ماهان شبکه ایرانیان

اتحاد

بالاتر از مرحله توحید، مرحله «اتحاد» است. اتحاد بدین معنا نیست که «عبد» با «مولا» یکی بشود. اتحاد به این معنا امری محال و چنین پنداری باطل، و رهزن است، نه سیر و سلوک . نیز اتحاد، به این معنا نیست که آن طور که گروهی از ترسایان یا یهودیان پنداشتند، خدا در چیزی یا کسی «حلول» کرده باشد:

 

بالاتر از مرحله توحید، مرحله «اتحاد» است. اتحاد بدین معنا نیست که «عبد» با «مولا» یکی بشود. اتحاد به این معنا امری محال و چنین پنداری باطل، و رهزن است، نه سیر و سلوک . نیز اتحاد، به این معنا نیست که آن طور که گروهی از ترسایان یا یهودیان پنداشتند، خدا در چیزی یا کسی «حلول» کرده باشد:

«و قالت الیهود عزیر بن الله و قالت النصاری المسیح بن الله» (1)

زیرا این معنا نیز شرک و کفر است؛ بلکه مراد از اتحاد، اتحاد شهودی است نه وجودی و به این معناست که انسان سالک، سراسر جهان را آیت، نشانه و مظهر آن ذات بداند و برای غیر او سهمی از هستی قائل نباشد و همه جا صدای او را بشنود و اثر او را ببیند.

این که موسای کلیم از درختی

«إننی أنا الله لا إله إلا أنا» (2)

شنید، معنایش این نیست که آن درخت خداست، بلکه معنایش «سلب أنانیت» از خود و اثبات الوهیت برای حق است؛ بدین معنا که درخت، خود را نمی بیند و از خود سخن نمی گوید و گوینده نیز درخت نیست، بلکه درخت آیینه کلام حق است. همان طور که «صورت دیدنی» ، آئینه دارد «صوت شنیدنی» ، «بوی استشمام کردنی» و «نرمی لمس شدنی» نیز آیینه دارد.

آیینه حسی تنها برای نشان دادن صورتهای «مبصر» است، ولی آیینه های معنوی «مبصرات» ، «مسموعات» ، «مشمومات» ، «مذوقات» ، «ملموسات» ، «متخیلات» ، «موهومات» ، «معقولات» و بالاتر از همه، «مشهودات» قلبی را نیز ارایه می کند. درخت آیینه کلام حق است و در حقیقت، خداست که می گوید: «إننی أنا الله» ؛ اما موسای کلیم ( علیه السلام) آن کلام را از آیینه درخت شنید؛ نه این که درخت گفته باشد: «إننی أنا الله» . نیز اکنون هم اگر کسی چون موسای کلیم باشد، این زمزمه را از آیینه هر درختی می شنود:

موسی ای نیست که تا صوت «انا الحق» شنود

ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست

آیینه کلام حق بودن نیز، اختصاصی به درخت ندارد. سراسر جهان، منادیان توحید الهی هستند .

قرآن کریم در سوره «اسراء» می فرماید:

«و إن من شی ء إلا یسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم» (3)

هر موجودی «سبحان الله» و «الحمد لله» می گوید و چون تسبیح و تحمید از تکبیر و تهلیل جدا نیست پس هیچ موجودی نیست که «لا اله الا الله» و «الله اکبر» نگوید. بنابراین، «تسبیحات اربع» ذکر هر موجودی است و اگر سمع شنوای کلیم حق بهره کسی باشد این صوتها را می شنود :

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد

خطاب «ولکن لا تفقهون تسبیحهم» به توده انسانهاست؛ نه اوحدی از آنها؛ بیشتر مردم، تسبیح و تحمید موجودات را نمی شنوند و فقط اوحدی از انسانها شنوای آنند.

همان طور که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت ( علیهم السلام) می شنیدند، اولیای خاص الهی نیز به تبع اینها آهنگ تسبیح و نغمه تحمید را می شنوند، ولی هر کسی به اندازه شعاع ولایت خود آنها را می شنود و قهرا سراسر جهان را تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر بر عهده می گیرد و بر این اساس، هر موجودی از خود و دیگران، نفی انانیت می کند و می گوید: من مستقل نیستم و تو هم مستقل نیستی، بلکه فقط دیگری هست که ما آیینه دار هستی اوییم. اگر «آیینه» بتواند سخن بگوید، سخنش این است که من از خود چیزی ندارم و تنها صاحب صورت را نشان می دهم و اگر کسی اهل معنا باشد و سخن آیینه ها را بشنود، می داند که همه حرکاتی که در چهره آیینه مصور است نشانه کارهای صاحب صورت است.

بنابراین، انسان سالک در مرحله اتحاد، از خود و دیگران نفی انانیت می کند و تنها یکی را می بیند؛ بدون این که از جهان چیزی حذف یا منزوی یا شریعت و تکلیفی کم یا زیادشود . منتها دید عارف تغییر می کند؛ یعنی، سراسر جهان و عالم و آدم، موجود، محفوظ و مکلفند و سنتها هست، ولی همه اینها آیینه دار جمال و جلال اراده حق هستند.

پی نوشت ها:

.1 سوره توبه، آیه .30

.2 سوره طه، آیه .14

.3 سوره اسراء، آیه .44

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان