برخی از آداب خرافی بت پرستان (۳)

و قالوا هذه انعم و حرث حجر لا یطعمها الا من نشاء بزعمهم و انعم حرمت ظهورها و انعم لا یذکرون اسم الله علیها افتراء علیه سیجزیهم بما کانوا یفترون و قالوا ما فی بطون هذه الانعم خالصة لذکورنا و محرم علی ازوجنا و ان یکن میتة فهم فیه شرکاء سیجزیهم وصفهم انه حکیم علیم ترجمه :

[آیات 138 و 139 انعام]

و قالوا هذه انعم و حرث حجر لا یطعمها الا من نشاء بزعمهم و انعم حرمت ظهورها و انعم لا یذکرون اسم الله علیها افتراء علیه سیجزیهم بما کانوا یفترون و قالوا ما فی بطون هذه الانعم خالصة لذکورنا و محرم علی ازوجنا و ان یکن میتة فهم فیه شرکاء سیجزیهم وصفهم انه حکیم علیم ترجمه :

و گفتند این قسمت از چهار پایان و زراعت (که مخصوص بتها است برای همه ) ممنوع است و جز کسانی که ما بخواهیم - به گمان آنها - از آن نباید بخورد و (می گفتند اینها ) چهار پایانی است که سوار شدن بر آنها تحریم شده و چهار پایانی که نام خدا را بر آن نمی بردند و به خدا دروغ می بستند (و می گفتند این احکام از ناحیه او است ) به زودی کیفر افتراهای آنها را می دهد .

139- و گفتند آنچه در شکم این حیوانات (از جنین و بچه) وجود دارد مخصوص مردان ماست و بر همسران ما حرام است اما اگر مرده باشد (یعنی مرده متولد شود) همگی در آن شریکند و به زودی (خدا) کیفر این توصیف (و احکام دروغین) آنها را می دهد او حکیم و دانا است .

تفسیر:

در این آیات به چند قسمت از احکام خرافی بت پرستان که حکایت از کوتاهی سطح فکر آنها می کند اشاره شده است و بحث آیات قبل را تکمیل می نماید .

نخست می گوید بت پرستان می گفتند : این قسمت از چهار پایان و زراعت که مخصوص بتها است و سهم آنها می باشد به طور کلی برای همه ممنوع است ، مگر آنهائی که ما می خواهیم و به پندار آنها تنها بر این دسته حلال بود نه بر دیگران (و قالوا هذه انعام و حرث حجر لا یطعمها الا من نشاء بزعمهم ) .

و منظورشان همان خدمه و متولیان بت و بتخانه بود تنها این دسته بودند که به پندار آنها حق داشتند از سهم بتها بخورند .

و از این بیان نتیجه می گیریم که این قسمت از آیه در حقیقت اشاره به چگونگی مصرف سهمی است که برای بتها از زراعت و چهار پایان قرار می دادند ، که شرح آن در دو آیه قبل گذشت .

کلمه حجر (بر وزن شعر ) در اصل به معنی ممنوع ساختن است و همانطور که راغب در کتاب مفردات گفته است بعید نیست از ماده حجاره به معنی سنگ گرفته شده باشد زیرا هنگامی که می خواستند محوطه ای را ممنوع اعلام کنند ، اطراف آن را سنگ چین می کردند و اینکه به حجر اسماعیل این کلمه اطلاق شده است به خاطر آن است که به وسیله دیوار سنگی مخصوصی از سایر قسمتهای مسجد الحرام جدا شده است .

به همین مناسبت گاهی به عقل حجر گفته می شود زیرا انسان را از کارهای خلاف منع می کند ، و هر گاه کسی زیر نظر و تحت حمایت دیگری قرار بگیرد می گویند در حجر او است ، و محجور به کسی گفته می شود که از تصرف در اموال خویش ممنوع است .

سپس اشاره به دومین چیزی می کند که آنها تحریم کرده بودند و می گوید : آنها معتقد بودند که قسمتی از چهار پایان هستند که سوار شدن بر آنها حرام است (و انعام حرمت ظهورها ) .

و ظاهرا همان حیواناتی بوده است که در آیه 103 سوره مائده به عنوان سائبه و بحیره و حام آمده است. (1)

بعد سومین قسمت از احکام ناروای آنها را بیان کرده می گوید : نام خدا را بر قسمتی از چهار پایان نمی بردند (و انعام لا یذکرون اسم الله علیها) .

این جمله ممکن است اشاره به حیواناتی باشد که به هنگام ذبح تنها نام بت را می بردند و یا حیواناتی بوده است که سوار شدن بر آنها را برای حج تحریم کرده بودند ، چنانکه در تفسیر مجمع البیان و تفسیر کبیر و المنار و قرطبی از بعضی از مفسران نقل شده است ، و در هر دو صورت حکمی بود بی دلیل و خرافی .

عجیب این است که به این احکام خرافی قناعت نمی کردند بلکه به خدا افترا می بستند و آن را به او نسبت می دادند (افتراء علیه ) .

در پایان آیه پس از ذکر این احکام ساختگی می گوید : خداوند به زودی کیفر آنها را در برابر این افترائات خواهد داد (سیجزیهم بما کانوا یفترون) .

آری هنگامی که بشر بخواهد به فکر ناقص خود جعل حکم و قانون کند ممکن است هر طائفه ای با هوا و هوسهای خود احکام و مقرراتی بسازند ، و نعمتهای خدا را بی جهت بر خود حرام و یا کارهای زشت و خلاف خود را بر خود حلال کنند ، این است که می گوئیم قانونگزار تنها باید خدا باشد که همه چیز را می داند و از مصالح کارها آگاه و از هر گونه هوا و هوس بر کنار است .

در آیه بعد به یکی دیگر از احکام خرافی آنها در مورد گوشت حیوانات اشاره کرده می فرماید : آنها گفتند جنین هائی که در شکم این حیوانات است مخصوص مردان ما است و بر همسران ما حرام است ولی اگر مرده متولد شود ، همگی در آن شریکند (و قالوا ما فی بطون هذه الانعام خالصة لذکورنا و محرم علی ازواجنا و ان یکن میتة فهم فیه شرکاء) .

باید توجه داشت منظور از هذه الانعام همان حیواناتی است که در آیه قبل به آن اشاره شده است .

بعضی از مفسران احتمال داده اند که عبارت ما فی بطون هذه الانعام (آنچه در شکم این حیوانات است) شامل شیر این حیوانات نیز بشود ، ولی با توجه به جمله و ان یکن میتة (اگر مرده بوده باشد ) روشن می شود که آیه فقط از جنین بحث می کند که اگر زنده متولد شود ، آن را مخصوص مردان می دانستند و اگر مرده متولد می شد ، که زیاد مورد رغبت و میل آنها نبود ، همه را در آن مساوی می دانستند ! .

این حکم اولا هیچگونه فلسفه و دلیلی نداشت و ثانیا در مورد جنینی که مرده متولد می شد ، بسیار زشت و زننده بود ، زیرا گوشت چنین حیوانی غالبا فاسد و زیانبخش است و ثالثا یکنوع تبعیض آشکار میان جنس مرد و زن بود زیرا آنچه خوب بود ، مخصوص مردان ، آنچه بد بود به زنان هم از آن سهمی داده می شد .

قرآن به دنبال این حکم جاهلی ، با این جمله مطلب را تمام کرده و می گوید : بزودی خداوند کیفر این گونه توصیفات آنها را می دهد (سیجزیهم وصفهم) .

تعبیر به وصف اشاره به توصیفی است که آنها از خدا می کردند و تحریم این گونه غذاها را به خدا نسبت می دادند اگر چه منظور از آن صفت و حالتی است که بر اثر تکرار گناه به شخص گناهکار دست می دهد و او را مستحق مجازات می کند و در پایان آیه می فرماید : او حکیم و دانا است (انه حکیم علیم .

هم از اعمال و گفتار و تهمتهای ناروای آنان با خبر است و هم روی حساب ، آنها را مجازات می کند .

پی نوشت:

1- خدا [چیزهای ممنوعی از قبیل: ] بحیره و سائبه وصیله و حام قرار نداده است ولی کسانی که کفر ورزیدند، بر خدا دروغ می بندند و بیشترشان تعقل نمی کنند. آیه 103 سوره مائده.

بحیره به ماده شتری می گفتند که پنج بار زاییده بود و پنجمین آنها ماده بود. گوش این حیوان را می شکافتند و آن را رها می کردند. «سائبه » ماده شتری بوده که دوازده بچه می آورد و آن را آزاد می ساختند. «وصیله » به گوسفندی می گفتند که هفت بار فرزند می آورد و به روایتی به گوسفندی می گفتند که دو قلو می زایید. «حام » به حیوان نری می گفتند که از آن برای آبستن کردن حیوانات ماده استفاده می شد. ده بار که از آن استفاده می کردند آن را آزاد می نمودند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر