ماهان شبکه ایرانیان

چرایی تجلی قرآن در خطبه های حضرت زینب (ع)، اهداف و نتایج

بدون شک از تأثیرگذارترین علل ماندگاری اسلام ناب محمدی(ص)، بازخوانی واقعه عاشوراست. مهم ترین نقش در انتقال فرهنگ عاشورا، بر عهده حضرت زینب(ع) بوده، تأملی در جنبه های مختلف زندگانی آن حضرت می تواند سبک زندگیِ برگزیده ای را در اختیار محبّان و پیروان ایشان قرار دهد.

چرایی تجلی قرآن در خطبه های حضرت زینب (ع)، اهداف و نتایج

مقدمه

بدون شک از تأثیرگذارترین علل ماندگاری اسلام ناب محمدی(ص)، بازخوانی واقعه عاشوراست. مهم ترین نقش در انتقال فرهنگ عاشورا، بر عهده حضرت زینب(ع) بوده، تأملی در جنبه های مختلف زندگانی آن حضرت می تواند سبک زندگیِ برگزیده ای را در اختیار محبّان و پیروان ایشان قرار دهد.

از جمله جنبه های بارز زندگانی آن حضرت، مواجهه با مظلومیت و شهادت پدر، مادر و برادران بزرگوارشان - که همگی مصداق اتم آیه تطهیر (احزاب/ 33) بودند (قمی، 1367: 2/ 193)- بود؛ چنان که اوج مصائب آن حضرت، حادثه کربلا و به شهادت رسیدن برادر گرانقدر ایشان، امام حسین(ع) و یاران با وفای ایشان و اسارت اهل بیت(ع) است (محلاتی، بی تا: 46). ایشان با پسرعموی خود «عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد (شیرازی، 1379: 150) و ثمره این ازدواج، فرزندانی بود که دو تن از آنها (محمد و عون) در کربلا به شهادت رسیدند (سماوی، 1389: 104- 108). آن بانوی بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62ق. دار فانی را وداع گفت و در شام- البته از مدینه یا مصر نیز به عنوان مدفن ایشان نام برده اند- در خاک آرام گرفت (ارفع، 1377: 101).

با توجه به حدیث ثقلین (کلینی، 1417: 2/ 415) آمیخته بودن قرآن با نفوس اهل بیت(ع) امری بدیهی است. حضرت زینب(ع) نیز که در جوار مصادیق ناب اهل بیت(ع) رشد یافته، از معارف والای این کتاب آسمانی به بهترین شکل، توشه ها اندوخته است. آن چنان وجود حضرت زینب(ع) با قرآن آمیخته بود که علاوه بر تکلم به آیات قرآن، رفتار ایشان نیز از آیات قرآن سرمشق گرفته بود و ایشان با توجه به آموخته های خود، به برپایی جلسات تفسیر قرآن، اهتمام داشت (قائمی، 1376: 124). از جنبه های برجسته تجلی قرآن در سیره ایشان، خطبه های حضرت در کوفه و شام است. نوشتار حاضر درصدد پاسخ گویی به این پرسش اساسی است که واکاوی برجسته ترین دلایل، جنبه ها و نتایج تجلی آموزه های قرآنی در خطبه های حضرت زینب(ع) در کوفه و شام، چه آموزه هایی را به دست می دهد؟ شایان ذکر است که منظور از تجلی، همان گونه که از معنای لغوی آن بر می آید، آشکار شدن و جلوه یافتن است (راغب، 1412: 20).

تتبع نگارنده در میان کتاب ها و مقاله های انتشار یافته در مجلات معتبر علمی، بیانگر آن است که تنها یک کتاب با عنوان تجلی قرآن در کلام حضرت زینب(ع)، تألیف سید محمدعلی طباطبایی و یک مقاله با عنوان «بررسی استنادات قرآن حضرت زینب(ع) در دو خطبه کوفه و شام » به قلم اصغر طهماسبی به زیور طبع آراسته شده که نگارندگان آنها، اهتمام ارزشمندی در تبیین برخی از مطالب داشته اند. اما نگارش و نگرش مقاله حاضر ناظر به جنبه های درون متنی و برون متنی است، و همین وجه تمایز آن خواهد بود. هر چند که بازخوانی های مکرر از ابعاد واقعه عاشورا در قالب مباحث علمی، تاثیر ارزشمندی در درک افزون ترِ بُعد شعوریِ قیام امام حسین(ع) خواهد داشت.

1- دلایل تجلی آموزه های قرآنی در خطبه های حضرت

در پاسخ به این پرسش که چه عواملی موجب شد تا حضرت زینب(ع) در بخش وسیعی از بیانات خویش، از آیات و محتوای قرآنی استفاده کند، به نظر نگارنده دو علت زیر قابل تأمل است:

1- 1- استفاده از نقطه مشترک برای هدایت و اتمام حجت

پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) از یک سو، برخی از اصحاب ایشان ضمن کنار نهادن آموزه های نبوی(ص) پیرامون جانشینی حضرت علی(ع) - به ویژه در واقعه مشهور غدیر خم (امینی، 1397: 73-147) - مسیر هدایت مسلمانان را در واقعه سقیفه بنی ساعده (بنگرید به: یعقوبی، بی تا: 2/ 123) تغییر دادند و از سوی دیگر، فرقه های متعددی نیز شکل گرفتند که این امر را پیامبر(ص) پیش بینی کرده بود (صدوق، 1362: 2/ 585). اما قرآن به عنوان نماد وحدت به شمار می رفت و اهتمام ویژه مسلمانان نسبت به آن، نقطه مشترک مسلمانان با گرایش های مختلف بود. بر این اساس، حضرت زینب(ع) در مقام هدایت افراد غافل و اتمام حجت با سران کفر، با استفاده های متعدد از آیات قرآن کریم، وجدان افراد را مورد خطاب قرار داد، تا بتواند مسیر هدایت برخی از افراد را هموارتر سازد و سران کفر و شرک را از پیامدهای کارهایشان بیم دهد.

