دایان کروگر (Diane Kruger) در فیلم جدید فاتح آکین (Fatih Aki)، «محوشدگی» In the Fade، فیلمی دادگاهی و تلافی جویانه به زبان آلمانی هنرنمایی کرده است. فیلمی که دربارهی نفرت نئو نازیها و جرایم آنهاست. هیئت داوران جشنواره کن امسال بازی دایان کروگر در این فیلم را شایسته دریافت جایزه بهترین بازیگر زن دانست، و این جایزه شب گذشته در مراسم اختتامیه جشنواره به او اهدا شد.
نظر دبورا یانگ (Deborah Young)، منتقد هالیوود ریپورتر (hollywoodreporter) را در بارهی این فیلم میخوانیم.
در ادامه فیلم «خداحافظ برلین» Goodbye Berlin سال پیش، فاتح آکین پرشی به بالا داشته و درباره ی قتلهای نئونازیها در آلمان فیلم ساخته است. از شروع خشنش از بمب گذاریها بر ضد ترک های آلمان نشین، فیلم «محوشدگی» در میان کارهای فاتح آکین متمایز است، خشم و عصابانیتی که این کارگردان آلمانی با اصلیت ترک در داستان به نمایش گذاشته است، بینندگان را خواهد لرزاند. احساس شدید و تواناییش در تکان دادن بینندگان فروش گیشه ی مناسبی را برای کمپانی های پخش کننده این فیلم رغم خواهد زد. فیلمی که در این عصر احاطه شده در تنش های مذهبی-نژادی خوش خواهد درخشید.
با اینکه این داستان سیاسی و مرتبط به جرایم نژآدپرستی عصبانیت زیادی را بر خواهد انگیخت چیزی که بیش از همه در فیلم نظرها را به خود جلب خواهد کرد، زن داستان با بازی دایان کروگر است. زنی که سابقه مصرف مخدرهای قوی دارد، بدنش پر از تتو ست و بی هیچ واهمه ای از مقبول قرار گرفتن در اجتماع، همان طور که میخواهد زندگی میکند. با بازی به زبان مادریش (آلمانی) و با ارائه ی شاید بهترین بازیش تا به حال، تصویر زنی شجاع، احساسی و کینه ای را ارائه میکند، که به احتمال زیاد جایزهی کن را برایش به همراه خواهد داشت (همینگونه هم شد).
عشق سریع شکل گرفته ی زن داستان به ساقی موادش، مردی ترک به نام نوری، در واقع بازتابیست از داستان فیلم 2004 آکین که جایزه ی خرس طلایی برلین را برایش به همراه داشت. زمانی با هم آشنا میشوند که او در کالج از او مواد میخرد و زمانی که مرد در زندان است با او عروسی میکند. در صحنه بعدی بزرگ شده و صاحب فرزند پسری به نام رُکو که عاشقانه دوستش دارند، شدهاند. بیزنس کوچک مالیاتی و آژانس مسافرتی را اداره میکنند که در حال پیشرفت است و در قلب محله ی ترک نشین قرار دارد. محله ای کم و بیش نا امن و زمانی به این امر پی میبریم که زن پس از گذاشتن پسرش پیش نوری، به دختری اخطار میدهد که دوچرخه اش را قفل کند.
وقتی شب به محل کار بازمیگردد، خیابانشان تبدیل به صحنهی جرمی شده که از نور چراغ های پلیس مانند تزیینات کریسمس روشن است. دفترشان بر اثر بمبی تکه تکه شده و اثری از نوری و پسرشان نیست. عکس العمل زن ناراحت کننده و دردناک است و اکین این حس را حسابی به نمایش گذاشته، حسی که تا پایان داستان الهام بخش کار است.
زمانی که زن داستان در حال سوگواریست، تکه های بدن پیدا میشوند و دی ان ای آنها با مسواک هایشان مطابقت داده میشود. رییس پلیس داستان با تمام محبتی که دارد، میخواهد این دو قتل را به سابقه ی نوری و روابطه زیرزمینی اش مرتبط کند، ولی زن مطمئن است که این موضوع حتما به نئونازیها مرتبط است. میداند که نوری از زمانی که از زندان با مدرک مدیریت بیرون آمده، پاک بوده است. وکیل پر محبت و کمک کارشان، دانیلو فاوا هم تاکید دارد که نوری هیچ وقت کاری نمیکرده که خانوادهاش را تحت الشعاع قرار دهد. ولی وکیل، با بی توجهی و نادانی بسته ای مواد به زن میدهد تا شاید دردش را تسکین دهد، تسکین میدهد اما بعدها به ضررش تمام میشود.
با کمی (خیلی کم) کمک از مادر سخت دل و پدر و مادر نوری که از ترکیه برای خاک سپاری (پدر و پسر) امده اند، به دادگاه می رود و باید با اتفاقات آن روبرو شود. شک او به نئو نازیها درست از آب در میآید، پلیس موفق میشود دختری که دوچرخهاش را جلوی دفتر آنها گذاشته، و شوهر دختر دوچرخه سوار را دستگیر کند. آنها عضو گروه نئونازی هستند که ارتباطات بینالمللی دارند و توسط وکیلی خشک و سرد و نازی مآب دفاع میشوند.
ولی این پایان داستان نیست، ملودرامی که در نتیجه باز میماند و جا برای گفتگو و حدس و گمان باز میگذارد. کار تکنیکال در فیلم هم در تمام مراحل بسیار خوب ارائه شده است. رینر کلاسمن (Rainer Klausmann) فیلمبردار آکین که معمولا با او کار میکند اتمسفری بارانی را در کل فیلم به همراه تعلیق و حسی واقعی برایمان به تصویر کشیده است. طراح صحنه، تامو کونز (Tamo Kunz) هم به مقابله با استریوتایپ طراحی صحنه آپارتمانی رفته و آهنگ متن جاشوا هم (Joshua Homm) هم تعلیق و غم داستان را به خوبی بازگو کرده است.
Post Views:
1