ماهان شبکه ایرانیان

رابطه نیکوکاری با سعادتمندی

یکی از مفاهیم ارزشمندی که مورد توجه تمام ادیان الهی؛ به ویژه مکتب حیات بخش اسلام قرار گرفته است، «احسان و نیکی» به همنوعان است. و به همین دلیل روز ۱۴ اسفند هر سال، «روز احسان و نیکوکاری» نامگذاری شده است.

رابطه نیکوکاری با سعادتمندی

مقدمه:

یکی از مفاهیم ارزشمندی که مورد توجه تمام ادیان الهی؛ به ویژه مکتب حیات بخش اسلام قرار گرفته است، «احسان و نیکی» به همنوعان است. و به همین دلیل روز 14 اسفند هر سال، «روز احسان و نیکوکاری» نامگذاری شده است.

این فضیلت اخلاقی و انسانی به جهت برانگیختن احساسات درونی و لذت های روحانی، امری شایسته و خداپسندانه است که فطرت انسان های کامل با آن عجین شده است. قرآن کریم در این مورد می فرماید: «… اَحسِنُوا إنَّ اللهَ یُحِبُ المُحسنین؛[1] نیکی کنید زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد.» حضرت علی(ع) می فرمایند: «بر تو باد! احسان و نیکوکاری در حق دیگران؛ زیرا آن برترین و بهترین کشت و سودمندترین سرمایه است.»[2]

احسان و نیکی به همنوعان یکی از نیازهای ضروری جوامع الهی است و رواج آن در میان مردم سبب پیدایش جامعه ای متعادل، بالنده و پویا می شود؛ لذا پیشوایان معصوم(ع) در سیره رفتاری و عملی خود این فضیلت انسانی را سرلوحه برنامه های زندگی خود قرار می دادند و در احادیث و روایات نورانی، رهنمودهای سازنده و مفیدی را به پویندگان راه امامت و ولایت ارائه می کردند.در این نوشتار سعی شده است با الهام از سیره آن بزرگواران به تبیین مصادیق احسان و نیکوکاری بپردازیم.

حمایت از محرومان

مسلمانان باید در پرتو احسان و نیکوکاری از لحاظ توزیع ثروت های عمومی و سایر خدمات در حد مساوی قرار گیرند. پیامبران الهی تلاش می کردند تا فقرا و محرومان جامعه علاوه بر رشد فکری، از محرومیت های مادی رها شوند و زندگی مناسب و در شأن خود داشته باشند. همچنین پیشوایان معصوم(ع) در سیره خود لازم می دیدند که با ترویج فرهنگ احسان با انواع فقر و محرومیت مبارزه کنند و این پدیده شوم را که نتیجه بی عدالتی و ظلم بود، ریشه کن نمایند.حضرت علی(ع) از قول نبی مکرم اسلام(ص) می فرماید: «جامعه ای که در آن حق محرومان و ضعیفان ادا نشود، افرادش هیچ گاه روی سعادت و خوشبختی را نخواهند دید.»[3]

مولای متقیان(ع) نیکی به اقشار محروم و درمانده جامعه را جزو برنامه های اصلاحی خویش قرار داده بودند. آن حضرت در عهدنامه خویش به مالک اشتر به وی مأموریت می دهند که اقشار ضعیف جامعه را از نعمت احسان و نیکوکاری محروم نسازد و نیازهای آنان را تأمین کند. همچنین علاوه بر فرمان هایی که به کارگزاران خویش در جهت تأمین اجتماعی محرومان جامعه می دهند، خود نیز عملاً به تأمین نیازهای این قشر اقدام می کنند و خود را «پدر یتیمان» معرفی می نمایند و همچون پدر با آنان رفتار می کنند.[4]

دومین فروغ امامت حضرت امام حسن مجتبی(ع) در بذل و بخشش و نیکوکاری سرآمد روزگار خویش و آرام بخش دل های دردمند و نقطه امید درماندگان بودند. آن حضرت دو بار تمام دارایی خویش را در راه خدا دادند، سه بار تمام اموال خود را با خدا تقسیم کردند و نصف اموال شان را به مستمندان بخشیدند.[5]

روزی عثمان کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیری از او کمک مالی خواست. عثمان پنج درهم به وی داد. مرد فقیر گفت: «مرا نزد کسی راهنمایی کن تا کمک بیشتری نماید.» عثمان به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) اشاره کرد. وی پیش آنان رفت و درخواست کمک کرد. امام مجتبی(ع) فرمود: «درخواست کردن از دیگران جایز نیست، مگر در سه مورد: دیه ای به گردن انسان باشد که از پرداخت آن عاجز است یا بدهی کمرشکنی داشته باشد که توان ادای آن را ندارد و یا فقیر و درمانده شود و دستش به جایی نرسد. کدامیک از این موارد برای تو پیش آمده است؟ عرض کرد: اتفاقاً گرفتاری من یکی از همین سه چیز است.

آنگاه حضرت پنجاه دینار به وی دادند و به پیروی از ایشان امام حسین(ع) چهل و نه دینار به او عطا کردند. فقیر هنگام بازگشت از کنار عثمان عبور کرد. عثمان پرسید چه کردی؟ جواب داد: تو کمک کردی، ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می خواهی؟ اما حسن بن علی(ع) در مورد مصرف پول از من سئوال کرد و آنگاه پنجاه دینار داد. عثمان گفت: این خاندان، کانون علم، حکمت و سرچشمه نیکی و احسان هستند. نظیر آنان را کجا می توان پیدا کرد؟![6]

تأمین نیازهای مردم

گرفتاری و نیازمندی به سراغ هر انسانی می آید. در چنین مواقعی که فرد در جامعه دچار مشکل می شود و به یاری دیگران نیازمند است، انتظار دارد افراد توانا و توانمند قدمی در جهت حل مشکل او بردارند. اسلام نهایت تلاش خود را به خرج می دهد تا در تمام جامعه اسلامی حتی یک فقیر و نیازمند هم پیدا نشود، اما بدون شک در هر جامعه ای افراد از کار افتاده آبرومند، کودکان یتیم و بیمارانی وجود دارند که باید توسط بیت المال و نیز افراد متمکن با نهایت ادب و احترام تأمین شوند.

توجه و اهتمام به امور معیشتی مردم جایگاه ویژه ای در سیره امامان معصوم(ع) دارد. در حدیثی آمده است که امام سجاد(ع) در شب های تاریک از خانه خارج می شدند و انبانی را که در آن کیسه های درهم و دینار بود، بر دوش خویش حمل می کردند و بر در خانه فقرا می بردند و به آنان می بخشیدند. زمانی که آن حضرت به شهادت رسیدند و آن عطایا قطع شد، مردم تازه متوجه شدند که آن همه احسان و بخشش از جانب امام سجاد(ع) بوده است.[7]

«ابوهاشم جعفری» ـ یکی از اصحاب خاص امام حسن عسکری(ع) ـ می گوید: «از فقر و تنگدستی به امام حسن(ع) شکایت بردم. آن حضرت با تازیانه خود خطی بر روی زمین کشیدند و شمشی از طلا را که نزدیک به پانصد اشرفی بود از آن بیرون آوردند و فرمودند: ای اباهاشم! این را بگیر و ما را معذور دار!»[8]

صفوان بن ساربان نقل می کند: «در محضر امام صادق(ع) بودم. مردی از اهالی مکه به نام «میمون» نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: کرایه راه سفرم تمام شده و نیاز به کرایه دارم. امام(ع) بی درنگ به من فرمودند: برخیز و به کار برادرت رسیدگی کن. برخاستم و به حل مشکلات او پرداختم. خداوند کمک کرد و نیاز او برطرف شد. در این هنگام به محضر امام صادق(ع) رسیدم. از من پرسیدند: در مورد نیاز و مشکل برادرت چه کردی؟ عرض کردم به یاری خدا مشکل او حل شد. حضرت فرمودند: آگاه باش که با احسان و نیکوکاری برادر دینی ات را یاری کنی. این کار در نزد من محبوب تر و بهتر از آن است که یک هفته خانه کعبه را طواف نمایی.[9]

مهرورزی

مهرورزی از زیباترین مصادیق احسان و نیکی است که نقش سازنده و مؤثری در گرایش انسان ها به سوی حق و عدالت ایفا می کند و در بسیاری از موارد ارتباطات را صمیمی تر و آتش کینه ها و اختلافات را خاموش می کند.حضرت علی(ع) می فرمایند: «دل های انسان ها بیگانه و نامأنوس است و هر کس از راه مهرورزی و محبت وارد شود، با آن الفت می گیرد.»[10] نبی مکرم اسلام(ص) به عنوان کامل ترین اسوه راستین بشریت نسبت به تمام مردم بسیار صمیمی و مهربان بودند.

آن بزرگوار با به کارگیری محبت و احسان توانستند در طول 23 سال دل های بسیاری را شیفته مکتب خویش کنند و از منجلاب ضلالت به صراط مستقیم هدایت نمایند. قرآن کریم در این باره می فرماید: «وَمَا أَرسَلْنَاکَ إِلَّا رَحمَهً لِّلْعَالَمِین؛[11] ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».

راز موفقیت پیامبر(ص) در مدیریت حکومتی، نیکی و عشق به مردم بود و اگر این شیوه مفید و کارآمد در مدیریت ایشان وجود نداشت، هرگز توفیق رفع مشکلات و موانع طاقت فرسا را پیدا نمی کردند. احسان و ملاطفت آن حضرت بود که دشمنان کینه توز را به دوستانی صمیمی تبدیل کرد. در حدیثی از حضرت امام حسین(ع) به نقل از پدر بزرگوارشان حضرت علی(ع) چنین آمده است که: پیامبر(ص) در برخورد با دیگران همیشه مهربان، خوش رو و خندان بودند و هرگز بی رحم، پرخاشگر و اهل تملق نبودند. هیچ کس از احسان ایشان مأیوس نمی شد و هر کس به در خانه ایشان می آمد، نومید بازنمی گشت. گاه که فرد غریب و ناآگاهی با خشونت سخن می گفت و درخواستی داشت، تحمل می کردند و به یاران شان می فرمودند: هر گاه کسی را دیدید که حاجتی دارد، به او عطا کنید»[12]،

و این چنین بود که پیامبر(ص) دل ها را کانون محبت خود ساختند و میلیون ها دل را از این رهگذر با خداوند آشتی دادند. در ماجرای جنگ خیبر که در سال هفتم هجرت رخ داد، سپاه اسلام پیروز شد. یکی از کسانی که در این نبرد اسیر مسلمانان شد، صفیه دخت رحیّ بن اخطب و دانشمند سرشناس یهودی بود. بلال حبشی صفیه را همراه بانوی دیگری به مدینه آورد، ولی آنها را از کنار جنازه های بستگان شان عبور داد. آن دو بانو با دیدن این منظره ها بسیار ناراحت شدند و گریستند و صورت خود را خراش دادند. وقتی وارد مدینه شدند و به محضر پیامبر(ص) رسیدند، رسول خدا(ص) از صفیه در مورد علت خراشیدگی چهره اش پرسیدند. صفیه ماجرا را گفت. آن حضرت فهمیدند که بلال حبشی در این مورد آئین مهر و محبت اسلامی را رعایت نکرده است، لذا او را مورد سرزنش قرار دادند و فرمودند: ای بلال! آیا مهر و محبت از وجود تو زدوده شده است که آن دو بانو را از کنار کشته شدگان شان حرکت دادی؟ چرا از مهربانی دریغ ورزیدی؟![13]

این گونه سرزنش ها بیانگر آن است که اسلام دین محبت است؛ به طوری که نباید در منطقه جنگی، بازماندگان کفار را از کنار جنازه کشته شدگان عبور داد. مهربانی های ایثارگرانه حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) به محرومان، بینوایان، یتیمان و اسیران از مصادیق بارز احسان و نیکی به همنوعان است که در سیره عملی آنان می درخشد. ابن عباس می گوید: امام حسن و امام حسین (ع) بیمار شدند. پیامبر(ص) با جمعی از صحابه به عیادت شان آمدند. آن حضرت به علی(ع) گفتند: ای ابوالحسن! خوب بود برای شفای فرزندان نذری قرار می دادی. امام علی(ع) و فاطمه(س) نذر کردند که اگر فرزندان شان شفا یابند، سه روز روزه بگیرند. دیری نپایید که هر دو شفا یافتند، در حالی که علی و فاطمه از نظر مواد غذایی دست خالی بودند. علی(ع) سه من جو قرض کرد و فاطمه(س) یک سوم آن را آرد و سپس نان تهیه کرد. هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما ای خاندان پیامبر(ص)، من فقیری از مسلمانان هستم، غذایی به من بدهید. آنان مسکین را بر خود مقدم داشتند و سهم خویش را به او دادند و آن شب فقط آب نوشیدند.

روز دوم موقع افطار یتیمی به در خانه آمد و آن روز نیز ایثار کردند و غذای خود را به او دادند و بار دیگر با آب افطار کردند. روز سوم، اسیری به هنگام غروب آفتاب به در خانه آنها آمد و باز هم سهم غذای خود را به او دادند. وقتی صبح شد پیامبر(ص) به خانه فاطمه(س) آمدند و دیدند که گرسنگی آنان را خیلی ضعیف و کم توان کرده است. رسول خدا(ص) عمل آنان را ستودند. در این هنگام جبرئیل نازل شد و فرمود: «ای محمد! خداوند سوره انسان را در شأن و مقام اهل بیت تو نازل کرد.»[14] سپس این آیه را برای پیامبر(ص) تلاوت کرد: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً؛[15] و غذای خود را با آن که به آن نیاز دارند به فرد مستمند، یتیم و اسیر می دهند.»

روزی امام حسین(ع) از راهی عبور می کردند. چند نفر فقیر را دیدند که حصیری کهنه روی خاک پهن کرده بود ند و نان خشک می خوردند. وقتی امام(ع) را دیدند، ایشان را برای خوردن نان به جمع خود دعوت کردند. آن حضرت با کمال محبت نزد آنان رفتند و کنارشان نشستند و از نان خشک خوردند، سپس این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّهُ لَا یحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِین؛[16] خداوند متکبران را دوست ندارد.»[17]

همدردی و همیاری

یکی از زیباترین خصلت های انسانی، همدردی و یاری دیگران است. انسان به حکم اجتماعی بودن، به تأمین آسایش و آرامش دیگران نیازمند است و همچنین نیازهایش او را در جهت تعاون و مشارکت با دیگران ترغیب می کند. در دین اسلام مشارکت و تعاون یکی از آموزه های اصلی است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «وَتَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقوی وَلا تَعاوَنوا عَلَی الإِثمِ وَالعُدوان: و در راه نیکوکاری و پرهیزکاری به یکدیگر کمک کنید و در راه گناه و تعدی همکاری ننمایید.»[18]

در سیره پیشوایان معصوم همدردی و یاری دیگران از مصادیق ستوده و خداپسندانه احساس و نیکوکاری است. نبی اکرم اسلام(ص) می فرمایند: «کسی که دو لباس دارد یکی را خود بپوشد و دیگری را به برادر دینی خویش بپوشاند.»[19] امام صادق(ع) همدردی و مواسات با برادران دینی را وسیله تقرب به خداوند دانسته اند. آن حضرت می فرمایند: «با همدردی کردن با برادران تان خود را به خداوند نزدیک کنید.»[20]

برخورد گرم و صمیمی

برخورد گرم و صمیمی، نوعی احسان و نیکی به دیگران است که باعث نزدیک شدن دل ها و افزایش مهرورزی می شود. تحقیقات روان شناسی نشان داده اند که چه بسا افراد خاطی که با یک برخورد نیک و صمیمانه به اشتباه خود پی می برند و چه بسیارند انسان هایی که زمینه های تربیتی مثبتی داشته اند، اما با یک برخورد دلسردکننده از مسیر هدایت فاصله گرفته اند؛ زیرا انسان ها به خصوص نسل جوان روحیه لطیفی دارند و ذاتاً تشنه صفا و صمیمیت اند.

آموزه های دینی نشان می دهند که برخورد صمیمی و ارتباط عاطفی با دیگران در سیره پیشوایان معصوم(ع) از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. امام علی(ع) می فرمایند: وقتی رسول خدا(ص) با کسی مصافحه می کردند، هیچ گاه اتفاق نیفتاد که حضرت دست شان را از دست او جدا کنند تا اینکه آن شخص دستش را برمی داشت و اگر کسی برای بیان حاجتی با ایشان صحبت می کرد، حضرت هیچ گاه سخن او را قطع نمی کردند و از او جدا نمی شدند تا آن شخص سخن خود را به پایان می برد و از پیامبر(ص) جدا می شد.[21] اگر کسی از آن حضرت دعوت به عمل می آورد در مهمانی او شرکت می کردند و برایشان تفاوت نمی کرد که دعوت کننده عبد باشد یا آزاد. هدیه افراد را هر چند اندک بود، می پذیرفتند. به چهره افراد خیره نمی شدند. اگر کسی از اشتباه خود عذر می خواست، رسول الله(ص) عذر او را می پذیرفتند. اگر کسی مریض می شد، به عیادت اش می رفتند.[22]

مدارا با مردم

یکی از سجایای اخلاقی که مایه دوام و ثبات جامعه است، مدارا با دیگران است. رفق و مدارا در سیره رفتاری و عملی پیشوایان معصوم(ع) فراوان به چشم می خورد. آنان در امر تبلیغ و اجرای فرامین الهی علاوه بر شخصیت دادن به مردم، آنان را محترم می شمردند؛ به گونه ای که با گفتار و کردار خویش بهترین آداب زندگی را به دیگران می آموختند و درشت خویی آنان را با صبر و حوصله تمام تحمل می کردند. پیامبر اسلام(ص) با مدارای خویش توفیق یافتند تا دین و دنیای مردم را اصلاح نمایند. مدارا سختی ها را آسان می کند و آدمی را در برخوردهای اجتماعی موفق می دارد؛ زیرا نیمی از روابط فرد و جامعه در گرو رفق و مداراست. امام کاظم(ع) فرمودند: «مدارا نیمی از زندگی است.»[23]

وفق و مدارا از مهم ترین صفات الهی هستند. از همین رو پیشوایان معصوم(ع) این فضیلت اخلاقی را بالاترین حد داشتند. البته مدارای مورد بحث به معنای چشم پوشی از حق و زیر پا گذاشتن اصول و یا عبور از حدود معیارهای اساسی نیست، بلکه یک نوع روش در برخورد با دیگران است که خداوند بندگان ویژه خود را بر آن می ستاید و می فرماید: «وَعِبَادُ الرَّحمَنِ الَّذِینَ یَمشُونَ عَلَی الأَرضِ هَونًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا: و بندگان خدای رحمان کسانی هستند که روی زمین به آرامی راه می روند و چون افراد نادان ایشان را خطاب قرار دهند به ملایمت و مدارا پاسخ می دهند.»[24]

نقل می شود که از قبیله بنی سعد فردی به حضور پیامبر(ص) رسید. وی انسانی درشت خوی بود و هنگام پرسش و صحبت با پیامبر(ص) چندین بار بی ادبی و گستاخی کرد. اما آن حضرت با حوصله و آرامش تمام سئوالات او را پاسخ دادند. این روش پیامبر(ص) نه تنها باعث مسلمان شدن آن فرد شد، بلکه تمام مردان و زنان قبیله بنی سعد مسلمان شدند.[25]

انفاق به مستمندان

مکتب حیات بخش اسلام برای دستگیری از محرومان جامعه راه کارهای زیادی را ارائه نموده است. یکی از این راهبردها انفاق به افراد فقیر است که طبق آموزه های دینی از درخشان ترین مصادیق احسان و نیکی قلمداد می شود. اسلام برای این فضیلت اخلاقی گستره وسیعی را قرار داده است؛ به طوری که برخی از انفاقات همچون خمس و زکات را واجب ساخته و بعضی دیگر همچون اطعام، تقدیم هدایا، وقف و صدقه را مستحب قرار داده است.

مسئله انفاق در آیات وحیانی مورد تأکید بسیار قرار گرفته است. قرآن کریم در این مورد می فرماید: «مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقُونَ أَموالَهُم فی سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَن یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم؛ مثل کسانی که اموال خویش را در راه خدا انفاق می کنند همانند دانه ای است که هفتصد خوشه داده است و در هر خوشه صد دانه وجود دارد و خداوند برای هر کس که بخواهد دو برابر می کند و خداوند وسعت دهنده داناست.»[26]

آنچه در فرایند انفاق دارای اهمیت است حفظ کرامت نیازمندان به هنگام بخشش و احسان به آنان است؛ یعنی این فضیلت خداپسندانه باید به گونه ای باشد که به بزرگواری و شرافت مستمندان لطمه ای وارد نسازد. در سیره رفتاری و عملی پیشوایان معصوم(ع) انفاق در راه خدا همراه با حفظ کرامت فقرا از جایگاه ویژه ای برخوردار است.

«محمد بکری» می گوید: وارد مدینه شدم تا پولی به دست آورم و قرضم را ادا کنم، اما به مقصود نرسیدم. با خود گفتم بهتر است خدمت امام موسی کاظم(ع) بروم. آن حضرت به باغی که خارج از مدینه قرار داشت رفته بودند. نزد ایشان رفتم. امام علت آمدنم را جویا شدند. ماجرا را برای ایشان تعریف کردم. حضرت به درون باغ رفتند و بلافاصله بیرون آمدند. غلام خود را مرخص کردند و سیصد دینار پول به من بخشیدند. پول را گرفتم و شاد و خندان برگشتم.[27]

چنان که ملاحظه می شود امام(ع) برای حفظ کرامت محمد بکری هنگام اعطای پول به او، غلام خویش را مرخص کردند تا مبادا در حضور غلام، شخصیت و کرامت وی جریحه دار شود.

مطلب دیگری که باید در مقوله انفاق مورد توجه مسلمانان قرار گیرد، مقدم داشتن دیگران بر خویشتن است. با نزول آیات انفاق مسلمانان به قدری تحت تأثیر قرار گرفتند که برخی از آنان نفیس ترین و بهترین اموال خود را در راه خدا به فقرا و مستمندان دادند. مرحوم طبرسی در تفسیر محمع البیان نقل می کند: «امام علی(ع) لباس بسیار فاخر و نفیسی را خریدند و در راه خدا انفاق کردند و سپس فرمودند: از رسول خدا(ص) شنیدم که هر کس دیگران را بر خود مقدم بدارد، خداوند او را روز قیامت به سوی بهشت بر دیگران مقدم می دارد.».[28] روایت شده است که مرد فقیری به محضر رسول خدا(ص) آمد و از شدت گرسنگی خود شکایت کرد. پیامبر(ص) دستور دادند تا از منزل برای او غذایی بیاورند، ولی در منزل غذایی نبود. آن حضرت در مسجد اعلام کردند چه کسی امشب این مرد را مهمان می کند؟

امیرالمؤمنین(ع) عرض کردند: من. آنگاه علی(ع) آن مستمند گرسنه را به خانه بردند و به فاطمه(س) فرمودند: آیا غذایی در خانه هست؟ فاطمه(س) جواب داد: ما فقط به اندازه خودمان و بچه ها غذا داریم، ولی امشب این میهمان را بر خود مقدم می داریم. حضرت فرمودند: ای دختر رسول خدا! چراغ را خاموش کن و کاری بکن تا بچه ها بخوابند. حضرت زهرا(س) چنین کردند و آن شب غذای خویش را به مهمان دادند و خودشان با بچه ها گرسنه خوابیدند. صبح علی(ع) به محضر نبی اکرم(ص) رفتند و ماجرا را بازگو کردند.[29] در همان موقع این آیه در شأن ایثار و انفاق علی(ع) و افراد خانواده اش نازل گردید: «وَ یُؤثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِم وَلَو کَانَ بِهِم خَصَاصَه؛ آنان گرسنگان را بر خودشان مقدم می دارند، هر چند خودشان بسیار در سختی و نیاز باشند.»[30]

شایان ذکر است که همه احسان و نیکوکاری و انفاق های کلان ائمه اطهار(ع) قطعاً از بیت المال مسلمین نبوده است، زیرا آن بزرگواران در مصرف بیت المال دقیق و عادلانه رفتار می کردند و حتی یک درهم از حریم عدالت و مساوات خارج نمی شدند. این انفاق ها و بخشش ها بیشتر از محصول باغ ها، نخلستان ها و مزارعی بود که با دسترنج خود احداث می کردند و گاهی نیز از هدایایی بود که دوستان و پیروان امامان(ع) به آنها می رساندند.

ختام سخن

با الهام از سیره پیشوایان معصوم(ع) نتیجه می گیریم که احسان و نیکوکاری ویژه انسان هایی است که در مسیر هدایت قرار گرفته اند و رسیدن به کمال را از خداوند طلب می کنند و با دوری از خصلت های ناپسند سعی می کنند به یاری نیازمندان بشتابند و از توان و نیرویی که خداوند به آنان بخشیده است، در راستای تکامل فردی و اجتماعی خود و دیگران استفاده کنند؛ زیرا به این بینش رسیده اند که هر آنچه در اختیار آنهاست، به واسطه احسان و فضل خداوند متعال است و به شکرانه این نعمت بزرگ می کوشند تا نیازهای دیگران را به هر طریق ممکن برطرف سازند.

قرآن کریم به کسانی که با احسان و فضل خداوند ثروتمند شده اند، ولی بخل می ورزند هشدار می دهد و می فرماید: «وَلَا یَحسَبَنَّ الَّذِینَ یَبخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ هُوَ خَیرًا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُم سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَومَ الْقِیَامَهِ؛ کسانی که نسبت به آنچه خدا از فضل خودش به آنان داده، بخل می ورزند (و انفاق نمی کنند) گمان نکنند که این کار به سود آنان است، بلکه برای آنها شر است. به زودی در روز قیامت به آنچه به آن بخل ورزیدند همانند طوقی به گردن آنان آویخته می شود و می گویند: (این ثروت شماست که آن را در دنیا اندوخته بودید.)»[31] خوشبختانه به برکت انقلاب اسلامی و رهنمودهای گهربار و اندیشمندانه رهبر معظم انقلاب، احسان و نیکوکاری هر ساله در کشور ما روبه گسترش است.

پی نوشت ها:

[1] سوره بقره، 195.

[2] غررالحکم ودررالکلم، عبدالواحدبن محمد تمیمی آمدی، ص 383.

[3] نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 53، ص 584.

[4] اصول کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج 1، ص 406.

[5] تاریخ یعقوبی، ابن واضح یعقوبی، ج 2، ص 215.

[6] بحارالانوار، مجلسی، ج 43، ص 333ـ332.

[7] اصول کافی، ج 1، ص 389.

[8] مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 328.

[9] مأخذ قبل، ج 2، ص 198.

[10] نهج البلاغه، حکمت 50، ص 634.

[11] انبیاء، 107.

[12] معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 83.

[13] سیره ابن هشام، ج 3، ص 350.

[14] تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 25، ص 344ـ343.

[15] انسان، 80.

[16] نحل، 23.

[17] بحارالانوار، مجلسی، ج 44، ص 189.

[18] سوره مائده، آیه 2

[19] منتخب میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ص 534

[20] سفینه البحار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 23

[21] همان، ج 16، ص 236

[22] همان، ص 228 - 227

[23] الارشاد، ج 2، ص 62

[24] سوره فرقان، آیه 63

[25] طبقات الکبری، ابن سعد، ترجمه محمد مهدوی دامغانی، ج 1، ص 301

[26] سوره بقره، آیه 261

[27] الارشاد، ج2، ص 232

[28] مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، ج 2، ص 437

[29] تفسیر نورالثقلین، علی بن جمعه هویزی، ج 5، ص 286

[30] سوره حشر، آیه 9

[31] سوره مائده، آیه 180

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان