براساس سیستم رتبهبندی IMDB، «چرنوبیل» بالاترین رتبه را در بین مجموعههای تلویزیونی تمام ادوار تاریخ از آن خود دارد. این سریال محصول مشترک شبکه آمریکایی HBO و شبکه بریتانیایی Sky است. شاید این جایگاه برای «چرنوبیل» کمی بحثبرانگیز باشد اما شکی نیست که این مینیسریال 5 قسمتی، یک برنامه پرطرفدار عظیم و یک ساخته حیرتآور با خط داستانی چند قسمتی است.
چرنوبیل، یک واقعیت ترسناک است که پیامدهای مهلک و فجیعی را با خود به همراه داشت. پیامدهای که هماکنون نیز وجود دارند و احساس میشوند. این مینیسریال از زمان پخش بسیار تاثیرگذار بوده است اما برای ساخت یک مجموعه مانند «چرنوبیل»، برخی موارد جزئی باید با چاشنی نمک همراه شود.
همچنین بخوانید:
نقد سریال Chernobyl: ارزیابی شوکهکنندهای از طبیعت انسان
همانگونه که در بیشتر نمایشهایی که یک داستان واقعی را بازگو میکنند، رخ میدهد. بنابراین ما در این مطلب تلاش میکنیم به واقعیتهای فاجعه چرنوبیل نگاهی بیاندازیم تا بررسی کنیم که چه مجوز هنری نیاز هست به نویسنده این اثر کریگ مازن و کارگردان آن یوهان رنک اعطا کرد. آنها به طور باورنکردنی صادقانه عمل کردند و مازن اپیزود به اپیزود پادکستی را که درباره واقعیتهای سریال بحث مینمود، منتشر میکرد.
با این ذهنیت، چند مورد که سریال منطبق با واقعیت هست و چند مورد را که نیست، گردآوردهایم.
10 – واقعی: مصیبت
وقتی در مورد فاجعه چرنوبیل صحبت میکنیم، تنها یک راه برای بازگو کردن آن وجود دارد؛ بسیاری از مردم تحتتاثیر انفجار نیروگاه قرار گرفته و آسیب دیدهاند. این مورد قطعاً درست است، اولین افرادی که در صحنه آتشسوزی ناشی از انفجار هسته و مردمی که در شهر پریپیات اوکراین زندگی میکردند، در اثر انفجار با مشکلات سلامتی بسیاری روبرو بودند.
رنجی که این مردم احساس میکردند و همچنین هزاران نفر که برای مقابله با عواقب این فاجعه آورده شدند، نیروی محرکه این سریال محسوب میشوند که باعث تقویت خط داستانی اولیه میگردند.
9 – غیرواقعی: تهدیدهای اتحاد جماهیر شوروی
هرکس مسئولیت خودش را انجام میدهد چراکه تهدید شدهاند در صورت سرپیچی از دستورات با اسلحه به آنها شلیک میشود. این مساله اما در دهه 1980 اینگونه نبود. در مقالهای که اخیراً توسط Masha Gessen در مجله New Yorker نوشته شده، توضیح میدهد که مردم در زمان شوروی سابق آنچه را که به آنها گفته میشد، بدون نیاز به تهدید با تفنگ یا هرگونه مجازات دیگری، انجام میدادند.
این ایده که سریال «چرنوبیل» مطرح میکند – هریک از اعضای اتحاد جماهیر شوروی هر 5 ثانیه یکدیگر را همرزم Comrade خطاب میکردند و مسئولیتها محول شده را به دلیل ترس یا مرگ انجام میدادند، بیشتر در دهه 1930 در شوروی رایج بود نه در آخرین سالهای دهه 1980.
8 – واقعی: سرپوش نهادن
در حالی که احتمالاً به طور دقیق مشخص نیست که اعضای حکومت تا چه حد از نواقص نیروگاه اتمی چرنوبیل اطلاع داشتند، این مجموعه نمایشی کار بزرگی انجام میدهد هم در انتقال دادن داستان دردناک سرپوش گذاشتن بر آنچه عیان بود و هم در نشان دادن اینکه چگونه یک دیوانسالاری از جنس شوروی در دهه 1980 و در یک رویه سرزنشآمیز یک حرکت همیشگی را مجدداً اجرایی میکند.
آخرین قسمت «چرنوبیل» تقریباً به طور کامل بر روی این ایده تمرکز میکند؛ والری لگاسف راجع به سرپوش گذاشتن روی آنچه که در این فاجعه رخ داد، بحث میکند. این مساله باعث میشود او در یک موقعیت خطرناک قرار گیرد و مجبور به پاسخگویی گردد و نهایتاً از آنچه در زندگی پیشین خود داشته، محروم شود.
7 – غیرواقعی: دادگاه
براساس گزارشهای موجود، در واقع والری لگاسف در دادگاهی که توسط دولت برگزار شد، حضور نداشت. در عوض او گزارشش را در زمان دیگری ارائه کرد. نویسنده این مجموعه کریگ مازن در یک پادکستی از چرنوبیل اعلام کرده که اپیزود دادگاه از شرایطی مبتنی بر واقعیات الهام گرفته شده است. و او یک نسخه خلاصه شده از آنچه واقعاً اتفاق افتاد، ارائه کرده است.
محاکمه واقعی هفتهها ادامه داشت و افراد زیادی را درگیر کرده بود که در این مجموعه به تصویر کشیده نشدند. بنابراین شاید آن احساس واقعی را به بینندگان منتقل نکرده باشد.
6 – واقعی: سقوط هلیکوپتر
در سکانس اولیه با بازی جرد هریس، والری لگاسف میگوید که خلبان آن هلیکوپتر نمیبایست بر فراز هسته در معرض هوا پرواز میکرد در حالی که هسته همچنان در حال سوختن بود. او میگوید رادیواکتیویته ممکن است بر کنترل هلیکوپتر خلل ایجاد کند و یقیناً بر کسی که بر آن سوار است، تاثیر میگذارد.
پس از آن، زمانی که هلیکوپترها در حال انداختن شن روی آتش هستند و تلاش میکنند آن را خفه کنند، یکی از هلیکوپترها روی زمین سقوط میکند و افرادی که داخل آن بودند، همگی میمیرند. در ابتدا مشخص نبود که این به خاطر رادیواکتیویته است. اگر دقیقتر نگاه کنید متوجه میشوید که هلیکوپتر با یک جرثقیل برخورد میکند و بعد سقوط میکند، در واقعیت این اتفاق شش ماه پس از انفجار رخ میدهد.
5 – غیرواقعی: یولانا خومیوک
واضحترین عدم انطباق سریال با واقعیت چرنوبیل، کاراکتر امیلی واتسون، یولانا خومیوک است. در بخش آخر اپیزود پایانی توضیح داده میشود که این کاراکتر فقط برای این نمایش تلویزیونی ساخته شده است. تا در واقع ادای احترامی باشد به دهها دانشمندی که به بررسی این بحران کمک کردند و باعث آشکار شدن تدریجی جزئیات این واقعه شدند، شانهبهشانه لگاسف.
این به نوعی یک مجوز هنری است که بسیاری از داستاننویسان به آن نیاز دارند و به خاطر زمان، بودجه و جهت روایی آن را به کار میبرند. اگر شما بازیگر دهها فرد دیگر را هم داشته باشید، هرکدام از اینها یک تاثیر نسبی بر رخدادهای واقعی این فاجعه خواهند داشت. در نتیجه سریال تولید خیلی بزرگتر خواهد داشت و داستان گیجکنندهتری پیدا خواهد کرد.
4 واقعی: تصاویر دهه 1980 شوروی
این مجموعه برای نمایش فرهنگ اتحاد جماهیر شوروی در زمان وقوع فاجعه، به طور گستردهای مورد تحسین قرار گرفت. طراحان تولید به وضوح تحقیقات زیادی انجام دادند تا این اطمینان را حاصل کنند که آنها تصاویر بصری را به درستی ارائه میدهند و این باعث میشود که واقعیت و زیبایی، در کنار یکدیگر زیباییشناسی اثر را شکل دهند.
از لباسها و تنظیم دکوراسیون تا سلاحها و طراحی نیروگاه، همه اینها به خودی خود یک حس اعتبار را به سریال میدهد. همیشه یک کلیشه خاص در مورد شوروی وجود دارد، مخصوصاً در تلویزیونهای غربی، که به وضوح شامل حال این نمایش هم شده است اما بیشتر در خارج از منطقه چرنوبیل.
3 – غیرواقعی: لهجهها
این مورد واضح است، اگر زمانی به اوکراین رفتید و مشاهده کردید که مردم آنجا به هیچوجه با لهجه مناطق انگلیسی زبان صحبت نمیکنند، تعجب نکنید. بدیهی است که فیلمسازان تصمیم گرفتهاند که همه بازیگران با لهجه خود در «چرنوبیل» صحبت کنند.
از آنجایی که این مجموعه تولید مشترک شبکه آمریکایی HBO و شبکه بریتانیایی Sky است، به کار بردن تنها بازیگران اوکراینی و روسی به هیچوجه مزیتی به نمایش اضافه نمیکند و یا همچنین قرار دادن لهجههای وحشتناک روی صدای بازیگران قطعاً راهی برای خودسوزی است چراکه موجب دلزده شدن بینندگان میشود و تعداد زیادی از مردم را میرنجاند. با این وجود اما تفاوت لهجهها منجر به شکلگیری یک آش شلهقلمکار گردید. از شمالی تا ایرلندی، لهجههای متعلق به مناطق غیرانگلیسی زبان و حتی لهجه استلان اسکارشگورد که به نظر میرسد هنوز هم برایش دشوار است، جایگزینی برای لهجه شبهسوئدیاش پیدا کند.
2 – واقعی: غواصان
براساس چندین گزارش، سه غواصی که نیاز بود برای قطع کردن آب به زیرزمین چرنوبیل بروند، تنها چند هفته پس از انجام این کار مُردند. در ابتدا قرار بود سریال بر پایه زندگی این غواصان نوشته شود ( قطعا سرنوشت این سه غواص حجم دراماتیک داستان را بالا میبُرد.) اما کریگ مازنِ نویسنده در یک مقاله با Vox توضیح داد که درست پیش از فیلمبرداری، او متوجه شد که دو تا از آنها هنوز هم زنده هستند.
این یک مثال عالی است از این که چگونه یک روایت مانند این مورد، باید از کنار هم قرار دادن وقایع مختلف حاصل گردد. چراکه برای نویسنده هم بسیار راحتتر میبود که وانمود میکرد نمیداند آنها همچنان زنده هستند و بار دراماتیک کار را گسترش میداد. به عنوان یک نویسنده، او قصد داشت درستترین و واقعیترین داستان ممکن را ارائه کند.
1 – غیرواقعی: تشعشعات رادیواکتیو مسری
در چندین قسمت، ما افرادی را میبینیم که نخستین کسانی بودند که در معرض رادیواکتیو قرار داشتند. آنها در بیمارستان پشت پوشش پلاستیکی قرار گرفتهاند. به نظر میرسد که این کار به منظور اطمینان از اینکه بقیه تحتتاثیر رادیواکتیویته قرار نمیگیرند، انجام شده است.
با این حال، واقعیت این است که رادیواکتیویته داخلی است. آنها لباسهای خود را درآورده بودند و لباسهای شستهشده پوشیده بودند. فرد مسموم شده و عفونت نکرده است. بنابراین این چیزی نیست که مانند ویروس بتوان از بازدیدشونده دریافت کرد. آن افراد در حقیقت پشت پردههای پلاستیکی قرار گرفته بودند چراکه هرگونه مسمومیت باعث ضعیفتر شدن سیستم ایمنی بدنشان میشد. آنها قرنطینه شده بودند تا از اینکه بیمارتر شوند، جلوگیری گردد نه به دلیل موردی که الان ذکر شد.
این مطلب برگرفته از نوشته Martin Izzard در سایت screenrant.com است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
225