روزنامه همشهری - ندا انتظامی: پخش کلیپ شادی دانشآموزان به مناسبت روز معلم صدای اعتراض همه را درآورد. اما این، همه ماجرا نبود. این اعتراض باعث شد حتی کسانی را هم این کلیپ را ندیده بودند به مدد فضای مجازی، هم که این کلیپ را ببینند و حتی موسیقی آن را دانلود کنند. بهعبارت دیگر؛ این اعتراض تاحدی عملکرد معکوس داشت. این داستان، آشنا بود. اردیبهشت سال 93 گروهی دختر و پسر جوان روی پشتبام کلیپی با موسیقی شاد خارجی ساختند.
آن زمان که فضای مجازی به اندازه امروز گسترده نبود. با این حال برخلاف پیشبینی مسئولان تعداد افراد زیادی کلیپی از این دست ساختند و موسیقی آن در بین جوانان رواج یافت. سؤال اینجاست با توجه به این حساسیتها چرا گرایش افراد جامعه به موسیقی به این سمت رفت و سؤال مهمتر این است که از اردیبهشت سال 93 تا اردیبهشت سال 98 چرا هیچ برنامه هدفمندی برای ترویج فرهنگ انجام نشده است؟
محمدعلی الستی، جامعهشناس ارتباطات معتقد است: ما به فرهنگ کم بها میدهیم: «ما یک سری مهارتها داریم که مختص بشر و اختراعات اوست. تغییراتی که بشر در جهان میدهد و تأثیراتی که در جهان میگذارد حقیقت تمدن را میسازد.»
به گفته این استاد دانشگاه این تغییرات دوطرفه است: «ما فراموش میکنیم که این رابطه دوطرفه است. همانطوری که ما در جهان تغییر ایجاد میکنیم، جهان تغییر میکند و این تغییرات را به ما برمیگرداند؛ بهعنوان مثال شما به دیوار مشت میزنید، دست شما درد میگیرد، حالا اگر شما محکمتر به دیوار مشت بزنید، بازتاب درد بیشتر است. این همانند رابطه تغییرات و جهان است. وقتی ما تکنولوژی ایجاد میکنیم در حقیقت درجهان تغییر ایجاد کردهایم و جهان متقابلا در ما تأثیر میگذارد. بهعبارت دیگر فرهنگ وتمدن با یکدیگر رابطه متقابل دارند.»
او ناهنجاری بهوجود آمده در جامعه را نشان از کمتوجهی به فرهنگ دانست: «متأسفانه به عناصر فرهنگی توجه نداریم. اتومبیل داریم، اما فرهنگ رانندگی را آموزش ندادهایم، سالهاست در آپارتمان زندگی میکنیم، اما فرهنگ زندگی آپارتمانی را نمیدانیم. بهعبارت دیگر تکنولوژیهای روز را داریم، اما نحوه استفاده و فرهنگ آن طی نمیشود.
در اینجا خلأ فرهنگی بهوجود میآید.» این عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز این موضوع را با آموزش هم مرتبط خواند: «در مدارس ما کامپیوتر، فیزیک، شیمی و ... تدریس میشود که این بخش تمدن قضیه است، اما بخش فرهنگی که شامل تربیت انسانی، اخلاقی و آموزش مهارتهای زندگی است فراموش شده. بهعبارت دیگر کودکان و نوجوانان با تمدن مواجه میشوند، اما نحوه زندگی را آموزش نمیبینند. این بخش فرهنگی کار است. فرهنگ، بخش تبلور انسانی است که مدارس در تدریس آن ضعیف هستند.»
آموزش نیاز است
اما سؤال اینجاست وقتی که این بخش ضعیف میشود و بهعبارت دیگر خلأ فرهنگی بهوجود میآید چه اتفاقی میافتد. این جامعهشناس آن را اینگونه پاسخ داد: «متأسفانه سطح سلیقه انسان نازل میشود چرا که این بُعد او تعلیم ندیده است.» نزهت امیری، آهنگساز و رهبر ارکستردر مورد آموزش موسیقی نیز معتقد است: «درسی به نام آموزش موسیقی در مدارس وجود ندارد و یک خلأ بزرگ در این زمینه دیده میشود؛ اگر این اتفاق میافتاد و موسیقی در مدارس تدریس میشد قطعا افرادی تربیت میشدند که خودبهخود موزیسین بودند و میتوانستند موسیقی خوب را از بد تشخیص بدهند.
وقتی از یک خواسته و یک حق مسلم کودک ممانعت به عمل آمده بهطور حتم ثمره آن جایگزین موسیقی بد و وارداتی است.» انتخاب موزیک ساسی مانکن از سوی مربیان مدارس و استقبال دانشآموزان به خلأ فرهنگی برمیگردد که آموزش و پرورش آن را نادیده گرفته و طی سالها برای آن آموزشی نداشته است. طبیعی است که کودکان و نوجوانان به هر کار رنگ و لعابداری جذب شوند. البته این استقبال فقط مختص کودکان و نوجوانان نیست، این استقبال در فضای مجازی طیف گستردهای از مخاطبان را شامل شده است.
از مادربزرگ و پدربزرگ روستایی تا جوانان همه با این آهنگ همسو شدهاند؛ امری که باعث شده صدای اعتراض مردان سیاست در مجلس را دربیاورد و نسبت به این شادی عکسالعمل شدید نشان دهند. محمدعلی الستی، اما در مقام جامعهشناس نگاه دیگری به این پدیده دارد: «کلا ما فرهنگ شادمانی نداریم. گواه این حرف من داستانها و ضربالمثلهای قدیمی است که نشان میدهد که از نظر این فرهنگ شاد بودن و آدمهای شاد جلف هستند و آدمهای غمگین و جدی اهل تفکر و سنگین هستند.
این تفکر را باید درست کرد چرا که این تفکر باعث شده ما شادی کردن را هم بلد نباشیم و وقتی شادی کردن را بلد نباشیم برای آن خوراک مناسب تولید نمیکنیم.» او بیتوجهی به درس هنر و موسیقی در مدارس را از پیامدهای جدی نگرفتن فرهنگ دانست: «زمانی که این اتفاق میافتد، خوراک مناسبی هم برای آن تولید نمیشود و طبیعتا دانشآموزان هم در مسیر درست تربیت نمیشوند و متأسفانه از هر خوراک هنری حتی مبتذل هم استقبال میکنند.»
نزهت امیری که سابقه تدریس موسیقی کودک دارد هم از بابت این موضوع بسیار گلایهمند است: «این دیگر تعجب ندارد و من از مسئولان تعجب میکنم. آنها کاری نکردند و قدمی برنداشتند. کودک امروز به جای اینکه خالقیها، بتهوونها و... را بشناسد سوسن خانم و جنتلمن گوش میدهد.
جور دیگر باید دید
الستی به فرهنگ غنی و پربار ایرانی- اسلامی اشاره دارد: «اگر هنرمندان، مسئولان و معلمان ما بلد بودند که از فرهنگ ایرانی- اسلامی بهره ببرند قطعا شاهد اتفاقی از این دست نبودیم؛ بهعنوان مثال موسیقی آیینی- سنتی ایرانی و رقصهای محلی ایرانی بسیار غنی هستند و میتوانند در مناسبتهای مختلف خصوصا شادی، فضای سلامتی را ایجاد کنند.» صدای اعتراض مسئولان که درنهایت خواستار برخورد قاطع با مدیران آموزش و پرورش بودند از نظر این جامعهشناس بهگونه دیگری بهتر است بازتاب یابد: «دانشآموزان نیاز به شادی دارند، آیا آموزش و پرورش برای این موضوع برنامه دارد؟ آیا بهتر نیست که دانشآموزان خاطره خوشی از مدرسه داشته باشند؟ میخواهم بگویم که برای مقابله با شادی مبتذل نباید از غم سنگین بهره برد، باید از شادی باوقار به جنگ شادی مبتذل رفت.» این مدرس دانشگاه در آخر به این نکته تأکید کرد: «ما برای محتوای سلامت برنامه نداشتیم، این کمبود باعث شده که موسیقی مبتذل و سخیف به جامعه نفوذ پیدا کند. این موضوع در مدارس هم دیده میشود و تنها راه مبارزه با آن تولید محتوای ارزشمند ایرانی است.»
ممنوعالکارها در غربت
داستان از کجا شروع شد؟ از چهزمانی خوانندگانی که در داخل ایران بزرگ شده و پرورش یافتهاند وقتی از مرزهای ایران خارج میشوند در تولید موسیقی بازاری و سخیف حتی از خوانندگانی که سالهاست آنطرف آب سوی مرزها زندگی کردهاند پیشی میگیرند. خوانندگان بسیاری از همان ابتدا مسیر کاری خود را مشخص کردند و از ایران رفتند؛ از شادمهر عقیلی گرفته تا حمید طالبزاده.
اما اگر به سالهای نهچندان دور برگردیم به روزی میرسیم که امیر تتلو و ساسی مانکن که قصد خروج از کشور را نداشتند و در تلاش برای کسب مجوز و فعالیت درفضای قانونی بودند. درخواست مجوز دادند، اما بنا به دلایلی که هرگز رسمی نشد درخواستشان مورد پذیرش قرار نگرفت.
ساسان حیدری یافته با نام مستعار ساسی مانکن در جریان انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری ایران از یکی از کاندیداها حمایت کرده بود؛ کاری که امیرحسین مقصودلو یا همان تتلو دو دوره بعد در جریان دوازدهمین انتخابات ریاستجمهوری ایران انجام داد. آنها سراغ مردان سیاست رفتند تا با حمایت آنها در عرصه رقابت ریاستجمهوری شاید بتوانند فعالیت خودشان را رسمی کنند؛ امری که هرگز تحقق نیافت؛ بنابراین آنها پس مدتی از ایران رفتند و فعالیتهایشان را در آن سوی آبها ادامه دادند.
خوانندگان بسیاری بهدلیل شرایط کاری و روند سخت مجوز از ایران رفتند، اما تلخترین حادثه را باید مربوط به گروه سگهای زرد دانست. این گروه که از گروههای موسیقی راک زیرزمینی در تهران بود زمانی که نتوانست مجوز بگیرد از ایران رفت.
آرش فرازمند و سروش فرازمند، دو برادر جوان و از مؤسسان گروه در سال 1392 با شلیک یکی از اعضای سابق گروه کشته شدند. آن زمان مطرح شد اگر این گروه مجوز گرفته بودند، به جای خوابیدن در قطعه هنرمندان بهشت زهرا، الان در مسیر مجاز، مشغول تولید موسیقی بودند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت یازدهم و دولت دوازدهم تلاش بسیاری کرد که هنرمندان را از خانهنشینی نجات دهد؛ بهعبارت دیگر همسو با هنرمندان باشد، اما تا ایجاد شرایط ایدهال برای هنرمندان عرصه موسیقی راه بسیار است و هنوز هم هنرمندانی هستند که اجازه کار ندارند. این نکته را سیدمحمد مجتبیحسینی بهعنوان معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به موسیقی ما اینگونه شرح داده است: «در حوزه نظارت و صدور مجوز، رویکرد معاونت هنری مبتنی بر قانون و تعامل با هنرمندان و فعالان هنری است.
البته ممکن است در این زمینه از نظر اجرایی با توجه به تعدد و کثرت برنامهها و آثار، مسائلی مطرح باشد که معاونت امور هنری و دفتر موسیقی، طبق قانون وظیفه بررسی و نظارت بر آثار هنری و موسیقی از منظر تخصصی را دارد و درباره صلاحیتهای عمومی و فعالیت افراد، نهادهای ذیصلاح مندرج در قانون بررسی و اعلام نظر میکند. معاونت امور هنری تلاش میکند تا حد ممکن در تعامل با نهادها و از سوی دیگر تعامل با هنرمندان و فعالان حوزه هنر امکان فعالیت برای تمام هنرمندان دارای تخصص به نحو مناسب فراهم شود و فعالیت هنرمندان دچار مشکل یا مانع نشود. معاونت امور هنری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حامی هنرمندان و هنر است و سعی میکند در تعامل با هنرمندان و فعالان هنر، برنامهها و رویدادهای هنری در فضایی به دور از التهاب انجام شود و امیدواریم در یک تعامل و همراهی مناسب هنرمندان و گروههای هنری فعالیت کنند.»