این شاعر و طنزپرداز در گفتوگو با ایسنا درباره وضعیت ادبیات در سال 97، اظهار کرد: سالی که گذشت خیلی اتفاق خاص و عجیبوغریبی در فضای طنز و ادبیات نیفتاد. خصوصاً اینکه متأسفانه در حوزه نشرمان دچار مشکلاتی از قبیل تأمین کاغذ هستیم. ناشران خصوصی که خیلی سخت کتاب چاپ میکردند و ناشران دولتی هم که حالا درگیر همین مسائل شدهاند. ما جشنوارههای سروساماندار و درست و درمانی هم که نداریم. جشنوارههای دولتیمان که یک ورشان میلنگد. جشنوارههای خصوصیمان هم دارند از بین میروند. روزنامهها و مطبوعاتمان هم که کاراییشان را از دست دادهاند؛ یعنی مکانهایی که برای رصد آثار خوب ادبی و هنری بودهاند و میتوانستیم به عنوان متر و معیار یا سنگ محک استفاده کنیم، متأسفانه ارزشها و قابلیتهای خود را از دست دادهاند. در جشنوارههای دولتی امثال شعر فجر و جلال آلاحمد هم کارهایی که ارائه شد و جایزه برد، کارهای خیلی سطح پایینی بود. اگر معیار ادبیات ما این آثار هستند پس «بر او نمرده به فتوای من نماز کنید». ادبیات در این مملکت واقعاً مرده است!
او در ادامه گفت: ناشران هم میگویند که ما داریم فقط داستان و رمان خارجی میفروشیم. رمان و داستان ایرانی به سختی برای چاپ قبول میکنند، چون که نه جایگاهی دارد و نه دیده میشود و نه جشنوارهای دارد. الان جشنوارههای خصوصی درگیر باندبازیهای خودشان و دولتیها هم درگیر رفیقبازیهای خودشان هستند. هیچ متر و معیار درستی وجود ندارد که بگوییم وضعیت امسال ادبیات خوب بوده است یا بد. متأسفانه امسال در حوزه طنز یکی از بزرگان بی تکرار، ابوالفضل زرویی نصرآباد را از دست دادیم. این بزرگان هستند که میتوانند برای ما متر و معیار باشند و از بین رفتنشان ضایعه جبرانناپذیری است.
نویسنده «بوطیقای شیطان» با بیان اینکه امسال هیچ دستاوردی در حوزه ادبیات و طنز نداشتیم، بیان کرد: امسال حتی در نمایشگاه کتاب هم کتاب قابل توجهی که بتوانم بخرم و از آن لذت ببرم، پیدا نکردم. امسال هیچ کتابی از نویسنده یا شاعر ایرانی و حتی ترجمه خوبی پیدا نکردم که بخواهم درباره آن حرف بزنم و بگویم که امسال کتاب شاخصی داشتیم. این دلایل مختلفی دارد، که مهمترین دلیلش اقتصادی است که حوزه نشر و فرهنگ را تحت تأثیر خودش قرار داده است. دلیل دیگر آن دلیل فرهنگی است. ما مکانهایی را که با سلامت، آثار را داوری و ارزیابی میکردند، از دست دادهایم. روزنامهها و منتقدان، جایزههای درست و ناشران مستقل قدرتشان خیلی کم شده است.
او سپس به کتابهای ضعیفی که بیشتر با اقبال عمومی مواجه شدهاند اشاره و اظهار کرد: این روزها کتابهایی که عامهپسند هستند پررنگ میشوند و گل میکنند. متأسفانه فضای مجازی و سلبریتیهای کمسواد در این موضوع کمتاثیر نیستند. جامعهای که در وضعیت فرهنگیاش سلبریتیها تأثیرگذار هستند و سلبریتیها برای ما تعیین تکلیف میکنند، وضعیت فرهنگیاش جذاب نیست. باید متفکران و نویسندگان جامعه پیشرو باشند نه سلبریتیهایی که واقعاً آدمهای کمسوادی هستند.
علیرضا لبش به جعل آثار ادبی هم که در صفحههای سلبریتیها رخ داده است اشاره کرد و افزود: مثلاً یک موردی که امسال باب شد، جعل شعرها توسط سلبریتیها بود که شعرها را با اسامی جعلی در صفحاتشان منتشر میکردند و بعضی دوستان هم که در زیر آن پستها توضیح داده بودند، با بد و بیراه و فحش از سوی طرفداران آنها مواجه میشدند. وقتی سلبریتی در زمینه ادبیات سواد ندارد، باید متوجهش کرد. این کارها خسارات جبرانناپذیری به فرهنگ و هنر میزند که بعداً روی سرمایه اجتماعی ما تأثیرگذار است و باعث اتفاقهای نامناسبی میشود. متأسفانه در این جامعه هر وقت که ما از نظر اقتصادی کم میآوریم اولین کار این است که شیر بودجه فرهنگی را میبندیم. شیر بودجه فرهنگی هم که بسته میشود، فرهنگ ما دچار ضعف و مشکل میشود. فرهنگمان که دچار ضعف میشود یک عده آدم سودجو میآیند و سردمدار اتفاقات فرهنگی میشوند و جامعه را به قهقرایی که خودشان هم نمیدانند میبرند. همین باعث میشود که روح جامعه آسیب بخورد و در این صورت جامعه نمیتواند در سلامت، حرکت خود را ادامه دهد. متأسفانه این اتفاقات دارد میافتد و همه نشستهاند دست روی دست گذاشتهاند و نگاه میکنند.