سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
آنها که به ایران ما گفتند: "خراب آباد"!
آقای محسن عبدالهی از کاربران توییتر به تازگی در مطلبی نوشت:
"در حالی ایران عزیز رو «این خراب شده» مینامند که در آن از آموزش رایگان تا دکتری بهرهمند شده؛ از بهداشت و درمان فراگیر آن از مهد تا لحد استفاده کرده؛ از اقتصاد مریض و فرصتهای اقتصادی کمنظیر آن چه استفادهها که نکرده و حتی بعد از مهاجرت برای درمان به آن باز میگردند!"
این محتوا در حالی در شبکه اجتماعی منتشر شده است که پرونده سیاهنمایی از کارنامه و دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران یک پرونده قطور است و بازیگران عجیب و غریبی هم دارد.
*طی 10 سال اخیر به ناگاه اتفاقات عجیبی در عرصه عملیاتهای روانی علیه نظام جمهوری اسلامی بروز یافت و آن "سیاهنمایی" بود.
رخدادی که بارقههای آن از اواسط دولت دوم محمود احمدینژاد آغاز شد و تا هماکنون ادامه دارد.
البته تعداد کمی از محافل تحلیلی و چشمان آگاه اجتماعی بودند که همراه این پروژه نشدند و آنرا بعنوان یک ناظر بیرونی مورد رصد و آنالیز قرار دادند.
پروژه مذکور یک ساختار ساده داشت... کتمان دستاوردها و لجنپراکنی علیه مثبتات برای به خیابان کشاندن مردم.
بخش دردناکتر ماجرا نیز این بود که پمپاژ آن منوط به یک طیف یا گروه سیاسی نبود و کسانی از میسره چپ تا میمنه راست با آنها همراه شدند و دانسته یا ندانسته بر طبل سیاهنمایی کوبیدند.
این مصطفی تاجزاده بود که در زمان دلار 10 هزار تومانی ابراز گرسنگی میکرد[1] این روزنامه دولتی ایران در زمان دولت دوم محمود احمدینژاد بود که نوشت مردم به دلیل درخواست یارانه بیشتر، رئیسجمهور جدید را خلع و احمدینژاد را بازمیگردانند، این معاون اول دولت روحانی بود که تأکید میکرد ایران در "شرایط ته درّه" قرار دارد[2] و این اصلاحطلبان بودند که به یکباره از چند سال قبل بدون هیچ دلیل یا سندی گزاره "ناامید بودن مردم ایران" را وارد ادبیات سیاسی و رسانههای خود کردند.
و در کنار این جریان نیز البته کسانی مثل سعید حجاریان بودند که دائماً "آدرس خیابان" را به مردم میدادند.
این قصه سر دراز دارد...
و در این میان البته تک و توک حنجرههایی نیز بودند که در مقابل این موج سیاهنمایی ایستادند اما مورد هجوم قرار گرفتند.
بخش تلختر ماجرا اینجاست که هنوز عزمی برای مبارزه جدی با این پروژه شوم شکل نگرفته و حتی با اینکه مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم بر مقولهای به نام "تبلیغات نارسای مسئولان" تأکید کردند اما همچنان و حتی در دهه فجر نیز شاهد بیان اصولی مثبتات کشور نیستیم.
دقت شود که تأکید بر بیان مثبتات و دستاوردها هرگز به معنی کتمان مشکلات نیست و صد البته مردم عزیز ایران امروز با مشکلات بزرگ اقتصادی که دولت آقای روحانی در دامان آنها گذاشته است مواجه هستند. اما وجود مشکل به معنی انکار کردن نیمه پر لیوان نیست.
ضمن اینکه بیان مثبتات موجب در حصار گرفتن امتیازات موجود و بیان راهحلهایی برای رفع معقول مشکلات نیز میشود. مثل تأکید بر راه حل "رأی خوب" در انتخابات 1400 که برگرفته از نگاه تحلیلی به دلایل بروز مثبتات کشور در ادوار مختلف دولتها در ایران است.
باید دانست که نظام جمهوری اسلامی ایران کارنامهای مشحون از دستاوردهای بزرگ اقتصادی مثل بهبود ضریب جینی، ارائه ارزانترین نان، سوخت و مالیات جهان به شهروندان، افزایش شهرنشینی، گسترش دادن قشر متوسط و التیام نرخ بیکاری را در کارنامه خود دارد که هریک از این مقولات اقتراح فراوانی را از سوی رسانهها و صاحبنظران طلب میکند.
در آرشیو مجموعه وبلاگ مشرق که همواره خود را ملزم به دفاع از مثبتات نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و بیان راهکار اصولی حل مشکلات میداند؛ موارد زیادی طی 4 سال گذشته در بحث دفاع از مثبتات نظام اسلامی و مقابله با سیاهنماییهای مختلف وجود دارد که میتواند برای اهل نظر و مطالعه محل مراجعه باشد.
گفتنیست، از جمله اسناد اشاره آقای عبدالهی به بازگشت "مهاجرین مدعی خرابگی ایران به ایران" برای انجام درمانهای ارزان موجود در کشور، پرونده مرحومه پروین بختیارنژاد، از عناصر ملیمذهبی و از فعالان فتنه سال 88 است که پس از خروج از کشور و ابتلا به یک بیماری صعبالعلاج؛ با سردی اطرافیانش برای تقبل هزینههای درمان مواجه شد و از همین رو به ایران بازگشت تا تحت درمان قرار گیرد.
*عکس متعلق به «محسن بخشنده» عکاس محترم روزنامه شهرآرا است.
***
چرا اصلاحطلبان با گزینه اقتدار مشکل دارند؟
از اقتدار حاج قاسم تا "نامزد مقتدر" انتخابات 1400
محسن امینزاده، از مقامات وزارت خارجه دولت اصلاحات و از دستگیرشدگان فتنه 88 در بخشی از یک یادداشت که وبسایت مشق نو آنرا منتشر کرد به تشریح 100 نکته پیرامون دیپلماسی و امنیت ملی ایران به زعم خود پرداخته است.
در بخشی از نکات مورد اشاره امینزاده میخوانیم:
39_کنشگری مقتدرانه نظامیان ایران در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه زمینهساز فرصتهای بزرگ برای قدرت ملی و توسعه ملی ایران و کنترلکننده تهدیدهای امنیت ملی و قدرت ملی ایران است.
40_کنشگری مقتدرانه در خارج از مرزها مستلزم یک دیپلماسی مقتدرانه و مدیریت دیپلماتیک همه کنشهای سیاسی، نظامی و امنیتی و راهبردی است. هیچ نهادی جز نهاد سیاست خارجی صلاحیت مدیریت کنشهای بینالمللی را ندارد.
41_نظامیگری در برون مرزها اگر تحت مدیریت قوی و متمرکز دیپلماتیک نباشد نهتنها فرصتساز نیست؛ بلکه میتواند مولد و زمینهساز تهدید امنیت ملی باشد.
42_نظامیان به خاطر ماهیت، رویهها و محیط کاری کاملا متفاوت، فاقد صلاحیت مدیریت دیپلماتیک تحولات هستند و حتی قادر نیستند در صحنه بینالمللی از هویت و اهمیت کنشهای موثر و مقتدرانه نظامی خود بهدرستی حراست کنند.
43_بهعنوان یک ضرورت مهم امنیت ملی و قدرت ملی ایران، مدیریت دیپلماتیک همه کنشهای منطقهای ایران از جمله کنشهای نظامی باید به وزارت خارجه منتقل شود و مناسبات میان نهادهای نظامی و امنیتی با وزارت خارجه، در داخل کشور توسط شورای عالی امنیت ملی ایران هماهنگ شود.+
*درباره این اظهارات امینزاده در وهله اول باید دانست که او تقلا کرده است تا بیتالغزل این روزهای محافل اصلاحطلب برای تخریب نامزدهای بالقوه جهادی در انتخابات 1400 با عنوان کاندیدای نظامی را در بعد دیگری شرح دهد.
خوانش اظهارات ناقص امینزاده پیرامون کنشگری مقتدرانه در خارج از مرزها البته با یک نقض بزرگ تاریخی نیز مواجه است و آن شخصیت و کارنامه شهید سپهبد سلیمانی است. فردی که اصلاحطلبان به دلیل اتوریته و کارنامه او؛ در زمان حیاتش جرأت بیان چنین مطالبی را در ابعاد کلان نداشتند اما امروز به تصور اینکه حاج قاسم دیگر نیست و میتوان کارنامهاش را انکار کرد؛ دست به انتشار چنین حرفهایی میزنند.
دقت شود که مشکل اصلاحطلبان ستادی با مفهوم اقتدار است نه نظامیگری!
زیرا آنها خود امنیتی هستند و حق نظر دادن درباره نظامیها را ندارند.
پس چرا با مفهوم اقتدار عناد میورزند؟
پاسخ اینجاست که چپهای ستادی و اعضای ستاد مشترک "فتنه 88 و آبان 98" از آنجا که خوب میدانند راه حل مشکلات ایران در داخل و خارج از کشور گزینه "اقتدار و همت جهادی" است؛ بنای خود را بر این گذاشتهاند که در همه جهات و اضلاع دست به تخریب این مفهوم در ذهن مردم بزنند.
تا نشاید که کارنامهای مثل کارنامه جهادی شهرداری تهران در دوره گذشته؛ در تمام وسعت کشور ایران و برای منافع خارجی ایران تکرار شود.
در بحث انتقاد امینزاده به اقتدار فرامرزی ایران یا همان ورود نظامیگری به عرصه دیپلماسی! باید دانست که اگر اقتدار و مدیریت جهادی حاج قاسم نبود امروز دولت ایران هم مثل یکی از اقمار خرد منطقهای در حال مذمت قتل عام و بردهفروشیهای داعش بود و صرفاً به محکوم کردن رخدادهای ضد امنیتی اشتهار داشت.
چه اینکه آقایان در وهله اول چندان روی خوشی هم به حضور نظامی ایران برای دفاع از سوریه نشان نمیدانند و یا ماجرای مشکوکی با عنوان "نامه 2003" که گفته میشود در وزارت خارجه دولت خاتمی نوشته شده حکایت از آن دارد که آقایان دل خوشی از حزبا... هم ندارند!
سادهلوحی برخی رفتارهای دیپلماتیک سالهای اخیر که حتی ورود شخص حاجقاسم و تذکر او به ظریف را نیز در پی داشت هم برگ دیگری از همین تاریخچه است.[3]
ماجرای وارد کردن روسیه و پوتین به عرصه مبارزه با داعش که از دیگر نتایج اقتدار شهید سلیمانی بود نیز البته هرگز به نام دیپلماتهای اتو کشیده دولت آقای روحانی سند نخورده است!
و آنها خود نیز اذعان دارند که اگر اقتدار حاج قاسم و زبانبلدی او در عرصه تفاهمات جهانی نبود؛ بسا که ایران متحدان کمتری در عرصه جبهه مقاومت سوریه داشت.
باید دانست که راه بیشتر شدن سرعت پیشرفت ایران در همه عرصههای داخلی و خارجی یک گزینه بیشتر نیست و آن "اقتدار" است. اقتداری که البته بایستی با "رأی خوب" مردم به نامزد مقتدر انتخابات 1400 مورد مساعدت قرار گیرد.
***
تأکید خبّاز بر "تحریم خاموش انتخابات" از سوی چپها
چرا انتخابات 1400 با یا بدون اصلاحطلبان پر از رقابت است؟
محمدرضا خبّاز، فعال چپ و از مقامات سابق دولت آقای روحانی در یک مصاحبه با خبرگزاری دولتی ایرنا پیرامون انتخابات 1400 گفته است:
"اگر اجازه ندهند اصلاحطلبان هم در ریاست جمهوری و هم در شوراهای شهر و روستا نامزدهای حداکثری خود را داشته باشند، مانند اسفند 98، کسی را معرفی نمیکنند و لیستی برای شوراها ارائه نمیدهند. وقتی شرایط طوری باشد که گزینه استخوانداری برای اداره کشور از سوی اصلاحطلبان در میدان رقابت حضور نداشته باشد، رغبتی برای رفتن پای صندوق باقی نمیماند، لذا همه چیز به تصمیمسازان و تصمیمگیران بستگی دارد."[4]
*آنچه که آقای خبّاز گفته است در واقع تکرار رفتار غیر قابل قبول اصلاحطلبان در جریان انتخابات مجلس یازدهم یا همان "تحریم خاموش انتخابات" است.
به این معنی که آقایان برای نظام سیاسی کشور و دستگاههای قانونی و نظارتی خط و نشان بکشند که اگر نامزد تعیین شده از سوی ما را تأیید صلاحیت نکنید؛ ما هم نامزد دیگری برای حضور در انتخابات معرفی نمیکنیم!
این رفتار که به معنی قبول نداشتن ساختار نظام است، در سایر نظامات جهان به مثابه خیانت و خروج از دموکراسی تعریف میشود.
تحریم خاموش انتخابات همچنین در مقابل این سؤالات مهم قرار دارد که چپها اولا چرا به جای اصرار بر معرفی گزینههای پیر و بدسابقه؛ یک گزینه خوشسابقه را معرفی نمیکنند و ثانیا اگر بین رجال آنها گزینه خوشسابقه یا دارای صلاحیت پیدا نمیشود چرا از معرفی یک چهره جوان و بدون سوء سابقه امتناع میورزند؟! راهکار سوم نیز بحث ائتلاف است که یک جریان سیاسی میتواند در صورتیکه هیچ نامزد واجد صلاحیتی ندارد از آن استفاده کند.
اما مشاهده میکنیم که چپهای ستادی با وا گذاشتن تمام این راههای معقول؛ گزینه تحریم خاموش انتخابات را برگزیدهاند!
رفتاری که اگرچه به لحاظ منطقی و قانونی نمیتواند اثری بر قوام یک انتخابات یا نتیجه آن داشته باشد اما میتواند مشارکت کسانی از مردم را در انتخابات کاهش دهد. کما اینکه در انتخابات مجلس یازدهم نیز شاهد چنین رخدادی بودیم.
ادعای چپها مبنی بر خالی شدن انتخابات از مفهوم "رقابت" در صورت حضور نیافتن کاندیدای اصلاحطلب در انتخابات 1400 نیز ادعای صحیحی نیست.
زیرا سیاست ایرانی و انتخابات در ایران هرگز از تابع حزبی پیروی نمیکند و افراد مختلف که گاهاً حتی یک خاستگاه طیفی و سیاسی دارند اما دارای تفاوتهای جدی با یکدیگر هستند و این مقوله رقابتهای مهمی را در عرصه انتخابات ایجاد کرده است.
پیش از این، موسوی خوئینیها نیز در یک بیانیه بر تحریم خاموش انتخابات 1400 تأکید کرده است.[5]
***
1_ mshrgh.ir/1130569
2_ mshrgh.ir/818894
3_ khabaronline.ir/news/1470293
4_ www.irna.ir/news/84206201/
5_ mshrgh.ir/1121882