عزتالله انتظامی فقید در تاریخ سینمای ایران تکرار نخواهد شد. مردی که از همان ابتدا، به دنیا آمدنش در سنگلج تهران نشان از پیوند همیشگیاش با عرصه نمایش و بازیگری در تئاتر و سینما داشت. این بازیگر خوشقریحه با اسلوب خاص خودش و استایل خاص بازیگریاش و مرام لوطیوارش مگر میشود از ذهن ما تماشاگران و عشق فیلمها بیرون برود؟ آن عصبانیت یکه و بامزه در «اجارهنشینها» یا حرص، خشونت و دریغ در «حاجی واشنگتن» و یا فریادهای عاصی و از سر ناچاریاش در «گاو» مگر میشود فراموش شود؟ عزتالله خان انتظامی نهتنها در تاریخ سینمای ایران که در ذهن هیچکدام از ما هم فراموش نخواهد شد.
همچنین بخوانید:
نگاهی به کارنامه بازیگری پرویز پرستویی
عزتالله انتظامی، متولد 31 خردادماه سال 1303 در سنگلج تهران را امروز میتوان یکی از مفاخر و استوانههای مهم تاریخ سینما ایران دانست. این پیرمرد دوستداشتنی نودوچهارساله که وقتی اولین فیلم مهم و بلند سینمای ایران یعنی «آبی و رابی»ساخته میشد، تنها شش سال داشت، جلوتر و در جوانیاش با سینمای ایران گره میخورد.
وقتی اولین فیلمهای تاریخ سینمای ایران ساخته میشدند انتظامی هم در دوران کودکی خود تازه داشته جان میگرفته و در سالهای بعدترش وقتیکه سینما پررونقتر از سالهای اولیه به پیش میراند، انتظامی هم در آغاز جوانی وارد عرصه بازیگری میشد و این دو باهم عجین شدند تا همین الآن. او نه تنها در میان هم نسلان خودش (علی نصیریان، محمد علی کشاورز، جمشید مشایخی و…) بااستعدادترین و بهترین بازیگر بود که در کنار بهروز وثوقی و پرویز فنیزاده، از بهترین بازیگران همه ایام سینمای ایران قبل و بعد از انقلاب نیز هست.
عزتالله انتظامی دو جریان مهم و مختلف بازیگری را در کارنامه خود دارد. او که درس بازیگری را خارج از ایران و در مدرسههای تئاتر اروپایی خوانده بود، کمی دیر به ایران بازگشت. بعد از نقشآفرینی کوتاهش در «واریته بهاری» در سال 1328، عملاً خبری از او نبود تا سال 1348 که در هیئت مش حسن در«گاو» مهرجویی روی پرده ظاهر شد.
انتظامی بیشترین و البته بهترین بازیهایش را برای داریوش مهرجویی و علی حاتمی کرده است و بهیادماندنیترین حضورهایش به فیلمهای این دو کارگردان برمیگردد. عملاً دو شکل از روحیهی بازیگری یا به عبارت بهتر دو شکل متفاوت از منش انسانی که انتظامی در فیلمهایش بازتاب داده است هم ثمره کاری است که مهرجویی و حاتمی با او کردند.
مهرجویی تصویر عدم تعادل، دیوانگی، تشویش و جنون، ایلناسیون و ازخودبیگانگی (آدمی در موقعیتی اشتباهی و بهواسطه وقایعی اشتباهی هویت خود را از دست میدهد و تبدیل به آدم دیگری میشود) را با همراهی آقای بازیگر در «گاو» بازنمایی میکند. یک فیلم کلاسیک و محبوب ایرانی که البته اهمیت ویژه خود را از داستان خاص و بهروز غلامحسین ساعدی میگیرد. بازی انتظامی در نقش مش حسن که در طول فیلم دچار ازخودبیگانگی شده و تبدیل به گاو خودش میشود، ماندگار میشود.
این گرایش، به نسیان و دیوانگی را انتظامی در بسیاری از نقشآفرینیهای دیگر خود ادامه میدهد. کارنامه انتظامی، قبل از انقلاب اسلامی مملو از چنین نقشآفرینیهاییست که یک دوره از بازیگری او را تحت تأثیر مستقیم خود قرار داده است. از حضورش بهعنوان یک پدر حالخراب و پر از اندوه روانی در «بیتا» ساخته هژیر داریوش گرفته تا مرد طماع و مریضی که از درون دچار مشکلات روحی جدی است در «پستچی» داریوش مهرجویی تا ایفای نقش قهرمان «ملکوت» رمان عجیبوغریب بهرام صادقی. نیمه اول سالهای کاری او حول محور چنین نقشهایی میچرخد.
تصویر جالب و البته متفاوت دیگر انتظامی بر پرده سینما را بازهم داریوش مهرجویی در فیلم «آقای هالو» خلق میکند. مردی رند و هفتخط و زبل که سرش نمیشود کلاه گذاشت و خود سر همه کلاه میگذارد. از «پستچی» با مشکلات درونی و روحی قهرمان، به هفتخطی و دودرهبازی «آقای هالو»و پسازآن به تصویری عجیبوغریبتر از آقای بازیگر میرسیم: یک دلال خون در فیلم «دایره مینا» مهرجویی.
او آدمهای کمتوان و بیبضاعت را جمع میکند، خونشان را به معنای دقیق کلمه! در شیشه میکند و با قیمتهایی عجیب به سازمان انتقال خون میفروشد. یک قاچاقچی خون!
این تصویرها بعد از انقلاب اسلامی هم در عزتالله انتظامی تداوم مییابند. بهترین و پختهترین بازیهای آقای بازیگر حاصل تجربهای است که از ایفای چنین نقشهایی به دست میآورد. این بهترین نقشآفرینیها اما کدماند؟ در چارچوب آن جنون و عدم تعادلی که ذکرش رفت، در جواب به این سؤال بیشک به «حاجی واشنگتن» علی حاتمی میرسیم که در آن انتظامی نقش حاجی واشنگتنی را بازی میکند که اولین فرستاده ایران به فرنگ در زمان قاجار است تا فرهنگ ایران را به اروپا صادر کند. او با هزاران امید و آرزو راهی این سفر میشود اما میبیند که او و ایران جز یک بلدیه صحرایی و صحرانشین نیستند و کسی او را وقعی نمینهد. پیرو شرایط فلاکتبار خودش در فرنگ دچار وهم و جنون میشود تا با یک دیوانه تمامعیار روبهرو شویم. فیلمی که هم خود درجهیک و شاهکار است (با پسزمینههای جدی سیاسی و اجتماعی که فیلم را شانزده سال در توقیف نگاه داشت.) و همبازی انتظامی را بیاغراق میتوان تکرار نشدنی دانست.
آقای بازیگر به شکل کاملی همه محدودیتها و خرافههای فرهنگی که ایرانیان با آن درگیر هستند را در بازیش بروز میدهد. درس بازیگری است اصلاً!
چند سال بعد از «حاجی واشنگتن» آقای بازیگر بهترین و یکهترین بازی کل کارنامه کاریش را ارائه میدهد: عباس آقا در «اجارهنشینها». تصویر آن مرد دیگر که رند و هفتخط است و در «آقای هالو» زاده شده بود، اینجا در «اجارهنشینها» به اوج خود میرسد. سرعت عمل، شکل دیالوگ گویی، جویدن کلمات و… در بازی انتظامی در هماهنگی کاملی با یکدیگر قرار دارند و آن سنت تئاتری و البته بازنمایی واقعگرایانه سینمایی (متد اکتینگ) هردو بر پرده و در کاری که انتظامی با عباس آقا میکند متبلور شدهاند و عباس آقا را تبدیل به بهترین مخلوق استعداد و سیاق آقای بازیگر در مسیر دورودرازش در سینمای ایران کردهاند.حضور مکملگونه انتظامی در «هامون» با استایل شلیدن و لنگیدن خاص خودش که در فیلم «بانو» هم به شکل مشابهی تکرار میشود، را میتوان از دیگر حضورهای پررنگ آقای بازیگر روی پرده دانست.
انتظامی از «هامون» به بعد و با بالا رفتن سنش، بیشتر در نقشهای فرعی و مکمل اینچنینی ظاهر میشود. هرچند که در دهه هفتاد بار دیگر او را در نقشی اصلی در «روسری آبی» رخشان بنی اعتماد میبینیم. نقشی که اتفاقاً در نوع خودش هم در کارنامه کاری استاد، خاص و ویژه به نظر میرسد. ازاینجهت که تا پیش از آن کمتر انتظامی را در هیئت یک عاشق دیدهایم. کمتر دیدهایم که عاشق و دلباخته زنی شده باشد و یک زن باعث شده باشد تا احساسات مردی که او نقشش را بازی میکرده به قلیان دربیاید. انگار که آقای بازیگر خود را در همه این سالها در حاشیه امنی مقابل عشق و عاشقی و درواقع زنان قرار میداد؛ اما در «روسری آبی» از خجالت همه این سالها و تجربههای تهی از عاشقانهها درمیآید و حسابی و پررنگ و لعاب عاشق میشود و به خاطر عشقش با خانواده، روستا، جامعه یا به عبارت بهتر زمین و زمان درمیافتد. یکی از کاراکترهای خاص انتظامی.
بعد از «روسری آبی» کهولت سن باعث میشود آقای بازیگر کمتر و کمتر جلوی دوربین برود اما دو بازی مهم دیگر دارد که باید حتماً به آنها اشاره کنیم.
یکی در «دیوانه از قفس پرید» احمدرضا معتمدی که حضورش کمک شایانی به فیلم میکند و آن نثر و دیالوگنویسی بیهقیوار برای تماشاگران با اجرا و بیان خود فهمیدنی و سهلالوصول میسازد و با وجودی که نقش آدم بد ماجرا دارد اما تماشاگران را با خود همراه میکند. و مورد دیگر فیلم «گاوخونی» بهروز افخمی است که آقای بازیگر در نقش پدر راوی، رستمی که همه جنون و درگیریهای درونی را برای سهرابش به ارمغان آورده است، میدرخشد. در فیلمی که بر اساس رمان جعفر مدرس صادقی ساخته شده و اصلاً انگار ادعانامه پسران است علیه پدران، یا به عبارت بهتر یکجور شرح از بین رفتن پسران در چنبره جهل پدران، عزتالله انتظامی با بازی درجهیکش این پدرسالاری جاهلانه را در فضاسازی کل فیلم منتشر میکند. آنقدر حضور دوگانهاش در این فیلم ویژه است که میتوان آن را آخرین آسی دانست که آقای بازیگر برای سینمای ایران رو کرده.
در انتها بگذارید به مدخل یادداشت برگردیم. به اینکه چطور تاریخ سینمای ایران با عزتالله انتظامی عجین شده است. وقتی از عزتالله انتظامی حرف میزنیم، صرفاً از یک آدم یا یک بازیگر نمیگوییم، درواقع از تاریخ صحبت میکنیم…
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
4,865