رسول اللّه (ص) اسوه حسنه بشری

آدمی همواره در جستجوی قهرمان و اسوه ای است که او را سرمشق زندگی خویش قرار دهد و در موضوعی خاص یا به طور مطلق از او پیروی کند تا به سر منزل مقصود برسد

 

مقدمه

آدمی همواره در جستجوی قهرمان و اسوه ای است که او را سرمشق زندگی خویش قرار دهد و در موضوعی خاص یا به طور مطلق از او پیروی کند تا به سر منزل مقصود برسد. در مباحث تعلیم و تربیت، یادگیری، روان شناسی، عرفان و مدیریت، الگوها از جایگاه بلندی برخوردارند و تاءثیر گذاری آنها هرگز قابل انکار نیست. اسلام، این مکتب در صدد تربیت نیز از این موضوع غفلت نکرده و الگوهای مفید را در سطوح مختلف ارائه داده است.

ابتدا از مؤ منان وارسته و از عقاید و اخلاق و اعمال آنان به نیکی یاد می کند و به طور مستقیم یا غیر مستقیم پیروان خود را به الگوگیری از آنان فرا می خواند؛ مانند این آیه؛ یا ایها الَّذِینَ آمنوا کونوا اءَنصارَ اللَّهِ کما قالَ عیسَی ابْنُ مَرْیمَ لِلْحَوَارِیینَ مَنْ اءَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ (صف: 14)

ای کسانی که ایمان آورده اید، یاران خدا باشید، همان گونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت: یاران من در راه خدا چه کسانی اند؟ حواریون گفتند: ما یاران خداییم.

همین طور از شهید قهرمانی یاد می کند که یک تنه به حمایت از پیامبران الهی برخاست و در شرایطی سخت و بحرانی بر عقیده و ایمان خویش استوار ماند تا در این راه جان باخت و به جایگاه ارجمند شهادت دست یافت تا جایی که؛ قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یالَیتَ قَوْمِی یعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَلِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَالْمُکرَمِینَ (یس: 26 27)

بدو گفته شد به بهشت برین درآی گفت: ای کاش قوم من می دانستند که پروردگارم چگونه مرا آمرزید و در زمره عزیزانم قرار داد!

در مرحله بعد، کسانی را به عنوان مثل و نمونه معرفی می کند که از بینش و بصیرت و ایمان و تقوای بسیار بالایی برخوردار بودند و جا دارد که مؤ منان در هر زمانی همت خویش را به کار گیرند تا به چنان منزلتی نایل آیند. آسیه  همسر فرعون  یکی از آن نمونه هاست که قرآن در باره اش فرموده است: وَضرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلَّذِینَ اَّمنوا امرَاءَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَک بَیتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (تحریم: 11)

و برای کسانی که ایمان آورده اند خدا همسر فرعون را مثل آورده، آنگاه که گفت: پروردگارا پیش خود در بهشت برایم خانه ای بساز و از فرعون و کردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان.

آن بانوی قهرمان با نادیده گرفتن موقعیت ممتاز اجتماعی خود و گرویدن به آیین یکتاپرستی حضرت موسی (ع ) هر گونه شکنجه و در نهایت قتل را با جان و دل پذیرا شد و به منزلت شهادت بار یافت و به طور مستقیم با خدای خویش به راز و نیاز پرداخت و در برترین جایگاه بهشتی منزل گرفت و از سوی خداوند به عنوان اسوه مقاومت در میدان توحید معرفی شد.

همچنین در آیه بعد، قهرمان میدان تقوا و معنویت و پاکدامنی معرفی شده، و او کسی جز مریم صدیقه  مادر ارجمند حضرت مسیح (ع )  نیست:وَ مرْیمَ ابنتَ عمرَانَ الَّتی اءَحصنتْ فرْجها فنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکلِمَاتِ رَبِّهَا وَکتُبِهِ وَکانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ (تحریم: 12)

و مریم دخت عمران را  همان کسی که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتابهای او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود.

در گروه دیگری از آیات قرآن، خداوند نسبت به کسانی که کار برجسته و در خور تقدیر انجام داده اند اظهار محبت می کند و از این رهگذر، دیگران را نیز به الگو پذیری از آنان فرا می خواند؛ مانند (إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (بقره: 195) (إِنَّ اللّهَ یحِبُّ التَّوَّابینَ وَیحبُّ الْمتطهِّرِینَ (بقره: 222) (وَاللّهُ یحبُّ الصَّابرِین (آل عمران: 146) (إِنَّ اللّهَ یحبُّ الْمُقْسِطِینَ (مائده: 42) (إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ (توبه: 4) و مانند آن.

اما عموم پیام آوران الهی در عالی ترین سطح به عنوان الگوهای معصوم و ممتاز مورد عنایت الهی قرار دارند خداوند متعال آنان را در میدان اعتقاد، عمل و اخلاق نیکو و معتدل، الگوهای نخبه ای به آدمیان معرفی فرموده که پیروی از آنان به طور قطع انسان را به سر منزل سعادت خواهد رساند. أُولئِک الَّذِینَ هَدَی اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ. . . (انعام: 90)اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایت آنان اقتدا کن.

طرح اسوه برتر

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز

به یارِ یک جهتِ حقگزار ما نرسد

هزار نقش بر آید ز کلک صنع و یکی

به دلپذیری نقش نگار ما نرسد

و این نگار دلپذیری که در حسن و ملاحت، گوی سبقت را از همگان ربود و چنان حق بندگی و آدمیت را گزارد که محرم راز نهفته آفرینش گشت و در حریم (قابَ قَوْسَینِ اَوْاَدْنی ) سدره نشین آستان کبریایی شد، کسی جز شخصیت عظیم و بی نظیر عالم آفرینش، خاتم الانبیا حضرت محمد مصطفی علیه و علی آله افضل الصلوات و الثناء نیست که به عنوان (اسوه برتر) برای همه بشریت معرفی شده است: لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یرْجُوا اللَّهَ وَالْیوْمَ الْاَّخِرَ وَذَکرَ اللَّهَ کثِیراً(احزاب: 21)قطعا برای شما در (اقتداء) رسول خدا سرمشقی نیکوست: برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می کند.

نکات آیه؛

1- ترکیب (لقد کان لکم ) علاوه بر تاءکید، بر استقرار و استمرار دلالت دارد و اشاره می کند به اینکه اسوه بودن رسول اکرم (ص ) یک تکلیف ثابت و مستمر است.

2- واژه (رسول اللّه ) به طور مطلق درباره حضرت محمد(ص ) به کار رفته که به طور کنایی بر عمومیت رسالت ایشان نسبت به جهانیان دلالت می کند.

3- آیه در سخت ترین مقطع رسالت  یعنی پیرامون جهاد (آن هم جنگ احزاب که در شرایط بسیار سخت انجام شد) نازل شده و این پیام را دارد که اسوه بودن پیامبر(ص ) در همه ابعاد و در اوج قرار دارد و به بخشی از شخصیت او محدود نمی شود.

4- کسانی شایستگی و توفیق تاءسی به پیامبر را دارند که از سه ویژگی مهم برخوردار باشند: ایمان به خدا، اعتقاد و امید به رستاخیز و ذکر فراوان خدا.

5- ایمان به مبداء و معاد، انگیزه تاءسی به پیامبر را فراهم می سازد، چنان که ذکر فراوان آن را تداوم می بخشد و هر سه پیوند نبوت با توحید را نیز اثبات می کند و بر این نکته زیر بنایی تاءکید دارد که رسالت و شخصیت ممتاز رسول اعظم و اسوه بودن او بستگی تام به عبودیت او در پیشگاه خداوند متعال دارد تا توهم استقلال آن حضرت رخ ننماید.

6- از عمومیت خطاب آیه نسبت به همه مسلمانان در هر زمان و مکان چنین برداشت می شود که تاءسی به شخصیت بی نظیر پیامبر محدود به مقطع زمانی یا منطقه خاصی نیست و آن وجود نازنین برای همه کس و در همه جا و هر زمان الگوی منحصر به فرد است و این عمومیت استثناپذیر نیست. علامه طباطبایی نیز آیه را چنین تفسیر می کند: (معنای آیه این است که یکی از احکام رسالت رسول خدا(ص ) و ایمان آوردن شما این است که به او تاءسی کنید، هم در گفتارش و هم در رفتارش و شما می بینید که او در راه خدا چه مشقت هایی را تحمل می کند!)

چرایی اسوه بودن پیامبر

می توان گفت رمز پاسخ به این پرسش، در (جامعیت ) شخصیت پیامبر صلی اللّه علیه و آله نهفته است که ایشان را در مسند (عبودیت ) و (انسان کامل ) نشانده و به مقام (خاتمیت ) رسانده است. توضیح اینکه؛

1- هدف نمایی آفرینش انسان، بندگی محض آفریدگار یکتاست، چنان که خود فرمود: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلا لِیعْبُدُونِ (ذاریات: 56)و جن و انس را نیافریدیم جز برای اینکه مرا بپرستند. بنابراین، هدف آفرینش هنگامی تاءمین می شود که انسان و پری، بنده خاص خدای خویش شوند، جز به خدا نیندیشند، جز برای خدا عمل نکنند و جز رنگ خدایی نپذیرند. به عبارت دیگر در اندیشه و عمل و اخلاق، خدایی شوند و از رنگ تعلق به غیرخدا آزاد گردند؛

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

چنین انسانی شایستگی (خلافت ) الهی می یابد و به نیابت از خدا طلایه دار خلایق و مسجود ملایک می گردد. از این رو شیخ صدوق به نکته بدیعی تصریح کرده و می فرماید: (در اساس آفرینش، خلیفه مقدم بر خلیقه است ) چه اینکه خداوند پیش از خلقت آدمی، موضوع خلافت را با فرشتگان در میان گذاشت؛ وَإِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلاَئِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الاَرْضِ خَلِیفَةً. . . (بقره: 30). و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من گمارنده جانشینی در زمینم. بدین ترتیب، خلیفه الهی، همان انسان واقعی است که آفرینش را با عبودیت  به معنای واقعی کلمه  هدفمند می کند و خواست و اراده الهی را جامه عمل می پوشاند و قدر متقین آن هم انبیای الهی و اولیای معصوم او هستند که رسول اعظم (ص ) سر آمد ایشان است؛

یکی خط است ز اول تا به آخر

بر او خلق جهان گشته مسافر

در این ره اولیا چون ساربانند

دلیل و راهنمای کاروانند

و زایشان سید ما گشته سالار

هم او اول هم او آخر در این کار

بر او ختم آمده پایان این راه

بدو منزل شده ادعو الی الله

مقام دلگشایش جمع جمع است

جمال دلفزایش شمع جمع است

2- قرآن مجید از دین اسلام با وصف (تمام و کمال ) یاد کرده، می فرماید: الْیوْمَ اءَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَاءَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً (مائده: 3)امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را آیین (جاودان ) شما برگزیدم. به همین دلیل، آورنده این دین نیز، شخصیتی تام و کامل است و کمترین نقص و عیب و آلودگی به حریم مقدسش راه نمی یابد. او انسان کاملی است که در همه کمالات به نقطه اوج رسیده و جامع و کامل کننده همه خوبیها شده است، چنان که سخن نغز آن حضرت: (اُعْطیتُ جَوامِعَ الْکلِمَ) بدان اشارت، بلکه تصریح دارد. این جامعیت در سه بخش عقائد، اعمال و اخلاق به منصه ظهور رسیده است؛

الف - در بخش عقاید، رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله، معارفی را به بشر عرضه کرد که مانند آن پیش از اسلام سابقه نداشته است و مرحوم علامه طباطبایی این موضوع را یکی از دلایل افضلیت پیامبر بر همه انبیا دانسته است و چون پیامبری پس از او نیز مبعوث نخواهد شد، آنچه را که آن حضرت پیرامون مبداء و معاد و توحید الهی و صفات و اسمای حسنای او و عالم غیب و شهادت و ملکوت و فرشتگان و لوح و قلم و عرش و کرسی و بیت المعمور و. . . بیان نموده، آخرین کلام است و برتر از آن قابل تصور هم نخواهد بود. این موضوع اساسی در قرآن مجید چنین بیان شده است؛ وَاءَنزَلْنا إِلَیک الْکتابَ بالْحقِّ مصدِّقاً لِمَا بَینَ یدَیهِ مِنَ الْکتَابِ وَمُهَیمِناً عَلَیهِ فَاحْکم بَینَهُم بِمَا اءَنْزَلَ اللّهُ (مائده: 48)و ما این کتاب (قرآن ) را به حق به سوی تو فرو فرستادیم در حالی که تصدیق کننده کتابهای پیشین و حاکم بر آنهاست. پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده حکم کن.

پیامهای آیه این ها است؛ الف  قرآن به طور کامل حق است و از سوی خدا نازل شده و هیچ تردیدی در حقانیت و خدایی بودن آن نیست. ب - این کتاب آسمانی در پی کتب دیگر آسمانی آمده و آنها را به عنوان شرایع پیشین قبول دارد. ج - قرآن، کتاب نهایی خداست که (مهیمن ) بر دیگر کتب آسمانی است؛ به این معنا که اصول ثابت و غیر قابل تغییر آنها را حفظ می کند و در واقع مراقب و محافظ آنهاست، ولی فروع را به گونه ای تغییر می دهد که مناسب سیر و سلوک و تکامل انسان در هر زمان باشد.

پس قید (مهیمنا علیه ) متمم و مکمل (مصدّقا) هست تا توهم نشود که قرآن هر چه از شرایع و احکام در تورات و انجیل و سایر کتابهای آسمانی است به طور درست و بدون تغییر و تبدیل ابقا می کند، بلکه ضمن اینکه فی الجمله ای از محتوای آنها را تصدیق می کند که معارف و شرایع حق و از جانب خداست، ولی این حق نیز برای خدا محفوظ است که آنچه را بخواهد نسخ یا تکمیل نماید. بدین ترتیب، قرآن مجید به عنوان (برنامه نهایی ) خدا فرود می آید که استوارترین منهج تکاملی بشر را ترسیم کند:

إِنَّ هذَا الْقُرْاَّنَ یهْدِی لِلَّتی هِی اءَقْوَمُ وَیبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ اءَنَّ لَهُمْ اءَجْراً کبِیراً (اسراء: 9)قطعا این قرآن به آن (آیینی ) که خود پایدارتر است راه می نماید و به آن مؤ منانی که کارهای شایسته می کنند، مژده می دهد که پاداشی بزرگ برایشان خواهد بود.

3- رسول اعظم صلی اللّه علیه و آله با برخورداری از بهترین داشته های نفسانی و دریافت عالی ترین داده های قرآنی به نهایی ترین مرتبت انسانی نایل گشت، نخست در بعد عقیده و اندیشه به توحید ناب رسید و همه هستی را پرتوی از وجود حق تعالی دید که در آفرینش و اداره آن هیچ گونه شرکتی را بر نمی تابد. از این رو از سوی خدا به نشان (اولین مسلمان ) مفتخر شد؛ لاَ شَرِیک لَهُ وِبِذلِک أُمِرْتُ وَاءَنَا اءَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ (انعام: 163)

او را شریکی نیست و بر این (کار) دستور یافته ام و من نخستین مسلمانم. و با کسب این مرتبت، نزدیکترین آفریده در ساحت قدس ربوبی شد؛ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی فَکانَ قَابَ قَوْسَینِ اءَوْ اءَدْنَی (نجم: 8 و 9)سپس نزدیک و نزدیک تر شد تا به قدر دو کمان یا نزدیکتر شد.

آنگاه اجازه یافت که خدا را آن گونه که دیده برای مردم توصیف کند، چرا که خداوند برتر از آن است که دیگران به وصفش بپردازند؛ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (صافات: 159 و 160)خدا منزه است از آنچه در وصف می آورند، به استثنای بندگان مخلَص (و پاکدل ) خدا. و او سرآمد گروه مخلصان است که در میدان عمل، یک لحظه از خدا غافل نشد وهیچ کاری را جز به دستور خدا و برای جلب رضایت او انجام نداد؛ چنان که خداوند به

او فرمان داد: قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکی وَمَحْیای وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (انعام: 162)بگو؛ در حقیقت نماز من و عبادات من و زندگی و مرگ من برای خدا، پروردگار عالمیان است.

اینکه خداوند، به پیامبر(ص ) فرمود: بگو من چنین هستم، بدین معناست که ایشان به چنین منزلتی رسیده و تمام وجود او چه هنگام حضور در دنیا یا ارتحال به سرای جاوید از آغاز تا انجام به همه عقاید و اعمال و اخلاق، خدایی محض شده و جز اراده و عشق و رضای الهی به وجود نازنین آن دردانه آفرینش راه ندارد؛ او جز به خدا نمی اندیشد، فقط برای او اقدام می کند و تمام خصلت های خود را رنگ خدایی زده، چرا که؛ صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ اءَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ (بقره: 138)نگارگری الهی و چه کسی نیکوتر از خدا نگارگری می کند و ما تنها پرستنده اوییم.از این رو خداوند اخلاق او را نیز عظیم شمرد و فرمود: وَإِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم: 4)و راستی که تو را خویهایی والاست!

بدین ترتیب آن شخصیت بی نظیر در همه کمالات و فضایل در اوج قرار گرفت و (اشرف مخلوقات ) شد، به گونه ای که برتر از آن  جز در مورد خداوند که کمال مطلق و معطی کمالات است  کمالی قابل تصور نیست. علامه طباطبایی در پاسخ به این پرسش که (آیا صلوات، بر پیامبر و دودمانش، برای ترفیع درجه ماست یا درجات آنان را رفعت می بخشد؟) چنین پاسخ می دهد: (برای ترفیع درجه ماست، چرا که پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله وسلم، اشرف موجودات است، پس باید یک کمال وجودی ای را داشته باشد که (لا کمالَ فوْقهُ برابر هیچ کمالی بالاتر از آن نباشد. ) بنابر این اعطای کمال جدیدی به ایشان که دارای آن نباشد، تصور نمی شود. پس صلوات ما یک نوع تعظیم و تکریم است که در اثر آن به کمال و مرتبه آن بزرگوار هیچ اضافه نمی شود و مثل این می ماند که یک دانه سیب از باغی بچینند و جهت تعظیم و تکریم، به صاحب باغ هدیه بدهند، زیرا هر مزیت دینی و دنیایی از برکات رسول اکرم (ص ) است و آن حضرت، صاحب همه خیرات و مبرّات می باشد. )

امام صادق علیه السلام با کنار هم نهادن آیه یاد شده و آیه ای دیگر به نتیجه ای بسیار عالی می رسد که اصل حدیث و ترجمه آن چنین است؛

اِنَّ اللّه عزَّوَجلَّ اَدَّبَ نبیهَ فاَحسنَ اَدَبهُ فلَمّا اَکمَلَ لَهُ الْاَدَبَ قالَ (اِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ) ثُمَّ فَوَّضَ اِلَیهِ اَمْرَ الدّینِ وَالْاُمَّةِ لِیسُوسَ عِبادَهُ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ: (ما اتیکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهیکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) وَ اِنَّ رَسُولَ اللّه صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه کانَ مُسدَّدا مُرَفَّقا مُؤَیدا بِروحِ الْقُدُسِ لایزِلُّ وَ لا یخْطِی ءُ فی شَیءٍ مِمّا یسوُسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَاَدَّبَ بِآدابِ اللّهِ. . . همانا خداوند بزرگ، پیامبرش را تربیت کرد و چون تربیتش کامل شد فرمود: تو دارای اخلاق بزرگی هستی. آنگاه سامان دهی دین و ملت را به او وا گذاشت تا بندگانش را راهبری کند. از این رو به مردم دستور داد. هر چه پیامبر فرمانتان داد انجام دهید و از هر چه بازتان داشت، خودداری کنید.

رسول گرامی (ص ) استوار، موفق و مؤ ید به روح القدس بود و هرگز در اداره امور مردم، خطا و اشتباه نمی کرد، چرا که پرورش یافته به آداب الهی بود. راز (اسوه حسنه ) بودن پیامبر اعظم (ص ) در همین نکته نهفته است که او مستقیما تحت تربیت پروردگارش قرار گرفت، به گونه ای که علاوه بر تغذیه روحی، تغذیه جسمی او بدون واسطه و به دست خداوند متعال انجام گرفت تا سراسر وجودش آنگونه که خدا می خواهدپرورش یابد؛ خود فرمود: (اَبیتُ عِنْدَ رَبی یطْعِمُنی وَ یسْقینی ) نزد پروردگارم بیتوته می کنم و او مرا آب و غذا می دهد. امیر مؤ منان علیه السلام نیز فرمود: فاِنا صنائِعُ رَبِّنا وَالنّاسُ بَعْدُ صَنائِعُ لَناما دست پروردگان پروردگارمان هستیم، پس از آن، مردم، دست پروردگان ما هستند.

جهان شمولی پیامبر

بنابر آنچه یاد شد دانستیم که وجود نازنین پیامبر اعظم صلی اللّه علیه و آله در عالم آفرینش بی نظیر است و منزلت و معنویت و کمالات او همه هستی را پر کرده و جایی برای دیگران فرو نگذاشته است. در دعایی که از سوی ناحیه مقدسه حضرت بقیة اللّه ارواحنا له الفداء به دست سفیر خاص ایشان  محمد بن عثمان  رسید، آمده است:

. . . فَبِهِمْ مَلاَْتَ سَمائَک وَ اَرضَک حَتّی ظَهَرَ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَپس بدانان (اهل بیت معصوم ) آسمان و زمینت را پر کردی تا عیان شد که جز تو خدایی وجود ندارد.

پس مجموعه معنوی الهی  که پیامبر و اهل بیت او هستند  بسان مجموعه های طبیعی و مادی همچون خورشید و دریا و منابع زمینی و زیر زمینی، هیچ گاه پایان نمی پذیرند و ظرفیت سیراب و ارضا کردن همگان را دارا می باشند. از این رو خداوند متعال به رسول اکرم (ص ) چنین فرمان داد: قلْ یا اءَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکمْ جَمِیعاً الَّذِی لَهُ مُلْک السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ لاَ إِلهَ إِلا هوَ یحیی وَیمیتُ فَاَّمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِی الْأُمِّی الَّذِی یؤْمِنُ بِاللّهِ وَکلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ (اعراف: 158)

بگو: ای مردم، من پیامبر خدا به سوی همه شما هستم، همان که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست. هیچ معبودی جز او نیست، که زنده می کند و می میراند. پس به خدا و فرستاده او  که پیامبر درس نخوانده ای است که به خدا و کلمات او ایمان دارد  بگروید و او را پیروی کنید، امید که هدایت شوید.

صریح آیه این است که (رسول اللّه ) به معنای مطلق، شخصیت بی بدیل محمد بن عبداللّه صلی اللّه علیه و آله است که با ویژگی های یاد شده، توان راهنمایی همگان به سوی خدا را دارد و مردم اگر به خدا و پیامبرش ایمان بیاورند و از او پیروی کنند قطعا هدایت یارشان و سعادت فرجامشان خواهد شد، ولی آیا اگر خورشید نور افشانی نکند، کسی به سوی او راه خواهد برد و از پرتو نور و گرمایش سود خواهد جست؟ باید گفت رسول خدا(ص ) همان گونه که در مقام نبوت و منزلت دریافت کمالات و نگاهداشت آن تا ابد برترین اسوه است، در مقام اثبات و پرداخت آن کمالات به دیگران نیز برترین است؛ به عبارت دیگر آن حضرت همانطور که در اسوه بودن بی نظیر است در اسوه دهی به دیگران و جذب و راهنمایی همگان به سوی حقیقت و معنویت خود نیز نمونه و اسوه است درباره موضوع نخست خداوند فرمود: فَاءَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا اءَوْحَی مَا کذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَاءَی (نجم: 10 و 11)آنگاه به بنده اش آنچه را باید وحی کند وحی کرد و آنچه را دل دید، دیده انکارش نکرد.

بدینسان آن یگانه آفرینش، گام بر بام عالم شهود نهاد و عالم غیب را درنوردید و بر همه اسرار آفرینش آگاه شد و همه حقیقت وجود یعنی خدای معبود را به نظاره ایستاد.

از او پرسیدند: (آیا پروردگارت را دیدی؟ ) پاسخ فرمود: (لَمْ اَرَهُ بِعَینی وَ رَاءَیتُهُ بفؤ ادی مرَّتینِ) خدا را با چشم سر ندیدم، ولی او را دوبار با دل مشاهده کردم. آنگاه آیه (ثُمَّ دَنی فَتَدَلّی ) (نجم: 8) را تلاوت فرمود.

و در مورد نکته دوم نیز خداوند فرمود: وَلَقَدْ رَاَّهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیبِ بِضَنِینٍ (تکویر: 23 و 24)قطعا (پیامبر) فرشته وحی را در افق درخشان دید و او در امر غیب بخیل نیست. بسیاری از مردم وقتی به حقیقت مهمی دست می یابند اصرار در کتمان آن دارند و از بیان آن بخل می ورزند و چه بسا آن را با خود به گور می برند اما پیامبر بخیل نیست، او آنچه را از طریق وحی دریافت کرده، با سخاوت تمام در اختیار همگان گذارد و (هرگز بدانچه به او وحی شده بود بخل نورزید، آن را کتمان و محبوس نکرد و هرگز در جزء و کل آن دگرگونی ایجاد ننمود، بلکه آنگونه که خدا تعلیمش داده بود به مردم آموخت و آنچه را به تبلیغش فرمان یافته بود تبلیغ کرد. ) و در این راه تا آنجا اهتمام ورزید که خداوند از او چنین دلجویی و سپاسگزاری کرد؛

فَلَعَلَّک بَاخِعٌ نَّفْسَک عَلَی اَّثَارِهِم إِن لَّمْ یؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ اءَسَفاً (کهف: 6)شاید اگر به این سخن (قرآن ) ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه، در پیگیری (کار) شان تباه سازی! موفقیت پیامبر اعظم (ص ) در طراحی و مهندسی اسلام در چشم انداز جاودانه منحصر به فرد است؛ او در کمتر از ربع قرن، مکتب خویش را بنیان نهاد و چنان ماهرانه معماری کرد که خداوند پیروزی او را پذیرفت و اعلام کرد: إِذَا جاءَ نصرُ اللَّهِ وَالْفتحُ وَرَاءَیتَ النَّاسَ یدْخلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ اءَفْوَاجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً (نصر: 1  3)چون یاری خدا و پیروزی فرا رسد و ببینی که مردم، دسته، دسته در دین خدا در آیند پس به ستایش پروردگارت نیایشگر باش.

سیمای اسوه حسنه

در مقام ارائه اسوه برتر، تاءسی و الگوگیری از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و بایستی اخلاق و رفتار و معنویت و عرفان، علم و عمل و همه حرکات و سکنات اسوه، سرمشق قرار گیرد و به صورت برنامه جاری زندگی درآید از این رو جا دارد به اجمال تصویری از سیمای پیامبر اعظم صلی اللّه علیه و آله ارائه دهیم.

1- او برای خود سازی و تقویت روح و اراده و سیر و سلوک به سوی خدا برنامه ای مداوم داشت، امیر مؤ منان علیه السلام می فرماید: . . . وَ لَقدْ کانَ یجاوِرُ فی کلِّ سَنَةٍ بِحِراءَ فَاَراهُ وَ لا یراهُ غَیریرسول خدا(ص ) هر سالی، مدتی را در غار حرا، معتکف می شد و جز من کسی او را نمی دید. این برنامه، پیش از بعثت و تا اوایل بعثت ادامه داشته است. پس از هجرت پیامبر به مدینه برنامه اعتکاف سالانه ایشان در مسجد اجرا می شده، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: (پیامبر در یک مدت، دهه اول ماه رمضان در مسجد معتکف می شد و در مرحله بعد، در دهه دوم آن ماه، سپس تا آخر عمر در دهه آخر ماه رمضان اعتکاف می کرد. )

2- در عرفان حقیقی به اوج رسید و لحظه ای بدون خدا زندگی نکرد و هرگز از یاد و نام او غافل نشد خود فرمود: (اِنَّ عَینی تَنامُ وَ قَلْبی لا ینامُ) چشمم به خواب می رود، ولی دلم نمی خسبد. بدین ترتیب ایشان از قید و بند دنیای مادی رهایی یافته و گام بر بام دنیا نهاده بود، حضرت علی علیه السلام درباره آن حضرت فرمود: کانَ قَلْبُهُ فِی الْجِنانِ وَ جَسَدَه فِی الْعَمَلِدل پیامبر در بهشت بود، ولی جسمش در این دنیا مشغول عمل.

3- پیامبر به همه ظواهر مادی دنیا به دیده حقارت نگریست و هرگز دل بر دنیا نبست و با هزینه کمترین توشه، بیشترین ره توشه آخرت را برگرفت؛ به فرموده امیر مؤ منان (ع ): (پیامبر بی آنکه بهره ای از دنیا ببرد آن را ترک کرد و پاک و بی آلایش رهسپار سرای آخرت شد. در زندگی سنگی روی سنگ ننهاد و هنگامی که رحلت کرد و به ندای پروردگارش پاسخ گفت، هیچ چیز نداشت. )

4- ساده زیستی پیامبر نیز حکایت از طبع بلند و منبع ایشان داشت، باز از زبان امیر مؤ منان بشنویم: (پیامبر بر روی زمین (بدون فرش ) می نشست و غذا می خورد و چون بندگان با فروتنی تمام جلوس می کرد، با دست خویش کفش و لباسش را وصله می زد، بر مرکب برهنه سوار می شد و کسی را نیز پشت سر خویش می نشاند. روزی پرده ای بر سرای خویش دید. به همسرش فرمود: این را از جلو چشمم دور ساز که مرا به یاد زرق و برق دنیا می اندازد. ایشان با تمام قلب خویش از دنیا رویگردان بود. )

5- در محیط خانواده نیز به عنوان بهترین فرزند، بهترین همسر و بهترین پدر و مربی شناخته شد و عنوان بهترین مرد دنیا را به نام خود کرد؛ چرا که با دانش و اخلاق زیبایی که داشت به همه بستگان و خویشان و اطرافیان خود بر اساس عدالت و راءفت سلوک می کرد، حقوق همگان را پرداخت می کرد و با هر کسی آن گونه که خدا می خواست رفتار می کرد و در یک معیار کلی نیز فرمود: (خَیرُکمْ خَیرُکمْ لاِهْلِهِ وَ اَنَا خَیرُکمْ لاِهْلی ) بهترین شما بهترینان برای خانواده اش می باشد و من در این بعد، بهترین شمایم!

6- رسول اعظم (ص ) نسبت به ارزشها غیرتی وصف ناشدنی داشت و می فرمود: کانَ اِبراهیمُ غَیورا وَ اَنَا اَغْیرُ مِنْهُ وَ اَرْغَمَ اللّهُ مَنْ لا یغارُ مِنَ الْمُؤ مِنینَ پدرم ابراهیم (ع ) غیرتمند بود و من بیش از او غیرت می ورزم. خداوند، بینی هر مؤ من بی غیرت را به خاک بمالد!

7- دلسوزی پیامبر(ص ) نسبت به همگان نیز زبانزد خاص و عام بود و دل مهربان او به همه تعلق داشت. این خصلت پیامبر، نخست از سوی خدا در آیه 128 سوره توبه مورد تمجید قرار گرفت، آنگاه همه کسانی که به نحوی با ایشان معاشرت داشتند از آن برخوردار شدند. آن حضرت پیوسته جویای احوال یاران خود بود و از آنان دلجویی می کرد، اگر سه روز کسی را نمی دید، احوالش را از دیگران می پرسید؛ اگر به سفر رفته بود، برایش دعا می کرد و اگر در منزلش حضور داشت به دیدنش می رفت. حتی دشمنان نیز از دریای رحمت و راءفت پیامبر اعظم بهره مند بودند. در پیکار بدر، مسلمانان به فرمان پیامبر، چاههای آب منطقه را در اختیار گرفتند و حوضی ساختند و آب را در آن آماده کردند، وقتی دشمنان برای استفاده از آب به آن حوض نزدیک شدند، پیامبر فرمود: مانع استفاده آنان نشوید!

8- عزت، مناعت طبع و استقلال شخصیت پیامبر نیز از اصول مسلم اخلاقی ایشان است به تعبیر قرآن: فَلِلّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ (منافقون: 8) عزت، از آن خدا و پیامبرش و مؤ منان است. رسول اکرم (ص ) در آغاز رسالت، از سوی مشرکان، آماج انواع تهدیدها و توطئه ها قرار گرفت و در برابر همه آنها استقامت کرد و سرافرازی نشان داد. زمانی که این گونه تهدیدها به اوج رسید، ولی به نتیجه ای نینجامید، از راه تطمیع وارد شدند. در این زمان پیامبر توسط عمویش ابوطالب برای مشرکان چنین پیغام داد: (ای عمو! به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند تا از تبلیغ اسلام دست بکشم، هرگز چنین نخواهم کرد تا اینکه خدا یا این دین را بر همه پیروز گرداند یا من در این راه فدا شوم. رسول خدا(ص ) در کارهای فردی و در میان یاران و خویشان نیز تا آنجا که امکان داشت به خود متکی بود و سعی داشت نیازهای خویش را خود برآورده سازد و به هیچ کس وابسته نباشد:

در یکی از سفرها کاروان پیامبر و یارانش فرود آمدند و جملگی به سوی آب روان شدند تا مقدمات برپایی نماز را تدارک ببینند. اصحاب پس از چند قدم متوجه شدند که پیامبر به سوی مرکب خود بازگشت و زانوی آن رابست و دوباره به سوی آنان آمد، عده ای اظهار داشتند: ای پیامبر خدا چرا فرمان ندادی تا ما این کار را انجام دهیم؟ ایشان در پاسخ فرمود: (هرگز در کارهایتان از دیگران کمک نخواهید و به دیگران اتکا نکنید، هر چند در حد یک چوب مسواک باشد!)

9- ایثار و فداکاری نیز از خصایل نیکوی پیامبر بود که هرگز از او دور نشد، آن حضرت تا تثبیت موقعیت اسلام و فراگیر شدن آن در جزیرة العرب از هیچ گونه کوششی دریغ نکرد و هر گونه آزار و اذیت و جنگ و هجرت و بی مهری را با جان خریدار شد تا رسالت عظیم خویش را به فرجام رساند. امیرمؤ منان علیه السلام، فداکاری و از جان گذشتگی پیامبر(ص ) را چنین می ستاید: (هر گاه جنگ شدت می یافت، ما به رسول خدا پناه می بردیم و او از همه ما به دشمن نزدیکتر بود. ) حضرت صادق علیه السلام نیز می فرماید: (رسول خدا(ص ) را هر قدر اذیت و آزار رساندند، تحمل کرد، تا اینکه مشرکان تعرض خویش را متوجه خدا کردند! در این هنگام پیامبر خدا فرمود: (من درباره جان و خاندان و آبروی خویش تحمل کردم، ولی نسبت به تعرض به خدا دیگر تاب نمی آورم. ) آنگاه خداوند با آیه ای از قرآن او را دلداری داد. )

10- بهداشت و آراستگی نیز از اصول زندگی رسول خدا(ص ) بود؛ امام صادق فرمود: (رسول خدا(ص ) دندانهای خود را خلال می کردند و این کار، دهان را پاکیزه می کند. ) ایشان در ظرف های بلورینی که از شام می آوردند و نیز از ظروف سفالین و پوستین آب می نوشید و اگر ظرف پاکیزه یافت نمی شد، از دست خویش استفاده می کرد. آن حضرت هیچ گاه تا حد سیر شدن غذا نمی خورد. در غذا نمی دمید و بازدم خود را در ظرف آب رها نمی کرد. نقل شده که هزینه عطر رسول اکرم (ص ) بیش از هزینه خوراک او بود. امام صادق فرمود: (رسول اکرم سه بار در چشم راست و دو بار در چشم چپش سرمه می کشید، در آینه نگاه می کرد و موهای سرش را مرتب می کرد و سر و رویش را شانه می زد و خود را برای زیارت دوستان و خانواده اش زینت می کرد و می فرمود: خداوند دوست دارد که بنده اش هر گاه به دیدار برادرانش می رود خود را آراسته کند.

11- پیامبر اعظم (ص ) در همه مسائل اجتماعی، مرد اول است و آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد؛ اگر افلاطون در خیال خوش خویش (مدینه فاضله ) ای ساخت که باید بشر بدان دست یابد، رسول اکرم (ص ) چنین مدینه ای را روی اطلس جغرافیایی جهان تحقق بخشید و خود نیز بر آن ریاست کرد، اگر فارابی، ستون فقرات جامعه انسانی را عدالت و اعتدال می داند که تنها روی کاغذ نمود پیدا کرد، رسول خدا(ص ) لحظه لحظه عمرش و خرد و کلان تصمیماتش جملگی عدالت بود و اعتدال و اصولا شخصیت عظیم آن حضرت، شاخص و معیار عدالت در همه امور زندگی بود و همگان باید اعتدال و عدالت را از او بیاموزند؛ چنان که روزی مشغول تقسیم اموالی بود؛ مردی از قبیله تمیم به آن حضرت گفت: عدالت پیشه کن! پیامبر فرمود: (وَیحَک وَ مَنْ یعْدِلُ اِذا لَمْ اَعْدِلْ) ای بیچاره! چه کسی عدالت می ورزد اگر من چنین نباشم؟! مفهوم سخن پیامبر این است که اول و آخر و اصل و فرع عدالت و اعتدال ایشان است و همگان باید در عدالت و میانه روی از او اسوه بگیرند و شاخص های شخصیتی آن یگانه جهان را معیار قرار دهند و اوست که با حکومت و قانون و جنگ و صلح و رفتار خویش، واژه عدالت را به مفهوم واقعی آن، برای جهانیان تفسیر کرد و اعتدال و میانه روی را برای آدمیان بیان نمود. بنابراین؛ پیامبر عظیم الشان؛ بهترین رهبر مذهبی، حکومتی و مدیریتی در همه سطوح است.

 عادل ترین رهبر دنیا در همه زمینه های اجرایی، قانون گذاری، اخلاقی و فکری است به گونه ای که در کوچک ترین حرکت و اجرا حتی در نگاه کردن به افراد کمترین ستم روا نداشت. اما صادق علیه السلام فرمود: (کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص ) یقْسِمُ لَحظاتِهِ بَینَ اَصحابهِ فینظُرُ اِلی ذا وَ ینْظُرُ اِلی ذا بِالسَّوِیةِ) رسول خدا(ص ) نگاه هایش را نیز میان یارانش تقسیم می کرد؛ و به این و آن با عدالت نگاه می کرد.

12- به تصریح خداوند متعال، رسول اعظم (ص ) جز رحمت برای کل عالم نیست؛ وَمَا اءَرْسَلْنَاک إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ (انبیاء: 107)و تو را جز رحمت برای عالمیان نفرستادیم. رحمت بودن پیامبر شامل همه وجود او و آنچه به ایشان منسوب است، می شود؛ بنابراین تمام قوانین و مقررات و اخلاق و سنت و گفتار و توصیه های پیامبر برای همگان  بدون استثنا  رحمت است، حتی بحث حدود اسلامی، حقوق جزایی و کیفری و جنگ و کشتار و اعدام و سنگسار و تبعید و تخریب و. . . جملگی چون در قالب عدالت محمدی طراحی شده و انگیزه رحمت احمدی دارد، برای همه عالم خیر و برکت است.

همچنین از آیه بالا برداشت می شود که مدیریت باید بر اساس محبت و رحمت واقعی بنا شود  نه بر پایه های تصنعی و ظاهری، و پیامبر اکرم (ص ) نیز عالی ترین مصداق و بهترین الگوی مدیریت عاطفی است که امروزه جایش در مسندهای مدیریت بشری بسیار خالی است، چه اینکه حاضرند برای دستمالی، قیصریه را به آتش بکشند و برای سیر کردن شکم خویش شکمها بدرند و برای آباد کردن کاخ آرزوها و هواهای خود همه دنیا را ویران سازند ولی پیامبر اعظم را خدا چنین می ستاید؛ لَقدْ جاءَکمْ رَسولٌ مِنْ اءَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ(توبه: 128)قطعا برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به (سعادت ) شما حریص و نسبت به مؤ منان؛ دلسوز مهربان است.

پیامبر اعظم در عین اینکه در مسند عالی ترین مقام اجرایی وطن اسلامی نشسته بود و شبانه روز به امت خویش خدمت می کرد، ولی حتی از کمترین غذای موجود یعنی نان جو هرگز سیر نخورد. شخصیت دوم اسلام  امیر مؤ منان علیه السلام  نیز چنین روشی داشت و می فرمود: (اگر می خواستم می توانستم از عسل مصفا و مغز گندم و بافته های ابریشمی برای خود خوراک و پوشاک تهیه کنم، اما هیهات که هوا و هوس بر من غلبه کند و حرص و طمع مرا وادارد تا غذاهای لذیذ برگزینم در حالی که ممکن است در سرزمین (فرمانروایی من چون ) حجاز و یمامه کسی باشد که امید به دست آوردن حتی یک قرص نان نداشته باشد و شکمی سیر نخورده باشد. آیا من با شکم سیر بخوابم در حالی که در اطراف من شکمهای گرسنه و جگرهای تشنه وجود دارد؟)

13- حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله در تبلیغ پیام الهی نیز سرآمد دعوتگران شد. خداوند به او فرمود: یااءَیها النَّبی إِنَّا اءَرْسلْناک شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً (احزاب: 45  46)ای پیامبر! ما تو را گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم و دعوتگر به سوی خدا به فرمان او و چراغی تابناک. آن حضرت در دعوت به سوی خدا نیز نیکوترین اسوه است؛ چرا که با تمام فنون و آداب دعوت آشنا بود و بیشترین توفیق را نیز در این راه به دست آورد و به گونه ای که امروزه امت اسلامی، بزرگترین مجموعه مذهبی دنیا را تشکیل می دهند و هیچ آیینی مانند اسلام با صلابت و کمیت و کیفیت این چنین بالا اجرا نمی شود و هیچ شعاری چون شعائر اسلامی در جهان نمود ندارد، همانطور که هیچ کتابی چون قرآن محمد در میان مردم و مراکز علمی مطرح نیست وهیچ مکانی چون مکه و مدینه زایر مذهبی ندارد و هیچ مراسم روزانه، هفتگی و سالانه ای چون نماز یومیه و جمعه و حج آیین محمد(ص ) پر جمعیت نیست؛ چنان که هیچ گروهی چون مسلمانان راستین، امروزه در برابر ستم و جنایات جباران و زورمداران، ایستادگی نمی کند و. . . . این نیست جز موفقیت چشمگیر پیامبر اعظم در رساندن پیام روح بخش و ستم ستیز الهی به گوش جهانیان.

 نفوذ پیامبر اعظم در دلهای مردم نیز مثال زدنی است. نقل شده وقتی نماینده کفار قریش برای مذاکره به محضر پیامبر شرفیاب شد، ملاحظه کرد که مسلمانان به آب وضوی پیامبر  که از صورت و دستهایش می چکید  تبرک می جستند و از آن روز تا کنون نیز پیروان محمد(ص ) با نام و یاد مقدس او عاشقی و جوانی می کنند؛

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد

در روحبخش ترین سرود هستی یعنی (اذان ) نام او را پس از نام خدا می برند و در زیباترین لحظه سلوک  یعنی تشهد نماز بر او درود می فرستند و نام بی مثالش را بر فرزندان خود می نهند.

پاسداشت بهترین اسوه

با توجه به آیه 21 سوره احزاب  که بیان شد  تردیدی باقی نمی ماند که عالی ترین اسوه زندگی سعادتمند، شخصیت بی نظیر نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله است، همانطور که امیر مؤ منان علیه السلام نیز تاءکید می کند: وَ لَقدْ کانَ فی رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّه عَلَیهِ وَ آلِهِ کافٍ لَک فِی الاْسْوَةِ. . . کافی است که روش پیامبر(ص ) را سرمشق خویش قرار دهی.

بنابراین جا دارد که هر خردمند دوراندیشی، این سفارش امام متقیان علیه السلام را برای همه عمر آویزه گوش کند؛ . . . فتاءَسَّ بنبیک الاَطیبِ الاْطهرِ صلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه، فَاِنَّ فیه اُسْوَةً لِمَنْ تاءَسی وَ عزاءً لِمنْ تعزّی وَ اَحبُّ الْعبادِ اِلَی اللّهِ الْمتاءَسّی بِنَبِیهِ وَالْمُقتَصُّ لاِثَرِهِاز پیامبر پاک و پاکیزه ات پیروی کن، زیرا راه و رسمش سرمشقی است برای کسی که بخواهد الگویی داشته باشد و انتسابی است برای کسی که بخواهد (بدو) منتسب گردد و محبوب ترین بندگان نزد خداوند کسی است که از پیامبرش سرمشق بگیرد و گام بر جای گام او بگذارد.

و بزرگترین افتخار کسانی که به قله های شرف و آزادگی و عرفان و دلدادگی دست یازیدند الگوگیری از پیامبر اعظم (ص ) است. اهل بیت معصوم آن حضرت نیز در این راه پیشگام بودند و حضرت سیدالشهدا علیه السلام در کربلا به حضرت زینب فرمود: لی وَ لِکلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللّهِ اُسْوَةٌسرمشق من و هر مسلمان دیگر، رسول خدا(ص ) است. و خط مشی انقلابی خود را نیز همان اسوه گیری از پیامبر دانسته، فرمود: وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی

امام سجاد علیه السلام نیز در سخنرانی خود بر این نکته کلیدی تصریح و تاءکید فرموده: فَاِنَّ لَنا فی رَسُولِ اللّهِ اُسْوَةً حَسَنَةًقطعا پیامبر خدا(ص ) سرمشق نیکوی ماست. پاسداشت شایسته این اسوه منحصر به فرد الهی آن است که همه آدمیان به ویژه مسلمانان، به شکلی کاربردی، بدان اقتدا کنند و آن را به عنوان بهترین مدل زندگی بر سراسر همه برنامه های فردی و اجتماعی خویش جاری سازند. خدا نیز همین را از آنان خواسته است و هدف نهایی فرستادن هر پیامبری چنین بوده است؛

وَمَا اءَرْسَلْنَا مِن رَسُولٍ إِلا لِیطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ (نساء: 64)و هیچ پیامبری را نفرستادیم جز اینکه با اذن خدا اطاعت شود. اینک ما مسلمانان هستیم و بهترین اسوه بشری که باید قدرش بدانیم؛

1- در بعد اعتقادی و عرفانی، لحظه ای از دریافت اندیشه های ناب توحیدی و سیر و سلوک به سوی مقام قرب الهی باز نایستیم و با همنوایی با پیامبر عظیم الشاءن تلاش کنیم که با او همگام شویم تا چون یاران راستین صدر اسلام به همراهی قائد بزرگ مفتخر گردیم که؛ مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ. . . (فتح: 29)

2- تمسک به قرآن و عترت، نخستین و ضروری ترین گام برای اثبات وابستگی و گرایش به مکتب محمدی است و همراهی و پیروی از آن دو در همه زمینه ها ضامن سلامت اعتقادی و عملی مسلمانان است و هر رویکردی جز آن، به واگرایی و دور افتادن از مسیر صحیح پیامبر می انجامد، همانطور که عقل و تجربه آن را اثبات کرده است. بهترین روش نیز در این بستر، اسوه گرفتن از رسول اعظم است و هیچ نیازی نیز به بحث و جدل و کشمکش های کهنه و نو نیست؛ اگر همه فرقه ها سنت پیامبر را در رابطه با قرآن و عترت پیش بگیرند؛ هم نزاع بر می خیزد و هم فتنه می خوابد و عزت و اتحاد و اقتدار به جامعه اسلامی باز می گردد.

بحث پیرامون قرآن، نیاز به توضیح ندارد، ولی درباره عترت باید گفت؛ بخشی از سیره و سنت پیامبر(ص ) اصولا بدون عترت، سامان نمی یابد و دست کشیدن از دامان عترت به مفهوم بی اعتنایی به نیمه مکمل قرآن است که پیامبر بر آن تاءکید ورزیده است.

3- پیامبر اکرم برای ماندگاری اسلام، برنامه ای اساسی داشته و آن، تعیین جانشینان خویش تا آخر دنیاست. این مهندسی زیرکانه و مدبرانه از چشمان اسلام شناسان واقعی و منصف و بدور از تعصب حزبی و قبیله ای به دور نمانده است و با امعان نظر در مکتب نظام مند پیامبر، به خوبی جایگاه بی بدیل (ولایت ) بسان خورشید نیمروز خود نمایی می کند و می توان ادعا کرد که اگر موضوع جز این بود در معماری پیامبر کاستی وجود داشت! آیا هیچ خردمندی باغ پرگل و گیاه خود را که زحمت فراوانی برای باروری آن کشیده بدون برنامه و باغبان برای همیشه یا مدت کوتاهی رها می کند؟ پیامبر اکرم رئیس خردمندان عالم است و مکتب او نیز ارزنده ترین مجموعه علمی است که بشر تاکنون به خود دیده، بنابراین معقول نیست که آن جناب، اسلام را بدون سرپرست رها کرده باشد. حدیث ثقلین هم  که مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است  نشان دهنده اسوه حسنه بودن پیامبر در این میدان است. باید گفت: مدیریت کلان پیامبر(ص ) برای اداره جامعه بزرگ اسلامی در پهنای زمین و درازای زمان در نوع خود بی نظیر است و هیچ مدیری چنین طرح نوی را تا کنون در نینداخته است. از این رو، همه مسلمانان موظفند در اجرای (طرح رهبری ) پیامبر بکوشند و کسی را که او شایسته رهبری و جانشینی خود دانسته و او را در حدیث ثقلین معرفی کرده، به پیشوای خود برگزینند.

4- در بعد عملی نیز باید همه کارهای ریز و درشت خود را با معیارهای نبوی بسنجند و هیچ عملی را خارج از چارچوب اسلام انجام ندهند. امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ اَبَدا اِلی یوْمِ الْقِیامَةِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ اَبَدا اِلی یوْمِ الْقِیامَةِ لایکونُ غَیرُهُ وَلا یجیی ءُ غَیرُهُحلال حضرت محمد(ص ) تا روز بازپسین ابدی است؛ چنانکه حرام او نیز تا رستاخیز نارواست؛ غیر از آن نیز وجود ندارد و نخواهد آمد. آن حضرت به تصریح قرآن مجید در صراط مستقیم الهی حرکت کرد و هیچ کاری را جز در راستای اراده و رضای خدا انجام نداد؛ إِنَّک لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (یس: 3 و 2) یعنی تو قطعا از فرستادگان در راه مستقیم هستی.

و کمترین انحراف از راه آن حضرت، لغزیدن از صراط مستقیم الهی است.

5- در بعد اخلاقی نیز باید بکوشند تا خلق و خوی خویش را همرنگ اخلاق عظیم پیامبر سازند، عدالت، سخاوت، خوش خلقی، ایثار و فداکاری، خدمت رسانی به مردم، مهربانی، عفت و پاکدامنی، مناعت، شجاعت، استقلال فکری و سیاسی، آزادگی، عزت و کرامت و. . . بخشی از مکارم اخلاقی پیامبر(ص ) است، همانطور که صداقت، یکتاپرستی، احترام به همنوعان، غمخواری و دلسوزی و زندگی مسالمت آمیز بخش دیگر آن است که ایشان برای تکمیل آن مبعوث شد و انسانها بایستی خود را بدان متعلق سازند.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر