او برای این سفر چهار روزه که از چهارشنبه شب آغاز شد، پروژهها و دستورکارهای بسیاری را در نظر داشت که میتوان گفت مهمترین آنها هموارسازی مسیر ادغام رژیم اسرائیل در ترتیبات امنیتی منطقه است و به نوعی واگذاری نقش امنیتی-نظامی در منطقه به این رژیم پس از خروج آمریکا از خاورمیانه و خلیج فارس است. یعنی همان کاری که انگلیس در سال 1975 انجام داد و زمانی که میخواست از خلیجفارس خارج شود، نقش امنیتی-نظامی را به ایران داد. اما آن زمان کجا و این زمان کجا؟ در این مقطع زمانی ایران به بزرگترین دشمن منطقهای برای اسرائیل تبدیل شده است و در عمل این شبیهسازی تاریخی فاقد کارآیی برای زمان کنونی است. با این حال این توهم آمریکایی از دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ و با توافقنامه ابراهیم کلید خورد. اکنون نیز لازمه تکمیل این سیاست، عادیسازی روابط کشورهای عربی منطقه با رژیم اسرائیل است و از این رو ما شاهد تلاشهای کاخ سفید در این حوزه هستیم.
در ماههای اخیر و به ویژه در سفر رئیسجمهور آمریکا به منطقه مشاهده کردیم که بایدن در راستای رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نکرد؛ وی با وجود انتقادهای بسیار از محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی درباره به قتل رساندن جمال خاشقجی، روزنامهنگار منتقد عربستانی یا جنگ علیه یمن به یکباره چشم بر تمامی این انتقادات بست و برای نیل به اهدافش راهی عربستان شد. او موفق شد ریاض را راضی کند که آسمانش را روی هواپیماهای اسرائیلی بگشاید و در این رابطه در بیانیهای با تاریخی خواندن تصمیم سعودی برای گشودن آسمانش بر روی هواپیماهای اسرائیل گفت: «گام مهمی در جهت ایجاد منطقهای یکپارچهتر و با ثباتتر در خاورمیانه است.» همچنین پس از ماهها مذاکرات پنهانی، مصر پذیرفته که بار دیگر مالکیت جزایر تیران و صنافیر را به عربستان واگذار کند. عربستان سعودی کنترل این دو جزیره را که دروازه ورود به بندرهای «العقبه» و «ایلات» هستند، در سال 1950 به مصر واگذار کرده بود. رژیم اسرائیل به دنبال آن بود تا بحث واگذاری این جزایر را به عنوان هدیهای به عربستان در بحث عادیسازی روابط قلمداد کند و در مقابل نیز عربستان پذیرفت تا هواپیماهای غیرنظامی اسرائیلی از آسمان این کشور پرواز کنند.
استراتژی مشابه؛ تاکتیک متفاوت
نکته قابل توجه این سفر این بود که رئیسجمهور آمریکا با وجود اصرار همپیمانان منطقهایاش یعنی ریاض و تلآویو برای برگزیدن راهی غیر از دیپلماسی در قبال ایران و حتی مختومه اعلام کردن مذاکرات هستهای همچنان بر گزینه دیپلماسی تاکید داشت. همچنانکه وی روز پنجشنبه در سخنانی تاکید کرد که ترجیح میدهد نگرانیها درباره پیشرفت برنامه هستهای ایران را از طریق دیپلماتیک حل کند و گفت ایالات متحده منتظر است تا ایران به مفاد پیشنویس توافق برای احیای توافق 2015 پاسخ دهد. با این حال وی تصریح کرد که آمریکا برای توافق هستهای با ایران، برای همیشه منتظر نخواهد ماند. این در شرایطی است که یاییر لاپید، نخستوزیر رژیم صهیونیستی بسیار تلاش داشت وانمود کند که اگر ایران به توسعه برنامه هستهایاش ادامه دهد غرب از گزینه نظامی استفاده خواهد کرد. ادعاهایی که بایدن نسبت به آن موضعی نداشت و بیتفاوت از آن عبور کرد.
البته روز پنجشنبه 14 ژوئیه جو بایدن رئیسجمهور آمریکا و یاییر لاپید نخستوزیر اسرائیل، تعهدنامه مشترکی مبنی بر ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای امضا کردند که نشان میدهد احتمالا دو همپیمان پس از مدتها اختلاف بر سر چگونگی تقابل با ایران با یکدیگر تا حدی به اشتراک نظر رسیدهاند. هرچند باید توجه داشت که تلآویو و واشنگتن در استراتژی با هم هماهنگ هستند اما در خطمشی و تاکتیک فعلا با هم اختلافنظر دارند. یعنی استراتژی هر دو این است که از هستهای شدن ایران ممانعت به عمل آورند اما در تاکتیک با وجودیکه تلآویو خواهان بهکارگیری گزینه سخت علیه ایران است فعلا این گزینه در دستورکار رئیسجمهور دموکرات آمریکا قرار ندارد. حال با در نظر گرفتن این اقدامات بایدن در سفر به عربستان و فلسطین اشغالی این پرسش مطرح میشود که پروژه بایدن در سفر به خاورمیانه چه بود، تا چه حد موفق شد و سیاست ایران چه باید باشد؟
سنگربندی دربرابر ایران
ابراهیم متقی، رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتوگو با روزنامه «دنیای اقتصاد» درباره پروژه بایدن در سفرش به منطقه گفت: «سیاست منطقهای آمریکا مبتنی بر رویکرد موازنه فراساحلی یا offshore balancing است؛ چنین رویکردی به معنای آن است که آمریکا از سیاست اقدام و کنش مستقیم بهره نگرفته و نقش منطقهای آمریکا صرفا به مثابه بازیگر موازنهدهنده خواهد بود.» متقی ادامه داد: «در چنین شرایط و فضایی سیاست منطقهای آمریکا مبتنی بر همکاری با متحدانی است که از الگوی کنش تعاملی با یکدیگر برخوردار بوده و از طرف دیگر در برابر ایران از سازوکارهای سنگربندی استفاده میکنند.» وی توضیح داد: «سیاست مبتنی بر سنگربندی جلوههایی از تمایز را منعکس کرده که در چنین شرایطی آمریکا از الگوی حمایت تسلیحاتی و امنیتی از متحدان منطقهای خود بهره میگیرد. بایدن درصدد است تا سیاست منطقهای آمریکا را در جهت حمایت و ارتقای قدرت تسلیحاتی، امنیتی و راهبردی متحدان منطقهای یعنی عربستان، ترکیه و اسرائیل سازماندهی کند.»
متقی در پاسخ به اینکه در چنین شرایطی سیاست ایران باید مبتنی بر چه اصولی باشد نیز توضیح داد: «در چنین شرایطی ایران ناچار خواهد بود تا اولا از سیاست قدرت به مثابه نیروی بازدارنده استفاده کند؛ ثانیا سیاست قدرت نباید در فضای کنش عملیاتی و درگیری قرار گیرد؛ ثالثا کنش تعاملی و تعادلی خود را بر اساس سازوکارهای بازدارندگی موثر در برابر نیروهای موازنهدهنده منطقهای یعنی آمریکا تعریف کند و نکته چهارم اینکه از سیاست حل و فصل اختلافات با بازیگرانی همانند عربستان، امارات و ترکیه بهره بگیرد.»
موازنه از راه دور
رحمن قهرمانپور، پژوهشگر ارشد مسائل بینالملل در گفتوگو با روزنامه «دنیای اقتصاد» درباره اهداف اصلی جو بایدن در سفر به منطقه گفت: «مساله اصلی بایدن در این سفر، چین و روسیه بود و میخواست به متحدان منطقهایاش این پیام را خیلی صریح منتقل کند که سیاست آینده آمریکا در خاورمیانه بر اساس نوع رقابت آمریکا با چین تعریف خواهد شد و متحدان منطقهای آمریکا نیز باید خود را با این رویکرد جدید سازگار کنند. یعنی آمریکا از متحدانش خواسته که با چین وارد همکاریهای نظامی استراتژیک نشوند.» قهرمانپور با اشاره به موضعگیریهای بایدن درباره مساله هستهای ایران نیز گفت: «به نظر میرسد صحبتهای بایدن درباره برجام در همین راستا قابل درک است؛ وی تاکید کرد که مساله اول آمریکا در منطقه برجام نیست. اما در عین حال گفته ایالات متحده خود را متعهد میداند که از هستهای شدن ایران جلوگیری کند. یعنی اولویت اصلی آمریکا، چین و روسیه است.»
وی افزود: «همچنین رئیسجمهور آمریکا اعلام کرده که واشنگتن اجازه نمیدهد چین و روسیه از خلأ قدرت حضور آمریکا در منطقه استفاده کرده و در منطقه حضور بیشتری پیدا کنند.» به گفته این کارشناس، آمریکا سیاست موازنه از راه دور با تکیه بر متحدانش را در دستور کار دارد. قهرمانپور تاکید کرد: «یعنی متحدان آمریکا باید خود را با سیاست جدید واشنگتن هماهنگ کنند و خیلی به چین نزدیک نشوند. در عین حال این متحدان میتوانند با کمک آمریکا در جلوگیری از بروز بحرانهای منطقهای یا کاهش بحرانها نقش ایفا کنند.» وی در پاسخ به اینکه تفاوت این سیاست با سیاست قبلی آمریکا یعنی زمان حضورش در خاورمیانه چیست، توضیح داد: «در سیاست قبلی، آمریکا خود را هژمون منطقه میدانست و به صورت رهبر در حل بحرانها اقدام میکرد و قدرتهای منطقه از آن دنبالهروی میکردند؛ اما در فرمول جدید آمریکا نقش موازنهگر از دور را دارد و خود مستقیم در منطقه حضور ندارد.
یعنی بازوهای اجرایی؛ دولتهای منطقهای هستند.» قهرمانپور گفت: «آمریکا اعلام کرده که در طراحی سیاستهای جدید منطقهای نقش خواهد داشت اما اجرای آن باید با خود دولتها باشد و خودشان هزینههایش را بپردازند.» این پژوهشگر ارشد مسائل بینالملل در پاسخ به اینکه آیا قرار است واشنگتن نقش اصلی را در منطقه به تلآویو واگذار کند، بیان کرد: «خیر، چرا که رژیم اسرائیل محدودیتهای جدی در منطقه دارد. شاهد بودیم که با وجود فشار لابی اسرائیل، عربستان با عادیسازی روابط با این رژیم به صورت کامل موافقت نکرد. این بهآن معنا است که اسرائیل مشروعیت ندارد.» وی در نهایت تاکید کرد اکنون آمریکا میخواهد عربستان را در کنار رژیم اسرائیل قرار دهد تا طرح واشنگتن هم جنبه مشروعیت داشته باشد هم قدرت.
همافزایی ایران با چین و روسیه
آریابرزن محمدی، استاد دانشگاه تهران نیز در پاسخ به روزنامه «دنیای اقتصاد» و در توضیح این پرسش که سیاست ایران برای خنثیسازی استراتژی سفر بایدن چه باید باشد، گفت: «مهمترین قدم همافزایی با چین و روسیه است. زیرا چین و آمریکا محافظهکاری در مقابله با یکدیگر را کنار گذاشتهاند. کره شمالی استقلال جمهوریهای اقلیم دونباس را به رسمیت شناخته و چنین تصمیمی بدون چراغ سبز چین امکانپذیر نبود.» وی افزود: «از سویی رویارویی چین و آمریکا در دریای چین جنوبی بر سر مجمعالجزایر اسپرتلی به مرحله خطیری رسیده است. همچنین دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین روز چهارشنبه به همکاری نزدیک با عربستان در اوپک پلاس اشاره و ابراز امیدواری کرده بود که دولتهای منطقه از آمریکا پیروی نکرده و علیه منافع مسکو اقدامی نکنند.» محمدی با اشاره به اینکه بهترین تاکتیک در حال حاضر برای خنثیسازی سفر بایدن، هماهنگی و همافزایی با چین و روسیه علیه نقشههای واشنگتن است، گفت: «به عبارت دیگر دشمن دشمن من دوست من است را امروز هر سه کشور ایران، روسیه و چین کاملا درک میکنند.» استاد دانشگاه تهران تاکید کرد: «این همافزایی میتواند شامل مانور نظامی مشترک، دیپلماسی هماهنگ و همچنین تشکیل یا تقویت پیوندهای تجاری باشد.»
وی توضیح داد: «نزدیک شدن بیشتر چین به ایران، کشورهای عرب منطقه را به هراس میافکند. چین بزرگترین خریدار نفت خلیج فارس است و بخش دریایی راه ابریشم جدیدش میتواند منافع سرشاری را برای کشورهای منطقه خلیج فارس به همراه داشته باشد.» محمدی گفت که چین برای مهار آمریکا در دریای چین جنوبی چارهای ندارد جز اینکه در منطقه کلیدی خلیج فارس، آمریکا را مهار کند.