1- 2- نفی تبلیغ دستگاه تبلیغاتی اموی در خارجی دانستن امام حسین(ع)

برای درک بهتر چگونگی عملکرد اموی ها در برابر امام علی(ع) و شیعیان ایشان و شرایط شام در روزگار حضرت، تأملی در تاسیس رژیم اموی و فعالیت های برجسته آن، بایسته است. خلافت اموی ها از سال 41ق به دست معاویة بن ابی سفیان شکل گرفت (یعقوبی، بی تا: 2/ 216). معاویه خلیفه ای بود که نه مسلمانان او را در مسلک خلفای پیشین می دیدند و نه حتی شهرت نیکی داشت. در واقع، بسیاری از مسلمانان، بیعت با او به عنوان خلیفه را متصور نبودند، چنان که بیعت با او در کوفه با اجبار انجام شد (ابوالفرج اصفهانی، 1385: 1/ 41). بدون شک، شیعیان و محبّان حضرت علی(ع) از جمله دشمنان اصلیِ معاویه بودند و بدین رو، معاویه و کارگزارانش به شکل های مختلف با این جریان برخورد کردند. از جمله اقدامات نظام اموی، دستور به سبّ حضرت علی(ع) بر منابر (بنگرید به: نویری، 1423: 21/ 358) و رواج یافتن این امر بود (ابن عساکر، 1415: 21 / 73) تا از این طریق، برای حذف چهره امام علی(ع) از جامعه تلاش نمایند. جعل حدیث بر ضد حضرت علی(ع) نیز در این راستا بود (بنگرید به: ابن ابی الحدید، 1404: 4/ 64).

نظام اموی تنها با مبارزان علوی در ستیز نبود، بلکه با هر کس که از نسل علی بن ابی طالب(ع) و از پیروان حضرتش و وفادار به آرمان های نهضت انسانی اسلام بود، به مخاصمه بر می خاست؛ به عنوان نمونه، معاویه در نامه ای خطاب به کارگزارانش چنین نوشت: «هر کس را متهم کردید که از شیعیان است و شاهدی هم درباره او نبود، به قتل برسانید» (سلیم بن قیس هلالی، 1405: 460). همچنین برادرش در بصره و کوفه، شیعیان را در هر نقطه ای شناسایی کرد، انواع بلا را بر آنان روا داشت، به طوری که در آن منطقه، شخص مشهوری از شیعه نماند مگر آنکه کشته شد یا به دار آویخته شد و یا فراری شد (همان 457- 458).

پس از معاویه، فرزندش یزید - که اعمال فاسدِ وی مشهور بود (بلاذری، 1417: 5/ 297)- خود را خلیفه مسلمانان خواند (بنگرید به: ابن قتیبه، 1413: 1/ 224) و مانند پدرش از هر گونه آزار شیعیان حضرت علی(ع) دریغ نورزید که اوج آن فعالیت ها در به شهادت رساندن امام حسین(ع) بود (ابن کثیر، 1408: 8/ 221). یزید برای توجیه اقدام خود، امام حسین(ع) را خارج از دین خواند (قمی، 1368: 1/ 91) و خاندان وی را به عنوان افراد خارجی در کوفه و شام گرداند.

بدین سان مشخص می شود برخلاف کوفه که زمانی محل زندگی و حکومت حضرت علی(ع) بود (براقی نجفی، 1424: 106)، مردم شام دین اسلام را با معاویه شناخته بودند و براساس آموزه های آنها، امام علی(ع) و خاندانش، افرادی خارج از دین به شمار می رفتند و کشتن ایشان نیز از واجبات تلقی می شد! حضرت زینب(ع) با تکلم به قرآن، درصدد نفی این دیدگاه بود و با توجه به نتیجه ای که در تاریخ ذکر شده (به عنوان نمونه بنگرید به: ابن قتیبه، 1413: 2/ 6) ایشان در این امر بسیار موفق بود.

2- جنبه های تجلی آموزه های قرآنی در خطبه های حضرت

حضرت زینب(ع) فردی بلیغ و حکیم بود و ضمن رعایت مقتضای حال مخاطب، پیام خود را به بهترین وجه منتقل می کرد که از نمونه های شاخص آن می توان به خطبه های کوفه و شام اشاره کرد.

2-1- خطبه حضرت زینب(ع)در کوفه

برای بررسیِ خطبه آن حضرت در کوفه (قمی، 1386ش:352)، توجه به فضای حاکم در زمان ورود آن حضرت به شهر مذکور، امری بایسته است. حضرت زینب(ع) در حالی که در مقابل دیدگانش، عزیزترین افراد خاندانش را ناجوانمردانه به شهادت رسانده اند و در جوار سرهای مبارک شهدای کربلا، پای به عرصه شهری نهاده اند که مردمانش با دعوت اولیه از حضرت اباعبدالله(ع) و سپس عدم همراهی ایشان، آن فاجعه را آفریدند و اکنون در حال برپایی جشن در استقبال از اسرا هستند (همان جا).

2-1-1- نکوهش عهدشکنی

حضرت زینب(ع) پس از حمد الهی و ذکر صلوات بر خاندان پیامبر (ص)، در مهم ترین بخش ابتدایی خطبه خویش، بر نکوهش مردم کوفه در عهد شکنی آنها تأکید می فرماید:

(وَ لا تَکونُوا کالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها منْ بعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیمانَکمْ دَخَلاً بَینَکمْ...) (نحل/ 92)؛ «همانند آن زن (سبک مغز) نباشید که پشم های تابیده خود را پس از استحکام وا می تابید در حالی که سوگند (و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد قرار می دهید...»

مراد از زن مذکور، فردی از قریش به نام «رایطه بنت سعید » است که در زمان جاهلیت از صبح تا نیم روز، خود و کنیزانش، پشم ها و موهایی را که در اختیار داشتند، می تابیدند و پس از آن دستور می داد همه آنها را واتابند و به همین سبب به عنوان «حمقاء» (زن احمق) در میان عرب معروف شده بود (طبرسی، 1372: 6/ 589).

این آیه، بر دو نکته تاکید دارد: یکی وفای به عهد به عنوان ضامن ثبات اجتماعی و دیگری ضعف شخصیتی به عنوان عاملی برای پایبند نبودن به سوگندها. آیه شریفه در حقیقت بازگشتی به گذشته مردم کوفه و تناقض آشکار موجود در آن دارد، آنجا که با ارسال نامه های پیاپی، ضمن بیعت با امام حسین(ع)، حمایت خود را در برپایی حکومت حق اعلام داشتند و از سوی دیگر هنگام کارزار، با ارعاب و تطمیعی که دستگاه خلافت انجام داد، عهد خود را نادیده گرفته، خیانت را بر بذل جان و مال و جهاد در راه خدا ترجیح دادند.

2- 1- 2- نقش اعمال در تعیین سرنوشت انسان

در بخش های بعدی، حضرت پس از ذکر رذایل اخلاقی مردم کوفه، به سرنوشت بد آنها در دنیا و آخرت که در نتیجه اعمال زشت آنها رقم خواهد خورد، تأکید دارد و این در واقع اشاره ای است به از پیش فرستادن اعمال و نقش آنها در سرنوشت انسان، چنان که در تعدادی از آیات قرآن به آن تاکید شده است (به عنوان بنگرید به: نک: حشر / 18؛ جمعه / 7؛ نبأ / 40).

2- 1-3- عدم نفی باطل، زمینه ساز ضلالت

سپس ایشان، محتوم بودن عذاب سخت خداوند و جاودانگی در آن را برای مردمِ آن سرزمین بیان می دارد:

(...أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُون) (مائده / 80)؛ «... نتیجه آن (اعمال بد از پیش فرستاده)، خشم خداوند است و آنها در عذاب (الهی) جاودانه خواهند ماند.»

با نگاهی به قسمت ابتدایی این آیه- (تری کثیراً مِنْهُمْ یتَوَلَّوْنَ الَّذینَ کفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ...)- دو نکته مشخص می گردد: یکی، دوست داشتن کافران و دیگری، از پیش فرستادن اعمال که بدان اشاره شد. نتیجه قابل تأمل از این آیه آن است که متنفر بودن از باطل به تنهایی کافی نیست و چنانچه نسبت به نهی آن اقدامی نگردد، باطل به تدریج با قلب و جانِ فرد آمیخته می شود و کار را بدانجا می کشاند که خود آن فرد، به سپاه باطل می پیوندد.

2-1-4- گریه و رنج مداوم، نتیجه کردار کوفیان

سپس حضرت در بخش بعدی خطبه، ضمن ابراز تعجب از گریه های کوفیان، به بیان سزای اعمال آنها می پردازد و با اشاره به آیه (فلْیضْحَکوا قلیلاً وَ لْیبْکوا کثیراً جَزاءً بِما کانُوا یکسِبُونَ) (توبه/ 82) مجازات آنها را از خداوند می خواهد.

عده ای از مفسران بر این عقیده اند که منافقان، مجازات دردناکی در پیش دارند که اگر از آن آگاه شوند، بسیار گریه خواهند کرد و کمتر می خندند؛ گروه دیگری از مفسران بیان می دارند که منافقان هر قدر بخندند با توجه به عمر کوتاه دنیا، خنده آنان کم خواهد بود و در آخرت آن قدر باید گریه کنند که گریه های دنیا در برابر آن ناچیز است. البته با توجه به ظاهر آیه و تعبیرات مشابه آن که در گفته ها و نوشته ها می آید، احتمال اول سازگارتر است. در انتهای آیه نیز می فرماید که این جزای اعمالی است که آنها انجام می دادند (مکارم، 1374 : 8/ 64).

گریستن مردم کوفه می بایست دائمی باشد؛ زیرا مجازات دردناک در انتظار آنهاست و از سوی دیگر، سرمایه عمر را از دست داده و رسوایی را برای خود خریده اند که این امر از منش منافقانه مردم کوفه سرچشمه می گیرد؛ چنان که حضرت علی(ع) نیز به بی ثباتی کوفیان اشاره فرموده است (احمدی میانجی، 1426: 2/ 108).

2- 1- 5- باور نداشتن به وقوع قیامت، زمینه ساز عهد شکنی

در ادامه، حضرت زینب(ع) لکه ننگینی را که از خیانت به امام حسین(ع) بر دامان مردم کوفه بر جا مانده، یادآور می شود و ضمن بیان فضایل آن امام، آنان را متوجه جرم بزرگشان می گرداند: (... أَلا ساءَ ما یزِرُون) (انعام / 31؛ نحل/ 25)؛ «چه بد باری بر دوش خواهند داشت!».

تأمل در ابتدای دو آیه مذکور، بیانگر دو نکته است:

1- ایمان به معاد علاوه بر اینکه انسان را برای زندگی جاویدان آماده می کند و او را به تحصیل کمال فرا می خواند، اثر عمیقی در کنترل انسان در برابر گناهان دارد (مکارم، 1374: 5/ 206). بدین رو، کسی که به روز قیامت اعتقادی نداشته باشد، بدون شک در رفتار و گفتار خود، چیزی به جز هوای نفس را معیار قرار نخواهد داد. این امر، در واقعه عهدشکنی کوفیان آشکار است.

2- سران مشرکان در روز قیامت، هم تمامی بار گناه خود و هم بار گناه آن افرادی را که از راه حق گمراه کرده بودند، بر دوش می کشند (طوسی، بی تا: 6/ 373)؛ یعنی عذاب سران شرک که در برابر امام حسین(ع) عهدشکنی کرده و مردم رابه این امر واداشته اند، دوچندان خواهد بود.

2- 1-6- شباهت کوفیان و یهویان

حضرت زینب(ع) در ادامه خطبه خویش، نفرین های خود را بیش از پیش می سازد و با اشاره به آیه (تبَّتْ یدا أَبی لَهَبٍ وَ تَب) (مسد/ 1)، بریده بودن دست های کوفیان را از خداوند منّان خواستار می شود؛ همان دستانی که دعوتنامه ها را نوشتند و اظهار حمایت کردند؛ ولی در زمان مقتضی در همراهی حضرت اباعبدالله(ع) به حرکت در نیامدند.

پس از آن، حضرت زینب(ع) با اشاره به آیه (ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکنَةُ وَ باءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّه...) (بقره/ 61)، به کوفیان یادآور می شود که آنها با آن اعمال ننگین، خود را مستحق غضب خدا کرده اند. این آیه به درخواست قوم بنی اسرائیل از حضرت موسی(ع) اشاره دارد مبنی بر اینکه به جای بیابان نشینی و استفاده از یک نوع غذا، خداوند غذاهای متنوع و استفاده از مواهب شهرنشینی را نصیب آن قوم نماید، در حالی که این درخواست برخلاف خواست الهی بود؛ زیرا بیابان نشینی موجب کمال آنها می گشت و از سوی دیگر، آنها علاقه ای به جهاد با دشمنانی که در شهر بودند، نداشتند. آنها با این افزون خواهی و تنوع طلبی، در مقابل خواست خداوند نافرمانی کردند و با دو عمل خود که بی اعتنایی به آیات الهی و به شهادت رساندن پیامبران الهی (حضرت زکریا و حضرت یحیی(ع)) (بنگرید به: بحرانی، 1416: 5/ 14) بود، مُهر ذلت و نیازمندی بر پیشانی آنها نواخته شد و خود را مستحق غضب خدا نمودند (بانو امین، 1361، 1/ 347- 348).

در این میان، شباهت عجیبی میان مردم کوفه و قوم بنی اسرائیل وجود دارد؛ زیرا کوفیان نیز مرتکب این دو گناه عظیم، البته با تفاوت در مصداق شدند. از سویی آیات الهی را در خصوص قیام برای خدا (سبأ/ 46)، امر به معروف و نهی از منکر (آل عمران / 104) و امید به امداد الهی(آل عمران/ 7) نادیده انگاشتند و از سوی دیگر با حمایت نکردن از حجت خدا بر روی زمین، زمینه به شهادت رساندن ایشان را فراهم کردند؛ بنابراین آنها نیز مستحق غضب الهی و ذلت گردیدند.

2-1-7- نفی ولایت ائمه، متزلزل کننده ارکان هستی

حضرت زینب(ع) در ادامه بر اساس آیه (لَقَدْ جِئْتُمْ شَیئاً إِدًّا * تَکادُ السَّمواتُ یتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا) (مریم / 89- 90) به میزان ناپسندی اعمال مردم کوفه اشاره می فرماید. آیه به سخن بت پرستان اشاره دارد که برای خداوند(نعوذ بالله) فرزندی قائل شده اند. حضرت زینب(ع) نیز اعمال ننگین کوفیان را- که دنیا را بتی برای خود قرار داده اند- همانند زشتی سخن کافران می داند و همان نتیجه ای را که قرآن برای سخن ناپسند کافران بیان می دارد، برای اعمال کوفیان متصور می شود. از آنجا که خداوند، بی نیاز از مختصات و احتیاجات عالم ماده است، عالم هستی که بنایش بر توحید است از آن نسبت ناروای کافران در وحشت و اضطراب فرو می رود؛ به همان نسبت نیز از اعمال کوفیان، لرزه بر ارکان هستی می افتد؛ زیرا نفی امامت نیز موجب می گردد تا توحید در جایگاه حقیقی خود قرار نگیرد؛ چنان که اهل بیت(ع) به این نکته اشاره کرده اند که شاهد مشهور آن، حدیث سلسلة الذهب از امام رضا(ع) است (صدوق، 1378: 2/ 135).

آن حضرت در ادامه خطبه خود با بلاغت تمام و بیان جملاتی پر محتوا، پیاپی تازیانه های توبیخ را بر قلوب زنگار زده کوفیان فرود می آورد تا شاید غبار گناه و غفلت کنار رود و حقیقت امور آشکار گردد. بر اثر همین خطبه است که کوفه منقلب می گردد و صدای شیون و ناله بر گستره شهر طنین انداز می شود (قمی، 1386: 354).

2- 2- بررسی خطبه حضرت زینب(ع) در شام

مجلسی که یزید به مناسبت توهم موفقیت بزرگ خود در شهر شام بر پا کرده بود، حکایت قابل تأمل تری دارد؛ زیرا همان طور که اشاره شد، در آن سرزمین، پس از سال ها فرمانروایی معاویه و برنامه های گوناگون وی در تخریب جایگاه و وجهه حضرت علی(ع)و خاندان گرامی ایشان، غرابت عجیبی بر فضا حاکم بود؛ از سوی دیگر حضور سران کشور(سردمداران بنی امیه) و نمایندگان ملل خارجی نیز بر اهمیت مجلس افزوده بود.

مجلس شام با گفتار و کردار ناپسندِ شخص یزید آغاز شد، آنجا که با اشعاری کفرآمیز، ندا برآورد: ای کاش اجداد مشرکم که در جنگ بدر به دست پیامبر و یارانش کشته شده بودند، اینک در این مجلس حضور می داشتند و می دیدند که من چگونه انتقام آنها را از فرزندان محمد(ص) و علی(ع) گرفتم و اگر آنان عمل مرا می دیدند، قطعاً می گفتند: یزید دستت درد نکند که چه خوب آنها را کشتی و.... سپس با بیان «لَعِبت هاشِمُ بِالمُلکِ فَلا خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحیٌ نزَل»، مسئله وحی و نبوت را به سخره گرفت (ابو مخنف کوفی، 1417: 268).

یزید با این گفتار و کردار، باطن نفاق آلود خود را به طور کامل آشکار کرد؛ زیرا او که ادعای خلافت پیامبر(ص) را داشت، با نفی نبوت و وحی و ابراز تنفر از جنگ های صدر اسلام، علاوه بر اعلان علنیِ کافر بودن خویش، غصبی بودن جایگاه خلافتش را نیز اثبات کرد.

2- 2- 1- محقق شدن وعده عذاب الهی

آن حضرت که یزید را مست دنیاخواهی می دید، پس از حمد الهی و صلوات بر پیامبر(ص) و خاندان مطهرش، با اشاره به آیه (ثُمَّ کان عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّوأَی أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یسْتَهْزِءُون) (روم/ 10) آن گفتار کفرآمیز یزید را مطابق با وعده الهی می داند که بر اساس آن، در اثر افزایش گناهان و عدم استغفار از آنها، روح ایمان از بین می رود. این پَستی کار را به جایی می رساند که انسان، آیات الهی را تکذیب می کند و از آن هم فراتر می رود و او را به استهزاء پیامبران و آیات الهی وا می دارد و به مرحله ای می رسد که دیگر هیچ انذاری در او مؤثر نیست و جز عذاب دردناک الهی راهی باقی نمی ماند (مکارم، 1374ش:16/ 375).

سپس یزید را این گونه سرزنش می کند: «آیا گمان می کنی با اسیر نمودن ما، آسمان ها و زمین بر ما تنگ شده، ما نزد خداوند خوار شده ایم و تو منزلت یافته ای؟ آیا پنداشته ای که دنیا را مطابق میل خود می کنی، در حالی که مقامی را که شایسته ماست، غصب نموده ای؟» (قمی، 1386: 408- 412).

2-2-2- یادآوری سنت املاء و امهال به یزید

حضرت در ادامه خطبه خود با اشاره به آیه (وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذینَ کفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهمْ لِیزْدادُوا إِثماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین) (آل عمران/ 178) با عنایت به سنت «املاء و امهال» به یزید یادآور می شود که این خوشی های ظاهری و قدرت نمایی ها ماندگار نیست، بلکه مکر خداوند است تا کافران بر گناهان خود بیفزایند و عذاب خود را دردناک تر کنند.

رحمت خداوند می طلبد حتی افراد گناهکار نیز با بلاها و کیفرهای دنیوی متنبه شوند، اما آنجا که گناه مجالی برای بازگشت به صراط الهی نمی گذارد، مهلت الهی برای افزایش گناهان و در نتیجه عذاب اخروی است. به علاوه از بعضی از آیات قرآن استفاده می شود که خداوند گاهی به این گونه افراد، نعمت فراوانی می دهد و هنگامی که غرق لذت پیروزی و سرور شدند، ناگهان همه چیز را از آنان می گیرد تا حداکثر شکنجه را در زندگی همین دنیا ببینند؛ زیرا جدا شدن از چنین زندگی مرفهی، بسیار ناراحت کننده است (انعام/ 44)؛ مانند یزید که با به شهادت رساندن امام حسین(ع)در ذهن خود خیال پادشاهی جاودانه ای را می پروراند، اما تنها سه سال پس از شهادت آن حضرت، زندگانی ننگینش به پایان رسید (قمی، 1386ش: 583).

2-2-3- سرزنش کردار و گفتار دوگانه یزید

حضرت پس از آن، یزید را نکوهش می کند که چگونه زنان خود را پرده نشین کرده، اما زنان اهل حرم آل پیامبر(ص) را در معرض دید نامحرمان قرار داده است، در حالی که پوشش های آنان را به غارت برده و سرپرستی آنها را همراهی نمی کند. می توان این نکته را به عنوان جنبه ای از این فرمایش حضرت بیان داشت که به رغم ادعای یزید مبنی بر جانشینی پیامبر(ص)، این اقدامات وی موجب توهین به پیامبر(ص) و خاندانش و بر خلاف آموزه های قرآنی- (...قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقرْبی) (شوری/ 23)- و تأکیدات نبوی(ص) است. آن حضرت این روحیه یزید را علاوه بر نفاق، ناشی از حس انتقام جویی و کینه ورزی وی و امری طبیعی می داند؛ زیرا مادر وی نیز در جنگ اُحد از پاره های جگر حمزه سیدالشهداء(ع) خورده و گوشت و وجود یزید از آن رشد یافته است (بلاذری، 1417: 4/ 287).

2-2-4- شهیدان راه حق، جاودانه های آفرینش

در جواب سخنان یزید که وحی و نبوت را نفی و با تمسخر اُسرا، وجود مبارک سیدالشهداء(ع) را نابود شده فرض کرده بود، حضرت زینب(ع) آیه شریفه (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سبیلِ اللَّهِ أَمواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ) (آل عمران/ 169) را تلاوت می فرماید و این کلام، اوج بیان آن حضرت در اعلان دنائت و دفع توهم از یزید است؛ زیرا زرق و برق حکومت پوشالی وی را گوشزد می کند و از سوی دیگر اعلام می دارد که به رغم نقشه هایش، به اراده الهی، خاندان پیامبر(ص) در جوار ثقل دیگرش قرآن، تا روز قیامت هدایتگر افراد جویای هدایت خواهند ماند (صف/ 8)، اما از یزید و امثال وی، چیزی به جز ننگ بر جای نخواهد ماند. در واقع آن حیاتی که خداوند در آیه مبارکه بدان اشاره فرموده، همان حیات برزخی است که برای شهیدان در اوج نعمت های مادی و معنوی قرار دارد، به قدری که گویا زندگی دیگر برزخیان در مقابل آنها چیزی نیست (طبری، 1412: 4/ 113).

2-2-5- قیامت، میعاد ظالم و مظلوم

آن حضرت، در بخش های بعدی خطبه نیز روز قیامت را به یزید یادآور می گردد و بیان می دارد که در آن روز، خداوند، حاکم است و شاکی، حضرت محمد(ص) و پشتیبان او، حضرت جبرئیل(ع) خواهد بود. بار دیگر توبیخ در کلام حضرت موج می زند و با تلاوت (... وَ ما رَبُّک بِظَلَّامٍ لِلْعَبید) (فصّلت/ 46) دادگاه عدل الهی را بهترین جایگاه برای دادخواهی از او و دربار ظالمش می داند.

2-2-6- اختیار، اصل اول تکلیف مداری

با تأملی در ابتدای آیه (مَنْ عَمِلَ صالِحاً فلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیها...) (فصّلت/ 46) باز هم بازگشت اعمال در آخرت و تعیین سرنوشت انسان توسط اعمال خود، مورد تاکید قرار می گیرد. در واقع این آیه بیانگر نفی جبرگرایی و مبیِّن آزادی اختیار و اراده است و همگان را در برابر اعمالشان مسئول می شمرد و نتایج اعمال هرکس را در درجه اول متوجه خود او می داند.

بیان این آیه پرده دیگری از جهالت یزید و دستگاه خلافتش را بر می دارد، آنجا که اعمال ننگین خود را به خدا نسبت می دهند و سعی در رفع مسئولیت از خود را دارند؛ به عنوان نمونه ابن زیاد در مجلسی که به افتخار پیروزی اش ترتیب داده بود، به امام سجاد(ع) رو کرد و گفت: او کیست؟

گفتند: علی بن الحسین است.

ابن زیاد گفت: علی بن الحسین را خداوند در کربلا نکشت، مگر نه؟

امام سجاد(ع) فرمود: برادری داشتم به نام علی که لشکریان تو او را کشتند.

ابن زیاد گفت: خدای او را کشت!

امام(ع) فرمود: (اللَّهُ یتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حینَ موْتِها...) (زمر/ 42)؛ «خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند!»

این جواب قاطعانه حضرت زین العابدین(ع) چنان برای ابن زیاد گران آمد که دستور قتل امام را صادر کرد که با مقاومت حضرت زینب(ع)، ابن زیاد از دستور خود منصرف شد (قائمی، 1386: 301).

2-2-7- عذاب الهی، عاقبت ظالم و شریکانش

در بخش های پایانی خطبه، بار دیگر روز قیامت مطرح می شود و حضرت زینب(ع) سرنوشت محتوم یزید و اطرافیانش را - که در بخش هایی از خطبه، ایشان به عنوان عوامل اصلی تحریک یزید به هتک حرمت و کشتار بی رحمانه اهل بیت پیامبر(ص) معرفی شده اند- با قرائت بخش پایانی آیه 18 سوره مبارکه هود (...أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمین) بیان می دارند.

