به گزارش اقتصادآنلاین، زینب اسماعیلی در شرق نوشت: بعد از امثال رکس تیلرسون، وزیر خارجه و جیمز متیس، وزیر دفاع، مشاور امنیت ملی و جنگطلب معروف واشنگتن نیز با رویکرد سیاست خارجی دونالد ترامپ به اختلاف رسید و حکم خروج را از او گرفت. رویکرد مشهور او در ترجیح گزینههای خصمانه و نظامی به گزینههای دیپلماتیک از یکسو و تمایل آشکار و قدیمیاش به تحریم و حتی درگیری نظامی با ایران از سوی دیگر باعث شد خبر اخراج او بسیاری را به گمانهزنی درباره رویکرد کاخ سفید ترامپ در قبال ایران در ادامه راه بیندازد؛ بهخصوص روابط نزدیک و قدیمی او با منافقین در این زمینه حائز توجه بود. او حتی در اجلاس سال گذشته این سازمان تروریستی، وعده داده بود که پیش از سال 2019 با اعضای این سازمان در تهران اجلاس بعدی را برگزار خواهد کرد و نظام جمهوری اسلامی چهلمین سالگرد خود را نخواهد دید! دراینباره و درباره احتمالات پیشرو در چالشهای بین ایران و آمریکا با کوروش احمدی، تحلیلگر ارشد سیاست خارجی گفتوگویی داشتهایم. احمدی، دیپلماتی است که سالها در نهاد نمایندگی ایران در سازمان ملل مشغول به کار بوده است.
بالاخره بولتون از تیم ترامپ کنار گذاشته شد. شما علتهای اصلی این اخراج را در چه میدانید؟
روشن است. بولتون مواضعی متفاوت با مواضع ترامپ داشت؛ به این معنی که در ارتباط با اغلب مسائل جاری سیاست خارجی آمریکا تندروتر از ترامپ بود. این اختلاف در مواضع به نحو فزایندهای در چند ماه اخیر رو به افزایش داشت و در حال آشکارشدن بود. ظاهرا بولتون به تعبیر خودش با «توافقات غیرعاقلانه» با دشمنان آمریکا مخالف بود و ترامپ که در چارچوب قولهای انتخاباتیاش در پی اجتناب از جنگ و کاهش حضور نظامی آمریکا در کشورهای خارجی است، راهی جز اعمال فشارهای غیرنظامی و نیل به توافق از طریق این فشارها نمیبیند. بنابراین هدف نهایی ترامپ که توافق با دشمنان است با هدف بولتون که بهزانودرآوردن مخالفان و استفاده از نیروی نظامی در صورت لزوم است، در تقابل قرار گرفتند. این تقابل در ارتباط با توافق با طالبان و ملاقات با سران آنها اوج گرفت و ظاهرا درز اخباری توسط بولتون مبنیبر مخالفتش با توافق با طالبان و ملاقات با سران آنها پر کاهی بود که نهایتا کمر شتر را شکست. ترامپ طی چند ماه اخیر علنا نشان داده بود که با بولتون اختلافنظر دارد، از جمله یکبار گفت: «اگر دست جان بود، ما الان درگیر چهار جنگ جدید بودیم».
چقدر موضوع ایران در این اخراج تأثیر داشت؟ آیا این را میتوان به معنای تعدیل سیاست دولت ترامپ در مورد ایران دانست؟
ایران نیز در کنار افغانستان، ونزوئلا، روسیه و کره شمالی یکی از چند موضوعی است که بولتون و ترامپ در مورد آن اختلاف داشتند. مسلم است که بولتون با اصرار ترامپ برای مذاکره با ایران بدون پیششرط مخالف بود. او در گذشته همیشه بر لزوم اقدام برای «تغییر رژیم» در ایران و بمباران ایران تأکید کرده بود. بعید میدانم بهخاطر صرف خروج بولتون از گردونه بتوان از تغییر یا تعدیل سیاست همیشگی ترامپ در مورد ایران سخن گفت. در ماههای اخیر که اختلافات بولتون با ترامپ بیش از پیش آشکار میشد، همچنین نشانههای فزایندهای مبنیبر مسلطبودن شخص ترامپ بر روند تصمیمگیریها نیز دیده میشد. ترامپ به دفعات ثابت کرده که نقش اصلی را در تصمیمگیری دارد. حتی در مواردی اعضای اصلی تیم امنیتی او از طریق رسانهها از تصمیمات او مطلع شدند. نمونههای زیادی را در این رابطه میتوان مثال زد؛ از جمله موافقت با ملاقات با رهبر کره شمالی، اعلام تعلیق مانورهای نظامی آمریکا و کره جنوبی، اعلام خروج از سوریه و بسیاری تصمیمات دیگر که او از طریق توییت اعلام میکند.
