برترینها: سالگرد آغاز ریاستجهوری رجایی و جولان این روزهای یاران احمدینژاد از بقایی و بذرپاش تا زاکانی، بهانه این مطلب است.
زمانی که محمود احمدینژاد، در سال 84 کاندیدای ریاست جمهوری شد، ستاد انتخاباتی او برای معرفی این کاندیدای گمنام که تا قبل از شهرداری اش در تهران ،کمتر کسی اسمش را شنیده بود، از یک نام بزرگ و ملی استفاده کرد:"شهید رجایی... و بدین سان احمدی نژاد در تبلغات رسمی، رجایی زمانه و رجایی دوم معرفی شد! با این مقدمه بد نیست سری هم به تاریخ انقلاب بزنیم و ببینیم که محمد علی رجایی که بود؟
شهید جمهور؛ نگاهی به زندگی سیاسی محمدعلی رجایی
محمدعلی رجایی زاده 25 خرداد 1312 در قزوین، دومین رئیسجمهور ایران بود که در بمبگذاری دفتر نخستوزیری به شهادت رسید.13 ساله بود که کلاس ششم ابتدایی را تمام کرد و راهی تهران شد. برادرش از مدتی پیش به تهران نقل مکان کرده بود. ابتدا در بازار آهن فروشان مشغول به کار شد و به علت سنگینی کار چندی بعد به دستفروشی روی آورد. محمدعلی بعد از دستفروشی دوباره به بازار تهران برگشت و در چند حجره به شاگردی پرداخت.
در سال 1330 نیروی هوایی شاهنشاهی ایران جوانانی را که مدرک ششم ابتدایی داشتند با درجه گروهبانی استخدام میکرد. رجایی داوطلب خدمت در این نیرو شد و سه ماه از دوره آموزشی گروهبانی را گذرانده بود که گروه فداییان اسلام را شناخت و در جلسات این گروه شرکت کرده و همکاریاش با اعضای این گروه را آغاز کرد.
رجایی پس از طی دوره آموزشی و دریافت درجه گروهبانی، در کنار کار به تحصیل ادامه داد و در سال 1332 دیپلم گرفت. به دلیل اینکه در شهریور ماه دیپلم گرفته بود نمیتوانست در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کند و به همین دلیل راهی بیجار شد و در دبیرستانی مشغول تدریس زبان انگلیسی شد.
با تمام شدن سال تحصیلی، به تهران بازگشت و در دانشسرای عالی تربیت معلم به تحصیل پرداخت و سپس به دانشسرای عالی رفت و پس از 2 سال، مدرک کارشناسی ریاضی خود را دریافت و به استخدام آموزش و پرورش درآمد.
ابتدا به ملایر رفت اما به دلیل اختلاف با رئیس آموزش و پرورش به خوانسار مهاجرت کرد و مشغول تدریس شد. با پایان سال تحصیلی به تهران برگشت و در دوره کارشناسی ارشد در رشته آمار مشغول به تحصیل شده و همزمان در مدرسه کمال شروع به تدریس کرد.
فعالیتهای سیاسی قبل از انقلاب
خود رجایی در مورد سوابق سیاسی اش میگوید: در سال 1340 مهدی بازرگان در ماه رمضان ما را دعوت کرد به افطار و تأسیس نهضت آزادی ایران را اعلام کرد که ما جز نفرات اولی بودیم که در آن ثبت نام کردیم. سپس کمکم به عنوان عضو نهضت آزادی در دبیرستان کمال مشغول تدریس بودم.»
فعالیت در مجاهدین خلق آن زمان که هنوز درگیر مبارزه با پهلوی بودند در دوران قبل از انقلاب بودند از دیگر سوابق سیاسی شهید رجایی است. وی درباره ارتباط خود با این سازمان میگوید: با اکثر بنیانگذاران سازمان از دوره دانشگاه و بعدها هم در جلساتی که پای تفسیر آقای طالقانی بودیم آشنا شده بودم. در سال 1347 یک با سعید محسن برای عضوگیری به من مراجعه کرد، ولی به علت اختلافاتی که در برداشتمان نسبت به مبارزه داشتیم من موافقت نکردم به عضویت این سازمان درآیم، منتهی شرعاً تعهد کرده بودم که تماس را به هیچکس نگویم.
وی در اردیبهشت ماه 1342 توسط ساواک بازداشت شد و پس از 50 روز آزاد شد. در سال 1353 برای بار دوم بازداشت و به زندان منتقل و به گفته خودش هفتهها تحت شکنجه قرار گرفت. سرانجام در روز عید غدیر خم در آبان 1357 پس از چهار سال از زندان آزاد شد. رجایی بلافاصله با تأسیس انجمن اسلامی معلمان به مبارزه علیه شاه پرداخت. وی همچنین عضو کمیته استقبال شد و در کنار دیگر انقلابیون مهیای ورود امام خمینی (ره) شد.
فعالیتهای سیاسی پس از انقلاب
رجایی در سال 1358 عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران بود که در جریان انشعاب پس از گروگانگیری سفارت آمریکا به همراه 12 نفر دیگر از اعضای نهضت آزادی از این سازمان جدا شدند.
اما پس از گذشت چند ماه از انقلاب، در کابینه مهدی بازرگان به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد و پس از استعفای بازرگان نیز با حکم امام خمینی (ره) به فعالیت در سمت خود ادامه داد.
در انتخابات دوره نخست مجلس شورای اسلامی در 24 اسفند 1358 در لیست فهرست ائتلاف بزرگ که ائتلافی از اعضا جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی بود قرار گرفت و با کسب یک میلیون و دویست و نه هزار و دوازده رأی به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد.
مجلس اول که بیشتر آن را اعضای حزب جمهوری اسلامی تشکیل میدادند، اولین شخصی که بنی صدر برای نخست وزیری انتخاب کرده بود را نپذیرفت.
امام خمینی (ره) در 29 تیر 1359 طی یک سخنرانی در واکنش به رد کاندیدای نخست وزیری بنی صدر توسط مجلس شورای اسلامی فرمودند: این اشخاصی که انقلابی نیستند نباید در رأس وزارتخانهها باشند و آقای بنی صدر نباید امثال اینها را به مجلس معرفی کند و اگر کرد، مجلس رد بکند و هیچ اعتنایی نکند.
این کشمکش حدود یک ماه ادامه یافت و مجلس بار دیگر کاندیداهای بنی صدر شامل حسین حبیبی، محمدعلی رجایی، علی اصغر غروی، موسی کلانتری و حتی سید مصطفی میرسلیم، از اعضای حزب جمهوری اسلامی را برای احراز پست نخستوزیری نپذیرفت.
بنی صدر که از اقبال نداشتن مجلس به این گزینهها آگاه بود، از سید احمد خمینی به عنوان گزینه نخستوزیری نام برد که این موضوع با مخالفت شدید امام خمینی (ره) مواجه شد. پس از آن کمیتهای مشترک بین مجلس و دولت تشکیل شد که این کمیته سه نفر را برای کسب کرسی نخست وزیری به مجلس معرفی کرد.
رجایی در قامت نخستوزیر ایران
در جلسه غیر علنی مجلس و با رأیگیری، محمدعلی رجایی به عنوان نخستوزیر معرفی شد و در 18 مرداد، رجایی با 153 رأی موافق، 24 مخالف و 19 ممتنع به عنوان نخست وزیر توسط مجلس انتخاب شد. در شهریور 1359 رجایی در حالی که سمت نخستوزیری را در اختیار داشت، از طرف امام (ره) به سرپرستی بنیاد مستضعفان منصوب شد.
در مرداد 1359 و دو ماه پس از انتخابات مجلس، بنیصدر از سر اجبار، رجایی را که مورد تأییدش هم نبود به سمت نخست وزیری دولت انتخاب کرد، اما با سه نفر که توسط رجایی برای کابینه نامزد شده بودند شامل میرحسین موسوی به عنوان وزیر امور خارجه، محسن نوربخش به عنوان وزیر اقتصاد و بهزاد نبوی به عنوان وزیر امور اجرایی مخالفت کرد. پس از مذاکرههای بسیار، نهایتاً بهزاد نبوی توسط بنیصدر پذیرفته شد و محسن نوربخش به عنوان قائم مقام وزیر اقتصاد منصوب شد. با پذیرش نشدن نامزدهای منتخب رجایی برای کابینه دولت توسط بنیصدر، روابط این دو به سمت تیرگی رفت.
بنیصدر در نامهای به امام خمینی (ره) کابینه دوباره معرفی شده رجایی را شامل افرادی فاقد صلاحیت معرفی کرد و اینکه گزارش دروغ درباره اطرافیان بنیصدر به ایشان داده بودند. امام (ره) در پاسخ به نامه بنی صدر فرمودند: "اینجانب دخالتی در امور نمیکنم، موازین همان بود که کراراً گفتهام و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدیر و مدبر و فعال انتخاب نمایند. "
دولت بنیصدر با تمام فراز و نشیبهای فراوان، عمر چندانی نداشت. از 20 خرداد 1360 فرایند بررسی نداشتن کفایت سیاسی رئیسجمهور در غیاب وی آغاز و تا 31 خرداد همان سال به طول انجامید. در این روز مجلس شورای اسلامی با اکثریت آرا، رأی به عدم کفایت بنیصدر داد. حکم مجلس یک روز بعد به امضای امام خمینی (ره) که از همراهی بنیصدر با سازمان مجاهدین خلق برآشفته بود، رسید.
ریاست جمهوری رجایی پس از عزل بنیصدر
پس از عزل بنی صدر، دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری در 2 مرداد 1360 برگزار و رجایی در رقابت با علی اکبر پرورش، عباس شیبانی و حبیب الله عسگراولادی موفق شد با کسب 12 میلیون و 770 هزار و 50 رأی (90٪) از مجموع 14 میلیون و 573 هزار و 803 رأی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد.
مراسم تحلیف ریاست جمهوری رجایی
رجایی در ساعت 14:30 روز 8 شهریور 1360، از اتاق کارش خارج شد و به محل جلسه فوقالعاده دولت رفت. در ساعت 15:00 صدای انفجار مهیبی از ساختمان نخستوزیری برخاست. در این حمله، وی و محمدجواد باهنر، نخستوزیر وقت جان باختند.
در این هنگام کمتر از یک ماه از دوران ریاست جمهوری وی میگذشت. این ترور نیز همانند بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط سازمان مجاهدین خلق انجام شد.
سیمای واقعی یک رئیسجمهور؛ رجایی ساده زیست بود؟
مهرداد خدیر؛ روزنامهنگار در هفتم شهریور 93 طی یادداشتی نوشته بود:
* در اینکه محمدعلی رجایی، پاکدست و ساده زیست بود کمترین تردیدی نیست و جوهره و نهاد او نیز گواهی میداد که اگر بیش از 48 سال عمر میکرد نیز همان روحیه را تا امروز نیز حفظ میکرد.
* درباره نوع زندگی البته مشخص است که یک عنصر سیاسی و در عین حال با صبغه و سابقه معلمی و فرهنگی اگر میخواست از این فرصتها برای مالاندوزی بهره برد تمام اعتبار خود را باید به حراج میگذاشت و در آن دوران دیگران نیز کمابیش چنین پرهیزهایی داشتند و آفت مالاندوزی هنوز به جان مدیران تازه به قدرت رسیده نیفتاده بود. بنابراین اصرار بر معرفی شهید رجایی با سابقه یک سال نخستوزیری و یک ماه ریاست جمهوری تنها با یک صفت «ساده زیست» او را به تمامی به نسل کنونی معرفی نمیکند.
* درست است که رجایی در مقطعی از زندگی که از استخدام ارتش بیرون آمده و هنوز به استخدام آموزش و پرورش درنیامده بود دستفروشی هم کرده بود تا هزینههای خانواده را تامین کند اما توصیف او تنها با عنوان «دستفروشی که رئیسجمهور شد» و پس از نخستوزیری و ریاست جمهوری ساده زیست بود، تصویر واقعی یک مبارز معتقد را ترسیم نمیکند.
* پس تنها نگوییم رجایی مدتی دستفروشی کرد و زندگی سادهای داشت. این را هم بگوییم که با همه تفاوتهای سیاسی و اختلافات فکری که میان دو جناح خط امام و ملی مذهبیها رخ داد و او تمام قد در طیف خط امامیهای مقابل لیبرالها تعریف میشد، روزی که دکتر یدالله سحابی در مخالفت با معرفی رجایی به عنوان نخستوزیر سخن گفت و یادآور شد: «من این مرد را به دیانت و صداقت میشناسم ولی در جبین او نشان موفقیت نمیبینم»، محمدعلی رجایی هم با نقل خاطرات دوران تدریس در دبیرستان کمال و در دفاع از خود گفت: «من خیلی زود یتیم شدم و دکتر یدالله سحابی برای من حکم پدر را دارد اما پدرها همواره قضاوت درستی درباره پسرها ندارند.»
* اگر محمدعلی رجایی کسب و کار و تولید ثروت را مذموم میدانست فرزند او کمال در راه تجارت گام بر نمیداشت و چشم به رانت و سفره دولت و مناصب میدوخت.
مهر 1359؛ شهید رجایی با شش مقام دولتی و چهار خبرنگار به سازمان ملل رفت
رجایی با 10 نفرسازمان ملل رفت، احمدی نژاد با 100 نفر!
در سال های ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد؛ سفر او به سازمان ملل در کانون توجه افکار عمومی ایران قرار گرفت و آنچه به شدت مطرح شد این که چرا رئیس جمهور در این سفر با هیاتی که طبق خبرهای منتشره 100 نفره بوده است به نیویورک رفت و بدتر از همه این که تعدادی از فامیل های خود و اعضای کابینه مانند خانوادههای مشایی و بقایی و ... را نیز با هزینه بیت المال به این سفر کاری برده بود؟! مگر سفر سازمان ملل جای پسر و عروس و مادر زن آقازاده معزز و ... است و مگر مردم ایران چه تعهدی نسبت به این خاندان دارند که باید هزینه سفر آنان به نیویورک را نیز می پرداختند؟!
شهریور 1390؛ احمدی نژاد با 100 نفر از جمله اعضای خانواده خود و برخی همکارانش به سازمان ملل رفت
برای پاسخ به این سوال که جواب آن می تواند مقایسه تاریخی جالبی بین رجایی و احمدی نژاد باشد به کتاب فرزند ملت در آیینه انقلاب اسلامی که در بهمن 1361 منتشر شده است مراجعه کنیم. همان طور که در این کتاب تاریخی آمده ، هیات همراه شهید رجایی در سفر نیویورک 10 نفره بوده است که 4 نفرشان نیز خبرنگار و فیلمبردار بوده اند و البته دوستان و آشنایان و اقوام و همسایه ها شال و کلاه نکرده بودند تا با رئیس دولت به نیویورک بروند و جاهایی که بخه خواب هم نمی دیدند را با پول ملت ببینند! سفر هم به لحاظ دیپلماتیک، سفر موفقی بود و شهید رجایی در سازمان ملل بیش از آن که از این سو و آن سوی جهان بگوید درباره ایران گفت و صدای ملت ایران بود.
حال این رفتار شهید رجایی را مقایسه کنید با رفتار کسی که حتی برای نوه اش نیز درخواست ویزا کرده بود تا او را با خود به نیویورک ببرد و حتی همسران رئیس دفتر و معاون رئیس جمهور هم در این سفر به عنوان هیات همراه حاضر بودهاند!
رجایی الگوی احمدینژاد بود؟
«مرتضی باقری»؛ محقق در یادداشتی در هشتم شهریور 95نوشته بود:
* اینکه جناب احمدی نژاد را عده ای از دوستانش با وجود 8 سال رییس جمهور بودن و فرصت کافی داشتن برای تبدیل به الگوی خدمت و ساده زیستی صادقانه هنوز به رجایی تشبیه می کنند فارغ از میزان راستی این شباهت، خود حاکی از این واقعیت است که جناب احمدی نژاد در تیدیل شدن به یک الگوی صادقانه در این مسیر عنصر موفقی نبوده است.
* والا چرا کسی که 8 سال در سمت ریاست جمهوری همه گونه فرصت در اختیارش بوده است اینک بایستی برای اثبات صدق و راستی و ساده زیستی و… به شهید رجایی تشبیه شود. آقای احمدی نژاد را به صفات و شخصیت خودش باید معرفی کرد؛ ویژگی هایی که 8 سال ریاست جمهوری و برجسته شدن در میادین مختلف جهانی و داخلی برای تمثیل در تاریخ ایران کفایت می کند.
رجایی پوپولیست نبود
احمد نوکلی؛ نماینده ادوار مجلس:
* رجایی دنبال جلب رأی مردم نبود. شاید این اقدامات ظاهرش پوپولیستی باشد اما در آن زمان نگاه اینگونه بود. کار خیری که میشود گفت نشانه مردمی بودن رجایی بود این بود که ایشان در نخستین جلسه هیات دولت پیشنهاد کرد که آیا موافقید حقوق ما متوسط حقوق دولت باشد؟
* سرانجام همه موافقت کردند و دیدند که متوسط حقوق دولت ٧ هزار تومان است که تا آخر دولت رجایی همه وزرا و ایشان ٧ هزار تومان میگرفتند. این ٧ هزار تومان در دولت موقت مهدوی ١٠ هزار تومان شد که همهمان هم خیلی خوشمان آمد.
جمیله رجایی، فرزند ارشد شهید رجایی
نظر صریح دختر و همسر رجایی در مورد شباهت او با احمدینژاد
فرزند ارشد شهید رجایی از مشابهت سازی دو دهه بعد پدرش با محمود احمدینژاد متعجب است و با تاکید بر اینکه این دو نفر هیچ شباهتی از نظر اخلاقی و شخصیتی ندارند و چنین نسبت دادنهایی صحیح نیست، در پاسخ یه اینکه پدرتان چه ویژگیهایی داشت که احمدینژاد نداشت، گفت: پدرم هیچگاه از روابط خانوادگی در کارش استفاده نمیکرد و پارتی بازی در مرامش نبود، از روی حساب حرف میزد و قاطع بود. در کارهایش دقیق بود و قدمی خلاف قانون بر نمیداشت.
عاتقه صدیقی؛ همسر شهید رجایی
او از نگاه مادرش به این موضوع یاد کرد که گفته بود «کارهای احمدینژاد شباهتی به رجایی ندارد». عاتقه صدیقی در همان دوران زمامداری احمدینژاد متذکر شده بود که اداره کشور بر مبنای خود محوری خطرناک است و نسبتی با مشی رجایی که بر کار کارشناسی متکی بود، ندارد. او حتی در نقد کپی برداری از برخی شیوههای همسر شهیدش در دولت احمدینژاد گفته بود که «روشهایی که دولت احمدی نژاد پیشگرفته بود، بدون توجه به عنصر زمان و شرایط جهانی و کشور بود. لذا اقدامات دولت او نتیجهای نداشت و مصیبت به بار آورد.
در آخر قضاوت با مردم و تاریخ. آقایان! هر کاری که میکنید، لااقل خود را به چهرههای تاریخی نچسبانید و نام افرادی چون رجایی را لکه دار نکنید!