به گزارش مشرق، در ساختار سلطنتی ایران، خانواده و نزدیکان شاه یکی از گروههای مهم و تأثیرگذار در صحنه سیاسی محسوب میشود که در پیوند سیاسی و اقتصادی نزدیک با شاه قرار دارد. این پیوند عامل مهمی در به رسمیت شناخته شدن قدرت سیاسی و اقتصادی این افراد بوده و مداخله گسترده آنان در امور مختلف سیاسی و اقتصادی را به اشکال مختلف به دنبال داشته است. تبلور چنین وضعیتی را بدون استثنا میتوان در بسیاری از حکومتهای سلطنتی ایران از جمله حکومت محمدرضا پهلوی و در اشخاصی چون اشرف مشاهده نمود؛ موضوعی که به کرات در منابع مختلف از جمله اسناد لانه جاسوسی نیز مورد اشاره قرار گرفته است.
اشرف پهلوی و عقده او برای قدرت
اشرف خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی، در سال 1295، در تهران به دنیا آمد. او و برادرش حاصل ازدواج رضاشاه و تاجالملوک بودند. اشرف خود را نورچشمی پدرش میدانست، اما واقعیت آن است که او چندان مورد توجه والدینش نبود و چه بسا در مواردی شمس بر او ترجیح داده میشد. همین موضوع باعث شده بود تا اشرف از همان دوران کودکی خلأ عاطفی خاصی را در خود احساس نماید که این خلأ بعدها خود را به شکل عقده قدرتنمایی و فساد سیاسی و اقتصادی نشان داد. البته برخی معتقدند این عقدهها بعد از ازدواج اجباری او با علی قوام شکل گرفت؛ زیرا اشرف علاقهای به قوام نداشت و به اجبار پدرش تن به این ازدواج داد، اما فردوست در خاطرات خود با زیر سؤال بردن این موضوع معتقد است که گرچه ازدواج با قوام، عواقب وخیمی بر زندگی اشرف گذارد، اما او قبل از ازدواج با علی قوام نیز آمادگی زیادی برای فساد داشت.1 فارغ از آنکه گرایش اشرف به دخالت در سیاست و اقتصاد متأثر از چه عواملی بود و یا دقیقا از چه زمانی شکل گرفت، نکته قابل بررسی و پراهمیت، میزان دخالت او در این امور و ثروتاندوزیاش در این عرصهها بود.
اشرف و فسادهای اقتصادی او
اشرف دخالت گستردهای در امور اقتصادی داشت و از این طریق توانسته بود ثروت هنگفتی برای خود فراهم آورد. چنانکه گفته شده است او دومین فرد ثروتمند بعد از برادرش محمدرضا بود. جدا از اینکه این ادعا تا چه حد صحت دارد، واقعیت آن است که اشرف با استفاده از موقعیت خود، به یکی از افراد بانفوذ و ثروتمند تبدیل شده بود. البته بخش مهمی از این دستاورد، ناشی از فساد گسترده سیاسی و اقتصادی بود و نه توانایی شخصی. چنانکه به گفته برخی از منابع، او برجستهترین چهره فاسد در میان خاندان پهلوی بود. در یک نمونه آشکار میتوان به اسناد بهدستآمده از منزل مهندس محسن فروغی، سناتور شاه و عضو فراماسون و فرزند محمدعلی فروغی، با شرکت فرانسوی ژانسن اشاره کرد که فقط قراردادی به مبلغ 11.500.000 فرانک برای تهیه مبلمان، اثاثیه و تزیینات کاخ اشرف پهلوی منعقد نموده بود.2
موقعیت خاص اشرف در امور اقتصادی و دست باز او در ارتکاب هر نوع فسادی باعث شده بود تا بسیاری از او به عنوان واسطهای جهت رسیدن به امیال شخصی خود استفاده نمایند. این افراد که در زمره حلقه یاران اشرف محسوب میشدند، به طرق مختلف از این فرصت و موقعیت سواستفاده میکردند؛ چنانکه کارخانهداری به نام یاسینی که یکی از دوستان نزدیک اشرف بود، دومیلیون متر پارچه وارد کرده بود، اما گمرکهای لازم را پرداخت نمیکرد و آنها را به دو برابر قیمت میفروخت. یا صاحب کارخانه منسوجات دیگری، لاجوردی، هم پارچههای ارزان وارد کرده و آنها را به قیمت زیاد فروخته، به علاوه تعدادی از واردکنندگان وسایل یدکی وسایط نقلیه که از دوستان اشرف بودند، قیمتها را برای خردهفروشان بیجهت بالا برده و لذا استفادههای آن را کم میکردند.3
اشرف گذشته از آنکه خود از طرق مختلف به فساد اقتصادی مشغول بود، زمینه این موقعیت را برای فرزندش شهرام نیز بهوجود آورده بود. «شهرام، فرزند ارشد اشرف، در بعضی موارد جای پای مادرش را گرفته بود. او به طور وسیع و نامطلوبی در تهران به عنوان یک معاملهگر زرنگ شهرت داشت و حدود بیست شرکت شامل ترابری، کلوپهای شبانه، ساختمانی و تبلیغات بخش عمده داراییهای وی را در خود جای داده بودند. برای ایرانیان صاحب اطلاع، فروش گنجینهها و عتیقههای هنری کشور از جمله ساختههای دستی مارلیک، که یک موضوع باستانشناسی ماقبل تاریخ و حائز اهمیت زیاد است، بدنامترین عمل حاکی از بیمسئولیتی وی میباشد.»4 البته برخی معتقدند که اشیای تاریخی تپه مارلیک توسط شخص اشرف به سرقت رفته بود و او عامل به حراج رفتن آن اشیا بود. در این رابطه آمده است: «به محض اینکه در تپه مارلیک اشیای طلایی بسیار گرانقیمت کشف شد، اشرف آن محل را خریداری کرد و محتویات آن تپه از آن به بعد به دست معاملهگران هنری تمام دنیا رسید».5 اشرف گذشته از مسائل اقتصادی، در امور سیاسی نیز نفوذ و دخالت زیادی داشت.
دخالت اشرف در امور سیاسی
اشرف تشنه قدرت بود. او با بسیاری از درباریان که آنان را رقیب خود میدانست اختلاف داشت؛ ازاینرو دربار در پشت پرده خود، شاهد اختلافات عمیق و شدیدی میان اشرف و رقبای او همچون فرح بود. اشرف آدمهای خودش را داشت و حتی در کابینه همیشه چند نفری بودند که به اعتبار نزدیکی با اشرف موقعیت خود را حفظ میکردند؛ به عنوان مثال بر سر تعیین وزیر علوم و آموزش عالی مدتها بین فرح و اشرف جنگ در گرفته بود. مجید رهنما با وجودی که با هویدا دوست نزدیک بود، بااینهمه به اعتبار نزدیکیاش با اشرف به این سمت انتخاب شده بود و زمانی هم که کنارش گذاشتند باز هم به این خاطر بود که به اشرف ضربهای بزنند.6
گفته شده است که اقدامات خاص اشرف در امور سیاسی و اقتصادی به قدری مخرب و گسترده بود که نگرانی شاه را نیز برانگیخته بود؛ بهخصوص اینکه این فعالیتها رنگ و بوی فساد اخلاقی نیز گرفته بود؛ چنانکه در تهران یک گروه جوان بیقید ولنگار بودند که با دربار شاهدخت اشرف در ارتباط نزدیک قرار داشتند و شبهای جمعه در کاباره کلبه نزدیک هتل دربند با یکدیگر ملاقات میکردند.7 عامل اصلی در تشکیل این گروه شخص اشرف بود.
با توجه به این شرایط شاه بارها تلاش نموده بود تا دست اشرف را از امور مختلف کوتاه نماید، اما هر بار با شکست مواجه شده بود. حتی در مواردی اشرف با حفظ موقعیت خود، تا حدودی دست و پای شاه را از مسائل کوتاه کرده و خود بر آن تسلط مییافت. یکی از نمونههای این ادعا را میتوان در برکناری نصیری مشاهده نمود. «اشرف، موقعی که نصیری فرمانده گارد بود، در سالهای دهه 30، با لئون پالانچیان (که در سقوط هواپیما، مرد) مربوط بود و پالانچیان به کاخ سعدآباد رفتوآمد داشت. شاه، به نصیری دستور داده بود که دیگر پالانچیان را به کاخ راه ندهند. پالانچیان آمده بود برود نزد اشرف، گارد هم راهش نداده بود. اشرف رفت نزد شاه و محکم ایستاد تا نصیری را بردارند و نصیری برداشته شد و شاه وی را گذاشت رئیس شهربانی.»8
البته برخی نیز معتقدند محمدرضا پهلوی خود تعمدا نسبت به فعالیتهای اشرف بیاعتنا بود و معدود واکنشهای کلامی او به فسادهای سیاسی، اقتصادی و حتی اخلاقی اشرف، شوآفی سیاسی برای جلب افکار عمومی بود؛ به عنوان نمونه در برخی از منابع آمده است: وقتی «مدیر یکی از بانکهای ایران به یک کارمند سفارت گفت که وی بعضی از اقدامات تجاری اشرف را که وی را (اشرف را) در موقعیت ناپسندیدهای قرار میداد به نظر شاه رساند، شاه صرفا مسئله را بیاهمیت تلقی کرد. مدیر بانک به کارمند سفارت اظهار داشت که چنین معاملات برای اشخاص دیگر ده سال زندان در بر دارد».9 در کنار این موارد، برخی نیز بر ترس شاه و اصطلاح حساب بردن شاه از خواهر دوقلویش اشاره دارند که به نظر میرسد تردید در باب آن کمتر از سایر دیدگاهها است. بر این اساس، به همان اندازه که شاه شخصیتی ضعیف و ترسو داشت به همان اندازه اشرف شجاع و بیپروا بود و همین موضوع باعث شده بود تا محمدرضا پهلوی نتواند حریف اشرف و دیگر اعضای خاندان سلطنتی گردد.
سخن نهایی
سیستم سیاسی پهلوی به دلیل ساخت قدرت مطلقه و بهرهمندی از اقتصاد رانتی، فاقد شایستهسالاری اقتصادی و سیاسی بود؛ ازاینرو بهترین و آسانترین راه دستیابی به موقعیت اقتصادی و سیاسی، شانس و تصادف و البته نزدیکی به رأس قدرت بود. در این بین، اعضای خانواده پهلوی که بخشی از هرم قدرت محسوب میشدند به دلیل برخورداری از این موقعیت ویژه، در بسیاری از امور اقتصادی و سیاسی دخالت داشتند. این افراد بخش مهمی از فعالیتهای اقتصادی را در دست داشتند و از این طریق نه تنها ثروت فراوانی برای خود جمعآوری کرده بودند، بلکه راه ورود دوستان خود به این بخش را نیز فراهم نموده بودند. این افراد به دلیل درآمدهای بالا و یا اختلاس و فساد، توان اقتصادی زیادی داشتند و با سوءاستفاده از مشکلات کشور و کمبودهای موجود و یا استفاده از معافیتهای مالیاتی، جایگاهی را که استحقاق آن را نداشتند کسب نموده بودند.
*زهرا سعیدی / موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
منبع
http://www.iichs.ir/s/11929
1. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، اطلاعات، 1382، ص 67.
2. حسن شمسینی غیاثوند، «حبیبالله ثابت پارسال»، دانشنامه جهان اسلام، شماره 4215، بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، .
3. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 3، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 228.
4. همان، ج 1، ص 262.
5. همان، ص 608.
6. احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرفراز، تهران، نشر فاخته، 1371، چ دوم، صص 61- 62.
7. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ج 1، ص 620.
8. عرفان قانعیفرد، در دامگه حادثه، بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی، گفتوگویی با پرویز ثابتی، مدیر امنیت داخلی ساواک، ناشر شرکت کتاب، 1390، صص 201- 202.
9. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ص 262.