ماهان شبکه ایرانیان

خدمات اجتماعی اهل بیت(ع) با تأکید بر وقف

در فرهنگ اسلامی، افراد مسلمان نسبت به یکدیگر، افزون بر پیوند برادری، علایق و پیوندهای دیگری نیز دارند

خدمات اجتماعی اهل بیت(ع) با تأکید بر وقف

اشاره

در فرهنگ اسلامی، افراد مسلمان نسبت به یکدیگر، افزون بر پیوند برادری، علایق و پیوندهای دیگری نیز دارند. به همین جهت، امام صادق(ع) با اشاره به این پیوندها، مسلمانان را چون اعضای یک پیکر معرفی کرده و می فرمایند: «اَلْمُؤْمِنُ أَخُو اَلْمُؤْمِنِ کالْجسَدِ اَلْوَاحدِ إِنِ اِشْتَکی شَیئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِک فِی سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَةٍ؛[1] مؤمن برادر مؤمن است، مانند یک پیکری که هرگاه عضوی از آن دردمند شود، اعضای دیگر نیز احساس درد می کنند و روح های آن ها نیز از یک روح است.»

این ارتباط و پیوند، باعث می شود مسلمانان به فکر هم باشند و در رفع گرفتاری های یکدیگر بکوشند. در حدیثی دیگر آمده است: «مَنْ أَصْبَحَ و لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ؛[2] هر کس اهتمامی به حل مشکلات مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست.» از این رو، در اسلام به سلسله اقدامات اجتماعی، مانند رفع گرفتاری مسلمانان، حمایت و سرپرستی یتیمان، رفع اختلاف بین مسلمانان، عیادت بیماران، پرداخت قرض الحسنه به نیازمندان و... توصیه شده، ثواب و فضیلت های فراوانی برای آن ها بیان گردیده است. در سیرۀ اهل بیت(ع) این گونه خدمات اجتماعی فراوان وجود دارد. در نوشتار حاضر به خدمات اجتماعی اهل بیت(ع) با محوریت موضوع «وقف» می پردازیم. موضوعی که ترویج و توسعۀ آن در روزگار حاضر، می تواند به شکلی هدفمند، بسیاری از مشکلات اقتصادی و فرهنگی جامعه را از میان بردارد. البته پیش از پرداختن به این موضوع، بیان چند نکتۀ مقدماتی لازم است.

مفهوم خدمات اجتماعی

«خدمات اجتماعی»، فعالیتی است حرفه ای که به افراد، گروه ها و جوامع به منظور بالابردن ظرفیت آن ها در انجام تکالیف و وظایف اجتماعی شان در چارچوب اصول و قوانین جامعه، عرضه می شود.[3]

با این تعریف، «خدمات اجتماعی» در ظاهر، مفهوم نوینی به نظر می رسد؛ ولی معنای آن، در اصل با بشر، هم زاد بوده است. چه این که فطرت انسان از ابتدای خلقت او محرک و انگیزۀ وی در مشارکت با دیگران در امور اجتماعی بوده است؛ یعنی بشر در جهت بقای خود و در تبعیت از سرشت خویش، عامل به تعاون و همکاری های اجتماعی بوده است.[4]

علّامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیۀ 200 سورۀ آل عمران، قائل است که مدنیت انسان ریشۀ فطری داشته، بشریت ناچار از تعاون و همیاری است که چنین مشارکتی را می توان از ابتدایی ترین جوامع انسانی و به صورتی کاملاً ساده و بی پیرایه سراغ گرفت.[5]

منابع و متون اسلامی نشان می دهند که دین مبین اسلام، در زمینۀ «خدمات اجتماعی» کامل ترین و وسیع ترین مباحث و مطالب را از زبان وحی و معصومان(ع) بیان داشته است.[6]

مفهوم وقف

«وقف» در لغت به معنای توقف و درنگ کردن است[7] و در اصطلاح فقها، عبارت از عقدی است که ثمرۀ آن، حبس اصل و تسبیل منافع می باشد؛ یعنی صرف کردن مال در جهتی که واقف تعیین کرده است.[8] به بیان روشن تر، وقف، مقدار مالی است که فرد یا افرادی با اختیار خود از مالکیت خویش خارج می کنند تا مورد استفادۀ دیگران قرار بگیرد و منافع آن در راه تأمین نیازمندی های مردم مصرف شود. وقف دارای ارکان، اقسام و شرایطی است.[9]

فضیلت وقف در قرآن و حدیث

وقف یکی از برترین و پردوام ترین مظاهر احسان و نیکوکاری به مردم و خدمت به هم نوعان و کمک به مصالح جامعه و تنظیم امور اجتماعی و اقتصادی است. در آیات قرآن کریم آیه ای به طور صریح و روشن درباره وقف وارد نشده است، بلکه آیاتی چند در این کتاب مقدس مردم را به برّ، احسان، انفاق مال و انجام خیرات دعوت و تشویق کرده اند که شامل وقف نیز می شوند؛﴿لَن تنالُو البِرَّ حَتی تُنفِقُوا مِما تُحِبُون، وَما تنفِقُوا من شی ءٍ فَاِنَّ الله بِه عَلیمُ﴾[10]؛ هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید، و از هرچه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست.

طبق مفاد این آیه، شرط رسیدن به مقام نیکوکاران واقعی، انفاق از اموالی است که موردعلاقۀ انسان است و ازآنجاکه وقف یکی از نمونه های بارز و آشکار انفاق است، می توان گفت وقف، راه رسیدن به مقام نیکوکاران واقعی است.

﴿وَ اَقرِضُوا الله  قرضاً و ما تُقَدِّمُوا لِانفُسِکُم من خیرٍ تَجِدُوهُ عندَ الله هو خیراٌ وَاَعظَمٌ اجراً﴾[11]؛ و وام نیکو به خدا دهید، و هرکارخوبی برای خود از پیش بفرستید آن نزد خدا بهتر و با پاداشی بیشتر باز خواهید یافت.

در این آیه از انفاق در راه خدا با عنوان «قرض الحسنه» یاد می شود. منظور از دادن «قرض الحسنه» به خداوند، همان انفاق های مستحبی است که وقف را هم شامل می شود. خداوند که مالک هستی است، در آیه و بعضی آیات دیگر از انسان که هیچ چیز از خود ندارد، قرض می طلبد تا از این طریق، او را تشویق به انفاق، ایثار و کسب فضیلت این عمل خیر کند، و از این طریق تربیت شود و تکامل یابد.

در روایات امامان معصوم (ع) نیز به صورت های گوناگون تشویق به وقف شده؛ ازجمله پیامبر اکرم(ص) فرموده اند:«إذا ماتَ الإنسانُ انقَطَعَ عمَلُهُ إلّا مِن ثَلاثٍ: إلّا مِن صَدَقَةٍ جاریَةٍ أو عِلمٍ یُنتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٍ صالِحٍ یَدعُو لَهُ؛[12] وقتی انسان بمیرد، عمل او قطع می شود، مگر در سه مورد: صدقۀ جاریه یا علمی که از آن نفع برده شود یا فرزند صالحی که برایش دعا کند.»

همچنین امام صادق (ع) در فضیلت وقف فرموده است:«لَیسَ یتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ الأَجْرِ اِلاّ ثَلاثُ خِصالٍ: صَدَقةٌ اَجراها فی حَیاتِهِ فَهِی تَجْری بَعْدَ موْتِهِ، و سنَّةُ هُدی سَنَّها فَهِی یعْمَلُ بِها بَعْدَ مَوْتِهِ، اَوْ وَلَدٌ صالِحٌ یدْعُو لَهُ؛[13] پس از مرگ آدمی پاداشی به دنبال فرد نمی آید، مگر در سه خصلت: صدقه ای که فرد در زمان حیاتش جاری ساخته که پس از مرگش تا قیامت جاری می ماند؛ و نیز سنّتی که برقرار نموده و در زمان حیاتش به آن عمل می شده و پس از وفاتش به آن عمل می شود. فرزند صالحی که برایش طلب آمرزش کند.»

در حدیث دیگری از امام صادق(ع) نقل است که ایشان فرموده است: «سِتُّ خِصَالٍ ینْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ بَعْدَ مَوْتِهِ: وَلَدٌ صَالِحٌ یسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ یقْرَأُ فِیهِ وَ قَلِیبٌ یحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ یغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ ماءٍ یجرِیهِ وَ سُنَّةٌ حسَنَةٌ یؤْخَذُ بِهَا بَعْدَه؛[14] شش خصلت است که پس از مرگ مؤمن به او نفع می رسد: فرزند صالحی که برایش طلب آمرزش کند و قرآنی که از روی آن خوانده می شود و چاهی که حفر می کند و درختی که غرس می کند و صدقۀ آبی که جاری و مستمر می سازد و سنّت خوبی که پس از آن پیروی شود.»

چنان که از روایات یادشده و نظایر آن برمی آید، از وقف به «صدقۀ جاریه»، تعبیر شده؛ چون کاری است که استمرار دارد و به این جهت، گفته شده: ازجمله شرایط وقف، استمرار و دوام آن است؛ یعنی وقف باید برای همیشه باشد و وقف موقّت، درست نیست.[15]

ضرورت گسترش فرهنگ وقف در جامعه

با گسترش فرهنگ وقف در جامعه، بستر مناسبی برای رشد ارزش های معنوی و الهی ایجاد می شود. اسلام بر سنّت حسنۀ وقف به عنوان یکی از راهکار های مؤثر اعتقادی و فرهنگی برای جبران نیازهای مادی و معنوی جامعه تأکید کرده است. از صدها سال پیش تاکنون، واقفان خیراندیش با اختصاص بخشی از اموال خود برای خدمت مستمر به جامعه در قالب روش پسندیدۀ وقف - که بارزترین و روشن ترین مصداق احسان، انفاق، صدقۀ جاریه، تعاون و باقیاتُ الصّالحات است - منشأ خدمات فراوان علمی، فرهنگی، هنری، رفاهی و بهداشتی در جامعه بوده اند که وجود صدها درمانگاه، بیمارستان، مدرسه، دارالایتام، کتابخانه و هزارها مسجد، قنات، پل، آب انبار و... بهترین گواه و شاهد آن است.

برخی از کارکردهای مهم وقف

بدون شک، وقف دارای کارکردهای مهمی است که در ادامه به دو نمونه از آن ها اشاره می شود:

1. فقرزدایی

شاید بتوان مهم ترین کارکرد و اثر وقف را از میان بردن فقر در جامعۀ اسلامی دانست. جایگاه این موضوع در متون اسلامی به خوبی روشن است که اسلام خواهان زدودن تمام جوانب و زوایای فقر در جامعه و نیز به دنبال رفاه عمومی در حد معقول و مشروع است.[16] از این رو، ساماندهی معیشت و استفادۀ درست از امکانات زندگی، از جمله مسائل مهم در رسالت پیامبران الهی (ع) است.

امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیهِمْ أَنْبِیاءَهُ لِیسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یذَکرُوهُمْ مَنْسِی نِعْمَتِهِ... وَ یرُوهُمْ آیات الْمقْدِرَةِ منْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَایشَ تحْییهِمْ؛[17]

خداوند فرستادگان خود را در میان مردمان برانگیخت، و پیامبران خویش را پیاپی روانه کرد، تا آنان را به رعایت میثاق فطری (الهی) وادارند، و نعمتهای فراموش شده خدا را به یاد آنان آورند... آیات بهنجار آفرینش را به مردمان بنمایانند، یعنی سقف افراشته آسمان، و مهد گستردۀ زمین، و نعمتها و وسائل زندگی که حیات مردمان را تأمین می کند».

اسلام برای اجرای عدالت اجتماعی، تعدیل و توزیع ثروت و از میان بردن مظاهر فقر در جامعه، قوانینی چون خمس و زکات را وضع کرده و درعین حال، ثروتمندان را به انفاق و ایثار تشویق کرده تا به فقرا و تهیدستان کمک شود.

جامعه مانند درختی است که ثروت ها باید به صورت مواد غذایی از آوندها و مجاری تغذیۀ آن بالا رفته، به تمامی سلول ها، حتی سلول هایی که در زوایای یک برگ لمیده اند، برسد، وگرنه به تدریج شاخه های آن رو به زردی گراییده، درخت خشک می شود.[18]

تحقق این مهم به ترویج انفاق های مستحبی چون وقف وابسته است.[19] بنابراین، بسیاری از برنامه ها و سیاست گذاری های اجتماعی اسلام، بر مبنای وقف استوار شده است.[20]

گرچه وقف از واجبات نیست؛ ولی اسلام فوق العاده به آن اهمیت داده است. در واقع، تشویق اسلام به انجام وقف و اقدام پیشوایان بزرگ به آن، بخش قابل توجّهی از اموال را از شکل خصوصی خارج ساخته، به آن رنگ عمومی می بخشد که در نهایت، در خدمت رسانی به توده های عظیم اجتماع به کار گرفته شده است و این خود گامی مهم برای توزیع عادلانۀ ثروت به شمار می آید؛[21]

2. زیربنای عدالت اجتماعی

رسیدن به عدالت اجتماعی و اقتصادی، از جمله اهداف نظام توزیعی اسلام است.[22] بنابراین، اهتمام فوق العادۀ اسلام به مسئلۀ عدالت اجتماعی در هر شکل و هر صورت و انواع تأکیداتی که دربارۀ آن به کار رفته است، نشان می دهد که اسلام تا چه اندازه در این مسئلۀ مهم انسانی و اجتماعی، حساسیت دارد، اگرچه با نهایت تأسف، میان عمل مسلمانان و این دستور عالی اسلامی، فاصله از زمین تا آسمان است و همین نقیصه، یکی از اسرار عقب ماندگی آن هاست.[23]

بدین ترتیب، سمت وسوی ترسیم چارچوب تئوریک بسیاری از کتاب های متعدد فقهی هم چون «کتاب وقف» و مسائل حقوقی و مالی، با تمام ریزه کاری هایش، بر اساس تأمین و عدالت اجتماعی صورت پذیرفته، نشان می دهد تا چه اندازه اسلام برای این مسائل اهمیت قائل است.[24]

البته تحقق عدالت اجتماعی در بسیاری از موارد هم چون وقف، نیاز به چشم پوشی از منافع شخصی، ایثار و فداکاری دارد و این امر بدون انگیزه های مذهبی و ایمان دینی میسر نیست.[25] به تعبیر روشن تر، در نظر ابتدایی وقف مال، چیزی جز «کم کردن» مال نیست و این همان نظر کوته بینانۀ شیطانی است؛ ولی با دقت و دید وسیع، واضح می شود که سنّت حسنۀ وقف، ضامن بقای جامعه، تحکیم عدالت اجتماعی، کم کردن فاصلۀ طبقاتی و پیشرفت همگانی است و مسلّماً با پیشرفت اجتماع، افرادی که در آن جامعه زندگی می کنند نیز در رفاه و آسایش خواهند بود. این همان نظر واقع بینانۀ الهی است.[26] از این رو، اهتمام معصومان(ع) به امر وقف و پیشگام بودن در این کار خیر، ناظر بر [امکان] تحقق عدالت اجتماعی در جامعۀ اسلامی است.[27]

از این رو، امیر مؤمنان علی(ع) بیش تر درآمدهای کشاورزی و تولیدی خود را برای تهیدستان، نیازمندان و بردگان جامعه هزینه می کرد[28] و در بسیاری از مواقع با وقف، این درآمدها را در خدمت افراد قرار می داد.[29]

ضرورت مالکیت واقف، پیش از وقف

نکته ای که نباید از آن غفلت ورزید این که وقف ها و صدقه های اهل بیت(ع)، از ملک شخصی خودشان بوده که از راه های گوناگون جزء اموالشان به حساب می آمد و اگر ملک شخصی آن ها نبود، نمی توانستند وقف کنند؛ چراکه به طور قطع وقتی انسان می تواند تمام یا قسمتی از اموال خود را در راه خدا و وقف استفاده نماید که ملک شخصی او باشد. وقتی پیامبر اکرم(ص) در غابه (جایی نزدیک مدینه، در راه شام) کنار چاه رسید، مسلمانان گفتند: ای رسول خدا! آیا این چاه را مصادره نمی کنید؟ فرمود: خیر؛ ولی کسی این چاه را بخرد و بهای آن صدقه داده شود. «طلحة بن عبیدالله» آن را خرید و وقف کرد.[30]

بنابراین، وقف کردن چیزی وابسته به ملکیت خصوصی آن است که اگر شخصی مالک چیزی نباشد، نمی تواند آن را وقف کند. همان گونه که در کتب فقهی آمده است، واقف باید مالک باشد تا بتواند به دیگری تملیک کند.[31]

موقوفه های پیامبر اکرم(ص)

پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) در زمان حیات گهربار خود، نه تنها در پی احسان و نیکی به اطرافیان و مسلمانان بودند؛ بلکه به جهت آینده نگری و تأمین منافع و مصالح مسلمانان، به طور عملی به دیگران سنّت نیکوی وقف را آموزش می دادند. تاریخ اسلام آکنده از موقوفات و صدقات ارزشمند این بزرگواران است که مطالعۀ آن ها ضرورت و اهمیت طرح بحث وقف را نمایان می سازد. اگر این سنّت زیبا مورد تبلیغ و ترویج قرار گرفته، همگان به آن هدایت و تشویق شوند، آثار مثبت و ماندگار دنیوی و ثمرات اخروی فراوانی نصیب واقف خواهد شد.

«مخیریق» عالِم یهودی در روز شنبه که پیامبر اکرم(ص) برای جنگ در احد رفتند، او به یهودیان گفت: به خدا قسم! شما می دانید که محمد پیامبر است و نصرت و یاری او بر شما فرض و واجب. آن ها بهانه آوردند که امروز شنبه است. گفت: دیگر شنبه معنایی ندارد! سلاح خود را برداشت و همراه رسول خدا(ص) به میدان جنگ آمد و کشته شد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: مخیریق بهترین یهودی است. وقتی مخیریق از مدینه به احد می رفت، گفت: اگر کشته شدم، اموال من مال محمد(ص) است که در راه خدا صرف کند. آن اموال منشأ اصلی صدقات پیامبر (ص) شد. اموال مخیریق هفت مزرعه بودند، به نام های: میثب، صافیه، دلال، حسنی، برقه، اعواف و مشربۀ ام ابراهیم که مادر ابراهیم (فرزند پیامبر(ص)) در این منطقه سکونت داشت و پیامبر اکرم(ص) به آنجا می آمد.[32]

موقوفه های آن حضرت منحصر در این هفت باغ نبود؛ بلکه در کتب تاریخ، زمین های دیگری را به نام «صدقات الرسول(ص)» ذکر کرده اند.[33] علامه مجلسی(ره) به نقل از «مناقب» ابن شهرآشوب و «ارشاد» شیخ مفید (ره) نقل کرده است که هنگام فتح بنی النضیر، رسول خدا(ص) اموال (زمین ها، باغ ها و خانه های) بنی النضیر را میان مهاجرین تقسیم کرد و به حضرت علی(ع) دستور داد که سهم رسول خدا(ص) را تحویل بگیرد و آن ها را صدقه قرار دهد.[34] شایان ذکر است که مراد این محقق بزرگوار از صدقه، وقف است؛ زیرا آن ها اصطلاح علمای اهل سنّت را قبول نداشته اند.[35]

موقوفه های امام علی(ع)

امیرالمؤمنین(ع) موقوفه هایی داشتند که محدثان و مورخان نام آن ها را در تاریخ ثبت کرده اند و این موقوفات از اموال و دارایی شخصی آن حضرت بود. امام صادق(ع) نقل می فرمایند که امیرالمؤمنین(ع) خانه ای در بنی زریق داشت و بدین صورت آن را وقف کرد:«به نام خدای بخشایندۀ مهربان. این است آن چه علی بن ابی طالب آن را در حالی که زنده و کامل بود، صدقه کرده، وقف نمود خانۀ خود را که در بنی زریق دارد، صدقه ای که فروخته نمی شود و هبه نمی گردد تا خدایی که وارث آسمان و زمین است، آن را وارث شود.» حضرت در این خانه خاله های خود را سکونت داد تا مادامی که خود یا اولادشان زنده هستند و وقتی مرگ آن ها فرارسید، برای محتاجین از مسلمانان باشد.[36]

«سویقه» جایی نزدیک مدینه که آل علی(ع) آن جا سکونت می کردند، از جمله صدقات امیرالمؤمنین (ع) بود.[37] آن حضرت زمین و خانۀ خود در مصر و اموالی که در مدینه داشت، وقف اولادش نمود.[38]

«فقیر» و «وادی ترعه» نیز از موقوفات حضرت علی(ع) است.[39] فقیر اسم دو مکانی است در نزدیکی مدینه که آن ها را «فقیران» می نامند و از امام صادق(ع) روایت شده که رسول الله(ص) برای امیرالمؤمنین(ع) چهار قطعه زمین اقطاع نمود: فقیرین، بئر قیس، الشجرة[40] و حرّة الرجلاء که جزء صدقات امام علی(ع) بوده است. نصف آن وقف بوده و نصف دیگر در دست «آل منّاع» از بنی عدی قرار داشته که امام علی(ع) به آن ها بخشیده بود.[41] هم چنین در حرّة الرجلاء دره ای به نام «بیضاء» بود که در آن مزارع و زمین های خالی وجود داشت و از جمله موقوفه های امام بوده است.[42]

«قصیبه» منطقه ای است نزدیک خیبر و مدینۀ منوره که حضرت آن را وقف کردند.[43] در حرّة الرجلاء نیز چهار چاه وجود داشته که جزء صدقات امیرالمؤمنین(ع) بوده، به آن ها «ذات کمات» می گفتند.[44] هم چنین چاه های: ذوات العشراء، قعین، معید و رعوان نیز از موقوفات حضرت بوده است.[45]

وصیت امیرالمؤمنین(ع) در مورد ادارۀ اموال موقوفه

از وصیت های امام علی(ع) در مورد مصرف اموالش بعد از شهادتش این است که حضرت پس از بازگشت از صفّین مرقوم فرمودند: این دستوری است که بندۀ خدا علی بن ابی طالب، امیرمؤمنان در مورد چگونگی تصرف در اموالش به خاطر خشنودی خدا داده است تا از این طریق خداوند وی را قرین رحمت و دمساز بهشت سازد و به او امنیت و آرامش در سرای دیگر را عنایت کند. از آن جمله است: سرپرستی آن به عهدۀ حسن بن علی است که به طور شایسته مصرف یا از آن انفاق کند. اگر برای حسن پیشامدی کرد و حسین زنده بود، او سرپرستی آن را بر عهده بگیرد و به جای وی وظیفه را انجام دهد. پسران فاطمه همان مقدار سهم از این مال دارند که پسران علی. و این که سرپرستی آن را به پسران فاطمه واگذاردم، به خاطر خدا و به خاطر تقرّب به رسول الله(ص) و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندی اش و با کسی که این اموال در دست اوست، شرط می کنم که اصل مال را حفظ کند و تنها از میوه و درآمدش در آن راهی که به او دستور داده ام، انفاق نماید و از نهال های نخل چیزی نفروشد تا همۀ این سرزمین یکپارچه زیر پوشش نخل قرار گیرد و آباد شود.[46]

امام صادق (ع) می فرمایند: امام علی(ع) بندۀ خدا بود. خدا بهشت را برای او واجب کرد. مالش را در راه خدا صدقه قرار داد که بعد از او فقرا استفاده کنند و گفت: خدایا! این مال را برای این جهت صدقه قرار دادم که آتش را از صورتم و صورت مرا از آتش دوزخ دور سازی.[47]

موقوفه های حضرت زهرا(ع)

از جمله اهل بیت(ع) که موقوفات آن ها ثبت شده، حضرت زهرا(ع) است. محمد بن علی شافعی، از عبدالله بن حسن روایت می کند که گفت: عده ای از اهل بیت(ع) به من خبر دادند که فاطمه دختر رسول خدا(ص) و علی(ع) اموال خود را بر بنی هاشم و بنی المطلب وقف کردند و دیگران را نیز در ردیف وقف شدگان بر آن ها داخل نمودند.[48]

أبی مریم گوید: از امام صادق(ع) دربارۀ صدقۀ رسول خدا(ص) و علی بن ابی طالب(ع) سؤال کردم، فرمود: برای ما حلال است. حضرت فاطمه(ع) صدقات خود را بر بنی هاشم و بنی عبدالمطلب قرار داد.[49]

وقف نامه ای از حضرت زهرا(ع)

حضرت زهرا(ع) هنگام شهادت وصیت نامه ای در مورد باغ های مخیرِیق - که شرح آن در املاک و دارایی های پیامبر اسلام(ص) گذشت- تنظیم و تولیت این وقف را که شرعاً در دست او بود، به امیرالمؤمنین و بعد از او به ترتیب به امام حسن و امام حسین(ع) واگذار نمود که متن وصیت نامه این گونه است:

«به نام خداوند بخشایندۀ مهربان. این چیزی است که فاطمه دختر محمد(ص) به آن وصیت کرده است. فاطمه وصیت می کند که باغ های هفتگانه اش؛ عواف، دلال، برقه، میثب، حسنی، صافیه و مشربۀ ام ابراهیم،[50] در دست علی بن ابی طالب(ع) باشد. اگر علی(ع) وفات کرد، در دست حسن و بعد از او در دست حسین(ع) و پس از وفات او در دست بزرگ ترین فرزندان من. خدا بر این امر شاهد است و مقداد بن اسود کندی و زبیر بن عوام بر آن گواه هستند و علی بن ابی طالب این (مکتوب) را نوشته است».[51]

موقوفه های امام صادق(ع)

شیخ کلینی (ره) در «اصول کافی» می نویسد: یزید بن سلیط می گوید: امام هفتم، موسی بن جعفر(ع) وصیت فرمود و ده نفر را گواه گرفت... تا آن جا که می نویسد... امام وصیت کرد تولیت ثلث موقوفۀ پدرم (امام صادق (ع)) و ثلث خودم نیز با او (فرزند امام هفتم(ع)) است. از این که حضرت فرمود: تولیت ثلث موقوفۀ پدرم، معلوم می شود که امام صادق(ع) نیز موقوفاتی داشتند.[52]

وقف نامۀ امام کاظم(ع)

حضرت موسی بن جعفر (ع) زمینی به این صورت وقف کردند: «این است آن چه موسی بن جعفر وقف نمود (که مشتمل است بر) همۀ زمین خود که در فلان مکان واقع شده و حدود زمین نیز... است که به طور کلی: درخت های خرما، زمین، قنات، آب، آسیاب، حریم، حقوق، حق آب زمین، پستی، بلندی، عرض، طول، میدان جلوی باغ، نهرهای کوچک و بزرگ، مرغزارها آباد و خراب، همه را وقف نموده است. متولی وقف، درآمد آن را (پس از کسر کردن مخارج مزرعه و سی عدد درخت خرما برای فقرای آبادی) میان فرزندان فلان[53] تقسیم کند؛ برای هر مرد دو برابر سهم زن. بنابراین، اگر یکی از دختران موسی ازدواج نمود، سهمی در این صدقه ندارد».[54]

پی نوشت ها:

[1] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1407ق، ج 2، ص 166.

[2] همان، ج 2، ص 163.

[3] مقدمه ای بر خدمات اجتماعی در اسلام، محمد زاهدی اصل، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، 1382، چاپ دوم، ص42.

[4] ر.ک: خدمات اجتماعی در اسلام، نورالله علیدوست خراسانی، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، تهران، 1397ش، ص15.

[5] ر.ک: تفسیر المیزان ، علّامه سید محمدحسین طباطبایی، مترجم: سید محمدباقر موسوی همدانی، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 4، ص 143.

[6] ر.ک: خدمات اجتماعی در اسلام، صص38-299.

[7] لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، چاپخانهٔ دانشگاه تهران، 1359 ش، مدخل «وقف».

[8] جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، محمدحسن نجفی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1404ق، ج 28، ص 3.

[9] ر.ک: شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، محقق حلی، اسماعیلیان، قم، 1408ق، چاپ چهارم، ج 1، ص 350؛ المبسوط، شیخ طوسی، المکتبة المرتضویه، تهران، 1387 ش،ج 3، صص 292 – 301؛ جواهر الکلام، ج 28، ص 51؛ تحریر الوسیله، سید روح اللّه موسوی خمینی، ترجمه: علی اسلامی، نشر دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 3، شرایط وقف، ص 122؛ منهاج الصالحین، ابوالقاسم موسوی خوئی، مدینۀ العلم، قم، 1410ق، ج 2، ص 262، مسئله 1112 و 1113؛ العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، نشر اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، 1370ش، ج 6، ص 340.

[10] آل عمران/92.

[11] مزّمل/20.

[12] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1407ق، ج2، ص22.

[13] همان، ج6، ص293.

[14] همان، ج71، ص 257.

[15] شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، نجم الدین جعفربن حسن حلی، محشی: صادق حسینی شیرازی، نشر استقلال، تهران، 1383ش، چاپ ششم، ج1، ص448.

[16] شهید صدر(ره) در این باره می نویسد: «مسئولیت دولت و نظام اسلامی، به جز تأمین نیازهای حیاتی و ضروری افراد، این است که یک سطح زندگی متناسب با شرایط و مقتضیات روز را برای افراد تضمین نماید و آن ها را به یک حد از رفاه (عمومی) برساند.» وی یکی از ابزار مهم دولت اسلامی برای تحقق این هدف را کفالت همگانی مسلمانان در برابر یکدیگر (احساس مسئولیت متقابل و عمومی) ذکر می کند. (اقتصاد ما، شهید سید محمدباقر صدر، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1357ش، ج 2، صص 322- 319).

[17] نهج البلاغه، خطبه 1، بخش نهم، بعثت پیامبران.

[18] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مدرسة الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، 1377ش، ج 1، ص 335.

[19] اسلام در یک نگاه، ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مدرسة الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ اول، 1383ش، ص 88.

[20] همان، ص 89.

[21] همان.

[22] دائرة المعارف فقه مقارن، جمعی از فضلای حوزه، مدرسة الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ اول، 1427ق، ج 2، ص 344.

[23] برگزیده تفسیر نمونه، ناصرمکارم شیرازی، تنظیم: احمدعلی بابایی، نشردارالکتب اسلامیه، تهران، 1386ش، ج 1، ص 463.

[24] خطوط اقتصاد اسلامی، ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مدرسة الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ اول، 1360ش، ص 23.

[25] دائرة المعارف فقه مقارن، ناصر مکارم شیرازی، تهیه و تنظیم جمعی از فضلا، انتشارات مدرسة الامام علی بن ابی طالب (ع)، قم، چاپ اول، 1427ق، ج 2، ص281.

[26] اسلام و کمک های مردمی، ناصر مکارم شیرازی، تهیه و تنظیم: بانو ج. فرازمند، نشر نسل جوان، قم، 1383ش، چاپ اول، ص 52.

[27] پیام امام امیرالمومنین (ع)، ناصر مکارم شیرازی، تهیه و تنظیم جمعی از فضلا، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386ش، چاپ اول، ج 9، ص 294.

[28] همان، ص 74؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، چاپ اول، 1404ق، ج 15، ص 147.

[29] الکافی، ج 5، ص 65.

[30] المغازی، محمد بن عمربن واقد واقدی، تحقیق: دکتر مارسدن جونز، دفتر تبلیغات اسلامی، رمضان 1414 ق، ج 1، ص 547.

[31] به عنوان نمونه ر.ک: شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن الحسن الحلّی، ج 2، کتاب الوقف، ص 212، فی الشرائط.

[32] المغازی، ج 1، صص 262 و 263؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، السمهودی، تحقیق و تعلیق: محمد محیی الدین، دارالکتب العلیمة، بیروت، چاپ چهارم، 1414ق/1986م، ج 3، صص 289-288.

[33] معجم البلدان، یاقوت حموی، دار بیروت للطباعة و النشر، 1408 ق/1988 م، ج 1، ص 512؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ چهارم، 1414ق، ج 4، ص 1210.

[34] مقدمه مرأة العقول فی شرح اخبار الرسول(ص)، علامه مرتضی عسکری، دارالکتب الاسلامیه، 1404ق/1363ش، ج 1، ص 127؛ معالم المدرستین، ج2، ص 3 و 141.

[35] عسقلانی: بعضی از علمای اهل سنت اموال رسول خدا (ص) را که بعد از رحلت آن حضرت مانده بود، صدقه نامیده و تمام اموال را به نام «صدقات رسول خدا (ص)» ذکر می کنند، به دلیل حدیثی که ابوبکر نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: «نحن معاشر الانبیاء لانورث ما ترکناه صدقة». فتح الباری فی شرح صحیح بخاری، احمد بن حجر العسقلانی، دارالمعرفة، بیروت، ج 6، ص 150.

[36] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1409ق، ج 13، ص 304، ح 4؛ نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، محمدباقر محمودی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، ج 4، ص 6.

[37] معجم البلدان، ج 3، ص 386.

[38] نصب الرایه لأحادیث الهدایه، عبدالله بن یوسف زیلعی، مؤسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان،1387 (کتاب الکترونیکی)، ج 3، ص 478.

[39] تاریخ المدینه، عمر بن شبه نمیری، تحقیق: فهیم محمد شلتوت، دارالفکر، قم، 1410ق، ج 1، ص 226.

[40] وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، علی بن عبد الله بن أحمد الحسنی الشافعی، نور الدین أبو الحسن السمهودی، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1419ق، چاپ اول، ج 4، ص 1282.

[41] همان، ص 1186؛ عمدة الاخبار فی مدینة المختار، احمد بن عبدالحمید عباسی، نشر اسعد درابزونی الحسینی، قاهره، 196ق، ص 305.

[42] همان.

[43] تاریخ المدینه، ج 1، ص 225.

[44] همان، ص 224.

[45] نویسندۀ تاریخ المدینه و صاحب «احقاق الحق» درباره موقوفه های حضرت، مواردی را این گونه نقل می کنند: در جلد 8، ص 584 از سهمودی نقل کرده که چشمه هایی که وقف فرموده عبارت اند از: عین البحیر، عین ابی نیزر، عین نولا، بغیغات، عین خیف الاراک، عین خیف لیلی و عین خیف بسطاس و در ص 585 عین بغیغه و ابی نیزر را از «معجم البلدان» نقل کرده است. (احقاق الحق و ازهاق الباطل، قاضی نورالله شوشتری، مکتبة الاسلامیه، تهران، 1396 ق، ج8، صص 592-583.

[46] نهج البلاغه، سید رضی، تصحیح: صبحی صالح، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، نامه 24.

[47] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، حسین بن محمدتقی نوری، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1408ق، ج 2، ص 511.

[48] السنن الکبری، ابوبکر البیهقی، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1424ق، ج 6، ص 161.

[49] فروع کافی، محمدبن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی، ترجمه: گروه مترجمان، ویرایش محمدحسین رحیمیان، نشر قدس، قم، 1391ش، ج 7، ص 48، ح 2 و 4؛ بحارالانوار، ج 43، ص 235؛ وسائل الشیعة، ج13، ص 294، ح 8.

[50] باغی که مادر ابراهیم «ماریه» همسر رسول خدا(ص) در آن سکونت داشت که به نام او نامیده شده است.

[51] من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج 4، ص 180، ح 13؛ وسائل الشیعه، ج 13، ص 311.

[52] اصول کافی، ج 1، صص 156-253، ح 15.

[53] در بعضی از نسخه ها به جای فلان، موسی ذکر شده است.

[54] وسائل الشیعة، ج 13، ص 314، ح 5.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان