به گزارش ایسنا، احسان محمدی در روزنامه ایران ورزشی نوشت: «محمد دادگان در برنامه ورزش و مردم حاضر شد و مثل همیشه حرفهایی زد که برای تیتر شدن در رسانهها فوقالعاده است. او بعد از نزدیک به 15 سال هنوز از محمد علیآبادی دلخور است. از آن رفتار عجیب در جام جهانی 2006 که دادگان را برکنار و زمینه تعلیق فوتبال ایران را هموار کرد. بعد از آن اتفاق دادگان به یک منتقد تماموقت تبدیل شده که هر وقت در رسانهها فرصت پیدا میکند به نقد ساختار فوتبال و رؤسای فدراسیون فوتبال میپردازد. او در گفتوگوهایش هم خاطره و حکایت میگوید و هم به ساختار برنامهها مشکوک است؛ این که در گوشی به مجریها میگویند صحبتهای او را کوتاه کنند یا زودتر برنامه را به پایان برسانند. دادگان در ورزش و مردم هم ضمن تعریف از سلامت پیمان یوسفی که وارد دلالبازیهای معمول فوتبال ایران نشده، باز همین دو نکته را گفت. مثل مار گزیدهای شده که به هر ریسمان سیاه و سفیدی مشکوک است؛ به هر سلام و لبخندی. اما او در این برنامه ضمن درخواست از نامزدهای ریاست فدراسیون فوتبال که بروند جلوی آیینه و به قامت خودشان نگاه کنند که کی هستند، از کجا آمدهاند و چه کمکی میتوانند به فوتبال بکنند، حکایت عقاب گرفتار در قفسی را تعریف کرد که از او میپرسند آیا از بودن در قفس ناراحت است؟ عقاب جواب میدهد: از این که در قفس هستم ناراحت نیستم ولی از این که میبینم کلاغها پرواز میکنند ناراحتم!
ما عموماً خودمان را عقابهایی میدانیم که از دیدن اوج گرفتن کلاغها رنج میبریم، تقریباً 83 میلیون ایرانی خود عقابپندار داریم و مشخص نیست آن کلاغها دقیقاً چه کسانی هستند. از این منظر آقای دادگان هم مثل هر ایرانی دیگری احتمالاً احساس میکند عقابی است که شانس حضور در این رقابت را ندارد و مجبور است همان طور که در قفس نشسته به پرواز کلاغها نگاه کند. مهدی تاج هم شاید ته دلش فکر میکند عقابی است که گرفتار بیماری شده و حالا باید در قفس نظارهگر پرواز کلاغها باشد!
این کلاغ و عقاببازی در هنر و سیاست و دانش و ... هم وجود دارد. کافی است به اخبار و حواشی جشنواره فیلم فجر نگاه کنید. دادگان در این برنامه ابتدا گفت مدیریت فوتبال ایران از مدیریت یک دبستان سادهتر است و در آخر برنامه اما عنوان کرد که کار بسیار سختی است و هر کسی نمیتواند از پس آن بربیاید! او مردی مو سفیدکرده در ورزش ایران است. زمانی که سکاندار فدراسیون فوتبال بود هم البته مورد نقد قرار میگرفت و این طور نبود که ما با دادگان قهرمان جام جهانی شده باشیم. مثل هر مدیر دیگری زحمتهایی کشیده. کمی کمتر، کمی بیشتر و کارنامهای قابل نقد داشت. در مواردی قابل تحسین و گاهی هم معمولی و بد. اینجا قصد وزنکشی کارنامه دادگان، علی کفاشیان یا مهدی تاج نیست، هدف این نگاه عقاب - کلاغی غالب در جامعه است که هر روز ما را در جنگ فرشته و شیطان یا سیاه و سفید چنان گرفتار میکند که مدام در پی پایین کشیدن کلاغها و پرواز دادن عقابها هستیم اما بعد از مدتی میبینیم همان عقابها به کلاغ تبدیل شدهاند و باز باید آنها را پایین بکشیم و ... تا زمانی که این نگاه غالب است، ما پیش نمیرویم، فرو میرویم!»