به گزارش ایسنا، شورای امنیت در طول هشت سال جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران آزمون ناموفقی را پشت سر گذاشته و به اعتقاد اغلب کارشناسان مسائل سیاسی و حقوقی جهان، عامل اصلی تداوم جنگ عراق علیه ایران برخورد غیرمسؤولانه شورای امنیت بوده است. اگر شورای امنیت قاطعانه در آغاز تجاوز عراق، اعلام منازعه میکرد و تدابیر اجرایی لازم را بکار میبست، تحقیقاً جنگ به درازا نمیکشید.
دلیل عمده ناکارآمدی شورای امنیت نیز نفوذ قدرتهای بزرگ در تصمیمگیریهای شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل بوده است. قطعنامه598 ، هشتمین قطعنامهای بود که شورای امنیت سازمان ملل از ابتدای تجاوز علنی رژیم بعثی عراق به جمهوری اسلامی ایران، صادر کرده بود. همه قطعنامههای قبلی به علت جهت گیری ناعادلانه آنها از سوی ایران رد شده بود اما در ابتدای صدور قطعنامه 598 به علت نکات مثبتی که در این قطعنامه گنجانده شده بود از سوی جمهوری اسلامی اعلام شد که ایران جای بحث و مذاکره در این قطعنامه میبیند و آن را نه رد کرد و نه قبول؛ ولی سرانجام در تاریخ 27 تیر 1367 این قطعنامه مورد قبول جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت .
عراقیها در خلال جنگ تحمیلی، تمام قوانین ومقررات بینالمللی را زیر پا گذاشتند: پیمان الجزایر، پیمان منع کاربرد سلاحهای شیمیایی، پیمان منع حمله به اماکن مسکونی، پیمان مربوط به ضرورت رفتار انسانی با اسیران جنگی، پیمان مربوط به ضرورت امنیت هوانوردی، پیمان مربوط به امنیت دریاها، و دهها و صدها نمونه دیگر از پیمانها، مقررات و قوانین معتبر بینالمللی در خلال جنگ تحمیلی از سوی عراقیها به زیر پا گذارده شد.
همچنین نه در آمریکا، نه در اروپا، نه در روسیه و نه در سازمان ملل، هیچ منعی برای تسلیح مداوم عراق به انواع جنگافزارهای کشتار جمعی در دهه 1360 ش. وجود نداشت. بسیاری از این سلاحها در شرایطی به عراق سرازیر میشد که این کشور پولی برای خرید آنها نداشته و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض میساخت. بسیاری از واردات نظامی نیز با صادرات نفتی پاسخ داده میشد.
آمارهای رسمی نشان میدهد که شوروی، فرانسه و چین ـ سه عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل ـ به ترتیب درصدر کشورهای صادرکننده سلاح به عراق در دهه 1360خورشیدی بودهاند. در طول این دهه، 53 درصد واردات نظامی عراق به ارزش تقریبی 13 میلیارد و 400 میلیون دلار از شوروی تأمین میشد. فرانسویها نیز با فروش بیش از 5 میلیارد دلار سلاح به عراق در دهه 1360خورشیدی. مجموعاً 20 درصد واردات نظامی عراق را به خود اختصاص دادهاند. این رقم در مورد چین نیز به 7درصد یعنی به بیش از یک میلیارد و600 میلیون دلار بالغ میشد.
در کنار فعالیت مستقیم کارخانجات جنگ افزار سازی وابسته به دولتها، مؤسسات خصوصی مختلف نیز در این راستا صرفاً جهت کسب درآمد هرچه بیشتر وارد معرکه شده و بدون توجه به قوانین داخلی هر کشور در مورد منع صدور ساز و برگ نظامی به کشورهای درگیر جنگ و حتی قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی ناظر بر جلوگیری از تولید و فروش سلاحهای غیر متعارف، عراق را به صورت یک زراد خانه عظیم درآوردند.
زمینههای هماهنگی دو ابرقدرت برای تصویب قطعنامه 598
هماهنگی دو ابرقدرت برای تصویب قطعنامه 598 ناشی از حوادثی بود که در اواخر سال 1365 و اوایل سال 1366 رخ داد از جمله عملیات «کربلای5» و «افشای ماجرای مک فارلین» که به اختصار اشاره میشود:
1- پیروزی بزرگ ایران در عملیات کربلای5 و توانایی تثبیت مناطق تصرف شده در این عملیات در شرق بصره و همچنین تثبیت تصرفات عملیاتهای قبلی از جمله شهر فاو، قدرت نظامی ایران و روند رو به رشد آن،از عوامل مهم و مؤثر در ارزیابی ناتوانی نظامی عراق بود که مورد توجه ناظران و کارشناسان نظامی قرار گرفت.
عملیات کربلای5، که در سختترین شرایط نظامی صورت گرفت و نزدیک شدن قوای ایران به بصره را در پی داشت، بر تمامی تردیدها در مورد توان نظامی ایران پایان داد و قدرت برتر ایران را در عملیاتهای زمینی نمایان ساخت. پیروزی در این عملیات این باور را پدید آورد که ایران با اتکا بر تواناییهایش قادر است حقوق حقه خود را از موضع برتر پیگیری و برای تأمین آن پافشاری کند. برخی از کارشناسان نیز در ارزیابی موفقیت ایران به همین نتیجه اذعان کردند. شهرام چوبین (عضو مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک لندن) در اینباره میگوید:«من فکر میکنم که ایرانیها در مرحله جدیدی از جنگ قرار گرفته و به خود اعتماد پیدا کردهاند و این امر در سال 1985 و احتمالاً از سال 1984 در حملات مجنون و هویزه به چشم نمیخورد. آنها دلیلی نداشتند که فکر کنند که قادر به پیروزی میباشند. ولی عملیاتهای «فاو»، «مهران» و «کربلای5» در سال گذشته به آنها نشان داد که به این امر قادر میباشند و هم اکنون برای کسب پیروزی عجله دارند.»
2- شکست آمریکا در ماجرای نزدیک شدن پنهانی به ایران که به «ماجرای مک فارلین» و «ایران گیت» مشهور شد. آمریکا که سالها نوعی ارتباط با ایران را در سیاستهایش دنبال میکرد اینبار با ابتکار عملِ برخی از عوامل سیاست خارجی،در مرحله اول اقدام خود رابطهای مخفیانه را برگزید که با افشای آن،این اقدام عملاً متوقف شد. این مسئله علاوه بر شکست تلاشهای پشت پرده امریکا و انعکاس گسترده آن،عوارض متعددی را گریبانگیر هیأت حاکمه امریکا کرد که از جمله آن وارد شدن لطمه اساسی به سیاست خارجی این کشور در جوامع غربی بود؛ زیرا کشورهای غربی تصور نمیکردند که امریکا برای دستیابی به برخی منافع سیاسی دست به رابطه پنهانی با ایران بزند. در این میان نگرانی کشورهای عرب خصوصاً کشورهای حوزه خلیجفارس که هر کدام با برخورداری از پشتیبانی سیاسی امریکا به نحوی در جریان جنگ، با عراق همکاری میکردند قابل درک بود.
عوامل توافق ضمنی آمریکا و شوروی برای توقف جنگ
در این اوضاع و با توجه به موقعیتی که ایران در صحنههای نظامی و سیاسی کسب کرده بود، تلاش برای مهار ایران تشدید شود تا از دستیابی ایران به پیروزی قطعی در جنگ جلوگیری شود. در وهله اول دو ابرقدرت توافق کردند که از اهرم شورای امنیت استفاده کنند. از جمله عواملی که به توافق ضمنی دو ابرقدرت برای تصویب قطعنامهای برای توقف جنگ انجامید، در موارد زیر قابل جستوجو است:
- روی کار آمدن دولت گورباچف در شوروی و تمایل این دولت برای نزدیکی به غرب و کاهش تشنجات بین دو ابرقدرت و در گام اول حل مشکل جنگ ایران و عراق.
- تلاش امریکا برای جبران شکست در ماجرای مک فارلین و جلوگیری از تبعات منفی آن در میان کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس.
- توانایی ایران برای مقابله به مثل در مقابل حملات هوایی عراق در خلیجفارس و احتمال گسترش جنگ در خلیجفارس.
- ناتوانی عراق در کسب برتری مطلق هوایی در خلیجفارس و ناتوانی در قطع کامل صدور نفت ایران.
علاوه بر عوامل فوق تجربه مشترک آمریکا و شوروی در ضربات نظامی که در خلیجفارس متحمل شدند، موجب فهم مشترک این دو کشور از دیگر ابعاد گسترده جنگ شد که در هماهنگی و سرعت بخشیدن به ایجاد معادلاتی که به تصویب قطعنامه598 در شورای امنیت انجامید، مؤثر واقع شد. حمله قایقهای تندرو به کشتی روسی ایوان کارسیف و همچنین اصابت «مین» به نفتکش روسی مارشال چخوف از یک طرف و از طرف دیگر حمله هواپیمای عراقی به ناو امریکایی استارک که 27 تن از ملوانان آن کشته شدند نشاندهنده بخشی از آثار تشنج در خلیجفارس بین دو ابرقدرت است.
البته حمله به ناو استارک نشانه بارزی از تمایل عراق به گسترش جنگ و درگیر ساختن قدرتهای بزرگ در خلیجفارس بود. هر چند کشوری که مین را در سر راه نفتکش روسی کار گذاشت به روشنی مشخص نشد ولی اگر طبق گزارشهای رسانههای غربی، ایران را عامل حمله به این نفتکش روسی بدانیم، نشانههای بارزی از عزم ایران را در اجرای سیاست مقابله به مثل و شعار «خلیجفارس یا برای همه یا برای هیچکس» درمییابیم.
دلایل پذیرش قطعنامه از سوی ایران
پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران اگرچه یکباره اتفاق افتاد، ولی نتیجه فرایندی بود که در سالهای پایانی جنگ آغاز شده و بهتدریج موازنه قوا را به نفع رژیم عراق تغییر داده بود. عراق توانست در این سالها همه توان دولت و ارتش خود را وارد جنگ کند، نفرات و سربازان بیشتری نسبت به ایران را در جنگ به کار گیرد، پول بیشتری خرج جنگ کند و منابع مالی زیادتری را به کار گیرد. همچنین توانست حمایتهای بینالمللی بیشتری را جذب کند و امید ایران را برای پیروزی نظامی بر رژیم صدام از بین ببرد.
علاوه براین، در ایران نیمی از اعتبارات دفاعی به بخشی از نیروهای مسلح اختصاص مییافت که عملاً کارآمدی لازم و تناسب با میزان بودجه مصرفی را نداشت. طبیعی بود که در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران، پذیرش آتشبس را به نفع کشور ارزیابی کند و قطعنامه 598 را بپذیرد. عمدهترین دلایل پذیرش قطعنامه را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
الف) تهاجمات ارتش عراق
در سالهای آخر جنگ، قدرت نظامی عراق بهویژه در حوزه نیروی هوایی و سلاحهای شیمیایی افزایش یافت و موجب تغییر سیاست جنگی وی از دفاعی به تهاجمی در جبهههای جنگ زمینی شد. از 29 فروردین تا اواخر تیر سال 1367 وضعیت جبههها به گونهای شد که اوضاع کاملاً به نفع عراق برگشت و ایران از لحاظ نظامی در ضعف قرار گرفت. حملات گسترده ارتش عراق و بازپسگیری مناطق تصرفشده از ایران موجب شد تا ایران تمام دستاوردها و برتریهای خود نسبت به عراق را از دست بدهد.
ب) تهدید عراق مبنی بر استفاده از روشهای جدید در جنگ
دولت عراق از طریق برخی کشورهای عربی به ایران پیغام داده بود که اگر ایران پایان جنگ را نپذیرد، سلاحهایی را به کار خواهد برد که تا کنون فکر آن را نکرده است. بسیاری از تحلیلگران بهکارگیری سلاحهای شیمیایی علیه برخی شهرهای پرجمعیت کشور از جمله تهران را تفسیر این تهدید میدانستند. قصد واقعی عراق از کاربرد سلاحهای شیمیایی، بهکارگیری بمبهای کثیف با مواد اکتیویته بر سر مردم ایران بود. بازرسان سازمان ملل در سال 1991 این بمبها را در عراق کشف کردند.
در چنین شرایطی مردم و مراکز غیر نظامی در تهدید جدی قرار داشتند و آستانه تحمل مردم هم مشخص نبود زنده یاد آیت اللههاشمی رفسنجانی میگفت: «این نگرانی بسیار جدی بود که بعد از بمباران شهر حلبچه، جنگ به کشتار غیر نظامیان تبدیل شود. ما نمیخواستیم چنین شود و مردم آسیب ببینند و این مورد را باید مهمترین عامل پذیرش قطعنامه از طرف امام حساب کنیم. من این مسائل را خدمت امام گفته بودم و ایشان در جریان کاربرد سلاحهای شیمیایی قرار گرفته بودند. این مهمترین و اصلیترین عامل پایان جنگ بود.»
ج) دخالت نظامی آمریکا
اقدامات آمریکا در خلیج فارس نشان داد که این کشور بهتدریج میخواهد علاوه بر فشار تحریم، وارد جنگ به نفع عراق نیز بشود. اگرچه آمریکا چنین چیزی را اعلام نکرد، ولی با رفتار خود به ایران این علامت را داد. تغییر سیاست آمریکا در جنگ و تصمیم به مداخله مستقیم به نفع عراق موجب استقرار گسترده ناوگان جنگی آمریکا در خلیج فارس شد.
با گسترش حضور نظامی آمریکا در منطقه، ارتش ایالات متحده عملاً به یک طرف جنگ تبدیل شد و به سکوهای نفتی، قایقهای تندروی سپاه، ناوهای جنگی و هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی به صورت پیوسته حمله کرد. در چنین شرایطی ارتش آمریکا قصد داشت تا فضای خلیج فارس را برای تحرک نظامی و نیز برای بهرهبرداری اقتصادی ایران ناامن کند. این اقدامات بهوضوح بیانگر تصمیم جدی آمریکا در حمایت از دولت عراق در جنگ با ایران بود.
د) ناتوانی اقتصاد کشور
هرچه از جنگ میگذشت، درآمد نفتی ایران و ظرفیتهای اقتصادی کشور کاهش مییافت. مشکلات جدی اقتصاد کشور در سالهای آخر جنگ به گونهای شد که منابع ارزی دولت، کفاف اداره کشور و جنگ را نمیداد و دولت اعلام کرد که بودجه کشور توان حمایت از جنگ را ندارد. درآمد نفتی کشور در سال 1366 بین 5 تا 6 میلیارد دلار بود. دولت در سال 1367 که سال پایانی جنگ بود، 51 درصد کسری بودجه داشت و بخش عمدهای از 49 درصد مابقی هم با چاپ پول توسط بانک تأمین میشد. وضع بودجه کشور به گونهای بود که 50 درصد آن به جنگ اختصاص یافته بود و 50 درصد دیگر در اختیار دولت بود تا برای مردم هزینه کند.
با همه توضیحات فوق میتوان گفت که هدف اصلی از پذیرش قطعنامه 598، مقابله با شرایط فوق و ناکام گذاشتن طرح عراق در حمله مجدد به خاک ایران و نهایتاً حفظ نظام جمهوری اسلامی بود.
علاوه بر این زمان پذیرش قطعنامه 598 در کالبدشکافی دلایل قبول آن میتواند راهگشا باشد. مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، امام جمعه موقت تهران و جانشین وقت فرماندهی کل قوا، در خطبههای نماز جمعه تهران در 28 مردادماه 1367 با بجا ارزیابی کردن زمان پذیرش قطعنامه، دلیل آن را غرور ملی دانست و گفت: «از دیدگاه دیگر، ما به مسائلی رسیدیم که آن موقع [چند ماه زودتر از پذیرش قطعنامه] نمیرسیدیم. رفع ادعای جنگطلبی ما و صلحطلبی عراق، ازجمله دستاوردهایی بود که پس از پذیرش قطعنامه 598 در زمان فعلی به دست آمد».
منابع
- محمد درودیان، سیری در جنگ ایران و عراق ـ 4، شلمچه تا حلبچه، (تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، تابستان 1376، صص24 و 25.
- کتاب چهل و نهم روزشمار جنگ ایران و عراق (تصویب قطعنامه 598؛ زمینه های سیاسی و نظامی).
- حسین علایی، روند جنگ ایران و عراق، 1391، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.
- روزنامه کیهان، 29 /5 /67.