عصر ایران؛ امیر حسن خدیر- پیتسو موسیمانه سرمربی جدید تیم فوتبال استقلال که هدایت آبیپوشان را در یکی از بحرانیترین مقاطع تاریخ باشگاه برعهده گرفته تیم را بدون رهبری در داخل زمین توصیف کرده است.
این تعبیر این تصور را ایجاد کرده که او قصد دارد باروبند کاپیتانی را از سید حسین حسینی - که این روزها بدترین دوران خود در استقلال را میگذارند - بگیرد و به احتمال قوی به بازوی روزبه چشمی ببندد.
تصمیمی که اگر بر آن جدی باشد و دربازی امشب شاهد باشیم شجاعانه و درست است چرا که در ایران به اشتباه تصور میشود کاپیتانی بر اساس سابقه و قدمت باید باشد در حالی که درست آن بر پایه توان رهبری درون زمین است. هر چند به ندرت دیدهایم به این نکته توجه شود یعنی به خاطر قدرت رهبری بازوبند بدهند. هرچند در همین استقلال مسبوق به سابقه است کما این که به یاد داریم هنگامی که بعد از قهرمانی استقلال در آسیا اکثر بزرگان استقلال از تیم رفتند با اینکه جواد زرینچه و صادق ورمزیار سابقه حضور بیشتر ی در تیم داشتند اما بازوبند به امیر قلعه نویی رسید چرا که به وضوح قدرت رهبری بیشتری داشت و بعدتر نیز این ویژگی خود را بیشتر بروز داد.
سال ها قبل از آن علی داناییفرد سرمربی تاج هم باور داشت بازوبند باید به رهبر درون زمین داده شود نه هر کسی که سابقه بیشتری در تیم دارد. به همین خاطر بازوبند را از حسین فرزامی گرفت و به پرویز قلیچ خانی و جلال طالبی داد و کاپیتان اول تاج کاپیتان سوم تیم شد. چون بحث توان رهبری در زمین در میان بود نه سابقه و پیشینه.
در فوتبال حاضر ایران اما بر خلاف رویه اکثر دنیای فوتبال بازوبند نصیب قدیمیترین بازیکن میشود و تا دوران او تمام یا مصدوم نشده به دیگری نمیرسد در حالی که درست نیست مضافا به این که دروازهبانان مگر به استثنا و خیلی شاخصها را کاپیتان نمیکنند.
رایکوف مربی اسطورهای باشگاه تاج (استقلال) معتقد بود کاپیتان دستیار سرمربی در زمین است وباید قدرت رهبری ذاتی داشته باشد . ویژگییی که سید حسین حسینی ندارد و ماسیمونه در همین فرصت اندک به درستی به این واقعیت پی برده است. به این بهانه جا دارد گفته شود تغییر کاپیتان در تاریخ فوتبال بسیار مسبوق به سابقه است و به مواردی اشاره میکنیم:
1- کاپیتانی تیم ملی برزیل در سال 1982 با سوکراتس بود ولی در 1986سال در حضور او به ادینهو رسید چرا که به باور مربی او قدرت رهبری بیشتری داشت.
2- دانیل پاسارلا در سال 1978 به عنوان کاپیتان جام را برای اولین بار برای آرژانتین بالای سر برد ولی سال بعدتر از آن در 1979 در کوپای آمریکا مارادونا کاپیتان شد. درست است که پاسارلا در جامجهانی 82 محددا کاپیتان شد ولی آن هم بعد از اخراج مارادونا در بازی اول بود.
3- در انگلیس و تا هنگام حضور بابی مور کسی سراغ بازوبند نمیرفت حتی بابی چارلتون بزرگ. پس از او بروکینگ در حضور کوین کیگان کاپیتان شد. بعد دوباره کوین کیگان در حضور او. سپس بابی رابسون در حضور هر دونام قبلی کاپیتان شد به دستور و تشخیص سرمربی.
4- در تیم ملی فرانسه نیز با حضور میشل پلاتینی بازو بند بر دست مارکوس ترزو مدافع مستحکم و رهبر تیم بود اما از سال 84 به پلاتینی رسید و به خاطر شخصیت کایزماتیک پلاتینی تا وقتی در در تیم ملی بود کسی جز او بر بازو نبست.
5- در تیم ملی آلمان نیز بازوبند را از ماتئوس گرفتند و به الیور کان دادند. سپس از او هم گرفتند وبه افنبرگ دادند ودوباره از افنبرگ هم گرفتند. این یعنی بازوبند بر خلاف ایران امتیاز دائمی نیست و هر آن مربی میتواند پس بگیرد و به دیگری بسپارد.
نکته مهم این است که بازیکنان کمی در تاریخ فوتبال میشناسیم که همیشه واز شروع شهرت کاپیتان بودهاند. بازیکنانی همچون مارادونا، فرانتس بکن بائر، بابی مور و یوهان کرایف. اینها کسانی بودند که با حضورشان هم تیمیها دیگر خودشان ادعای کاپیتانی نمیکردند و با حضور این اسطورهها سراغ بازوبند نمیآمدند.
در ایران پرویز قلیچخانی ،همایون بهزادی ، علی پروین ، علی جباری و ناصرحجازی نمونه اینگونه کاپیتانها هستند که به هنگام حضورشان دعوایی بر سر کاپیتانی در نمیگرفت.
جالب است بدانید یک سری نامهای بزرگ نیز بودند که به رغم محبوبیت و تواناای و مهارت بازوبند نبستند به دودلیل که تمرکز بیشتر روی بازی باشد تا امکان رهبری تیم داخل زمین . مشهورترینشان: پله ، اوزه بیو، جرج بست و بابی چارلتون. باورتان میشود این نام های بزرگ و ماندگار کاپیتان تیمشان نبودهاند؟!
به ایران بازگردیم و به مصاحبه اخیر حسن روشن اشاره کنیم که باز مثل فقره قبل خاطرات خود را کامل تعریف نکرده و شاید یک نکته مهم را از یاد برده که مربیان تاج طی دوسال بررگانی چون ناصر حجازی ، غلامحسین مظلومی ، رضا عادلخانی ونصرالله عبداللهی (در سال اول) منصور پورحیدری ، عزت جان ملکی، جواد قراب ، کارو حقوردیان ، اکبر کارگرجم، منصور رشیدی و مسعود مژدهی را (در سال دوم) در کمال شگفتی از تیم بیرون گذاشتند تا حسن روشن کاپیتان شود. چرا که اومحبوب دل مدیریت و هواداران باشگاه تاج بود.
در ایران بارها سر کاپیتانی جدل بوده است و در همان سال 55 حسن نظری باور داشت چون کاپیتان تیم جوانان بوده و بازی ملی دارد صلاحیت بیشتری از حسن روشن برای کاپیتانی دارد و چون مورد پذیرش قرار نگرفت قهر کرد. جکیچ هم سه هفته او رابیرون گذاشت و بازوبند را به حسن روشن هم نسپرد بلکه به مصطفی مسلمی داد تا به هر دو ستاره خود بفهماند اوست که تشخیص می دهد چه کسی کاپیتان باشد.
مورد مهم دیگر: در سال 70 نیز میان شاهرخ بیانی و مجید نامجو مطلق بر سر کاپیتانی بحث در گرفت. نامحو باور داشت کاپیتانی شاهرخ پذیرفتنی نیست چون به پرسپولیس رفته و بازگشته بود و مرحوم پورحیدری در اقدامی سیاستمدارانه شاهین بیانی را کاپیتان کرد تا هم شاهرخ اعتراض نکند ( به خاطر برادری) و نامجو مطلق هم راضی شود چون خواست او در کاپیتان نشدن شاهرخ بیانی تأمین شده بود.
همان سال جعفر مختاری فر و عبدالعی چنگیز نیز در تیم حضور داشتند. جالب اینکه خود نامجو مطلق چند سال بعد به تیم رقیب پیوست و همان کاری را کرد که به خاطر آن شاهرخ بیانی را سرزنش کرده بود!
القصه در تیمی که فرهاد مجیدی بازوبند کاپیتانی را میبسته هوادار و بازیکن انتظار دارند بازوبند در دست کسی چون او باشد و سرمربی جدید چه زود به این نکته پی برده است. هر چند که مشکل استقلال بازوبند نیست و موسیمانه میخواهد درد بزرگتر را درمان کند و باید دید اگر دست به این تغییر بزند برای خود او و استقلال خوشیُمن خواهد بود یا نه.