فرادید؛ به گفتهی ارسطو «اگر غایتی وجود دارد که ما آن را برای خودش، و همه چیز دیگر را برای آن میخواهیم، پس، روشن است که آن غایت، خیر اعلا و بهترین است.»
به گزارش فرادید؛ خوشبختی واژهای به ظاهر آشنا و معمولیست که همهی افراد به میزان و سطوح مختلف دغدغه آن را دارند. خوشبختی مفهومیست که گمان میکنیم دست کم تا حدودی درکی از آن داریم. اما درواقع بیان و توضیح مفهوم خوشبختی به این آسانیها هم نیست. اگر از کسی بپرسیم خوشبختی چیست معمولا مثالهایی میآورد از چیزهایی که خواستارشان است یا به نظرش ارزشمند میآید. اما اگر از او بپرسیم در مجموع خوشبختی چیست؟ معمولا پاسخ روشن و مناسبی به ذهنش نمیرسد. واقعا خوشبختی چیست؟ آیا میتوان به معیارهای روشنی برای سنجش میزان خوشبختی افراد دست یافت؟ چطور میتوانیم با تضاد میان اهدافمان و انواع چیزهایی که به ما احساس خوشبختی میدهند کنار بیاییم؟
اما واقعا خوشبختی چیست؟ آیا خوشبختی باید چنین نقش پررنگی را در زندگی ما ایفا کند؟ آیا همگان نیاز به خوشبختی دارند؟ چگونه میان چیزهایی که در ما ایجاد خوشبختی میکنند تعادل برقرار کنیم؟ آیا زندگی اخلاقمدار میتواند منجر به خوشبختی شود؟ این کتاب به پرسشهایی از این دست پاسخ میدهد.
نیکلاس وایت در کتاب «تاریخچهٔ خوشبختی» با گذری بر 2500 سال تفکر فلسفی دربارهٔ مفهوم خوشبختی، به ما نشان میدهد متفکران برجستهٔ تاریخ فلسفه از یونان باستان تا امروز چگونه به پرسشهایی از این دست پرداخته اند؛ و در این ضمن میکوشد پرسش از خوشبختی را به مسائلی، چون اخلاقی زیستن و فلسفهٔ زندگی پیوند بزند.
ایده محوری کتاب «تاریخچه خوشبختی» ابهام زدایی از مفهوم خوشبختی است. نویسنده با نگاهی نقادانه، نه تنها تاریخچه این مفهوم را در تفکر فلسفی مرور میکند، بلکه دیدگاههای مختلف را با هم مقایسه و نقد مینماید. کتاب تاریخچه خوشبختی نگاهی ژرفاندیشانه به مفهوم خوشبختی دارد. نویسنده این اثر اگرچه معیار مشخصی را برای تعریف و تعیین میزان خوشبختی به خواننده ارائه و توصیه نمیکند، اما ایدهها و نظرگاههای مختلف را به گونهای طرح کرده که برای خواننده کم و بیش آشنا و ملموس به نظر میرسد و قابل استفاده است.
این کتاب با مروری بر تاریخ 2500 ساله تفکر فلسفی درباره مفهوم «خوشبختی» چالشهای مرتبط با این موضوع را برای مخاطب عام بیان میکند. اگرچه متن کتاب مبنای فلسفی دارد، اما با ارائه مثالهای کاربردی و در عین حال تفکر برانگیز برای مخاطب عامِ علاقهمند به ریشهیابی مفاهیم انسانی، مفید و جذاب است.
کتاب «تاریخچه خوشبختی» به زبانی همهفهم، گذری نقادانه بر مفهوم خوشبختی در طول تاریخ 2500 ساله تفکر فلسفی دارد. «نیکلاس وایت» اگرچه قصد ندارد در این کتاب توصیهای قاطعانه در خصوص تعریف خوشبختی یا معیاری برای تعیین میزان آن عرضه کند، اما با تأمل موشکافانه بر این مفهوم و آرای مخالف فلسفی و نیز نقد و بررسی آنها و ارائه مثالهایی ساده کمک میکند زوایای مختلف این مفهوم برای خواننده روشنتر شود. مفهوم خوشبختی معنی ساده و روشنی دارد، اما وقتی در آن عمیق میشویم با چالشهایی روبهرو خواهیم شد که کمتر به آن توجه کردهایم.
خوشبختی و چگونگی رسیدن به آن یا سنجش و حفظ سعادت، از آن مواردی است که نیازمند داوریهای ارزشی و یافتن مبنایی عقلی است؛ به این معنا؛ کتاب تاریخچه خوشبختی از جنبههای فلسفی به این مفهوم میپردازد. این بررسی با قلمی عرضه شده است که آن را از انحصار بحث نظری نظاممند، زبان عقلی صرف و مخاطب دانشگاهی خارج کرده و برای مخاطبان از هر قشری جذاب میسازد.
این کتاب در شش فصل تدوین شده است که به ترتیب عبارتاند: از «آشنایی با مفهوم خوشبختی»، «تضادها، چشماندازها و شناسایی خوشبختی»، «لذت، لذتطلبی و اندازهگیری خوشبختی»، «خوشبختی، ساختار و هماهنگی»، «اخلاقیات، خوشبختی و تضاد»، «خوشبختی، امر واقع و ارزش» و نهایتاً «سر کردن بدون این مفهوم».
نشر گمان کتاب «تاریخچه خوشبختی» نوشته نیکلاس وایت را با ترجمه خشایار دیهیمی در 308 صفحه و به قیمت 29 هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.
بخشهایی از کتاب
واژه «خوشبختی» واژهای معمولی و آشناست. خوشبختی واژهای بالاخص فلسفی نیست. خوشبختی یک مفهوم است، مفهومی که گمان میبریم دستکم تا حدودی درکی از آن داریم. در یک کافیشاپ زنی از یک زن دیگر میپرسد: «ببینم، خوشبختی؟» و آن زن دیگر میگوید: «خب، بله، ولی راستش بعضی چیزها هست که اذیتم میکنند.» بعد متأسفانه سخنش قطع میشود و ناتمام میماند، و وقتی دوباره شروع به صحبت میکند صحبت به چیزهای دیگری کشیده میشود.
در صفحات آغازین اخلاق نیکوماخوسی، ارسطو از قول سولون، قانونگذار مشهور آتنی، میگوید: «هیچکس را تا زمانی که در قید حیات است خوشبخت مخوان.» ارسطو گمان میبرد که میتواند این مفهوم سولونی را به کار گیرد. او نکته سولون را برمیگیرد و به آن شاخ وبرگ میدهد. ارسطو میگوید بخت و اقبال اعقاب آدمی بر خوشبختی خود او، دستکم تا مدتی، اثرگذار است: «عجیب است اگر مرده دستکم در طی مدت معینی از بخت و اقبال اولاد و اعقاب خود هیچ اثری نپذیرد.»
امروزه بسیاری از افراد احتمالا از این سخن که بخت و اقبال اولاد و اعقاب میتواند بر خوشبختی یا خوشیشان تأثیر بگذارد جا میخورند، امّا اکثر افراد در این سخن ایرادی نمیبینند که آنچه بر سر اولاد و نوه و نتیجهشان میآید میتواند بر منافعشان تأثیرگذار باشد.