مقدمه
درک جنبش های اجتماعی اعتراض آمیز، به ویژه زمانی که رهبران فرهمند (Charismatic)، لایه بندی های نظام را با توسل به یک رشته ارزش های اعتقادی دگرگون می سازند از طریق بررسی ارزش ها، رفتارها و نمادهای فرهنگی به مقولات ساده تری تبدیل می گردند. فهم سامانه سیاسی پیشاانقلاب نیز می تواند با تکیه بر این قاعده مندی، بهتر حاصل شود. آن چه اهمیت زیادی دارد این است که منطق ارزشی ای که بر کنش گران انقلابی در انقلاب ایران حاکم بود مشروب از اصل امامت و مهدویت بوده است.
آموزه مهدویت از کانونی ترین گزاره های اعتقادی شیعه است که نصوص و متون دینی ما هم بر این امر صحه می گذارد. تشیع در همیشه تاریخ پرفراز و نشیب خود منتظر بوده تا امام عصر (عج) ظهور کرده و دولت کریمه اش را به پا دارد. لذا اعتقاد به آموزه مهدویت، استراتژی شیعه در طول تاریخ بوده است. انقلاب اسلامی ایران نیز با ماهیتی دینی _ اسلامی، خود حرکتی در این بستر می باشد. ایدئولوژی که موج عظیم مردمی را در بهمن 57 به حرکت واداشت ناشی از باورها و برگرفته از گزاره های اعتقادی اسلام شیعی بود. اسلام شیعی توانست به عنوان هویت اعتقادی پنهان، در فرایند شکل گیری انقلاب اسلامی ایران به نحو مطلوبی عمل کند. الگوی مطلوب نظام سیاسی اسلام در حکومت حضرت مهدی (عج) محقق خواهد شد. با توجه به ماهیت انقلاب جهانی مهدویت که جامعه ای ایده آل و آرمانی است به تحلیل و بررسی نقش باور داشت مهدویت در شکل گیری و تأثیر این آموزه بر انقلاب اسلامی ایران خواهیم پرداخت.
فرضیه تحقیق مشتمل بر این پیشفرض است که انقلاب اسلامی ایران از فرهنگ انتظار ایجابی و مهدویت حداکثری متأثر است و آموزه مهدویت از طریق تحول در باورها، رفتارها و برخی نمادهای ایرانیان شیعه در تکوین هویت دینی انقلاب اسلامی ایران نقش آفرینی کرده است. این پژوهش برای راستی آزمایی این فرضیه در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه آموزه مهدویت در سامانه سیاسی انقلاب اسلامی ایران نقش آفرینی کرده است؟
ظرفیت شناسی آموزه مهدویت در اندیشه سیاسی شیعه
امامت محوری ترین مفهوم اعتقادی تشیع اثنی عشری است تا جایی که شیعیان را امامیه می نامند. یکی از شئون امامت، رهبری و جانشینی سیاسی است. این اصل، اثری ریشه دار در انتخاب حاکمان سیاسی در دوران غیبت دارد و با توجه به این اصل، مردم نمی توانند هر فردی را به عنوان حاکم انتخاب و از او اطاعت کنند بلکه حاکم باید نیابت خاص از امام داشته باشد یا با نیابت عامه انتخاب شود تا مشروعیت و مقبولیت لازم را داشته باشد.
آموزه مهدویت به عنوان متمم و مکمل اصل امامت، از عناصر اثرگذار در اندیشه سیاسی شیعه است. این آموزه به منزله محور تئوری سیاسی اسلام و تشیع در عصر غیبت از قابلیت بالایی برخوردار است. مؤلفه های سیاسی درون زایی نظیر انتقاد به پذیرش وضع موجود، چشمداشت و حرکت به سمت آینده مطلوب، ظلم ستیزی، عدالت خواهی، شهادت طلبی، تشکیل حکومت جهانی و… به آموزه مهدویت ماهیتی سیاسی بخشیده اند. تاریخ پر فراز و نشیب اسلام، همواره شاهد خیزش ها و التهابات سیاسی و اجتماعی فراوانی بوده است که با نام مهدی و الهام از اندیشه مهدویت عَلم قیام برافراشته اند. انتظار ظهور مهدی (عج) همواره زمینه ای برای بروز جنبش های مقاومت گرا بوده است. باور مهدویت و فرهنگ انتظار، از مهم ترین سویه های فعال سازی اسلام سیاسی بوده و هست. این آموزه که یکی از سیاسی ترین گزاره های اعتقادی اسلام است در شکل دهی به هیجانات و انقلاب های اجتماعی در فصل بندی سیاسی جوامع اسلامی نقش آفرین بوده است. ماهیت انقلابی و تهاجمی این آموزه آن را از سایر گزاره های دینی متمایز گردانیده است. ترکیب مهدویت با سیاست و ایدئولوژیزه شدنش، ماهیت غیر خنثی و انفجاری آن را آشکار می کند (شجاعی مهر، 1394ش: 12).
بنابراین اعتقاد به مهدویت، نه تنها ایستاری ارزشی و اعتقادی است، بلکه به مثابه یک عامل ژئوپولیتیک اثرگذار در دنیای اسلام و جهان تشیع نقش آفرینی می کند و اسلام شیعی به طور اخص، با هم آغوشی این آموزه، همواره در تحولات حوزه های سیاسی و فرهنگی جهان اسلام اثرگذار بوده است.
رهیافت حداقلی و سلبی به آموزه مهدویت
همواره با قرائت ها و برداشت های متفاوتی از آموزه مهدویت و انتظار فرج مواجه بوده ایم که این تعدد قرائات موجب نوسان و نارسایی در فهم و دریافت این آموزه بوده است قدر جامع آن ها به دو برداشت و رهیافت عمده برمی گردد که مهندسی فرهنگی در تکوین جامعه اسلامی را در طول تاریخ عصر غیبت ترسیم کرده است. رهیافت حداقلی و حداکثری.
اگرچه واژه انتظار و آموزه مهدویت در دالان پر پیچ و خم تاریخ تشیع، رنگ و لعاب های مختلفی به خود گرفته است اما قرائتی که سال ها حاکم بر ادبیات سیاسی و رفتار اجتماعی شیعیان بود یک نگاه منفعل و واپس گرایانه بوده است که در مقابل حرکت های استکباری، مهر سکوت به دهان زده و راه انزوا و عزلت نشینی را پیشه کرده است. به امید روزی که امام غائب «ظهور» کند و ریشه مظالم را از بین ببرد. رهیافت حداقلی به آموزه مهدویت، به دیدگاه کسانی اطلاق می شود که پدیده ظهور حضرت حجت (عج) را تنها معلول اراده و مشیت الهی می دانند و برای عوامل انسانی و طبیعی نقش چندانی قائل نیستند فلذا هیچ گونه مسئولیت و تکلیف اجتماعی را در عصر غیبت برای مکلف بر نمی تابند. سرچشمه این تلقی منفی و منفعلانه به موضوع انتظار و مهدویت، ناشی از نگاه سطحی و برداشت عقیم نسبت به مفاد برخی روایاتی است که در مورد نفی هر گونه قیام و حرکتی در عصر انتظار و بطلان و یا نافرجام بودن آن نقل شده است.
در روایتی آمده است که امام صادق (ع) به ابوبصیر فرمود: هر پرچمی که قبل از قیام قائم (عج) برافراشته شود صاحب آن طاغوت بوده، اطاعت او خروج از اطاعت خداست (جمعی از مؤلفین، 1428ق: ج3، 431).
این خوانش سلبی از ظاهر این روایت که منشعب از فرهنگ اَخباری گری است، هر نوع اقدامی در جهت اصلاح اجتماعی و سیاسی را باطل قلمداد می نمود و چله نشینی و سکوت را یگانه رسالت منتظران تعریف می کرد؛ غافل از این که این قبیل روایات به قیام هایی ناظر است که به نام «مهدی» صورت می گیرد و به خود دعوت می کند نه هر نوع قیام و حرکت اصلاح گرایانه ای که در جهت احیای دین و اقامه توحید در سطح عام باشد. مضاف بر این که در زمان حضور ائمه، انقلاب هایی نظیر قیام مختار و زید به وقوع پیوست گرچه اذن اولیه این انقلاب ها از جانب معصومین صادر نشده بود ولی مورد دعا و تأیید ضمنی اهل بیت قرار گرفت و ائمه شیعه آن قیام ها را طاغوت نخواندند. بر اساس این دریافت حداقلی و سلبی از آموزه مهدویت، نه تنها هر گونه تلاش در عصر غیبت برای برپایی حکومت اسلامی باطل و بی نتیجه بود بلکه نتیجه معکوس داشت و منجر به تاخیر قیام حضرت می گشت.
برون دادهای رهیافت حداقلی و سلبی به آموزه مهدویت
دریافت حداقلی از آموزه مهدویت و فرهنگ انتظار مهدی، پسامدها و نتایج فرهنگی و اجتماعی را به دنبال داشت که به چند مورد آن به صورت مختصر اشاره می کنیم.
1- تعطیل شدن حدود و قوانین اسلامی و رشد اباحی گری:
یکی از برون دادهای دیدگاه حداقلی و سلبی به مهدویت در حیات اجتماعی مسلمین، نفی دستورات و تعالیم اسلام، بالاخص تعطیلی امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر از عناصر اساسی فرهنگ شیعه به شمار می آیند که با مراعات مبانی و اصول آن، سلامت جامعه در ابعاد گوناگون تضمین می شود با عدم رعایت حدود و حریم آن جامعه به سکون و ایستایی و به تعبیر استاد مطهری به نوعی اباحی گری می رسد. (مطهری، 1369ش: 63) این نوع برداشت از ظهور و انتظار مهدی که با بدفهمی از پاره ای روایات، به خویشتن داری در مقابل ظلم دعوت می کرد، ناخواسته منجر به نوعی تعطیلی در حدود و قوانین شریعت و گسترش فساد به وسیله مفسدان در سطح جامعه می شد که به هیچ وجه با موازین اسلامی مطابقت ندارد.
2- نگاه غیرصحیح به تقیه و برداشت غیر انقلابی:
تقیه به عنوان استراتژی و یک تمهید سیاسی از سوی امامان شیعه و سایر رهبران و علمای شیعه تجویز شده و هدف آن، حفظ و نگه داری نیروها و امکانات شیعیان در راه تقویت مبانی دین و مبارزه با دشمنان بوده است؛ بنابراین حد و مرز تقیه را شرایط و موقعیت زمان مشخص می نموده است. با آغاز دوران غیبت کبری، زندگی عمومی و سیاسی شیعیان با مشکل مواجه شد. عدم حضور فیزیکی امام در جامعه، دو دیدگاه غالب در بین شیعیان را رقم زد. برخی معتقد بودند که در دوران غیبت، به دلیل عدم حضور امام معصوم، باید به زندگی تقیه آمیز در سایه حکومت های نامشروع اکتفا کرد و هیچ گونه مجاهدت و تلاشی در جهت اصلاح وضع حاضر و تشکیل حکومت نباید انجام داد زیرا منصب حکومت، منصب ائمه است و ولایت از آن امام معصوم است و احدی چنین حقی را برای تشکیل حکومت ندارد (ثبوت، 1390ش: 79). برخی از فقها هم نظیر امام خمینی (قدس سره) در عصر غیبت، قائل به نیابت حداکثری فقیه از امام معصوم بودند فلذا تشکیل حکومت را واجب می دانستند. وقتی قرائت حداقلی مهدویت به گفتمان رایج تبدیل شد، تقیه بیشترین حجم از رفتار سیاسی مسلمانان را به خود اختصاص داد و انتظار فرج در جامعه تقیه، گفتمان تقدیرگرایی را رقم زد که رخوت و رکود در جامعه، معلول نگاه افراطی به تقیه است. در رهیافت حداقلی به آموزه مهدویت، تقیه نه به عنوان یک تاکتیک اضطراری، که به موجب یک اصل در رفتار سیاسی شیعیان ظاهر گردید.
3- تقویت تفکر ترویج ظلم و فساد:
نگاه منفی به انتظار فرج و خوانش سلبی از آموزه مهدویت در شکل سیاسی خود در غالب انجمن ها و نهادهای فرهنگی نیز بروز نمود. انجمن حجتیه مهدویه که توسط شیخ محمود ذاکرزاده تولایی، معروف به شیخ محمود حلبی تاسیس شد گرچه برخی اهالی این انجمن در ترویج و بزرگداشت معارف مهدوی، نگارش، ترجمه و نشر آثار فاخر در این زمینه همت گماردند (رجبی، 1394ش: 195) اما نقدهایی بر نگرش کلان انجمن حجتیه به مهدویت وجود دارد. کلاسه تفکر انجمن این بود که انقلاب مهدی (عج) به دو چیز بستگی دارد:
الف) زمینه های منفی موجود در جامعه؛
ب) انحصار ترویج مهدویت به محبت و عشق به امام زمان (عج) و مخالفت با تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت.
در این نگرش، هر اصلاحی محکوم است زیرا هر اصلاح، یک نقطه روشن به حساب می آید و هرگاه عمل مثبت و اصلاح اجتماعی در جامعه صورت پذیرد ظهور، بعیدالوقوع و غیرممکن می گردد. در بین طرفداران تفریطی انتظار، شدت و ضعف و نوسان وجود داشت اما سرگشتگی، بلاتکلیفی و عدم اصلاح امور، جزء اصول مشترک این جریانات بود که در آن اتفاق نظر داشتند. انجمن حجتیه با نگاه واگرایانه به انتظار فرج، در عمل نسبت به مظاهر فساد در جامعه، واکنشی از خود نشان نمی داد، گویی حنجره های حجتیه در آن سیاهه بیداد و غربت عدل و داد، در برابر ستم طاغوتیان زمانه روزه سکوت گرفته بودند. بعد از آغاز نهضت حضرت روح الله که به رویداد 15 خرداد 42 انجامید در سنوات بعد، جریان متاخر از تفکر اخباری گری (انجمن حجتیه) بیشترین انرژی مبارزاتی خود را متوجه تفکر امام خمینی نمود (روحانی، 1382: ج3، 72) انجمن کوشید تا با تکیه بر روایاتی که هر گونه قیام قبل از ظهور موعود را نفی می کنند و نامشروع می دانند جبهه مقابل را این گونه بنمایانند. در جریان 15 خرداد 42، رهبر انجمن با اعتراض شدید امام را مورد مواخذه قرار داد که چه کسی مسئول این همه خون های به هدر رفته است؟ او در مدرسه مروی در سخنرانی خود امام را مسئول ریختن خون جوانان در قیام 15 خرداد دانست (باقی، 1362ش: 42). امام خمینی( بعدها با موضعی صریح و شفاف، زاویه انحراف این عقیده را بیان می کند: یک دسته ای می گفتند که خوب! باید عالم پر از معصیت شود تا حضرت بیاید، ما باید نهی از منکر نکنیم امر به معروف نکنیم تا مردم هر کاری می خواهند بکنند، گناهان زیاد بشود که فرج نزدیک شود… (امام خمینی، 1370ش: ج12، 209-208).
