محمد هاشمی در این گفتوگو از خاطرات آن روزها در نوفللوشاتو تا لحظه فرود پرواز انقلاب در فرودگاه مهرآباد سخن گفت؛ متن این گفتوگو به شرح ذیل است:
شما از جمله افرادی بودید که در دوران حضور امام(ره) در نوفل لوشاتو در کنار ایشان بودید. از مهمترین لحظات آن روزها بفرمایید؟
امام(ره) 117 روز در نوفل لوشاتو حضور داشتند که من 114 روز آن را در خدمت ایشان بودم. وقتی که میخواستند امام(ره) را از نجف بیرون کنند ایشان با همراهانشان شب به مرز کویت رفتند، اما کویتیها حضرت امام را راه ندادند ولی به همراهان ایشان ویزا دادند؛ به همین دلیل همگی شب به بصره برگشته و در هتلی اقامت کردند. امام(ره) از آن هتل به نوهشان، پسر آقا مصطفی، گفتند که به من (محمد هاشمی) که در آمریکا بودم، اطلاع بدهد و جریان را بگوید. وی به من زنگ زد و جریان را تعریف کرد و گفت امام(ره) فرموده فردا هر جا رفتیم شما را در جریان میگذاریم. من دیدم فردا خبری نشد و پسفردا به من خبر دادند که امام(ره) به پاریس رفتهاند و من هم وسایلم را جمع کردم و به سمت پاریس حرکت کردم.
در آنجا که بودیم دانشجوها برای دیدار امام(ره) آمده بودند و میخواستند پیامی از امام(ره) بگیرند. ایشان به من فرمودند تو نمیتوانی با آنها بروی بلکه باید اینجا باشی و مژده آزادی اخوی (آیتالله هاشمی رفسنجانی) را که آن زمان زندان بودند، به من بدهی. من هم گفتم آقا من نمیخواهم بروم و خدمت شما هستم و این بچههای دانشجو میخواهند بروند و از شما پیام میخواهند.
حضور 117 روزه امام(ره) در نوفل لوشاتو چه تأثیری در تسریع روند پیروزی انقلاب داشت؟
واقعا این 117 روزی که امام در نوفل لوشاتو بودند خیلی از قضایای انقلاب به گونه دیگری پیش رفت. یکی از کارهایی که امام(ره) در مدت حضور خود در آنجا کردند این بود که اسلامی بودن نهضت و انقلاب را تثبیت کردند و نشان دادند که این یک نهضت انقلابی اسلامی است و چپ، راست، ملی و... نیست، حتی زمانی که آقای سنجابی از سران جبهه ملی به آنجا آمدند و میخواستند با امام(ره) ملاقات کنند امام(ره) تا وقتی که بیانیه آنها را ندیدند اجازه ملاقات ندادند و به آنها گفتند که باید تأکید کنید که این نهضت، اسلامی است و آنها هم یک متن سه خطی نوشتند که البته امام(ره) از آن متن ایراداتی گرفتند و اصلاحاتی در متن آنها صورت دادند و مجددا به آقای سنجابی دادند و وقتی سنجابی آن متن اصلاح شده را امضا کرد ملاقات صورت گرفت.
دومین اقدام مهم امام(ره) در آن روزها این بود که تا آن زمان هیچ وقت جنایات شاه و دستگاه پهلوی اینگونه برای دنیا بیان نشده بود. امام(ره) آنجا هر روز سخنرانی داشتند و لااقل صدها خبرنگار از کشورهای مختلف آنجا بودند و گزارش و مطلب تهیه میکردند و به سراسر جهان میفرستادند و بحث یک کشور و دو کشور نبود؛ یعنی ایشان واقعا جنایات شاه و غیر مشروع بودن حکومت پهلوی را در دوران حضور در نوقل لوشاتو ثابت کردند.
درباره تصمیم امام(ره) برای بازگشت به ایران و چگونگی رسیدن امام(ره) به این تصمیم سرنوشتساز بفرمایید؟
به امام(ره) پیغام دادند که نماینده آقای کارتر و نماینده آقای ژیسکار دستن میخواهند با ایشان ملاقات کنند؛ امام(ره) فرمودند بیایند. ساعت حدود 10، 10:30 شب بود که نماینده کارتر و نماینده ژیسکار دستن برای ملاقات با امام(ره) آمدند. در آنجا نماینده کارتر یک مقدار پررویی کرد و به امام(ره) گفت شما در امور ایران دخالت نکنید و کاری به این مسائل نداشته باشید که ایشان هم به وی جواب خیلی تندی دادند و فرمودند: من هنوز به مردم نگفتم که با آمریکاییها چهکار کنند، اما اگر لازم باشد میگویم. این فرد هم خیلی جا خورد، اما نماینده ژیسکار دستن از این در وارد شد که اگر جای شما بد است ما شما را از اینجا منتقل میکنیم. حرف هر دو آنها این بود که الان ایران نروید و ایران برای شما خطر است. به محض اینکه این دو نماینده پایشان را از خانه امام(ره) بیرون گذاشتند امام(ره) فرمودند اعلام کنید ما به ایران میرویم. بعد که تحلیلشان را پرسیدیم فرمودند آمریکاییها که دوست من نیستند و وقتی به من میگویند شما به ایران نرو معلوم است که قصد توطئه کردن دارند و اگر من ایران باشم نمیتوانند توطئه خود را عملی کنند. بعد هم همانطور که میدانید و معلوم شد ژنرال هایزر به ایران آمده بود تا مقدمات انجام یک کودتا را طراحی کند.
شما از کسانی بودید که در پرواز پاریس ـ تهران حضور داشتید چه خاطرهای از آن پرواز به یاد دارید؟
در آن زمان ایران ایر اعلام کرد چون بختیار دستور بستن فرودگاه را داده نمیتواند پرواز را انجام دهد؛ لذا قرار شد یک هواپیما را چارتر کنیم و یک بوئینگ 747 را از ایر فرانس چارتر کردیم و 450 اسم به آنها دادیم. دو یا سه روز مانده به پرواز، از طرف ایرفرانس اطلاع دادند که ما نمیتوانیم 450 مسافر ببریم و تنها میتوانیم 150 مسافر را همراه ببریم و بقیه آن را میخواهیم بنزین بگیریم که اگر به هر دلیلی نتوانستیم در تهران فرود بیاییم بتوانیم امام را به پاریس بازگردانیم.
البته تعداد کسانی که میخواستند در پرواز امام(ره) حضور داشته باشند حتی بیش از 450 نفر بود. در بین این 450 نفر، تنها 150 نفر خبرنگار بودند. منتها متقاضی خیلی زیاد بود. خدمت امام(ره) رفتیم و جریان را تعریف کردیم. امام(ره) چهار اسم را به ما دادند و فرمودند این چهار نفر در هواپیما باشند و بقیه را خودتان تصمیمگیری کنید. به همه اعلام کردیم باید از این تعداد، 300 نفر کم کنیم و اگر کسی داوطلب است بگوید وگرنه ما ناچاریم یک عده را کم کنیم. ابتدا تعداد خبرنگاران را نصف کردیم و از 150 به 75 رساندیم. یک پرواز دیگر هم بود که آن را گرفتیم که جدا از پرواز ما، شب بعد از پرواز امام(ره)، حرکت میکرد و گفتیم یک عده هم با این پرواز بیایند. بالاخره با هر سختی که بود این 150 همراه را لیست کردیم و ساعت 1 بامداد به وقت پاریس بود که پرواز کردیم تا حدود 9 صبح به تهران برسیم. تا مرز شرایط پرواز آرام و عادی بود، اما به مرز که رسیدیم خلبان اعلام کرد کسی از جایش تکان نخورد. همه وحشت کردند که چه اتفاقی خواهد افتاد. هواپیمای 747 دو طبقه است و ما امام(ره) را به طبقه بالا بردیم و دو نفر هم جلوی پلهها ایستادند تا کسی بالا نرود. وقتی به تهران رسیدیم حدود نیمساعت هواپیما روی فرودگاه دور میزد و فرود نیامد. ما که از بالا فرودگاه را نگاه میکردیم میدیدیم فرودگاه مملو از پلیس است. زمانی که هواپیما نشست و آمدند پلهها را به هواپیما برای خروج افراد وصل کنند هواپیما دوباره حرکت کرد. ما که نمیدانستیم چه اتفاقی افتاده است در آن لحظه وحشت کردیم اما هواپیما صد متر جلوتر ایستاد و معلوم شد که به خلبان گفتهاند جلوتر بایستد.
زمان خروج مسافران هم، اول حاج احمد آقا پایین آمد و داخل سالن رفت و به همراه آقایان پسندیده، مطهری و صباغیان به داخل هواپیما برگشتند و امام(ره) را پایین آوردند و امام(ره) هم به سمت بهشت زهرا(س) رفتند و آن سخنرانی معروف را انجام دادند.
29212