عصر ایران ؛ نهال موسوی - روز 9 مرداد روز ملی اهدا خون و تاسیس سازمان انتقال خون ایران است، بی شک سازمان انتقال خون در شبکه بهداشت و درمان کشور یک نقش حیاتی دارد که بر کسی پوشیده نیست، اما شاید بسیاری ندانند که در روند تاسیس و شکل گیری این سازمان یک فیلم سینمایی بسیار تاثیر گذار بوده است.
داریوش مهرجویی در سال 1353 با ساختن فیلم دایره مینا دست بر روی یک مشکل حاد آن زمان به اسم خون فروشی گذاشت، فیلم به مدت 3 سال توقیف بود و سرانجام در 1356 پروانهٔ نمایش گرفت، توقیف چند ساله فیلم و موضوع متفاوت و جسورانهاش به همراه استفاده از ستارههای سینمای تجاری مانند فروزان، «دایرهٔ مینا» را به جنجالیترین ساختهٔ مهرجویی تا آن زمان تبدیل کرد.
اشتباه برداشت نشود روند تاسیس سازمان انتقال خون قبل از سال 1353 آغاز شده بود که عاقبت با تلاشهای دکتر فریدون علا به ثمر نشست اما فیلم دایره مینا آن مهر تمام کنندهای بود که وجود چنین سازمانی را حیاتی نشان داد.
در سال 1395 علی اکبر پورفتح الله، مدیرعامل وقت سازمان انتقال خون ایران، در یک مراسم نمایش دایره مینا و تقدیر از داریوش مهرجویی گفت: «خوشبختانه ایران در خصوص اهداء خون توانسته همپای کشورهای توسعه یافته عمل کند و 100 درصد خون اهداء شده در ایران داوطلبانه و به شکل ایثارگرانه است. [...] همه ما مرهون حرکت بزرگ داریوش مهرجویی در این زمینه هستیم.»
دایره مینا بعد از فیلم گاو دومین فیلمی است که مهرجویی براساس داستانی از غلامحسین ساعدی و با همکاری و مشارکت او ساخت. فیلمنامه دایره مینا اقتباس شده از داستان «آشغالدونی» از مجموعه داستانهای گور و گهواره ساعدی است اما خود مهرجویی روایتی دیگر در اینن باره دارد که در پایین آورده شده است.
داستان فیلم دایره مینا
خلاصه داستان فیلم دایره مینا این است که: «پسر جوانی به نام علی (سعید کنگرانی) که با خانوادهاش در محلههای حاشیهنشین تهران زندگی میکند، پدر بیمارش (اسماعیل محمدی) را برای معالجه به بیمارستان بزرگی میبرد.
نمیتواند پدرش را بستری کند و در پیادهرو کنار نردههای بیمارستان چند روزی را سپری میکنند تا این که با شخصی به نام سامری (عزتالله انتظامی) روبهرو میشوند. پدر از او کمک میخواهد، سامری به پدر و پسر میگوید که اگر میخواهند به سادگی پول زیادی به دست آورند فردای آن روز صبح زود ساعت شش سر چهارراه منتظر او باشند.
صبح روز بعد سامری، علی و پدرش را سوار کامیونی میکند که چند نفر دیگر در آن هستند. آنها نمیدانند برای چه و به کجا میروند و پرسشهایشان بی پاسخ میماند. در آزمایشگاه پدر متوجه میشود که میخواهند از او خون بگیرند او اعتراض میکند و اجازه نمیدهد از او خون بگیرند ولی از علی خون گرفته میشود و سامری در مقابل 20 تومان به او میدهد.
سامری دلال خون است و خون مستمندان و معتادان را ارزان میخرد و به بیمارستانها میفروشد. علی طی رفتوآمد به بیمارستان با راننده آمبولانس به نام اسماعیل (علی نصیریان) و پرستار جوانی به نام زهرا (فروزان) آشنا میشود.
سامری از پسر میخواهد برای او کار کند و برای آزمایشگاه خونگیری دهندهٔ خون جمعآوری کند و بدین ترتیب علی تبدیل به یکی از پادوهای سامری میشود. حال پدر روز به روز وخیمتر شده تا این که میمیرد. علی در این کار روز به روز جلوتر میرود و زندگی تازهای را شروع میکند.»
روایت مهرجویی از دایره مینا
داریوش مهرجویی چهارم شهریور سال 1397 بعد از نمایش فیلم «دایره مینا» در جشنواره فیلم سلامت درباره چگونگی شکل گیری این فیلم سخن گفت: «یکی از دوستانم به نام دکتر کیومرث فرد در شیراز روزی به من تلفن کرد و از من دعوت کرد نزد او بروم تا مراکز انتقال خون را مشاهده کنم. این مراکز از معتادان خون میگرفتند و وضعیت فجیعی داشتند. این پیشنهاد باعث شد به شیراز بروم و یکی دو مرکز را ببینم و تحت تأثیر قرار بگیرم.
هدف این بود که یک فیلم مستند بسازیم منتها آنقدر این قضیه پیچیده بود که فیلم مستند برای آن کافی نمینمود. در آن زمان من با رییس شیر و خورشید سرخ وارد مکالمه شدم. او به من گفت معتادان اماکنی را دارند که صبحهای زود به آنجا میروند و خون میفروشند. این مکانهای مخوف بعداً در فیلم من استفاده شد.
براساس این قضایا شروع کردیم به فکر برای ساخت یک فیلم داستانی. در آن زمان غلامحسین ساعدی به من گفت داستانی در مورد بیمارستان نوشته و میتوان آن را در فیلم من گنجاند.
این داستان منتهی ربطی به قضیه خون و خون فروشی نداشت. با این حال فیلمنامه نوشته شد و به وزارت فرهنگ و هنر آن زمان رفت. آنها در ابتدا مخالفت کردند و اجازه ندادند که فیلم ساخته شود. من از طریق بهمن فرمان آرا و سایر دوستانم اجازه ساخت فیلم را از مراکز خاصی گرفتم و این کوشش به ثمر رسید.
البته فیلم ساخته شده سه سال توقیف بود. توقیف در واقع از زمان ارائه فیلمنامه شروع شده بود. دکتر فریدون علا (بنیانگذار سازمان انتقال خون ایران) تنها کسی بود که در جلسات از من دفاع کرده و به ضرورت ساخت چنین فیلمی تاکید میکرد.
تأیید فیلمنامه حدود 8 ماه طول کشید ولی بعد از ساخت مجدداً توقیف شد. دکتر علا در این زمان با رییس نظام پزشکی یعنی دکتر اقبال وارد مذاکره شد و حتی من روزی به دفتر دکتر اقبال رفتم و تنها با ایشان جلسهای برگزار کردم.
دکتر اقبال انگار قرص آرام بخش خورده بود و به من گفت: این چه فیلمی است که ساختهای. این فیلم مثل این است که انگار شما یک هتل درجه یک و مجلل داری و به جای اینکه هتل و مجلل بودن آن را نشان دهی، یک ضرب به آشپزخانه رفتی و فقط کثیفیها را نشان میدهی. چرا این کار را کردی؟ گفتم: میخواستم نسبت به کمبود خون در ایران آگاهی رسانی کنم و مردم را تشویق به اهدای خون کنیم.
آن موقع مردم از اهدای خون هراس داشتند و از مزایای بهداشتی آن با خبر نبودند. دکتر اقبال گفت: تو باید نشان میدادی یک فردی افتاده و حالش بد است. بعد به او شیشه خون تزریق میکنند و او کم کم حالش خوب میشود. من گفتم این فیلم و سناریو یک یا دو دقیقه بیشتر طول نمیکشد و به هیچ دردی نمیخورد. دکتر اقبال در نهایت موافقت نکرد.
یک روز به طور خصوصی شاه با همسرش در قصر این فیلم را دید و گفت: باید کسی که این قصه را نوشته اگر دروغ گفته، محاکمه شود و اگر راست گفته باید ببینیم این دیگر چه وضعی است؟
به این ترتیب بود که بعد از سه سال توقیف، در جشن هنر شیراز، آقای قطبی، رییس وقت تلویزیون، این فیلم را پخش کرد و مورد استقبال مردم قرار گرفت. در واقع طلسم نشان دادن فیلم شکست.
مهرجویی گفت: شخصیت دکتر داوود زاده در فیلم، برگرفته از دکتر فریدون علا بود.»
نمایش بعد از 3 سال توقیف
فیلم دایره مینا خیلی زود در جشنواره پاریس (پاییز 1356) به نمایش درآمد و در زمستان همان سال (1978) در جشنواره برلین هم نمایش داده شد.
اکران عمومی آن در روز 23 فروردین 1357 در سینما آتلانتیک و دیانا در تهران بود که مورد توجه تماشاگران و منتقدین قرار گرفت. نمایش دایره مینا پس از تأخیری چهار ساله، پنج هفته در سینما آتلانتیک و شش هفته در سینما دیانا روی پرده بود و فیلم صرفنظر از اینکه با اقبال عمومی مواجه شد، تحسین صاحبنظران و منتقدان را نیز کسب کرد.
بهر حال آنچه مهم است این است که یک فیلم سینمایی با دست گذاشتن بر روی یک مشکل موجود در جامعه توانسته است زمینه اتفاقی بزرگ را بوجود آورد و این آن وجه از هنر است که بسیار قابل توجه است.
از این جریان باید درس آموخت و پند گرفت و صد البته پرسید امروزه چه موضوعاتی وجود دارد که بتوان با ساختن فیلم یا سریال درباره آن جامعه را قدمی به جلوتر هدایت کرد؟