مقدمه
یکم، نهج البلاغه یکی از متون اساسی دینی، حکومتی و زمامداری با رویکردی اسلامی به شمار می رود.بازگشت نظری و عملی به میراث اسلامی - سیاسی از لوازم بالندی «تفکر و اندیشه » جدید است، و عمده ترین زیر بنای این میراث بزرگ، سیره معصومین علیهم السلام بالاخص سیره حکومتی امام علی علیه السلام، که بخش عمده آن در نهج البلاغه آمده، می باشد.
دوم، یکی از راهکارهای مهم حفظ نظام دینی و بقای آن عملکرد مطلوب آن و حل مشکلات جامعه در عرصه های مختلف بر اساس مبانی اصیل اسلامی است.موفقیت و عدم توفیق این نظام، در نوع نگاه جهانیان به اسلام به عنوان دینی که داعیه جامعیت و حکومت جهانی دارد، تاثیر فراوان دارد; از این رو بر رهبران، کارگزاران، نخبگان و آحاد مردم لازم است تا سعی بلیغ خود را برای موفقیت هر چه بیشتر حکومت اسلامی مبذول دارند.به طور مسلم یکی از راه های کارآمدی نظام، بازشناسی مبانی فکری و ارزشی نظام اسلامی است تا بتوان با الگو برداری صحیح و متناسب با زمان، از حکومت علوی، حکومت حقه علی ابن ابی طالب علیه السلام را یک الگوی تمام عیار برای تمامی عدالت پیشگان و آزادگان عالم معرفی کرد.
سوم، امام علی به عنوان یک انسان کامل به موضوعات و مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پرداخته و چشم اندازهای گرانقدر خویش را در دوران حکومت پنج ساله خود - که فصل درخشانی را در تاریخ حکومت های جهان رقم زده - عرضه کرده است، و نهج البلاغه مملو از مباحث نظری و عملی تراویده ازاندیشه و سیره آن حضرت در عرصه سیاست و حکومت می باشد.
چهارم، بنابر نقل کتاب الذریعه (1) حدود 170 شرح بر نهج البلاغه نوشته شده است.عمده این آثار در باب سیاست و حکومت بر محور فرمان حضرت امیرعلیه السلام به مالک اشتر نخعی است که تجلی ویژگی ها و خصوصیات یک حکومت ایده آل می باشد; از جمله این آثار می توان به کتاب های آئین کشور داری از دیدگاه امام علی علیه السلام، حکمت اصول سیاسی اسلام، نظامنامه حکومت، سیاست و مدیریت در نهج البلاغه، فرمان حکومتی پیرامون مدیریت، اشاره کرد.
اهداف حکومت در نهج البلاغه
حکومت در دیدگاه مکتب اسلام و فرهنگ حکومت علوی از مهم ترین وسایل نیل جامعه به کمال و تعالی است، چون حیات بشری در این دنیا، از منظر فرهنگ اسلامی، ابزار برای رسیدن به کمال می باشد و آنچه برای انسان اصالت دارد، کمال جاویدان است; از این رو حکومت نیز می تواند وسیله مناسبی برای نیل به این هدف باشد، به جهت این که حکومت، هم امکانات این رشد و تعالی را به گونه ای جامع در اختیار دارد و هم می تواند زمینه استفاده از هر نوع امکانی را فراهم سازد.
از تعابیر حضرت علی علیه السلام این گونه استفاده می شود که حکومت وقتی می تواند مسیر رسیدن به کمال را راهنما باشد که خود در مسیر عدالت، تحقق امنیت، تامین رفاه و زمینه سازی تربیت انسانی، گام بردارد; در غیر این صورت، نه تنها وسیله ای برای نیل جامعه به سوی اهداف عالی نیست، بلکه به مانعی بزرگ برای رشد بشر تبدیل می شود.سیری در تاریخ حکومت های مختلف، مؤید این ادعاست.
از دیدگاه نهج البلاغه، عدالت، امنیت، رفاه و آسایش و تربیت، مهم ترین اهداف حکومت به شمار می رود که در ذیل به شرح آنها می پردازیم.
1.عدالت محوری ترین اصلی که امام علیه السلام آن را مبنای قبول حکومت معرفی کرده و برای هر حکومتی لازم می داند، عدالت است:
اگر خداوند از عالمان پیمان سخت نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگر و گرسنگی ستم دیده هیچ آرام و قرار نگیرند، بی تامل رشته حکومت را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم، و چون گذشته، خود را به کناری می کشیدم. (2)
از این کلام به خوبی فهمیده می شود که نفس حکومت برای امام هدف نبوده، بلکه از باب تحقق عدالت، اقامه حق و ازاله باطل به آن می نگریستند.در جای دیگر، وجود مودت و همدلی در جامعه که مبین مشروعیت یک نظام است، را نتیجه اقامه عدل معرفی می کند:
همانا برترین چشم روشنی زمامداران، برقراری عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم به رهبر است، که محبت دل های رعیت جز با پاکی قلب ها پدید نمی آید، و خیرخواهی آنان زمانی است که با رغبت و شوق پیرامون رهبر را گرفته، و حکومت بار سنگینی را بر دوش رعیت نگذاشته باشد، وطولانی شدن مدت زمامداری بر مردم ناگوار نباشد. (3)
تاکید دیگر از کلام آن حضرت که حکومت را فقط برای برقراری عدل می خواست تا در سایه آن جامعه به کمال راه یابد، قضیه برخورد عبدالله بن عباس با ایشان است هنگامی که کفش خود را پینه می زند.حضرت از ابن عباس می پرسد: «ما قیمة هذا النعل؟» ابن عباس جواب می دهد: «لا قیمة لها!» و امام می فرماید:
سوگند به خدا که همین کفش کهنه و پاره بی ارزش، نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است، مگر این که حقی را با آن به پا دارم، یا باطلی را دفع کنم. (4)
حضرت علیه السلام برای بیان نیت واقعی و قلبی خود را از قبول حکومت و رفع اتهام قدرت طبیعی از خود در پیشگاه خداوند، می فرماید:
خدایا، تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت، حکومت دنیا و ثروت نبود، بلکه می خواستیم نشانه های حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم، و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده ات در امن و امان زندگی کنند، و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد. (5)
در ادامه این کلام، حضرت با بیان صفات و ویژگی های لازم برای جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، اولویت های خود را در احراز این چنین بر می شمرد:
خدایا، من نخستین کسی هستم که به تو روی آورد، و دعوت تو را شنید و اجابت کرد. در نماز، کسی از من جز رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم پیشی نگرفت، همانا شما دانستید که سزاوار نیست بخیل بر ناموس و جان و غنیمت ها و احکام مسلمانان ولایت و رهبری یابد، و امامت مسلمانان را عهده دار شود، تا در اموال آنها حریص گردد، و نادان نیز لیاقت رهبری ندارد تا با نادانی خود مسلمانان را به گمراهی کشاند، و ستمکار نیز نمی تواند رهبر مردم باشد، که با ستم، حق مردم را غضب و عطاهای آنان را قطع کند، و نه کسی که در تقسیم بیت المال و رشوه خوار در قضاوت نمی تواند امام باشد، زیرا که برای داوری با رشوه گرفتن حقوق مردم را پایمال، و حق را به صاحبان آن نمی رساند، و آن کسی که سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را ضایع می کند، لیاقت رهبری ندارد، زیرا که امت اسلامی را به هلاکت می کشاند. (6)
اهدافی که حضرت در این خطبه به عنوان فلسفه حکومت بیان فرمودند (باز گرداندن نشانه های دین در جایگاه خود، ظهور اصلاح در سرزمین ها، امنیت بندگان ستمدیده، اجرای مقررات و حدود تعطیل شده و فراموش شده دین) جز در بستر عدالت و در سایه عدالت فراگیر، محقق نخواهد شد. (7) در واقع جامعه ای که عدالت در آن برپا نیست، فاقد حیات انسانی و زندگی معنوی است (العدل حیاة) (8) و دیانتی که در آن اهتمام به برقراری عدالت نیست، مایه گمراهی است (العدل حیاة الاحکام) (9) و حکومتی که عدالت هدف آن نیست و در راه برقراری عدالتی همه جانبه و فراگیر گام نمی زند، در مسیر هلاکت است (عدل السلطان حیاة الرعیة و صلاح البریة) (10).امام علیه السلام هدف اساسی حکومت والاترین ارزش در جامعه، اصل بنیادی در جهت گیری های حکومتی را عدالت می دانست و عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی، عدالت قضایی را بهترین خدمت به جامعه معرفی می کرد، حتی امام در مقایسه بین عدل و جود، عدل را افضل معرفی می کند که عدل، حرکت مطابق اصل و قابل تحقق توسط همگان است; اما جود، مسیر خاصی و برای گروه خاص می باشد.امام عدالت را سبب عافیت، سلامت و کرامت جامعه معرفی می فرماید: «مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندام شما نپوشانیدم؟» (11)
نکته قابل توجه این که از کلام امام فهمیده می شود عدالت یک نمود درونی دارد و یک نمود بیرونی.کسی می تواند عدالت را در نمود بیرونی آن، یعنی در جامعه، به خوبی تحقق بخشد که در اجرای آن در درون خود، به موفقیت رسیده باشد.حضرت در توصیف بهترین بندگان خدا می فرمایند:
(بهترین و محبوب ترین بنده نزد خدا، بنده ای است که) خود را به عدالت واداشته، و آغاز عدالت او، آن که هوای نفس را از دل بیرون رانده است، حق را می شناساند و به آن عمل می کند. (12)
عدالت در دیدگاه امام علیه السلام آنقدر ارزش داشت، که امام جان خویش را در راه اقامه آن فدا کرد. (13)
2.امنیت
برقراری امنیت در تمام ابعاد، از اهداف میانی مهم حکومت اسلامی است که در سایه آن، تحقق اهداف عالیه و رسیدن به رشد و کمال انسانی میسور خواهد بود.امام علی علیه السلام از منادیان بزرگ امنیت در جامعه بود; از نمونه های اهتمام امام به مساله امنیت را می توان در موارد ذیل برشمرد:
1) نوع پذیرش حکومت که با اصرار مردم و بیعت آزادانه آنان حکومت را پذیرفت. (14)
2) استناد امام به این که بیعت با ایشان امری اجباری و از روی نا آگاهی نبوده است. (15)
3) آزادی و تضمین امنیت افرادی که از بیعت با امام سرباز زدند، همچون عبدالله بن عمر، سعدبن ابی وقاص، حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسیلمة بن مخلد، ابوسعید خدری، محمد بن مسلمة، نعمان بن بشیر، زیدبن ثابت، رافع بن خدیج، فضالة بن عبید و کعب بن حجره. (16)
4) تصریح به این که امنیت یکی از اهداف پذیرش حکومت است. (17)
5) بیان این که در سایه رونق دین و بر پایی علایم دیانت و حفظ حدود و مرزهای شریعت، امنیت فکری، فرهنگی و معنوی و دیگر امنیت ها به درستی فراهم خواهد شد. (18)
6) بیان پیوند بین مقوله های مختلف امنیت با یکدیگر مانند امنیت سیاسی و اجتماعی با امنیت معنوی و فرهنگی و یا امنیت شغلی و اقتصادی، از این رو به فرمانداران و کارگزاران حکومت سفارش حفظ امنیت سیاسی، اجتماعی را می کرد. (19)
7) نفی روحیه خودکامگی که مانع ثبات امنیت می شود. (20)
8) تاکید بر حفظ امنیت اقتصادی در برخورد با مردم در ادای واجبات مالی و پرداخت مالیات ها و همچنین در توجه به صاحبان صنایع و تجار و جایگاه ایشان. (21)
9) تاکید بر امنیت قضایی به عنوان چتر حمایتی در قبال سایر امنیت ها در جامعه. (22)
10) اظهار نگرانی و ناخشنودی از وقایعی که موجب ناامنی در جامعه می شود. (23)
11) اهتمام به امور ارتش و سپاهیان به عنوان حافظان امنیت مردم و جامعه. (24)
12) اهتمام به تامین امنیت جهانی. (25)
3.رفاه و آسایش
در حکومت اسلامی که هدف اصلی آن نیل جامعه و آحاد مردم به سوی تعالی و کمال است، تامین رفاه و آسایش در اولویت قرار می گیرد، به جهت این که با تامین رفاه و آسایش مسیر تعالی انسان ها هموار می شود.در این جا ذکر نمونه هایی از توجه امام به رفاه و آسایش در جامعه، ذکر می کنیم:
1) اصلاح امور مردم و اصلاح (عمران و آبادانی) شهرها و در واقع تامین رفاه و آسایش مردم از اهداف عمده حکومت به شمار می آید. (26)
2) با توزیع درست درآمدها و صرف کردن آنها در عمران و آبادانی، زمینه رفاه همگانی فراهم می شود. (27)
3) در عصر حکومت حضرت علی، اهتمام بر تامین حداقل رفاه و معیشت برای مردم بوده است. (28)
4) آبادسازی زمین از اوامر الهی (29) و از رسالت های انبیا شمرده شده، که در سایه این آبادانی، رفاه و آسایش تامین خواهد شد. (30)
5) از وظایف امام و حاکم جامعه اسلامی، اعطای سهم آحاد جامعه از بیت المال و منابع عمومی درآمد است، که شرط اساسی تحقق رفاه همگانی است; در غیر این صورت، بخش زیادی از ثروت ها و منابع درآمدزا، در اختیار اقلیتی قرارخواهد گرفت و غلبه غنا بر فقر، مانع تحقق رفاه عمومی خواهد شد. (31)
6) تصریح به این که از حقوق واجب مردم که برعهده حکومت است، صرف بیت المال برای مصارف عمومی جامعه به جهت فراهم آمدن رفاه و آسایش می باشد. (32)
7) تاکید بر تامین رفاه از راه تقسیم درست ارزاق عمومی، به خصوص برای کارکنان حکومت، برای جلوگیری از فساد مالی. (33)
8) تاکید بر تامین رفاه و آسایش سپاهیان. (34)
4.تربیت
مهم ترین هدف حکومت از دیدگاه فرهنگ اسلامی که نهج البلاغه تبلور کلمات الگوی کامل این فرهنگ است، تربیت می باشد.با تربیت می توان زمینه رشد و تعالی فرد و جامعه را فراهم کرد تا استعدادها و توانایی ها در جهت کمال مطلق شکوفا شود; برای نمونه به بعضی از سخنان امام علی درباره تربیت و اهتمام ایشان به این مهم، اشاره می کنیم:
1) بیان این که تربیت اسلامی از واجبات و وظایف مهم برعهده امام و رهبر جامعه است:
بر امام و رهبر واجب است که بر اهل ولایت خویش حدود اسلام و ایمان را تعلیم دهد (ایشان را در مسیر تربیت اسلامی قرار دهد) . (35)
و همچنین می فرمایند:
اما شما نیز بر من (امام) حقوقی دارید; (از جمله) این که شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آدابتان بیاموزم تا بدانید. (36)
2) تربیت و انسان سازی را باید امام از خود آغاز کند:
هر که خود را پیشوای مردم قرار دهد، باید پیش از تعلیم و تربیت دیگران به تعلیم و تربیت خویش بپردازد، و باید این تربیت، پیش از آن که با زبان باشد، با سیرت و رفتار باشد، و آن که خود را تعلیم دهد و تربیت کند، شایسته تر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و تربیت نماید. (37)
این یک حقیقت است که تبلیغ و تربیت عملی، تاثیر بیشتری نسبت به تبلیغ و تربیت زبانی دارد; از این رو امام علیه السلام با تربیت کامل خویش و فرزندان و اطرافیان و یاران خویش، هم جایگاه تربیت را در اندیشه و فرهنگ اسلامی احیا کرد و هم هدف بودن تربیت در حکومت اسلامی را:
ای مردم، به خدا سوگند من شما را به طاعتی برنمی انگیزم، جز آن که خود پیش از شما به گزاردن آن برمی خیزم، و شما را از معصیتی باز نمی دارم، جز آن که خود پیش از شما آن را فرومی گذارم. (38)
3) بیان این که آنچه لازمه تربیت بود برای شما مردم گفتم:
ای مردم، من اندرزهایی را که پیامبران به امت هایشان دادند، بر شما گفتم، و آنچه را که اوصیا به (مردمان) پس از خود رساندند، (من نیز به شما) رساندم. (39)
حضرت علی علیه السلام درباره این که تمام مرزهای حلال و حرام الهی و لوازم تربیت درست بشر را بیان کرده، می فرماید:
مگر من در میان شما براساس ثقل اکبر (قرآن) عمل نکردم؟ و ثقل اصغر (عترت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم) را در میان شما باقی نگذاردم؟ مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهی تان ندادم؟ مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم؟ و نیکی ها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم؟ و ملکات اخلاق انسانی را به شما نشان ندادم؟ (40)
در فرهنگ نهج البلاغه همه تباهی ها از فقدان تربیت صحیح نشات می گیرد; از این رو توجه به امر تعلیم و تربیت در جایگاه ویژه ای قرار دارد: «عدم الادب سبب کل شر» (41) که تعبیر دیگری است از این روایت علوی: «لا دین لمن لا ادب له » .
