نام مبارک امام پنجم محمد بود. لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است، بدین جهت که دریای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت. القاب دیگری مانند شاکر و صابر و هادی نیز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هر یک باز گوینده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است. کنیه امام "ابو جعفر" بود. مادرش "فاطمه" دختر امام حسن مجتبی(ع) بود. بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن(ع) و از سوی پدر به امام حسین(ع) می رسید. پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین، علی بن الحسین(ع) است. تولد حضرت باقر(ع) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجری در مدینه اتفاق افتاد.
در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سید الشهداء کودکی بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک می شد. دوران امامت امام محمد باقر(ع) از سال 95 هجری که سال شهادت امام زین العابدین(ع) است آغاز شد و تا سال 114 هجری یعنی مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشت.
در دوره امامت امام محمد باقر (ع) و فرزندش امام جعفر صادق(ع) مسائلی مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و دیگران مطرح است، ترجمه کتاب های فلسفی و مجادلات کلامی در این دوره پیش می آید، و عده ای از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا می شون.
قاضی ها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پدید می آیند و فقه و قضاء و عقاید و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر می نمایند و تعلیمات قرآنی - به ویژه مسأله امامت و ولایت را، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا، افکار بسیاری از حق طلبان را به حقانیت آل علی (ع) متوجه کرده و پرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دین به دنیا فروشان برگرفته بود، به انحراف می کشاندند و احادیث نبوی را در بوته فراموشی قرار می دادند.
برخی نیز احادیثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند. اینها عواملی بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها بایستند. بدین جهت امام محمد باقر(ع) و پس از وی امام جعفر صادق(ع) از موقعیت مساعد روزگار سیاسی، برای نشر تعلیمات اصیل اسلامی و معارف حقه بهره جستند و دانشگاه تشیع و علوم اسلامی را پایه ریزی نمودند.
زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان، وارثان و نگهبانان حقیقی تعلیمات پیامبر(ص) و ناموس و قانون عدالت بودند و می بایست به تربیت شاگردانی عالم و عامل و یارانی شایسته و فداکار اهتمام می ورزیدند، و فقه آل محمد(ص) را جمع و تدوین و تدریس کنند. به همین جهت محضر امام باقر(ع) مرکز علما و دانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود.
دانش امام باقر علیه السلام نیز همانند دیگر امامان از سرچشمه وحی بود. آنان آموزگاری نداشتند و در مکتب بشری درس نخوانده بودند. «جابر بن عبدالله» نزد امام باقر(ع) می آمد و از آن حضرت دانش فرا می گرفت و به آن گرامی مکرر عرض می کرد: ای شکافنده علوم! گواهی می دهم تو در کودکی از دانشی خداداد برخورداری.
در مکتب تربیتی امام باقر(ع) علم و فضیلت به مردم آموخته می شد. ابوجعفر امام محمد باقر(ع) متولی صدقات حضرت رسول(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و پدر و جد خود بود و این صدقات را بر بنی هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم می کرد، و اداره آنها را از جهت مالی به عهده داشت. امام باقر(ع) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود. سیرت و صورتش ستوده بود، پیوسته لباس تمیز می پوشید و در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود. بسیار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود. با همه اصحاب مصافحه می کرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق می فرمود. در ضمن سخنانش می فرمود: مصافحه کردن کدورت های درونی را از بین می برد و گناهان دو طرف - همچون برگ درختان در فصل خزان - می ریزد. امام باقر(ع) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگیری از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنین و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینی، کمال مواظبت را داشت.
می خواست سنت های جدش رسول الله (ص) را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعلیم نماید. در روزهای گرم برای رسیدگی به مزارع و نخلستان ها بیرون می رفت و با کارگران و کشاورزان بیل می زد و زمین را برای کشت آماده می ساخت. آنچه از محصول کشاورزی - که با عرق جبین و کد یمین - به دست می آورد در راه خدا انفاق می فرمود. بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله (ص) می رفت، پس از گزاردن فریضه، مردم گرداگردش جمع می شدند و از انوار دانش و فضیلت او بهره مند می گشتند.
مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهای دیگر اسلامی در واژگون جلوه دادن حقایق اسلامی - با زور و زر و تزویر و اجیر کردن عالمان خود فروخته - کوشش بسیار کردند. ناچار حضرت سجاد(ع) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر(ع) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستم های بی سابقه آل ابوسفیان، که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت (ع) توجه کردند، در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسأله امامت و رهبری، که تنها شایسته امام معصوم است، سعی بلیغ کردند و معارف حقه اسلامی را - در جهات مختلف - به مردم تعلیم دادند تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جایی رسید که فرزند گرامی آن امام، حضرت امام جعفر صادق(ع) دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پایه گذاری نمود و احادیث و تعلیمات اسلامی را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد.
امام سجاد(ع) با زبان دعا و مناجات و یادآوری از مظالم اموی و امر به معروف و نهی از منکر، و امام باقر(ع) با تشکیل حلقه های درس، زمینه این امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دینی را برای مردم روشن فرمود. رسول اکرم اسلام (ص) در پرتو چشم واقع بین و با روشن بینی وحی الهی، وظایفی را که فرزندان و اهل بیت گرامی اش در آینده انجام خواهند داد و نقشی را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت، ضمن احادیثی که از آن حضرت روایت شده، تعیین فرموده است. چنان که در این حدیث آمده است: در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) گوئیا، مقام علم و ارزش دانش هنوز - چنان که باید - بر مردم روشن نبود، گویا مسلمانان هنوز قدم از تنگنای حیات مادی بیرون ننهاده و از زلال دانش علوی جامی ننوشیده بودند و در کنار دریای بیکران وجود علی(ع) تشنه لب بودند و جز عده ای معدود قدر چونان گوهری را نمی دانستند. بی جهت نبود که مولای متقیان بارها می فرمود: "سلونی قبل ان تفقدونی"؛ پیش از آن که من را از دست بدهید از من بپرسید و بارها می گفت: "من به راه های آسمان از راه های زمین آشناترم. "ولی کو آن گوهرشناسی که قدر گوهر وجود علی را بداند؟ اما به تدریج، به ویژه در زمان امام محمد باقر(ع) مردم کم کم لذت علوم اهل بیت و معارف اسلامی را درک می کردند و مانند تشنه لبی که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و یا قدر آن را ندانسته باشد، زلال گوارای دانش امام باقر(ع) را دریافتند و تسلیم مقام علمی امام(ع) شدند و به قول یکی از مورخان:
"مسلمانان در این هنگام از میدان جنگ و لشکر کشی متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند". امام باقر(ع) نیز چون زمینه قیام بالسیف (قیام مسلحانه) در آن زمان - به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرینان - فراهم نبود، از این رو، نشر معارف اسلام و فعالیت علمی را و هم مبارزه عقیدتی و معنوی با سازمان حکومت اموی را، از این طریق مناسب تر می دید، و چون حقوق اسلام هنوز یک دوره کامل و مفصل تدریس نشده بود، به فعالیت های ثمربخش علمی در این زمینه پرداخت.
اما بدین خاطر که نفس شخصیت امام و سیر تعلیمات او - در ابعاد و مرزهای مختلف - بر ضرر حکومت بود، مورد اذیت و ایذاء دستگاه قرار می گرفت. در عین حال امام هیچگاه از اهمیت تکلیفی شورش (علیه دستگاه) غافل نبود، و از راه دیگری نیز آن را دامن میزد: و آن راه، تجلیل و تأیید برادرش زید بن علی بن الحسین بود.
گوشه ای از فضائل اخلاقی امام محمد باقر (علیه السلام)
خداوند هیچ بنده ای را برای عهده دار شدن مقام امامت بر نمی گزیند و او را حجّت آشکار خویش بر آفریدگانش قرار نمی دهد، مگر آن که صفات پسندیده و مکارم اخلاق در وجود او به کمال رسیده باشد و سخن و عملش مطابق حقّ و صلاح باشد.
ابن شهر آشوب درباره امام محمد باقر (علیه السلام) می گوید: او راست گوترین، گشاده روترین، بخشنده ترین و عالم ترین مردمان بود، همواره ذکر حقّ بر زبانش جاری بود و غذا خوردن یا صحبت با مردم مانع از ذکر وی نبود، مراتب بخشندگی و بزرگواری آن امام در میان مردم زبانزد بود و هیچ گاه از صله دادن به برادران و دیدارکنندگان و آرزومندان به ستوه نمی آمد، بسیار خاضع و خاشع بود و همواره اهل بیت خود را به تلاوت قرآن فرمان می داد و هر کس نمی توانست می فرمود، ذکر بگوید.
امام محمد باقر (علیه السلام) بنده مطیع سر به فرمان حقّ بود تا آن جا که نقل شده، روزی یکی از فرزندان حضرت به شدّت بیمار بود و امام بر فراز بسترش نگران و اندوهگین به سر می برد، ولی پس از درگذشت آن طفل، امام با رویی گشاده با مردم مواجه شد، مردم که از این امر متعجّب شده بودند از علّت آن سؤال کردند، امام (علیه السلام) فرمود: ما به زندگی بستگان خود علاقه مندیم و امیدواریم سالم بمانند و بهبودی یابند، امّا وقتی حکم خدا بر فوت آنها قرار گرفت، به آنچه او دوست می دارد گردن می نهیم و راضی هستیم.
معاشرت امام محمد باقر (علیه السلام) با دیگران در نهایت ادب و بزرگواری بود، با دوستان و برادران دینی مصافحه می نمود و می فرمود: وقتی دو مؤمن با یک دیگر مصافحه می کنند، گناهان آن دو مانند برگی که از درختان بریزد، فرو می ریزد و خداوند تا زمانی که آن دو از هم جدا شوند به آن دو می نگرد! در رفتار با مردم بسیار نیکوکار و عفیف بود و رفتارش با فقیران و مستضعفان تؤام با مهربانی و ملایمت بود، وقتی کار سنگینی به غلامان خود واگذار می کرد خودش بسم اللَّه می گفت و با آنان همکاری می کرد. [مشایخ، فاطمه، قصص الأنبیاء (قصص قرآن)، ص 775،]
امام محمد باقر (علیه السلام)، همواره در طلب روزی حلال می کوشید، و از کار و تلاش ابایی نداشت. مردی از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه امام بسیار می آمد و به آن گرامی می گفت: «…در روی زمین بغض و کینه کسی را بیش از تو در دل ندارم و با هیچ کس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم! و عقیده ام آن است که اطاعت خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنی با تو است، اگر می بینی به خانه تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردی سخنور و ادیب و خوش بیان هستی!» در عین حال امام محمد باقر (علیه السلام) با او مدارا می فرمود و به نرمی سخن می گفت. چندی نگذشت که شامی بیمار شد و مرگ را مقابل خود دید و از زندگی نومید شد، پس وصیت کرد که چون در گذرد ابو جعفر«امام باقر»بر او نماز گزارد.
شب به نیمه رسید و بستگانش او را تمام شده یافتند، بامداد وصی او به مسجد آمد و امام باقر (علیه السلام) را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیب نشسته است. عرض کرد: آن مرد شامی از دنیا رفته و سفارش کرده که شما بر او نماز گزارید. حضرت فرمود: او نمرده است…شتاب مکنید تا من بیایم. پس برخاست و وضو و طهارت را تجدید فرمود و دو رکعت نماز خواند و دست ها را به دعا برداشت، سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب، در سجده ماند، آن گاه به خانه شامی آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد، امام او را نشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتی طلبید و به کام او ریخت و به بستگانش فرمود غذاهای سرد به او بدهند و خود بازگشت. طولی نکشید که شامی شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد: «گواهی می دهم که تو حجت خدا بر مردمانی. [ شیخ طوسی، الأمالی، ص 410، انتشارات دارالثقافة، قم، 1414 ه ق. ]
قضاوت امام باقر(ع) بین یک زوج کبوتر
بر اساس اعتقاد شیعه گستره علم اهل عترت(ع) تا حدی است که خزانه داران علم الهی محسوب می شوند و به نقل تاریخ با همین علم، معجزات فراوانی را از خود بروز داده اند. در یکی از دعاها خطاب به اهل بیت(ع) نیز همین تعبیر خزانه داران علم الهی را به کار می گیریم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْی، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَ خُزّانَ الْعِلْمِ؛ سلام بر شما ای اهل بیت نبوت و محل وضع رسالت و محل رفت و آمد ملائکه و محل هبوط وحی و معدن رحمت و خزانه داران علم».
راهکاری از امام باقر(ع) در قبال التهابات اجتماعی
از این رو یکی از علوم این انوار مقدس الهی آشنایی با زبان تمام ملت ها و نیز آشنایی با زبان حیوانات و پرندگان بود. به عنوان نمونه امام صادق(ع) در روایتی ذیل این بخش از آیه16 نمل "وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُد؛ سلیمان وارث داود شد»، فرمودند: همانا محمد وارث سلیمان شد و ما وارث محمد(ص) هستیم؛إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً ص» (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم، ج 1، ص138) یکی از علوم داود و سلیمان(ع) علم به زبان پرندگان بود. در روایتی دیگر می خوانیم مردی خدمت امام صادق علیه السلام این قسمت از همان آیه16 سوره نمل را تلاوت کرد: "عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ؛ سلیمان وارث داود شد و گفت: ای مردم! [آگاهی به ] زبان پرندگان را به ما آموخته اند و از هر چیزی [ که به پیامبران و پادشاهان داده اند ] به ما عطا کرده اند». امام صادق علیه السلام فرمود در آیه (من) ندارد آیه این طور است «أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ؛ یعنی بما همه چیز را دادند. » منظور امام(ع) این بود که ما هم علم پرندگان می دانیم. همچنان که امام باقر(ع) ذیل همین آیه خطاب به محمد بن مسلم فرمود: «به ما زبان پرنده ها را آموخته اند و از هر چیز داده اند؛ إِنَّا عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْء». همین محمد بن مسلم نقل می کند: روزی خدمت امام باقر علیه السلام بودم که یک جفت قمری آمدند و روی دیوار نشستند و طبق مرسوم خود آواز می خواندند و امام باقر علیه السلام دقایقی به آن ها پاسخ می گفت. سپس آماده پریدن شدند و چون روی دیوار دیگری پریدند، قمری نر لحظاتی بر قمری ماده فریا می زد. من عرض کردم: قربانت شوم، داستان این پرندگان چه بود؟
فرمود: ای پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جانداری را که خدا آفریده است نسبت به ما شنواتر و فرمان بردارتر از انسان است. این قمری به ماده خود بدگمان شده و او سوگند یاد کرده بود که کاری نکرده است و گفته بود به داوری محمد بن علی راضی هستی؟ پس هر دو به داوری من راضی شدند و من به قمری نر گفتم که نسبت به ماده خود ستم کرده ای؛ او هم قبول کرد. متن روایت: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: کُنْتُ عِنْدَهُ یَوْماً إِذْ وَقَعَ زَوْجُ وَرَشَانٍ عَلَی الْحَائِطِ وَ هَدَلَا هَدِیلَهُمَا فَرَدَّ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَلَیْهِمَا کَلَامَهُمَا سَاعَةً ثُمَّ نَهَضَا فَلَمَّا طَارَا عَلَی الْحَائِطِ هَدَلَ الذَّکَرُ عَلَی الْأُنْثَی سَاعَةً ثُمَّ نَهَضَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا هَذَا الطَّیْرُ قَالَ یَا ابْنَ مُسْلِمٍ کُلُّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طَیْرٍ أَوْ بَهِیمَةٍ أَوْ شَیْ ءٍ فِیهِ رُوحٌ فَهُوَ أَسْمَعُ لَنَا وَ أَطْوَعُ مِنِ ابْنِ آدَمَ إِنَّ هَذَا الْوَرَشَانَ ظَنَّ بِامْرَأَتِهِ فَحَلَفَتْ لَهُ مَا فَعَلْتُ فَقَالَتْ تَرْضَی بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ فَرَضِیَا بِی فَأَخْبَرْتُهُ أَنَّهُ لَهَا ظَالِمٌ فَصَدَّقَهَا. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 1، ص470 / بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم، ج 1، ص 342)
فضیلت روزه در ماه رجب
از حضرت امام موسی کاظم(ع) نقل شده است که: «هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد آتش جهنم به اندازه یک سال راه، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب گردد». از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت شده که ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد و جنگ با کافران در این ماه حرام است. هم چنین فرمودند: «رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است، کسی که یک روز از ماه رجب را روزه دارد مستوجب خوشنودی بزرگ خدا گردد و غضب الهی از او دور گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته گردد». حضرت موسی بن جعفر(ع) همچنین فرمودند: « رجب نام نهری است در بهشت، از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر، هر کس یک روز از رجب را روزه دارد البته از آن نهر بیاشامد». روزه در هر روزی از ماه رجب ارزش و ثواب بسیار دارد. بسیاری از پیشگامان زهد و تقوا، همه این ماه را روزه می گیرند. رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) در یکی از سخنرانی های معنوی خود، روزه گرفتن در ماه رجب را می ستایند و ثواب کسی را که در این ماه یک روز روزه بگیرد بیان می فرمایند؛ سپس ثواب کسی را که دو روز روزه بگیرد توضیح می فرمایند؛ سپس ثواب کسی را که سه روز و چهار روز و پنج روز و. . . تا اجر و ثواب کسی که همه ماه رجب را روزه بگیرد بیان می فرمایند و امت خود را به روزه داشتنِ همه ماه رجب تشویق می فرمایند. با این حال، برای کسانی که توانایی ندارند همه ماه رجب را روزه بدارند، روزهای خاصی تعیین شده تا دست کم از ثواب این روزها محروم نباشند:
1. روز اول
در روایات آمده که هر که روز اول رجب را روزه بدارد، آتش دوزخ به فاصله یک سال راه، از او دور می شود. و آمده که حضرت نوح (علیه السلام) در این روز سوار کشتی شد و به همراهانش امر فرمود آن روز را روزه بدارند.
2. روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم؛ به ویژه روز چهاردهم
روزه گرفتن در روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه رجب که «ایام البیض» نام دارد ثواب فراوانی دارد؛ به ویژه روز چهاردهم که درباره آن پیامبر اعظم (صلی الله و علیه وآله) می فرماید: هر کس که روز چهاردهم ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند پاداشی به او عنایت می کند که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلبی خطور کرده است!
3. روز بیست و هفتم
این روز که عید مبعث است، یکی از چهار روزی است که در طول سال برای روزه گرفتن امتیاز ویژه دارد، و ثوابی برابر با روزه هفتاد سال دارد.
4. سه روز آخر؛ به ویژه روز آخر
امام رضا علیه السلام می فرماید: «هر کس روز آخر ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند گناهانش را می آمرزد. »
5. سه روز متوالی که پنج شنبه و جمعه و شنبه باشد. در روایات آمده است که هر کس سه روز از این ماه را که پنج شنبه و جمعه و شنبه باشد، روزه بگیرد، فضیلت بسیار به دست می آورد.
دعاهای استهلال ماه رجب
شب اول ماه رجب، شب شریفی است و در آن چند عمل است، که یکی از اعمال شب اول، هنگام استهلال ماه رجب، خواندن دعایی است که در ادامه مطلب آورده شده است. آمده است که در وقت دیدن ماه، دعای صحیفه کامله را بخواند که بهترین دعاهاست و هفت مرتبه سوره حمد را بخواند تا از درد چشم ایمن گردد و در هر ماهی این دعا سنّت است. منقول است که چون ماه نو را ببینند، بگویند: اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَینَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلاَمَةِ وَ الْإِسْلاَمِ رَبِّی وَ رَبُّک اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ خدایا! شروع این ماه را بر ما با ایمنی و ایمان و سلامت و اسلام قرار ده، (ای ماه) پروردگار من و تو خدای عزّتمند و پر شکوه است.