عزت و ذلت دو واژه متضاد هستند. انسانها از واژه عزت و مفهوم آن لذت می برند و آرزو دارند در خانواده، جامعه، دنیا و ... عزیز باشند و در برابر، با شنیدن واژه ذلت و پی بردن به مفهوم آن، از اینکه روزی به چنین سرنوشتی گرفتار شوند احساس وحشت می کنند. با این حال در مواردی چنین به نظر می رسد که عده ای در تعیین مصداق عزت و ذلت دچار اشتباه می شوند، معیارهایی را به عنوان معیار عزت در نظر می گیرند و برای به دست آوردن آنها در زندگی تلاش فراوانی می کنند، ولی پس از دستیابی به این معیارها باز هم احساس عزت نمی کنند و خود را عزیز نمی دانند، بلکه احساس ذلت و سرشکستگی از احساس عزت و سربلندی در آنان بیشتر است. این مسئله از نوع جهان بینی و شاکله انسانها و چگونگی ارزش گذاری آنان نسبت به انسانها، پدیده ها و اشیاء سرچشمه گرفته است و تا شاکله ایشان تغییر نیابد، این سرخوردگی ها در زندگی آنان وجود خواهد داشت.
این مقاله درصدد است با بحث و بررسی و کاوش در روایاتی که از سالار شهیدان و سرور آزادگان امام حسین علیه السلام رسیده است، به بررسی معیارها و شاخصه های عزت از دیدگاه ایشان در حوزه فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد بپردازد.
معنا و ارزش عزت
عزت حالتی روحی در انسان است که مانع شکست خوردن وی می شود.(1) به عبارتی دیگر به معنای برتری و شکست ناپذیری است.(2)
بدین سان در واژه عزت، غلبه و برتری نهفته است. حال اگر این عزت بالاصاله باشد، چنان که در خداوند است، قدرت بلامنازع خواهد بود و اولیای الهی به میزان ارتباطشان با خداوند از این قدرت برخوردار می باشند.
واژه عزت و عزیز در قرآن بیش از 112 مورد به کار رفته است، ولی خداوند به صراحت اعلام می فرماید که «فانّ العزة للّه جمیعا»(نساء/139)؛ بدون تردید تمام عزت نزد خداوند است، اگر دیگران از این نعمت برخوردار می باشند به دلیل ارتباط با خداوند است.
لذا امام حسین علیه السلام عزت را تنها در پیوند با خداوند می بیند. به بعضی از بخشهای دعای مشهور عرفه توجه کنید:
«انت الذی اعززت»؛(3) ای خدای من، این تویی که عزت داده ای.
«و ذلیلاً فاعزّنی»؛(4) این خداست که منِ ذلیل را عزیز کرده است.
«فاولیائه بعزّته یعتزّون»؛(5) اولیای خداوند از عزت او طلب عزت می کنند.
عزت در اندیشه امام حسین علیه السلام هدفی است که دستیابی به آن، ارزش جان نثاری و کشته شدن در راه آن را دارد. وی می فرماید:
«لیس شأنی شأن من یخاف الموت. ما اهون الموت علی سبیل نیل العزّ و احیاء الحقّ، لیس الموت فی سبیل العزّ الاّ حیاة خالدة و لیست الحیاة مع الذلّ الاّ الموت الذی لا حیاة معه.»(6)
شأن و منزلت من، شأن و منزلت کسی نیست که از مرگ بترسد. چقدر آسان است مرگ برای رسیدن به عزت و زنده کردن حق. مرگ در راه رسیدن به عزت نیست، جز زندگی ابدی و زندگی با ذلت چیزی نیست جز مرگ تدریجی.
امام حسین علیه السلام در سخن دیگری سرمایه گذاری برای رسیدن به عزت را چنین وصف می کند:
«موت فی عزّ خیر من حیاة فی ذلّ.»(7)
مرگ در راه رسیدن به عزت از زندگی با ذلت بهتر است.
معیارهای عزت حسینی در حوزه های گوناگون
1 عزت فرهنگی
جامعه اسلامی، جامعه ای است که براساس یک سلسله افکار و اندیشه های دینی برخاسته از اعتقاد به توحید در همه ابعاد آن شکل بگیرد و در مقام رفتار، ملتزم به یک سلسله ارزشها و اصول باشد که لازمه آن سلسله عقاید و باورها می باشد. بیشترین وجه تمایز یک جامعه دینی با جامعه غیردینی در آداب، رسوم، سلوک و رفتار افراد جامعه با خود و دیگران و در یک جمله در فرهنگ آن می باشد، به طوری که اگر فرهنگ دینی از جامعه ای رخت بربندد و به جای آن در رفتار مردم فرهنگ غیردینی حاکم باشد نمی توان آن جامعه را دینی شمرد؛ گرچه همه آن افراد خود را دیندار بپندارند.
پایبندی به فرهنگ دینی یا استحاله فرهنگی مسئله عصر امام حسین علیه السلام یا مسئله امروز و فردای جامعه ما نیست، بلکه درگیری اساسی میان رسول خدا صلی الله علیه و آله و مخالفان آن حضرت نیز در این گونه مسائل بود.
1-1 حمایت از دین
براساس آیات و روایات هر مسلمانی موظف است در مقام اندیشه و عمل به دستورات دین و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله پایبند باشد و تمام تلاش خود را برای ترویج و گسترش این اندیشه به کار گیرد، چرا که رواج دین و پایبندی به آن یکی از شاخصه های اصلی تمایز جامعه دینی است، چنان که امام حسین علیه السلام حمایت از دین را یک وظیفه و مایه عزت مسلمانان می داند. به کلام سیدالشهدا در آخرین ساعات زندگی حضرتش در این جهان توجه کنید:
«این رسول خداست - که درود خدا بر او و خاندان او باد - و این شهیدان راه خدایند که منتظر آمدن شمایند و آمدن شما را به یکدیگر بشارت می دهند. بنابر این از دین خدا و دین پیامبرش دفاع کنید.»(8)
حمایت از دین، نخست پذیرش آن در مقام اندیشه و پایبندی به آن در مقام گفتار و رفتار می باشد و در مرحله بعد تبلیغ و ترویج اندیشه های دینی و در حوزه سیاسی تلاش برای استقرار حاکمیت قوانین دینی در ساختار اداری و قانونگذاری و قضایی است.
2-1 حمایت از اهل بیت علیهم السلام
براساس حدیث ثقلین و روایات دیگر، رسول خدا صلی الله علیه و آله برای هدایت خلق به سوی خدا بعد از خودش به دستور خداوند، کتاب خدا و اهل بیت خود را به عنوان مفسران وحی الهی که علم آن را از رسول خدا صلی الله علیه و آله به ارث برده اند، به عنوان امانت در بین امت نهاده است و خداوند در قرآن، محبت خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله را به عنوان پاداش رسالت آن حضرت می داند و می گوید:
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الاّ المودّة فی القربی» (شوری/23)
بگو من در ازای رسالتم پاداشی جز محبت خویشاوندان از شما طلب نمی کنم.
در روایات فراوانی که از طریق شیعه و سنی نقل شده محبت به خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و دفاع از آنان و تلاش برای رفع مشکلات آنان مورد تأکید قرار گرفته است که به عنوان نمونه به یک روایت اشاره می کنیم:
«پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در قیامت برای چهار گروه شفاعت می کنم: کسی که فرزندانم را احترام کند. کسی که خواسته های آنان را برآورد. کسی که هنگام نیاز آنان برای رفع نیازشان تلاش کند و کسی که آنان را دوست داشته باشد و این دوستی را با قلب و زبان ابراز کند.»(9)
امام حسین علیه السلام درباره این شاخصه عزت در روز عاشورا در آن شرایط دشوار که هیچ امیدی به شکست نظامی دشمن وجود نداشت، به یاران و اصحاب خود فرمود: «ذبوا عن حرم الرسول»؛(10) از خاندان پیامبرتان دفاع کنید.
عاشورائیان در عاشورا از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع کردند و زینبیان امروز باید از مکتب اهل بیت علیهم السلام دفاع کنند و امیدواریم که آخرین بازمانده خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت مهدی علیه السلام و عجل الله فرجه قیام جهانی خود را آغاز کند تا عاشقان اهل بیت علیهم السلام در کنار حضرتش به دفاع از او و اندیشه های الهی اش بپردازند و به این وظیفه خود نیز جامه عمل پوشند.
3-1 زنده کردن کتاب خدا
قرآن کتابی است که برای هدایت جامعه بشری به سوی خداوند نازل شده است. گرچه خواندن قرآن با تدبر وظیفه هر مسلمانی است، ولی صرف خواندن آن زنده کردن آن نیست. زنده کردن قرآن این است که حاکمیت در جامعه اسلامی از آنِ قرآن باشد، به طوری که اگر مسلمانان به وظایف فردی خود عمل کنند، ولی حاکمیت سیاسی در اختیار قرآن نباشد و قرآن در ساختار قانونگذاری و اداری و قضایی کشور نقشی نداشته باشد، از منظر امام حسین علیه السلام در چنین جامعه ای قرآن مرده است و باید برای زنده کردن آن تلاش کرد، چه اینکه عزت مسلمانان در زنده نگهداشتن قرآن است.
4-1 زنده کردن سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله
سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنی مجموعه گفتار، رفتار و کردار و تاییدات آن حضرت برای مسلمانان لازم الاتباع است و مسلمانان موظفند ضمن پایبندی به سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله در همه ابعاد آن را زنده کنند. در نگاه امام حسین علیه السلام در جامعه اسلامی اگر مسلمانان در حوزه وظایف فردی به سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کنند، ولی در حوزه سیاسی حاکمیت در اختیار پیروان رسول خدا صلی الله علیه و آله نباشد و در آن عرصه به سنت نبوی عمل نشود، در این جامعه سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله مرده است و باید برای زنده کردن آن تلاش کرد.
در عصر امام حسین علیه السلام شاید بیشتر مسلمانان در حوزه فردی به کتاب و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل می کردند، ولی بی گمان حاکمیت سیاسی در اختیار حاکمان بنی امیه بود؛ حاکمانی که ساختار سیاسی کشور را از فرهنگ دینی و کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله بیگانه کرده بودند. در چنین جامعه ای امام حسین علیه السلام برای زنده کردن کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله قیام می کند و از مردم می خواهد که در این زمینه او را یاری کنند تا بتواند جامعه را به راه راست رهنمون سازد. در این زمینه به یکی از نامه هایی که حضرتش به سران بصره نوشته است توجه کنید:
«این نامه ام را برایتان فرستادم. من شما را به کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله دعوت می کنم. بدون تردید سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله مرده است؛ بنابر این اگر به پیامم پاسخ مثبت دهید و از دستوراتم اطاعت کنید شما را به سوی سعادت و خوشبختی هدایت می کنم.»(11)
5-1 نابودی بدعتها
همان طور که پیشتر بیان شد، ویژگی مهم جامعه اسلامی رواج نشانه های دین در همه ابعاد جامعه است. در فرهنگ دینی به افرادی که با پوشش دین، برای نابودی دین تلاش می کنند منافق گفته می شود و اندیشه های آنان را که به نام دین در جامعه منتشر می کنند، ولی این اندیشه ها مبنای دینی ندارد بدعت می نامند.
امام حسین علیه السلام نابودی بدعتها را وظیفه مسلمانی و یکی از شاخصه های عزت فرهنگی می داند و از همه می خواهد که او را برای نابودی بدعتها یاری کنند. او در یکی از نامه هایی که برای سران بصره نوشت و از آنان خواست که او را در این قیام یاری کنند می فرماید:
«اما بعد، فانّی ادعوکم الی احیاء معالم الحقّ و اماتة البدع، فان تجیبوا تهتدوا سبل الرشاد.»(12)
بعد از سلام، همانا من شما را به زنده کردن نشانه های حق و میراندن بدعتها دعوت می کنم. بنابر این اگر به پیام من پاسخ مثبت دهید به سعادت و خوشبختی رهنمون خواهید شد.
2- عزت اجتماعی
در اندیشه دینی انسان نمی تواند نسبت به جامعه و تحولات آن بی تفاوت باشد؛ زیرا این تحولات گذشته از تأثیر آن در زندگی اجتماعی انسان به طور غیرمستقیم در زندگی فردی انسان هم تأثیر می گذارد. براین اساس عزت اجتماعی مسلمانان سبب عزت فردی آنان نیز می گردد، همان طور که ذلت اجتماعی آنان به ذلت فردی ایشان می انجامد. زندگی اجتماعی انسان از محیط خانواده آغاز می شود و تا سطح بین المللی قابل گسترش می باشد.
1-2 صداقت
روابط انسان با دیگران چه گفتاری و چه رفتاری می تواند صادقانه یا غیرصادقانه باشد، ولی یک زندگی اجتماعی در صورتی سالم خواهد بود که روابط افراد آن براساس صداقت استوار باشد. دروغگویی گذشته از گناه بودن و تأثیر منفی که در روحیات و زندگی دنیوی و اخروی شخص دروغگو دارد، زندگی اجتماعی دیگران را نیز تحت تأثیر قرار می دهد و منافع جامعه و افراد را تهدید کرده، امنیت اجتماعی را به خطر می اندازد. امام حسین علیه السلام در گفتاری صداقت را عزت می داند و می فرماید: «الصدق عزّ والکذب عجز»؛(13) صداقت عزت است و دروغگویی ناتوانی و شکست.
2-2 اصلاح اجتماعی
اصلاح انحرافات اجتماعی موجب عزت اجتماعی می گردد و باید مورد توجه همه باشد، زیرا سلامت هر جامعه ای همانند یک موجود زنده از سوی اموری مورد تهدید قرار گیرد و اگر این پدیده ها اصلاح نشوند رفته رفته فساد طوری دامنگیر جامعه می شود که اصلاح کردن آن جز با یک انقلاب همگانی امکان پذیر نیست. در عصر امام حسین علیه السلام فساد سیاسی به حدی رسیده بود که با اقدام فردی قابل اصلاح نبود و به یک حرکت و قیام عمومی نیازمند بود، چنان که امام هدف از قیام خود را چنین بیان می کند:
«انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی و شیعة ابی علی بن ابی طالب.»(14)
تنها برای تقاضای اصلاح در بین امت جدم و شیعیان پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام قیام کرده ام.
3-2 رفع نیاز نیازمندان
یکی از شاخصه های عزت در نگاه امام حسین علیه السلام این است که امکانات جامعه در اختیار همه باشد. امام حسین علیه السلام در خطبه ای که به خطبه امر به معروف و نهی از منکر شهرت یافته و مخاطب آن حضرت در آن خطبه بیشتر شخصیتهای اجتماعی و دانشمندان می باشند حضرت آنان را مورد سرزنش قرار داده است، در بخشی از آن خطبه می فرماید:
«نابینایان، ناشنوایان و از کارافتادگان در همه شهرها بدون سرپرست شده اند، کسی به آنان رحم نمی کند و مورد توجه قرار نمی دهد و شما نیز به اندازه ای که مسئولیت دارید عمل نمی کنید و از آنان که کاری می کنند نیز حمایت نمی کنید و با سازش کردن با ستمگران و مسامحه امنیت خود را تأمین کرده اید، در حالی که همه اینها وظایفی است که خداوند به آنها دستور داده که به صورت فردی و جمعی به آن عمل کنید و شما از آن غافلید.»(15)
4-2 نظارت همگانی
هر کاری برای به ثمر رسیدن نیازمند به نظارت می باشد؛ چه از درون و چه از بیرون. در جامعه به دلیل گستردگی و پراکندگی نمی توان به نظارت از درون اکتفا کرد؛ زیرا عده ای نمی خواهند به حق خود قانع باشند و به قوانین تن دهند؛ از این رو نظارت از بیرون بایسته است. همچنین با توجه به دو نکته ای که گفته شد نمی توان این نظارت را وظیفه عده ای خاص دانست، بلکه باید همگانی باشد و این نظارت همگانی همان «امر به معروف و نهی از منکر» می باشد که در اسلام به آن دستور داده شده است. امام حسین علیه السلام نیز یکی از شاخصهای عزت اجتماعی را اجرای امر به معروف و نهی از منکر می داند. به این کلام توجه کنید:
«خداوند امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یک واجب آغاز کرد؛ زیرا می دانست که اگر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه صورت پذیرد و نهادینه شود، همه واجبات اجتماعی اعم از دستورات آسان و دشوار نهادینه می شود؛ زیرا امر به معروف و نهی از منکر، تبلیغ و دعوت به اسلام، بازگرداندن حقوق پایمال شده، مبارزه با ستمگران، تقسیم امکانات عمومی و دولتی، گرفتن مالیاتها از صاحبان آن و مصرف کردن در موارد آن را شامل می شود.»(16)
5-2 اجرای حدود
همچنین اگر در جامعه ای حدود الهی اجرا نگردد یا کیفر تنها درباره ضعیفان اجرا شود و قدرتمندان به شیوه های مختلف برای خود مصونیت ایجاد کنند، در این صورت اعتماد مردم به دستگاه قضایی و اجرایی سلب شده همه تلاش می کنند با وابستگی به مراکز قدرت برای خود حاشیه امنیتی ایجاد کنند. جامعه ای که ضعیفان نتوانند حق خود را بستانند جامعه ای ذلیل است نه عزیز. جامعه ای در نگاه امام حسین علیه السلام عزیز است که اوّلاً حدود الهی در آن اجرا شود و ثانیا نسبت به همه اجرا شود نه آنکه حاکمان به دلخواه خود عمل کنند و مردم نیز در برابر قانون شکنی حاکمان بی تفاوت باشند. به کلام امام حسین علیه السلام در این باره توجه کنید:
«ای مردم! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: کسی که ببیند زمامدار ستمگری را که محرمات الهی را حلال می شمارد و پیمان خدا را می شکند و با سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت می ورزد و رفتارش با بندگان خداوند براساس ظلم و گناه می باشد و برای تغییر روش چنین زمامدار ستمگری با گفتار یا رفتار اقدام نکند، شایسته است که خداوند او را به همان جایی ببرد که آن ستمگر را می برد.
آگاه باشید کارگزاران حکومت (بنی امیه) پیروی از شیطان را سرلوحه کار خود قرار داده اند و پیروی کردن از احکام خداوند را ترک کرده اند، فساد را در جامعه علنی کرده رواج می دهند و حدود و مقررات دین را اجرا نمی کنند، امکانات عمومی را به خود اختصاص داده، حرام خداوند را حلال و حلال خدا را حرام نموده اند و من از هر کس شایسته ترم که وضع موجود را تغییر دهم.»(17)
3 عزت سیاسی
تأثیر حاکمیت سیاسی جامعه بر زندگی شخصی و اجتماعی افراد انکار شدنی نیست. بنابر این حاکمیت سیاسی در اختیار هر گروهی قرار گیرد افکار و اندیشه های آن گروه در جامعه رواج پیدا می کند و به طور غیرمستقیم افراد را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. از این رو به دست آوردن عزت سیاسی یا حفظ و نگهداری آن در اندیشه امام حسین علیه السلام شاخصه هایی دارد که اکنون به بررسی آنها می پردازیم:
1-3 صبر و مقاومت
کار و تلاش در هر زمینه ای بدون تحمل مشکلات آن به نتیجه نمی رسد، به ویژه اگر کاری منافع عده ای را تهدید کند مشکلات آن بیشتر خواهد بود. در قلمرو سیاست، به دلیل تضاد منافع افراد و گروهها و جاذبه های قدرت و حکومت، مشکلات بیشتر است؛ در نتیجه به ثمر رساندن کار و آفرینش عزت و افتخار نیازمند صبر و مقاومت است و باید هزینه آن را پرداخت. عده ای به اشتباه تصور می کنند که چون برای خدا کار می کنند باید مشکلات کار از کانالهای غیرعادی حل شود و نباید برای کار هزینه پرداخت کنند، در حالی که سیدالشهدا برای بازگرداندن افتخار و عزت اسلام و مسلمانان حاضر شد سنگین ترین هزینه را در روز عاشورا بپردازد و پیامدهای آن را که اسارت خاندان رسالت بود به عنوان هزینه سنگین به دست آوردن عزت بپذیرد. امام حسین علیه السلام در خطابه مشهورش نسبت به دانشمندان اسلامی این شاخصه عزت را چنین بیان می فرماید:
«اگر بر مشکلات صبر می کردید و هزینه کار برای خدا را پرداخت می کردید کارهای الهی در اختیار شما قرار می گرفت و اجرای آنها در اختیار شما بود و حل و فصل آنها با شما بود.»(18)
2-3 وحدت و همبستگی
انسان در انجام هر کاری نیازمند به انگیزه است و در کارهای جمعی هر چه انگیزه ها به هم نزدیک تر باشد وحدت بیشتری ایجاد خواهد شد و با وجود وحدت هم مشکلات کار کمتر خواهد شد و هم موانع زودتر برطرف می شود. یکی از شاخصه های عزت سیاسی وحدت نیروهاست، به ویژه که دشمن نیز تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت که وحدت نیروها را بشکند تا به اهداف خود برسد. امام حسین علیه السلام در یک تحلیل، حاکمیت سیاسی بنی امیه در سرکوب نیروهای وفادار به اسلام را معلول تفرقه می داند و در خطابه مشهورش به دانشمندان اسلامی و شخصیتهای سیاسی چنین می فرماید:
«مجاری امور باید به دست دانشمندان به احکام الهی باشد که امین خدا بر حلال و حرام او هستند، ولی شما این جایگاه را از دست داده اید و این بدین سبب است که از حق جدا گشته اید و وحدت شما شکسته شده است.»(19)
3-3 عدم دلبستگی به دنیا
محبت و دلبستگی به چیزی دو اثر منفی در روح انسان برجای می گذارد: اول آنکه مانع از آن می شود که انسان زشتیهای آن چیز را درک کند و دیگر اینکه زیباییهای آن را بیشتر از آنچه هست می بیند.
وابستگی از هر نوع آن عزت انسان را از بین می برد و انسان را به ذلت می کشاند. هر چه وابستگی انسان بیشتر باشد ذلت او نیز افزون تر خواهد بود. در عرصه سیاست اولین شرط مبارزه آمادگی برای هزینه کردن جان خود می باشد و کسانی که در مبارزات سیاسی این آمادگی را ندارند به طور قطع شکست خواهند خورد و عزت خود را از دست خواهند داد. عشق به ماندن در دنیا و زیبا دیدن دنیا بیش از آنچه هست، باعث ذلت انسان در قلمرو سیاست می شود. امام حسین علیه السلام در تحلیلی در خطابه مشهورش خطاب به دانشمندان اسلامی عامل ذلت آنان را عشق به ماندن در دنیا و زیباتر دیدن دنیا می داند. به این کلام توجه کنید:(20)
«علت مسلط شدن بنی امیه بر امور جهان اسلام فرار شما از مرگ و شیفته شدن شما به زندگی است که به طور قطع باید روزی آن را رها کنید.»(21)
4-3 تسلیم نشدن در برابر قدرتها
از ویژگیهای مهم سیاست و مسائل سیاسی تغییر سریع شرایط و پیرو آن، دگرگونی پرشتاب موضوعات سیاسی و موضعگیری در برابر آنهاست، به طوری که گاه در کمتر از یک روز به دلیل دخالت عوامل پیش بینی نشده و غیرقابل کنترل، شرایط تا 180 درجه دگرگون شده، مبارزان سیاسی را با بحران تصمیم گیری روبه رو می کند. در چنین شرایطی بسیاری از مبارزان نیز متناسب با دگرگونی شرایط تغییر موضع داده، آن را درایت و هوشمندی سیاسی قلمداد می کنند بدون اینکه توجه داشته باشند این عقب نشینی از اصول می باشد. یکی از شاخصه های عزت سیاسی در نگاه امام حسین علیه السلام این است که هر چند شرایط سیاسی علیه انسان تغییر کند، انسان مسلمان باید پایبند به اصول مانده، نشان دهد که حاضر است هزینه سنگین آن را که فدا کردن جان باشد نیز بپردازد. در روز عاشورا در آخرین لحظات زندگی که امام اصحاب، یاران و فرزندان خود را در راه اعتلای اسلام و عزت مسلمانان هزینه کرده بود و مشغول اتمام حجت با آن مردم سیاسی کار بود و تغییر موضع و عقب نشینی آنان از اصول را به آنان گوشزد می کرد، فرمود: «لا واللّه لا اعطیهم بیدی اعطاء الذلیل»؛(22) هرگز، سوگند به خدا با ذلت و خواری با آنان ملاقات نخواهم کرد.
5-3 حضور در همه صحنه ها
مسلمان باید تلاش در عرصه سیاست را برای حاکمیت دین و اجرای احکام آن و گسترش عدالت و از بین بردن مظاهر فساد و ... تکلیف خود بداند و همان طور که در حوزه عبادات خود را مکلف می داند در این عرصه نیز خود را مکلف بداند و در هر شرایطی متناسب با آنان شرایط موضعگیری کند و تکلیف خود را انجام دهد و این یکی از شاخصه های عزت است.
مطالعه زندگی امام حسین علیه السلام از روزی که نوجوانی بود در عصر خلیفه دوم تا پایان عمر شریفش این مسئله را به خوبی به اثبات می رساند، چنان که دهها سند تاریخی گویای این مهم است:
روزی خلیفه دوم در سخنرانی خود گفت: من سزاوارترین مردم برای حاکمیت بر مسلمانان هستم؟!
امام حسین علیه السلام که در آن دوران نوجوانی بود در برابر سخنرانی خلیفه زبان به اعتراض گشود و سخنرانی او را قطع کرد و به مناظره ای تبدیل شد که مایه شرمساری خلیفه گشت، که مشروح آن را باید در منابع تاریخی و حدیثی مطالعه کرد.(23)
در نامه های اعترض آمیز امام به معاویه این گونه موضعگیری ها فراوان است.
امام حسین علیه السلام یکی از شاخصه های عزت سیاسی را حضور در همه صحنه ها می دانست و خود نیز در بحرانی ترین شرایط یعنی ظهر عاشورا حاضر نشد از اصول خود عقب نشینی کند و در پاسخ قیس بن اشعث که از او خواست در برابر حکومت بنی امیه تسلیم شود و صحنه سیاست را ترک کند فرمود: «لا والله ... لا افرّ فرار العبید»؛(24) هرگز به خدا سوگند... همانند بردگان نخواهم گریخت.
4 عزت اقتصادی
در اندیشه دینی اقتصاد اصل و معیار ارزش گذاری بقیه امور نیست، ولی تأثیر مثبت یا منفی آن را در همه ابعاد زندگی نمی توان نادیده گرفت. دیدگاه افراد درباره گستره فعالیت اقتصادی و چند و چون آن و ارزش داوری نسبت به آن متفاوت است، ولی در اندیشه امام حسین علیه السلام تلاش انسان باید به اندازه ای باشد که از این جهت به دیگران نیازمند نباشد، به طوری که برای تأمین نیازهای اولیه زندگی دست نیاز به سوی دیگران دراز کند. شخصی از امام حسین علیه السلام پرسید: عزت انسان در چیست؟ امام فرمود: «استغناوه عن الناس»؛(25) اینکه نیازمند به مردم نباشد.
در نگاه امام حسین علیه السلام آبروی مسلمان ارزشمندتر از آن است که به آسانی از دست برود. در این زمینه به برخورد امام حسین علیه السلام با یک نیازمند توجه کنید:
«مردی از انصار برای خواسته ای نزد امام حسین علیه السلام آمد و قبل از آنکه خواسته اش را بیان کند امام علیه السلام فرمود: ای برادر انصاری آبرویت را از خواستنِ رو در رو نگه دار و خواسته ات را در نامه ای بنویس، ان شاءالله آنچه تو را شاد کند انجام می دهم.
مرد انصاری در نامه نوشت: ای ابا عبدالله علیه السلام فلانی 500 اشرفی از من طلب دارد و برای دریافت آن پافشاری می کند. با او صحبت کن که به من مهلتی دهد. امام علیه السلام پس از خواندن نامه وارد منزل شد و با کیسه ای که 1000 اشرفی در آن بود بازگشت و به مرد انصاری داد و فرمود: با پانصد دینار بدهی خود را بپرداز و پانصد دینار دیگر را در اداره زندگی مصرف کن. توجه داشته باش، نیازت را جز برای سه نفر بیان نکن! مرد دیندار، یا صاحب مروت و مردانگی، یا صاحب شرافت. اما دیندار به سبب دینش حاجتت را برآورده می سازد و صاحب مروت از مردانگی خود شرم می کند و صاحب شرافت نیز می داند که تو با این کار آبروی خود را فروخته ای و آبرویت را حفظ می کند و بدون برآوردن نیازت تو را رد نمی کند.(26)
منابع و مآخذ
1- قرآن کریم.
2- نهج البلاغه، تصحیح و تحقیق صبحی الصالح، قم، انتشارات دارالهجرة.
3- ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه.
4- الامام ابوجعفر محمد بن جریر الطبری، تاریخ الطبری المعروف بتاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
5- ابوالقاسم الحسین بن محمد المعروف بالراغب الاصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق محمد سید گیلانی، تهران، المکتبة المرتضویه.
6- ابن شعبه حرانی، تحف العقول، مترجَم، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
7- احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، الاحتجاج، قم، کتابفروشی مصطفوی.
8- العلامة محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
9- عمادالدین ابی جعفر محمد بن ابی القاسم الطبری، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، تحقیق جواد القیومی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.
10- احمد فرزانه، نهج الشهادة، قم، مؤسسه نشر و فرهنگ اهل البیت (ع)، 1403ق.
11- صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، چاپ دوم: تهران، مکتبة الصدر.
12- احمد صابری، ادب الحسین و حماسته، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1415ق.
13- فاضل دربندی، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، قم، دار ذوالقربی، 1420 ق.
1 مفردات راغب، ص 333.
2 لسان العرب، ج 5، ص 374.
3 دعای عرفه.
4 همان.
5 همان.
6 نهج الشهادة، ص 225؛ ادب الحسین و حماسته، ص 169.
7 نهج الشهادة، ص 332؛ بحارالانوار، ج 44، ص 192.
8 نهج الشهادة، ص 148؛ اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات؛ ج 2 ص 266؛ ادب الحسین و حماسته، ص 170.
9 - بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 70.
10 نهج الشهادة، ص 148؛ اسرارالشهادات، ج 2، ص 266.
11 بحارالانوار، ج 44، ص 340؛ نهج الشهادة، ص 280؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 266.
12 نهج الشهادة، ص 276.
13 همان، ص 377.
14 مقتل خوارزمی، ج 2، ص 188؛ نهج الشهادة، ص 269.
15 تحف العقول، ص 242.
16 تحف العقول، ص 241؛ نهج الشهادة، ص 118.
17 تاریخ طبری، ج 4، ص 304.
18 تحف العقول، ص 242.
19 تحف العقول، ص 242.
20 همان.
21 همان.
22 - نهج الشهادة، ص 184؛ بحارالانوار، ج 44، ص 191.
23 احتجاج طبرسی، ج 2، ص 13.
24 بحارالانوار، ج 44، ص 191.
25 نهج الشهادة، ص 382؛ منتخب الاثر، باب 8، ص 122.
26 تحف العقول، ص 251.