4) اقامه سنت ها، جلوگیری از بدعت ها، ابلاغ مواعظ و تلاش در نصیحت مردم
، از وظایف عمومی رهبران جامعه است:
بدان که بهترین بندگان خدا نزد او، پیشوایی است عادل و دادگر، هدایت شده و هدایت کننده، پس سنت های معلوم را برپا دارد، و بدعت های مجهول را بمیراند. (42)
در جای دیگر می فرمایند:
همانا بر امام نیست جز آنچه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده است: کوتاهی نکردن در پند و موعظه، و کوشیدن در نصیحت. (43)
در نظر امام علی علیه السلام تربیت صحیح بنیان همه سعادت هاست و هر امری در سایه تربیت درست به سامان می رسد:
کمال سعادت (سعادت دنیوی و اخروی) تلاش کردن در صلاح امور همگان و تربیت جمهور مردم است. (44)
اصول حاکم بر خط مشی گذاری
1. حاکمیت الله (خدامحوری)
خدا محوری در کلام حضرت علیه السلام وجود دارد، هم در عرصه اخلاق، آن جا که صفات متقین را برای همام ذکر می کند:
عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم; (45) (مؤمنان) ژرفای روحشان را عظمت آفردگار لبریز کرده است، پس هرچه جز او، در نگاهشان خرد است.
و هم آن جا که در صحنه سیاست، نوع برخورد با زمامدار را تبیین می فرماید:
کسی که عظمت خدا در جانش بزرگ و منزلت او در قلبش والاست، سزاوار است که هر چیز جز خدا را کوچک شمارد. (46)
در این بخش به بررسی اصولی که مبتنی بر خدامحوری (حاکمیت الله) است، می پردازیم:
1) حق مداری و حق محوری برای کلمه «حق » معانی مختلفی مطرح شده است; از این رو باید به چگونگی حق مداری بر اساس معانی چهارگانه آن در سیاست مولی الموحدین علیه السلام پرداخت:
الف) حق به معنای خدا: اگر حق به معنای خدا باشد، حضرت علی فانی در خداست، در رفتار، کردار، گفتار و نیات، که جنگ خندق شاهدی بر این ادعاست.حضرت علیه السلام در این باره می فرماید:
به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم در این که پوست جوی را از مورچه ای ناروا بگیریم، چنین نخواهم کرد. (47)
بر پایه همین اصل، اساس نگاه خود و دیگران به سیاست را چنین تبیین می کند: «من شما را برای خدا می خواهم، شما مرا برای خودتان می خواهید» (48).و نیز می فرماید: «مخلوق را طاعتی نیست آن جا که خالق را نافرمانی آید» . (49)
ب) حق به معنای قرآن: اگر حق به معنای قرآن باشد، باز حضرت علی علیه السلام از همگان حق محورتر (قرآنی تر) می باشد و این اساس را در جریان حکمیت اثبات فرمود:
اگر به آن دو نفر (ابو موسی و عمرو عاص) رای به داوری داده شد، تنها برای این بود که آنچه را قرآن زنده کرد، زنده سازند، و آنچه را قرآن مرده خواند، بمیرانند; زنده کردن قرآن این است که دست وحدت به هم دهند و به آن عمل کنند، و میراندن، از بین بردن، پراکندگی و جدایی است; پس اگر قرآن ما را به سوی آنان بکشاند آنان را پیروی می کنیم و اگر آنان را به سوی ما سوق داد باید اطاعت کنند. (50)
ج) حق به معنای مصطلح و رایج حقوقی: اگر حق به معنای مصطلح و رایج حقوقی باشد باز هم علی علیه السلام به هیچ قیمتی و حتی به اندازه ی ذره ای از آن عدول نمی کند.جریان نامه شدید اللحن امام به یکی از فرمانداران و همچنین قضیه برخورد با برادرش عقیل (51) بهترین شاهد بر این مدعاست.به امام علیه السلام خبر دادند که فرماندار بصره (ابن عباس) مقداری از بیت المال مسلمانان را برداشته، به مکه گریخته و به ناحق خورده است، امام علیه السلام نامه شدید اللحنی به او نوشتند:
پس از خدا بترس، و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنین نکنی، و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفر خواهم کرد، که نزد خدا عذر خواه من باشد، و با شمشیری تو را می زنم که به هرکس زدم وارد دوزخ گردید.سوگند به خدا اگر حسن و حسین چنان می کردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمی دیدند و به آرزو نمی رسیدند تا آن که حق را از آنان بازپس ستانم. (52)
د) حق به معنای قانون: اگر حق به معنای قانون باشد، علی علیه السلام الگوی قانون مداری و پایبندی به قانون است.آن حضرت پایمال شدن حق و عدالت را با هیچ عذری نمی پذیرد; از این رو به مالک اشتر نخعی می فرماید: «به مردم نگو، به من فرمان دادند، من نیز فرمان می دهم پس باید اطاعت شود» . (53)
2) امانت پنداشتن حکومت نه غنیمت دانستن آن تدبیر و سیاست جامعه بشری یکی از مهم ترین حکمت های ارسال رسل و انزال کتب آسمانی به شمار می رود (54) و نیز اگر سیاست را «مدیریت و توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسان ها در مسیر حیات معقول » (55) معنا کنیم، به حکم عقل یکی از عالی ترین کارها و تلاش ها محسوب می شود; از این رو در مکتب اسلام این عبادت با ارزش برای عموم شایستگان واجب کفایی و برای شایستگان منحصر به فرد مثل انبیا و ائمه علیهم السلام در زمان خود واجب عینی است.
اسلام به همان اندازه که نسبت به ادیان گذشته دارای خصلت جاودانگی و جامع الاطراف بودن قوانین و احکامش است، در جهت تدبیر و سیاست جامعه انسانی و اسلامی نیز از ویژگی و امتیاز خاصی برخوردار می باشد; بدین معنا که «توجه به سرنوشت جامعه و شیوه حکومت، قوانین و احکام مربوط به آن، ویژگی ها و شرایط لازم برای متصدیان امور و...» از پردامنه ترین فصول این شریعت والای الهی و جاودانی است.
در این جا اصول کلی و خطوط اساسی سیاست را در نهج البلاغه جست وجو می کنیم.پیش از آن، اشاره ای به کلام خداوند می کنیم، جایی که حاکم و سرپرست جامعه را امین جامعه مطرح می کند و رسالت و وظیفه مردم را سپردن امانت حکومت به او می داند. (56) امام علی علیه السلام این معنا از سیاست را در نامه خود به اشعث بن قیس، فرماندار حضرت در آذربایجان، تصریح می کند:
بی گمان کاری که به تو سپرده شده است نه لقمه ای چرب، بلکه بار امانتی بر گردن تو است و در پاسداری از آن باید سرور خویش را پاسخ گو باشی. (57)
در نامه دیگری که به عنوان ماموران و کارگزاران وصول خراج مرقوم فرموده اند، آمده است: «شما خزانه داران ملت، نمایندگان امت و سفیران رهبران هستید» . (58)
تاکید دیگر این برنگرش رسالت در منشور حکومت یعنی نامه به مالک اشتر است: «همچون درنده ای مباش که خوردن و دریدن مردم را مغتنم شماری » . (59)
تعابیر حضرت علیه السلام به خوبی حاکی این معناست که اگر پذیرش این بار امانت، وظیفه ای بر دوش حضرت نبود، هیچ گاه به قبول آن تمایلی نشان نمی داد. (60)
3) التزام به کتاب و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و سنت های خوب پیشینیان حضرت در فرمان به مالک اشتر می فرمایند:
آنچه بر تو لازم است آن که حکومت های دادگستر پیشین، سنت های با ارزش گذشتگان، روش های پسندیده رفتگان، و آثار پیامبر و واجباتی که در کتاب خداست، را همواره به یادآوری، و به آنچه ما عمل کرده ایم پیروی کنی.... (61)
2.مردم محوری از اهداف حکومت امام علی علیه السلام
همچنان که بیان شد، تربیت است.در تربیت، انسان محور اساسی است; از این رو در حکومت های الهی، مردم نقش اساسی را دارند و حکومت ابزاری برای رشد و تعالی مردم است.در این جا به نمودهای «مردم محوری » در نهج البلاغه، اشاره ای می کنیم:
1) مشروعیت سیاسی و مقبولیت مردمی
حضرت علی علیه السلام این معنا را در خطبه های 173، 137، 170، 205 و نامه های 1 و 31 و 54 متذکر می شوند که تنها به یک بخش از نامه 54 اشاره می کنیم:
من قصد مردم نکردم تا این که مردم قصد من کردند (و به سویم آمدند) و برای بیعت دست به سوی آنان دراز نکردم تا این که ایشان دست دراز کردند و با من بیعت کردند.
2) شایسته سالاری
گزینش انبیای الهی، که به شهادت تاریخ بهترین خلق خدا در هر زمان در روی زمین بوده اند، برای راهبری جوامع بشری و اصرار بر حفظ خط امامت و ولایت در امر دایت بشر و وعده بر این که صالحان وارث نهایی زمین هستند (62) و کلمات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و معصومین علیهم السلام (63) که در خصوص ضرورت شایستگی والیان امور صادر شده است، بهترین دلیل بر معرفی این اصل به عنوان استراتژی کلی در حکومت اسلامی است.امیرالمؤمنین علیه السلام در فرمان مالک اشتر جملاتی را در این باره فرموده اند که در قالب دسته بندی ذیل بیان می کنیم:
الف) ضرورت شناخت در گزینش (فاستعملهم اختبارا) ;
ب) پرهیز از خوش گمانی و هوشمندی خود در انتخاب و گزینش کارگزار (ثم لا یکن اختبارک ایاهم علی فراستک واستنامتک و حسن الظن منک) ;
ج) تقسیم کار و سازماندهی (واجعل لراس کل امر من امورک راسا منهم) ;
د) ضرورت وجود تشکیلات اداری (کل امر من امورک) ;
ه) خودداری از واگذاری چند مسؤولیت به یک فرد (واجعل لراس کل امر من امورک راسا منهم) ;
و) دو شرط اساسی در مسؤولان مشاغل کلیدی: اول، این که کارهای مهم او را درمانده نسازد و دوم، این که فراوانی کارها او را پریشان و خسته نکند (لا یقهره کبیرها، ولا یتشتت علیه کثیرها) ;
ز) پاسخ گویی مسؤول در برابر به کمبودهای سازمان (مهما کان فی کتابک من عیب فتغابیت عنه الزمته) ;
ح) صفات لازم کارگزارانی که گزینش می شود: (64)
1- تجربه کاری (وتوخ منهم اهل التجربة) ;
2- شرم و حیا و حرمت داری خود و دیگران (والحیاء) ;
3- شایستگی و صلاحیت خانوادگی (من اهل البیوتات الصالحة) ;
4- سابقه تعهد به اسلام و مسلمانی (والقدم فی الاسلام) ;
5- کارآیی و آثار وجودی بیشتر (فاعمد لاحسنهم کان فی العامة اثرا) ;
6- معروف به امانت داری (و اعرفهم بالامانة وجها) ;
حضرت علیه السلام در خطبه هفدهم از نهج البلاغه، ویژگی های منفی متصدیان ناشایست امر قضاوت را می شمارند.برای نشان دادن پایبندی به این اصول در عمل حضرت به دو نمونه اشاره می کنیم:
اول، خطبه آغازین دوره حکومت حضرت که در روز جمعه 25 ذیحجه سال 35 ایراد شده که خط بطلان بر تمام ارزش های جاهلی، روابط فامیلی و قبیله ای، تعصبات کور، داد و ستدهای سیاسی کشید و با صراحت تمام بیان داشتند که براساس ضوابط تقوا، قرآن و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم اوضاع جامعه را زیرورو خواهند کرد. (65)
دوم، عزل عمر بن ابی سلمه مخزومی فرماندار بحرین و جایگزینی نعمان بن عجلان زرقی با این توجیه که این کار برای تو مذمت و یا ملامتی ندارد، چرا که تو زمامداری را به نیکی انجام دادی و حق امانت را ادا کردی، و تنها به جهت استفاده در جنگ صفین این جابه جایی صورت می گیرد. (66)
3.عدالت محوری
از محوری ترین اصول حکومت در دیدگاه امام علی علیه السلام تحقق عدالت در ابعاد مختلف آن بود.
1) قاطعیت در اجرای حق و عدالت
بر کسی پوشیده نیست که امام براساس اصل حق مداری و در راستای اجرای عدالت، هیچ ملاحظه ای جز انجام وظیفه و کسب رضای الهی را در نظر نداشت; برای نمونه به مواردی از نمود این اصل در دوران حکومت حضرت اشاره می کنیم:
الف) امام علی پس از رسیدن به خلافت با شدت سوگند یاد کردند که زمین های بخشیده شده به افراد را به بیت المال باز خواهم گرداند هر چند مهریه زنانشان کرده باشند. (67)
ب) خطبه ای که در آغاز خلافت ایراد کردند که خبر از قاطعیت در اجرای حق و عدالت می داد. (68)
ج) سخنرانی حضرت پس از فرونشاندن شورش نهروان در سال 38 هجری در کوفه که در آن اذعان دارد که هیچ جا در مورد حق کوتاه نیامدند. (69)
د) امتناع حضرت از پرداخت هدایا و پول های بیت المال به اشراف عرب و بزرگان قریش برای جذب آنان به سوی خویش. (70)
ه) آن گاه که همه با امام بیعت کردند و عبدالله بن عمر، سعد بن ابی وقاص، محمد بن مسلمه، حسان بن ثابت و اسامة بن زید از بیعت سرباز زدند، امام علیه السلام فرمود:
به خدا سوگند که داد ستمدیده را از ظالم ستمگر بستانم، و مهار ستمگر را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم، گرچه تمایل نداشته باشد. (71)
و) در مقابل ناکثین (طلحه و زبیر) که پس از بیعت با امام علیه السلام اعتراض کردند که چرا در امور کشور با آنان مشورت نکرده و از آنها کمک نگرفته است، حضرت علیه السلام برخورد قاطع می کند که به اندک چیزی خشمناک شوید...به من خبر دهید که کدام حقی را از شما باز داشته ام؟ (72)
تلفیق قاطعیت با نرمش نکته حائز اهمیت در سیاست علوی این که قاطعیت با نرمش تلفیق شده و به عنوان یک اصل تربیتی مورد استفاده حضرت قرار می گرفته است.امام پس از جنگ جمل نامه ای به معاویه می فرستد و مشروعیت حکومت خود را بر مبنای معاویه که تکیه بر بیعت مردم و تصمیم شورای مهاجر و انصار بوده توضیح می دهد.در ادامه قاطعیت خود را در مقابل گردنکشان اعلام می دارد، (73) و یا در برخورد با گزارشی از بد رفتاری و خشونت عبدالله بن عباس فرماندار بصره با قبیله بنی تمیم، حضرت علیه السلام می فرمایند: «سعی کن تا خوش بینی من به شما استوار باشد و نظرم دگرگون نشود» ، (74) و در مورد دیگر به فرماندار فارس، عمر بن ابی سلمه ارجعی، درباره شکایت دهقانان مشرک منطقه تحت حکومت وی، توصیه می فرمایند:
نه آنان (دهقانان مشرک) را شایسته نزدیک شدن یافتم، زیرا که مشرکند و نه سزاوار قساوت و سنگ دلی و بدرفتاری یافتم، زیرا که با ما هم پیمانند; پس در رفتار با آنان، نرمی و درشتی را به هم آمیز، رفتاری توام با شدت و نرمش داشته باش. (75)
در مقابل، وقتی معاویه قصد توطئه در بصره را دارد، امام علیه السلام در نامه ای به مردم بصره چنین می فرماید:
داستان پیمان شکستن و موضع گیری ستیز جویانه تان با من، روشن تر از آن است که از یادش ببرید، با این همه، من مجرمان شما را عفو کردم....اما اگر هم اکنون کارهای ناروا و اندیشه های نابخردانه، شما را به مخالفت و دشمنی با من بکشاند، سپاه من آماده و پا درکابند و اگر مرا به حرکت مجبور کنید، حمله ای بر شما روا دارم که جنگ جمل دربرابر آن بسیار کوچک باشد. (76)
در سفارشی دیگر به یکی از فرمانداران (77) تصریح می کند:
درشتخویی را با اندک نرمی بیامیز.در آن جا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن و در جایی که جز با درشتی کار آن جام نگیرد، درشتی کن.... (78)
2) عدالت اجتماعی
از آیات الهی و احادیث نبوی استفاده می شود که پیامبران الهی دو هدف عمده را دنبال می کردند: الف) در بعد فردی، تزکیه انسان «ویزکیهم » (79) ، ب) در بعد اجتماعی، عدالت اجتماعی: «لیقوم الناس بالقسط » . (80) بر همین اساس، بالاترین نمود حکومت علوی همین عدالت اجتماعی بود که در زمانه رواج تبعیض ها بیش از شاخصه های دیگر در کلام حضرت علیه السلام به چشم می خورد تا جایی که حضرت را مقتول عدالتش خوانده اند. (81)
حضرت در ابتدای حکومت خود با شدت از اجرای عدالت اجتماعی سخن به میان می آورد:
سوگند به خدایی که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را به حق مبعوث کرد، سخت آزمایش می شوید، چون دانه ای که در غربال ریزند، یا غذایی که در دیگ گذارند، به هم خواهید ریخت، زیر و رو خواهید شد، تا آن که پایین به بالا و بالا به پایین رود، آنان که سابقه ای در اسلام داشتند و تاکنون منزوی بودند بر سرکار می آیند و آنها که به ناحق، پیش گرفتند، عقب زده خواهند شد. (82)
3) عدالت اقتصادی
تامین عدالت در زمینه اقتصاد و به منظور برآوردن نیازهای مادی انسان در جریان رشد و تعالی، تامین استقلال اقتصادی و نفی هرگونه وابستگی و اسارت اقتصادی، ریشه کن کردن فقر و محرومیت، از اهداف حکومت اسلامی است که در قالب قسط و عدل در بعد اقتصادی مورد توجه قرار می گیرد.
نهج البلاغه راه هایی که منتهی به عدالت اقتصادی می شود این گونه معرفی می کند:
1- توزیع منابع طبیعی و درآمدهای عمومی (نامه های 50 و 53) ; 2- استرداد ثروت های نامشروع (خطبه 15 و نامه 26) ; 3- توجه جدی و حمایت از اقشار آسیب پذیر (نامه های 47 و 53); 4- ایجاد زمینه اشتغال و کارهای مورد درخواست جامعه; (83) 5- پیگیری سیاست فقرزدایی (نامه 67) .
4) عدالت قضایی (اجرای دقیق عدالت)
حسن عدالت و قبح ظلم از بدیهیات عقلی است که در فرهنگ اسلام ومنابع دینی بر آن تاکید فراوانی شده است، به طوری که در قرآن حدود 250 آیه در این باره هست و در نهج البلاغه نیز بیش از پنجاه مورد به قبح ظلم اشاره شده است و این شدت پرهیز حضرت علیه السلام از هرگونه شایبه ظلمی و پرداختن دقیق ایشان به همه زوایای عدالت، او را به مجسمه دادگری و منادی عدالت در عالم هستی تبدیل کرده است. (84) برای نمونه ایشان در ابتدای خلافت در پی امتناع برخی افراد از بیعت با حضرت فرمودند:
سوگند به خدا، داد مظلوم را از ظالمش می ستانم و افسار ستمکارش را می گیرم و او را تا چشمه سار حق می کشانم، گرچه او رغبتی بدان نداشته باشد. (85)
همچنین در وصیت خود به امام حسن و امام حسین علیهما السلام پس از ضربت ابن ملجم، این گونه می فرمایند:
ای فرزندان عبدالمطلب، مبادا پس از من دست به خون مسلمانان فروبرید و بگویید امیر مؤمنان کشته شد، بدانید جز کشنده من کسی دیگر نباید کشته شود.درست بنگرید! اگر من از ضربت او مردم، او را تنها یک ضربت بزنید، و دست و پا و دیگر اعضای او را مبرید. (86)
اشاره شد که حضرت علیه السلام وحدت رویه قضایی را ابداع فرمودند، چرا که از گلایه های جدی حضرت همین اختلاف رای عالمان در احکام قطعی اسلام بوده است. (87)
عمده ترین نکته ای که در تحقق عدالت قضایی تاثیر فراوان دارد، انتخاب قضات شایسته است که موجب می شود که احکام نورانی اسلام به زیبایی اجرا شود.بر این اساس حضرت در فرمان مالک اشتر، برتری علمی و عملی و اخلاقی، توانایی قضایی، اجتناب از خشم و عصبانیت، پرهیز از لجاجت، وارستگی از طمع، ژرف اندیشی، توقف و احتیاط در شبهات، مهارت در استدلال و احتجاج، پرحوصلگی، قاطعیت، خود پسند نبودن، ساده لوح نبودن از ویژگی های قضات شایسته می شمارند. (88) حضرت در ادامه بر مراقبت و بازرسی عملکرد قضات، تامین مادی قاضی و حفظ حرمت قاضی تاکید می کنند.
تاکید بر استقلال دستگاه قضایی امام علیه السلام در ضمن تبیین چگونگی دستگاه قضایی وسیمای قضات و داوران، به ضرورت استقلال این دستگاه تاکید کرده و به مالک اشتر چنین می نویسند:
سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را برای قضاوت انتخاب کن، کسانی که امور گوناگون و پراکنده در تنگناشان نگذارد. (89)
5) تبعیض ستیزی
آنچه بیش از هرچیز بنیان های اعتقاد و باورهای مردم را به حکومت و به خصوص حکومت دینی متزلزل می کند، وجود تبعیض در ساختار حکومتی و به تبع در جامعه است.از آن جا که امام علی وارث حکومتی بود که پدیده شوم تبعیض در آن به شدت رواج داشت و مردم برای رفع این تبعیض ها و ظلم و ستم ها به ایشان روی آوردند; از این رو در موارد بسیاری مسلک و مرام خود را مبارزه با هرگونه تبعیض اعلام کرده و به کارگزاران حکومتی خود توصیه می فرمود: «الذلیل عندی عزیز حتی آخذ الحق له والقوی عندی ضعیف حتی آخذ الحق منه » (90) و در جای دیگر هرگونه تبعیض و ستمی بر بندگان را ظلم معرفی کرده و فرمایند:
سوگند به خدا، اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان (91) به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، درحالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم.چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس خویش، که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش می رود و در خاک، زمانی طولانی اقامت می کند! (92)
4.امنیت
مفهوم امنیت، مصونیت از تعرض و تصرف اجباری و بدون رضایت است، و در مورد افراد به معنای آن است که نسبت به حقوق و آزادی های مشروع خود بیم و هراسی نداشته باشند و هیچ عاملی، حقوق مشروع آنان را تهدید نکند.
عواملی که برای تحقق امنیت در همه ابعاد آن مورد توجه است، عبارتند از:
1) اجرا و تعمیم عدالت و قانون به طور یکسان و نفی هرگونه تبعیض در جامعه;
2) مبارزه مداوم با عوامل تجاوز و زمینه های تعرض احتمالی و مهار کردن عواملی که زمینه تعرض دارد و پیش گیری های لازم برای خشکاندن ریشه های تعدی و تعرض;
3) آگاهی عامه مردم با حقوق متقابل موجود در جامعه;
4) ضمانت اجرای نیرومند معنوی که ایمان و اخلاق می باشد;
5) ضمانت اجرای نیرومند قانونی برای کیفر دادن متجاوزان به حقوق مردم;
قرآن امنیت را یکی از اهداف استقرار حاکمیت الله و جانشینی صالحان در امامت معرفی کرده، (93) و تامین امنیت را از اهداف جهاد اسلامی شمرده است (94) و جامعه امن را ضرب المثل و الگو معرفی می کند. (95) امام علی علیه السلام نیز در نهج البلاغه، تامین امنیت را انگیزه قیام صالحان و از اهداف مهم امامت می شمارد (96) و با تاکید بر صلح، برای تامین امنیت، پیش گیری از عوامل تهدید کننده را گوشزد می نماید. (97)
5.آزادی
امام علی علیه السلام آزادی را بزرگ ترین موهبت الهی به جامعه انسانیت دانسته و با این بیان، آزادی انسان را به اصل آفرینش انسان پیوند می زند. (98) آزادی و حریت در مکتب والای امام دارای معنای گسترده ای است و در مرتبه والای آن، آزادی از هر قید و بند و وابستگی مادی و دلبستگی به غیرخدا را دارد که عین عبودیت و بندگی خدای تعالی می باشد.این معنا از آزادی با آزادی غربی که بیشتر رهایی از عوامل بیرونی و سلطه دولت و قدرت سیاسی را مد نظر دارند، متفاوت است. این آزادی، مبنای حقوق اجتماعی انسان و عامل بازیابی نقش های اصلی و واقعی انسان است; از این رو حضرت می فرماید: «من این حق را ندارم که شما را بر چیزی که اکراه دارید، اجبار کنم ». (99)
1) آزادی انتخاب
جریان بیعت مردم با حضرت علی، نماد آزادی انتخاب سیاسی مردم است و مردم با میل و رغبت خود پیش آمدند و حضرت کسانی را که از بیعت با ایشان سرباز زدند مجبور به بیعت نکرد.این پدیده در خطبه شقشقیه به خوبی منعکس شده است. (100)
2) آزادی بیان و قلم
این آزادی که امروزه به عنوان یکی از حقوق طبیعی همه افراد بشر مورد توجه مکاتب است، در مکتب اسلام و حکومت علوی تحت عنوان سه اصل ارزشی و واجب مورد توجه قرار گرفته است: مشورت، امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت ائمه مسلمین. (101)
آزادی پیشنهاد:
حضرت علی علیه السلام برای تقویت این آزادی در فرمان حکومتی خود به مالک اشتر توصیه می کنند که فرصتی را برای مردم اختصاص بده تا آزادانه با تو حرف بزنند و پیشنهادات خود را مطرح کنند.
آزادی انتقاد:
انتقاد سازنده از لوازم و اسباب پویایی یک جامعه و حرکت در مسیر رشد و رفع نقایص است.امام علی در آغاز حرکت خود برای جنگ جمل، احتمالات مختلف را برای مردم تبیین کرده و مردم را به تفکر وا می دارد و زمینه را برای اظهار نظر ایشان و سپس تصمیم عاقلانه فراهم می سازد. (102) در جای دیگر امام تاکید می کند همچنانی که با حکام جابر روبه رو می شوید (و از گفتن انتقاد ترس و وحشت دارید، با من روبه رو نشوید)، (103) حتی دشمنان حکومت حضرت از جمله خوارج، مادامی که داعیه جنگ نداشتند، در مرکز خلافت حضرت آزادانه سخن می گفتند.از جمله سفارشات امام علیه السلام به مالک اشتر این است که آن کس را بر دیگران برتری ده که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید. (104)
3) آزادی احزاب و گروه ها
عمده ترین گروه های فعال در زمان حضرت، قاعدین، ناکثین، قاسطین و مارقین بودند و اینان مادامی که دست به اقدام عملی علیه حکومت نزده بودند، با ایشان برخوردی نکرده و تنها با آگاهی دادن به مردم، قدرت تحلیل و انتخاب مردم را افزایش می داند. (105)
4) پرهیز از خشونت و خونریزی
در فرهنگ اسلام، اصالت با صلح و دوستی و پرهیز از هرگونه خشونت و خونریزی است، به شرط این که مورد سوء استفاده قرار نگیرد و مصلحت جامعه اسلامی نیز این اقتضا را داشته باشد; از این رو حضرت پس از سرکوبی توطئه گران جنگ جمل، آن گاه که معاویه قصد داشت در بصره توطئه کند، نامه ای را به مردم بصره ارسال داشتند:
داستان پیمان شکستن و موضع گیری ستیزه جویانه تان با من، روشن تر از آن است که از یادش ببرید، با این همه مجرمان شما را عفو کردم وشمشیر از فراری تان برداشتم، استقبال کنندگان را پذیرفتم. (106)
در ادامه اشاره می کنند که اگر از این موقعیت و مرحمت سوء استفاده کنید با شما برخورد جدی خواهم کرد. (107)
حضرت علیه السلام اشتباه کاری جامعه، بد خویی، تلون و در جازدن جامعه را نیز محصول رفتار خشونت آمیز در زمان خلافت خلیفه دوم می دانند. (108) از جمله توصیه های حضرت علیه السلام به مالک اشتر نیز پرهیز از هرگونه خشونت مگر در هنگام ضرورت است:
از خون ریزی ناروا بپرهیز که آن به خشم خدا نزدیک ترین باشد و بزرگ تر کیفری را پیآمد دارد و هم زوال نعمت و سرنگونی را زمینه سازترین باشد.
5) شورا و نفی استبداد و انتقاد پذیری حکومت
امام علی در خطبه 216 به این حق اشاره می فرماید: «از گفتن سخن حق به من و یا مشورت عدالت آمیز با من خودداری نکنید» .همچنین در نامه های پنجم و پنجاهم و حکمت 161 نیز بر این مهم تاکید می فرماید.
6) نفی انحصارطلبی و ریشه کن سازی عوامل آن
امام علی در فرمان مالک اشتر گوشزد می کند که از انحصارطلبی پرهیز کند.در واقع یکی از ریشه های مخالفت بعضی با امام، نفی انحصارطلبی و شکستن انحصار آنان بود که در زمان خلیفه سوم بدان دست یافته بودند. (109)
امام علیه السلام همچنین در خطبه های 159 و 209 و نامه 27 نیز بر این مهم تاکید می فرمایند.
7) عدم اجبار مردم برای حضور در جنگ (اگر چه شرعا هم بر آنها واجب
باشد)
با وجودی که حفظ امنیت جامعه و دفع خطر دشمن از امور مهم می باشد، ولی آن حضرت در نامه ای به عثمان بن حنیف فرماندار بصره در مور گزینش نیروهای عمل کننده در جنگ، می نویسد:
و از آنان که فرمان می برند برای سرکوب عاصیان مدد بگیر، زیرا آن کس که از جنگ کراهت دارد بهتر است که شرکت نداشته باشد و شرکت نکردنش از یاری دادن اجباری بهتر است. (110)
حضرت علیه السلام نه به کارگیری مردم را از روی زور و جبر می پسندد و نه تحمیل هزینه را بر مردم روا می داند، مگر در موارد اضطرار (گرسنگی)، که این معنا را در نامه ای که به شهروندان واقع در مسیر سپاه اسلام نوشته، یاد آوری می فرماید. (111)
8) نفی آزار و شکنجه
در مکتبی که شکنجه و آزار حیوانات حرام باشد، جایگاه اذیت و آزار انسان و مسلمان و مؤمن کاملا معلوم است و آیات و روایات زیادی در این باره وارد شده است. (112) امام علی در اولین سخنرانی خود به این امر مهم اشاره می فرمایند:
پس مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آزاری نبینند، مگر آن جا که حق باشد، و آزار مسلمان روا نیست جز در آنچه که واجب باشد. (113)
6.تعادل
آنچه بیش از همه افراد و جوامع و حکومت ها را مورد تهدید قرار داده است، عدم تعادل و پیمودن مسیرهای انحرافی و به تعبیری افراطی و یا تفریطی است.امام در همان ابتدای قبول خلافت، ضمن بیان دقیق و صریح سیاست های خود، ضرورت رعایت تعادل و اعتدال را به عنوان یک نمود تقوا متذکر شده و می فرمایند:
چپ و راست (کنایه از راه های انحرافی) جز به گمراهی نمی انجامد، و راه میانه، جاده مستقیم الهی است که قرآن و آثار نبوت، آن را سفارش می کند و گذرگاه سنت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم است و سرانجام، بازگشت همه بدان سو می باشد... آنچه بر اساس تقوا پایه گذاری شود، نابود نگردد. (114)
بعد از بیان این اصل، در کلامی دیگر به معرفی این «طریق وسطی » پرداخته و می فرمایند:
ما (اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم) تکیه گاه میانه ایم (طریق وسطی) و عقب ماندگان به ما می رسند، و پیش تاختگان به ما باز می گردند. (115)
7.توسعه و اصلاحات اجتماعی
حضرت در فرمان به مالک، چهار موضوع حیاتی را به عنوان هدف فرمان ذکر می فرماید: . «جمع آوری مالیات، نبرد با دشمنان، اصلاح مردم و کار مردم و آبادی شهرها» . (116)
8.جامع نگری
(توجه به مسائل خرد و کلان جامعه، نه این که توجه به مسائل کلان، بازدارنده از توجه به مسائل خرد باشد)
عدم جامع نگری از آفات جدی نظام ها محسوب می شود، به این بیان که گاهی پرداختن به مسائل خرد و به عبارت امروزی، روز مرگی، برنامه ریزی بلند مدت را به بوته فراموشی می سپارد و گاه غرق شدن در برنامه ریزی کلان، مسائل خرد را از یاد می برد.امام علی علیه السلام در بحث حکومت با یک دید جامع، مسائل خرد و کلان را در کنار یکدیگر مورد توجه قرار می دهد و به فرمانداران خود نیز این توصیه را می فرماید:
(ای مالک) فروگذاردن وضایع کردن کار کوچک و خرد به دلیل انجام دادن و استوار کردن کار زیاد و مهم، عذر قابل قبولی برای تو نخواهد بود. (117)
حضرت در همین نامه، در بیان سیمای محرومان و مستضعفان جامعه و چگونگی رسیدگی به ایشان، متذکر می شوند:
همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روی برمگردان، به ویژه امور کسانی را از آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی آیند و دیگران آنان را کوچک می شمارند و کمتر به تو دسترسی دارند.برای این گروه از افراد مورد اطمینان خود که خدا ترس و فروتن هستند فردی را انتخاب کن، تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند، سپس در رفع مشکلاتشان به گونه ای عمل کن که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی، زیرا این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند، و حق آنان را به گونه ای بپرداز که در نزد خدا معذور باشی.... (118)
نکته قابل توجه این که حضرت در این جا، اولا، به مسائلی که ظاهرا کوچک ولی مهم است، در عرصه حکومت اشاره می کنند و ثانیا، چگونگی رسیدگی به این مسائل را نیز گوشزد می نمایند.
پی نوشت ها:
× حجة الاسلام والمسلمین محمد مهدی ماندگار، کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم (ع) .
1. ر. ک: سید مهدی شمس الدین، دانستنی های نهج البلاغه (قم: انتشارات قدس، 1374) ص 113.
2. نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام (تهران: انتشارات فیض الاسلام، 1366) خطبه 3.
3. همان، نامه 53.
4. همان، خطبه 33.
5. همان، خطبه 131.
6. همان.
7. همین معنا را حضرت علیه السلام در کلام دیگری بیان می فرمایند: جعل الله سبحانه العدل قوام الانام، و تنویها من المظالم و الآثام او تسنیة للاسلام، و یا در جای دیگر می فرمایند: بالعدل تصلح الرعیة. «همان ص 237» .
8. سیدجلال الدین محدث، شرح فارسی غرر الحکم و درر الکلم (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم) ج 7، ص 236.
9. همان.
10. همان.
11. نهج البلاغه، خطبه 86.
12. همان.
13. تاجایی که درباره مولا گفته شده: قتل فی محرابه لشدة عدله. «مرتضی مطهری، بیست گفتار (انتشارات صدرا، 1358) ص 3» و یا ام هیثم نخعی از اصحاب امام علی علیه السلام و از مفاخر زنان شاعر شیعه می گوید: یقیم الحق لایرتاب فیه و یعدل فی العدی و الاقربینا; حق را بی هیچ تردیدی بر پا می دارد، و در میان دشمنان و نزدیکان به عدالت رفتاری می کند. «سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه (بیروت) ج 3، ص 489» .
14. ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 3 و نامه 63.
15. ر. ک: همان، خطبه 136.
16. ر. ک: مصطفی دلشاد تهرانی، حکومت حکمت (تهران: خانه اندیشه جوان، چاپ سوم، 1378) ص 82. به نقل از بلاذری، انساب الاشراف و خوارزمی مناقب.
17. ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 131.
18. ر. ک. ، همان، خطبه 105.
19. ر. ک. ، همان، نامه 53.
20. ر. ک. ، همان، خطبه 207.
21. ر. ک: ، همان، نامه 25 و نامه 53.
22. ر. ک: ، همان، نامه 53.
23. ر. ک: ، همان، خطبه 27 (به خطبه جهادیه) .
24. ر. ک: ، همان، نامه 53.
25. ر. ک: ، همان، نامه 53.
26. ر. ک: ، همان، خطبه 131.
27. ر. ک: ، همان، نامه 53.
28. ر. ک: محمد باقرمجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 327.
29. (هو الذی) انشاکم من الارض و استعمرکم فیها، «هود (11) 61» .
30. ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 90، 31. ر. ک: همان، خطبه 104، .
32. ر. ک: همان، خطبه 34.
33. ر. ک: همان، نامه 53.
34. ر. ک: همان، نامه 53.
35. ر. ک: سید جلال الدین محدث، پیشین، ، ج 4، ص 318.
36. نهج البلاغه، خطبه 34.
37. همان، حکمت 73.
38. همان، خطبه 174.
39. همان، خطبه 181.
40. همان، خطبه 86.
41. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 258.
42. نهج البلاغه، خطبه 163.
43. همان، خطبه 104.
44. سید جلال الدین محدث، پیشین، ، ج 6، ص 30.
45. نهج البلاغه، خطبه 184.
46. همان، خطبه 207.
47. همان، خطبه 215.
48. همان، خطبه 136.
49. همان، حکمت 165.
50. همان، خطبه 127.
51. همان، حکمت 224.
52. همان، نامه 41.
53. نهج البلاغه، نامه 53.
54. آن جا که در سوره نحل آیه 36 می فرماید: «و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت » و یا در سوره حدید آیه 25 می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط، و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس » .
55. محمد تقی جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام (تهران: بنیاد نهج البلاغه، چاپ سوم، 1379) ص 47.
56. نساء (4) آیه 58: «ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل » . شیخ طبرسی تاکید دارد که به قرینه آیه بعد «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم » فهمیده می شود که یکی از این دو آیه مربوط به حقوق مردم و یکی مربوط به حقوق حاکم است و همین معنا را مستفاد از روایات ذکر شده می داند. «مجمع البیان (تهران: المکتبة العلمیة الاسلامیة، بی تا) ج 2، ص 63- 64» .
57. نهج البلاغه، نامه 5.
58. همان، نامه 51.
59. همان، نامه 53.
60. حضرت در خطبه سوم معروف به شقشقیه می فرماید: «اما والذی فلق الحبة وبرء النسمة، لولا حضور الحاضر وقیام الحجة بوجود الناصر وما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظة ظالم ولا سغب مظلوم، لالقیت حبلها علی غاربها ولسقیت آخرها بکاس اولها ولالفیتم دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطة عنز» .
61. نهج البلاغه، نامه 53. شایان ذکر است این که حضرت به همه و از جمله والیان امور توصیه می کردند که التزام به کتاب خدا و فرمان های رسول صلی الله علیه وآله وسلم را محور کار خود قرار دهند در کلام حضرت مشهود است. «ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 189 و 86» .
62. انبیا (21) آیه 105. آیات زیادی در قرآن این مضمون را بیان می کند.
63. در جایی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خیانت می دانند قبول مسؤولیتی را از طرف کسی که بداند شایسته تر از او وجود دارد «عبدالعزیز متقی هندی، کنز العمال، ج 6، ص 25» و در جای دیگر خطاب به اباذر می فرمایند: من برای تو هر آن چیزی را می خواهم که برای خودم، می خواهم (که نشان از محبت ایشان به اباذر دارد) (ولی) تو را ضعیف می بینم، (لذا) هرگز امارت و رهبری دو نفر هم نپذیر و هرگز سرپرستی مال یک یتیم را هم برعهده مگیر «محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 22، ص 406» و در جایی امام رضاعلیه السلام برای امام علایمی مثل اعلم، احکم، اتقی، احلم، اشجع، اسخی، اعبد را مطرح می فرمایند. «معانی الاخبار، ص 102» .
64. محمد قوچانی، فرمان حکومتی پیرامون مدیریت (مرکز آموزش مدیریت دولتی، چاپ اول، 1374) 80- 90. (با تلخیص و اقتباس) .
65. نهج البلاغه، خطبه 16.
66. همان ، نامه 42.
67. همان ، خطبه 15.
68. همان ، خطبه 16.
69. همان ، خطبه 37.
70. همان ، خطبه 126.
71. همان، خطبه 136.
72. همان، خطبه 196. برای اطلاع بیشتر ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 215، و 221; نامه 41، 70، 71; حکمت 107.
73. همان، نامه 6.
74. همان، نامه 18.
75. همان، نامه 19.
76. همان، نامه 29. پس از هجوم عمرو عاص به مصر و کشته شدن محمد بن ابی بکر، مخالفان امام در بصره نیز به فکرشورش افتادند. صحار بن عباس عبدی نامه ای به معاویه نوشت و از او خواست مردی را به بصره بفرستد; تا مخالفان را سازماندهی کند و معاویه ابن حضرمی را فرستاد; از این رو لذا حضرت پس از اطلاع، این نامه را فرستاده و سرانجام طرفداران امام ابن حضرمی را شکست داده و او را کشتند. «الغارات ج 2، ص 373- 412» .
77. احتمال داده شده که مراد مالک اشتر بوده است.
78. نهج البلاغه، نامه 45.
79. جمعه (62) آیه 2.
80. حدید (57) آیه 25.
81. قتل فی محرابه لشدة عدله.
82. برای اطلاع بیشتر ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 3، 37، 87، 209.
83. محمدباقر محمودی، نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه (نجف، مطبعة النعمان، 1385 ق) ج 5، ص 359.
84. محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 23، ص 27- 28 (با اقتباس) .
85. نهج البلاغه، خطبه 136.
86. همان، نامه 47.
87. همان، خطبه 18.
88. همان، نامه 53.
89. همان.
90. همان، خطبه 37.
91. خاری سه شعبه که خوراک شتران است و سخت گزنده است.
92. نهج البلاغه، خطبه 215، و همان، نامه های 41، 46، 53 و 59.
93. نور (24) آیه 55.
94. بقره (2) آیه 193.
95. نحل (16) آیه 112.
96. نهج البلاغه، نامه 131.
97. همان، نامه 53.
98. ر. ک: همان، نامه 31.
99. همان، خطبه 199.
100. همان، خطبه 3.
101. در مورد شورا و مشورت ر. ک: آل عمران (3) آیه 159 و شوری (42) آیه 38; غرر الحکم و درر الکلم، ج 3، ص 428، ص 169، 236 و در مورد امر به معروف و نهی از منکر ر. ک: آل عمران (3) آیه 104; نهج البلاغه، نامه 47 و 31 و حکمت 367 و در مورد نصیحت ر. ک: نهج البلاغه، نامه 41، 73 و 34.
102. نهج البلاغه، نامه 57.
103. ر. ک: همان، ، خطبه 207.
104. ر. ک: همان، ، نامه 53.
105. ر. ک: حسین نوری، خوارج از دیدگاه نهج البلاغه (قم: اسماعیلیان) .
106. نهج البلاغه، نامه 29.
107. همان.
108. همان، خطبه 2.
109. برای مثال، نقل شده که زبیر یازده خانه در بصره و یک خانه در کوفه و یک خانه در مصر داشته است. وی دارای چهار همسر بوده که سهم هر یک از زنان او پس از کسر ثلث آنها، یک میلیون و دویست هزار دینار بوده است. «بخاری، صحیح، کتاب جهاد، باب برکة الغازی فی ماله، ج 5، ص 21» .
طلحة بن عبیدالله تیمی، خانه ای در کناسه کوفه ساخت و گندمی که برای او از عراق می آمده، هر روز به مبلغ هزار دینار بوده است. «مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 34- 343» .
110. نهج البلاغه، نامه 4.
111. نهج البلاغه، نامه 60.
112. ر. ک: احزاب (33) آیه 58 و محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 67، ص 72 و ج 75، ص 247 و نهج البلاغه، نامه 47.
113. نهج البلاغه، خطبه 166.
114. همان خطبه 16.
115. همان، حکمت 106. در صلوات ماه شعبان که از حضرت امام سجادعلیه السلام نقل شده است، آمده: اللهم صل علی محمد و آل محمد الفلک الجاریة فی اللجج الغامرة یامن من رکبها ویغرق من ترکها المتقدم لهم مارق والمتاخر عنم زاهق واللازم لهم لاحق. «شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 156» .
116. نهج البلاغه، نامه 53. برای اطلاع بیشتر ر. ک: محمد تقی جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 115و 116; مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی، (انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، 1371) ص 33 و 34.
117. نهج البلاغه، نامه 53.
118. همان.