راهبردهای تبلیغی امام حسین علیه السلام در جذب حداکثری و دفع حداقلی مخالفان

پس از پیامبر اسلام(ص)، مخالفت با مبانی دین و انحراف از این مسیر وارد مرحلۀ جدی تری شد

راهبردهای تبلیغی امام حسین علیه السلام در جذب حداکثری و دفع حداقلی مخالفان

مقدمه

پس از پیامبر اسلام(ص)، مخالفت با مبانی دین و انحراف از این مسیر وارد مرحلۀ جدی تری شد. در عصر امامان شیعه(ع)، به ویژه امام حسین(ع)، ازیک سو تبلیغات گستردۀ مخالفان با استفاده از ابزار های موجود، نفوذ زیادی در جامعه پیدا کرد؛ به طوری که زندگی روزمرۀ مردم بدون تأثیر این تبلیغات غیرقابل تصور است؛ ازسوی دیگر، موضوع مخالفت با دین و بروز انحرافات جدی در درون جامعۀ دینی توسط به ظاهر باورمندان دینی، به عنوان پدیده ای نوظهور و بدعتی آشکار مطرح شد که برای شخصیتی مانند امام حسین(ع) قابل چشم پوشی نبود. بررسی اوضاع این عصر و چگونگی مواجهۀ امام حسین(ع) با این اوضاع نشان می دهد که نه از لحاظ هویتی و نه از نظر عملکردی، امکان هیچ گونه تعامل و رابطۀ مسالمت آمیز میان این دو، نه تنها وجود نداشت، بلکه امکان پذیر نبوده است؛ اما چیزی که قابل انکار نیست، فرازونشیب های فراوان این تقابل است که می تواند ناشی از عواملی مانند راهبردهای تبلیغی و شیوۀ مدیریتی امام حسین(ع) باشد. با توجه به اهمیت رابطه ای که میان فرهنگ حاکم بر جامعۀ آن عصر و نوع برنامه ریزی تبلیغاتی و مبارزاتی وجود دارد، به کارگیری رسانه های مختلف تبلیغی و شیوه های مؤثر آموزش دینی از جانب حضرت به منظور اشاعۀ مبانی اصیل دینی در جامعه به گونه ای بوده است که بتواند تصور صحیحی از وضعیت موجود و دورنمای مطلوب و راه های مناسب دستیابی به آن را در جامعه ترسیم کند تا از این طریق، آموزه ها و ارزش های دینی با بیشترین اثربخشی در اذهان جامعه ماندگار شود.

یکی از موضوعاتی که تحولات زمان و شرایط مکانی و تجربیات دینی، ما را به تفکر دربارۀ آن سوق می دهد، وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر در تبلیغ دین است. این رسالت، در معارف اسلامی فریضه ای برای مؤمنان و وسیله ای برای رستگاری آنان شمرده شده است.

آنچه از آیات و رویات و سیرۀ امامان معصوم(ع) در این زمینه به دست می آید، آن است که فرمان دادن به نیکی و بازداشتن از بدی ها، تنها یک تکلیف دینی نیست؛ بلکه وظیفه ای انسانی و عقلی است که هرگاه به وسیلۀ اهل آن و با شیوۀ صحیح انجام گیرد، ثمرات ارزشمندی مانند اصلاح همه جانبۀ امور و جلوگیری از تسلط انسان های شرور و دفع ظلم و ستم را به بار خواهد آورد. امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان بهترین و مؤثرترین ابزار مدیریتی در تعلیمات اسلامی مطرح شده است و جامع تر و مؤثرتر از آن در اندیشۀ هیچ قانون گذاری سابقه نداشته و در حقیقت، ضامن اجرای سایر قوانین و مقررات است. این اصل به تک تک افراد جامعه حق نظارت بر اجرای دستورات دین و جلوگیری از تخلفات را می دهد. امام حسین(ع) آن را وظیفۀ حتمی هر فردی دانسته و سرپیچی از انجام این وظیفه را مورد بازخواست و مؤاخذه قرار داده است. با حفظ این اصل بزرگ است که تشکیل عالی ترین جامعۀ بشری امکان پذیر می شود.

با توجه به مطالب فوق معلوم می شود که گسترش نظارت عمومی در شیوۀ تبلیغی اسلام، که با عنوان اصل امر به معروف و نهی از منکر شناخته شده، ابزار قدرتمند راهبردهای تبلیغی است که امام(ع) توجه ویژه ای به آن مبذول داشته و با به کار بستن آن، گام های بلندی به سوی اهداف تبلیغی برداشته است. در این نوشتار کوشش شده تا راهبردهای مختلف تبلیغی ای که امام(ع) برای دستیابی به جذب هرچه بیشتر مخالفان با کمترین میزان دفع و طرد به کار گرفته اند، بررسی گردد و پاسخ روشنی به پرسش های زیر داده شود:

1. مهم ترین راهبردهای تبلیغی امام حسین(ع) در جذب حداکثری و دفع حداقلی مخالفان کدام است؟

2. امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان مهم ترین ابزار، چه نقشی در برنامۀ تبلیغی امام حسین(ع) دارد؟

3. میزان اثربخشی راهبردهای تبلیغی امام(ع) در جذب حداکثری و دفع حداقلی مخالفان چگونه است؟

اوضاع کنونی جوامع دینی نشان می دهد که با وجود کانون های قدرتمند مخالفان و تبلیغات گستردۀ آنان با ابزارهای پیشرفتۀ امروزی، چاره اندیشی هایی که برای خنثا کردن این مخالفت ها و تأثیر آنها شده، نتوانسته است نتیجۀ موردانتظار را داشته باشد. ازآنجاکه دین اسلام به صورت عام و مکتب تشیع به طور خاص کامل ترین شیوۀ زندگی و بهترین برنامۀ تبلیغی را عرضه کرده است، اطمینان داریم که در زمینۀ ارائۀ الگوی تبلیغی برای جذب حداکثری و دفع حداقلی با هدف گسترش دینداری و جلوگیری از دین گریزی نیز راهبردهای اثربخشی ارائه داده است. این تحقیق بر آن است که با بررسی راهبردهای تبلیغی امام حسین(ع) و تشریح و تبیین راه حل ها بتواند الگویی جامع را برای تعامل با مخالفان و دستیابی به اهداف موردنظر ارائه کند.