با نگاهی به ابتدای آیه - (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کذِباً أُولئِک یعْرَضُونَ علی رَبهِمْ وَ یقولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذینَ کذَبُوا عَلی رَبِّهِم...)- و بررسی آرای مفسران در خصوص آن، به نکته قابل تأملی می رسیم؛ چنانچه کسی مانند یزید با نفاق خود، سعی در فریب مردم داشته باشد، سرانجام نیت واقعی اش برملا می گردد و نهی و کفر ورزیدن به وحی، قرآن و رسالت پیامبر اکرم(ص)، عاقبتی جز لعنت و دور شدن از بارگاه رحمت الهی و مستقر شدن در دردناک ترین عذاب ها نخواهد داشت (آلوسی، 1415: 6/ 231؛ طباطبایی، 1417: 10/ 188).

2- 2- 8- خداوند، یگانه پناه مظلوم

حضرت زینب(ع) خطبه خود را با حمد الهی - به سبب سعادت و شهادتی که نصیب خاندان اهل بیت پیامبر(ص) کرده است - به پایان می رساند و حُسن ختام خطبه ماندگار خویش را با اشاره به بخشی از دو آیه قرآن کریم (... إِنَّ رَبِّی رَحیمٌ وَدُود) (هود/ 90) و (... وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل)(آل عمران/ 173) با تاکید بر رحمت و حمایت الهی قرین می سازد.

دو آیه پایانیِ سخنان آگاهی بخش ایشان، حامل کلماتی آرامش بخش و روحیه ساز است؛ زیرا از یک سو، سخن از رحمت خاصه الهی است- البته قید بندگان توبه کار، دور از شأن اهل بیت(ع) است و در واقع خطاب آن به تمام انسان هاست - و از سوی دیگر نمایش اوج ایمان است که به رغم تمام قدرت های ظاهری، تنها نقطه اتکال و آرامش را خداوند منّان می داند و این امر، کمال روحی حضرت زینب(ع) را نمایان می سازد.

3- نتایج تجلی آیات قرآن در خطبه های حضرت

خطبه های حضرت زینب(ع) نتایج زیر را به بار آورد:

3- 1- برملا شدن چهره منافقانه یزید و اطرافیان او

مردمی که یزید را جانشین پیامبر (ص) می دانستند، با سخنان و اعمالی از وی روبه رو گردیدند که نافی سیره پیامبر(ص) و بر خلاف آیات قرآن بود. همچنین به رغم تلاش های تبلیغاتی حکومت در تخریب چهره اسرا و معرفی آنها به عنوان خارج شوندگان از دین و شورش کنندگان علیه خلیفه مسلمانان، استفاده های مکرر حضرت زینب(ع) از آیات قرآن در نفی عقاید و اعمال یزید، بیش از پیش در آشکار شدن چهره حقیقیِ خلیفه دروغین مؤثر افتاد.

3- 2- یادآوری مجدد حدیث ثقلین و تأکید مجدد بر شایستگی آل پیامبر (ص) برای جانشینی ایشان

در این میان، افراد مُسن تر که خود در غدیرخم حضور داشتند یا آن واقعه را از پدران خود شنیده بودند، بیعت مسلمانان با امام علی(ع) را به یاد آوردند؛ خلیفه ای که چند سالی را نیز در شهر کوفه به رهبری مردم پرداخت. همچنین حدیث مشهور ثقلین دوباره در اذهان مردم متبلور شد، آنجا که پیامبر(ص) دو ودیعه گران بهای خود را در میان مسلمانان بیان می دارد و بر عدم جدایی آنها تا روز قیامت تأکید می کند؛ آن دو امانت راهبر و راهگشا، همان قرآن کریم و اهل بیت معظم ایشان(ع) هستند که در آن روز، بنی امیه و در آغاز امر، خلفای ثلاثه با نادیده انگاشتن هر دو موضوع مهم گذشته (واقعه غدیرخم و حدیث ثقلین)، مسلمانان را از رهبری امامان حق محروم کرده بودند.

3-3- اصلاح نگرش و جهان بینی مردم با یادآور شدن سرانجام دو گروه حق و باطل

از دیگر نتایج مهم، تغییر فضای فکری مردم بود. از زمان حکمرانی معاویه، رواج روایات جعلیِ فراوان در تخریب چهره حضرت علی(ع) و خاندان و یاران ایشان و موجّه جلوه دادن اعمال و گفتار معاویه، فضای فکری مسمومی به خصوص در مردم سرزمین شام ایجاد کرده بود. در ساختار فکری مردم، توجه بیش از حد به دنیا، امری ممدوح و مورد توجه دین بر شمرده می شد و با سرگرم کردن مردم، توانایی تشخیص اهل باطل از اهل حق از آنان زدوده شده بود؛ اما با شاخصه هایی که حضرت زینب(ع) بیان فرمودند، ملاک حقیقی ماندگاری و عاقبت اهل حق و باطل در اذهان مردم شکل گرفت و این امر، مردم را از تبعیت محضِ امویان رهایی بخشید و موجبات سقوط بنی امیه را فراهم ساخت.

نتیجه گیری

1- فهم مقتضای حال مخاطب و استفاده از کلمات و آیات متناسب با آن، از توانمندی های ارزشمند حضرت زینب(ع) می باشد و تجلی آیات نورانی قرآن در سخنان ایشان، نتیجه تربیت آسمانی و انس همیشگی ایشان با قرآن کریم است.

2- دلایل تجلی قرآن در بیانات آن حضرت را می توان دو عامل مهم «نفی تبلیغات دستگاه اموی در خارجی دانستن خاندان امام حسین(ع)» و «استفاده از نقطه مشترک برای هدایت و اتمام حجت» دانست.

3- جنبه های تجلی آموزه های قرآنی در خطبه ایراد شده در شهر کوفه برای بیان «نکوهش عهدشکنی»، «نقش اعمال در تعیین سرنوشت انسان»، «عدم نفی باطل، زمینه ساز ضلالت»، «گریه و رنج مداوم، نتیجه کردار کوفیان»، «باور نداشتن به وقوع قیامت، زمینه ساز عهد شکنی»، «شباهت کوفیان و یهودیان » و «نفی ولایت ائمه، متزلزل کننده ارکان هستی» و در خطبه ایراد شده در شهر شام برای بیان «محقق شدن وعده عذاب الهی»، «یادآوری سنت املاء و امهال به یزید»، «سرزنش کردار و گفتار دوگانه یزید »، «شهیدان راه حق، جاودانه های آفرینش»، «قیامت، میعاد ظالم و مظلوم»، «اختیار، اصل اول تکلیف مداری»، «عذاب الهی، عاقبت ظالم و شریکانش» و «خداوند، یگانه پناه مظلوم» است.

4- می توان از «برملا شدن چهره منافقانه یزید و اطرافیان او»، «یادآوری مجدد شایستگی آل پیامبر(ص) برای ولایت و حکومت» و «اصلاح نگرش و جهان بینی مردم» به عنوان برجسته ترین نتایج تجلی قرآن در بیانات حضرت زینب(ع) نام برد.

منابع:

1. قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی.

2. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق علی عبدالباری عطیة، دارالکتب العلمیه، بیروت.

3. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، 1404ق.

4. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، 1362ش.

5. -------------------، عیون أخبار الرضا(ع)، تحقیق مهدی لاجوردی، نشر جهان، تهران، 1378ش.

6. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، دارالفکر، بیروت، 1415ق.

7. ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف ب (تاریخ الخلفاء)، انتشارات شریف الرضی، قم، 1413ق.

8. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1408ق.

9. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، 1414 ق.

10. ابوالفرج اصفهانی، علی بن عباس، مقاتل الطالبیّین، تحقیق کاظم مظفر، دار الکتاب للطباعة و النشر، قم، چاپ دوم، 1385 ق.

11. ابومخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطفّ، تحقیق محمد هادی یوسفی غروی، جامعه مدرسین، قم، چاپ سوم، 1417ق.

12. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الأئمّة(ع)، تحقیق مجتبی فرجی، دارالحدیث، قم، 1426 ق.

 13. ارفع، سید کاظم، حضرت زینب(ع) (سیره عملی اهل بیت(ع))، کامران، تهران، 1377ش.

14. امینی، عبدالحسین، الغدیر، دارالکتاب العربی، بیروت، 1397ق.

15. انصاری، عبدالرحمان، پیام زینب(ع)، زمینه سازان ظهور، قم، 1376ش.

16. بانو امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن. نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش.

17. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر قرآن، بنیاد بعثت، تهران، 1416ق.

18. براقی نجفی، سید حسین بن سید احمد، تاریخ الکوفه، انتشارات المکتبة الحیدریة، بی جا، 1424ق.

19. بلاذری، احمد بن یحیی، جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، دار الفکر، بیروت، 1417ق.

20. بنت شاطی، عایشه عبدالرحمان، بانوی کربلا، زینب دختر زهرا(، ترجمه سید رضا صدر، کتابفروشی ابن سینا، تهران، 1336ش.

21. جزائری، سید نورالدین، خصایص زینبیه، حضرت مهدی(عج)، قم، چاپ سوم، 1362ش.

22. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم - دار الشامیه، بیروت، 1412ق.

23. سلیم بن قیس هلالی، اسرار آل محمّد، تصحیح محمد انصاری زنجانی، انتشارات الهادی، قم، 1405ق.

24. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، انتشارات هجرت، قم، 1414ق.

25. شیرازی، علی، زنان نمونه، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1379ش.

26. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین قم، 1417ق.

27. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمد باقر خرسان، نشر مرتضی ، مشهد، 1403 ق.

28. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناصر خسرو، تهران، 1372ش.

29. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، دارالمعرفه، بیروت، 1412ق.

30. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1375ش.

31. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیرعاملی، دار احیاء التراث العربی ، بیروت، بی تا.

32. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، هجرت، قم، 1410ق.

33. قائمی، علی، زندگانی حضرت زینب(ع) (رسالتی از خون و پیام)، امیری، تهران، چاپ سوم، 1376ش.

34. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، انتشارات هجرت، قم، چاپ سوم، 1386ش.

35. ------------------، الکنی و الالقاب، مکتبة الصدر، تهران، 1368ش.

36. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق سید طیب موسوی جزایری، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش.

37. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار. چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.

38. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1364ش.

39. مکارم، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش.

40. نویری، شهاب الدین، نهایة الأرب فی فنون الأدب، دارالکتب و الوثائق القومیه، قاهره، 1423ق.

41. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی. دار صادر، بیروت، بی تا.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان