معاهده عدمتجاوز (Non-aggression Treaty) یادآور «جامعه امنیتی کثرتگرا» (Pluralistic Security Communities) است که توسط «کارل دویچ» (Karl Deutsch) از دانشمندان علوم سیاسی، مطرح شده و چارچوبی است که کشورهای مستقل را از تجاوز به خاک یکدیگر در روابط دوجانبه برحذر میدارد. «مجمع گفتوگوی منطقهای» (Regional Dialogue Forum) نیز تشکلی منطقهای است که کاهش تنشها و گفتوگو بهمنظور دستیابی به سازوکار بومی برای حل و فصل مسائل خلیجفارس را دنبال میکند. طرح «مجمع گفتوگوی منطقهای» خواستار یافتن راهکاری پایدار برای حل اختلافات و تنشزدایی در منطقه بود و محمدجواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران در توضیح این طرح اعلام کرده بود «آنچه برای منطقه ما از نهایت درجه اهمیت برخوردار است، صرفا حل مناقشه کنونی بین همسایگان جنوبی ما در حوزه خلیجفارس از طریق دیالوگ و گفتوگو نیست، بلکه فراتر از آن، منطقه نیازمند مکانسیم پایدار (Sustainable Mechanism) برای مشاوره، مذاکره و حل اختلاف است.»
وزیر امور خارجه ایران در توضیح این مکانیزم پایدار به توافق 1975هلسینکی (Helsinki) اشاره کرده بود. توافق هلسینکی موفق شده بود در دوران جنگ سرد (Cold War)، از تنشهای بین کشورهای غربی و کشورهای بلوک شرق بکاهد. این طرحها از این دیدگاه ایران نشات میگیرد که امنیت در این منطقه از رهگذر مشارکت همه کشورهای عضو منطقه حاصل خواهد شد و نظم امنیتی پایدار (Sustainable Security Order) برای منطقه بدون مداخله خارجی محقق میشود. در واقع در شکل ایدهآلی سخن از «گفتوگو میان کشورهای منطقه» و گذار به مرحله و الگویی بادوام است که امنیت منطقه از طریق «کشورهای منطقه و بدون مداخله خارجی» تامین شود. این طرح با نگاه اول و شرایط حاکم بر روابط میان کشورهای منطقه بسیار آرمانی مینماید؛ ولی طرحی است که میتواند در صورت اعتمادسازی تدریجی و گام به گام محقق شود.
در حال حاضر الگوی امنیتی منطقه خلیجفارس به سبب حضور قدرتهای خارجی و حضور قوی آنها با وضعیت «معمای امنیتی» (Security Dilemma) مواجه شده است. الگوی امنیت منطقهای متاثر از الگوی امنیتی قدرتهاست، بنابراین پویشهای (Process) امنیتی منطقه روال عادی خود را طی نمیکند. رقابت بین قدرتهای بزرگ خود به خود باعث تقویت رقابتهای منطقهای موجود محلی در الگوی امنیتی خلیجفارس شده است که بهسختی میتوان این الگو را تغییر داد. نظم کنونی منطقه خلیجفارس مبتنی بر توازن قواست که تاریخ نشان داده این نظم کارآمدی لازم برای حفظ امنیت و ثبات در منطقه را ندارد. این نظم مبتنی بر منطق بازی با حاصل جمع جبری صفر (بازی برد- باخت) (Zero-sum Game) است و بر افزایش قدرت نسبی تاکید دارد و بازیگران براساس وجود ذهنیت منفی نسبت به یکدیگر خواستار تقویت خود و تضعیف قدرت رقیب هستند.
کشورهای عربی حوزه خلیجفارس همواره برای رویارویی با دشمنان احتمالی خود در سایه وجود اختلافات عمیق میان این کشورها و تلاش هر یک از آنها برای برتری سیاسی و نظامی بر یکدیگر، خود را نیازمند حضور نظامی کشورهای غربی به همراه پایگاههای دائمی آنها میبینند؛ از این رو برای بستن قراردادهای تسلیحاتی و ایجاد پایگاههای نظامی غربی در خاک خود با یکدیگر رقابت میکنند. اما وجود ذهنیت با حاصل جمع جبری صفر و وجود ذهنیت مبتنی بر رویکرد رئالیستی (Realism) باعث شده است تا قدرتیابی یک کشور منطقه از سوی مابقی کشورهای حاضر در این مجتمع امنیتی (Security Complex) به معنای تهدید امنیتی تلقی شود و به بیان بهتر شاهد نوعی «معمای امنیت» (Security Dilemma) در منطقه باشیم.
در دولت ابراهیم رئیسی نیز مجمع گفتوگوی منطقهای مطرح شده است و مطابق سازوکار ابتکار صلح هرمز قرار است نشستی به ابتکار دبیر کل سازمان ملل با کشورهای منطقه برگزار شود. اما پرسش اساسی در این میان این است که گفتوگو چگونه میتواند شکل بگیرد؟ از چه سطحی گفتوگو شروع شود و بر چه مسائلی متمرکز شود؟
اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (آ.سه.آن) نمونهای برای همکاری است که کشورهای حوزه خلیجفارس میتوانند از آن تقلید کنند. با این حال، به دلیل ناهمگونی کشورهای عضو آ.سه.آن، این پیمان در برخورد با موارد امنیتی ناتوان است. بعد از کنفرانس 1976 بالی، آ.سه.آن اساسا به یک اتحادیه اقتصادی تبدیل شد. یک نمونه جایگزین دیگر برای همکاری میان کشورهای حاشیه خلیجفارس «کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا»است (CSCE) که پیمانی پیشرو برای امنیت و همکاری در اروپا بود. این پیمان با معاهده 1975 هلسینکی به وجود آمد. CSCE به اعضای ناتو و همچنین امضاکنندگان پیمان ورشو اجازه داد تا درباره نگرانیهای امنیتی خود با یکدیگر گفتوگو کنند.
اصولی همچون عدمتجاوز، پذیرش مرزهای رسمی، تلاش برای رسیدن به راهحلهای مسالمتآمیز در هنگام بحرانها و دخالت نکردن در امور داخلی کشورها از اصلیترین اصول این پیمان (CSCE) هستند. با تاکید بر مواردی همچون همکاری، موضوعات مشترک و عدمتجاوز (The Non-aggression Principle) این مدل میتواند با موفقیت در خلیجفارس به اجرا گذاشته شود و با حضور کشورهای ایران، عراق و اعضای شورای همکاری خلیجفارس به یک پیمان جامع تبدیل شود. کشورهای حاشیه خلیجفارس میتوانند در مورد امنیت براساس همکاری وارد مذاکره شده و با اقدامات متوازنی همچون اعتمادسازی و توافقات کنترل سلاح آن را توسعه دهند. عدماعتماد دلیل اصلی نبود امنیت و ثبات در منطقه خلیجفارس است. اما تجربه مواردی همچون بیانیه دمشق (پیمان 6+2) و شورای همکاری خلیجفارس این نکته را روشن میکند که رسیدن به ساختار امنیت جامع در خلیجفارس در فضای همکاری امکانپذیر است. حتی اگر چارچوبی شبیه CSCEمنجر به یک پیمان دائمی نشود میتواند روابط امنیتی بهتری را در منطقه رقم بزند.
چنین چارچوب امنیتی منطقهای میتواند با گفتوگو میان ایران و شورای همکاری خلیجفارس آغاز شود. گفتوگو میان کشورهای عضو میتواند پیش از آنکه به سطح امنیتی برسد ابتدا در سطح سیاسی انجام شود. پایداری استراتژیک میتواند از طریق اجرای مشترک توافقات و سیاستهای پذیرفته شده از سوی تمامی طرفها در خصوص عراق، یمن، سوریه و لبنان بهدست بیاید. اعضا در این چارچوب امنیتی اولا باید به این اطمینان برسند که مسائل را از طریق جنگ حل و فصل نکنند و در ثانی در امور داخلی یکدیگر مداخلهای انجام ندهند. در خصوص نقش آمریکا در این چارچوب امنیتی در ابتدای امر خیلی ایدهآل خواهد بود که از کشورهای همپیمان آمریکا خواسته شود تا روابط امنیتی و نظامی خود را با آمریکا قطع کنند. این موضوع زمانی درست است که اعتمادسازی به قدر کفایت صورت گرفته باشد و احساس تهدید از جانب اعضا نسبت به یکدیگر وجود نداشته باشد.