1. مفهوم شناسی

1-1. مفهوم راهبرد

واژۀ «راهبرد» معادل واژۀ «استراتژی» است و «استراتژی»[1] یک لغت یونانی به معنای «فرماندهی و رهبری» است. معنای سادۀ «استراتژی» عبارت است از یک طرح عملیاتی به منظور هماهنگی و سازمان دهی اقدامات برای دستیابی به هدف استراتژی.[2] اما در اصطلاح، استراتژی (راهبرد) را به «علم و فن توسعه و کاربرد قدرت های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی یک ملت به هنگام صلح و جنگ به منظور تأمین حداکثر پشتیبانی از سیاست های ملی و افزایش احتمال پیروزی و تقلیل احتمال شکست» تعریف کرده اند.[3]

2-1. مفهوم تبلیغ

«تبلیغ» واژه ای عربی است از ریشۀ «ب ل غ» به معنای خبر دادن، اعلام، اخطار، انذار و ابلاغ.[4] «تبلیغ» به مفهوم به انتهای هدف و مقصد رساندن یا انجام دادن کاری در پایان زمان و مکانی معین، و گاهی به معنای به پایان رساندن است .[5] «تبلیغ» در اصطلاح، بیشتر به معنای تبلیغات دینی شهرت یافته و تقریباً معادل دعوت است که معمولاً با اصطلاحاتی چون «وعظ و خطابه» هم مضمون است.[6]

2. راهبردهای تبلیغ

1-2. انتخاب ابزارهای مناسب

کارآمدی طرح های تبلیغی و راهبرد های عملیاتی در مدیریت  بعد از مسئلۀ هدف گذاری و ارائۀ چشم انداز  وابسته به انتخاب ابزار مناسب است. امام حسین(ع) نیز با آگاهی از اهمیت این موضوع، از دو عامل مهم به عنوان ابزار بهره برداری کرده است: امر به معروف و نهی از منکر به عنوان پشتوانه و ضمانت اجرایی؛ و رضایت و خشنودی خدا به عنوان عامل کنترل درونی.

1-1-2. امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر پیشینه ای به قدمت تاریخ حیات انسان دارد. نخستین انسان دعوت کننده به نیکی، حضرت آدم(ع) بود و پس از وی نیز پیام آوران وحی و پیروان آنان در انجام این وظیفۀ مهم تلاش کرده اند. می توان گفت که همۀ حرکت های اصلاحی و دگرگونی های سازنده در جوامع بشری، در پرتو امر به معروف و نهی از منکر آنان تحقق یافته است. اسلام نیز از پیروان خود می خواهد که خود را در برابر جامعه متعهد بدانند و در صورت مشاهدۀ ستم و گناه سکوت نکنند.

امر به معروف و نهی از منکر نقش ارزنده ای در اجرای احکام و حدود الهی دارد و پشتوانۀ محکمی برای تثبیت ارزش ها و ریشه کنی مفاسد اجتماعی است. تجربه نشان می دهد که در طول تاریخ پرفرازونشیب اسلام، هرگاه مسلمانان در برابر هم احساس مسئولیت می کردند و یکدیگر را به اعمال شایسته فرامی خواندند و از بدی ها بازمی داشتند، دیگر دستورات الهی نیز ارزش واقعی خود را در متن جامعه پیدا می کرد و گناه در جامعه کمتر رخ می نمود. بعکس، هرگاه امر به معروف و نهی از منکر به صورت دو ارزش فراموش شده درمی آمد و مورد غفلت یا کم توجهی قرار می گرفت، دیگر احکام الهی اسلام، از قبیل نماز، روزه، زکات و حج نیز هر روز کم رنگ تر و بی فروغ تر می گشت.

امام حسین(ع) در ضمنِ بیان انگیزه های قیام خویش، به این عنصر مهم اشاره می فرماید و آن را محبوب خود می داند: «اللّهُمَ وَانّی اُحِبُّ المعروفَ و اکرهُ المنکَر» و یگانه ابزار برای اصلاح امت اسلامی می شمارد و از اینکه به معروف عمل نمی شود و از منکر جلوگیری به عمل نمی آید، شکوه می کند و مؤمنان را به دلیل ترک این فریضه سزاوار مرگ می داند.[7]

2-1-2. خشنودی خدا

کلیدواژۀ الله  جلَّ جلالُهُ  محور درخشان و نوگرایانه ای است که در اندیشه ها و گفتار و کردار امام حسین(ع) نمایان است. جلب رضایت پروردگار به معنای واقعی، در سرتاسر نهضت آن حضرت درک می شود. امام(ع) در مواضع مختلف، بر محوریت «الله» و مالکیت ذات اقدس او تأکید کرده است:

... ای مردم! اگر شما از خدا بترسید و حق را برای اهل آن بشناسید، این کار بهتر موجب خشنودی خدا خواهد بود؛ و بدانید که ما خاندان پیامبر(ص)، به امامت و رهبری جامعه، از این مدعیان نالایق و عاملان ستم و بیداد شایسته تریم.[8]

امام حسین(ع) در برابر خواست خدای متعال خواسته ای برای خود و اهل بیت پیامبر(ص) تصور نمی کند و همۀ بلاها و رنج های تبلیغ دین را برای جلب رضایت پروردگار و پاداش صابران تحمل می کند. رضایت خدای متعال را رضای خود می داند و دشواری تحمل بلاها و رنج ها را به امید پاداش الهی بر خود و مؤمنان هموار می سازد.[9] امام(ع) اعتقاد به حضور دائمی یک ناظر توانا را عامل مخالفت همگانی در برابر عناصر منحرف و قانون گریز می داند؛ عاملی که می تواند افکار عمومی را به گونه ای متحول سازد که در راه اصلاح جامعه و حکومت، خود را به هر آب و آتشی بزنند.[10]

یادآوری قدرت و عظمت پروردگار و بیم دادن مردم از عواقب شوم مخالفت با فرامین او، ابزاری است که به وسیلۀ آن، جامعه را برضد زمامداران بیدادگر و قانون شکن برمی انگیزاند تا در برابر پیمان شکنی و بدعهدی آنان به پا خیزند و از مخالفت با شیوۀ عادلانه و بشردوستانۀ پیامبر خدا (ص) جلوگیری کنند.

2-2. راهبردهای تبلیغی جذب

1-2-2. رعایت سطح درک و فهم مخاطب
الف) صراحت و شفافیت در بیان اهداف

صراحت لهجه و شفافیت بیان، نخستین راهبرد مهم در امر تبلیغ دین است؛ زیرا هرچه بیان مبلّغ برای معرفی برنامه های دینی صریح تر و هدف آن برای مخاطبان واضح تر باشد، به دلیل درک آسان و سادگی در فهم، افراد بیشتری به آن گرایش پیدا می کنند. استفاده از بیانات پیچیده و رمز گونه و به کار گیری شیوه های نامأنوس فلسفی، یا دنبال کردن اهداف متعدد، تفکیک هدف اصلی را با مشکل مواجه می کند و باعث سردرگمی و دفع مخاطبان می شود.

بیان آشکار هدف ها و نفی انگیزه های مادی، اصل مهمی در راهبرد صراحت و شفافیت از جانب امام(ع) است؛ به طوری که آن حضرت در برابر مردم، خداوند را گواه می گیرد که حرکت اصلاح طلبانه و نهضت ظلم ستیزی او، نه برای رقابت بر سر حکومت و قدرت و نه برای به دست آوردن مال دنیاست؛ بلکه صرفاً به این علت است که نشانه های واقعی دین به مردم عرضه شود و انحرافات به وجودآمده در جامعه اصلاح گردد تا بندگان ستمدیده، از چنگال ستمگران و ورطۀ انحرافات رهایی پیدا کنند و اعمال دینی، احکام و سنت های برزمین مانده دوباره به اجرا درآید.[11] لذا آن حضرت با صراحت و شفافیت، اصول و مبانی حرکت خود را در چهار اصل بنیادین بیان کرده است:

1. بازگشت به اصول واقعی اسلام؛ آنجا که می فرماید: «لِنُری معالمَ من دینک»؛ تا نشانه های دین را نشان دهیم؛ که همان اصلاح در فکرها و اندیشه هاست.

2. تحول اساسی در وضع زندگی معیشتی و اقتصادی مردم: «و تظهر الاصلاح فی بلادک»؛ و اصلاح در سرزمین تو نمایان شود؛ یعنی همان حاکم کردن دستورات اسلام در کشور.

3. تحول اساسی در روابط اجتماعی: «فیأمَنُ المظلمون من عبادک»؛ فراهم کردن محیطی امن برای مردم و مهیا کردن شرایط، به گونه ای که بندگان مظلوم خدا از شر ستمگران در امان باشند.

4. تحولی ثمربخش و اسلامی در نظام های مدنی و اجتماعی: «تُقام المعطلۀ مِن حدودک»؛ آشکار کردن مرزهای فراموش شدۀ دینی و برپا داشتن مقررات تعطیل شده و قانون های شکسته شدۀ اسلام.

ب) ایجاد امکان مقایسه

یکی از راهبردهای تبلیغی امام حسین(ع) مقایسۀ خود و خاندان عترت و صفات و ویژگی هایشان با حکام ظلم و جور بنی امیه بود. هدف آن حضرت، بیدار کردن وجدان های خفتۀ مخاطبان بود تا بتوانند از طریق این مقایسه متوجه حقیت شوند. اظهار نارضایتی از تحولات روزگار و رونق گرفتن میدان داری اشخاص نالایق و تأکید بر استحقاق پیامبر اسلام و خاندانش(ع)، از جمله اقدامات آن حضرت به منظور توانمندسازی افکار عمومی برای مقایسۀ موضع حق و باطل و قضاوت و نتیجه گیری است. ایشان در بیان علت نپذیرفتن بیعت با یزید، با مقایسۀ خصوصیات خود و یزید، چنین بیعتی را غیرممکن دانستند:

ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل آمدوشد فرشتگان و جایگاه رحمتیم؛ خداوند امور را با می گشاید و با ما می بندد؛ و یزید مردی فاسق و شراب خوار، آدم کش و اهل فسق و فجور است؛ ولی ما و شما صبح می کنیم و منتظر می مانیم تا معلوم شود کدام یک برای بیعت و خلافت شایسته تر است.[12]

آن حضرت همچنین در حال احتجاج با مروان بن حکم، به مقایسۀ منزلت خود با جایگاه او پرداخت و فرمود: «قطعاً تو پلیدی؛ و به یقین، من از خاندان پاکی و پاکیزگی ام ».[13]

امام(ع) با معرفی خصوصیات پیشوای راستین جامعه، امکان قضاوت و نتیجه گیری مخاطبان را فراهم کرده است و پیشوای شایسته را عمل کننده به مقررات قرآن، انجام دهندۀ رفتار در چارچوب قانون، حرکت کننده در مسیر عدالت و دادگری، و راسخ در اندیشۀ خدمت به حق و کسب خشنودی خدا دانسته است.[14]

ایشان آشکارا و با تأکید و اطمینان، امامت و رهبری امت را تنها سزاوار کسانی می شمارد که جز به تبعیت از قرآن حکومت نکنند و بر هوای نفس خود تسلط داشته باشند و خود را وقف دین کرده باشند.[15]

هدف از معرفی حاکم لایق به مخاطبان، برخورداری آنان از آگاهی های لازم برای تشخیص حاکم شایسته ای است که باید از آن اطاعت شود تا در پذیرش رهبری واحد دچار سردرگمی نشوند و فریب حاکمان ساختگی و جعلی را نخورند.[16] حکمرانی مطابق قرآن، برپا داشتن عدالت (اجرای کامل عدالت)، تدین به دین حق، و توان غلبه بر خواسته های نفسانی، از جمله ملاک های امام(ع) برای گزینش حاکم شایسته است.

ج) تأکید و تکرار

ازجمله راهبردهای امام حسین(ع) در راستای رعایت تناسب برنامۀ تبلیغی با سطح درک و فهم مخاطب، تأکید بر پیام ها با روش تکرار کردن است. امام حسین(ع) و اهل بیت او در مواضع مختلف با تکرار رابطۀ خود با پیامبر(ص)، با عبارت های گوناگون، به بیان جایگاه و منزلت خود پرداخته اند؛[17] همچنین در جایگاه های مختلف با تکرار عناوینی مانند «إنّا اهل بیت رسول الله»، «انّا من اهل بیت الطهارۀ»، «ابن بنت الرسول»،[18] «نحن اهل بیت محمد » و «ابن بنت نبیکم»،[19] بر رابطۀ خود با پیامبر(ص) تأکید کرده اند.

2-2-2. راهبرد توجه به ریشه ها و زمینه ها

دومین راهبرد مهم برای جذب مخالفان، ریشه یابی و شناسایی زمینه های مخالفت است. غفلت از کانون اصلی و هستۀ مرکزی مخالفت ها و پرداختن به موضوعات فرعی، یکی از اشتباهات راهبردی در مدیریت است. امام حسین(ع) مقدم بر هر امر دیگری به زمینه های مخالفت و ریشه های انحراف توجه کرد و کوشید تا مخاطبان را دربارۀ آنها آگاه کند و از آنها برحذر دارد.

کاربست این راهبرد در تبلیغات امام حسین(ع) در دو مرحله قابل بحث است:

الف) در مرحلۀ اول، حاکم و فرمانروای جامعه را به عنوان مهم ترین و تأثیرگذارترین عنصر در شئونات مردم در نخستین اولویت، و کارگزاران و عوامل او را در اولویت بعدی مورد هدف قرار می دهد؛ زیرا نهاد حاکمیت، چه مثبت و چه منفی، در سوق دادن جامعه به سوی اهداف و مقاصد، دارای نقش کلیدی است. اگر حاکمیت دارای جنبه های مثبت، سازنده، معنوی، الهی و ربانی باشد، قطعاً جامعه به سوی همین مقاصد حرکت می کند و اگر حاکمیت دارای خصلت های منفی باشد، جامعه نیز به سوی همان خصلت ها رهسپار خواهد شد.[20]

امام حسین(ع) ماهیت فرمانروایان اموی را به عنوان رژیم حق ستیز و مطیع شیطان و گریزان از قانون الهی و فرمان برداری خداوند، برملا ساخت؛ کارگردانان اموی را آشکارکنندۀ تبهکاری و بیداد می دانست که مرزهای قوانین و مقررات خدا را به تعطیلی کشانده و سرمایۀ ملی را به انحصار خویش درآورده اند. آن حضرت بهانه جویی، توجیه و تأویل ناروا و برخورد ابزاری با دین را از جمله نمونه های مخالفت آنان با احکام الهی برای دگرگون کردن حلال و حرام خدا عنوان می کند و شایستگی خود را به عنوان زیبنده ترین مردم به تلاش و جهاد خستگی ناپذیر و شجاعانه در راه دگرگونی مطلوب و خداپسندانه، به جامعه و امت اسلامی اعلام می کند.[21]

بی آبرو ساختن بیدادگران و افشاگری جرایم آنان، بخش مهمی از اقدامات حضرت برای تحقق اهداف این راهبرد است. به کار بستن این شیوه در امر و نهی از جانب امام(ع)، نشان می دهد که شیوۀ پاسخ گویی و نوع تقابل اصلاحگر با اصلاح شونده، در صورتی می تواند اثربخش شود که متناسب با اعمال گستاخانه و بی پروای آنان باشد؛ بنابراین امام(ع) ابایی ندارد که یزید را نوجوانی شراب خوار و سگ باز و معاویه را خیانت کار و عامل آلودگی مردم و منکِر اندرزهای الهی معرفی کند تا توجه اذهان عمومی را به این مهم معطوف سازد که چگونه ممکن است رهبری امت محمد(ص) را کسی بر عهده گیرد که شراب می خورد و با افراد فاسق و شرور زمان مصاحبت می کند! ؟ یا اینکه فرد شراب خواری که نمی تواند حتی برای در اختیار گرفتن یک درهم پول محل اعتماد باشد، چگونه ممکن است رهبری امت اسلامی به او سپرده شود!؟ و نیز معاویه، که پیامبر (ص) به او وعدۀ ورود بدون توبه به قیامت را داده است، چگونه سزاوار رهبری امت و تعیین جانشین است!؟[22]

یادآوری رسوایی و بدنامی مادربزرگ مروان بن حکم با لقب «پسر زرقاء» و افشای پستی و رذالت او، جملگی در راستای اولویت بندی اصلاحات با استفاده از اصل امر به معروف و نهی از منکر است:

وای بر تو! هان ای پسر «زرقاء»! آیا تو هستی که ولید را به زدن گردن من فرمان می دهی و او را بر این کار وسوسه می کنی؟ تو دروغ می گویی و فرومایگی و پستی خویش را به نمایش می نهی و با این شرارت ها بر رذالت خود می افزایی؛ چراکه ما همان گونه که همه می دانند، خاندان نبوت و پیامبری و گنجینۀ رسالت و پیام رسانی هستیم و یزید عنصری بدکردار، شراب خوار و خون ریز و کشندۀ انسان هاست.[23]

ب) در مرحلۀ دوم، بر زمینه های روحی و روانی شکل گیری مخالفت در اشخاص تأکید کرده، که از جمله مهم ترین این زمینه ها، عادت به ارتکاب برخی گناهان و تأثیر سیر کردن شکم ها از مال حرام و شبهه است: «آری؛ در اثر هدایا، جوایز و تحفه هایی نامشروع که به دست شما رسیده است و غذا های حرام و لقمه های ناپاک که شکم هایتان را از آن انباشته اید، خداوند این گونه بر دل های شما مهر زده است و از فهمیدن حقیقت عاجزید».[24]

3-2-2. راهبرد حفظ کانون های مبارزه و روشنگری

راهبرد دیگر امام حسین(ع) در نهضت آزادی خواهانه و نجات بخش خود در جهت جذب حداکثری، همان شیوۀ جاودانۀ قرآن در زمینۀ پیوند یافتن و یکپارچه ساختن قوای پراکندۀ آزادی خواهان و اصلاح طلبان برای تحقق یافتن آرمان های مترقی پیامبران و اولیای الهی است؛ چنان که خداوند در قرآن آورده است: «تعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التقْوی»؛[25] در کار نیک و پرهیزکاری با یکدیگر همکاری کنید. به کار گیری این شیوه توسط آن حضرت، در دو مرحله قابل بررسی است:

الف) مرحلۀ اول: شناسایی و بازیابی اردوگاه های مبارزه

شناسایی اردوگاه های بزرگ مبارزه و تقویت کانون آگاهان و روشنفکران و مراکز وابسته و وفادار به حاکمیت عدالت، بخصوص ارادتمندان امیرمؤمنان(ع) و خاندان رسالت، که به بهانۀ همین ارادت و دلبستگی مورد بی مهری و سرکوب قرار گرفته بودند، از جمله راهکارهای تبلیغی امام(ع) است. امام(ع) با استفاده از تمام امکانات موجود، ازجمله ملاقات های حضوری و فرستادن نماینده و ارسال نامه، درصدد شناسایی قبایل و طوایف دارای حسن سابقه و برقراری ارتباط با سران و رؤسای این قبایل برآمد.[26]

ب) مرحلۀ دوم: پاسخ گویی به ندای دادخواهی و استمدادطلبی (فرستادن نمایندگان ویژۀ ارسال نامه و اجابت دعوت)

پاسخ گویی به ندای دادخواهی و استمدادطلبی بازماندگان چهره های مبارز و آزادی خواه و اصلاح طلبی که با پرونده سازی های دروغین و اتهامات واهی حکام جور (از قبیل ارتداد و اغتشاشگری و پیمان شکنی و خیانت) قتل عام شده یا به انزوا و تبعید کشانده شده بودند، همچنین مکاتبه با تعدادی از اشراف بصره و دعوت آنان به یاری کردن دین خدا و یادآوری اطاعت از امامِ خود به عنوان یک امر واجب، از جمله اقدامات امام(ع) در این زمینه است.[27]

دریافت دعوت نامه های بسیار از جای جای بلاد اسلامی و گشوده شدن دست های فراوان برای هم پیمانی و بیعت با آن حضرت، از جمله نتایج آشکار تحقق اهداف این راهبرد در زمینۀ جذب حداکثری مخالفان است. امام(ع) در بسیاری از نامه ها و سخنرانی های خود، بر اجابت کردن این دعوت نامه ها و دادخواهی تأکید کرده و آمادگی خود و خاندانش را به عنوان الگو و سرمشق و پیشوای راه عدالت و اصلاح، اعلام نموده است....[28] آن حضرت در راه مکه به سوی کوفه، با طرماح، که زمان شناس و آگاه به سیاست بود، روبه رو شد و ضمن رایزنی و ارزیابی اوضاع با او، فرمود: «واقعیت این است که میان من و مردم عراق و کوفه پیمانی است استوار که من دوست ندارم از آن تخلف کنم و عهد خویش را با آنان نادیده بگیرم».[29]

4-2-2. منزوی کردن مخالفان با دعوت همگانی و همبستگی اجتماعی

یکی از راهبردهای تبلیغی امام(ع)، منزوی کردن مخالفان به وسیلۀ دعوت همگانی برای ایجاد همبستگی عمومی با محوریت دینداری و بازگشت به سیرۀ نبوی است و در این راستا افراد و گروه های فرصت طلب را شناسایی و راهبرد مناسب را برای دفع آنها به کار می گرفت.

نکتۀ شایستۀ توجه دیگر این است که همیشه افراد و گروه های فرصت طلبی وجود دارند که مترصدند تا از شرایط و حوادث و به اصطلاح از آب گل آلود بهره برداری کنند. به همین دلیل، رهبر و فرمانده باید زیرک و هوشیار باشد تا دوست و دشمن را بشناسد و فریب جریانات را نخورد و در دام فرصت طلبان نیفتد. از سخنان امام حسین(ع) هویداست که آن حضرت به این مسئله واقف بوده و از احتمال سوءاستفادۀ برخی جریان های مخالف معاویه از موقعیت ایشان آگاه بودند و به آنان پاسخ رد می دادند[30] و فردی مانند عمروعاص را که ادعای مصاحبت با پیامبر(ص) داشت، دفع کرد. امام(ع) دربارۀ او فرمود: «اگرچه مصاحبت با پیامبر(ص) در آن زمان برای عمرو فضیلت بود، اما مردم امارت او را نپذیرفتند و رسول خدا(ص) نیز عمرو را عزل و خود امور مردم را بر عهده گرفت».[31]

لذا امام(ع) بر این موضوع تأکید دارد که جهاد و قیام برضد فساد و بیداد، وظیفۀ هر فرد مؤمن و آزاده است؛ نه فقط وظیفۀ خودش از آن لحاظ که امام است. به همین دلیل، عمل بر مدار حق را معیار و میزان سنجش اجتماع مسلمانان معرفی می کند و می فرماید: «آیا حق را نمی بینی که بدان عمل نمی گردد و باطل را که از آن بازگردانده نمی شود؟ باید مؤمن خواهان دیدار خدا باشد».[32]

همچنین آن حضرت سعی کرد تا با نامه نگاری های فراوان به سران قبایل و افراد بانفوذ و ملاقات های رودررو با مردم و فرستادن پیک به اقصا نقاط سرزمین اسلامی، مخالفان و افکار انحرافی شان را در اقلیت قرار دهد و به انزوا بکشاند تا بدین وسیله تأثیر مخالفت ها و ستیزه جویی هایشان را خنثا کند:

ای مردم! رسول خدا(ص) فرمودند: کسی که فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را شکسته و با سنت رسول خدا(ص) مخالفت می ورزد و در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار می کند، ولی در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، بر خداست که او را در جایگاه (پست و عذاب آور) آن ستمگر قرار دهد.[33]

5-2-2. راهبرد بازسازی و تحول عقاید و باورها

واقعیت این است که گاهی جامعۀ انسانی و امت اسلامی تحت تأثیر عوامل مختلف، به مرور زمان از سلامت اندیشه و مطابقت عقیده با اصول عقلانی و مبانی شرعی فاصله می گیرد و به انواع بدعت ها و آسیب های ویرانگر مبتلا می شود. یکی از آرمان های والای نهضت امام حسین(ع)، اصلاح طلبی برای بازسازی ساختاری و اصلاحگری در عقاید و باورهای انحرافی است.

بدین منظور، امام حسین(ع) با نامه نگاری یا ملاقات های حضوری خود کوشیده تا با آگاهان و بزرگان و چهره های شناخته شده و بانفوذ جامعه ارتباط برقرار کند و لزوم تمسک به کتاب خدا و سنت پیامبرش را به آنان یادآوری کرده، خطر از بین رفتن سنت ها و زنده شدن بدعت ها و انحرافات را گوشزد کند و بر ضرورت تبعیت آنان و متابعت از سخنانش به عنوان یگانه راه هدایت، تأکید فرماید.[34] نقل شده است که آن حضرت فرموده اند:

بار خدایا! تو خود می دانی که آنچه از سوی ما اظهار و انجام می شود، نه برای رقابت در قبضۀ قدرت و به دست آوردن پست و مقام است و نه به انگیزۀ دستیابی به ثروت و دارایی این دنیا؛ بلکه هدف این است که نشانه های دین راستین و نجات بخش تو را به جایگاه خود بازگردانیم و شهر و دیار بندگانت را از تباهی و بیداد و فریب اصلاح کنیم تا بندگان ستمدیده ات به نعمت امنیت و آسایش برسند و به آزادی و حقوق اساسی و انسانی خویش نایل آیند.[35]

6-2-2. راهبرد عدالت خواهی

یکی از خطرات بزرگی که سرنوشت جامعۀ اسلامی را در دوران حیات سیدالشهدا(ع) تهدید می کرد، فقدان عدالت و ناامیدی و اندوه مردم به سبب مرگ انصاف بود. امام(ع) برخلاف عموم جامعه، مقهور و مغلوب فضاسازی و تبلیغات بی اساس نشد تا این پیغام را به آیندگان مخابره نماید که عدالت خواهی مهم ترین راهبردی است که می تواند منطق غالب و راهکار راهگشا باشد. خود آن حضرت نیز هدف خود را دست یافتن به قدرت و مال دنیا نمی داند؛ بلکه حکومت را برای حاکمیت دین خدا، سامان بخشی به شهرها و آسودگی بندگان خدا می خواست و از اینکه افراد کور و لال و ناتوان در شهرها رها می شوند و به آنان توجه نمی شود، شکوه می کرد و می فرمود که درخور مسئولیت، انجام وظیفه نمی شود.[36]

در این باره می توان مواردی را از باب نمونه بیان کرد:

1. نامه به مردم کوفه: امام(ع) در این نامه به شرایط و وظایف رهبری در جامعه اشاره می فرماید و می نویسد:

به جان حسین سوگند که در نگرش اسلامی، تنها کسی امام و پیشوای راستین جامعه است که به مقررات قرآن عمل کند و در چارچوب قانون رفتار نماید و در راه عدالت و دادگری گام سپارد و در خدمت به حق و در اندیشۀ آن باشد و جان و تن را برای کسب خشنودی خدا و رضایت بندگان او وقف سازد.[37]

2. آن حضرت در برابر خیل لشگریان مخالف و منحرف و خودکامه، در بیانی روشنگر و تکان دهنده فرمود:

شما هم اینک به سود دشمنان خود کمر به پیکار با دوستان خویش بسته اید؛ آن هم بی آنکه آنان در این مدت طولانی، عدل و دادی را در جامعۀ شما تحقق بخشیده یا در دوران حکومت استبدادی و انحصاری خود، شما را به آرزویتان رسانده یا حقوق و امنیت و رفاه و آسایش شما را تضمین کرده باشند.[38]

7-2-2. راهبرد علم و عالم در تبلیغ

امام حسین(ع) عالمان را از کتمان حقایق برحذر داشته است؛ زیرا به دنبال خاموشی عالم و کناره گیری دانش است که حق کشی ها رخ داده و حرمت ها لگدمال شده است. از دیدگاه امام حسین(ع)، بزرگان و نخبگان جامعه وظیفه دارند که در راه خدا و دفاع از حق، با ابزار امر به معروف و نهی از منکر، از جان و مال و آبروی خود هزینه کنند و بر سختی ها و آزارها شکیبا باشند.[39]

سیدالشهدا(ع) با این راهبرد به پیکار عقاید بدعت آمیز، دعوت های گمراه کننده و داوری های شتاب زده و تعصبات کورکورانه می رود. آن حضرت شخصیت های باسابقه و افراد برجسته را به دلیل بی تفاوتی شان مورد سرزنش قرار می دهد:

ای رجال مقتدر! شما گروهی هستید که به دانش و نیکی و خیرخواهی شهرت یافته اید؛ در پرتو دین خدا در دل های مردم عظمت و مهابت یافته اید؛ شرافتمند از شما حساب می برد و ضعیف و ناتوان، شما را گرامی می دارد.... من بر شما که بر خدا منت می نهید، می ترسم که از طرف خدا بر شما عذاب و گرفتاری فرود آید؛ زیرا شما به مقام بزرگی رسیده اید که دیگران دارا نیستند و بر دیگران برتری یافته اید....[40]

و در پاسخ به نامۀ کوفیان می فرماید: «اکنون برادر، پسرعمو و مورد وثوقم را می فرستم. از او خواسته ام تا احوال و امور و افکار شما را برایم بنویسد. اگر نوشت که بزرگان و اندیشمندان و خردمندان شما بر آنچه فرستادگان شما می گویند هم داستان اند، به زودی نزد شما خواهم آمد».[41]

8-2-2. راهبرد مدیریت زمان و مکان

آنچه از شیوۀ تبلیغی معصومان(ع)، از جمله امام حسین(ع)، به دست می آید، آن است که یک اصل کلی بر اندیشه و عمل ایشان حاکم است که می توان آن را «اصل مدیریت زمان و مکان » خواند؛ یعنی اگر جامعه (امت اسلام) یا دست کم بخشی از جامعه به امام روی آورد و تمایل داشت تحت فرمانش درآید، امام هم برای حکومت اسلامی و اجرای احکام قیام و حرکت می کند. در غیر این صورت، وظیفۀ قیام از امام ساقط است؛ چون حکومت برای امام اصل و هدف نیست تا به هر قیمتی آن را به دست گیرد. امام حکومت را ابزاری برای اجرای شریعت می داند؛ لذا اگر امکانی برای اجرای احکام وجود نداشته باشد، وجود حکومت ارزشی ندارد.

از اقتضائات مهم این راهبرد، پرهیز از ماجراجویی و خودداری از اقدام شتاب زده و نسنجیده است. این سازوکار در سیرۀ عملی امام حسین(ع) و دیگر ائمۀ اطهار(ع) به خوبی مشهود است. دربارۀ حضرت سیدالشهدا(ع) نیز نباید تصور شود که وی تحت هر شرایطی درصدد قیام و برخورد خشونت آمیز بوده اند؛ بلکه براساس شواهد و قرائن فراوان می توان این حقیقت را دریافت که حفظ جان شیعیان و حراست از سرمایه های انسانی و عقیدتی جایگاه ویژه ای در مدیریت حسینی دارد.[42] آن حضرت در مقابل پیشنهاد دوست داران و چاره اندیشی برخی خیرخواهان، بر شرط پذیرش جامعه و اقبال عمومی برای قیام، همچنین بر موقعیت شناسی و بردباری تأکید کرده است: «فمَن قبِلَنی بقَبول الحق فالله أولی بالحق ومَنْ رَدَّ عَلَی هَذَا أَصْبِرُ».[43]

ازجمله اقدامات حضرت در زمینۀ انتخاب مکان و زمان تبلیغ، حرکت از مدینه به سوی مکه و سپس هجرت از مکه بود. با توجه به حضور مسلمانان در مکه و ورود کاروان های حج از کران تا کران سرزمین اسلامی به مکه، خروج قافلۀ حسینی از مکه نظر کاروان های مستقر در مکه و کاروان حُجاج را که در حال ورود بودند، بسیار جلب می کرد و این موضوع می توانست حس کنجکاوی مردم را تحریک کند تا از ماجرا مطلع شوند. گو اینکه مکان و حتی روش مبارزه از ازل تعیین شده بود؛ ازاین رو، امام حسین(ع) پس از آنکه از مجلس ولید بیرون آمد، تصمیم گرفت که مبارزۀ خود را با یزید ادامه دهد؛ ولی نه در مدینه؛ بلکه به صورت یک حرکت نظامی و فرهنگی از مدینه تا کربلا.[44] از جملۀ این تدابیر، انتخاب موضع و محل استقرار نیروها، با توجه به شرایط زمانی و مکانی مختلف است. در منزل «شراف»، پس از دیدن سپاه کوفه، امام(ع) کاروان خود را به پناه کوه «ذوحُسم» برد تا تنها ازیک سو با دشمن مواجه شود؛[45] و باز چنین برمی آید که شماری از خیمه های جنگجویان، در اطراف بوده و خیمه های زنان در جای مطمئنی قرار داشته است. پس از آن امام دستور داد تا دورتادور خیمه ها خندق کنده و میان آنها را پر از هیزم و خار و خاشاک کردند.[46]

3-2. نقش راهبرد های تبلیغی در دفع حداقلی

در سطور گذشته نقش راهبرد های تبلیغی هشت گانه در گرایش عامۀ مردم به تبعیت از رهبری دینی و حضور حداکثری در جبهۀ حق بیان شد. در این قسمت به تأثیر این راهبردها در دفع حداقلی مخالفان اشاره می شود.

1-3-2. دفع خشونت طلبی

بررسی سیرۀ عملی امام(ع) ثابت می کند که جهاد مسلحانه و قیام خونین، یگانه روش مبارزۀ آن حضرت نبوده؛ بلکه شیوۀ تبلیغی ملایم و مبارزۀ بدون خشونت و خون ریزی و به اصطلاح امروزی جنگ نرم، در قاموس تبلیغی امام(ع) جایگاه ویژه ای داشته است. لازمۀ این امر، توانایی ارزیابی جریانات و تشخیص جهت گیری مخالفان و هدف و انگیزۀ آنهاست. امام(ع) از صلح امام حسن(ع) با معاویه دفاع کرد و با برادرش در این خصوص هم صدا شد. او تقاضای بعضی از شیعیان را برای قیام مسلحانه و اقدام خشنونت آمیز نپذیرفت؛[47] لذا به شیعان سفارش می کرد، تا زمانی که معاویه زنده است، پلاس خانۀ خود باشند (کنایه از عدم قیام و اقدام خشونت آمیز).

امام(ع) رأی برادرش را دربارۀ صلح و رأی خود را دربارۀ جهاد با ستمگران، دو جنبۀ یک راهبرد می دانست و ازاین رو، از شیعیان می خواست تا برخلاف مقتضای شرایط حرکتی نکنند و خود و مقاصدشان را پوشیده دارند تا از شک جاسوسان در امان بمانند.[48] اهمیت این راهبرد تا آنجاست که حضرت، هم صلح برادرش با معاویه و هم علاقۀ خود به جهاد با ستمگران و ظالمان را مستوجب پاداش شمرده است.[49]

2-3-2. نفی دین سالاری مبتنی بر ترس

نقش دیگری که راهبردهای تبلیغی در زمینۀ دفع مخالفان داشته است، نفی عوامل رعب و وحشتِ دستگاه حاکم در دل مردم بود؛ چراکه ارادۀ اصلاح و تغییر را از مردم سلب می کرد. امام(ع) نفوذ هراس در دل ها را عامل اصلی سکوت و تسلیم در برابر حکام ظالم می دانست و انگیزه های عقیدتی و ایدئولوژیکی را عامل اصلی بیداری و هوشیاری مردم و غلبه بر وحشت ارزیابی می کرد. براین اساس، حضرت کوشش کرد دین را زنده کند تا با عمل کردن به احکام الهی، بساط گناه و منکرات از جامعه برچیده شده، روحیۀ تقوا و دین محوری و شجاعت در بین امت اسلامی زنده شود. او علت خواری و بردگی عده ای، و بیچارگی و زندگی خفت بار عده ای دیگر را کوتاهی در انجام وظیفه و پیروی از اشرار و گستاخی در برابر خدا و دل سپردن به رسوایی و هوسرانی دانسته است.[50] خشونت ابن زیاد درصد بالایی از مردم کوفه را به هراس انداخت و کسانی که بسیار زودرنج و در تصمیم گیری عجول بودند، نه تنها از ناحیۀ ابن زیاد خود را در معرض تهدید می دیدند، بلکه در اثر شایعات او مبنی بر رسیدن قریب الوقوع سپاه شام، کاملاً خود را باختند.[51]

3-3-2. نفی استبداد و زورمداری

یکی از شاخصه های تبلیغاتی امام حسین(ع) نپذیرفتن حاکمیت فردمحور، و استقامت در برابر زورمداری و سلطه طلبی است. راهبرد امام(ع) در این زمینه دارای دو بعد است:

نخست معرفی مستبد و زورگو به مردم با بیان ویژگی های استبداد و شواهد حکمرانی زورمدارانه: «... سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاً لِحُرُمِ اللهِ. ..»؛[52]

دوم ارائۀ میزان و معیار سنجش و تشخیص به جامعه برای کشف حقایق و تمییز حق از باطل: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لایعْمَلُ بِهِ وَاَن الْباطِلَ لایتناهی عَنْهُ...».

امام(ع) کوشید تا چهرۀ واقعی باطل آشکار شود و با معرفی سیرۀ پیامبر(ص) امکان مقایسۀ حق با باطل و استبداد و زورگویی با حاکمیتِ توأم با رحمت و رأفت را برای عموم فراهم سازد؛ چنان که در برابر درخواست بیعت مأموران اموی فرمود: «کسی مانند من با فردی مثل او (یزید) بیعت نمی کند؛ لکن ما در کار خود می اندیشیم و شما نیز بررسی کنید [تا ببینید] کدام یک از ما برای خلافت و بیعت سزاوارتریم».[53]

حسرت بیعت و تسلیم را در آخرین لحظات حیات نورانی اش بر دل بیدادگران گذاشت؛ آنجا که فرمود: «به خدای سوگند، هرگز به خواستۀ ظالمانۀ آنان پاسخ مثبت نخواهم داد تا در حالی پروردگارم را دیدار کنم که در راه او و نجات و آزادی بندگانش از بند بیداد، به خون خویشتن رنگین شده باشم».[54]

4-3-2. نفی سوءاستفاده از مظاهر دینی و مقدسات مذهبی

یکی از ویژگی های مدیریتی فرمانروایان خودکامه و حاکمان استبدادی آن است که حفظ قدرت و حکومت خود را به هر بها و شیوۀ ممکن ضروری می دانند و برای دست یافتن به مقاصد خود، میان ابزارهای مشروع و نامشروع، مجاز و غیرمجاز یا قانونی و غیرقانونی تفاوتی نمی بینند. در مقابل این سیاست، امام حسین(ع) به مشروعیت توأمان هدف و وسیله التزام کامل دارد. امام(ع) در پاسخ به پافشاری ابن عباس برای اقامت در مکه و انصراف از رفتن به عراق فرمود:

به راستی پدرم برای من حدیث کرد که شهر مکه را بزرگی است که به وسیلۀ او حرمت این شهر شکسته شود؛ و من دوست ندارم که آن بزرگ من باشم؛ و به خدا سوگند، اگر من دو وجب بیرون مکه کشته شوم، دوست تر دارم تا یک وجب؛ و هرچه دورتر باشم از مکه و کشته شوم، پیش من محبوب تر است؛ و به خدا سوگند، اگر من در لانۀ جانوری از این جانوران باشم، مرا بیرون آورند تا آنچه خواهند، با من انجام دهند.[55]

امام(ع) برای پرهیز از شکسته شدن حرمت کعبه، کشته شدن در هر مکان دیگری را محبوب تر از ماندن در مکه می دانست. بنابراین، با اینکه می توانست در مکه پناه بگیرد و از قداست کعبه به عنوان سپر محافظ جان خود استفاده کند، از آن دیار هجرت کرد و به منظور حفظ احترام کعبه و جلوگیری از شکسته شدن حریم الهی، مکه را ترک کرد و دشواری ها و خطرات ترک این مکان مقدس را بر خود هموار ساخت.[56]

نتیجه گیری

با توجه به تجزیه و تحلیل یافته ها در این تحقیق و مقایسۀ آنها با سایر پژوهش ها این نتایج به دست می آید:

شیوۀ تبلیغی حسین بن علی(ع) شیوه ای هدفمند، مستقل، مردمی، رهایی بخش و برخوردار از مدیریت و رهبری آگاه و مبتنی بر الگوهای مقاومتِ برگرفته از هویت دینی و اصول و باورهای ریشه دار اسلامی بوده است.

امام حسین(ع) با به کار گرفتن راهکارهای تبلیغی مناسب که برگرفته از آموزه های اصیل اسلامی بود، با وجود موقعیتی دشوار و محدودیت های شدیدی که خلفای اموی و کارگزاران آنها برای او ایجاد کرده بودند، توانست از سیره و سنت نبوی(ص) و دستاوردهای ارزشمند آن به صورت شایسته پاسداری کند.

در سیرۀ تبلیغی امام حسین(ع)، وقوع مخالفت ها تابع شرایط و معیارهای ثابتی است و جلوگیری از آنها با تغییر معیارها امکان پذیر است.

در اندیشۀ امام حسین(ع)، جذب سرسخت ترین مخالفان به پذیرش باورهای دینی، با انتخاب راهبرد مناسب امکان پذیر است.

از دیدگاه آن حضرت، پذیرش آموزه های دینی اصل مسلم و حق عموم افراد است و بروز مخالفت ها، در اثر عواملی همچون خشونت طلبی، استبداد و زورمداری، سوء استفاده از مظاهر دینی، انحراف در تفسیرها و رویکردهای دینی، نشر اکاذیب، تبلیغات مسموم و... شکل می گیرد.

در این اندیشه، همان قدر که در تکوین و پیدایش انحرافات، عوامل و متغیرهای مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و گاهی سیاسی مؤثرند، در پیشگیری از آن نیز مؤلفه ها و عوامل تعیین کننده ای ایفای نقش می کنند که شناخت زمینه ها و عوامل مزبور، از ضرورت های اساسی پیش بینی، پیشگیری، مقابله و مدیریت اثربخش مخالفت هاست.

بررسی روایات و شواهد مسلم تاریخی نشان داد که عوامل مهم موفقیت امام حسین(ع) در جذب مخالفان، به تحولات عمیقی مربوط می شود که آن حضرت با نگاه جامع و گسترده به عموم جامعه، در زیرساخت های فکری و عقیدتی آنان ایجاد کردند.

منابع

- ابن اثیر جزری، عزالدین، الکامل فی التاریخ، چ چهارم، تهران، اساطیر، 1370.

- ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، چ دوم، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374.

- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم، آل علی، 1382.

- ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامۀ و السیاسۀ، قم، شریف الرضی، 1363.

- ابی مخنف، لوط بن یحیی، مقتل ابی مخنف، قم، مؤسسۀ آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، 1380.

- امیرمحلاتی، محمدجعفر، امام حسین(ع) پژوهشی برای جهان معاصر، تهران، نگاه معاصر، 1398.

- بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، بی جا، بی نا، 1395.

- بن اعثم کوفی، احمدبن، الفتوح، چ ششم، بیروت، دار الکتب الاسلامیه، 1406ق.

- جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، دلیل ما، 1393.

- خوارزمی، محمد بن احمد، مقتل الحسین(ع)، چ دوم، قم، انوارالهدی، 1423ق.

- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تصحیح صفوان عدنان داودی، بیروت، دار العلم، 1412ق.

- سلیمانی، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1391.

- سیدبن طاووس، علی بن موسی، لهوف، قم، دلیل ما، 1380.

- طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج، چ دوم، تهران، اسلامیه، 1381.

- طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، بیروت، دارالفکر، 1389.

- طوسی، ابن حمزه، الثاقب فی المناقب، قم، انصاریان، 1370.

- غفوری، محمد، «افکار و رفتار سیاسی امام حسین(ع)»، 1395، سیاست متعالیه، سال چهارم، ش 13، ص 724.

- فارسی، جلال الدین، گزارش سمینار استراتژی ملی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، 1363.

- قندوزی، سلیمان، ینابیع الموده، چ پنجم، نجف، مکتبۀ الحیدریه، 1411ق.

- کرمی، علی، در سوگ امیر آزادی- گویاترین تاریخ کربلا، قم، حاذق، 1381.

- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، 1376.

- محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، چ سوم، قم، معروف، 1385.

- محمدی اشتهاردی، محمد، غم نامه کربلا (ترجمه لهوف)، تهران، مطهر، 1377.

- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، تهران، علمی و فرهنگی، 1374.

- مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، تهران، اسلامیه، 1376.

- موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین(ع)، قم، نوید اسلام، 1381.

- مهیار، محمد، فرهنگ دستوری، تهران، میترا، 1376.

- میرشکاری، جواد، فرهنگ واژه های مصوب فرهنگستان، چ دوم، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1396.

- نجمی، محمدصادق، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا شهادت، چ چهاردهم، تهران، انتشارات اسلامی، 1393.

- نوایی، علی اکبر، «شرایط تاریخی و شیوۀ مبارزاتی امام حسین(ع)»، 1381، پژوهش های اجتماعی اسلامی، ش 38، ص 111-128.

پی نوشت ها:

[1] استراتِگیا (Strategia).

[2] جواد میرشکاری، فرهنگ واژه های مصوب فرهنگستان، ذیل واژه.

[3] جلال الدین فارسی، گزارش سمینار استراتژی ملی، ج 1، ص33.

[4] محمد مهیار، فرهنگ دستوری، ج 1، ص 194.

[5] حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص 308.

[6] محمد مهیار، فرهنگ دستوری، ج 1، ص 194.

[7] محمدصادق نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا شهادت، ص 47.

[8] محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 7، ص 295.

[9]  «رضا الله رضانا اهل البیت، نصبر علی بلائه، و یوفینا اجر الصابرین».

[10] علی بن موسی سیدبن طاووس، لهوف، ص 111.

[11] حسن بن علی ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 237-239.

[12] احمدبن ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 1924؛ محمدبن احمد خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج 1، ص 183.

[13] احمدبن ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 16.

[14] محمدبن احمد خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج 1، ص 196.

[15] محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 6، ص 197.

[16] احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ص 300؛ محمدبن احمد خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج 2، ص 5.

[17] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 43.

[18] احمدبن ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 1924.

[19] محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 5، ص 425.

[20] علی اکبر نوایی، «شرایط تاریخی و شیوۀ مبارزاتی امام حسین(ع)».

[21] علی بن موسی سیدبن طاووس، لهوف، ص 111.

[22] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ص 3440.

[23] علی کرمی، در سوگ امیر آزادی  گویاترین تاریخ کربلا، ص 96.

[24] ابن حمزه طوسی، المناقب، ج 4، ص 66؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 190.

[25] مائده: 2.

[26] علی بن موسی سیدبن طاووس، لهوف، ج 1، ص 96.

[27] همان، ص 97.

[28] محمدبن محمدبن نعمان مفید، الارشاد، ج 2، ص 34؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص333.

[29] علی کرمی، در سوگ امیر آزادی  گویاترین تاریخ کربلا، ص 33؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 414.

[30] محمد غفوری، «افکار و رفتار سیاسی امام حسین(ع)».

[31] عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامۀ و السیاسۀ، ج 1، ص 208210؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 3، ص 248.

[32] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ص 1380؛ حسن بن علی ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 245؛ محمدبن احمد خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج 1، ص 188.

[33] علی کرمی، در سوگ امیر آزادی  گویاترین تاریخ کربلا، ص 26؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 381؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 4، ص 304؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 48؛ لوط بن یحیی ابی مخنف، مقتل ابی مخنف، ص 85.

[34] علی کرمی، در سوگ امیر آزادی، ص 33.

[35] همان، ص 34.

[36] حسن بن علی ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 168؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 100، ص 79.

[37] عزالدین ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ص 265.

[38] علی بن موسی سیدبن طاووس، لهوف، ص 28.

[39] حسن بن علی ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 168؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 100، ص 79.

[40] عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ص 246.

[41] محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 3، ص 278؛ عزالدین ابن اثیرجزری، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 534؛ محمدبن محمدبن نعمان مفید، الارشاد، ج 1، ص 204.

[42] محمدجعفر امیرمحلاتی، امام حسین(ع) پژوهشی برای جهان معاصر، ص 143.

[43] محمدبن احمد خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج 1، ص188؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 7، ص 328؛ جواد سلیمانی، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا، ص 85.

[44] جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 88.

[45] عزالدین ابن اثیرجزری، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 551؛ محمدبن محمدبن نعمان مفید، الارشاد، ج 1، ص 223.

[46] احمدبن ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 107108؛ سلیمان قندوزی، ینابیع الموده، ص 410.

[47] همان.

[48] احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 52؛ ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ج 4، ص 66.

[49] محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ص 439.

[50] حسن بن علی ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 418.

[51] رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 134.

[52] احمدبن ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 91.

[53] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 44، ص 325.

[54] عبدالرزاق موسوی مقرم، مقتل الحسین(ع)، ص 239.

[55] عز الدین ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 2184.

[56] محمدبن احمد خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ص 190-193؛ محمد محمدی اشتهاردی، غم نامه کربلا، ص 89.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان