ویژگی های حاکم در سیره نظری و عملی امام علی (ع)

ویژگی های حاکم، مهم ترین مسأله در حکومت دینی، از دیدگاه امام علی علیه السلام می باشد. با تفحص و تعمق در سیره عملی و نظری ایشان چنین برداشت می شود که مهم ترین عامل رشد وتوسعه همه جانبه و تأمین امنیت و رفاه یک جامعه را ایشان، در نقش حاکم و زمامداران آن تلقی می نمایند

مقدمه:

ویژگی های حاکم، مهم ترین مسأله در حکومت دینی، از دیدگاه امام علی علیه السلام می باشد. با تفحص و تعمق در سیره عملی و نظری ایشان چنین برداشت می شود که مهم ترین عامل رشد وتوسعه همه جانبه و تأمین امنیت و رفاه یک جامعه را ایشان، در نقش حاکم و زمامداران آن تلقی می نمایند. بدین صورت که حاکم را نمونه کامل یک مسلمان و انسان تلقی نموده که بهترین مصداق آن را معصوم می داند. در زمان غیبت و یا عدم حضور معصوم فردی را لایق چنین مقامی می داند که بیش ترین ویژگی معصوم، در او متبلور باشد. در این نوشتار، سعی شده است که ویژگی های کلیدی و اصلی یک حاکم از دید امام علیه السلام مطرح گردد. گرچه با تعمق در نامه ها، خطبه ها و حکمت های امام علیه السلام شاید دهها ویژگی کوچک و بزرگ به طور صریح و ضمنی برای حاکم و زمامداران او مطرح شده باشد، ولی در چنین بحث کوتاه و فشرده، مجال پرداختن به تمام آن ها نبوده است و تلاش گردیده به مهم ترین آن ها پرداخته و ویژگی های جنبی تا حدودی در ذیل آن ها مطرح گردد.

ویژگی های اصلی حاکم از دیدگاه علی علیه السلام در هشت مبحث ایمان، تقوا، ساده زیستی، مردمی بودن، مدیر خوب بودن، عادل و معتدل بودن، زیرک و کیّس بودن، عالم و متخصص مسائل سیاسی اجتماعی بودن و دارای تجربه و حسن شهرت سیاسی بودن، عنوان و هر کدام به اجزای جزئی تر، تقسیم شده که بدین شرحند:

1 ایمان و تقوا: اصلی ترین ویژگی حاکم اسلامی است که در قالب خصوصیاتی مانند زهد، خداگرایی، حامی دین و تارک هوای نفس بودن و... متجلی می گردد. امام علی علیه السلام در جاهای مختلف نهج البلاغه به مناسبت های گوناگون در قالب نامه ها، خطبه ها یا حکمت ها این ویژگی را به بیان های زیبا و بلیغ عنوان نموده اند. مثلاً در مورد این که حاکم اسلامی پاسدار خدا و ارزش های او در روی زمین می باشد؛ می فرماید: «حاکم اسلامی پاسبان خدا در زمین اوست.»(1)

زهد و خداگرایی: امام یکی از مصادیق ایمان و تقوا را برای حاکم، زهد و بی توجهی به زرق و برق دنیا می داند، محور اصلی اعمال حاکم باید خدا و عبادت و یاد او در تمام امور باشد؛ تقوای الهی پوششی است که آدمی را از آفات درونی و بیرونی حفظ می کند. تقوا از «وقایة» است و به معنی حفظ و نگهداری چیزی است از هر چه که به او ضرر و زیان می رساند و یعنی نفس را در وقایه (محافظ) قرار دادن از ترس آن که به آن آسیبی نرسد.(2) در این زمینه در نامه ای که برای حارث همدانی یکی از کارگزاران خود می فرستد چنین می نویسد: «نفس خود را در واداشتن به عبادت فریب ده و با آن مدارا کن و به زور و اکراه به چیزی مجبورش نساز، و در وقت فراغت و نشاط به کارش گیر و جز در آن چه که بر تو واجب است، و باید آن را در وقت خاص خودش به جا آوری، بپرهیز از آن که مرگ تو فرا رسد در حالی که از پروردگارت گریزان و در دنیاپرستی غرق باشی.»(3)

حامی دین و تارک هوای نفس بودن: از دیگر مصادیق تقوا، که امام علیه السلام برای حاکم اسلامی لازم می داند، حمایت از دین خدا در تمام شرایط است و این که رضایت خالق، مقدم بر رضایت همه، حتی رضایت مردم باشد؛ به این معنی که، هدف اصلی حاکم اسلامی باید سوق جامعه و خود، به سوی خدا باشد که به رضایت و خشنودی خالق منجر می شود و همّ و غمّ و فکر او تنها در این زمینه متمرکز باشد.(4) در این مورد نیز در نامه ای به فرماندار خود «محمدبن ابی بکر»، هنگام اعزام او به مصر چنین می نویسد: «ای محمدبن ابی بکر! بدان که من، تو را سرپرست بزرگ ترین لشکرم یعنی لشکر مصر، قرار دادم. بر تو سزاوار است که با خواسته های دل مخالفت کرده، از دین خود دفاع کنی؛ هر چند، ساعتی از عمر تو باقی نمانده باشد. به خاطر راضی نگه داشتن مردم، خدا را به خشم نیاور، زیرا خشنودی خدا جایگزین هر چیزی بوده اما هیچ چیز جایگزین خشنودی خدا نمی شود»(5) یا در نامه ای دیگر، مسأله مخالفت حاکم با هوای نفس و تحت کنترل داشتن آن را به مالک اشتر چنین تأکید می فرماید: «پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد. هوای نفس را در اختیار گیر و از آنچه حلال نیست بپرهیز؛ زیرا بخل ورزیدن به نفس خویش، آن است که در آنچه دوست دارد یا برای او خوشایند است، راه انصاف پیمایی.»(6) تقوای مورد نظر علی علیه السلام عبارت است از این که انسان در روح خود حالت و قوتی ایجاد کند که مصونیت یابد به گونه ای که اگر وسایل و موجبات گناه و لغزش برای او فراهم شد آن حالت و ملکه روحی، او را حفظ کند و مانع شود که آلودگی پیدا کند.(7)

توجه به نماز، مرگ، معاد و محاسبه: از دیگر مصادیق ویژگی تقوای امام، توجه مدام حاکم به مسأله اقامه نماز و انجام واجبات شرعی اوست، حاکم با تمرین عملی عبادی خود ویژگی تقوا را در خود تقویت نموده در اداره امور کشور از آن بهره گیرد. در این مورد در نامه ای به مالک اشتر چنین می گوید: «نیکوترین وقت ها و بهترین ساعات شب و روزت را برای خود و خدای خود انتخاب کن اگر چه همه وقت برای خداست، اگر نیت درست و رعیت در آسایش قرار داشته باشد. از کارهایی که به خدا اختصاص دارد و باید با اخلاص انجام دهی، انجام واجباتی است که ویژه پروردگار است پس در بخشی از شب و روز، وجود خود را به پرستش خدا اختصاص ده و آن چه تو را به خدا نزدیک می کند بی عیب و نقصان انجام ده، اگر چه دچار خستگی جسم شوی.»(8)

امام در مورد توجه حاکم به مرگ و آخرت و تأثیر آن در اجرای رفتار عادلانه نسبت به رعیت، تأکید خاص دارد و مسأله در فکر خدا و محاسبه او در قیامت را بهترین میزان در رفتار عادلانه حاکم تلقی می فرماید؛ در این مورد در نامه ای به اسودبن قطبه فرمانده لشکرش در مأموریتی به شهر حلوان چنین سفارش می فرماید: «از آن چه که همانند آن را بر دیگران نمی پسندی پرهیز کن، و نفس خود را در حالی که امیدوار به پاداش الهی بوده و از کیفر او هراسناکی، به انجام آنچه خداوند بر تو واجب گردانیده است، وادار ساز. و بدان که دنیا سرای آزمایش است، و دنیاپرست ساعتی در آن نمی آساید جز آن که در روز قیامت از آن افسوس می خورد و هرگز چیزی تو را از حق بی نیاز نمی گرداند.»(9) آن چیزی که حاکم را از فرو افتادن در راه های شیطانی باز می دارد «پرواپیشگی» اوست؛ امیرمؤمنان علیه السلام می گوید هر اندیشه و عمل و مسؤولیتی باید از معیار تقوا یاری گیرد تا سلامت و موفقیت آن تضمین گردد ایشان می فرماید تقوا عزت می بخشد و تبهکاری ذلیل می سازد(10) و نیز می فرماید: «هیچ عزتی، عزت بخش تر از تقوا نیست.»(11) امام ویژگی تقوا و ایمان را برای حاکم بهترین وسیله کنترل او در اداره امور جامعه تلقی می نماید؛ ویژگی ای که امروز، زمامداران سیاسی مختلف دنیا در نتیجه فقدان آن با معضلات و مسائلی از قبیل تجاوز به حقوق مردم، ظلم، رفتار ناعادلانه، تبعیض، تجاوز به اموال عمومی و... متهم گشته و مورد هجوم و نقد قرار می گیرند. به بیان کامل تر، از نظر امام حاکمی که از خدا نترسد و توجّه او به قیامت و محاسبه، در عمق اندیشه و عمل او متجلی نگردد از هیچ چیز دیگر نمی ترسد و هیچ ابزار کنترل دنیوی، نمی تواند او را کنترل و هدایت نماید و دیر یا زود در اداره جامعه با مشکلات و خطاهایی روبرو خواهد شد؛ مسأله ای که در جهان سیاست امروز و در میان دولتمردان چپ و راست و میانه، به وفور شاهد آن هستیم.

2 ساده زیستی حاکم: یکی دیگر از ویژگی هایی است که امام علی، به اشکال مختلف بر آن تأکید می نماید. ایشان این ویژگی را در مصادیقی از قبیل پرهیز از دنیاپرستی و هواپرستی، پرهیز از سرمایه داری و همنشینی دائم با سرمایه داران و اجتناب از اسراف و رفاه زدگی تبیین می نماید. از آن جایی که در هر جامعه ای فقیر و غنی وجود دارد نظر حضرت بر این است که سطح زندگی یک حاکم اسلامی باید در حد متوسط به پایین افراد جامعه باشد که اکثریت هر جامعه را تشکیل داده اند زیرا چنین حاکمی مشکلات و سختی های مردم فقیر را بهتر درک نموده، بر رتق و فتق امور آن ها بیش تر همت می نماید.

پرهیز از سرمایه داری و رفاه زدگی: امام علیه السلام در مورد لزوم پرهیز حاکم از سرمایه داری و سرمایه داران، در نامه ای به فرماندار بصره عثمان بن حنیف انصاری که دعوت مهمانی سرمایه داری از مردم بصره را پذیرفته بود چنین می فرماید: «پس از یاد خدا و درود، ای پسر حنیف به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره، تو را به مهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی؛ خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و پی در پی، کاسه های پر از غذا جلوی تو نهادند. گمان نمی کردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندان شان با ستم محروم شده و ثروتمندان شان بر سر سفره دعوت شده اند. اندیشه کن در کجایی و بر سر کدام سفره می خوری؟ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمی دانی دور بیفکن و آن چه را که به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن.»(12)

پرهیز از دنیاپرستی و تجمل گرایی: امام علی علیه السلام می فرماید حاکم اسلامی باید از ملزومات دنیا به حداقل آن اکتفا نماید و مواردی را که جنبه دنیاپرستی و تجمل گرایی دارد کنار بگذارد، از نظر ایشان، چنین حاکمی است که می تواند جامعه را به سوی عدالت اقتصادی اجتماعی سوق دهد و فقر را از میان ببرد در صورتی که اگر خود، دنیاپرست و تجمل گرا باشد همّ و غمّ او در ریاسَت، جمع آوری اموال و امکانات برای خود و عدم توجه به بی عدالتی های اقتصادی در جامعه خواهد بود که در نهایت جامعه به زوال و انحطاط سوق می نماید. در این مورد به فرماندار خود در بصره عثمان بن حنیف انصاری می فرماید: «آگاه باش هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند و از نور دانشش روشنی می گیرد، آگاه باش امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی مرا یاری دهید. پس سوگند به خدا که من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام. بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم و از زمین دنیا حتی یک وجب در اختیار نگرفتم و دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیزتر است!»(13) در ادامه این نامه در ضرورت پرهیز حاکم از تجملات و زرق و برق دنیا می فرماید: «من اگر می خواستم، می توانستم از عسل پاک و از مغز گندم و بافته های ابریشم برای خود، غذا و لباس فراهم آورم. امّا هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد که طعام های لذید برگزینم، در حالی که در «حجاز» یا «یمامه» کسی باشد که به قرص نانی نرسد و یا هرگز شکمی سیر نخورد یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایی که از گرسنگی به پشت چسبیده و جگرهای سوخته وجود داشته باشد... آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم و در سختی های زندگی، الگوی آنان نگردم؟ آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد.»(14)

پرهیز از تشریفات و ذم دنیای فریبنده: در مورد پرهیز از تشریفات، به نقل ماجرای دویدن مردم (انبار)، پیشاپیش و در پی امام می پردازیم که به ایشان چنین می گوید: «این چه کار بود که کردید؟ گفتند: عادتی است که داریم و بدان، امیران خود را بزرگ می شماریم. فرمود: به خدا که امیران شما از این کار سودی نبردند و شما در دنیایتان خود را بدان رنج می دهید و در آخرتتان بدبخت خواهید شد.»(15) امام این گونه روابط را محکوم می نمودند و اجازه این گونه تشریفات را به مردم نمی دادند. از نظر امام برای این که حاکم بتواند به وظایف حاکمیت دینی خود عمل نماید، نباید دنیا در چشم او، جذاب و گمراه کننده باشد. دنیا باید در حد رفع نیاز مادی مورد توجه و استفاده باشد و ابزاری باشد برای دستیابی به کمالات عالیه فردی او (و مردمی که تحت اداره او قرار گرفته اند) به گونه ای که فریب آن را نخورد و در دام آن نیفتد که اگر این گونه گردید دیگر صلاحیت حاکمیت بر مسلمین را ندارد. در همین زمینه طی نامه ای به منذربن جارود عبدی یکی از فرمانداران خود که مرتکب خیانت (اقتصادی) شده او را چنین سرزنش می نمایند: «همانا، شایستگی پدرت مرا نسبت به تو خوشبین نمود و گمان کردم همانند پدرت می باشی(16) و راه او را می روی، ناگهان به من خبر دادند که در هواپرستی از چیزی فروگذار نکرده و توشه ای برای آخرت خود باقی نگذاشته ای. دنیای خود را با تباه کردن آخرت آبادان می کنی و برای پیوستن با خویشاوندانت از دین بریده ای. و کسی که همانند تو باشد، لیاقت پاسداری از مرزهای کشور را ندارد.»(17) در ادامه، در ذم دنیا و بی ارزش بودن آن برای حاکم اسلامی، حتی آن را مورد خطاب قرار داده و می گویند تو نمی توانی مرا به عنوان امام مسلمین فریب دهی و این گونه به طرد و ذم آن می پردازند: «ای دنیا از من دور شو! مهارت را بر پشت تو نهاده و از چنگال های تو رهایی یافته ام و از دام های تو نجات یافته و از لغزشگاه هایت دوری گزیده ام، کجایند بزرگانی که به بازیچه های خود فریبشان داده ای؟»(18) در ادامه همین نامه باز خطاب به دنیا می فرماید: «از برابر دیدگانم دور شو، سوگند به خدا، رام تو نمی گردم که مرا خوارسازی و مهارم را به دست تو نمی دهم که هر جا می خواهی مرا بکشانی. به خدا سوگند، سوگندی که تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به رضایت وادارم که به یک قرص نان، هر گاه بیابم شاد شود و به نمک به جای نان خورش قناعت کند...»(19) ویژگی ساده زیستی و دنیاگریزی، مقوله ای است که امام برای یک حاکم از ضروریات تلقی می نمایند؛ یکی دیگر از مسائلی که عدم رعایت آن از سوی غالب حکمرانان سیاسی جهان امروز از علل اساسی انحرافات و بی عدالتی های آن ها می باشد. امام با تأکید بر تربیت نفس حاکم در برابر زرق و برق دنیا و بی اهمیت شدن آن برای او مطرح می نمایند که اگر حاکم به این خصوصیات، دست یافت بهتر می تواند وظیفه حکومت و اداره امور جامعه را انجام داده و سعادت خود و رعایای خود را تأمین نماید.

3 مردمی بودن: این صفت یکی دیگر از ویژگی های اساسی برای حاکم است که امام علیه السلام ، تجلی آن را درچگونگی رفتار با مردم، خوش بینی نسبت به آن ها و فروتنی و تواضع دربرابر آن ها می دانند. از دید امام علیه السلام حاکم، طلب کار و مسلط بر مردم نیست، بلکه خادم ومدیون آن ها بوده، باید خود را با آن ها برابر بداند؛ در کنار و در میان آن ها باشد و از تکبر، که خصوصیت حکام ظالم و فاسد است، اجتناب نماید.(20)

با مردم بودن و برخورد مستقیم با آن ها: امام علیه السلام می فرمایند حاکم باید با مردم باشد به گونه ای که جاذبه اش نه تنها قوی تر از دافعه اش باشد بلکه با تمام وجود، نسبت به رفتار منفی دیگران و افراد جامعه بخشایش و گذشت داشته باشد و با آن ها گشاده رو و مهربان باشد. امام علیه السلام در نامه به فرماندار خود در مصر، محمدبن ابی بکر، می گوید: «با مردم فروتن، نرمخو، مهربان، گشاده رو و خندان باش، در نگاه هایت و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن تا بزرگان در درستکاری تو طمع نکنند و ناتوان ها از عدالت تو مأیوس نگردند.»(21) در نامه دیگری به ابوموسی اشعری بر همین نکته تأکید نموده، می فرماید: «با مردم، به هنگام دیدار در مجالس رسمی و در مقام داوری گشاده رو باش و از خشم بپرهیز که سبک مغزی، به تحریک شیطان است»(22) در همین زمینه (مهربانی با مردم)، به مالک اشتر می فرماید: «مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش»(23) در مورد پنهان نشدن از مردم، به مالک اشتر می فرماید: «هیچ گاه زیاد از مردم پنهان مشو که پنهان بودن رهبران، نمونه ای از تنگ خویی و کم اطلاعی در امور جامعه می باشد. نهان شدن از رعیت، زمامداران را از داشتن آنچه بر آنان پوشیده است باز می دارد.»(24) این همان مسأله احتجاب (در حجاب شدن و در پرده رفتن) است،(25) که بنابر اندیشه و سیره سیاسی امام علیه السلام به دور بودن از مردم و فاصله گرفتن از ایشان تلقی می گردد که نتیجه نداشتن ارتباط مستقیم با مردم، بی اطلاع بودن یا کم اطلاع بودن از آن ها و مسائل و مشکلات آن ها خواهد بود.(26)

فروتنی و تواضع حاکم نسبت به مردم: حاکم اسلامی در دید امام علی علیه السلام باید نسبت به مقامش حالت امانت دار، و در برابر مردم فروتنی و تواضع داشته باشد. در این مورد به مالک اشتر می فرماید: «بپرهیز که خود را در بزرگی همانند خداوند پنداری و در شکوه خداوندی همانند او دانی زیرا خداوند هر سرکشی را خوار می سازد...»(27) در جای دیگر به مالک می نویسد: «اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبر یا خودبزرگ بینی شدی به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر که تو را از سرکشی نجات می دهد...»(28)

صداقت با مردم و قانون مداری با آن ها: امام علی علیه السلام در سیره عملی و نظری خود تأکید داشتند حاکم باید با صراحت و صداقت با مردم برخورد نماید و براساس همین اخلاق سیاسی بود که چون آن حضرت زمام امور را در دست گرفت در نخستین خطبه حکومتی خود به مردم فرمود: «پیمان من بدانچه می گویم در گرو است و به درستی گفتارم متعهد و متکلفم»(29) در نامه خود به مالک اشتر می فرماید: «و هر گاه رعیت بر تو بدگمان گردد، عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار و با این کار از بدگمانی نجاتشان ده، که این کار ریاضتی برای خودسازی تو و مهربانی کردن نسبت به رعیت است و این پوزش خواهی تو آنان را به حق وا می دارد»(30) بسیاری از زمامداران و اهل سیاست، قائل به هیچ التزام عملی نیستند و وعده هایی را که به مردم می دهند، عمل نمی نمایند. ولی حاکم از دید امام علیه السلام باید صادق و در گرو پیمان خود بماند و هرگز از صداقت و صراحت دور نشود. همچنین حاکم باید به افکار مردم احترام گذاشته، با آن ها در همه چیز مشورت نماید و نیز حاکم نباید اسرار حکومت را کتمان نماید مگر اسرار جنگی که ضرورت خاصی دارد. (31) همچنین، حاکم باید براساس قانون به ادای حقوق مردم پرداخته و میان مردم تبعیض قائل نشود؛ همه را در برابر قانون یکسان تلقی نموده و خود را نیز مانند آنان بداند. در این زمینه می فرماید: «بر عهده و وظیفه من است که هیچ سرّی را از شما مکتوم ندارم (جز اسرار جنگی و در مواقع ضرورت)» (32) و یا در سیره عملی یکسان بودن همه در برابر قانون، به جای درهم و دیناری که برادرش عقیل (برخلاف اصول عدالت) طلب کرد آهن گداخته به دست او نزدیک نمود و نشان داد برادر و بیگانه در برابر قانون (بیت المال) یکسانند.

4 مدیر خوب بودن: حاکم باید بهترین مدیر باشد به عبارت دیگر مدیر خوب بودن یعنی این که حاکم بتواند کلیه امور را به بهترین وجه، توسط دیگران انجام دهد. یک مدیر خوب از دیدگاه امام علی علیه السلام باید به بهترین وجه، ضرورت های اجتماعی اقتصادی مردم را برآورده نموده، به عمران شهرها و زمین بپردازد و در رسیدن به این هدف بهترین ها را برای مشاوره، مدیریت، معاونت، قضاوت و کارمندی برگزیند و در امر جمع آوری مالیات به بهترین صورت ممکن عمل نماید.

انتخاب مشاورین و همکاران خوب: امام علی علیه السلام می گوید: رهبر باید با مشورت و تماس دائم با متفکرین و دانشمندان جامعه، مرتب از آن ها در اداره امور، کمک فکری بگیرد که مایه آبادانی و رشد جامعه شود؛ در نامه خود به مالک اشتر می فرماید: «با دانشمندان، فراوان گفتگو کن و با حکیمان، فراوان بحث کن که مایه آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانونی است که در گذشته نیز وجود داشت.»(33) امام توصیه می نماید که مشاور و اعوان و یاران حاکم باید از افراد پاک، شایسته و دارای صفات پسندیده باشند؛ بنابراین باید از انتخاب افراد بخیل، ترسو، حریص، شرور، گناهکار، سبک سر، دروغگو، چاپلوس، مرفه و از خودراضی پرهیز کند و افراد نیکو، خوش نام، خانواده دار، مؤمن، مردم دار، بخشنده، شجاع و عالم... را به مشاوره و معاضدت برگزیند.(34) در همین رابطه به مالک اشتر می نویسد: «هزینه این گونه افراد بر تو سبک تر و یاریشان بهتر و مهربانیشان بیشتر و دوستی آنان با غیر تو کمتر است. آنان را از خواص و دوستان نزدیک و رازداران خود قرار ده، سپس از میان آنان افرادی را که در حق گویی از همه صریح ترند و در آن چه که خدا برای دوستانش نمی پسندد تو را مددکار نباشند انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند.»(35)

انتخاب مدیران، قضات، کارمندان و منشی های خوب: از آن جا که رهبر نمی تواند همه کارهای حکومت را شخصا انجام دهد به افراد مورد اعتماد، که به عنوان واسطه کارها را انجام دهند نیاز دارد و او باید بر آن ها نظارت مستمر داشته باشد. این افراد باید مؤمن و متقی کامل و دارای خصوصیات تخصصی اجرایی نیز باشند.(36) امام علیه السلام در این رابطه به مالک اشتر می گوید: «... برای هر یک از کارهایت سرپرستی که بزرگی کار بر او چیرگی نیابد و فراوانی کار او را درمانده نسازد، بگمار و بدان که هر گاه در کار نویسندگان و منشیان تو کمبودی وجود داشته باشد که تو بی خبر باشی خطرات آن دامنگیر تو خواهد بود.»(37) امام علیه السلام در مورد انتخاب قاضی نیز چنین توصیه می نمایند: «... سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را برای قضاوت انتخاب کن کسانی که مراجعه فراوان، آن ها را به ستوه نیاورد و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشاری نکند و بازگشت به حق پس از آگاهی برای او دشوار نباشد...»(38) امام علیه السلام برای انتخاب کارمندان و منشیان توصیه های مشابه و کنترل و نظارت آشکار و پنهان حاکم بر آن ها را مطرح می نمایند و می فرمایند: «سپس در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش به کارشان بگمار و بامیل شخصی و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهای مختلف وادار نکن، زیرا نوعی ستمگری و خیانت است. کارگزاران دولتی را از میان مردمی با تجربه و با حیا از خاندان های پاکیزه و با تقوا که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند، انتخاب کن. زیرا اخلاق آنان گرامی تر و آبرویشان محفوظ تر و طمع ورزیشان کمتر و آینده نگری آنان بیشتر است...»(39) و در مورد نویسندگان می فرماید: «سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستی بیندیش و کارهایت را به بهترین آنان واگذار کن و نامه های محرمانه را، که در بردارنده سیاست ها و اسرار تو است، از میان نویسندگان به کسی واگذار که صالح تر از دیگران باشد...»(40) در مورد نظارت دائم بر امور کارگزاران می فرماید: «... سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن و جاسوسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان سبب امانت داری و مهربانی رعیت خواهد بود...»(41) بنابراین از دیدگاه امام علیه السلام یک حاکم لازم است بهترین کارگزاران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و... را برگزیند و نظارت مستقیم و غیرمستقیم بر آنان و ارزیابی دائم از عملکرد آن ها داشته باشد تا موفق گردد.

توجه به ضرورت های اجتماعی و آبادانی شهرها: از دیگر ویژگی های اساسی حاکم از دید امام علی علیه السلام توجه او به مسائل فردی و رشد اجتماعی اقتصادی جامعه است، یعنی تأمین مایحتاج اولیه برای همه، حرکت جامعه به سوی کار و تولید و وفور نعمت، تقدم کارهای تولیدی بر خدماتی و واسطه ای و اخذ مالیات. از دیدگاه امام علیه السلام در جامعه ای که کار و تولید، اساس باشد رفاه و آسایش برای همه تأمین می گردد در همین مورد به مالک اشتر می فرمایند: «مالیات و بیت المال را به گونه ای وارسی کن که به صلاح مالیات دهندگان باشد، زیرا بهبودی (امور) مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه است و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند. باید تلاش تو در آبادانی زمین، بیشتر از جمع آوری خراج باشد که خراج جز با آبادانی فراهم نمی گردد و آن کسی که بخواهد خراج را بدون آبادانی مزارع به دست آورد شهرها را خراب و بندگان را نابود می سازد و حکومتش جز اندک مدتی دوام نمی آورد»(42) از دیدگاه امام علی علیه السلام یک حاکم خوب باید یک مدیر خوب باشد، که تجلی آن در کارگزاران خوب، نظارت بر آن ها و توجه به مسائل اساسی و ضروری جامعه است.

5 عادل و معتدل بودن: از ویژگی های اساسی حاکم از دید امام علی علیه السلام داشتن عدالت در اداره امور و معتدل بودن در رفتار با مردم می باشد که لازمه آن، پرهیز از خشم و غضب در برخورد با دیگران و مخالف ظلم و حامی عدل بودن حاکم است.

عدالت حاکم: این صفت از ویژگی های اساسی یک حاکم است زیرا بدون آن مردم به زمامداران اعتماد نمی کنند. در اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام ویژگی عدالت اگر در حاکم نباشد یا ضعیف باشد او به هیچ وجه نمی تواند به تعهدات خود عمل نماید یا پایدار بماند و بدون شک به ستم و بی انصافی و تبعیض و باندبازی و تمامیت خواهی و استبداد رأی و بیدادگری کشانده می شود در این مورد امام می فرماید: «سه ویژگی است که در هر پیشوایی وجود داشته باشد می توان پذیرفت که به امانت خود وفادار مانده است: در حکمش عدالت روا دارد، خود را از مردم نپوشاند و قوانین الهی را درباره اشخاص دور و نزدیک یکسان برپا دارد.»(43) مبنای اشارات امام علیه السلام عدالت محور بودن حاکم در اداره امور کشور می باشد.

پرهیز از خشم و غضب: از دیگر ویژگی های حاکم، اعتدال او در رفتار با مردم است؛ یعنی کنترل خشم و غضب و دست و زبان خود و این که به خاطر قدرت حاکمیت، به دیگران تعدی و تجاوز نکند. در این مورد در نامه خود به حارث همدانی می گوید: «خشم را فرو نشان و به هنگام قدرت ببخش و به هنگام خشم فروتن باش و در حکومت مدارا کن تا آینده خوبی داشته باشی»(44) در همین زمینه در نامه به مالک اشتر می فرماید: «باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت و تندی زبانت را در اختیار خودگیر و با پرهیز از شتابزدگی و فرو خوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم تو فرو نشیند و اختیار نفس در دست تو باشد، و تو بر نفس مسلط نخواهی شد مگر با یاد فراوان قیامت و بازگشت به سوی خدا»(45) پس کنترل حاکم بر صفات شیطانی نفس، از جمله خشم و غضب، یکی دیگر از ویژگی های او می باشد.

مخالف ظلم و حامی عدل و انصاف بودن: امام علیه السلام معتقد است حاکم باید طرفدار حق و انصاف و مخالف ظلم و تعدی باشد در این مورد می فرماید: «مالک بهترین امور در نزد تو باید متوسط ترین آن ها در حق (میانه روی در حق) و فراگیرترین آن ها در عدالت و جامع ترین آن ها در رضایت مردم باشد»(46) و یا در جای دیگر می فرماید: «حق را برای هر کس که شایسته است از نزدیکان و بیگانگان اجرا کن و در انجام تکلیف، بردبار و شکیبا باش.»(47) در پرهیز از ظلم توصیه می نماید، از خونریزی به ناحق پروا داشته باش که اگر مراعات نگردد باعث نابودی و زوال حکومت می شود. در نامه خود به مالک اشتر می نویسد: «از خونریزی بپرهیز و از خون ناحق پروا کن که هیچ چیز همانند خون ناحق، کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی کند و نابودی نعمت ها را سرعت نمی بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند.» (48) ویژگی عدالت پیشگی حاکم، همان توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز می باشد که می فرماید حکومت با کفر دوام می یابد ولی با ظلم پایدار نمی ماند. که امام علی علیه السلام به طور مبسوط آن را مطرح نموده اند.(49)

6 زیرک و کیّس بودن: از دیگر ویژگی های حاکم، زیرکی و دانایی او در اداره امور جامعه است بدین صورت که هم افراد را خوب بشناسد، هم امور را به موقع انجام دهد و هم اسرار را حفظ کند و با هوشیاری کامل حاکمیت نماید. بنابر این لزوم پرهیز از غفلت و سستی و شناخت افراد و حفظ اخبار و اسرار، از مسائلی است که باید با کیاست و دانایی به آن همت گمارد.

پرهیز از سستی و غفلت: از مصادیق زیرکی حاکم، تشخیص زمان انجام هر کاری است؛ او باید از شتابزدگی و سستی اجتناب نماید. چه در تصمیم گیری و چه در اجرای امور؛ یعنی پیش از فراهم شدن اسباب لازم، شتاب نورزد و به هنگام امکان عملی امور فرصت را از دست ندهد. امام علیه السلام در این زمینه به مالک اشتر می فرماید: «بپرهیز از کارهایی که وقت انجام دادنشان نرسیده است و از اهمال گری کارهایی که وقت انجام دادنشان فرا رسیده است، از لجاجت کردن در اموری که مبهم است و از سستی نمودن در کارها آن هنگام که راه عمل روشن شده است. پس هر امری را در جای خویش قرار ده و هر کاری را به موقع خود به انجام رسان.»(50)

رازداری و احتیاط در پخش اسرار: از دیگر ویژگی های مهم حاکم زیرک، احتیاط او در پخش اسرار و اخبار خود و مردم می باشد؛ او باید همه جوانب را در نظر داشته، حرکت و یا صحبتی نماید. در این زمینه امام در نامه خود به حارث همدانی می فرماید: «از هر کار پنهانی که در آشکار شدنش شرم داری پرهیز کن. از هر کاری که از کننده آن پرسش کنند، نپذیرد یا عذرخواهی کند، دوری کن، آبروی خود را آماج تیر گفتار دیگران قرار نده و هر چه شنیدی بازگو مکن، که نشانه دروغگویی است و هر خبری را دروغ مپندار که نشان نادانی است.»(51) امام صلی الله علیه و آله وسلم کنترل حاکم را بر زبان و فکر خود در تمام حالات برخورد با مردم، از مصادیق دانایی و کیاست و زیرکی تلقی می نماید.

شناخت مردم: یکی دیگر از ویژگی های حاکم، شناخت دقیق مردم و حفظ اسرار و پوشاندن عیوب و کاهش دشمنی و اختلافات آن ها می باشد که حاکم با سیاست باید افراد سخن چین و عیب جو را از دیگر افراد تشخیص دهد و در این وادی گرفتار نشود. در این مورد نیز امام علیه السلام به مالک اشتر می نویسد: «از رعیت آنان را که عیب جوترند از خود دور کن، زیرا مردم عیوبی دارند که رهبر امت در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آن چه بر تو پنهان است آشکار گردانی و آن چه هویداست بپوشانی که داوری در مورد آن چه از تو پنهان است با خدای جهان است پس چندان که می توانی زشتی ها را بپوشان تا آن را که دوست داری بر رعیت پوشیده ماند، خدا بر تو بپوشاند. گره هر کینه ای را در مردم بگشای و رشته هر نوع دشمنی را قطع کن و از آن چه که در نظر روشن نیست کناره بگیر. در تصدیق سخن چین شتاب مکن، زیرا سخن چین گر چه در لباس اندرز دهنده ظاهر می شود اما خیانتکار است.»(52) پس از مصادیق زیرکی و کیاست حاکم پرهیز از سستی، رازدار مردم بودن و شناخت مردم می باشد.

7 عالم و متخصص بودن: یکی دیگر از ویژگی های حاکم علم و تخصص او در مورد حکومت می باشد که می توان آن را در مواردی از قبیل احاطه کامل و جامع به مبانی دین و علوم مربوط به سیاست و حکومت، شناخت تاریخ گذشته و عبرت گیری از آن، شناخت دنیا و مردم و لزوم به کارگیری تخصص های مختلف آن ها برای اداره همه جانبه جامعه برشمرد.

عالم و متخصص بودن حاکم: از ویژگی های مهم برای زمامداری در هر مرتبه ای علم و دانش لازم آن مرتبه است. در اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام اگر کار به شخص ناآگاه سپرده شود، جامعه به گمراهی کشیده می شود چنان که می فرماید: «و شما خوب می دانید که نه جایز است بخیل بر ناموس و جان و غنیمت ها و احکام مسلمانان ولایت یابد و امانت آنان را عهده دار شود تا در مال های آن ها حریص گردد و نه نادان تا به نادانی خویش مسلمانان را به گمراهی برد.»(53) بنابراین اگر حاکم علم کافی برای اداره حکومت نداشته باشد باعث انحراف و نابودی جامعه می گردد.

شناخت تاریخ و عبرت گیری از آن: از مصادیق مهم علم حاکم شناخت تاریخ گذشته دولت ها، عملکرد آن ها و الگو و عبرت گیری از آن ها می باشد. در این مورد امام به حارث همدانی فرماندار خود می فرماید: «به ریسمان قرآن چنگ زن و از آن نصیحت پذیر، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمار و حقی را که در زندگی گذشتگان بود تصدیق کن و از حوادث گذشته تاریخ برای آینده عبرت گیر که حوادث روزگار با یکدیگر همانند بوده و پایان دنیا به آغازش می پیوندد و همه آن رفتنی است.»(54) و باز در نامه به مالک اشتر لزوم عبرت گیری از حکومت های گذشته را یادآور می شود و می فرماید: «آن چه بر تو لازم است آن است که حکومت های دادگستر پیشین، سنت های باارزش گذشتگان، روش های پسندیده رفتگان و آثار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و واجباتی که در کتاب خداست را همواره به یاد آوری و به آن چه ما عمل کرده ایم پیروی کنی»(55) بنابراین امام علیه السلام یکی از مصادیق علم حاکم را شناخت کامل تاریخ حکومت ها و اقوام گذشته می داند.

دنیاشناسی و مردم شناسی: از دیگر مصادیق علم حاکم را باید شناخت جامع او از دنیای زمان خود و مسائل آن و تخصص های مختلفی دانست که در اقشار جامعه نیاز می باشد؛ تخصص هایی که مردم آن ها را آموزش می بینند و باید برای بهتر اداره کردن حکومت، به طور متعادل و مناسب از آن ها استفاده گردد. در این مورد امام علیه السلام به مالک اشتر می فرماید: «ای مالک بدان که مردم از گروه های گوناگونی می باشند که اصلاح هر یک جز با دیگری امکان ندارد و هیچ یک از گروه ها از گروه دیگر بی نیاز نیست. از آن قشرها، لشکریان خدا و نویسندگان عمومی و خصوصی، قضات دادگستری، کارگزاران عدل و نظم اجتماعی، جزیه دهندگان، پرداخت کنندگان مالیات، تجار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پیشه وران و نیز طبقه پایین جامعه یعنی نیازمندان و مستمندان می باشند که خداوند برای هر یک سهمی مقرر داشته و مقدار واجب آن را در قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تعیین کرده که پیمانی از طرف خداست و نگهداری آن بر ما لازم است. پس سپاهیان به فرمان خدا پناهگاه استوار رعیت و زینت و وقار زمامداران، شکوه دین و راه های امنیت کشورند. امر مردم جز با سپاهیان استوار نگردد و پایداری سپاهیان جز با خراج و مالیات رعیت انجام نمی شود...(56) سپس سپاهیان و مردم جز با گروه سوم نمی توانند پایدار باشند و آن قضات و کارگزاران دولت و نویسندگان حکومتند که قراردادها و معاملات را استوار می کنند و آن چه را که به سود مسلمانان است فراهم می آوردند و در کارهای عمومی و خصوصی مورد اعتمادند و گروه های یاد شده بدون بازرگانان و صاحبان صنایع نمی توانند دوام بیاورند زیرا آنان وسایل زندگی را فراهم می آورند و در بازار عرضه می کنند و بسیاری از وسایل زندگی را با دست خود می سازند که از توان دیگران خارج است. قشر دیگر، طبقه پایین نیازمندان و مستمندانند که باید به آن ها بخشش و یاری کرد.»(57) از عبارات فوق لزوم شناخت و توجه حاکم به تمام تخصص ها، شناخت کارایی آن ها و به کارگیری آن ها مستفاد می گردد که می توان جزو بخشی از علم حاکم تلقی نمود.

8 دارای تجربه و حسن شهرت سیاسی بودن: از دیگر ویژگی های حاکم، با تجربه بودن و حسن شهرت سیاسی اوست زیرا از دید امام علی علیه السلام موفقیت یک حاکم در گرو این ویژگی ها می باشد. هم از لحاظ ارزشی و مشروعیت، مردم بهتر از او تبعیت می نمایند و هم از لحاظ عملی با او همکاری نموده، از دستورات او با اعتماد و اطمینان، اطاعت می نمایند.

دارای تجربه بودن: یکی از بزرگترین عوامل موفقیت حاکم و کارگزاران او، تجربه و سابقه کاری آن هاست. حاکم با استفاده از این اندوخته می تواند بسیاری از نابسامانی های اداری اجتماعی خود را حل و فصل نماید و به عکس در صورت فقدان تجربه، باعث پراکندگی و متلاشی شدن سازمان اداری جامعه می گردد. امام علیه السلام در این زمینه می فرماید: «نتیجه تجربه، نیکویی اختیار است»(58) و نیز می فرماید: «هر که تجربه اش بسیار باشد فریب خوردن او اندک می شود»(59) و باز می فرماید: «رأی و اندیشه انسان به قدر تجربه اوست.»(60) و در جواب نامه ابوموسی اشعری می فرماید: «همانا تیره روز کسی است که از عقل و تجربه ای که نصیب او شده محروم ماند.»(61) بنابراین دارا بودن تجربه و استفاده از آن یکی از ویژگی های لازم برای حاکم می باشد که در صورت فقدان آن، در اداره جامعه با مشکلات روبرو خواهد شد.

حسن شهرت سیاسی: از دیگر ویژگی های مورد نیاز برای حاکم، سابقه خوب و شهرت نیک او در جامعه است که در صورت فقدان آن، وجاهت او (که به تبع مشروعیت او و اطاعت مردم از او شکل می گیرد) با مشکل روبرو خواهد شد. امام می فرماید حاکم به غیر از حسن شهرت قبلی، در زمان حکومت نیز باید تلاش نماید که این ویژگی لطمه نخورد. در این رابطه در نامه خود به حارث همدانی می فرماید: «از دوستی با بی خردان و خلافکاران بپرهیز زیرا هر کسی را از آن که دوست اوست می شناسند... از نشستن در گذرگاه های عمومی و بازار پرهیز کن که جای حاضر شدن شیطان و برانگیخته شدن فتنه هاست.»(62) و در ادامه همین نامه می فرماید: «از همنشینی با فاسقان بپرهیز که شر به شر می پیوندد. خدا را گرامی دار و دوستان خدا را دوست شمار.»(63) حسن پیشینه حاکم و استمرار این ویژگی از مسائل مهم و ضروری برای اوست؛ مسأله ای که امروزه در غالب نظام های سیاسی جهان، یکی از شرایط انتخاب حاکم است و امام علیه السلام این شرط را، هم برای حاکم لازم دانسته و هم کارگزاران او.

انجام اعمال نیک: یکی دیگر از مصادیق حسن شهرت حاکم و زمامدار، استمرار وی به انجام عمل نیک است و از جمله مصادیق آن کمک به مستمندان، فقرا و نیازمندان جامعه می باشد که امام علیه السلام ، آن را از وظایف مستقیم حاکم می داند و در این مورد به مالک می فرماید: «ای مالک در بعضی کارها باید مستقیما خودت دخالت کنی؛ آن کارهایی که بدون واسطه باید خودت آن ها را انجام دهی یکی رسیدن به امور مستضعفان است. در گوشه و کنار این کشور اسلام، افرادی هستند معلول، یتیمانی هستند که پدرشان در جبهه کشته شده، بیوه زنانی هستند که بی سرپرست مانده اند و افرادی هستند که از کار افتاده اند.»(64) و یا در نامه به قثم ابن عباس فرماندار شهر مکه می گوید: «در مصرف اموال عمومی که در دست تو جمع شده است اندیشه کن و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش و به مستمندان و نیازمندانی که سخت به کمک مالی تو احتیاج دارند، برسان.»(65) بنابراین تجربه، حسن شهرت و اقدام به عمل نیک مسائلی است که حاکم را در چشم مردم برجسته، مطلوب و مشروع جلوه داده، در اداره حکومت موفق می نماید.

نتیجه گیری: نتیجه کلی که از این بحث به دست می آید این که از دیدگاه امام علی علیه السلام بهترین حاکم امام معصوم علیه السلام است که ویژگی های او از طریق خدا برای او پدید آمده و با ارتباط دائم با آن منبع، به بهترین وجه می تواند به اداره حکومت اقدام نماید. ولی در زمان غیبت امام علیه السلام فردی می تواند جانشین او در این منصب گردد که بیش ترین ویژگی های معصوم در او تجلی عملی یافته باشد. از قبیل ایمان و تقوا (که در مباحث زهد، خداگرایی، توجه به مرگ، معاد و قیامت و حمایت از دین آشکار می شود)، ساده زیستی (که در پرهیز از دنیا، هوی، اسراف، رفاه و سرمایه داری مطرح است)، مردمی بودن (که در مباحثی مثل بین مردم بودن، خوش بینی به مردم، فروتنی و تواضع نسبت به آنان مطرح می گردد)، مدیر خوب بودن (که در توجه به ضرورت های سیاسی اجتماعی، آبادانی شهرها و انتخاب مشاوران و همکاران خوب بحث شده است)، عادل و معتدل بودن (که در اعتدال و میانه روی حاکم، دوری از خشم و غضب و نکوهش ظلم و حمایت از عدل مطرح است)، زیرک و کیّس بودن (که در خصوصیاتی مانند پرهیز از سستی و غفلت، احتیاط در پخش اخبار و اسرار و رازداری عنوان شده است)، عالم و متخصص بودن (که در علم به تاریخ گذشته و عبرت از آن و دنیاشناسی و مردم شناسی بحث شده است) و در نهایت دارای تجربه و حسن شهرت سیاسی بودن (که تحت عنوان پرهیز از کار ناشایست، نداشتن سوء شهرت عملی و انجام اعمال نیک بحث گردیده است) مجموع این ویژگی ها، از دید امام علی علیه السلام عمده ترین صفات برای حاکم است گرچه شاید بتوان ویژگی های دیگری از میان مجموعه مباحث و عملکرد ایشان به آن ها افزود که به دلیل محدودیت مبحث، بیش از این، مجال گسترش آن نبوده است.

پی نوشت ها

1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات مشرقین، قم، 1379، حکمت 332، ص 709.

2. راغب اصفهانی، المفردات، ص 530.

3. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 69، ص 613.

4. برای اطلاع بیش تر رجوع شود به محمود قوچانی: فرمان حکومتی پیرامون مدیریت، مرکز آموزش مدیریت دولتی، تهران 77 صص 125 124.

5. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 27، ص 511.

6. همان کتاب، نامه 53، ص 567.

7. رجوع شود به مرتضی مطهری، ده گفتار، انتشارات حکمت، صص 7 17.

8. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 53، ص 585.

9. همان کتاب، نامه 59، ص 597.

10. «التقوی تعز،الفجورتذلّ»؛شرح غررالحکم،ج1،ص39.

11. «لاعز اعز من التقوی»؛ نهج البلاغه، حکمت 371.

12. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 45، ص 553.

13. همان کتاب، نامه 45، ص 553.

14. همان کتاب نامه، 45، ص 555.

15. نهج البلاغه، حکمت 370؛ و نیز نگاه کنید به: وقعه صفین، ص 144؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 104.

16. «جارود» پدر «منذر» در سال نهم هجرت خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد و مسلمان شد. وی فردی صالح و شایسته بود امام علیه السلام او را والی استخر فارس کرد که در سال 21 در جنگ های فارس شهید شد.

17. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 71، ص 615.

18. همان کتاب، نامه 45، ص 555.

19. همان کتاب، نامه 45، ص 557.

20. برای اطلاع بیش تر رجوع شود به «یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه»،بنیادنهج البلاغه، تهران1360، صص138140.

21. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 27، ص 509.

22. همان کتاب، نامه 76، ص 619.

23. همان کتاب، نامه 53، ص 567.

24. همان کتاب، نامه 53، ص 585.

25. محمد معین، فرهنگ فارسی، چاپ چهارم، انتشارات امیرکبیر، 1360، ج 1، ص 153.

26. جمعی از محققین، کاوشی در نهج البلاغه، بنیاد نهج البلاغه، تهران، 1364، ص 107.

27. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 53، ص 569.

28. همان کتاب، نامه 53، ص 569.

29. نهج البلاغه، کلام 16.

30. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 53، ص 587.

31. برای مطالعه بیش تر نگاه کنید به حسن صدر، مرد نامتناهی علی ابن ابیطالب، نشر امیرکبیر، تهران، 1357، صص177 179.

32. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 50.

33. همان کتاب، نامه 53، ص 573.

34. برای مطالعه بیش تر رجوع شود به علی اکبر ذاکری، سیمای کارگزاران علی علیه السلام ، جلد اول، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1373.

35. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 53، ص 571.

36. جمعی از محققین، کاوشی درنهج البلاغه، بنیاد نهج البلاغه، تهران، 1364، ص 108.

37. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 53، ص 581.

38. همان کتاب، نامه 53، ص 577.

39. همان کتاب، نامه 53، ص 579.

40. همان کتاب، ص 581.

41. همان کتاب، ص 579.

42. همان کتاب، ص 579.

43. مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب؛ اندیشه سیاسی و سیره حکومت علی علیه السلام ، نشر خانه اندیشه جوان، تهران، 1377، ص 106.

44. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 69، ص 611.

45. همان کتاب، نامه 53، ص 591.

46. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 995 و 996.

47. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 1026.

48. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 53، ص 589.

49. برای مطالعه بیش تر رجوع شود به محمدحسین مشایخ فریدنی، نهج البلاغه«نظرات سیاسی در نشر بنیاد نهج البلاغه»، تهران 1366، صص 21 26.

50. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 53.

51. همان کتاب، نامه 69، ص 611.

52. همان کتاب، نامه 53، ص 571.

53. نهج البلاغه، فیض الاسلام، کلام 131.

54. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 69، ص 611.

55. همان کتاب، نامه 53، ص 591.

56. برای اطلاع بیش تر نگاه کنید به عباسعلی عمید زنجانی، جهاد از دیدگاه امام علی علیه السلام در نهج البلاغه، نشر وزارت ارشاد، تهران، 1363، صص 79 84.

57. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 53، ص 573.

58. شرح غررالحکم، ج 3، ص 327.

59. همان، ج 5، ص 214.

60. همان، ج 4، ص 95.

61. محمد دشتی، همان کتاب، نامه 78، ص 619.

62. همان کتاب، نامه 69، ص 611.

63. همان کتاب، ص 613.

64. همان کتاب، نامه 53، ص 583.

65. همان کتاب، نامه 67، ص 607.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر