتش را در بار دستکش طلایی و در کنار مشتریهای الکلی آنجا میگذراند.
یکی از آن مشتریهای ولگرد میانسال به نام گردا Gerda (مارگارت تیسل Margarete Tiesel)، وارد شراکت غمانگیزی با هونکا میشود که سرشار از کشمکشهای فیزیکی، جنسی و حتی سؤاستفادههای روحی و احساسی بیپرده است. دیگر قربانیان هونکا خیلی سریعتر از این به طعمهٔ بعدی او تبدیل میشوند.
مقایسهٔ «دستکش طلایی» با «خانهای که جک ساخت» The House That Jack Built ساختهٔ جدید و جنجالی لارس فون تریه Lars von Trier از نظر تم داستان و ساختار اجتنابناپذیر است: اگرچه سبک این فیلم کثیفتر است، فیلم آکین در رابطه با زنان قربانی داستان که زیر قدرت مرد درحال زجر کشیدن هستند، بیشتر سادیستی و غیراخلاقی است. با این حال (جدا از بحثها و اختلاف نظرها) فیلم فون تریه یک معنای پنهان منعکسکننده از تصویر خود را نسبت به صحنههای منزجرکننده داشت و از خشونت به عنوان ابزاری برای گسترش خلاقیت فون تریه استفاده کرد.
سخت میتوان متوجه شد چه چیزی آکین را پس از موفقیتی که با دیانه کروگر Diane Kruger در «در محوشدگی» In the Fade داشته، به اینجا که تفسیر درستی از نفرت شخصیت اصلی از زنان را ارائه نمیهد، کشانده است؛
هرچند در شخصیتسازی زنان داستان آنها را به عنوان آدمهایی ضعیف و دستوپاچلفتی میبینیم که با دوربین از بالا و به طرز بیرحمانهای به تصویر کشیده شدهاند و به نظر میرسد که اینها را از زاویه دید و تفکر هونکا میبینیم.
بازیگران طبق تعهدی که دارند در فیلم ظاهر شدهاند: داسلر که 15 سال از شخصیت فیلم جوانتر است، بازی فیزیکی فوقالعادهای را به نمایش میگذارد و تیسل نیز به خوبی تراژدی یک انسان خالی از شوق را بازی میکند.
اما مرز این استعداد هنری کجاست؟ لحظاتی وجود دارد که همکاری آکین و داسلر «شجاعانه» توصیف میشود، اما به سختی میتوان از فیلمی که صرفا خشونتهای وحشیانه شخصیت مرد داستان را به عنوان یک معمای جذاب به تصویر میکشد، انتظار زیادی داشت. ممکن است «دستکش طلایی» موضوع فیلم را تقدیس نکند، اما بازبینی درونی داستان برای شخصیت اصلی مرد یک امتیاز به حساب میآید.
این مقاله برگرفته از نوشتهٔ گای لاج Guy Lodge در سایت variety.com است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
0