انجمن، هیچ اندیشه ای برای حکومت در دوران غیبت نداشت و در راستای دفاع از مهدویت، تنها به بعد فردی این آموزه و نیز مبارزه با بهائیت محدود شد و برای دستیابی به این هدف، همواره با حکومت پهلوی در تعامل و سازش بود و ظلم رژیم به مردم ایران را نادیده می انگاشت. مهدویت سکولار و غیر سیاسی انجمن حجتیه با پیروزی انقلاب اسلامی رفته رفته به حاشیه رفت و پس از سخنرانی حضرت امام خمینی( در تیرماه 1362، فعالیت های انجمن تعطیل شد.
4- تمکین حکومت جور و عدم تشکیل حکومت مشروع: پس از دوران غیبت،
علمای شیعه به لحاظ رویکرد فکری به دو دسته تقسیم می شدند: الف) علمای اخباری؛ ب) علمای اصولی(عقل گرا). فقیهان و دانشوران اخباری بر خلاف اصولیون، سلفی گرا بودند و به شدت با عقل، تفسیر و اجتهاد سرستیز و ناسازگاری داشتند. آنان که شعارشان بازگشت به اسلام اصیل و تکیه صرف بر قرآن، سنت پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) بود به تشکیل حکومت در زمان غیبت امام زمان (عج) توسط علمای دینی، به واقع اعتقادی نداشتند. اینان دارای نظریات سلبی حکومت بودند (بصیرنیا، 1381ش: 90).
نظریه سلبی حکومت شیعه معتقد بود که رهبری سیاسی از آن معصوم است و قابل واگذاری به غیر نیست و شیعیان در دوران غیبت نمی توانند نظام سیاسی تشکیل دهند و دوران غیبت دوران انتظار است. علمای امامیه در طول عصر غیبت، امیدی به تشکیل حکومتی مشروع و عادلانه تا قبل از ظهور حضرت ولی عصر (عج) نداشتند از این رو حاکمیت غاصبانه سلاطین را واقعیت این عصر می دانستند که بر هرج و مرج ترجیح دارد. این اندیشه، عصر غیبت را عصر تقیه زمانیه می داند بدین معنا که چون بازه غیبت، زمان تقیه است حتی با فراهم بودن تشکیل دولت، نباید تشکیل حکومت داد. این نظریه در طول تاریخ عصر غیبت، یک انحطاط و عقب گرد سیاسی را برای جامعه شیعه رقم زد و در پرتو رهیافت حداقلی به انتظار و تفکر اخباری گری، فقها هیچ گاه نتوانستند در رأس هرم حاکمیت سیاسی قرار گیرند. بلکه از دور نظاره گر جور حکام بودند و دل به ظهور ناگهانی مهدی (عج) داشتند.
نگرش سلبی انتظار در برون داد سیاسی خود، پذیرش و قیومیت هر گونه طاغوتی را بر مقدرات مسلمین برمی تافت. قرآن شریف این منطق خطا و برداشت منفی از انتظار ظهور را نفی می کند.
(الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الَّذِینَ کفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاء الشَّیْطَانِ إِنَّ کیْدَ الشَّیْطَانِ کانَ ضَعِیفًا( (نساء: 76 )؛ کسانی که ایمان آورده اند در راه خدا کارزار می کنند و کسانی که کافر شده اند در راه طاغوت می جنگند پس با یاران شیطان بجنگید که نیرنگ شیطان در نهایت ضعیف است.
این دسته که قرآن به صراحت به سرزنش آن ها پرداخته، به پذیرش و تمکین ولایت هر حکومت جوری در طول تاریخ غیبت تن در دادند و مرام و مسلک قاعدین را پیشه نمودند.
رهیافت حداکثری و ایجابی به آموزه مهدویت
رهیافت حداکثری به آموزه مهدویت کاملاً عکس رهیافت حداقلی آن بود. فرهنگ مهدویت حداکثری با نگاهی ایجابی همواره با انتقاد و نارضایتی از وضع موجود و امید به فردای مطلوب و جهانی پر از عدل و داد با تلاش و مجاهدت، سعی در به سازی جامعه و تاریخ داشت و همه امور را به فردا موکول نمی کرد. این رویکرد به آموزه مهدویت حامل مؤلفه ها و برون دادهای زیر بود:
برون دادهای رهیافت حداکثری و ایجابی به آموزه مهدویت
رشد عقل گرایی و تبدیل محدث به مجتهد: گروه عقل گرایان، که هم به احادیث اهل بیت (علیهم السلام) نظر داشتند و هم به واقعیت های زمانه، علاوه بر نقل و فهم احادیث کوشیدند به گونه ای انتظار را در شرایط تازه اجتماعی سیاسی تطبیق دهند تا هم سیطره و حاکمیت آنان حفظ شود و هم واقعیت های اجتماعی زمانه نادیده گرفته نشود. از این رو قرائت آنان از وظایف عالمان دینی در عصر غیبت دگرگون شد و این تکالیف را تنها به ثبت احادیث و نقل آن ها به دیگران منحصر ندیدند. از این رو رتبه عالم دینی در نظر آنان از راوی صِرف احادیث به فقیهی ارتقاء یافت که با ابزار عقل به استنباط در کتاب و سنت می پردازد و اجتهاد می کند. با آغاز تحول در مسئولیت عالمان دینی در غیبت کبرا از نقل حدیث به فقیه و مجتهد، مفهوم انتظار و مهدویت نیز دگرگون شد و تفاوتی جدی با تلقی نقل گرایان پیدا کرد. با افزایش فاصله زمانی عالمان شیعه با دوران حضور امام و احساس مسئولیت های جدید در شرایط تازه اجتماعی، راوی احادیث امامان به رتبه فقیه ارتقاء یافت و واجد یکی از مسئولیت های مهم امام معصوم یعنی بیان حکم الهی بود با این تفاوت که امام معصوم شیعه به علم الهی احکام را بیان می کرد و فقیه شیعه با رأی اجتهادی خویش که احتمال خطا در آن وجود داشت. با اعتبار یافتن حکم فقیه در استنباط احکام شرعی، دایره مسئولیت های منتظران در عصر انتظار امام معصوم (ع) گسترده تر شد چه آن که در قالب مکانیسم اجتهاد می توانستند به استنباط احکام تازه دست زنند و کشف هر حکم تازه، مسئولیت های تازه ای را فرا روی ایشان می نهاد که تفاوتی هم با زمان حضور امام نمی کرد. با سقوط خلافت عباسی شرایط برای گسترش تشیع از طریق همکاری نزدیک با حاکمان مغول (ایلخانان) فراهم آمد. علامه حلی سرآمد فقیهان این عصر، توانست با اجتهاد تازه خود مسئولیت جدیدی را به مسئولیت های فقیه در عصر غیبت (دوره انتظار ) بیفزاید. علامه حلی در رتبه مشاور عالی نظام ایلخانی توانست آن را به پذیرش مذهب تشیع متقاعد سازد و از این طریق راه را برای گسترش تشیع در ایران فراهم آورد (حلی، 1414ق: 38 به بعد ).
با ظهور صفویان در عرصه تاریخ سیاسی اجتماعی ایران، این سرزمین دچار تحول فوق العاده ای شد و آنان عرصه تازه ای را برای مسئولیت های فقیه فراهم ساختند و از وی به عنوان نایب امام زمان (عج) خواستند در عرصه های تصمیم گیری مهم حکومت مانند مشاوره، قضا و سیاست گذاری حاضر باشند. علاوه بر این ده ها منصب مهم را برای روحانیون آماده کردند (الوردی، 1991م: 60 به بعد).
محقق کرکی در دستگاه صفویان منصب «شیخ الاسلام اول» را داشت. در این مقطع ورود بیش تر فقیهان اصولی (عقل گرا) باز هم منجر به افزایش مسئولیت های بیش تر اجتماعی آنان شد و منتظران موعود در این دوره را با عرصه های تازه ای از مسئولیت های اجتماعی درگیر کرد. با سقوط صفویان و آمدن افشاریان و کاهش نفوذ فقیهان اصولی، بار دیگر موضوع اختیارات فقیه، محل نزاع دو تیپ اخباری و اصولی شد. مراجع شیعه در تاریخ ایران قاجار در جنبش مشروطه و نهضت تنباکو بار دیگر تاثیرگذار بودند و بالتبع، انتظار منتظران در این دوره نیز با دوره های پیشین متفاوت شد فقیهان اصولی این دوره در بزرگ ترین حادثه فکری یعنی نوشتن قانون اساسی اول برای ایران، نقش آفرینی کردند و کسانی چون نائینی برای نخستین بار از منظر اجتهادی و فقهی به تئوریزه کردن نظام سیاسی مشروطه پرداختند. به طورکلی ورود به عرصه سیاسی و اجتماعی معطوف به انتظار حداکثری در این مقطع تاریخی عمق بیشتری گرفت و با تولد سیاسی امام خمینی (ره) و خلق انقلاب اسلامی به اوج رسید.
تحول مفهوم تقیه و تبدیل فقه مقاومت به فقه اقتدار: راه تقیه و سکوت مصلحت گرایانه کم و بیش در جوامع اسلامی ادامه داشت و تقیه همچنان در مفهوم سنتی اش به ابزاری برای توجیه پذیرش موجودیت حکومت های وقت، تمکین و همکاری با آنان تبدیل گردید. تا آن که در قرن چهاردهم که می رفت تقیه، آلوده به عافیت طلبی شود و نیز دین و ارکان آن در معرض نابودی قرار گیرد امام خمینی (ره) با موضع ایجابی خود نسبت به کلیدواژگان معرفتی تشیع، به بازخوانی از واژه تقیه پرداخت و گفتمان تقیه را برای اجتماع شیعیان حرام نمود. در سال 1341 در پی حمله دولت به مدرسه فیضیه قم و شهادت و ضرب و جرح تعدادی از طلاب، امام خمینی (ره) اعلامیه ای با نام «شاه دوستی یعنی غارتگری» منتشر کرد و در آن بر تحریم تقیه فتوا داد. امام خمینی (ره) می فرمایند: گاهی وقت ها تقیه حرام است آن وقتی که انسان دید که دین خدا در خطر است نمی تواند تقیه کند آن وقت هر چه پیش آید، باید برود، تقیه در فروع است نه در اصول، چون تقیه برای حفظ دین است جایی که دین در خطر است جای تقیه نیست جای سکوت نیست (امام خمینی، 1370: ج20، 338).
لذا ایشان با طرح نظریه ولایت مطلقه فقیه، راه گذار فقه امامی را از فقه مقاومت به فقه اقتدار تسهیل نمود. در رهیافت حداکثری به مهدویت، تقیه از بار منفی خود تُهی می شود و به منزله یک ابزار مبارزاتی و مبارزه پنهانی علیه ظلم و استبداد، نمود پیدا کرده و با تأسیس حکومت اسلامی، تقیه در ساحت دینی زنگ می بازد اما استراتژی تقیه تعطیل نمی گردد.
نظریه ولایت حداکثری فقیه و تشکیل حکومت دینی:
نظریه ایجابی شیعه بر خلاف دیدگاه سلبی آن بر این عقیده است که دوران غیبت به معنای محرومیت سیاسی نیست و هر جا امکان داشت و شرایط مهیا بود باید دولت تشکیل داد، در راستای تحقق نظریه ایجابی حکومت، اشخاصی همچون کاشف الغطاء و ملااحمد نراقی ولایت سیاسی فقیه را مطرح کردند و اظهار داشتند که پادشاه برای این که به سلطنت برسد باید از جانب فقیه اذن داشته باشد (بصیرنیا، 1381ش: 91). به این ترتیب نقش روحانیت و حوزه عمل فقها گسترده و گسترده تر شد. فقهای شیعه گام به گام با استنباط های تازه خود از اختیارات و مسئولیت های فقیه جامع الشرائط در عصر غیبت، به مفهوم انتظار و ابعاد آن جان تازه ای بخشیدند اما اوج این استنباط ها از ذهن امام خمینی (ره) تراوش شد. ایشان که مهم ترین مسئولیت امام معصوم را حفظ و اجرای احکام اسلامی و انجام این مهم را منوط به تشکیل حکومت اسلامی دانستند با اعلام مبارزه آشکار خود با نظام سلطنتی و ارائه دیدگاه ولایت مطلقه فقیه به عنوان رأس نظام اسلامی، بزرگ ترین تحول در مفهوم انتظار را به وجود آورد. در گذرگاه اندیشه ایشان، همان گونه که فقیه جامع الشرائط واجد اختیاراتی چون استنباط احکام، قضا و غیر از این ها در عصر غیبت است مسئولیت برپایی حکومت اسلامی را نیز عهده دار است. امام خمینی (ره) برای تبیین این دیدگاه به برگزاری جلسات درسی در تبیین این موضوع پرداخت و از حکومت اسلامی در عصر غیبت به عنوان جهاد اکبر یاد کرد (خمینی، 1383 ش: 9).
نقش هویت زای آموزه مهدویت در ساخت سامانه سیاسی انقلاب اسلامی
هویت مکانیزمی است که شامل ارزش ها، باورها، رفتارها، نمادها، طرز تلقی ها و نحوه شناخت فرد از جامعه و جهان است. این فرایند که عامل انسجام و همبستگی اجتماعی است زمانی عمل می کند که عوامل هویت ساز در تقابل با هم نباشند و بدون تعارضی بنیادین بتوانند گفتمان مسلطی را به وجود آورند.
فهم هویت انقلاب اسلامی ایران، در گرو فهم انگاره های ارزشی و مذهبی جامعه شیعی ایران است. برای رمزگشایی از چرایی و چگونگی وقوع انقلاب اسلامی ایران، ناگزیر به کاوش در باورها (اعتقادات)، رفتارها (عملکرد ) و نمادهای (شعائر ) انقلابیون هستیم. برای شناخت سازه های هویت ساز این انقلاب و راستی آزمایی این فرضیه که شکل گیری انقلاب اسلامی ریشه در مکتب و اندیشه شیعه دارد به تبیین و واکاوی نقش آموزه مهدویت در فرایند باورها، رفتارها و نمادهای انقلابیون در فرایند شکل گیری انقلاب اسلامی ایران می پردازیم.
الف) باورشناسی انقلابیون در انقلاب اسلامی ایران
ایدئولوژی و اندیشه ای که موج عظیم مردمی را در بهمن 57 به حرکت واداشت ناشی از باورها و برگرفته از اسلام شیعی بود. اسلام اهل بیتی و نظام اعتقادی و ارزشی شیعه که عبارت است از اصول و فروع دین اسلام بر اساس مذهب تشیع، توانست به مثابه ایدئولوژی غالب انقلاب در فرایند شکل گیری انقلاب اسلامی به نحو مطلوبی عمل کند. در این مجال عناصر و برون دادهای مهم این منظومه اعتقادی که در رفتار سیاسی شیعیان و انقلابیون تأثیر مستقیم داشته اند را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.
اصل امامت
مفهوم امامت با ابعاد و ویژگی های خاصی که در تفکر شیعه دوازده امامی وجود دارد در هیچ مکتب دیگری یافت نمی شود. امام در آیین تشیع شأن سیاسی دارد. شیعه امامیه به وجود امام در هر زمانی اعتقاد دارد و سر حلقه سلسله امامت، شخص علی بن ابی طالب( و منتهی الیه این رشته را امام مهدی (عج) می داند. علاوه بر ویژگی عصمت و برخورداری از علم لدنی، امام تکالیف و مسئولیت های سیاسی و کلامی را عهده دار است. ریاست عالیه و نیروی نظامی، تفسیر شریعت و بیان احکام مستحدثات، اجرای احکام و حدود نظارت بر ثروت های عمومی، بر قراری عدل و قسط، پاسداری از مرزهای اسلامی، در صورت لزوم جهاد کردن (قادری، 1378ش: 46-47 ) و رهبری مشروع جامعه اسلامی و حق تشکیل حکومت از جمله این وظایف است. بنابراین، اعتقاد به امامت در منشور تشیع، تسلیم انسان معتقد موحد را در برابر هرگونه نظام ضد آن نظام نفی می کند و اعتقاد به این است که در زمان غیبت امام معصوم، حکومت هایی که شیعه می تواند بپذیرد، حکومت هایی هستند که به نیابت از امام شیعی، بر اساس همان ضوابط و همان راه و همان هدف بر مردم حکومت می کنند (شریعتی، 1352ش: 260).
انتظار فرج و مهدویت
اندیشه پیروزی نهایی حق و عدالت بر باطل، توسعه ایمان و تشکیل جامعه فاضله توحیدی به عنوان یک اندیشه قرآنی است که این مهم به وسیله شخصیتی که در روایات اسلامی به «مهدی» تعبیر شده است، محقق خواهد شد. انتظار و ظهور مهدی اگرچه یک اصل پذیرفته شده بین فرق مختلف اسلامی است اما برای شیعه، این انتظار و ظهور الهیات امیدبخشی است که ضامن بقای این مکتب در طول تاریخ غیبت بوده است. اگرچه از فردای غیبت، علمای شیعه با تمایلات منجی گرایانه منبعث از مفهوم انتظار و مهدویت، به حفظ اصل تشیع و مذهب خود پرداختند ولی در ازای آن نوعی تفکر سیاسی اجتماعی غیرفعال، نرمش گر و سازش کارانه را برای تشیع رقم زدند به طوری که ذائقه سیاسی جامعه شیعه از تصرف قدرت مرکزی حکومت به مسائل دینی، معنوی و عرفانی سوق داده شد. همچنین کلام و فقه شیعه ای که در این دوران شکل گرفت، بازگشت امام غایب را به آخرالزمان موکول کرد و در نتیجه از عیار سیاسی اجتماعی و مذهبی مفهوم انتظار فرو کاست. نتیجه قرن ها غلبه نگرش نقل محور بر فرهنگ مهدویت، خواسته یا ناخواسته، آشکار و پنهان، جبرگرایی خاموشی بود که بار مسئولیت و تکلیف را از دوش منتظران برداشته و سبب گشته بود مکلفان، بی اعتنا به عمل به تکالیف عصر غیبت، چهره در نقاب اعتماد به تقدیرگرایی افراطی بکشند اما با ظهور و شروع جرقه های انقلاب اسلامی، مفهوم انتظار فرج در سیره سیاسی امام خمینی (ره) رنگ دیگری به خود گرفت. امام با ترجمه عملی آیه شریفه (إِن اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیِّرُواْ ما بأَنْفُسِهِمْ - رعد: 11) و گشودن پنجره عقل بر روی متون نقلی، پس از اعتماد به اختیار انسان در عرصه نوشت اجتماعی خویش، مفهوم انتظار فرج را به اوج رساند و توانست پایه های عقلانی و اجتماعی مهدویت را پشتوانه اصالت نقلی آن قرار دهد. این تفسیر پیکارگرایانه از اندیشه مهدویت و انتظار فرج در دوران مبارزات و تحولات ایران به ویژه در دوران پیش از انقلاب اسلامی به طور چشمگیر گسترش یافت و شخصیت هایی چون شهید مطهری، دکتر شریعتی و در رأس همه آن ها امام خمینی (ره) در گسترس و توسعه این نگرش نقش به سزایی ایفا کردند.
نظریه غیبت امام زمان (عج)
اعتقاد به غیبت، چنان در میان شیعیان ریشه دار است که برخی از اصحاب ائمه و علمای شیعه، کتاب هایی را با این موضوع نگاشتند که می توان از آن ها به عنوان «غیبت نگاری» در تاریخ تشیع یاد کرد. برخی از این کتاب ها پیش از تولد امام مهدی (عج) نگاشته شده اند. باور به غیبت امام زمان (عج) در روزگار غیبت کبرا، موجب انسجام و آرزومندی شیعیان نسبت به ظهور مهدی (عج) گشته و شیعیان عصر غیبت، با تکیه بر این اندیشه همواره دل در گرو ظهور ناگهانی او سپرده بودند.
حامد الگار از مستشرقان و تحلیل گران انقلاب اسلامی ایران می باشد که اعتقاد به غیبت امام زمان (عج) را -که از مقومات منشور کلامی و اعتقادی شیعه در حوزه سیاست و حکومت است- یکی از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران می داند. وی پس از این که مسئله غیبت امام معصوم را جزء مهم نظام امامت شیعه می شمارد و از طرفی امام را جانشین پیامبر (ص) و عهده دار تفسیر سنت نبوی می داند، سپس این سخن را مطرح می سازد که با توجه به نظریه غیبت و نبود ظاهری امام معصوم بالضروره هرگونه قدرت دنیوی و حکومت حاکم نمی تواند دارای مشروعیت باشد مگر آن که از جانب امام، منسوب شده باشد (الگار، 1360ش: 14 ).
براساس غیرقانونی بودن هر نوع حکومت غیرمعصوم در عصر غیبت، وی نتیجه می گیرد که شیعه در طول تاریخ نتوانست نسبت به حاکمان وقت سر تسلیم فرود آورد و برخلاف جوامع سنی، به مصالحه با حکومت های غیرمعصوم بپردازد، از این رو بیشترین تحولات سیاسی و مخالفت های سیاسی در جوامع شیعی دیده می شود. او بر این اساس انقلاب اسلامی را ریشه دار در همین اصول ارزشی می داند و مبتنی بر نظریه غیبت امام عصر و یا به تعبیر الگار، «دکترین امامت»، تئوری مذهب را راه حل تفسیر انقلاب اسلامی ایران می داند.
جهاد و مبارزه با طاغوت
یکی از مؤلفه های مهم اعتقادی شیعه که از عناصر مهم فرهنگ سیاسی شیعه نیز محسوب می شود و در روند شکل گیری انقلاب اسلامی ایران، به عنوان یک باور برگزیده نقش آفرینی کرد جهاد و مبارزه است. جهاد یکی از فروعات اسلام و مذهب تشیع امامی می باشد. جهاد به معنای تلاش و مبارزه در راه خدا برای حفظ دین، عرض، جان، ناموس و سرزمین، از ارزش و جایگاه بلندی در بین شیعیان برخوردار است و در واقع زمینه را برای تقویت روح مبارزه و انقلابی گری در میان شیعه به ویژه در دوران معاصر فراهم ساخته است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: (وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ( (انفال: 60) هر چه در توان دارید از نیرو، بسیج کنید و در جای دیگر می فرماید: (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ ( (انفال: 65) ای پیامبر، مومنان را به جهاد برانگیز. لذا جهاد، یک مبنای قوی اعتقادی برای تهییج روح انقلابی گری در شیعیان بوده است. شیعیان بر اساس همین تاکیدات قرآن و روایات، در میدان های مبارزه با ظلم و طاغوت بر یکدیگر سبقت می گرفتند. از این رو تاریخ پر فراز و نشیب شیعه با جهاد و مبارزه در راه حق و عدالت عجین شده است. همین زمینه اعتقادی و ایمانی و سابقه تاریخی، بستر مناسبی را برای تقویت روح مبارزه و انقلابی گری در میان ایرانیان پیش از انقلاب فراهم آورد.
فرهنگ شهادت طلبی
از جمله مفاهیمی که در چند دهه پیش از انقلاب اسلامی ایران مورد بازشناسی و باز تفسیر متفکران شیعی قرار گرفت، موضوع شهادت و فرهنگ شهادت طلبی بود که بدون تردید بخش اساسی هویت انقلابی _ تاریخی شیعه را تشکیل می دهد و بازشناسی آن، نقش بنیادینی در تبیین منطق عدالت گرایانه و مبارزه جویی تشیع علیه ظلم ایفا کرده است. مفهوم شهادت ریشه در فرهنگ و منطق قرآن دارد. خداوند در مصحف شریف تعابیر ارزشمندی درباره ارزش فداکاری و جانبازی در راه خدا و کشته شدن در این مسیر یادآوری کرده است. خداوند در قرآن می فرماید: هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند (آل عمران: 169).
این ارزش گذاری در فرهنگ تشیع زمانی جلوه ممتازتری به خود گرفت که این مفهوم قرآنی با قصه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) پیوند خورد. از آن پس هرگونه یاد و بزرگداشت خاطره شهادت امام حسین (ع) نوعی یادآوری و تعظیم ارزش شهادت به شمار می آمد (هنری لطیف پور، 1379ش: 74). روحیه ایثار و شهادت طلبی یکی از ارزش های سیاسی و اعتقادی شیعیان است. شیعه اعتقاد خاصی به شهادت دارد با مروری بر تاریخ زندگانی ائمه (علیهم السلام) می بینیم که تمامی آن ها به دست دشمنان، مقتول یا مسموم شده اند. این ارزش بزرگ (شهادت) با نام حسین بن علی (ع) در فرهنگ سیاسی شیعه آمیخته شده است و شیعیان لقب سیدالشهداء را برای او از هر کس دیگری مناسب تر می دانند (عمید زنجانی، 1371ش: 6). هرچند مفهوم شهادت در کلیت آموزه اسلام وجود دارد، اما روح آن در مبانی تفکر شیعی سیالیت بیشتری یافته است. فرهنگ شهادت و شهادت طلبی از معتقدات اصلی انقلابیون، در قبل از انقلاب اسلامی ایران به حساب می آید.
ارتباط دو سویه مردم و مرجعیت
از عوامل مهم و تاثیرگذار در روند انعقاد حرکت انقلاب اسلامی، رابطه تقلید و اجتهاد میان مردم و مراجع مذهبی است. این رابطه چنان مردم و رهبران مذهبی را به یکدیگر همبسته می کند که هر اقدامی چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی با فرمان رهبران مذهبی الزام آور می گردد. تأثیرگذاری این رابطه ولایی را می توان در فتوای میرزای شیرازی در زمینه تحریم تنباکو که پشت استبداد ناصری را شکست و به استعمار انگلیس ضربه مهلکی وارد آورد و در نهضت امام خمینی (ره) با فتاوای مختلف به ویژه لزوم فرار نیروهای نظامی از ارتش که ماشین جنگی و ستون فقرات رژیم پهلوی را از کار انداخت، ملاحظه نمود. پایه قدرت و نفوذ علمای شیعه بر سازمان های اجتماعی ای نظیر مرجعیت، نیابت امام غائب، تدریس، اجتهاد، قضاوت، مراسمات عقد و ازدواج، جمع آوری و تصدی گری مالیات های مذهبی مثل خمس، زکات و سهم امام، تولیت اماکن مقدسه، سرپرستی اوقاف و امور خیریه و … استوار بوده است (Akhavi،1985).
نکته مهم تر این که، علمای شیعه همواره در بین مردم زندگی می کرده اند و نقش نمایندگی آن ها را در مقابل دولت بر عهده داشته اند. همین مسئله موقعیت بی نظیری به آن ها می داد که هرگاه شرایط ایجاب می کرد توده های وسیعی از مردم را علیه دولت و یا هر نیروی دیگری بسیج کنند (کمالی، 1381ش: 152-153).
ب) رفتارشناسی انقلابیون در انقلاب اسلامی ایران
مجموعه کنش ها و حرکت هایی که در راستای تکوین انقلاب اسلامی صورت گرفت، برخاسته از نظام رفتارهای شیعه است. نظام رفتارهای شیعه عبارت است از مفاهیم و ارزش هایی که موجب کنش و واکنش های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان در برابر حکومت های مختلف در طول تاریخ بوده است که این خیزش ها از یک سری عناصر و مفاهیم ارزشی تغذیه می شوند. این مجموعه رفتارها هویت رفتارهای انقلاب اسلامی را مهندسی می کنند. با رفتارشناسی طیف انقلابیون در انقلاب اسلامی ایران، به این واقعیت می رسیم که بسیاری از سازمان ها و جریان های انقلابی از فرهنگ ناب مهدویت تأثیر پذیرفته اند.
فدائیان اسلام (رادیکالیسم اسلام شیعی )
تشکیل گروه فدائیان اسلام در سال 1324 به رهبری شهید نواب صفوی که متشکل از جوانان مذهبی بود به نوعی متأثر از اعتقاد به امام زمان (عج) بوده است. در اعلامیه این گروه آمده «درود بی پایان و تحیت و سلام سوزان ما به آخرین وصی گرامی اش اعلی حضرت پادشاه غائب جهان وجود مقدس امام زمان (عج) که مقدم مبارکش به یاری خدا نزدیک و در پناه مهر پرچم مقدسش فتح و پیروزی فدائیان اسلام قطعی و محتوم باد» (دوانی، 1381ش: ج2-1، 452).
لذا در سایه فرهنگ مهدویت، حرکت چریکی گروه فدائیان اسلام جهت به سازی و اصلاح جامعه آغاز شد و یکی از دستاوردهای این گروه، قتل احمد کسروی بود که در نوشته هایش به ساحت مقدس امام زمان (عج) توهین می کرد.
گروه مهدیون
گروه مهدیون در اواخر سال52 و اوایل سال1353 در اصفهان و تهران تأسیس شد. از بنیان گذاران اصلی این گروه، مهدی شاه کرمی بود که دارای بینش صددرصد اسلامی بر پایه تشیع علوی بود و تمام شناخت خود را از روی واقع بینی به دست می آورد نه ذهن گرایی (دوانی، 1381 ش: ج6-5، 499 ). وی با توجه به این که جامعه درک صحیحی از امام زمان (عج) نداشت مسئله اصلی تشیع یعنی امامت را مطرح کرد و ثانیاً به علّت این که پیروزی نهایی با ظهور امام زمان (عج) محقق می شود و حق بر باطل غالب می شود نام سازمان خود را «مهدیون» نهاد. او معتقد بود که هیچ انقلابی نتوانسته و نخواهد توانست به تمام خواسته های به حق مردم جامعه عمل بپوشاند و در حقیقت هر انقلابی به طور نسبی انقلابی است و انقلاب واقعی را همان امام مهدی (عج) خواهد کرد (دوانی، 1381ش: ج6-5، 500). بر اساس این اعتقاد، سازمان مهدیون، برای رسیدن به انقلاب مهدی (عج) باید زمینه این انقلاب جهانی را فراهم سازد و آن با از بین بردن مظاهر باطل و فساد محقق می شود. بر این اساس این گروه، اعضای خود را سربازان امام زمان (عج) می نامید.
انجمن مخفی
این گروه در بهمن سال 1282ش تأسیس شد. ذوالریاستین از بنیان گذاران این انجمن درباره اهداف انجمن چنین می گوید: ما اول، انجمنی تأسیس کردیم به طور خفیّه و باید در این انجمن حق بگوئیم و حق ظاهر کنیم… و مفاسد ظلم را اظهار کنیم و خدمت به ملت و وطن و عالم را اسلامیت کنیم (کرمانی، 1362ش: ج3-1، 283 ).
در ماده چهارم نظام نامه این انجمن، پذیرش حضرت مهدی (عج) به عنوان تنها حامی حقیقی جامعه ذکر شده است. متن ماده چهارم نظام نامه انجمن به این شرح است: اشخاصی که در این انجمن پذیرفته می شوند، همه به ظهور حضور مهدی (عج) در آخرالزمان قائل اند. از این جهت این انجمن در تحت اسم مبارک آن حضرت است (کرمانی، 1362ش: ج3-1، 287).
در خلال شکل گیری انقلاب اسلامی ایران، گروه ها و جریان های زیادی همچون حزب ملل اسلامی، هیئت های موتلفه اسلامی، گروه مذهبی ابوذر، هیئت قائمیه (حسینیان، 1381ش: 465) و… شکل گرفتند که هر کدام به نحوی از فرهنگ مهدویت ارتزاق می نمودند.
ج) نمادشناسی انقلابیون در انقلاب اسلامی ایران
یکی از ویژگی های محوری انقلاب اسلامی ایران، بهره گیری از عناصری است که یادآور نمادها و حماسه های ایثارگرانه و فداکاری مبتنی بر ایمان باشد. هر ملتی ایام و روزهای خاص، سنت ها و مراسم های خاصی را به عنوان نماد و سمبل همبستگی دارد. این نمادها و سمبل ها از آن جهت که خود دارای روحی سیاسی و انقلابی هستند، عاملی برای بروز رفتارهای سیاسی بوده اند. در سنت اسلامی شیعی نیز سمبل ها و نمادهای برجسته مذهبی و حماسی وجود دارد که در فرایند انقلاب اسلامی به عنوان مجموعه ای از شعائر و آرمان های مقدس جهت حقانیت و مشروعیت حرکت و انکار و طرد مبانی هویتی رژیم پهلوی و اعتراض علیه آن به کار گرفته می شد. برنارد لوئیس در این باره می گوید: پیشینه اندیشه ها و اقدامات انقلاب اسلامی از طریق یادها و نمادها است که باید مورد مطالعه قرار گیرد و تنها در این صورت است که احتمال درک آن وجود دارد (رابرت دی لی، 1379: 97). آموزه مهدویت از محوری ترین مفاهیم در شکل گیری نمادهای انقلاب اسلامی است که در آن با بهره گیری از نوعی تمثیل مذهبی، ماهیتی نمادین و تحرک آفرین به خود می گرفت.
شعارها و دیوارنوشته ها
هر انقلابی در بیان خواسته های حقیقی و آرمانی خود از ابزارهای مختلفی چون اعلامیه، بیانیه، دیوارنوشته و مانند آن بهره می گیرد. شعارهای انقلابیون به منزله فرهنگ شفاهی انقلاب را می توان ابزاری برای بیان مطالبات سلبی و ایجابی انقلابیون و همچنین ماهیت فکری انقلاب دانست. با بررسی مجموعه شعارهایی که در انقلاب اسلامی مطرح شد (پناهی، 1392: 115) به دو دسته شعار مرتبط با فرهنگ مهدویت برمی خوریم؛ یکی شعارهایی که در آن ها مفاهیم و آموزه های مهدوی آمده است (پرهیزکار، 1389ش: 143)؛ نظیر «حکومت جهانی ایجاد باید گردد، دست ابرقدرت ها کوتاه باید گردد» (پناهی، 1392: 115). یا «حکومت متقین، نجات مستضعفین» (پناهی، 1392: 115). دسته دوم شعارهایی است که در آن صراحتاً نام امام زمان (عج) آمده است؛ نظیر «مهدی بیا شاه مسلمان شده، قبر امام هشتم، گلوله باران شده» (پناهی، 1392: 150) یا «حجت بن الحسن عسکری، مرگ بر این سلطنت پهلوی» (پناهی، 1392: 177) و "؛ای مهدی فاطمه! نهضت ادامه دارد، برای حفظ اسلام جان ارزشی ندارد» (پناهی، 1392: 91). این شعارها بیانگر گوشه ای از تبلور آموزه مهدویت در کالبد جامعه ایران قبل از انقلاب اسلامی است و ترکیبی از شعور مهدوی و شور انقلابی گری در عمق جان انقلابیون می باشد.
نامه ها، اعلامیه ها و تلگراف ها
یکی دیگر از نمادهایی که در جریان انقلاب اسلامی ایران، در پرتو اعتقاد به امام عصر (عج) و فرهنگ مهدویت جلوه گری داشت. نامه ها، تلگراف ها و فرهنگ مکتوب انقلاب است. در ادامه به چند مورد و مصداق اشاره می کنیم:
_ در پی تبعید امام خمینی در روز 13 آرمان 1343 به خارج از ایران، اعلامیه های مختلفی منتشر شد از جمله اعلامیه آیت الله مرعشی نجفی که در قسمت پایانی اعلامیه آمده است: ما بدین وسیله مراتب انزجار و تنفر خود در جامعه روحانیت و عموم مسلمین را ابراز نموده و به یاری حضرت ولی عصر (عج) عظمت اسلام و مسلمین را از خداوند متعال خواستاریم (دوانی، 1381ش: ج2-1، 164).
_ در پی تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، اکثر علماء و بزرگان به اعتراض این لایحه برآمدند، به خاطر وجود دستوراتی که بر خلاف شرع و اسلام بود. آیت الله گلپایگانی از مراجع وقت تلگرافی به نخست وزیر وقت (اسد الله علَم) زدند: دین مبین اسلام و ملت مسلمان و مملکت ایران باید باقی بماند و با عنایت الهیه و توجهات حضرت ولی عصر ارواح العالمین له الفداء باقی خواهد ماند (دوانی، 1381ش: ج2-1، 94).
_ در پی بازداشت امام خمینی( در 15 خرداد 1342، اعلامیه هایی از سوی مراجع و علما صادر گردید. از جمله این اعلامیه ها، اعلامیه ای بود که از سوی علمای آذربایجان صادر شد: تکیه گاه همه، قدرت لایزال الهی در تحت سرپرستی حضرت مهدی موعود (عج) … می باشد (دوانی، 1381ش: ج4-3، 418-417).
_ پس از ماجرای انقلاب شاه و مردم، چون نزدیک به ایام عید نوروز سال 42 بود، امام خمینی (ره) اعلامیه ای صادر کردند مبنی بر تحریم عید نوروز و تبدیل عید به عزا و مردم را به عزاداری جهت تسلیت به امام زمان (عج) دعوت کردند و با این استراتژی، غیرت دینی مردم را به فعلیت رساندند و ضربه سنگینی به رژیم پهلوی وارد ساختند: این جانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر (عج) جلوس می کنم (حسینیان، 1381: ، 221 ).
بنابراین بخش قابل توجهی از فرهنگ مکتوب انقلاب اسلامی، در سایه انتظار امام زمان (عج) و فرهنگ مهدویت شکل گرفت.
جشن های نیمه شعبان
یکی دیگر از نمادهای معنوی که جزو عناصر فعال فرهنگ سیاسی شیعه محسوب می شود مراسمات نیمه شعبان و میلاد منجی عالم بشریت است. این مراسم از یک سو به جهت برگزاری اجتماعات و مراسم خاص، موجب تحریک مردم و تقویت روح انقلابی گری و احساس توان مقابله با قدرت حاکمه و وحدت و انسجام آن ها می شود و از سوی دیگر، مقابله با برگزاری این مراسمات و توهین به این نماد توسط حکومت، عاملی برای انقلاب و واکنش مردم نسبت به قدرت سیاسی حاکم است. در دوران تبعید امام خمینی (ره)، مسجد جلیلی تهران به امامت آیت الله محمدرضا مهدوی کنی از کانون های فعال و مهم انقلاب در برپایی اعیاد شعبانیه بود. مراسمات باشکوهی در این مسجد منعقد گردید و در نیمه شعبان این سال ها، شهید محلاتی، اعتمادزاده و محدتقی فلسفی به ایراد سخنرانی می پرداختند. هر چه به سال های پایانی دهه پنجاه می رسیدیم، اعیاد شعبانیه با شور و حرارت بیشتری برگزار می شد. حکومت پهلوی با کشتار و قتل عام مردم تهران، قم و ورامین و سایر شهرها، اعتراضات مردمی را سرکوب می نمود. امام خمینی (ره) در نیمه شعبان اواخر سال 1356 در یک اقدام بی سابقه با صدور اعلامیه ای برگزاری مراسم جشن در ماه شعبان را در اعتراض به جنایات رژیم تحریم کرده و اعلامیه ای تند صادر نمودند. بخشی از پیام امام خمینی (ره) به ملت ایران به مناسبت جشن های سوم و پانزدهم شعبان 1356: بسم الله الرحمن الرحیم کراراً از ایران نظر اینجانب را درباره مراسمی که به عنوان جشن های سوم و پانزدهم شعبان برپا می شد، خواسته اند. مع الوصف رژیم منحط، برای مسلمین ایران عیدی نگذاشته است… ما که هنوز شاهد صدمات جانکاه شاه به اسلام بزرگ و کشور اسلامی هستیم، جشنی نداریم. ما روزی را عید می گیریم که ظلم و ظالم را منهدم کنیم و دست دودمان ستمکار پهلوی را از کشور قطع نماییم و آن روز ان شاءالله تعالی نزدیک است و روز عید اسلام است و عید ولی عصر (عج).
عنایات و امدادهای غیبی امام عصر (عج)
امام خمینی (ره) در پیامی در تاریخ 19/12/57 خطاب به ملت ایران فرمودند: شما می دانید که این پیروزی به دست آمده است لکن این من نبودم که این پیروزی را به دست آوردید به واسطه من. این خدای تبارک و تعالی در سایه امام زمان (عج) ما را پیروز کرد… (امام خمینی، 1370: ج4، 23).
همچنین ایشان در تاریخ 29/1/58 فرمودند: من در پاریس که بودم و می شنیدم … همه با هم متحد شدند و یک کلمه می گویند و آن این که سلسله پهلوی نه، جمهوری اسلامی آری من آن جا این طور فهمیدم که این دست، دست غیب است… دست غیبی در کار است. خدای تبارک و تعالی به وسیله امام زمان (عج) (امام خمینی، 1370: ج3، 573).
در فاصله دو روز بعد از پیروزی انقلاب در 24/11/57 امام خمینی (ره) ملت ایران را سربازان امام زمان (عج) خواندند و فرمودند: اهالی محترم ایران، جنود اسلامی ولی امر (عج) … (امام خمینی، 1370: ج3، 375).
این نکات حاکی از عنایات خاصه امام زمان (عج) به این کشور بوده که اعتقاد مردم به امام زمان موجبات حرکت های ظلم ستیز را در مردم پدید آورده و در نتیجه به پیروزی انقلاب اسلامی منجر گردید.
نتیجه گیری
از آن چه گذشت مهم ترین نتایج به دست آمده عبارتند از: به طور کلی آموزه مهدویت، همواره با دو قرائت سلبی (حداقلی) و ایجابی (حداکثری) رو به رو بوده است که قرائت سلبی، رخوت و سکون و قرائت ایجابی، حرکت و پویایی را به دنبال دارد.
تعطیل شدن حدود و قوانین اسلامی، غلبه گفتمان تقیه بر ادبیات انقلابی، رشد فساد و تقویت نگاه انجمن حجتیه، تمکین حکام جور و عدم تشکیل حکومت مشروع از برون دادهای رهیافت سلبی به آموزه مهدویت است و رشد عقل گرایی و تبدیل محدث و راوی به مجتهد، تحول مفهوم تقیه و تبدیل فقه مقاومت به فقه اقتدار، تشکیل حکومت دینی و خلق نظریه ولایت حداکثری فقیه از عناصر و جلوه های ظاهری قرائت ایجابی از آموزه مهدویت می باشد.
آموزه مهدویت به عنوان عامل هویتی انقلاب اسلامی ایران در سه حوزه باورها، رفتارها و نمادهای انقلابیون جلوه های برجسته ای داشته است بنابراین آموزه مهدویت در جریان شکل گیری انقلاب اسلامی ایران نقش آفرین بوده است.
منابع
_ باقی، عمادالدین، در شناخت حزب قاعدین زمان، نشر دانش اسلامی، 1362-
_ بصیرنیا، غلامرضا، تئوری های انقلاب و انقلاب اسلامی ایران، دفتر نشر معارف، اول، پاییز 1381-
_ پرهیزکار، غلامرضا، انقلاب اسلامی و رشد مهدویت در ایران، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(، 1389-
_ ثبوت، اکبر، دیدگاه های آخوند خراسانی و شاگردانش، تهران، طرح نو، 1390 ش.
_ حسینیان، روح الله، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381-
_ حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، به تعلیق حسینی ارموی، مؤسسه دارالهجرة، چاپ نمونه، 1414-
_ جمعی از مؤلفین، معجم الاحادیث الامام المهدی (عج)، قم، مؤسسة المعارف الاسلامی، 1428 ق.
_ خمینی، روح الله، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1383-
_ ، صحیفه نور (مجموعه رهنمودهای امام خمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1370.
_ دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381-
_ رابرت دی، لی، انقلاب اسلامی و اصالت، ترجمه مهرداد وحدتی دانشمند، فصل نامه حضور، دوره دوم، شماره نهم، 1379-
_ رجبی، آرش، نقد و بررسی انجمن حجتیه، تهران، کانون اندیشه جوان، 1394-
_ روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، تهران، چاپ مؤسسه نشر آثار امام خمینی، ضمیمه اسناد مربوط به انجمن حجتیه، 1382-
_ شجاعی مهر، رضا، غرب و مهدویت، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، دوم، پاییز 94-
_ شریعتی، علی، تشیع علوی و تشیع صفوی، تهران، حسینیه ارشاد، 1352-
_ علی الوردی، لمحات الاجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث، لندن، کونان، دوم، 1991-
_ عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، تهران، نشر کتاب سیاسی، 1371-
_ قادری، حاتم، اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران، تهران، بی نا، 1378-
_ کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، انتشارات آگاه، چهارم، 1362-
_ کمالی، مسعود، دو انقلاب ایران، تهران، نشر دیگر، 1381-
_ الگار، حامد، ایران و انقلاب اسلامی، مترجمین سپاه پاسداران، بی جا، انتشارات سپاه پاسداران، 1360.
_ محمدحسین پناهی، جامعه شناسی شعارهای انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات علم، اول، 1392-
_ مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی (عج) از دیدگاه فلسفه تاریخ، بی جا، بی نا، 1369-
_ هنری لطیف پور، یدالله، فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379-
_ Shahrough Akhavi، idelogy and iranian Revolution ، in: Barvy MReson (ed ). NewYork social sciences Monogralhs ، Bulder ، 1985، ppxi-xii، p21-