سرویس فرهنگ و هنر مشرق - در روز چهارم جشنواره، سالن برج میلاد از فیلم ملاقات خصوصی به وجد آمد. هر چند که فیلم، تلخ و گزنده بود اما امید روزنۀ امیدی باقی گذاشت. بسیار بیشتر از فیلم بعدی یعنی ماهان که اصلاً به قصد امید دادن ساخته شده.
فیلمهای نمایشیافته در روز چهارم در سالن اصحاب رسانه (برج میلاد) به این ترتیب هستند:
ملاقات خصوصی/ امید شمس
ماهان/ حمید شاهحاتمی
روایتی تازه از مواد مخدر
ملاقات خصوصی/ امید شمس/ *** (خوب)
خلاصه داستان: ماجرای ورود مواد مخدر به زندان
ملاقات خصوصی، اولین ساختۀ امید شمس است که پیش از این در عرصۀ فیلم کوتاه، موفقیتهای فراوانی داشته است. او نیز مانند بهمن ارک، از مدرسه ملی سینما بیرون آمده و فیلمنامه را در معیت همو نوشته است. علی سرآهنگ (کارگردان فیلم کاکا/ 1395) نیز ضلع سوم نویسندگان فیلمنامه بوده. امیر بنان که دو سال قبل کار تهیه کنندگی را با فیلم خورشید (مجید مجیدی) شروع کرد، حالا به دومین فیلم خود رسیده است. فیلم سوم او، مرد بازنده (مهدویان) نیز امسال در جشنواره حضور دارد.
ظاهراً جناب کارگردان در جریان ساخت فیلم مستندی از بخش نسوان در زندان شهید کچویی، به این موضوع برخورده و آن را دستمایۀ نگارش فیلمنامه قرار داده است. این فیلم با همراهی مقامات قضایی، در لوکیشن واقعی زندان ساخته شده. بدون این همراهی، فیلم تلف میشد یا هزینههای گزافی بر آن تحمیل میگشت.
ملاقات خصوصی را برخی ممکن است یک فیلم سفارشی تلقی کنند. اگر هم اینطور بوده باشد، خوشبختانه سازندگان به خوبی از عهده برآمدهاند. همانطور که مهدویان در فیلمهای اولیهاش از عهده برآمد و آثارش جزو بهترین فیلمهای دهۀ 1390 شد. اگر سازندگان فیلم در موضوعاتی که به آنها سفارش داده میشود، همدلی و همراهی نداشته باشند، فیلمها و مخصوصاً موضوعات به هدر خواهند رفت. البته شناخت رسانۀ سینما نیز از اوجب واجبات است. چیزی که بسیاری از فیلمسازان در ایران و جهان، از آن شناخت ندارند. سینما همچون، فن جادوگری است. کسانی مانند کیانوش عیاری و اصغر فرهادی، آن را بلد هستند اما افرادی از قبیل سیروس الوند و فریدون جیرانی، نه. حتی همۀ آثار جادوگرها هم خوب از کار درنمیآید. نمیدانم سهم بهمن ارک کارگردان فیلم خوب و حیرتانگیز پوست (1398) در این فیلم چقدر است. اما او نیز یکی از آن افرادی است که سینما را میفهمد و میتواند فیلم خوب بسازد.
فرهاد (هوتن شکیبا) از داخل زندان، با دختر همبندش ایرج (سیاوش چراغیپور)، به نام پریناز ایزدیار (پروانه) ازدواج میکند. آنها در ملاقات خصوصی، لحظات خوشی دارند. فرهاد معلم زبان است و تدریس را در داخل زندان هم انجام میدهد. اما شرایط سخت حبس، باعث میشود که آنها به فکر بیفتند که با وارد کردن مواد مخدر به زندان ــ که ارزش چهل برابر به آن میدهد ــ زودتر آزادی فرهاد را فراهم کنند. اما شرایط سختتر میشود.
مهمترین ایرادهای فیلم، انتخاب دو بازیگر نامتناسب است. ابتدا برادر کارگردان به نام ایمان شمس که پیشینهاش از زندگی واقعی او میآید که یک ورزشکار از نوع مردان آهنین بوده است. بعد از تعطیلی این مسابقات که از شبکه سوم سیما پخش میشد، مثلاً او به سمت دزدی و مواد مخدر میرود و به زندان میافتد. فرهاد در موبایلش، تکهای از فیلم واقعی ایمان شمس را تماشا میکند. و اصلاً به همین دلیل است که نام خانوادگی آنها در فیلم، «شمس» انتخاب شده است (همنام با نام کارگردان)! مشکل ایمان شمس، این است که بازیگر نیست و حتی سادهترین دیالوگها را نیز به طرز بدی ادا میکند. هرچند که این موارد در سینما سابقه دارد. چنانکه محسن کیایی هم با فیلمهای برادرش مصطفی، به سینما وارد شد. و خیلیهای دیگر از قبیل لیلا حاتمی، باران کوثری، غزل شاکری و غیره.
همچنین سیاوش چراغیپور، که به نوعی پدر معنوی کارگردانان فیلم کوتاه محسوب میشود، به نقش خود در فیلم ملاقات خصوصی نمیخورد. او با آن قد کوتاهش، پدر ایمان است. مخصوصاً که اجرای خوبی هم ندارد. اما در عوض، هوتن شکیبا و نادر فلاح، موفق و درخشانند و میتوانند نامزد دریافت سیمرغ شوند. فیلمبرداری فرشاد محمدی نیز به غنای بصری فیلم افزوده است.
امیدی که ما را ناامید میکند
ماهان/ حمید شاهحاتمی/ · (بیارزش)
خلاصه داستان: تلاش ماهان (امیررضا نظری) بازیگر تئاتر برای مقابله با سرطان چشم و امیدی که به ادامۀ زندگی دارد.
ماهان، نخستین ساختۀ حمید شاهحاتمی است، که پدرش علی، تهیه کنندگی اثر را بر عهده دارد. فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده اما حدود چهل سال دیر به دنیا آمده است. حتی آثار خارجی با این موضوع هم دیگر رغبت تماشا را برنمیانگیزند. شاید بازیگرهای چهره، میتوانستند مخاطب را پای فیلم بنشانند که متأسفانه فیلم، بازیگر مشهوری ندارد. و حتی بدتر از آن، امیررضا نظری که مثلاً در فیلم، یک بازیگر تئاتر است، از اولیات بازیگری نیز بیبهره است. او تمام دیالوگهایش را با یک لحن ثابت ادا میکند و آههای مکرر است که از نهاد مخاطب برمیآید یا او را به ترک سالن وامیدارد.
مضافاً بر اینها، قصۀ بیرمق فیلم است که بر خلاف مضمون فیلم، مخاطب را ناامید میکند. ماهان قصد دارد از تهران تا چابهار رکاب بزند. اما چیزی که باید در فیلم گفته میشد و جایش خالی بود، این است که تعریق بدن، باعث دفع سلولهای سرطانی میشود. این تعریق میتواند از طریق دویدن یا دوچرخهسواری باشد. شاید تنها حُسن فیلم، فیلمبرداری آن است که در برخی لحظات میتواند زیباییهای طبیعت کشورمان را به تماشا بگذارد.
نشست مطبوعاتی فیلم، به عذرخواهی پدر و پسر شاهحاتمی گذشت. جناب کارگردان میگفت که به ایرادهای فیلم خود واقف است اما جبر شرایط و محدود بودن امکانات، باعث شده که کیفیت تا این حد نازل شود. بنده واقعاً شک دارم که او نقص فیلمش را فهمیده باشد. واقعاً چه جبری در کار بوده که این نابازیگر برای فیلم انتخاب شود!؟ و آدم درمیماند که مگر خواجه حافظ شیرازی برای این فیلم، فرم شرکت در جشنواره را پر کرده است؟
بارها و بارها دیدهام که فیلمسازان حتی با وجود عذرخواهی از مخاطبان، حاضرند در جشنواره فجر شرکت کنند. این را البته باید برای جشنواره فیلم فجر، به فال نیک گرفت. اما به سازندگان آثار نازل توصیه میکنم که آبروی خودتان را نبرید. صبر کنید تا با یک فیلم خوب به جشنواره بیایید. هرچند که این آرزو برای بسیاری از فیلمسازان، سر نمیگیرد. حتی بسیاری از فیلمسازان مشهور در تمام عمرشان یک فیلم خوب هم نساختهاند. چرا که تلقی نادرستی از سینما دارند. کارگردانهایی مانند: فریدون جیرانی، سیروس الوند، خسرو سینایی، خسرو معصومی، محمدعلی سجادی، علی شاهحاتمی، رسول صدر عاملی، احمدرضا معتمدی، سیدرضا میرکریمی، هاتف علیمردانی، جعفر پناهی، مجید برزگر، مهدی کرمپور، مهرداد فرید، اصغر نعیمی، قربان محمدپور، محمد رسولاف، محمدهادی کریمی، نیکی کریمی، تهمینه میلانی، پوران درخشنده و همچنین زوج کیوان علیمحمدی و امید بنکدار. مشکل اصلیِ این افراد در این است که اصرار دارند که کارگردان ـ مؤلف باشند. باید ساحت فیلمنامه و کارگردانی را از هم جدا کرد و به سینمای حرفهای رو آورد.
** امیر اهوارکی