بررسی پیامدهای واقعه هفده شهریور و تأثیر آن در روند پیروزی انقلاب اسلامی

نهضت اسلامی مردم ایران از سال چهل ودو به رهبری امام خمینی(ره) آغاز گردید، پس از تبعید ایشان، فترتی در مبارزه حاصل شد، اما با چاپ مقاله احمد رشیدی مطلق در هفده دی در روزنامه اطلاعات که به امام خمینی(ره) و مقام روحانیت توهین شده بود و در پی آن قیام مردم قم در نوزده دی پنجاه و شش وارد مرحله ای اساسی شد

بررسی پیامدهای واقعه هفده شهریور و تأثیر آن در روند پیروزی انقلاب اسلامی

مقدمه

نهضت اسلامی مردم ایران از سال چهل ودو به رهبری امام خمینی(ره) آغاز گردید، پس از تبعید ایشان، فترتی در مبارزه حاصل شد، اما با چاپ مقاله احمد رشیدی مطلق در هفده دی در روزنامه اطلاعات که به امام خمینی(ره) و مقام روحانیت توهین شده بود و در پی آن قیام مردم قم در نوزده دی پنجاه و شش وارد مرحله ای اساسی شد. از سویی با فرا رسیدن ماه رمضان مصادف با شهریور پنجاه و هفت و برگزاری مجالس مذهبی به شیوه سنتی پس از افطار در مساجد زمینه ای برای طرح بحث های سیاسی - مذهبی فراهم گردید و در سیزدهم شهریور، تهران بزرگترین تظاهرات را تجربه کرد. با وجود اعلام ممنوعیت راهپیمایی از سوی رژیم، در روز شانزده شهریور نیز در اعتراض به کشتار رژیم راهپیمایی بزرگی برپا، از آنجا وعده تظاهرات هفده شهریور در میدان شهدا اعلام شد. شاه پس از مشورت با فرماندهان نظامی، پنج شنبه شب (شانزده شهریور) دستور حکومت نظامی صادر کرد. صبح روز هفده شهریور در حالیکه اکثر مردم از اعلام حکومت نظامی بیخبر بودند، در میدان ژاله (شهدای فعلی) اجتماع کردند، تا راهپیمایی دیگری را ترتیب دهند اما با نظامیانی مواجه شدند که میدان و خیابان های اطراف را در محاصره خود داشتند، در این روز عده زیادی کشته شدند. رژیم تصور می کرد با سیاست سرکوب و روش قهرآمیز مبارزه انقلابی مردم را به حاشیه کشانده اما این سیاست نتیجه عکس به همراه داشت و مردم پس از کشتار هفده شهریور حاضر به هیچ گونه مصالحه ای با رژیم نشدند و علیه نظام به پا خواستند و مشروعیت رژیم را زیر پا گذاشتند. هرچند مدت کوتاهی در حدود یکی دو هفته وقفه ای در روند مبارزه پیش آمد، اما این وقفه مقدمه ای برای حرکات بعدی بود، که به پیروزی انقلاب انجامید.

واقعه هفده شهریور در شتاب بخشیدن روند پیروزی انقلاب نقش زیادی داشت، اما نسبت به اهمیت موضوع در این زمینه منابع بسیار اندکی وجود دارد و منابع تحقیقی پژوهشی کمتر به این موضوع پرداخته اند. با گذشت چهل سال از انقلاب هنوز ناگفته ها و ابهامات بسیاری در مورد این واقعه وجود دارد.

هدف از این پژوهش بررسی پیامدهای این واقعه بر روند پیروزی انقلاب اسلامی و تا حد امکان روشن کردن ابهاماتی که در مورد خود واقعه وجود دارد.

این پژوهش درصدد است با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسنادی و روزنامه های آن دوره به بررسی پیامدهای داخلی این واقعه و تأثیر آن بر روند انقلاب اسلامی بپردازد. از این رو این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش ها است که واقعه هفده شهریور چه پیامدهایی در پی داشت و پیامدهای این واقعه چه تأثیری بر روند پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟ فرضیه اول بر این اساس است که این واقعه پیامدهای خارجی و داخلی متعددی به همراه داشته است و فرضیه دوم نیز پیامدهای این واقعه سبب تسریع در سقوط رژیم گردید.

پیشینه پژوهش

در بررسی پیشنه موضوع، منابعی که به طور کامل و منسجم به بررسی پیامدهای این واقعه پرداخته باشد، یافت نشده است. البته به صورت پراکنده و کوتاه تقریبا در اکثر کتاب های راجع به انقلاب مطالبی یافت می شود. اثری را مرکز مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی به نام نشست تخصصی (هفده شهریور پنجاه و هفت: کالبدشکافی یک واقعه) که مجموعه چهار سخنرانی و سه مقاله در این زمینه است به چاپ رسانده است. پژوهش برجسته دیگر در زمینه هفده شهریور کتاب تاریخ شفاهی هفده شهریور که توسط محمد طحان نوشته شده است و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده است (ر.ک: طحان، ١٣٨٦).

ریشه های انقلاب اسلامی ایران و شرحی از هفده شهریور توسط یحیی نوری اثری دیگر در این زمینه می باشد. با توجه به اینکه نام یحیی نوری با واقعه هفده شهریور در پیوند می باشد، بنابراین این اثر به ویژه بخش شرح هفده شهریور آن ارزشمند و قابل توجه است. گام به گام با انقلاب نوشته اکبرخلیلی دیگر اثر در این زمینه است، اثری متقدم در زمینه هفده شهریور اما قضاوت های احساسی از ارزش کتاب کاسته است. تصمیم شوم دیگر اثر ارزشمند و سندی معتبر در زمینه واقعه هفده شهریور است، که مشروح مذاکرات شانزدهم و هجدهم شهریور کارگزاران و مقامات امنیتی کشور است و از روی اسناد موجود عینا و بدون هیچ گونه دخل و تصرفی به رشته تحریر درآمده است.

اما در آثار ذکر شده کمتر از جنبه رویکرد اصلی پژوهش، تمرکز بر پیامدهایی واقعه هفده شهریور و تأثیر آن بر روند پیروزی انقلاب اسلامی توجه شده است، بنابراین استفاده از اسناد و روزنامه ها در اولویت قرار گرفته است. شماره های متعددی از روزنامه های اطلاعات، کیهان و رستاخیز سال پنجاه و هفت و همچنین اسناد منتشر نشده (آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی) و اسناد منتشرشده (کتب اسنادی چاپی) پایه و اساس این پژوهش می باشد. بنابراین پژوهش حاضر از زوایه ای جدید و بر پایه اسناد معتبر صورت گرفته است و از این روی این پژوهش می تواند متفاوت از دیگر نوشته ها، پرتویی بر خلاء موجود در این زمینه بیفکند.

واقعه هفده شهریور

برگزاری باشکوه نماز عیدفطر در روز سیزدهم شهریور و تظاهرات روز شانزدهم شهریور که بزرگترین گردهمایی در ایران بود، از یکسو خبرنگاران خارجی را به شگفتی و التهاب واداشت و از سوی دیگر سران رژیم را وحشت زده کرد و به فکر راه چاره انداخت (بازرگان، ١٣٦٣: ٣٤). بعد از برگزاری راهپیمای شانزدهم شهریور و شعارهای شدید الحن بر علیه دولت، شاه به منظور جستجوی راه کار اساسی دستور تشکیل جلسه شورای امنیت ملی را صادر کرد و هیئت وزیران برقراری حکومت نظامی را تصویب کرد و در تهران و یازده شهر ایران مقررات حکومت نظامی برقرار و اعلامیه ای از طرف دولت برای اطلاع عموم صادر شود. اعلامیه فرمانداری نظامی تهران و حومه در حالی از رادیو خوانده می شود که گروه کثیری از مردم تهران به دنبال وعده ای که در پایان راهپیمایی روز گذشته، گذاشته شده بود «فردا، هشت صبح، ژاله - فردا، هشت صبح، ژاله» به سوی این میدان به حرکت درآمده بودند و اطلاعی از برقراری حکومت نظامی در تهران نداشتند. شریف امامی وعده داد که اعلام حکومت نظامی صرفا به منظور دستگیری محرکین و عوامل خارجی است و به هیچ وجه به منظور مقابله با مردم نیست.

در روز جمعه هفده شهریور سربازان صبح از چهار طرف شمال، جنوب و مشرق و مغرب میدان ژاله را که مردم روز قبل اعلام کرده بودند در آنجا اجتماع خواهند کرد، محاصره کردند و روی پشت بام ها موضع گرفتند، لوله های مسلسل ها را به طرف مردم نشانه رفتند و مردم بدون اعتنا به سربازان سرجای خود نشستند (خلیلی، ١٣٧٥: ١/ ٢٣-٢٢).

ساواک وقایع این روز را به این شرح گزارش می دهد: «از ساعت حدود ٨:٠٠ روز هفده شهریور، گروه های مختلفی از قشریون مذهبی که تعداد تقریبی آنها حدود ٢٥٠٠٠ نفر بوده از خیابان های فرح آباد، شهباز و میدان خراسان تهران به طرف میدان ژاله حرکت کرده اند». (انقلاب به روایت اسناد ساواک، ١٣٨١: ٤٤/١١) «از حدود ساعت پانزده عده ای از اخلال گران در خیابان فرح آباد ژاله به توسعه اقدامات تخریبی مبادرت کرده... به طور کلی تظاهرات اخلال گرایانه که از صبح روز هفده شهریور در تهران آغاز شد ابتدا در منطقه وسیعی از شرق تهران که مرکز آن میدان ژاله تهران بود، شروع و از این کانون به تدریج خیابان های دیگر از قسمت شرق را در برگرفت...» (همان: ٤٧-٤٦).

خبرنگار روزنامه فیگارو که شاهد رویدادهای میدان شهدا بود درباره تظاهرکنندگان چنین می نویسد:

«... در حالیکه جدی و فریب دهنده اما کاملا هوشیار و آگاه از ریسکی که در پیش دارند، آن هم بدون کوچکترین سلاحی و تنها با دست خالی....» (کیهان، ١٣٢٣٩: ١٨)

سولیوان می گوید: «به موجب گزارش شاهدان عینی نخستین برخورد و تیراندازی در خیابان هایی که منتهی به میدان می شد صورت گرفت. فرمانده نیروهای نظامی به کمک بلندگو به مردم اخطار می کرد که مقررات حکومت نظامی اعلام شده اجتماعات غیرقانونی است. فرمانده نظامی از تظاهرکنندگان خواست متفرق شوند ولی تظاهرکنندگان با داد و فریاد و شعارهای ضد دولتی به وی پاسخ دادند. در این میان عده ای از تظاهرکنندگان ظاهرا دانشجویان جوان بودند از وسط میدان به طرف سربازان حرکت کردند و سربازان هم آرایش جنگی به خود گرفتند برای متفرق کردن تظاهرکنندگان شروع به پیش روی نمودند بعد این صحنه چه اتفاقی افتاد روشن نیست. بعضیها می گویند که جوانان تظاهرکننده به طرف سربازان حمله ور شدند و قصدگرفتن اسلحه آنها را داشتند برخی دیگر می گویند از طرف جمعیت سنگ و چوب به طرف سربازان پرتاب شد به دنبال این درگیری فرمانده نظامی به سربازان خود دستور آتش داد» ( پارسونز و سولیوان، ١٣٧٣: ١٥٠-١٤٩).

ابعاد واقعه این روز چنان گسترده بود که خود درباریان هم به وحشت افتادند، ثابتی در کتابش بیان می کند که: صبح روز هفده شهریور در حالی که زد و خورد در میدان ژاله ادامه داشت و من در دفتر خود در ساواک مشغول به کار بودم، آزمون وزیر مشاور در امور اجرایی به من تلفن کرد و گفت به من خبر دادند که مأمورین نظامی در میدان ژاله به جمعیت تیراندازی کردند و چند نفر کشته شده اند... سپس شروع به گریستن کرد و در ادامه گفت: «بگویید که مأمورین تیراندازی نکنند و افزود، شریف امامی خیلی از این جریان ناراحت است» (ثابتی، ١٣٩٠: ٤٥٣).

در مورد کشته های این روز با توجه به جو انقلاب از سوی هر دو طرف اغراق شده یعنی در گفتن آمار کشته ها افراط و تفریط شده بود. به هر حال کشته های هفده شهریور را حتی اگر کمترین رقم گفته شده یعنی پنجاه و هشت نفر را بپذیریم باز هم کشتن چند نفر انسان که در میان آنها کودک هم بود وحشتناک خواهد بود. البته اهمیت این روز نه به تعداد کشته ها بلکه به پیامدها و تأثیرات این واقعه می باشد.

نتایج و پیامدهای داخلی

هر چند که یک روز بعد از واقعه هفده شهریور اوضاع به ظاهر آرام بود و مأموران دولت اوضاع را کنترل کردند و آثار آن روز را چنان پاک کردند که گویی هیچ اتفاقی رخ نداده است، اما حقیقت امر این است که این حادثه پیامدهایی داشت که رژیم هیچ گاه نتواست آنها را محو کند و تا پایان عمر رژیم آثار آن وجود داشت. اگر چه در این روز مردم به لحاظ عملی سرکوب شدند، اما این حادثه سرآغاز تحولی بزرگ بود.

علامه نوری در این زمینه می فرمایند: «بزرگترین ضربه در هفده شهریور به دستگاه رژیم زده شد، یعنی ناگهان کاری که در طی شش سال باید طی شود، این شش سال را به شش ماه رساند و یک فاجعه ای به وجود آورد این فاجعه که چندین هزار نفر کشته و مجروح شودند یک کار کوچکی نبود که دنیا بتواند از آن بگذرد» (آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی ٢٥٥٥، ١٥).

فرح پهلوی نیز درباه این واقعه می نویسد: «مؤکدا بگویم حادثه هفده شهریور تیر خلاص را بر پیکر نحیف رژیم سلطنتی ما وارد آورد» (پهلوی، ١٣٨٢: ٧٤٢).

اما گروهی دیگر از جمله داریوش همایون فکر می کردند، این اتفاق می توانست پایان جریان انقلاب باشد: «روزی که می بایست رژیم پیروز بشود بر شورش مذهبی، روز آغاز نابودیش شد آن روز اتفاق تأسف آوری افتاده است ولی این اتفاق می توانست پایان موج انقلابی باشد، برای اینکه اگر پیگیری شده بود محال بود کار به آنجاها بکشد. ولی کار تأسف آوری شد که اگر دنبال گرفته می شد یعنی امتیاز داده نمی شد و سران شورش را می گرفتند آن فقط یک شورش می ماند و تمام شده بود، حتی به ابعاد پانزده خرداد هم نمیرسید. حادثه ای که اعصاب شاه و رژیم را در هم شکست در واقع جمعه سیاه بود» (هوشنگ مهدوی، ١٣٧٢: ٢٣٥). عمادالدین باقی هم بیان می کند؛ «دلیل اینکه امکان داشت هفده شهریور نقطه پایان بحران باشد این است که توده های مردم هنوز سیاسی نشده بودند. انقلاب به معنای واقعی هنگامی است که مردم با آگاهی و انگیزه های سیاسی خواستار تغییر رژیم می شوند. این حادثه پیش مرحله ی انقلاب بود نه خود انقلاب. اما هفده شهریور خودش جزء انقلاب شد. زیرا اگر چه انگیزه همه مردم سیاسی نبود اما مجموعه ای از عوامل آن را تبدیل به یک پیروزی و تداوم کرد» (باقی، ١٣٧١: ٢٤٥-244).

پیامدهای سیاسی

برکناری هویدا از وزارت دربار

اولین تأثیر واقعه هفده شهریور در فردای این حادثه، یعنی در هجده شهریور و با استعفای هویدا از وزارت دربار شکل گرفت. هویدا مدعی بود، استعفایش به منظور اعتراض به خونریزی بوده است، اگر چه در هنگام استعفا به برخی از دوستانش اظهار داشته که برکناری او نتیجه دخالت مستقیم اردشیر زاهدی بوده که شاه را قانع کرد، با برکناری هویدا احتمالا نوعی سازش با روحانیون میانه رو به وجود خواهد آمد (میلانی، ١٣٨٠: ٣٧٠). طبق اسناد سازمان ساواک طی ملاقاتی که عباسی (داماد و نماینده آقای شریعتمداری) در تهران با منوچهر آزمون وزیر مشاور در امور اجرایی داشت ضمن برشمردن خواسته های شریعتمداری، خواستار برکناری هویدا از وزارت دربار شد (بینا، ١٣٨٤: ٥٥١).

هویدا پس از برکناری از وزارت دربار عنوان کرد: «طبقه دولتی در ایران شکست خورده است. وی در پاسخ یکی از دوستانش که گفت: طبقه دولتی را دقیقا چه کسانی تشکیل می دهند؟ خود شما رهبرش هستید نیستید؟ هویدا پاسخ داد: بله هستم، همان طور که شاه است، این گروه شکست خورد و نابود است» (فرمانفرمائیان، ١٣٩١: ٣٠٢). وی با این سخنان به شکست و نابودی رژیم اذعان کرد.

علاوه بر این، رژیم برای آرام کردن اوضاع به برکناری افرادی دیگر که از دربایان بودند، به عنوان سپر بلا دست زد. از جمله اکبر اعتماد رئیس سازمان انرژی و برنامه اتمی برکنار شد و سازمان او در وزارتخانه های دیگر ادغام شد. به دنبال این بازداشت ها گروهی دیگر تحت تعقیب قرار گرفتند. وزرای قبلی از جمله منصور روحانی وزیر کشاورزی و فریدون مهدوی وزیر سابق بازرگانی بدلایل نامعینی دستگیر شدند. وزیر بهداری سابق شجاع الدین شیخ الاسلام زاده به اتهام سوء استفاده دستگیر شد. رویهم رفته یک لیست صد نفره از کارمندان مورد سوءظن و تحت تعقیب تهیه شده است. شاه در مصاحبه اش با نیوزویک گفت که بیتردید صاحب منصبان دستگیر شده و به محاکمه کشیده خواهند شد (بینا، گزارشی کوتاه از جمعه سیاه: ٩).

از طرف دیگر شاه با دادن امتیازاتی به مخالفین به منظور مرهم نهادن بر زخم های مردم ١٤٠٠ زندانی سیاسی دیگر و از جمله برخی از طرفداران امام خمینی(ره) را مورد عفو قرار داد، قدرت ساواک را محدود کرد و به خانوادهای قربانیان آتش سوزی سینما رکس و میدان ژاله وعده حمایت های بی شائبه مالی داد (میلانی، ١٣٨٣: ٢٢٠). اما این تغییر چهره ها که پی در پی صورت می گرفت، تأثیری در آرام کردن اوضاع نداشت.

تغییر در مشی و تداوم مبارزه با رژیم

تا پیش از هفده شهریور نهضت مردم بر مدار مسالمت بود و بیشتر مخالفان خواستار نابودی رژیم نبودند، بلکه «اجرای کامل قانون اساسی» را می خواستند و برای حذف سلطنت تلاش نمی کردند (پرهام، ١٣٥٧: ٤٥). اما حادثه هفده شهریور هیجان عمومی را در مدار تازه ای به حرکت در آورد و جایی برای آشتی نگذاشت و راه های بازگشت را بسته بود و اندیشه تجدید سلطنت مشروطه را ناممکن کرد و رژیم به تلخی دریافت که «توپ، تانک، مسلسل - دیگر اثر ندارد حکومت نظامی - دیگر ثمر ندارد» (پرهام، ٤٧-٤٦).

واقعه هفده شهریور، هماهنگی بیشتری میان دیدگاه های شاخص ترین چهره حرکت انقلابی یعنی امام خمینی(ره) با روحانیونی مانند آیت الله شریعتمداری که پیش از این به پاره ای اصلاحات رضایت می دادند، به وجود آورد.

استمپل آورده است؛ «برای اولین بار مخالفین میانه رو ناصر میناچی، بازرگان و کریم سنجابی شروع کردند تا در تماس های خود با خارجیان مقیم تهران اخطار کنند که به نظر آنها مفهوم حوادث ژاله اینست که شاه باید برود و اگر آمریکا به همراهی خود با شاه ادامه دهد، «آمریکا به همین نحو لجن مال خواه شد» (استمپل، ١٣٧٧: ١٦٩).

بختیار بعد از واقعه هفده شهریور طی یک مصاحبه با خبرنگاران اظهار داشت که هر گونه آشتی و نزدیکی با دولت کنونی غیرممکن بوده و تنها از طریق تشکیل یک دولت موقت به کمک شخصیتی که قادر به جلب اعتماد ملت می باشد، میسر خواهد شد (بینا، ١٣٩٠: ٥٠٤). علاوه بر این وی اظهار داشت «آنهایی که هنوز تمایل به آشتی دارند باید بدانند که با این حمام خون دیگر آشتی امکان ندارد رژیم توفیق خود را برای از بین بردن شکاف با مخالفین از دست داده است ما همه مخالف ارتش هستیم ارتشی که بیرحمانه شلیک می کند و مردم بیگناه را می کشد» (همان، گزارشی کوتاه از جمعه سیاه: ٩). با وجود این سخنان وی بعد از گذشت چند ماه از این واقعه آخرین نخست وزیر پهلوی شد. آبراهامیان می نویسد

«جمعه سیاه امکان اصلاحات تدریجی و آرام را از بین برد و تنها یک راه حل ساده و روشن باقی گذاشت: یک انقلاب بنیادی یا یک ضد انقلاب نظامی، که ملت ایران راه حل انقلاب بنیادی را برگزیدند» (آبراهامیان، ١٣٨٩: ٦٣٧).

دزموند هارنی[1] در کتاب خاطراتش می نویسد: «نخستین روز حکومت نظامی (هجده شهریور) ترافیک روان است، اما شلیکی در کار نیست، ظاهر فریبنده اوضاع عادی. فرودگاه شلوغ نیست. تانک ها و سربازان دور میدان شهیاد (آزادی) و نگهبانان مسلح سر هر چهارراه اصلی مستقر شده اند. با این وجود بیشتر احتیاطی به نظر می رسند تا فعال» (هارنی، ١٣٧٧: ٣٢-٣١). روزنامه رستاخیز در تاریخ نوزده شهریور نوشت: «در دومین روز برقراری حکومت نظامی، تهران چهره ای نسبتا آرام داشت و به جز چند مورد تظاهرات پراکنده و تعطیلی بازار، حادثه مهمی در سطح شهر روی نداد و مأموران انتظامی کنترل نظم را در دست داشتند» (بینا، ١٣٥٧د: ١). هارنی همچنین در گزارش روزانه اش مورخ بیست شهریور می نویسد: «جوی آکنده از وحشت و اضطراب است، که روی آن را لایه های از خوشحالی زورکی گرفته که «همه چیز به وضع سابق برمیگردد» یا اینکه «آب ها از آسیاب بیفتد اوضاع روبه راه می شود» سرعت خراب شدن اوضاع و شدت خشم مخالفان، تکان دهنده است (هارنی، ١٣٧٧: ٣٢-٣١).

در روز نوزده شهریور مردم دسته دسته در قبرستان ها اجتماع می کنند. ازدحام مردم در «بهشت رضا» در مشهد و «قبرستان نور» در شیراز چشمگیر و خیره کننده است. اصفهان شهری که برای اولین بار در آن حکومت نظامی اعلام شد، در روز سوم شهدای هفده شهریور سه شهید و ده زخمی می دهد. این تظاهرات در روزهای بیست تا بیست و دو شهریور همچنان ادامه دارد. یزد، مشهد، ساری، قزوین، رشت، کرمان، فسا، جهرم، قم و ده ها شهر دیگر در این روزها صدها کشته و زخمی دادند (بینا، ١٣٥٧ب، ٨). ماجرای میدان ژاله، شهر به شهر در ایران تأثیر می گذارد و خبرها شهر به شهر، مسجد به مسجد کشور را طی می کند (بلانشه، ١٣٥٨: ٦٦-٦٥).

در بیست و شش شهریور زمین لرزه طبس[2] به وقوع پیوست، که رژیم امیدوار بود، این حادثه توجهات را تا اندازه زیادی منحرف کند و شاه را از پریشانی آشکار بیرون آورد و اراده اش را تجدید کند، اما همین حادثه و عملیات نجات آن منجر به رقابتی میان دولت که «ناکارآمد و فاسد» لقب گرفته و روحانیت که خدماتش از مسجد هدایت می شود، گردید (هارنی: ٦٤).

آموزگار می نویسد: «که از ١٧شهریور به بعد بود که کارگران صنعتی شهری، کارمندان دولت و بازاریان به تدریج به صف مخالفان پیوستند. در این زمان تقریبا تمامی گروهای مخالف یک صدا خواستار کنار رفتن شاه شدند» (آموزگار، ١٣٧٥: ٤٥٨-٤٥٧).

بر پایه اسناد ساواک و در یک بررسی تطبیقی از وقایع اول ماه رمضان (پانزده مرداد) تا برقراری حکومت نظامی (هفده شهریور) و از هفده شهریور تا سی شهریور آمده است، که تعداد تظاهرات از پانزده مرداد تا شانزده شهریور به مراتب بیشتر از هفده شهریور تا سی شهریور بوده است (آرشیو مرکز اسناد انقلاب، ش. بازیابی ٤٩٩: ٤١).

برپایی مراسم اربعین شهدای هفده شهریور در بعضی از شهرها از جمله در کرمان حادثه آفرید. مردم کرمان در حالیکه برای بزرگداشت شهدای هفده شهریور تهران، گرد هم آمده بودند مأموران رژیم با طرحی از قبل با لباس های مبدل و تعدادی افراد اجیر شده به نام کولی، که چماق بدست بودند به مجلس حمله کردند (روح الامینی و شاهرخی، ١٣٩٠: ١٢٥). در این حادثه چهل و هشت نفر به شدت مجروح شدند (بینا، ١٣٥٧: ٢١).

در مشهد تعطیلی عمومی و مجالس سوگواری برپا شد و کلیه مغازه های شهر حتی در نقاط دور دست هم تعطیل شدند و مأموران حکومت نظامی در نقاط مختلف شهر خصوصا در خیابان ها منتهی به حرم مستقر شده بودند. آنها همچنین مانع نزدیک شدن مردم به منازل علما شدند با وجود این عده کثیری در صحن عتیق حرم، اجتماع و در حمایت از امام شعار دادند (شمس آبادی، ١٣٨٨: ٣٨٤).

در این میان رادیو بیبیسی جریان اطلاع رسانی دقیقی را از رویدادهای ایران آغاز کرده بود. اگر چه فضای باز سیاسی اعلام شده بود، ولی برنامه های تلویزیون و رادیو به اندازه بیبیسی در میان مردم اعتبار نداشت. انعکاس مداوم اخبار و رویدادهای ایران هزاران شنونده را به سوی این رادیو جلب کرده بود (عظیمی، ١٣٨٨: ٣٤٧). در نهایت با ادامه مبارزات ملت ایران، رژیم پهلوی و نظام شاهنشاهی حدود پنج ماه پس از قیام تاریخی هفده شهریور سقوط کرد.

تضعیف روحیه شاه و عدم استفاده از قوه قهریه

قیام هفده شهریور چشم شاه را به روی حقایق باز کرد و توانست ملتی را ببیند که تا دیروز، مارکسیست، دشمن اصلاحات و یک عده خارجی خوانده می شدند. هیبت انقلاب شاه (انقلاب سفید) را بهت زده کرد و همانند سیلی سلطنتش را در معرض ویرانی قرار داد (طحان، ١٣٨٦: ١٢٤). شاه در مصاحبه ای با روزنامه اشترن در پاسخ سؤالی که مخالفان خواهان چه چیزهای هستند با این جواب که تروریست های آلمانی خواهان چه هستند؟، مخالفان دولت را تروریست معرفی کرد (بینا، ١٣٨٧: ١٦٩). البته حتی بعد از هفده شهریور هم رئیس ساواک بیان می کند، که مدارک قطعی در زمینه دخالت های کمونیست ها بدست آورده که بر مبنای این اخبار کمونیست ها قصد در دست گرفتن حکومت را داشته اند و تمام بینظمیها و حوادث ناگوار اخیر در اثر دخالت آنها بوده است. لذا دولت ناچارا مبادرت به برقراری حکومت نظامی کرده است (بینا، ١٣٨٣: ٩٢).

انصاری[3] معتقد است، هفده شهریور شیرازه رژیم را از هم پاشید: «آن تظاهرات و برخورد در میدان ژاله و صدای گلوله ها و خونی که بر آسفالت خیابان ها ریخته شد، تازه شاه دانست که مردم علیه او هستند و این روحیه شاه را دگرگون کرد و حتی می شود این لغت را به کار برد که آن مرد با همه ابهت و قدرتی که به آن تظاهر می کرد یکسره شکست» وی می گوید «شاه بعد از این واقعه چنان در خود پیچید که حتی نمیخواست کسی، نام او را بر زبان بیاورد» (مسعود انصاری، ١٣٨٨: ٣٦).

زاهدی بعد از واقعه هفده شهریور طی دو تماس تلفنی با شاه به ایشان یادآور می شود که خود را بر اوضاع مسلط نشان دهد و به دور از هر گونه تشویش و اضطراب به تصمیم گیری بپردازد. اینکه فردی که خارج از محفل درونی شاه به وی پند و اندرز می دهد و شاه نیز سراپا آن را گوش می کند، حکایت از تحولی شگرف در آینده داشت (گری سیک، ١٣٨٤: ٩٩). نراقی نیز بیان می کند که: «شاه بعد از آن روز که کشتار میدان ژاله را از نزدیک دیده بود، در وحشت به سر می برد» (نراقی، ١٣٨٥: ٢٠).

این واقعه چنان افکار شاه را بهم ریخت که قدرت هر گونه تجزیه و تحلیلی را از وی گرفت. یگانه[4] در خاطراتش بیان می کند که: «در فردای این روز طبق هر شنبه پیش شاه رفتم «در آنجا وضع ناراحت کننده ای دیده ام آن روز برعکس همیشه که شاه سر پا گزارش را می خواندند و نظرات خودشان را می گفتند ولی این دفعه شاه دستور دادند که: «بیایید بنشینید». درباره اینکه چرا این وضع به وجود آمد؟ و اینکه چرا مردم مخالف اند و شعارهای مرگ بر شاه می گویند صحبت بکنید. وی حالت بسیار ناراحت کننده داشت بغض داشت و نتواست حرف بزند و اشک ریختند» (یگانه، ١٣٨٤: ١٠٩).

کسانی که در تماس مداوم با شاه بودند معتقدند که شاه پس از اتفاق میدان ژاله به کلی گیج و مبهوت شده بود و دیگر قدرت تصمیم گیری نداشت. به کلی افسرده، بیحال و متزلزل بود. شاه قبل از اینکه رژیمش سقوط کند خود از بین رفته بود. شاید این همه افسردگی شاه از این بود که تمام باورهای او در مورد عشق ملت ایران به پادشاهانش به یک باره فرو ریخته بود و یکی از سرچشمه های قدرت روانی خود یعنی مردم را از دست داده بود (عظیمی: ٣٥٥).

پس از هفده شهریور، به سربازان دستور داده شد، که از تیراندازی به طرف مردم خودداری شود، ماروین زونیس در کتابش می گوید: «پس از ماجرای میدان ژاله شاه از به کار بردن قوای قهریه علیه مردم ممانعت کرد. از آن پس شاه مرتبا استفاده از زور را حتی برای نجات سلسله پهلوی منع می کرد. سیاست عدم توسل به قوه قهریه در تمام دوران باقی مانده انقلاب حتی پس از صدور فرمان تشکیل دولت نظامی در اویل نوامبر(آبان) ادامه یافت» (زونیس، ١٣٧٠: ٤٩٣). بنابراین از روش های جایگزین برای مقابله با تظاهرات استفاده شد، بدین منظور تلاش هایی مبنی بر خرید وسایل و ابزارهای جدید ضد شورش و تعلیمات پلیسی در این زمینه آغاز گردید. سولیوان در این باره می نویسد «دولت آمریکا به دلیل مقررات کنگره درباره منع آموزش کارهای پلیسی به خارجیان، نتوانست اقدامی مؤثر انجام دهد. در نتیجه به انگلیسی ها متوسل شدند و انگلستان هم یک هیئت کوچک پلیسی به ریاست یکی از کارشناسان مبارزه با شورش به تهران فرستاد» (سولیوان و پارسونز: ١٥٦).

تأثیر آنی واقعه ی میدان ژاله به قدری شدید بود که شاه را برای اولین بار در تاریخ سلطنتش واداشت، تا در برنامه های تسلیحاتی خود تجدید نظر کند. در اواخر سپتامبر (شهریور) پیام هایی از سوی دولت ایران به سفارت آمریکا ارسال شد که از تصمیم شاه برای کاهش شدید خریدهای تسلیحاتی خبر می داد در همین زمان، ژنرال طوفانیان، مجری برنامه های تسلیحاتی شاه، طی دیداری با سولیوان گفت که مفاهیم مورد توجه شاه در هفته های اخیر عبارت بوده اند از: «صرفه جویی، کاهش دادن» محمدرضا شاه در راستای سیاست جدید خود، بیش از دویست میلیون دلار بودجه ی دفاعی کشور را به جبران خسارت اموال شخصی و عمومی در اثر شورش های اخیر و نیز پرداخت دیه به خانواده های افراد کشته شده در آتش سوزی سینما رکس اختصاص داد (گری سیک: ١٠١).

شاه در کتاب پاسخ به تاریخ چنین می نویسد: «امروزه بعضی ها مرا سرزنش می کنند که چرا با اعمال قدرت و شدت مقررات حکومت نظامی را اجرا نکردم و امنیت را به هر قیمت که شده به کشور باز نگرداندم... پاسخ من این است که سرزنش از وقوع حوادث کار دشواری نیست و یک پادشاه حق ندارد تاج و تخت خود را به قیمت ریختن خون هم مهینانش حفظ کند. یک دیکتاتور می تواند حکومت را به نام مرامی که مدافع آن است با خونریزی نگاه دارد، اما پادشاه یک دیکتاتور نیست. میان شاه و ملت پیوندی ناگسستنی وجود دارد یک پادشاه تاج و تخت را از دیگری به ارث برده و باید به فرزندانش انتقال دهد. من در این فکر بودم که پس از نیل به سطح مطلوبی از توسعه فرهنگی، صنعتی، کشاورزی و فنی تاج و تخت را به پسرم واگذار کنم» (پهلوی، ١٣٨٠: ٤٠٥)؛ پس از خروج از ایران، در پاناما به دیوید فراست می گوید:

«تاج و تخت را نمی توان بر شالوده نه چندان استوار خون پایه گذاری کرد. از ابتدا همیشه از مأمورینم خواهش می کردم که نکشید، نکشید، نکشید» (زونیس: ٤٩٥).

زاهدی نیز در خاطراتش بیان می کند: «اویسی سیاست کج دار و مریض شاه را غلط می دانست و راه حل خروج کشور از بحران را سرکوب همه جانبه و اعمال دیکتاتوری عنوان می کرد و بهترین راه را به دست گرفتن دولت توسط خود می دانست. اما شاه می ترسید که اویسی پس از در دست گرفتن قدرت دست به اعمال خشونت آمیز گسترده بزند و انتقاد و اعتراض جهانیان را دامن بزند» (زاهدی: ٣٢٣).

تبعید امام خمینی به پاریس و تحکیم رهبری ایشان

اگر چه در اوایل شهریور شریف امامی در مورد آیت الله خمینی(ره) اعلام کرده بود، بازگشت ایشان به ایران بلامانع است و پس از چهارده سال در هفت شهریور عکس آیت الله خمینی(ره) در روزنامه اطلاعات چاپ شد (همان: ٣٤٩). اما وقوع حادثه هفده شهریور رژیم را به تردید واداشت. امام خمینی(ره) پس از فاجعه هفده شهریور، پیامی به همین مناسبت برای هموطنان ایرانی فرستادند و در این پیام با محکوم نمودن اعمال وحشیانه رژیم، فرمودند: «... آری این چنین راه امیرمؤمنان علی(ع) و سرور شهیدان امام حسین (ع) است ای کاش «خمینی» در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می شد». در ادامه به ارتش توصیه کردند که به مردم بپیوندند «به پاخیزید و نگذارید ملت شما نابود و برادران و خواهران شما به خاک و خون کشیده شوند. نام خود را در تاریخ که به سود ملت ایران به راه خود ادامه می دهد، هر چه زودتر ثبت کنید و ریشه خیانت و ظلم را بکنید» (خمینی، ١٣٧٩: ٤٦١-٤٥٩).

همچنین در پیامی دیگر خواستار کمک به مجروحین و مصدومین هفده شهریور و تأمین نیازهای اساسی (خون، دارو، غذا، کمک مالی و امکانات لازم) به آنها شدند. روحانیون به محض اطلاع از این پیغام مبالغ زیادی برای کمک جمع آوری کردند (آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی ٨٨٤: ٦).

در قضیه هفده شهریور برخلاف پانزده خرداد که ارتباط امام با مردم قطع شده بود، به واسطه آنکه امام از دسترس رژیم بیرون بود و امکان قطع ارتباط بین ایشان و مردم نبود، قدم به قدم جهت حرکت را مشخص می نمودند و مردم را به پایداری و استقامت فرا می خواندند. اعلامیه های امام خمینی(ره) با افزایش بیسابقه ای به ایران سرازیر می شد و مردم را تشویق به مقاومت و استواری در برابر سفاکی رژیم می کرد، شاه چاره را در این دیده که صدای امام را در عراق خاموش کند و از دولت عراق خواست امام را تحت فشار و محاصره قرار دهد. با این کار فکر می کردند از نفوذ امام بر حوادث ایران کاسته خواهد شد و باعث منزوی شدن او خواهد شد (آوری، ١٣٨٨: ٣٣٩). زاهدی به نکته اشاره می کند که: «شریف امامی گفت (آیت الله) خمینی چون یک رهبر مذهبی است در کشورهای اسلامی طرفدار زیادی دارد و دستش باز است اما در یک کشور اروپایی و مسیحی خود به خود محدود خواهد شد» (زاهدی، ١٣٨١: ٣١٩).

اما تبعید امام از عراق به فرانسه برای رژیم نتیجه عکس داشت، زیرا مصاحبه های گوناگون با خبرگزاریها و مطبوعات بین المللی، درج متن سخنرانیها و اخبار نهضت در مطبوعات و نیز پخش این مطالب از شبکه های تلوزیونی فرانسه و سایر کشورهای غربی، موقعیت استثنایی و کم نظیری را برای تبین و تبلیغ اهداف و استراتژی نهضت اسلامی ایران و جهانی کردن آن پدید آورد، امام خمینی(ره) در مدت توقف چهار ماهه پاریس در مقایسه با مدت چهارده ساله عراق به موفقیت های بیشتری دست یافت.

ویژگیهای کشور میزبان (فرانسه)، فضای مساعد برای فعالیت سیاسی، دسترسی به مطبوعات مستقل، امکان ارتباط آسان با ایران از طریق مختلف (تلفن، تلگراف، رفت و آمد مبارزان،...)، بهره گیری از آموزه مجتهد- مقلد (مرجعیت)، مصاحبه ها، دیدارها و مذاکره های گوناگون و سایر عوامل دست به دست هم دادند و از این طریق نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) جنبه و بعدی جهانی پیدا کرد (راعی گلوجه، ١٣٨٤: ٣٨).

یکی دیگر از نتایج سیاسی واقعه هفده شهریور تحقق اتحاد و انسجام مردم تحت رهبری قاطعانه امام بود. جهت گیری سازش ناپذیر و در عین حال هوشمندانه و واقع بینانه آیت الله خمینی در پی این فاجعه او را به مقام یک رهبر انقلابی رساند. امام در موضع گیری جدید، ضمن نزدیک خواندن سرنگونی رژیم به مردم اعلام کردند، که کار و کسب و مشاغل خود را تعطیل و اعتصاب نمایند و با استفاده از اعتصاب، مبارزه را ادامه دهند (قلیپور، ١٣٨٢: ٢٠١). هایزر در خاطراتش می نویسد: «هر قدر که شدت مبارزه امام خمینی(ره) بیشتر می شد، جمعیت در ایران ناآرام تر می شدند. او جنگی بدون اسلحه به راه انداخته، یعنی جنگ اعصاب به راه انداخته بود. مهمات او اعلامیه ها و نوارهای قاچاق بود. اسلحه او بلندگوهایی بودند که در مساجد نقاط مختلف ایران نصب می شدند» (هایزر، ١٣٦٥: ٣٨).

آغاز خروج خانواده پهلوی از کشور

واقعه هفده شهریور مشخص کرد، که روزهای پایانی عمر رژیم فرارسیده است و بسیاری از سران رژیم زمزمه خروج از کشور را آغاز کردند. اولین نفر در این میان اشرف بود، اشرف پهلوی بعد واقعه هفده شهریور به دستور برادرش (محمدرضا) کشور را ترک کرد. وی در خاطراتش در این باره بیان می کند:

«برادرم با اینکه سعی کرد خود را خونسرد نشان بدهد، فوق العاده مضطرب بود من از او پرسیدم چه می خواهد بکند؟ چقدر می توان به این وضع ادامه داد؟ شاه مستقیما به سؤال من جواب نداد و به جای آن گفت: ماندن شما در این جا در این اوضاع و احوال مصلحت نیست. شما می دانید که چقدر سوژه برای حمله به رژیم به دست مخالفان داده اید. من فکر می کنم که بهتر است هر چه زودتر از ایران خارج شوید» من گفتم حاضر نیستم شما را تنها بگذارم. تا وقتی شما در این جا هستید من هم در کنار شما می مانم». اما برادرم برای اولین بار در زندگی ما، صدای خود را بر روی من بلند کرد و گفت: به شما می گویم که برای راحتی خیال من باید بروید بدین سان من ایران را ترک کردم...» (بینا، ١٣٧٨: 2911).

ویلیام شوکراس در کتابش دلیل درخواست شاه از اشرف مبنی بر خروج از کشور را این گونه بیان می کند؛ او مبدل به مظهر فساد و زیادرویهای خانواده سلطنتی شده بود (شوکراس، ٢٠٠٩: ١٠). روز نوزده شهریور برخی از اعضای خاندان پهلوی نیز ایران را به سمت لندن ترک کردند، شمس، آقای پهلبد، و تعدادی دیگر از همراهانشان وارد پاریس شدند. پرویز راجی در خاطراتش بیان می کند: «که از خود پرسیدم یعنی خروج خاندان سلطنتی شروع شده؟ راجی می گوید: محسن طیبی، که تازه از تهران آمده، به دیدنم آمد گفت والاحضرت اشرف فردا از تهران به پاریس می رود و حال هوای محافل درباری یأس و افسردگی کامل است وقتی گفت در کاخ والاحضرت در تهران مشغول پایین آوردن تابلوها و جمع کردن فرش ها بودند، دلم بیاختیار فرو ریخت» (راجی، ١٣٨١: ٢٩٠ - ٢٨٩).

شکست دولت آشتی ملی و روی کار آمدن ازهاری

پس از حادثه هفده شهریور شاه در تنگنا قرار گرفته بود و در جستجوی نخست وزیری بود، که بتواند اوضاع کشور را آرام کند. شریف امامی اعلام کرد: برای برطرف نمودن نارضایتیهای عمومی به زمان نیاز دارد. وی در روز نوزده شهریور برنامه دولت خود را، ایجاد محیط امن و سالم برای برگزاری انتخابات، کاهش فشار مالیاتی بر طبقات کم درآمد و مناسب ساختن حقوق کارمندان دولت، اقدام به لغو سریع قوانین نامناسب، وفق همه برنامه ها با آداب مذهبی و ملی اعلام کرد (بینا، ١٣٥٧الف: ١)؛ و با آغاز اعتراضات گسترده مردم، دستور داد که تمام بحث های مجلس را در مورد دولت بدون کم و زیاد از رادیو و تلوزیون پخش کنند.

اما در جریان بحث رأی اعتماد به دولت بعضی از نمایندگان مجلس در مورد حوادث هفده شهریور به شدت انتقاد کردند و آن را نشانه عدم صلاحیت دولت شریف امامی برای اداره کشور دانستند. ولی شریف امامی هیچ توجهی به قضیه هفده شهریور نداشت. در سندی از ساواک در گزارشی از پرنیانفر، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت تهران، بخشی از سخنان شریف امامی را که در مجلس اظهار کرده می آورد، ضمن انتقاد از این سخنان، بیان می کند که: «اکنون این سؤال برای عموم ملت ایران مطرح است که اگر این عده شایسته فرستادن درود به روان پاکشان و طلب مغفرت بودند چرا نیروهای نظامی و انتظامی بر روی آنها آتش گشوده اند شک نیست که این امر مورد بهره برداری تبلیغاتی قرار خواهد گرفت و در روحیه یگان های نظامی و انتظامی مؤثر خواهد افتاد» (بینا، ١٣٨٥: ٦٠٩).

شریف امامی در سخنرانی خود در مجلس سنا تأکید کرد که: «اضطرارا سر کار آمده و هنوز دقیقا نمیداند که چه باید کرد» (همان: ٦٣٣). شریف امامی با این سخن عملا ناتوانی خود را اذعان نمود.

 شاه وقتی تصمیم روی کار آوردن دولت نظامی را گرفت که حال هوای واشنگتن را خوب سنجیده بود. برژینسکی در پیامی به شاه گفت: هر اقدامی را که لازم می داند انجام دهد و کاملا مطمئن باشد که دولت آمریکا از او «با تمام نیرو حمایت خواهد کرد» (لدین و سوئس، ١٣٦٣: ٥٩). رئیس سرویس انگلستان (انتیلیجنت سرویس) در طی سخنانی بیان کرد که از هفته های پیش حکومت پهلوی زیاد راضی نبودیم زیرا هرچه می خواستند می داد و وی در ادامه اظهاراتش بیان می کند: پس از تغییر حکومت (روی کار آمدن ازهاری) ما نفس راحتی کشیدیم (پیشین: ٦٣٣).

با روی کارآمدن ازهاری، شاه در پیامی به مردم اعلام نمود صدای انقلاب شما را شنیدم. پیام شاه که به صورت اعلامیه چاپ شده بود بین مردم پخش شد و عملا نقطه ضعف را در روش سیاسی به مخالفان نشان داد و جای ضعف را برای دولت حکومت نظامی باقی گذاشت (خانجانی گلوندانی، ١٣٧٩: ٩٥). امام در پاسخ به پیام شاه بیان کردند «شاه با روی کار آمدن دولت نظامی دست به توطئه دیگری زده است و آن اینکه از طرفی در پیشگاه خدا و ملت عذر و تقصیر می خواهد و اعتراف به اشتباهات و جنایات خویش در طول سلطنت ننگین می کند و از طرفی دیگر دولت نظامیاش با سرکوبی شدید و قتل ها و اعزام چماق به دست ها سر نیزه دارها و توپ و تانک ها بر ملت مظلوم می تازد و عزیزان ما را بیش از پیش به خاک خون می کشد».

دولت ازهاری برای جلب رضایت مردم بعضی از مقامات مهم سابق رژیم مانند هویدا و نصیری را بازداشت کرد. از سوی دیگر برخی رهبران جبهه ملی مانند سنجابی و فروهر دستگیر شدند تا مخالفان نیز حساب کار خود را بکنند ولی از رهبران مذهبی که گردانندگان اصلی تظاهرات بودند کسی بازداشت نشد (اخوان مفرد، ١٣٨١: ٣٤). شاه امیدوار بود که با تشکیل دولت نظامی، جناح های چون جبهه ملی و نهضت آزادی را از سایرین جدا کند؛ ولی مبارزات مردم در طول ماه محرم تمام این اقدامات را نقش بر آب کرده و کار را به جایی رسانید که دولت های خارجی حامی شاه را مجبور به تفکر درباره ی حکومت منهای شاه کرد و در واقع حوادث این ماه پایان رژیم را برای همیشه رقم زد (خلیلی، ١٣٨٨: ٣٩).

پیامد اقتصادی

اعتصابات و فلج شدن اقتصاد رژیم

هر چند قبل از واقعه هفده شهریور اعتصاباتی با هدف منافع صنفی و مالی و برای بهبود شرایط کسب و کار و افزایش دستمزدها وجود داشته است، ولی در اندک زمانی پس از هفده شهریور، اعتصابات به صورت سراسری و گسترده و با ماهیت سیاسی شکل گرفت. بازرگان آورده است؛ در طول بیست و پنج سال پس از کودتای ٢٨ مرداد، به طور نادر اعتصابات در کشور اتفاق افتاده بود و ساواک و شهربانی به شدت با آن برخورد کرده بودند. به طور خلاصه، در جزیره ی ثبات جایی برای اعتصاب که سمبل نارضایتی و آشوب تلقی می گردید، وجود نداشت (بازرگان: ٤٤). هفده شهریور ضربه سنگینی برای رژیم بود و روند انقلاب را شتاب بخشید، مردم بلافاصله قهر خود را به صورت گسترش اعتصابات نشان دادند و صنعت نفت در این موضوع پیشتاز بود (رنجبران و هاشمی، ١٣٨٧: ٢١-١٩).

مسؤلان رژیم طی جلسه ای در هجده شهریور تصمیم گرفتند جهت جلوگیری از بستن مغازه ها، اقداماتی انجام دهند از جمله اینکه هر مغازه ای که بی جهت تعطیل کند، پروانه کسب آنها باطل می شود. (بی نا، ١٣٨١: ١٠١) نخستین موج اعتصاب در روز نوزده شهریور در پالایشگاه نفت تهران شروع شد و در کمتر از دو هفته به پالایشگاه عظیم آبادان رسید. اعتصاب کارگران و کارمندان صنعت نفت در سراسر کشور، یکی از ضربات مهلکی بود که اقتصاد کشور را فلج و حکومت شاه را متلاشی کرد. دولت تأیید کرد، تولید نفت خام از ٥/٣ میلیون بشکه در روز به ١/٥ میلیون بشکه کاهش پیدا کرده و عملیات تصفیه نیز شدیدا کاهش یافته است، به سربازان دستور داده شد، تا برای جلوگیری از خرابکاری به تأسیسات نفت وارد شوند (هیکل، ١٣٦٦: ٢٨٥). میشل فوکو چنین می نویسد: توقف پالایشگاه ها سرچشمه درآمد دولت را خشکانده و به بحران ایران بعد جهانی داده است. شاه در چشم مشتریان ایران به چشم مانعی در راه دریافت سهمیه شان درآمده است (فوکو، ١٣٥٧: ٤٥).

در پی اعتصاب کارکنان صنعت نفت، کارکنان تأسیسات راه آهن، شبکه های آب و برق و مهم تر از همه بانک ملی ایران درگیر در اعتصاب شدند. از آن پس روزی نگذشت که کارکنان یکی از دستگاه ها و تأسیسات دولتی به اعتصاب عمومی نپیوندند. همه نهادهای حکومت (جز قوای مسلح و ساواک و دربار و نخست وزیری) در زیر امواج پیاپی اعتصاب غرق شدند» (پرهام: ٥٢). شریف امامی مات و حیران در این میان نمیدانست چگونه از بن بست خارج گردد با هر اعتصابی وعده حقوق های بالاتر می داد و ناگزیر از قبول خواست اعتصابیون می شد، بلکه اعتصابات بشکند (شوکراس: ٧٤٧).

با شروع مهر ماه و بازگشایی مدارس، دانش آموزان هم به صورت فشرده تری به صف مخالفان رژیم پیوستند. در پانزده مهرماه به دنبال اعتصاب های گسترده اعتصاب سراسری معلمان هم آغاز گردید و با گشایش دانشگاه ها، دانشجویان نیز به صورت یکپارچه به جنبش پیوستند و به علت حضور «گارد» در دانشگاه، کلاس های درس را تحریم کردند (سمیعی، ١٣٦٧: ١٣٠). در هفته دوم مهر تعدادی از مطبوعات به عنوان اعتراض به فشارهای دولت دست به اعتصابات زدند، که کمتر از ده روز ادامه داشت، اما چند روز بعد از روی کار آمدن ازهاری، اعتصابات بزرگ مطبوعات آغاز شد و تا روی کار آمدن بختیار ادامه داشت (محسنیان راد، ١٣٧٥: ٢٠٢). در دهه آخر آبان دولت با رعب نظامی موفق به شکستن موقتی اعتصاب شد.

رسیدن تولید نفت از کمتر از ٥٠٠ هزار بشکه در روز به ٤/٥ میلیون بشکه در اوایل آذر نشان از شکست ظاهری اعتصاب داشت. شاه در کتابش به این موضوع اشاره می کند: «در نخستین روزهای دولت ازهاری اعتصاب تاحد زیادی کاهش یافت و دستور اعتصاب عمومی که برای روز دوازدهم نوامبر از نوفل لوشاتو صادر شده بود با شکست مواجه شد» (پهلوی محمدرضا، ١٣٨٠: ٤٠٣). گفته شاه اغراق آمیز است و اعتصابیون فقط به یک حمایت جدید و روحیه ای نو نیاز داشتند تا دوباره اعتصاب را از سر بگیرند. در این هنگام امام خمینی(ره) طی پیامی اعلام داشتند که «اینجانب از اعتصاب کنندگان در سراسر کشور تشکر می کنم و پشتیبانی خود از آنان را اعلام می نمایم و به خصوص از اعتصاب کنندگان نفت تقدیر می نمایم و اقدامات دولت نظامی غاصب و دادگاه های نظامی را در فشار به آنان برای شکستن اعتصاب تقبیح می نمایم و آنان را در جدیت برای هدر دادن ثروت ملت مسئول می شناسم و آنان را در این اقدام مخالف با مصالح کشور تحذیر میکنم» (خمینی: ١٠١).

پال هنت[5] کشیش انگلیسی که در این ایام در اصفهان بود بیان می کند که طی مدت اعتصابات، خیابان ها به صورتی درآمده که گویی هر روز در آنها مراسم سوگواری بود. بازار اصفهان به خاطر تعطیلی مغازه ها سکوت کامل حکم فرما بود (هنت، ١٣٦٥: ٢٩).

بازاریان هم که از آغاز جزو فعال ترین گروه ها بودند به اعتصابیون دیگر پیوستند، با گسترش دامنه اعتصابات آثار ضعف و دوگانگی در کار دولت بیشتر می شد. از یک طرف تهدید و سخت گیری و خشونت و از طرف دیگر تسلیم شدن به خواسته های انقلابیون و اعتصابیون بود. اعتصابات تا پیروزی انقلاب همچنان ادامه داشت، تا اینکه امام خمینی(ره) در بیست و هفت بهمن در پیامی از مردم خواستند تا

اعتصابات را بشکنند و دوشنبه سرکار بروند. هرکه بگوید اعتصاب باقی بماند خائن است (بینا، ١٣٥٧، ج: 2).

پیامد نظامی

تزلزل در ارتش

ارتش یکی از سه پایه اصلی و ستون نگهدارنده و نهادی تأثیرگذار در توسعه قدرت دولتی بود و بخش عمده قدرت محمدرضا شاه از کانال نیروی نظامی به دست آمده بود. در سال سی و دو هنگامی که شاه در مبارزه با نخست وزیر وقت دکتر مصدق شکست خورد و به ایتالیا گریخت، این ارتش بود که با رهبری ژنرال زاهدی موجبات بازگشت او را به تخت و تاج فراهم کرد و از آن تاریخ به بعد نیروهای مسلح ایران بار دیگر به صورت عامل اصلی تثبیت قدرت و حکومت شاه درآمدند و تقویت و سازماندهی ارتش در کانون توجه شاه قرار گرفت (افراسیابی، ١٣٦٤: ٥١٧). ارتش ایران قبل از هر چیز تعلیم دیده بود که نسبت به شخص شاه وفادار باشد (در حقیقت ارتش در بخش مهمی از حیاتش چنین بود)، (هادیان، ١٣٧٩: 181).

اما بعد از واقعه هفده شهریور نیروی ارتش در رویارویی با مردم و تیراندازی دچار تردید شده، روزبه روز بی حرکت تر می شود. میشل فوکو در این زمینه می نویسد: کار حکومت به جای رسیده است که در میان مردم گروه های آشوبگر می فرستد؛ اما آن هم به جای نرسیده است هرچه بحران نهایی نزدیک تر می شود توسل به سلاح ناممکن تر می شود (فوکو، ١٣٥٧: ٤٤). سیروس پرهام نیز در کتابش به این نکته اشاره می کند که: «نخستین شکاف در حصار ظاهرا دژ رژیم، با کشته شدن یک سرگرد فرمانده به دست یک سرباز متمرد، آسیب پذیری قوای مسلح را نمایان ساخت» (پرهام: ٤٩).

از سویی حضور طولانی ارتش در خیابان ها برای مقابله با مردم از کارآمدی ارتش می کاست. فردوست طولانیشدن حضور ارتش در خیابان ها را کار اشتباهی می دانست، وی بیان می کرد که این کار باعث خوگرفتن ارتش با مردم خواهد شد. فردوست همچنین مذهبی بودن حرکت و تظاهرات را که توده مردم با آن همراه بودن اشکال مهم دیگری می دانست که مقابله ارتش با مردم را دشوار می ساخت (فردوست، ١٣٧٩: ٥٨٣). شاه در کتاب پاسخ به تاریخش درباره برخود نظامیان می نویسد که: «سربازان در این ایام از خود خونسردی و حسن رفتار عجیبی نشان دادند و هرگز در مقام انتقام جویی به خاطر هم قطاران متعددشان که به دست آشوب گران کشته می شدند برنیامدند» (پهلوی محمدرضا: ٩٧).

سازمان چریک های فدای خلق در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد: کلیه فرماندهان سابق ارتش باید در دادگاه خلق محاکمه شوند. سازمان چریک های فدای خلق از حوالی هفده شهریور اعلام کرده بود ارتش مزبور ضد خلقی به عنوان عامل عمده سرکوب نیروهای مترقی در ایران باید نابود گردد و تا هنگامی که یک ارتش خلقی متشکل از عناصری که متعلق به مردم هستند و در راه نابود کردن ارتش ضدخلقی مبارزه کردن و جنگیده اند، نباشد، امکان پیروزی و حفظ آن وجود ندارد (بینا، ١٣٥٧، ج: ٢). در حالیکه روش و راهبرد امام با نظامیان، با روش سازمان های چریکی متفاوت بود. جمیز دفرونز در کتابش به این نکته اشاره می کند که راهبرد امام خمینی(ره) تفاوتی ریشه ای با حملات مسلحانه به ارتش از سوی فدائیان و مجاهدین خلق داشت. استدلال ایشان این بود که حمله به هر شخصی که لباس ارتشی دارد، باعث افزایش همبستگی در درون ارتش می شود و سقوط رژیم را به تأخیر می اندازد، بدین ترتیب امام ترجیح می داد به «حمله اخلاقی» علیه نیروهای مسلح ایران مبادرت کند (دفرونزو، ١٣٧٩: ٨٠). لذا تاکتیک رهبری انقلاب در جلب و تحبیب سربازان و فتوای وی در دعوت آنان به فرار از ارتش و باب کردن شعار «ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست» بود (باقی، ١٣٨٢: ٢٨٩). چالز تیلی هم به این نکته اشاره می کند و این عامل را یکی از عوامل فروپاشی ارتش می داند: «تلاش های عمدی مخالفان سازمان یافته برای تضعیف روحیه نیروهای مسلح نقش زیادی در از بین بردن انسجام آنها داشت» (سمتی، ١٣٧٩: 86).

ازهاری در جلسه شانزدهم شورای امنیت می گوید: «چرا پیغمبر ما فرمودند که مرتب قرآن بخوانید. برای اینکه تکرار هر چیز اثر می گذارد. اینها هم این موضوع را (سرباز چرا برادر می کشی) تکرار می کنند که اگر بنده بگویم اثری ندارد به مملکتم به شاهم به حرفه ام خیانت کرده ام» (بینا، ١٣٧٦: ٢١).

خبرگزاریهای خارجی برادری و اخوت سربازان با مردم را افسانه ای می دانستند که در چند روز گذشته به حقیقت پیوسته بود. همین افسانه را باعث به وجود آمدن شایعاتی از قبیل وررود کماندوهای اسرائیلی و کشتار مردم در روز هفده شهریور توسط این کماندوها می دانند. که این خبرگزاریها بیان کردند که علیرغم این حقایق مردانی که به مردم شلیک کردند را ایرانی می دانند (بینا، گزارشی کوتاه از جمعه سیاه، ٨)، اما تدبیرهای رهبری انقلاب در پرهیز از درگیری با نیروهای نظامی و برخورد عاطفی با این نیرو به موازات جدایی سیاسی رهبران رژیم در اواخر عمر خود و تأثیر فرهنگ اسلامی و تبعیت ملی از اجتهاد دینی سبب شد ارتش وفاداری خود را به رژیم به نحو احسن به نمایش نگذارد و آخرین سنگر و امید رژیم متلاشی شود (رجبلو، ١٣٧٩: ٢٨١). همین عوامل باعث شد ارتش در مراحل نهایی انقلاب به طور فعالی در فرآیند شورش های انقلابی مشارکت نکند و با درگیری نظامی با نیروهای گارد سلطنتی، پیروزی نهایی را ممکن سازند.

نتیجه گیری

در مقاله حاضر، ابتدا به تبیین واقعه هفده شهریور، سپس، به تشریح پیامدهای سیاسی، اقتصادی و نظامی حاصل از آن پرداخته شد. به هر روی این واقعه نقطه عطفی در انقلاب اسلامی ایران شد، اگر چه شمار دقیق قربانیان در این روز هیچ گاه مشخص نگردید، لیکن آنچه قطع به یقین است اینکه در مورد تعداد کشته شدگان در این روز افراط و تفریط صورت گرفته است.

از یک طرف، این واقعه به ضرر رژیم تمام شد، با این کشتار نه تنها مردم آرام نگرفتند بلکه شدت و سرعت مبارزات گسترش یافت. از آن پس ناآرامیها وارد مرحله جدیدی شد و اعتراض ها و راهپیماییها از شکل پراکنده و مقطعی به صورت مداوم و سازمان یافته ادامه یافت. شکل گیری اعتصابات گسترده و فراگیر سراسری ضربه سختی به اقتصاد دولت وارد نمود و در ارتش که یکی از پایه های اساسی قدرت شاه بود، تزلزل ایجاد کرد، چنان افکار شاه را بهم ریخت که قدرت هر گونه تجزیه و تحلیلی را از دست داد، یعنی بعد از این واقعه شاه عملا سقوط کرد و شیرازه رژیم از هم پاشید.

از طرف دیگر، با این کشتار آشکار شد، که اقدامات دولت شریف امامی که ترکیبی از طرح های به اصطلاح آشتیجویانه و سرکوب بود، نه تنها نتیجه مطلوبی برای رژیم به بار نیاورد، بلکه بر دامنه بحران نیز افزود و شمارش معکوس سرنگونی رژیم آغاز شد. این واقعه اندیشه برگرداندن سلطنت مشروطه را آسیب پذیر کرد و امید کسانی را که به وعده های دولت آشتی ملی دلبسته بودند ناامید کرد و باعث تسریع سقوط رژیم و پیروزی انقلاب شد.

منابع

- آبراهامیان، یراوند (١٣٨٩)، ایران بین دو انقلاب، چ ١٦، تهران: نی.

- اخوان مفرد، حمیدرضا (١٣٨١)، ایدئولوژی انقلاب ایران، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.

- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی ٢٥٥٥.

- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی ٤٩٩.

- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی ٨٨٤.

- استمپل، جان دی (١٣٧٧)، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، چاپ ١، تهران: رسا.

- افراسیابی، بهرام (١٣٦٤)، ایران و تاریخ: از کودتا تا انقلاب، چ ١، تهران: زرین.

- آموزگار، جهانگیر (١٣٧٥)، فراز و فرو دودمان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفیان، تهران: مرکز ترجمه و نشر کتاب.

- آوری، پیتر؛ همیکی، گاوین؛ چالز، ملویی (١٣٨٨)، تاریخ ایران به روایت کمبریج: از رضاشاه تا انقلاب اسلامی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، چ ١، تهران: جامی.

- بازرگان، مهدی (١٣٦٣)، انقلاب ایران در دو حرکت، چ ٣، تهران: مؤلف.

- باقی، عمادالدین (١٣٨١)، تولد یک انقلاب، تهران: سرایی.

- باقی، عمادالدین (١٣٨٢)، بررسی انقلاب ایران (با درآمدی پیرامون انقلاب معاصر)، چ ٢، تهران: سرایی.

- براهنی، رضا (١٣٥٨)، در انقلاب ایران چه شده است و چه خواهدشد، چ ١، بیجا، بینا.

- بلانشه، پیر؛ بویر، کلر (١٣٥٨)، ایران انقلاب: به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوی، تهران: سحاب کتاب.

- بینا (١٣٥٧) الف، روزنامه اطلاعات، شماره ١٥٧٠٦.

- بینا (١٣٥٧) ب، روزنامه کیهان، شماره ١٠٦٣٩، ١٣٥٧/١١/٢٨.

- بینا (١٣٥٧) ج، روزنامه کیهان، شماره ١٠٧٠٨، ١٣٥٨/٦/١٥.

- بینا (١٣٥٧) د، روزنامه رستاخیز، شماره ١٠١٠، ١٣٥٧/٦/١٦.

- بینا (١٣٥٧)، روزنامه کیهان، شماره ١٣٢٣٩.

- بینا (١٣٧٦)، تصمیم شوم: جمعه خونین (مشروح مذاکرات شورای امنیت ملی و هیئت دولت در ١٦ شهریور و مشروح مذکرات امنیت ملی در ١٨ شهریور ٥٧)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

- بینا (١٣٨١)، انقلاب به روایت اسناد ساواک، ج ١٠ و ١١، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.

- بینا (١٣٨٣)، امام خمینی در آینه اسناد (شهربانی)، ج ٥، چ ١، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

- بینا (١٣٨٤)، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک امیرعباس هویدا، ج ٢، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،

- بینا (١٣٨٧)، روزشمار انقلاب اسلامی، ج ٥، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، تهران: حوزه هنری.

- بینا (١٣٩٠)، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک شاپور بختیار، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.

- پارسونز، آنتونی؛ سولیوان، ویلیام (١٣٧٣)، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران: علم.

- پرهام، سیروس (١٣٥٧)، انقلاب و مبانی رهبری امام خمینی، تهران: امیر کبیر.

- پهلوی محمدرضا (١٣٨٠)، پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار مامان، چ ٤، تهران: البرز.

- پهلوی، فرح (١٣٨٢)، دختر یتیم، ج ٢، تهران: به آفرین.

- ثابتی، پرویز (١٣٩٠)، در دامگه حادثه (بررسی علل و عوامل حکومت شاهنشاهی)، به کوشش عباس قانعیفر، آمریکا: شرکت کتاب.

- خانجانی گلوندانی، حسین (١٣٧٩)، تاریخ رویداد ایران: خاطرات حسن خانجانی گلواندی، رشت: ناشر.

- خلیلی، اکبر (١٣٧٥)، گام با گام باانقلاب، ج ١، چ ١، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.

- خلیلی، منصور (١٣٨٨)، محرم ١٣٥٧ به روایت اسناد ساواک، چ ١، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

- دفرونزو، جمیز (١٣٧٩)، انقلاب اسلامی ایران از چشم اندازی نظری، ترجمه حمیرا مشیر زاده، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران.

- راجی، پرویز (١٣٨١)، در خدمت تخت طاووس، حسن کامشاد، تهران: طرح نو.

- راعی گلوجه، سجاد (١٣٨٤)، «اشتباه بزرگ شریف امامی: نقش مهاجرت امام خمینی در سقوط رژیم پهلوی»، ماهنامه زمانه، ش ٤٢-٤١،

- رجبلو، علی (١٣٧٩)، «تأملی نظری بر مفهوم انقلاب،»، در: عبدالوهاب فراستی، رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، بی جا، معارف.

- رنجبران، مهدی و هاشمی، سیدعلی (١٣٨٧)، تاریخ شفاهی کمیته های انقلاب اسلامی، چ ١، تهران: مرکز اسناد نقلاب اسلامی.

- روح الامینی فاطمه؛ شاهرخی، سعید (١٣٩٠)، انقلاب اسلامی در کرمان، چ ١، کرمان: سازمان اسناد و کتابخانه ملی منطقه جنوب شرق کرمان.

- زاهدی، اردشیر (١٣٨١)، ٢٥ سال در کنار پادشاه: خاطرات اردشیر زاهدی، به کوشش ابوالفضل اتابای، تهران: عطای.

- زونیس، ماروین (١٣٧٠)، شکست شاهانه، ترجمه اسماعیل زند و بتول سعیدی، تهران: نور.

- سمتی، محمد هادی (١٣٧٩)، «نظریه بسیج منابع و انقلاب اسلامی»، در: عبدالوهاب فراستی، رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، تهران: معارف، ١٣٨٩.

- سمیعی، احمد (١٣٦٧)، سی و هفت سال، چ ٤، بیجا: شباویز.

- شمس آبادی، حسن (١٣٨٨)، «بررسی قیام ١٧ شهریور در مشهد»، مجله ١٥ خرداد، شماره ٢٠.

- شوکراس، ویلیام و همکاران (٢٠٠٩)، معمای شاه مات، ترجمه بهرام افراسیابی، هاروارد: اسناد مرکز مطالعات خاورمیانه و دانشگاه هاروارد.

- طحان، محمد (١٣٨٦)، تاریخ شفاهی قیام هفده شهریور ١٣٥٧، تهران: مرکزانقلاب اسناد اسلامی.

- عظیمی، بیتا (١٣٨٨)، شاه در آینه شاه، تهران: نگاه معاصر.

- فردوست، حسین (١٣٧٩)، ظهور و سقوط پهلوی، تهران: اطلاعات.

- فرمانفرمائیان، ابوالبشیر (١٣٩١)، ریشه های تاریخی و حقوقی انقلاب اسلامی ایران، تهران: تالیا.

- فوکو، میشل (١٣٥٧)، ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند، ترجمه حسین معصومی همدانی، تهران: هرمس.

- قلیپور، جعفر (١٣٨٢)، مواضع امام خمینی در برابر نظام سیاسی پهلوی و نهادهای آن، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

- گری سیک (١٣٨٤)، همه چیز فرو می ریزد، ترجمه علی بختیارزاده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

- لدین، مایکل؛ سوئس ویلیام (١٣٦٣)، کارتر و سقوط شاه، ناصر ایرانی، چ ٣، تهران: امیرکبیر.

- محسنیان راد، مهدی (١٣٧٥)، انقلاب مطبوعات و ارزش ها، چ ١، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.

- مسعود انصاری، احمدعلی (١٣٨٨)، پس از سقوط، خاطرات احمدعلی مسعود انصاری، چ ٧، تهران: مؤسسه پژوهش های سیاسی.

- موسوی خمینی، روح الله (١٣٧٩)، صحیفه امام، ج ٣ و ٤، مؤسسه تنظیم آثار امام خمینی، تهران: عروج.

- میلانی، عباس (١٣٨٠)، ابوالهول ایرانی: امیر عباس هویدا و معمای انقلاب، برگردان عبدالرضا هوشنگ مهدوی، چ ١، تهران: پیکان.

- میلانی، محسن (١٣٨٣)، شکل گیری انقلاب اسلامی، ترجمه مجتبی عطارزاده، چ ٣، تهران: گام نو.

- نراقی، احسان (١٣٨٥)، از کاخ تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، چ ٦، تهران: رسا.

- نشست تخصصی ١٧ شهریور: «کالبد شکافی یک واقعه» (١٣٨٤)، سخنرانان: رخشنده اولادی، هدایت الله بهبودی، مهدی توکلی، عبدالمجید معادیخواه، چ ٢، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های معاصر.

- هادیان، ناصر (١٣٧٩)، «نظریه تدا اسکاچپول و انقلاب اسلامی ایران»، در: عبدالوهاب فراتی، رهیافت های نظری بر انقلاب (مجموعه مقالات)، بی جا، معارف، ١٣٨٩.

- هارنی، دزموند (١٣٧٧)، روحانی و شاه، ترجمه کاوه باسمنجی و کاووس باسمنجی، تهران: کتابسرا.

- هایزر، رابرت (١٣٦٥)، مأموریت مخفی هایزر درتهران: خاطرات ژنرال هایزر، ترجمه سید محمدحسین عادلی، چ ١، تهران: رسا.

- هنت، پال (١٣٦٥)، کشیش های انگلیسی در دوران انقلاب اسلامی، ترجمه حسین ابوترابیان، چ ٢، تهران: اطلاعات.

- هوشنگ مهدوی، عبدالرضا (١٣٧٢)، انقلاب ایران به روایت رادیو بیبیسی، چ ١، تهران: طرح نو.

- هیکل، محمدحسنین (١٣٦٦)، ایران روایتی که ناگفته ماند، تهران: الهام.

- یگانه، محمد (١٣٨٤)، خاطرات محمد یگانه، به کوشش حبیب لاجوردی، مصاحبه کننده ضیاء صدقی، تهران: ثالث.

پی نوشت ها:

[1] دزموند هارنی از وابستگان اطلاعاتی سفارت بریتانیا در ایران که تا مقطع پیروزی انقلاب در تهران اقامت داشت.

[2] ٢٥ شهریور ماه سال ١٣٥٧ استان خراسان به وسیله ی یکی از بزرگترین زلزله های قرن اخیر ایران به لرزه درآمد و شهر تاریخی طبس با سابقه ی بیش از ١٠٠٠ سال قدمت بکلی ویران شد. آمار رسمی در مهر ٥٧ از طرف مرکز آمار ایران تعداد جانباخته گان ٦٣٦٣ نفر اعلام شد.

[3]  از خویشاوندان فرح دیبا و دوست نزدیک و مشاور مالی رضا پهلوی است که بعدا با وی دچار اختلاف مالی شد.

[4] محمد یگانه از دولتمردان حکومت پهلوی که مشاغلی چون رئیس کل بانک مرکزی، وزارت آبادانی و مسکن (در سال ١٣٤٨)، وزیر مشاور کابینه هویدا و وزارت دارایی دولت شریف امامی را عهده دار بود.

[5] Pal Hent

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان