مهم ترین وظیفه ما در عصر غیبت از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) سؤال شده است که ما در عصر غیبت چه بکنیم؟ این دعای معروف را وجود مبارک آن حضرت یاد شاگرد خود دادند که شما در عصر غیبت این دعا را فراموش نکنید؛ البته دستورهای فراوان دیگری مربوط به منتظران هست و آن دعا این است که «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَک فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَک لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَک اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَک فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَک لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَک اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَک فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَک ضَلَلْتُ عَنْ دینی»این دعا مشتمل یک برهان کلامی است. عصاره این دعا این است که ما در جامعه دینی نیازمند به رهبر هستیم، چون هیچ جامعه ای بی سیاست و حکومت نیست و هیچ سیاست و حکومتی بدون والی و ولی نیست؛ اما آیا جامعه اسلامی ولی اش را مردم تعیین می کنند یا جامعه اسلامی، ولی اش را الله تعیین می کند و مردم تشخیص می دهند و تطبیق می کنند، این دعا این برهان را به همراه دارد.
برهان مسئله این است که ولی جامعه؛ یعنی امام معصوم(سلام الله علیه) منتخب مردم نیست، خلیفه پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) است، وقتی امامِ معصوم خلیفه پیغمبر شد تا انسان آن مستخلف عنه را نشناسد خلیفه را نمی شناسد. وقتی به رسالت رسیدیم رسولِ مردم، پیامبر مردم، منتخب مردم نیست، بلکه پیامبر مردم، خلیفةالله است تا ما مستخلف عنه را نشناسیم خلیفه را نمی شناسیم. این دعای دو، سه جمله ای با سایر ادعیه خیلی فرق دارد که این جزء دعاهای مخصوص عصر غیبت است، دعاهای دیگر درخواست است یا درخواست مغفرت است یا درخواست رزق است یا درخواست شفای بیماری است یا درخواست امنیت و امان است و مانند آن؛ خدایا فلان حاجت را به ما بده! اما یک مطلب علمی در دعاها کم است. برخی از ادعیه، مطلب های کلامی عقلی و علمی را دارد، وگرنه غالب ادعیه درخواست و سؤال است. این دعا یک دعای عمیق علمی کلامی است و آن دعا این است که پیامبر مردم، منتخب مردم نیست، حاکم بر مردم، والی بر مردم در قلمرو دین کسی است که خلیفهِ الله باشد از طرف خدا باشد. خلیفه وقتی شناخته می شود که آدم مستخلف عنه را بشناسد، اگر کسی «الله» را شناخت خلیفةالله را می شناسد. صدر این دعا این است: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَک»؛ خدایا توفیق توحید به ما بده، توفیق خداشناسی به ما بده که ما بدانیم ما را چه کسی آفرید؟ جهان را چه کسی آفرید؟ پیوند بین انسان و جهان را چه کسی آفرید؟ ما را چه کسی اداره میکند؟ بعد از مرگ ما کجا میرویم و ما را کجا می برند؟ «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَک»؛ می بینید برهان مسئله است! شما در دعاها دلیل ذکر نمی کنید، در دعاها می گوییم خدایا فلان نیاز ما را برطرف بکن! این دعاهای ماه مبارک رمضان و رجب این طور است؛ اما این جا برهان اقامه می کند می فرماید: «فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَک لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَک»؛ من اگر مستخلف عنه را نشناسم خلیفه را نمی شناسم، من اگر «الله» را نشناسم نماینده او را نمی شناسم، من را باید نماینده «الله» اداره کند، چون «اللّه» مرا اداره کرده و آفریده، این دو «کون»: یکی «کان تامه»، یکی «کان ناقصه»، در «کان تامه» فرمود: ﴿اللَّهُ خالِقُ کلِّ شَی ءٍ﴾؛ [2] یعنی هر چه مصداق شیء است مخلوق خداست اصلِ هستی را خدا داد. دوم «کان ناقصه» است که هر چه آفرید زیبا آفرید: ﴿الَّذی أَحْسَنَ کلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ﴾که این «کان ناقصه» است ما را آفرید یک؛ منظم، دقیق، عالمانه، محققانه آفرید تمام دستگاه های ما بر اساس اصول علمی دارد کار می کند. پس چون او ما را آفرید، ما باید حرف او را و راهنمایی او را بپذیریم تا او را نشناسیم نمایندهاش را نمیشناسیم: «فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَک لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَک». پس مدّعای اول این است که «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَک» چرا؟ برای اینکه من باید زندگی کنم من نه می دانم از کجا آمدم نه می دانم کجا می روم به قول حافظ:
کس ندانست که این منزلگه و مقصود کجاست٭٭٭آن قدر هست که بانگ جرسی می آید
ما فقط می بینیم یک عده را تشییع می کنند و میگویند بلند بگو «لا إِلَهَ إِلا الله» می برند؛ اما کجا می برند معلوم نیست، می گوید قافله ای در حرکت است زنگ گردن شتر این قافله جرس؛ یعنی زنگ جرس این قافله به گوش ما می رسد؛ اما کجا می روند را که ما نمی دانیم، ما فقط می دانیم این ها وارد قبر می شوند برزخ یعنی چه، آنجا چه خبر است، چه چیزی از انسان میپرسند، آنجا چه کار میکنند، یک راهنما می خواهد.
کس ندانست که این منزلگه و مقصود کجاست٭٭٭ آن قدر هست که بانگ جرسی می آید
خیلی ها این صدای بانگ را نمی شنوند. این روایت را مرحوم کلینی نقل می کند که یکی در تشییع جنازه لبخندی زد، حضرت فرمود چرا او در تشییع جنازه میخندد؟ «کأَنَّ الْمَوْتَ فِیهَا عَلَی غَیرِنَا کتِبَ وَ کأَنَّ الْحَقَّ فِیهَا عَلَی غَیرِنَا وَجَب»؛ مثل اینکه مرگ برای ما نیست، مثل اینکه حق برای ما نیست، در تشییع جنازه جا برای خنده نیست، «کأَنَّ الْمَوْتَ فِیهَا عَلَی غَیرِنَا کتِب» این چرا می خندد؟ بنابراین صدای زنگ گردن شتر این قافله به گوش می رسد؛ اما کجا می روند یک راهنما می خواهد. «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَک» چرا؟ برای اینکه من اگر تو را نشناسم نماینده تو را نمی شناسم «فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَک لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَک».
بخش بعدی مربوط به امامت است: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَک» چرا؟ برای اینکه امام، جانشین پیغمبر است، امام را باید غدیر تعیین کند نه سقیفه؛ «فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَک لَمْ اَعْرِف حُجَتَّکَ» من امام را نمیشناسم، من معاذ الله غدیر را با سقیفه اشتباه میکنم. امام آن است که جانشین پیغمبر باشد نه منتخب مردم، مردم خودشان راهنما می خواهند کسی باید ما را راهنمایی کند که از گذشته و حال و آینده ما باخبر باشد و آن خداست که علومش را به ائمه(علیهم السلام) عطا می کند. «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَک فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَک لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَک».
بنابراین دعاها یک مقدارش خواستن است که آن ها درخواست است، یک مقدارش هم درس خواندن است. این دعای «مناجات شعبانیه» از همین قبیل است، بعضی از دعاهای سحرهای ماه مبارک رمضان از همین قبیل است، دعای 27 رجب از همین قبیل است. در آن دعاها خوانده می شود: «اَنَ الرَّاحِلَ اِلَیک قَریبُ الْمَسافَةِ وَاَنَّک لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِک اِلاَّ اَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعمالُ دوُنَک»، در سحرهای ماه مبارک رمضان این جمله های نورانی در دعای «ابوحمزه ثمالی» از وجود مبارک امام سجاد(علیه السلام) رسیده است. در دعای 27 رجب یک دعا از وجود مبارک امام کاظم که قبل از 25 رجب خواندند، این است که خدایا ما مسافریم و سفر ما هم نزدیک است؛ یعنی مقصد نزدیک است. اگر ﴿هُوَ مَعَکمْ أَینَ مَا کنْتُمْ﴾ دفعتاً انسان می بیند که در مشهد و در محضر ذات اقدس الهی است. یک حجاب بین ما و خدای ماست و آن گناه است. پروردگارا! «اَنَ الرَّاحِلَ اِلَیک قَریبُ الْمَسافَةِ»؛ خدایا اگر کسی خواست سفر روحانی بکند راه طولانی نیست ﴿هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ﴾ آسمان بروی همین است، زمین بیایید همین است. یک پرده بین ما و خدای ماست و آن گناهِ ماست «وَاَنَّک لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِک اِلاَّ اَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعمالُ دوُنَک». اگر گفتند «یک قدم بر خویشتن نِه وان دگر در کوی دوست»، همین است. کسی که گناه نکند، خدا را خوب مشاهده می کند، به مقدار خودش حق برای او روشن می شود و به مقدار خودش آینده را می بیند. وجود مبارک حضرت امیر در همان خطبه معروف نهج البلاغه فرمود یک عده گویا بهشت را می بینند، گویا جهنم را می بینند«فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُون». مسئله برهان و فهم یک مقدار اثر دارد آدم وقتی خودش بهشت و جهنم را ببیند. بخشی از جهنم ها هم جهنم های متحرّک و منقول اند؛ شما در بخش های پایانی سوره مبارکه «فجر» می خوانید: ﴿وَ جی ءَ یوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ﴾؛ [11] روزی می شود که جهنم را می آورند، این جهنم منقول کیست؟ در بخشی از آیات فرمود هیزم جهنم خود آدم های ظالم اند: ﴿وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ این ندارد که به هر حال ما از جنگل هیزم می آوریم، خود این ظالم دارد گُر می گیرد ﴿وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ﴾؛ یعنی ظالم، قَسط؛ یعنی جُور و ظلم، قِسط؛ یعنی سهم دیگری را دادن، عدل و قِسط کنار هم است، جُور و قَسط کنار هم هستند اینکه درباره حکومت حضرت امیر دارند که «مارقین و قاسطین»؛قاسطین از قَسط است، قَسط؛ یعنی ظلم؛ یعنی کسی که سهم دیگری را می برد. فرمود: ﴿وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ دفعتاً می بیند آتش گرفته؛ درختی هم هست که این درخت در جهنم است و با آتش رشد می کند که ﴿إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی أَصْلِ الْجَحیمِ﴾ آبش آتش است؛ چنین چیزی است. همین ستم، همین ظلم، همین آبروریزی دیگری، این ها این طور است. این را چه کسی باید به ما بگوید، ما که چنین چیزی را نه تجربه کردیم نه بر تشخیص آن دلیل داریم، کسی که عالم به غیب است از گذشته با خبر است از آینده با خبر است از درون گناهان ما باخبر است باید به ما بگوید. وجود مبارک رسول خدا(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) فرمود خودتان را با استغفار معطّر کنید: «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ» فرمود استغفار، عطر است از خدای سبحان عذرخواهی کنید، بخواهید که لغزشها را ببخشد: «لَا تَفْضَحَنَّکمْ رَوَائِحُ الذُّنُوب»؛ گناه بدبوست آبروی آدم را می برد. می بینید ما به هر حال با آبرو زنده ایم، هر کسی عزّتی می خواهد و گناه، آبروبر است. تقریباً چند جای نهج البلاغه است که فرمود دنیا حلالی دارد، حرامی دارد، روزی حلالی دارد رزق حلالی دارد، فرزندان حلال، روزی حلال و انسان آبرومندانه زندگی میکند؛ اما حرام و تجاوز به دیگری و دروغ و خیانت و آبروریزی مردم و اختلاس و تجاوز به بیت المال و این ها، فرمود حرام را من برای شما تشریح کنم یک محکمه الهی است که سر جایش محفوظ است، آن محکمه الهی، آن عِقاب الهی، آن سؤال و جواب الهی آن سر جایش محفوظ است، آدم آن را تا حدودی می فهمد. فرمود این مال، پست و مقام حرام، ظلم و ستم این یک مرتع سبز وباخیز است، بیماری ها دو قسم است: یک بیماری است که بالأخره بر فرض هم صعب العلاج باشد با آبروی آدم کاری ندارد؛ حالا خدای ناکرده اگر کسی به غدّه سرطان مبتلا شد که خدا ان شاءالله توفیقی به جامعه پزشکی بدهد که این را کاملاً شناسایی و درمان کنند و همه بیماران را هم شفا عطا کند؛ اما خدای ناکرده اگر کسی گرفتار بود این طور نیست که آبروی او برود؛ ولی بعضی از بیماری ها هستند که آبروبرند، فرمود طمع در بیت المال، در حقّ مردم، ظلم به مردم، این ها یک «مرتعٌ وبی» کلمه «وَبی، اوبی، موبیء»این ها در نهج البلاغه هست یعنی این وباخیز است، وبا هم یک بیماری آبروبری است، اگر کسی خدای ناکرده مبتلا شد بالا و پایین تاس و لگن، این اصلاً برای کسی آبرو نمی گذارد، فرمود مال مردم، ربا، اختلاس، تجاوز، ظلم که متاع سرسبز دنیاست، وباخیز است. شما می دانید در بعضی از مراتع، این علف ها وقتی وبا گرفتند حیوانات سعی می کنند آنجا نرود، فرمود بعضی از کارها و معاصی است که آبروبر است این برای دنیا. درباره حلال فرمود که آبروی انسان را حفظ می کند، این کار اوست.
بنابراین در عصر غیبت جریان انتظار، منتظر فرج بودن از بهترین عبادت هاست، آن ها سر جایش محفوظ؛ اما در تمام حالات، انسان در معاد شناسی، در مبدأشناسی، در امام شناسی بر اساس همان معیارهایی که ائمه(علیهم السلام) به ما آموختند عالمانه حرکت می کند؛ می بینید این سه جمله بیشتر در آن نیست؛ اما چنداستدلال در آن هست: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَک» چرا؟ «فَاِنَّک اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَک لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَک»؛ من می خواهم پیامبر تو را بشناسیم، پیامبر را که خلیفةالله است بدون شناخت مستخلف که نمی شود شناخت«اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَک» پیامبرت را به من نشان معرفی بکن! چرا؟ برای اینکه میخواهم امامم را بشناسم؛ امام، خلیفه رسول است، اگر من خلیفه رسول را بخواهم بشناسم باید مستخلف عنه را بشناسم تا غدیری بشوم نه سقَفی. این از بهترین وظایف شیعیان منتظر است که در حقیقت یک بحث های کلامی است به صورت دعا روشن شده. امیدواریم ذات اقدس الهی همه علاقه مندان مخصوصاً شما بزرگواران و برادران و خواهران ایمانی را جزء منتظران راستین آن حضرت قرار بدهد و توفیقی عنایت کند که اگر ما آن حضرت را ندیدیم، حضرت حتماً ما را ببیند؛ چون عمده، دیدن آن حضرت است، در قرآن کریم آمد ذات اقدس الهی به یک عده نگاه نمی کند، با اینکه ﴿إِنَّهُ بِکلِّ شَیءٍ بَصیرٌ﴾ است، فرمود: ﴿لا ینْظُرُ إِلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ﴾ یک عده را نگاه نمی کند این نگاه تشریفی است، با یک عده حرف نمی زند ﴿لا یکلِّمُهُمُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ﴾با اینکه همه جزء کلمات الهیاند. وجود مبارک ولی عصر یک عده را نگاه می کند یک عده را نگاه نمی کند، آرزوی ما این باشد که حضرت ما را نگاه کند و نگاه حضرت «وَ انْظُرْ إِلَینَا نَظْرَةً رَحِیمَةً» هم همه شرف را به حال ما دارد.