جایگزین بولتون میتواند نشانهای در مورد سیاست پیشرو باشد. گزینهای تاکنون مطرح یا گمانهزنی میشود؟
با توجه به آنچه گفتم، روشن است که سیاست خارجی ترامپ بیش از پیش شخصی شده است و بولتون از طریق تلاش برای تخریب شورای امنیت ملی آمریکا اتفاقا به روند شخصیترشدن سیاست خارجی ترامپ کمک کرد. او با تلاش برای کاستن از شمار جلسات شورا و نیز کمکردن شمار شرکتکنندگان در این جلسات اندک و... کوشید خود را جایگزین این شورا کند و البته این چیزی بود که با میل ترامپ به شخصیسازی روند تصمیمگیری در سیاست خارجی همسو بود، بنابراین بسیار بعید است که جایگزین بولتون بتواند نقشی بیش از نقش سه سلف خود؛ یعنی فلین، مکمستر و بولتون در شکلدادن به سیاست خارجی آمریکا ایفا کند. در شرایطی که پمپئو بیشتر همسو با ترامپ و مطیع اوست، حذف بولتون درواقع به معنی حذف آخرین بندها از دستوپای ترامپ و بازشدن میدان برای جولان غرایض متناقض اوست. به قول مارتین ایندیک که دیروز به نیویورکتایمز گفت؛ از این پس ترامپ خود مشاور امنیت ملی خود خواهد بود. اگرچه روند حذف نهادهای مسئول سیاست خارجی مانند وزارت خارجه از روند تصمیمگیری از قبل شروع شده بود، فکر میکنم با حذف بولتون این روند تقویت میشود.
چیزی تا برگزاری مجمع سالانه سازمان ملل نمانده، آیا ترامپ خواسته با این اقدام نشانه یا پیامی به ایران بفرستد؟ با توجه به اینکه آقای ظریف چندین ماه در مورد تیم «بی» صحبت میکنند؟
فکر نمیکنم این تحول ربط خاصی به ایران داشته باشد. بولتون تقریبا در همه حوزهها، از جمله کار با پوتین، با ترامپ اختلافنظر داشت. البته نکته مثبت این تحول برای ما این است که یک دشمن سرسخت ما که با منافقین و دیگر مخالفان رابطه داشت دیگر در کاخ سفید نخواهد بود.
احتمال ملاقات روحانی و ترامپ در مجمع عمومی، موضوع گمانهزنی افکار عمومی است. شما پیشتر در مصاحبهها و یادداشتها روی خوشی به این ملاقات احتمالی نشان ندادید، اکنون چطور؟ فضا تغییری کرده؟
امکان ملاقات روحانی با ترامپ کمتر تحتتأثیر روابط دو کشور و تحولاتی از این قبیل و بیشتر موکول به اجماع در داخل ایران از یکسو و آمادگی آمریکا برای توجه به خواستهای ایران در مورد بازگشت به برجام و تعلیق یا تعدیل تحریمها از سوی دیگر است. مادامی که اجماعی در داخل کشور ما برای انجام مذاکره با آمریکا وجود ندارد، هرگز ملاقات یا مذاکرهای با آمریکا صورت نخواهد گرفت و مهم نیست که چه کسی در کاخ سفید هست یا نیست. درواقع سؤال باید این باشد که آیا حذف بولتون تأثیری در شکلگیری اجماع در داخل ایران برای مذاکره خواهد داشت یا خیر. حذف بولتون باید امری را که تقریبا از ابتدا مسلم بود و من هم بارها بر آن تأکید کرده بودم؛ یعنی محوریت ترامپ در تصمیمگیریها برای همه در ایران ثابت کرده باشد. بهعلاوه، عدم حضور یک افراطی در کاخ سفید ممکن است تأثیراتی در نحوه نگرش به موضوع در داخل ایران بهجا بگذارد.
اگر ملاقات سران در برنامه نباشد، پیشنهاد شما بهعنوان دیپلمات، برای استفاده بهتر از فرصت مجمع عمومی چیست؟
مجمع عمومی به یک روتین تبدیل شده: یک سخنرانی در مجمع، چند مصاحبه، چند صبحانه، چند ملاقات گروهی و دوجانبه و مانند اینها و تکرار مواضع همیشگی و اینها البته از نظر دیپلماسی عمومی خوب است، اما امکان گشودن راهبندانهای دیپلماتیک را نمیدهد؛ یعنی مادامی که بنا بر کار دیپلماتیک با طرف آمریکایی نیست، مشکل میتوان انتظار تأثیر عمدهای از این اقدامات داشت؛ خاصه آنکه ظاهرا گردوخاک ابتکار فرانسوی نیز فرونشسته است.
اگر ملاقات انجام نشود، ایران هم در برجام در حال کاهش تعهدات هستهای است، آنگونه که ممکن است اروپاییها را هم در پروسه همراهی از دست بدهد. آیا ما به شرایط سختی که سالهای پیش گذرانده بودیم و راهحلش را در توافق دیدیم برنمیگردیم؟
بعید نیست به همان شرایط برگردیم. واقعیت این است که ما اکنون با یک شرایط پارادوکسیکال مواجه هستیم: کاهش تعهدات برجامی ما را به سمت خروج کامل از برجام میبرد و در این صورت به اعضای کنونی برجام امکان میدهد تا برای اعاده قطعنامههای پیشین شورای امنیت از طریق فعالکردن مکانیسم مندرج در بندهای 11 و 12 قطعنامه 2231 اقدام کنند. درمقابل اگر روند کاهش تعهدات ذیل برجام را متوقف کنیم، تنها اهرم فشار خود برای واداشتن اروپاییان به اجرای تعهداتشان ذیل برجام و اعمال فشار بر آمریکا را از دست خواهیم داد. نقطه شروع برای مواجهه جدی با این شرایط این است که دریابیم اروپا در این معادله کارهای نیست.